خاطره اي از کريستين امان پور - وبلاگ ها - کانون تفسیر قرآن - جایی برای فهم ساده قرآن
مشاهده RSS Feed

ضامن آهو

خاطره اي از کريستين امان پور

به این مطلب امتیاز بدهید
اطره اي از کريستين امان پور

يکبار يادم هست در نيويورک خواستم در فرصت يک دقيقه اي با لري کينگ مصاحبه کنم.به چشم بر هم زدني نشستم مقابلش و خيلي تند سوالم را پرسيدم.لري کينگ آمدجواب بدهد که خانم کريستين امان پور پريد وسط ماجرا.گفت:"اين کار شما خيلي غير حرفه ايست آقاي نجف زاده!شما بايد اول با دفتر سي ان ان در فلان جا هماهنگ کنيد.امکان ندارد بگذارم مصاحبه کنيد".بعدبلند نچ نچ مي کرد و مي خواست ما را بلند کند.يک خانم ديگري هم که فارسي زبان بود و همکارش با کمال احترام به خانم امان پور هر چه او مي گفت تکرار مي کرد و من محکم به صندلي ام چسبيدم.بعد از لري کينگ خواستند بلند شود و بدون هماهنگي حرفي نزند.پيرمرد تحويل نگرفت.
گفتم ببخشيد ديگر ما حرفه اي نيستيم خانم.همين شکلي هستيم .دوباره سوالم را پرسيدم.لري کينگ اينقدر پيرمرد خوبي بود.قشنگ جواب داد.

بخواهي هماهنگ کني يا هيچ وقت يا وقتي ديگر دير شده به مقصد مي رسي.من بارها تجربه کردم.صدبار با دفتر شيراک تماس گرفتم و بارها نامه دادم نشد.تا اينکه در يک نمايشگاه کشاورزي گيرش آوردم.گرچه محافظ هاي شيراک حسابي از خجالتم در آمدند وقتي مي خواستم از اصل غافلگيري استفاده کنم.سوالم را به زور پرسيدم. شيراک هم جواب کوتاهي داد.تمام تنم کبود شداما مصاحبه را گرفتم.
مدير برنامه ها مي گويند راه اين است،چاه اين است...تو بايد از راه دگر بروي برادر!با مسي هم همين شکلي مصاحبه کردم.بايد از اصل غافلگيري استفاده کردبا کانتونا نشد.با زيدان نشد.با سارکوزي نشد.نامه نگاري هاي ما همه بيهوده بود.گرچه خبرنگارهاي غربي لب تر کنند با رييس جمهور ايران مصاحبه مي کنند.


برچسب ها: هیچ یک ویرایش برچسب ها
دسته بندی ها
دسته بندی نشده

نظرات