PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : امام جودوکرم



طاهره وحیدیان
10-28-2011, 06:18 AM
http://www.upsara.com/images/k2251232gkwxaz0xl39b.jpg

نام امام نهم «محمّد»، کنیه اش ابوجعفر و لقبهای معروفش «تقی» و «جواد» است؛ که حکایت از تقوای بی‌نظیر و جود و بخشش فوق العاده ی ایشان دارد. پدر بزرگوارش امام هشتم، حضرت علی بن موسی الرضا(علیه السّلام) و مادر والا مقامش «خیزران» نام داشت. امام جواد (علیه السّلام) در آخر ماه صفر سال ۲۰۳ه. ق پس از شهادت پدر بزرگوارش، درحالی که هفت سال و اندی از عمر مبارکش می گذشت، عهده دار مقام امامت و جانشین پدر گشت. امامت آن حضرت، هفده سال و چند ماه به طول انجامید. از این مدّت، حدود پانزده سال آن معاصر حکومت مأمون و دو سال دیگرش همزمان با زمامداری معتصم عباسی بود.
از حضرت جواد (علیه السّلام)، با وجود کمی سنشان، کرامات و معجزات زیادی دیده شده است. بیشتر این معجزات به منظور تثبیت پایه های امامت و تحکیم عقاید افراد، صورت گرفته. زیرا صدور معجزه و عمل خارق العاده از مردی که ادعای امامت می کند، از نشانه های امامت و جانشینی او از رسول خدا (صلّی اللّه علیه وآله) به شمار می رفت.

طاهره وحیدیان
10-28-2011, 06:20 AM
مجمع همه ی فضایل انسانی
امامان معصوم (علیه السّلام) مجمع همه ی فضایل انسانی و نمونه و الگویند؛ امام نهم نیز در زمان خویش در همه ی فضایل، گوی سبقت را ربوده و سر آمد همگان بودند. عبادت‌های پیوسته ی امام و نیایش‌های شبانه ی آن حضرت، مشهود و مشهور است. اظهار نیازمندی به درگاه ایزد منّان، خصوصیت ویژه ی همه ی امامان و از جمله امام جواد (علیه السّلام) بود.
تعلیم و تربیت و ساختن انسان‌های والا، همواره مورد توجّه امامان ما بوده است. امام محمّد تقی (علیه السّلام) نیز با این که زمینه و امکان تماس زیادی با مردم نداشت و عمرش نیز کوتاه بود با این وجود، افراد بسیاری را تربیت کرد؛ از جمله: ابراهیم بن محمّد همدانى، زکریا بن آدم بن عبداللّه، عبدالعظیم حسنى، علی بن مهزیار...
فضایل و مکارم اخلاقی امام جواد (علهی السّلام) قابل شمارش نیست؛ ازجمله بخشندگی و جود ایشان است که باعث شد به «جواد الائمه» ملقب شوند.امام جواد (علیه السّلام) هر سال بیش از یک میلیون درهم بین نیازمندان مدینه، تقسیم می کرد. ایشان می فرمایند: از نشانه های سخاوت مرد، بخشش به کسانی است که بر او حقّی دارند.

طاهره وحیدیان
10-28-2011, 06:25 AM
http://www.upsara.com/images/i71194uoi045xbkaqxur.jpg

اسماعیل بن هاشمی می گوید:
«از تنگدستی به امام جواد (علیه السّلام) شکایت بردم؛ امام (علیه السّلام) دست به زیر سجّاده برد و یک قطعه طلا به من داد. به بازار برده، آن را کشیدم؛ شانزده مثقال بود!»
عدم دلبستگی امام به دنیا، که نشانه ی زهد ایشان بود نیز بسیار بارز می باشد. حسین مکاری می گوید:
«در بغداد خدمت امام (علیه السّلام) رسیدم. در آن موقع، امام (علیه السبلام) در کاخ مأمون، مسکن داشت و در اطرافش غلامان و کنیزان بسیار و تشریفات زیاد دیده می شد. با خود گفتم امام جواد (علیه السّلام) با وجود این همه امکانات و تشریفات، دیگر به مدینه برنمی‌گردند! امام (علیه السّلام) فرمودند: ای حسین! نان جو با نمک نیم کوب درحرم رسول خدا (صلّی اللّه علیه وآله) برای من بهتر است از این موقعیتی که می بینى!»
امام (علیه السّلام) مانند پدر بزرگوارشان به کار و تلاش و زراعت نیز می پرداخت و در مدّتی که در مدینه بود به کارهای کشاورزی و رسیدگی به باغستان‌ها و نخلستان‌ها، که به عنوان صدقه ی جاریه جدّ بزرگوارش امام موسی بن جعفر (علیه السّلام) بود، مشغول می گشت. خود امام جواد (علیه السّلام) از جدش امام صادق (علیه السّلام) روایت کرده است که: «مردی در بدست آوردن مال دنیا سعی زیادی می کرد. حضرت به او فرمود:« این مال را برای چه می خواهى؟» عرض کرد:«برای آنکه به زن و بچّه ام غذای لازم و نفقه ی واجب را بدهم و به خویشانم ببخشم. برای خدا به مکه بروم. به فقرا و بینوایان کمک کنم. دختران یتیم را شوهر دهم. مجالس مسجد و عظمت شما خاندان را به امید اجر و ثوابی که پیامبر خدا (صلّی اللّه علیه وآله) وعده داده است، برپا کنم.» امام صادق فرمودند:« اینها همه، کار آخرت است؛ کار دنیا نیست؛ باید بکوشی و همه ی این کارها را در سایه ی کسب حلال انجام دهى.»
کار و تلاش برای تأمین معاش خانواده و انجام خیرات و مبرات، از نظر ایشان عبادت بود.
این امام همام، در ناملایمات روزگار، صبر را پیشه ی خود می ساخت و بردباری او برغضبش همواره چیره می شد. نرمخویى، مدارا و صبر و تحمل، دستگیری از نیازمندان، تهیدستان و گرفتاران از خصایص این امام بزرگوار به شمار می رفت.

طاهره وحیدیان
10-28-2011, 06:27 AM
باطل در برابر حق
تلاشهای مذبوحانه ی مأمون برای ضربه زدن به حضرت محمّد بن علی الجواد (علیه السّلام) و لکّه‌دار کردن مقام امامت ایشان بسیار زیاد بود؛ از جمله این که، مأمون در اصل ازدواج دخترش «ام الفضل» با امام جواد (علیه السّلام) اغراض خاصی را دنبال می کرد. این ازدواج، موقعیت مناسبی بود که بعضی از نقشه هایش را اجراء کند؛ مثلا در هنگام برنامه ی ازدواج، دستور داد صد کنیز جوان از زیباترین کنیزان را برگزینند و در دست هر یک جامی پر از جواهرات بدهند؛ تا هنگامی که امام جواد (علیه السّلام) وارد مجلس عقد می شوند، از آن حضرت استقبال کنند. امام محمّد تقی (علیه السّلام) که از توطئه ی مأمون آگاه بود، بدون اعتنا به کنیزان وارد مجلس شد و در جایگاه خود نشست! و بدین ترتیب امام، یکی از نقشه های خائنانه ی مأمون را با دقّت در حریم های رفتارى، نقش برآب نمود.
موقعیت سیاسى، نفوذ اجتماعی و فعالیتهای گسترده امام جواد (علیه السّلام) در زمان معتصم و دست اندرکاران حکومت او نیز تحمل ناپذیر می نمود؛ از این رو معتصم درصدد کنترل امام (علیه السّلام) برآمد و ایشان را به بغداد احضار کرد؛ تا او را تحت نظر خود داشته باشد و از گسترش نفوذ امام جلوگیری کند. امّا زمانی که سیاست کنترل را بی‌نتیجه دید، درصدد اجرای طرح قتل امام (علیه السّلام) برآمد. از این رو، کسی را برای اجرای این توطئه انتخاب کرد که یقین داشت به وسیله ی او، به هدف پلید خود می رسد. آن شخص، مأمور و جاسوس ویژه ی دستگاه خلافت در درون خانه ی امام (علیه السّلام)، یعنی امّ الفضل دختر مأمون، بود! زیرا معتصم، نقطه ی ضعف امّ الفضل را می دانست. امّ الفضل از ابتدا، از زندگی با آن حضرت ناراضی بود. زیرا زندگی ای که او به آن خو گرفته بود، با زندگی امام (علیه السّلام) تناسبی نداشت.

طاهره وحیدیان
10-28-2011, 06:29 AM
منشأ کینه و دشمنی امّ الفضل نسبت به امام جواد (علیه السّلام)، ازدواج امام (علیه السّلام) با سمانه ی مغربیه - مادر امام هادی (علیه السّلام)- و احترام و تجلیل ایشان از او و برتری دادن او بر امّ الفضل و دیگری عقیم بودن امّ الفضل بود.
امّ الفضل، زهر دریافتی از معتصم را در انگور قرار داد و نزد امام جواد (علیه السّلام) آورد و بدین ترتیب، آن حضرت را مسموم ساخت و به منظور پلید خود و معتصم جامه ی عمل پوشاند. هر چند او، پس از اینکه امام (علیه السّلام) از آن انگورها خورد، به ظاهر پشیمان شد و شروع به گریه کرد.
امام (علیه السّلام) درآخر ذیقعده سال ۲۲۰ه. ق درحالی که فقط ۲۵ سال از عمر پربرکتش می گذشت، به شهادت رسید. پیکر پاکش در کنار جدّش موسی بن جعفر (علیه السّلام) در قبرستان قریش در بغداد به خاک سپرده شد که هم اکنون به «کاظمین» معروف است و زیارتگاه و کعبه ی آمال شیفتگان حق و دوستداران مکتب امامت و ولایت است.
درود خدا و فرشتگان و مؤمنان بر او و شیعیان خالصش باد.

طاهره وحیدیان
10-28-2011, 06:32 AM
http://www.upsara.com/images/ytfn0vk6aau0yztc7mn.jpg

در مورد شهادت امام جواد ( علیه السلام) یک دسته از روایات می‏گویند آن حضرت به دست همسرش ام الفضل، دختر مأمون، به اشاره معتصم مسموم گشت.
ولی روایتی دیگر می‏گوید: بعد از آنکه معتصم امام را به بغداد طلبید... به وسیله «اشناس» شربتی از پرتقال برای امام فرستاد و اشناس به او گفت: پیش از شما امیرالمؤمنین به احمد بن ابی داوود و سعید بن خضیب و گروهی از بزرگان از این شربت نوشانیده و امر کرده است شما هم آن را با آب یخ بنوشید. این بگفت و یخ آماده کرد. امام فرمود: در شب آن را می‏نوشم. اشناس گفت: باید خنک نوشیده شود و الان یخ آن آب می‏شود و اصرار کرد و امام ( علیه السلام) با علم به عمل آنان آن را نوشید» .
در جای دیگری آمده است که ابن ابی داوود بعد از ماجرایی مربوط به قطع دست سارق که امام ( علیه السلام) دیگران را مجاب کرد و معتصم به سخن امام عمل کرد و حرف دیگران را رد کرد، معتصم را به کشتن امام تحریک کرد. ابن ابی داوود می‏گوید: «پس به معتصم گفتم: خیر خواهی برای امیرالمؤمنین بر من واجب است و من در این جهت سخنی می‏گویم که می‏دانم با آن به آتش (جهنم) می‏افتم

طاهره وحیدیان
10-28-2011, 06:33 AM
معتصم گفت: آن سخن چیست؟
گفتم: (چگونه) امیرالمؤمنین برای امری از امور دینی که اتفاق افتاده است فقهاء و علماء مردم را جمع کرد و حکم آن حادثه را از آنان پرسید و آنان حکم آن را به طوری که می‏دانستند گفتند و در مجلس، اعضای خانواده امیرالمؤمنین و فرماندهان و وزراء و دبیران حضور داشتند و مردم از پشت در به آنچه که در مجلس می‏گذشت گوش می‏دادند... آنگاه به خاطر گفته مردی که نیمی از مردم به امامت او معتقدند و ادعا می‏کنند او از امیرالمؤمنین شایسته‏تر به مقام او است، تمامی سخنان آن علماء و فقهاء را رها کرد و به حکم آن مرد حکم کرد؟ !
پس رنگ معتصم تغییر کرد و متوجه هشدار من شد و گفت: خدا در برابر این خیر خواهیت به تو پاداش نیک عطا کند!
پس در روز چهارم یکی از دبیران وزرایش را مأمور کرد تا ابوجعفر ( علیه السلام) را به منزل خود دعوت کند، او چنین کرد ولی ابوجعفر ( علیه السلام) نپذیرفت و گفت: تو می‏دانی که من در مجالس شما حاضر نمی‏شوم. آن شخص گفت: من شما را برای ضیافتی دعوت می‏کنم و دوست دارم بر فرش خانه من قدم بگذاری و من با ورود شما به منزلم متبرک شوم. و فلان بن فلان از وزرای خلیفه دوست دارد خدمت شما برسد.
پس آن حضرت ( علیه السلام) به منزل او رفت و چون غذا خورد احساس مسمومیت کرد و مرکب خود را طلبید. صاحب خانه از او خواست نرود، ابوجعفر ( علیه السلام) فرمود: بیرون رفتن من از خانه تو برای تو بهتر است!
پس در آن روز و شب حال او منقلب بود تا اینکه رحلت نمود.

طاهره وحیدیان
10-28-2011, 06:38 AM
http://www.upsara.com/images/agz9uneyxq48fy9o30u.jpg

سمانه مغربیه:
همسر امام جواد(علیه السّلام)، زنى است که در عصر خود همه او را بانویى باتقوا، مؤمن، هوشمند و خردمند مى‏دانستند. امام هادى(علیه السّلام) بخشى از دانش مادر خود را این چنین بیان مى‏داشت: «امى عارفه بحقى؛ مادرم عارف به حق من در امامت است.»
براى تأکید بیشتر بر اینکه این زنان رشد علمى خود را مرهون تلاش شوهران خود بوده‏اند به آنچه در احوال سمانه بیان شده اشاره مى‏شود:
محمد بن‏فرج، سمانه مغربیه را که کنیزى بود براى امام جواد(علیه السّلام) خریدارى کرد آن حضرت خود عهده‏دار تربیت و تهذیب اخلاق آن بانو شد و نیز او را در خانه‏اى مستقر نمود که زنان آل على(علیه السّلام) که نمونه پاکدامنى و ایمان بودند در آن خانه حضور داشتند. وى تحت تأثیر منش و سلوک آنان نیز قرار گرفت و از جمله زنان عابد، متهجد و قارى قرآن شد.
پی نوشت:
زن و دانش،روایات و سیره معصومان(علیه السّلام)

طاهره وحیدیان
10-28-2011, 06:42 AM
ازدواج امام جواد (علیه السّلام) با ام الفضل
در این نکته اختلاف شده است که آیا مامون دخترش ام الفضل را پیش از وفات امام رضا (علیه السّلام) به ازدواج امام جواد (علیه السّلام) در آورد یا پس از وفات آن حضرت؟
نگارنده: در سیره امام رضا (علیه السّلام) گذشت که مامون دخترش را به ازدواج امام جواد (علیه السّلام) درآورد، بلکه وى را نامزد امام جواد (علیه السّلام) قرار داد. از همین رو است که برخى توهم کرده‏اند که مامون دخترش را در زمان حیات امام رضا (علیه السّلام) به ازدواج امام جواد (علیه السّلام) درآورده است. اما حقیقت آن است که مامون دخترش را در زمان حیات امام رضا (علیه السّلام) به نامزدى امام جواد (علیه السّلام) درآورد و پس از رحلت امام رضا (علیه السّلام) ، ازدواج آن دو صورت گرفت.
شیخ مفید گوید: مامون شیفته ابو جعفر (علیه السّلام) بود. زیرا مى‏دید آن امام با آن سن و سال اندک در فضل و حکمت و علم و آداب و کمال عقل تا چه اندازه پیش است. به طورى که هیچ کدام از مشایخ همعصر آن حضرت با وى برابرى نمى‏کردند. از این رو دختر خویش را به همسرى امام جواد (علیه السّلام) درآورد و در بزرگداشت و اکرام آن حضرت از هیچ کارى فروگذار نمى‏کرد

طاهره وحیدیان
10-28-2011, 06:45 AM
در شرح زندگانی امام رضا-علیه السلام-گفتیم که مامون چون در میان یک سلسله تنگناها و شرائط دشوار سیاسی قرار گرفته بود، برای رهایی از این تنگناها، تصمیم‏گرفت‏خود را به خاندان پیامبر نزدیک سازد، و بر همین اساس با تحمیل ولیعهدی بر امام هشتم می‏خواست‏سیاست چند بعدی خود را به مورد اجرا بگذارد.


از سوی دیگر، عباسیان از این روش مامون که احتمال می‏رفت‏خلافت را از بنی عباس به علویان منتقل سازد، سخت ناراضی بودند و به همین جهت‏به مخالفت‏با او برخاستند و چون امام توسط مامون مسموم و شهید شد آرام گرفتند و خشنود شدند و به مامون روی آوردند.
مامون کار زهر دادن به امام را بسیار سری و مخفیانه انجام داده بود و سعی داشت جامعه از این جنایت آگاهی نیابد و از همینرو برای پوشاندن جنایات خود تظاهر به اندوه و عزاداری می‏کرد، اما با همه پرده پوشی و ریاکاری، سرانجام بر علویان آشکار گردید که قاتل امام جز مامون کسی نبوده است، لذا سخت دل آزرده و خشمگین گردیدند و مامون بار دیگر حکومت‏خویش را در معرض خطر دید و برای پیشگیری از عواقب امر، توطئه دیگری آغاز کرد و با تظاهر به مهربانی و دوستی نسبت‏به امام جواد-علیه السلام-تصمیم گرفت دختر خود را به حضرت تزویج کند تا استفاده‏ای را که از تحمیل ولیعهدی بر امام رضا-علیه السلام-در نظر داشت از این وصلت نیز بدست آورد.
بر اساس همین طرح بود که امام جواد-علیه السلام-را در سال ۲۰۴ ه. ق یعنی یک سال پس از شهادت امام رضا-علیه السلام-از مدینه به بغداد آورد و به دنبال مذاکراتی که در جلسه مناظره امام با یحیی بن اکثم گذشت (و قبلا آن را نقل کردیم) دختر خود «ام الفضل‏» را به همسری حضرت در آورد!

طاهره وحیدیان
10-28-2011, 06:47 AM
انگیزه‏های مامون
این ازدواج که مامون بر آن اصرار داشت، کاملا جنبه سیاسی داشت‏و می‏توان دریافت که وی از این کار چند هدف یاد شده در زیر را تعقیب می‏کرد:
۱-با فرستادن دختر خود به خانه امام، آن حضرت را برای همیشه دقیقا زیر نظر داشته باشد و از کارهای او بیخبر نماند (دختر مامون نیز براستی وظیفه خبرچینی و گزارشگری مامون را خوب انجام می‏داد و تاریخ شاهد این حقیقت است) .
۲-با این وصلت، به خیال خام خویش، امام را با دربار پرعیش و نوش خود مرتبط و آن بزرگوار را به لهو و لعب و فسق و فجور بکشاند و بدین ترتیب بر قداست امام لطمه وارد سازد و او را در انظار عمومی از مقام ارجمند عصمت و امامت‏ساقط و خوار و خفیف نماید!
۳-با این وصلت علویان را از اعتراض و قیام بر ضد خود باز دارد و خود را دوستدار و علاقه‏مند به آنان وانمود کند (۱).پی نوشت:
۱) پیشوای نهم حضرت امام محمد تقی-علیه السلام-، مؤسسه در راه حق، قم، ۱۳۶۶ ه. ش، ص ۳۸.

طاهره وحیدیان
10-28-2011, 06:48 AM
۴-هدف چهارم مامون، عوامفریبی بود;چنانکه گاهی می‏گفت: من به این وصلت اقدام کردم تا ابو جعفر-علیه السلام-از دخترم صاحب فرزند شود و من پدر بزرگ کودکی باشم که از نسل پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و علی بن ابی طالب-علیه السلام-است. اما خوشبختانه این حقه مامون نیز بی نتیجه بود زیرا دختر مامون هرگز فرزندی نیاورد! (۲) و فرزندان امام جواد-علیه السلام-همگی از همسر دیگر امام بودند.
اینها انگیزه‏های مامون از این ازدواج بود. حال باید دید امام جواد-علیه السلام-چرا با این ازدواج موافقت کرد؟
از آنجا که بی هیچ شکی، امام اهداف و مقاصد واقعی مامون را از این گونه‏کارها می‏دانست و نیز می‏دانست که او همان کسی است که مرتکب جنایت‏بزرگ قتل پدرش امام رضا-علیه السلام-شده، به نظر می‏رسد که موافقت امام با این ازدواج عمدتا بر اثر فشاری بوده است که مامون از پیش بر امام وارد کرده بوده است، زیرا ازدواجی اینچنین، تنها به مصلحت مامون بوده است نه به مصلحت امام! نیز می‏توان تصور کرد که نزدیکی امام به دربار می‏توانست مانع ترور حضرت از طرف معتصم و عامل پیشگیری از سرکوبی سران تشیع و یاران برجسته امام توسط عوامل خلیفه باشد، و این، به یک معنا می‏توانست‏شبیه قبول وزارت هارون از طرف علی بن یقطین یعنی نفوذ در دربار خلافت‏به نفع جبهه تشیع باشد.________________________
.
۲) ابن واضح، تاریخ یعقوبی، نجف، المطبعه الحیدریه، ۱۳۸۴ ه. ق، ج ۳، ص ۱۸۹-ابن شهراشوب، مناقب آل ابی طالب، قم، المطبعه العلمیه، ج ۴، ص ۳۸۰. مامون قبلا هم به همین منظور یکی از دختران خود را به امام هشتم تزویج کرده و در آن مورد نیز ناکام مانده بود!

طاهره وحیدیان
10-28-2011, 06:53 AM
http://www.upsara.com/images/w98i93e3p85xb4ocn2p1.jpg


در طاعت کردگار
امام جواد علیه‏السلام عابدترین فرد زمانش بود. محبّت و علاقه‏اش نسبت به باریتعالى وصف نشدنى و خوف، خشوع و اخلاصش در طاعت و عبادت خداوند ستودنى است. براى ترسیم جلوه‏هاى عبادى آن حضرت، به چند نمونه بسنده مى‏کنیم:
الف) نماز
امام جواد علیه‏السلام علاوه بر عبادات و نوافل معمول، نافله مخصوصى داشت. نافله آن حضرت دو رکعت بود؛ در هر رکعت، سوره فاتحه را قرائت مى‏نمود و آنگاه هفتاد مرتبه سوره اخلاص را تکرار مى‏کرد.[۶]
هرگاه وارد ماه جدید مى‏شد، در روز اوّل ماه، دو رکعت نماز به جاى مى‏آورد؛ در رکعت اوّل، بعد از سوره حمد، به تعداد روزهاى ماه (۳۰ مرتبه) سوره توحید را مى‏خواند. در رکعت دوم بعد از حمد، سوره انّاانزلناه را مثل رکعت اوّل تلاوت مى‏کرد.[۷]
ب) روزه
روزه‏هاى مستحبّى آن حضرت نیز زیاد بود. پانزدهم و بیست و هفتم ماه رجب روزه مى‏گرفت. اهل خانه و غلامانش نیز او را در روزه گرفتن همراهى مى‏کردند.[۸]
علاوه بر این، گاهى میزان عبودیت و بندگى خویش را نسبت به مقام لایزال الهى با اذکار و ادعیه ابراز مى‏نمود. :-------------------------------------------------
پی نوشت:

[۱]اصول کافى، ج ۱، ص ۳۵۳؛ بحارالانوار، ج ۵۰، ص ۶۸.
[۲]مطالب السّؤول، ابن طلحه شافعى، ص ۲۳۹؛ الفصول المهمّه، ص ۲۵۲.
[۳]الوافى بالوفیات، ج ۴، ص ۱۰۵.
[۴]الفصول المهمّه، ص ۲۵۱.
[۵]الاتحاف بحبّ الاشراف، ص ۱۶۸.
[۶]اعلام الهدایه، ج ۱۱، ص ۳۹، به نقل از حیاه الامام محمد الجواد(ع)، ص ۶۷.
[۷]همان، به نقل از مستدرک عوالم العلوم، ج ۲۳، ص ۲۲۰.
[۸]همان، به نقل از مستدرک عوالم العلوم، ج ۲۳، ص ۲۲۲.

طاهره وحیدیان
10-28-2011, 06:55 AM
برخى از مناجات و ادعیه آن حضرت عبارت است از
(الف) در حال قنوت
«اللّهمّ أنت الاوّل بلا اوّلیّه معدوده، و الآخر بلا آخریّه محدوده، أنشأتنا لا لعلّه اقتساراً، واخترعتنا لا لحاجه اقتداراً، و ابتدعتنا بحکمتک اختیاراً، و بلوتنا بأمرک و نهیک اختباراً، و ایّدتنا بالآلات، و منحتنا بالأدوات، و کلّفتنا الطّاقه، و جشمتنا الطّاعه، فأمرت تخییراً و نهیت تحذیراً، و خوّلت کثیراً، و سألت یسیراً، فعصى أمرک فحلمت، و جهل قدرک فتکرّمت...»[۹]
ب) بعد از نماز
«رضیت بااللّه ربّاً، و بالاسلام دیناً، و بالقرآن کتاباً، و بمحمّد نبیّاً، و بعلىٍّ ولیّاً، والحسن، والحسین، و علىّ بن الحسین، و محمّد بن علىّ، و جعفر بن محمّد، و موسى بن جعفر، و علىّ بن موسى، و محمّد بن علىّ، و علىّ بن محمّد، والحسن بن علىّ، و الحجّه‏بن الحسن بن علىّ، أئمّهً.
اللّهمّ ولیّک الحجّه فاحفظه من بین یدیه و من خلفه و عن یمینه و عن شماله و من فوقه و من تحته، وامدد له فى عمره، و اجعله القائم بأمرک، المنتصرلدینک و أره ما یحبّ و تقرّبه عینه فى نفسه و فى ذرّیته و أهله و ماله و فى شیعته و فی عدوّه، و أرهم منه ما یحبّ و تقرّبه عینه، واشف به صدورنا و صدور قوم مؤمنین.»[۱۰]
ج)براى برآورده شدن حاجت
راوى مى‏گوید: نامه‏اى خدمت امام جواد علیه‏السلام فرستادم. در آن نامه، از حضرت تقاضا کرده بودم که دعایى برایم یاد بدهد. آن حضرت این گونه برایم نوشت:
تقول اذا اصبحت و أمسیت: «اللّه اللّه اللّه، ربّى الرّحمن الرّحیم، لا اشرک به شیئاً» و ان زدت على ذلک فهو خیر، ثمّ تدعو بما بدأ لک فى حاجتک، فهو لکل شى‏ء باذن اللّه تعالى، یفعل اللّه ما یشاء.[۱۱]____________
پی نوشت:
____[۹]همان، ص ۴۱، به نقل از مستدرک عوالم العلوم، ج ۲۳، ص ۲۱۲.
[۱۰]همان، به نقل از مستدرک عوالم العلوم، ج ۲۳، ص ۲۱۴ و ۲۱۵.
[۱۱]همان، به نقل از مستدرک عوالم العلوم، ج ۲۳، ص ۲۱۸________________________

طاهره وحیدیان
10-28-2011, 07:04 AM
http://www.upsara.com/images/i4j5mtitt16f5s2i6obm.jpg



الف) سیماى جواد الائمه در یک نگاه
امام محمد بن على علیهما السلام (جواد الائمه) نهمین امام از خاندان اهل بیت علیهم السلام است . القابى که براى آن امام برشمرده‏اند و هر یک گویاى بعدى از شخصیت آسمانى حضرت است، عبارت‏اند از: «مختار، مرتضى، متوکل، متقى، زکى، تقى، منتجب، مرتضى، قانع، جواد، عالم ربانى، منتجب المرتضى و ... .» (۱)
ابن صباغ مالکى از القاب «جواد، قانع، مرتضى‏» یاد مى‏کند و مى‏گوید: مشهورترین لقب امام، «جواد» است . (۲) شیخ صدوق نیز مى‏نویسد: به محمد بن على الثانى، تقى گفته شد; چون از خدا تقوا پیشه کرد و زمانى که مامون شبانه با حالتى مست وارد شد و او را با شمشیر زد و گمان کرد حضرت را کشته است، خداوند او را نگه داشت . (۳)
کنیه‏هاى حضرت نیز عبارت‏اند از: ابو جعفر ثانى (کنیه جدش امام باقر علیه السلام) و ابو على . (۴)
به نوشته ابن صباغ مالکى، چهره‏اى سفید و اندامى متوسط داشت (۵) و نقش انگشترش به نقل طبرى «العزه لله‏» مانند انگشتر پیامبر صلى الله علیه و آله بود . (۶)------------------------------------------------------

پی نوشت:
۱) ر . ک: دلائل الامامه طبرى، ص ۳۹۶; الارشاد، ص‏۳۲۷; اعلام الورى، ج‏۲، ص‏۹۱; کشف الغمه، ج‏۲، ص ۳۴۳; بحار الانوار، ج‏۵۰، ص‏۱۶ .
۲) فصول المهمه، ص‏۲۵۴; بحار الانوار، ج‏۵۰، ص‏۱۵ .
۳) معانى الاخبار، ص‏۶۵; بحار الانوار، ج‏۵۰، ص‏۱۶ .
۴) بحار الانوار، ج‏۵۰، ص‏۱۳; دلائل الامامه، ص‏۳۹۶ .
۵) فصول المهمه، ص‏۲۵۴; بحار الانوار، ج‏۵۰، ص‏۱۵ .
۶) دلائل الامامه، ص‏۳۹۷

طاهره وحیدیان
10-28-2011, 07:07 AM
مادر حضرت، سبیکه نوبیه بود . (۷) به نقل شیخ مفید فرزندان حضرت «على الهادى علیه السلام، موسى، فاطمه، امامه‏» بودند (۸) و طبرسى از دختران به «حکیمه، خدیجه، ام کلثوم‏» اشاره مى‏کند و مى‏گوید: برخى تنها از فاطمه و امامه یاد کرده‏اند . (۹)
شیخ طوسى روز دهم رجب را سال تولد وى مى‏داند (۱۰) و به نقل طبرسى آن امام در عصر معتصم به شهادت رسید . (۱۱) در این هنگام، ۲۵ سال و ۲ ماه و ۱۸ روز از دوران حیات امام مى‏گذشت . (۱۲)
مرحوم کلینى مى‏نویسد:
«محمد بن على علیهما السلام در حالى که ۲۵ سال و سه ماه و دوازده روز از عمرش مى‏گذشت، در روز سه شنبه، ۶ روز قبل از ذى حجه سال ۲۲۰ ه . ق شهید شد و بعد از پدر ده سال (منهاى بیست روز) زندگى کرد .» (۱۳)
ایشان با محمد امین بن هارون تا سال ۱۹۸ ه . ق (قبل از امامت) معاصر بود . از آن پس با مامون بن هارون (از ۱۹۸ تا ۲۱۸ قبل از امامت و ۲۱۸ تا ۲۰۳ در زمان امامت) هم عصر بود و سرانجام با معتصم عباسى از ۱۷ رجب یا شعبان ۲۱۸ ه . ق تا لحظه شهادت، ذى قعده ۲۲۰ ه . ق معاصر بود .
اینک که در آستانه شهادت جانگداز آن امام بزرگ و غریب قرار گرفته‏ایم، به بازخوانى گوشه‏هایى از مظلومیتش در طول دوره امامت تا لحظه شهادت مى‏پردازیم: (۱۴)
ب) رنجهاى امام جواد علیه السلام
امام جواد علیه السلام از همان آغاز امامت‏با سیل رنجها رویارو بود; مشکلاتى که گاه از سوى حاکمان، زمانى از طرف کارگزاران و منسوبین به طاغوتها و گاهى از سوى جاهلان، متعصبان، گروههاى انحرافى و ... ایجاد مى‏شد .--------------------------------------------------------

پی نوشت:
۷) برخى هم خیزران یا بانویى از اهل بیت ماریه همسر پیامبر صلى الله علیه و آله، ریحانه و کنیه‏اش ام الحسن، سکینه، دره و اهل مریسیه دانسته‏اند; کافى، ج‏۱، ص‏۴۹۲; ارشاد مفید، ص‏۲۹۷; مناقب ابن شهرآشوب، ج‏۴، ص‏۳۷۹ .
۸) ارشاد مفید، ص‏۳۲۷ .
۹) بحار الانوار، ج‏۵۰، ص‏۱۳ .
۱۰) مصباح المتهجد، ص‏۸۰۵; بحار الانوار، ج‏۵۰، ص‏۷ .
۱۱) ارشاد، ص‏۳۱۹; درباره اقوال دیگر، ر . ک: دلائل الامامه، ص‏۳۹۴; بحار الانوار، ج‏۵۰، ص‏۷ .
۱۲) کافى، ج‏۱، ص‏۴۹۲; درباره اقوال دیگر، ر . ک: همان ج‏۱، ص‏۴۹۷ .
۱۳) کافى، ج‏۱، ص‏۴۹۷ .
۱۴) درباره امام جواد علیه السلام به مقالاتى که پیرامون این شخصیت آسمانى در ماهنامه مبلغان نگاشته شده رجوع کنید، این مقالات عبارت‏اند از:
«نگاهى به سیره تبلیغى امام جواد علیه السلام‏» ش ۲، محمد حاج اسماعیلى;
«امامت جواد الائمه علیه السلام با نگرشى بر مسئله امامت و بلوغ جسمى‏» ش‏۹، محمد عابدى;
«مناظره‏اى از امام جواد علیه السلام‏» ش‏۳۳، سیدجواد حسینى;
«ماجراى شهادت امام محمدتقى علیه السلام‏» ش‏۳۷، سید مجتبى اهرى;
«امام جواد علیه السلام پاسدار حریم وحى‏» ش‏۴۵، عبدالکریم پاک نیا

طاهره وحیدیان
10-28-2011, 07:10 AM
اینک نمونه‏هایى را مرور مى‏کنیم:
۱ . شکستن حریم امامت
محمد بن ریان مى‏گوید: مامون به هر حیله‏اى متوسل مى‏شد تا بر امام نفوذ کند، اما ممکن نمى‏شد، تا اینکه این فرصت هنگام ازدواج دخترش با امام به دست آمد .
وقتى مى‏خواست دخترش، ام فضل را به خانه زفاف امام جواد علیه السلام بفرستد، دویست دختر از زیباترین کنیزکان خود را طلبید و به هر یک جامى که داخل آن گوهرى بود، داد تا وقتى در جایگاه نشست، از او استقبال کنند، اما حضرت به هیچ یک توجهى نکرد . در آنجا مردى بود که مخارق نامیده مى‏شد و صاحب صدا و عود و ضرب بود و ریشى دراز داشت . مامون او را طلبید . در گفتگوى مامون و مخارق، مخارق گفت: اگر به چیزى از امور دنیا مشغول باشد، من براى مقصود شما کفایت مى‏کنم . آن گاه رو به روى امام نشست، مانند الاغ عرعرى کرد و وقتى توجه همه را جلب نمود، شروع به نواختن کرد . امام دقایقى بى توجهى کرد و ناگهان سر برداشت و فرمود: «اتق الله یا ذا العثون; اى ریش دراز از خدا بپرهیز .» مخارق چنان از فریاد امام وحشت کرد که ساز و عود از دستش افتاد و تا لحظه مرگ دستش فلج ماند .
وقتى مامون از دلیل آن حالت پرسید، گفت: از وقتى ابوجعفر بر سرم فریاد کشید، وحشتى مرا فرا گرفت که هرگز از جانم بیرون نمى‏رود . (۱۵)
۲ . تهمت مستى و ...
فضاى تنگ و خفقان آلود حاکم بر جامعه چنان امام و یارانش را در تنگنا قرار داده بود که گاه افراد وابسته به طاغوت به آن حضرت توهینهاى سنگینى مى‏کردند و امام تنها به شکوه به درگاه الهى بسنده مى‏کرد . از جمله، عمر از خاندان فرج که با چپاول و رشوه و دزدى ثروت زیادى فراهم آورده بود و در حکومت‏بنى عباس نفوذ داشت، مدتى فرماندار مدینه شد و در همان زمان نسبت‏به خاندان نبوت خشونت‏به خرج مى‏داد و کار را به جایى رساند که به امام گفت: به گمانم تو مست هستى! امام جواد علیه السلام در مقابل این گستاخى تنها به درگاه الهى پناه برد و فرمود: «اللهم ان کنت تعلم انى امسیت لک صائما فاذقه طعم الخرب و ذل الاسر; خدایا! چنانچه تو مى‏دانى امروز براى تو روزه بودم، پس طعم غارت شدن و خوارى اسارت را به او بچشان .»
طولى نکشید که در سال ۲۳۳ ه . ق متوکل بر او غضب کرد و دستور داد ۱۲۰ هزار دینار به عنوان مالیات و ۱۵۰ هزار دینار از برادرش بگیرند . او بار دیگر به عمر غضب کرد و دستور داد هر چه مى‏توانند بر گردنش ضربه بزنند و ۶هزار ضربه زدند و بار سوم کشان کشان به بغداد بردند و همان جا در اسارت مرد . واقعه توهین به امام جواد علیه السلام چنان سنگین بود و دل امام هادى علیه السلام را به درد آورده بود که وقتى خبر مرگ عمر را آوردند، ۲۴ مرتبه «الحمد لله‏» گفت . (۱۶)---------------------------------------------

پی نوشت:
۱۶) بحار الانوار، ج‏۵۰، ص‏۶۲ و ۲۲۱; کافى، ج‏۱، ص‏۴۹۶ .
۱۷) الخرائج و الجرائح، ج‏۲، ص‏۶۷۱; بحار الانوار، ج‏۵۰، ص‏۴۵; اثبات الهداه، ج‏۶، ص‏۱۸۷ .

طاهره وحیدیان
10-28-2011, 07:13 AM
http://www.upsara.com/images/i4j5mtitt16f5s2i6obm.jpg

ج) اخبار شهادت امام جواد علیه السلام
مسعودى مى‏نویسد: وقتى ابوجعفر به دنیا آمد، ابوالحسن (امام رضا علیه السلام) به یارانش فرمود: «فى تلک اللیله قد ولد لى شبیه موسى بن عمران فالق البحار [و شبیه عیسى بن مریم] قدست ام ولدته فلقد خلقت طاهره مطهره . [ثم قال] بابى و امى شهید یبکى علیه اهل السماء یقتل غیظا و یغضب الله على قاتله فلا یلبث الا یسیرا حتى یعجل الله به الى عذابه الالیم و عقابه الشدید; (۱۹) در این شب براى من فرزندى شبیه موسى بن عمران به دنیا آمد که شکافنده دریاهاست، [و شبیه عیسى بن مریم] مادرش مقدس است و پاک و پاکیزه خلق شد . به جان پدر و مادرم شهیدى مى‏شود که اهل آسمان بر او مى‏گریند . از روى خشم کشته مى‏شود و خدا بر قاتل او خشم مى‏گیرد; پس [قاتل او] نمى‏ماند مگر اندکى تا اینکه خدا عذاب دردناک و عقاب شدید را به سوى او مى‏فرستد .»
امام جواد علیه السلام خود فرموده بود که «سى ماه بعد از مامون اجل او فرا خواهد رسید . (۲۰) » و به گفته محمد بن الفرج آن حضرت به او نوشته بود: «خمس را برایم بفرستید که بیشتر از امسال در بین شما نیستم .» (۲۱)
مرحوم کلینى نیز حکایتى دردناک از این آگاهى امام به شهادتش نقل مى‏کند و به نقل از اسماعیل بن مهران مى‏نویسد: وقتى ابوجعفر علیه السلام از مدینه به بغداد براى بار اول مى‏خواست‏برود، گفتم: من بر شما مى‏ترسم . با چهره‏اى گشاده، فرمود: غیبت من در این سال نیست . وقتى بار دوم به سوى معتصم مى‏رفت، گفتم: شما مى‏روید، بعد از شما امامت‏با کیست؟ حضرت جواد علیه السلام چنان گریست که محاسنش خیس شد و فرمود: «بعد از من امر امامت مربوط به فرزندم على علیه السلام است .» (۲۲)--------------------------------------------------------

پی نوشت:
۱۹) اثبات الوصیه، ص‏۲۱۰; عیون المعجزات، ص‏۱۱۸ (با اختلاف) .
۲۰) بحار الانوار، ج‏۵۰، ص‏۶۴ .
۲۱) اعلام الورى، ج‏۲، ص‏۱۰۰۱; بحار الانوار، ج‏۵۰، ص‏۶۳ .
۲۲) کافى، ج‏۱، ص‏۳۲۳

طاهره وحیدیان
10-28-2011, 07:16 AM
http://www.upsara.com/images/lidhpqabz97ugxcjv2.jpg

د) چگونگى شهادت امام جواد علیه السلام
سابقه خباثت و دشمنى معتصم، خلیفه عباسى، نشان مى‏دهد که دستور قتل توسط وى صادر شده است; هرچند عاملان مستقیم آن به نقلهاى مختلف، افراد مختلفى باشند و یا هر یک از آنها به عنوان تکمیل کننده پرونده شهادت حضرت عمل کرده باشند . این موضوع به قدرى روشن بود که مسعودى مى‏نویسد: «فلما انصرف الى العراق لم یزل المعتصم و جعفر بن المامون یدبرون و یعملون الحیله فى قتله; (۲۳) وقتى امام جواد علیه السلام [از مکه با همسرش] به عراق بازگشت، معتصم و جعفر بن مامون دائما در تدبیر و دست‏به کار چاره‏اى براى قتل او بودند .» روایتهاى مختلفى که به دست آمده، چنین است:
۱ . روایت مسعودى
روایت فوق عامل اصلى قتل را خلیفه عباسى معرفى مى‏کند، مسعودى در ادامه مى‏نویسد: جعفر بن مامون که از کینه ام فضل نسبت‏به امام (به دلیل برترى ام ابى الحسن نزد امام) خبر داشت و مى‏دانست که ام فضل از او صاحب فرزند نشده است، در انگور رازقى سم ریخت و ام فضل با تعریف و تمجید آن را به امام داد و حضرت خورد . در این هنگام پشیمان شد و گریست . امام فرمود: گریه‏ات براى چیست؟ به خدا قسم خدا به فقرى گرفتارت کند که نجات نیابى و به بلایى که پوشانده نشود .» (۲۴)
۲ . روایت ابن شهرآشوب
معتصم به عبدالملک زیات، وزیر خود در مدینه، نوشت که امام و ام فضل را راهى بغداد کند . او هم على بن یقطین را مطلع کرد و امام راهى شد . معتصم حضرت را گرامى داشت و اشناس (فرمانده ارتشى) را با هدایایى به استقبال فرستاد . همراه آنها شربت ترش مزه (ریواس) آلوده به زهر را هم داد و گفت: این شربت را با یخ خنک کرده‏ایم و امیرالمؤمنین، احمد بن ابى دؤاد، سعد بن خصیب و جماعتى از بزرگان هم نوشیده‏اند و خلیفه دستور داده تا خنک است‏شما هم بنوشید . امام فرمود: شب مى‏نوشم . گفت: آن وقت‏برفش آب مى‏شود . وى آن قدر اصرار کرد که امام آن را نوشید . (۲۵)-------------------------------------------------------------
پی نوشت:
۲۳) اثبات الوصیه، ص‏۲۱۹ - ۲۲۰; عیون المعجزات، ص‏۱۲۹ (با اختلاف) .
۲۴) اثبات الوصیه، ص‏۲۱۹; عیون المعجزات، ص‏۱۲۹; بحار الانوار، ج ۵، ص‏۱۶ .
۲۵) مناقب، ج‏۴، ص‏۳۸۴; بحار الانوار، ج‏۵۰، ص‏۸

طاهره وحیدیان
10-28-2011, 07:18 AM
۳ . روایت عیاشى
زرقان دوست صمیمى ابن ابى دؤاد، بعد از نقل ماجراى قضاوت فقهاء و امام در مورد قطع دست دزد که به رسوایى قاضیان و سربلندى امام انجامید، مى‏گوید: سه روز بعد، ابى دؤاد نزد خلیفه رفت و گفت: حق امیرالمؤمنین به گردن من باشد، خیرخواهى در بقاء حکومت و شما بر من واجب است و از این حق روى بر نمى‏گردانم، هرچند مرا در آتش بسوزانند . او گفت: آن چیست؟ ابن ابى دؤاد گفت: وقتى امیرمؤمنان در مجلس فقها رعیتش را جمع مى‏کند تا درباره مسئله‏اى حکم دهند، آن گاه آنان حکم را براساس آنچه نزدشان ثابت است، اعلام مى‏دارند و این در حالى است که وزیران و حاجبان و خانواده خلیفه در مجلس حضور دارند و مردم عوامى که در پشت درها هستند، مطالب را مى‏شنوند، آن گاه امیر از گفته فقهاء دربار روى بر مى‏تابد و به گفته مردى عمل مى‏کند که بیشتر این امت‏به امامتش معتقدند و او را سزاوارتر از خلیفه مى‏دانند، با همه اینها، امیرمؤمنان چگونه مى‏تواند از عدم اطاعت مردم و شکست‏حکومت عباسیان آسوده خاطر باشد؟ رنگ از چهره معتصم پرید و گفت: «جزاک الله عن نصیحتک خیرا .» معتصم روز چهارم به یکى از وزیران دستور داد حضرت را دعوت و مسموم کند و اگر قبول نکرد، بگوید: مجلس خصوصى است . وزیر چنان کرد و امام چون لقمه اول را در دهان گذاشت و احساس مسمومیت کرد، دستور داد مرکبش را براى رفتن آماده کنند و در مقابل اصرار میزبان فرمود: خروج من از خانه به نفع توست . امام آن روز و شب را در اثر مسمومیت در بستر افتاد و سرانجام به شهادت رسید .» (۲۶)-------------------------------------------------------------------------
پی نوشت:
۲۶) تفسیر عیاشى، ج‏۱، ص‏۳۹۱; وسایل الشیعه، ج‏۱۸، ص‏۴۹۰; بحار الانوار، ج‏۵۰، ص‏۵ .

طاهره وحیدیان
10-28-2011, 07:24 AM
http://www.upsara.com/images/87wtgdlzrqqqzvol9u52.jpg

نام مبارک امام نهم «محمد»، کنیه‌ی حضرت «ابوجعفر» و لقب او «تقی» و «جواد» ، ولادت ایشان در سال ۱۹۵ ه.ق در شهر مدینه بوده، در روز و ماه ولادت آنجناب بین مورخین اختلاف شده، عده‌ای آنرا نیمه ماه رمضان و بعضی دهم ماه رجب ذکر کرده‌اند.
مادر حضرت «سبیکه» از خاندان «ماریه‌ی قبطیه»» همسر پیامبر خدا به شمار می‌رود، از نظر فضائل اخلاقی در درجه‌ی والایی قرار داشت و برترین زنان زمان خود بود. امام هشتم حضرت علی بن موسی الرضا (علیه‌السلام) از او به عنوان بانویی منزه و پاکدامن یاد می‌فرمود.
به هنگام شهادت پدر بزرگوار خویش، حضرت حدود هشت سال داشتند.
ـ خلفای معاصر حضرت
دو خلیفه‌ از خلفای عباسی معاصر با عصر امام جواد (علیه‌السلام) بودند.
۱ـ مأمون (۱۹۳-۲۱۸)
۲ـ معتصم (۲۱۸-۲۲۷)
ـ امامت در سنین کودکی
در امر امامت آنچه مهم است، تنصیص امام سابق بر امامت امام پس از خود می‌باشد که شیخ مفید آنرا از شماری از اصحاب بزرگ و نزدیک به امام (علیه‌السلام) درباره‌ی امامت امام جواد (علیه‌السلام) نقل کرده از آن جمله: علی بن جعفر بن محمد الصادق (علیهماالسلام)، صفوان بن یحیی، معمر بن خلّاد، حسین بن بشّار، ابن ابی نصر بزنطی، ابن قیام واسطی، حسن بن جَهم، ابویحیی صنعانی خیراتی و گروهی دیگر.
از این روایات به خوبی برمی‌آید که امام رضا (علیه‌السلام) در موارد متعدد و مناسبتهای گوناگون، امامت فرزند بزرگوارشان را گوشزد کرده و اصحاب را در جریان امر گذاشته است و نزد شیعیان و علماء شیعه اصلا مسئله‌ی کوچکیِ سنّ مطرح نبوده بلکه عقیده ایشان بر این پایه بوده که اگر امر از جانب خدا باشد فرقی بین طفل یک روزه و شیخ صد ساله نیست و این از مسلمات عقائد شیعه است.

طاهره وحیدیان
10-28-2011, 07:28 AM
http://www.upsara.com/images/87wtgdlzrqqqzvol9u52.jpg

ا ما از آنجا که حضرت جواد (علیه‌السلام) نخستین امامی بود که در سن کودکی جانشین پدر بزرگوار خود امام رضا (علیه‌السلام) گشت طبعاً بین ضعفای شیعه و همچنین علماء اهل سنت و فِرَق دیگر این سؤال پیش می‌آمد که چگونه یک انسان ۸ ساله می‌تواند مسؤولیت حساس و سنگین امامت و پیشوایی مسلمانان را برعهده بگیرد و بعبارت دیگر آیا ممکن است انسانی در چنین سن بتواند جانشین پیامبر خدا باشد؟
از اینرو گروههای مختلفی از شیعیان برای اطمینان قلب از راههای دور و نزدیک به محضر امام (علیه‌السلام) شرفیاب شده و بعد از سؤالهای گوناگونی که از جنابش می پرسیدند و معجزات و غیب‌گویی‌های حضرت، دلشان آرام گشته و به امامت آنحضرت اقرار می‌کردند. مجالس زیادی امام (علیه‌السلام) برای پاسخ گویی به سؤالات ایشان حاضر شد و از آنجا که علم او علم رسول الله بود به تمامی سؤالات ایشان پاسخ می‌داد.
گاهی بعضی از دوستان حضرت متعرّض کمی سن آنحضرت می‌شدند، آن حضرت در جواب، اشاره به جانشینی سلیمان از داود (علی نبینا و آله و علیهما السلام) کرده و می‌فرمود: حضرت سلیمان، هنگامی که هنوز کودکی بیش نبود و گوسفندان را به چرا می برد، حضرت داود او را جانشین خود کرد، در حالی که عبّاد و علمای بنی اسرائیل این عمل او را انکار می‌کردند.
در اینجا لازم به ذکر است کسانی که عقائد شیعه را زیر سؤال می‌برند و بدون علم و آگاهی، سخن از بطلان عقیده‌ی شیعه از جمله صحیح بودن امامت یک طفل به میان می‌آورند باید به آنها گفته شود که شما حتی کلام خدا را نخواندید و نفهمیدید. خداوند درباره‌ی حضرت یحیی می فرماید:«و آتیناه الحکم صبیّاً ؛ یعنی ما به یحیی در کودکی مقام نبوت دادیم.»
حضرت عیسی (علی نبینا و آله و علیه‌السلام) در گهواره فرمود: « انّی عبدالله آتانی الکتاب و جعلنی نبیّا ؛ من بنده‌ی خدا هستم او به من کتاب عطا کرده و مرا پیامبر قرار داده است.»
امام رضا (علیه‌السلام) به یکی از یاران خود به نام «معمر بن خلاد» فرمودند: « من ابو جعفر را جانشین خود قرار دادم، ما خاندانی هستیم که کوچکتران ما مو به مو از بزرگانمان ارث می‌برند.»

طاهره وحیدیان
10-28-2011, 07:29 AM
http://www.upsara.com/images/87wtgdlzrqqqzvol9u52.jpg

ـ مناظرات علمی امام جواد (علیه‌السلام)
یکی از شاخصه‌های دوران امامت امام جواد (علیه‌السلام) تشکیل مجالس مناظره و سؤال و جواب از وجود مقدس آن حضرت بود. امام (علیه‌السلام) از دو جهت به مناظرات علمی دعوت می‌شد. نخست از طرف شیعیانِ خود که با توجه به سنّ کم آن حضرت می‌خواستند علم الهی امام را دریابند. دوم از جانب حکومت، به ویژه مأمون و معتصم. از آنجا که شیعیان، مدّعی علم الهی برای امامان خود بودند، خلفاء می‌کوشیدند با تشکیل مجالس مناظره، آنان را رودرروی برخی از دانشمندان بنام زمان قرار دهند تا شاید در پاسخ برخی از پرسشها درمانده شده و شیعیان از این رهگذر، در اعتقاد خود دچار مشکل شوند. البه در ظاهر هدف خود را عکس آنچه گذشت نشان می‌دادند و بگونه‌ای وانمود می‌کردند که برای نشان دادن دانش امام دست به این اقدام زده‌اند.
ـ مناظره درباره‌ی فضائل خلفاء
در ضمن مناظراتی که با حضرت جواد (علیه‌السلام) می‌شد یحیی بن اکثم که از قضات مشهور و علماء بنام آنزمان بود سؤالاتی در باب فضائل خلفاء از آنحضرت نمود. ابتدا روایتی را مطرح کرد که در ضمن آن چنین آمده: جبرئیل از طرف خدا به رسولش گفت: از ابوبکر سؤال کن، آیا او از من راضی است؟ من که از او راضی هستم.
امام (علیه‌السلام) در آن مجلس که تعداد زیادی از علمای اهل سنت حضور داشتند فرمود:« من منکر فضل ابوبکر نیستم، ولی کسی که این روایت را نقل کرده می‌بایست به روایتی که از رسول خدا نقل شده و همه حدیث شناسان صحّت آن را پذیرفته‌اند توجه داشته باشد، مبنی بر اینکه آن حضرت در حجه الوداع فرمود: « نسبت سخنان دروغ و ساختگی بر من زیاد شده و پس از این زیادتر خواهد شد. کسانی که دروغ بر من می‌بندند جایگاهشان از آتش پر خواهد شد. هنگامی که حدیثی از طرف من به شما می‌رسد، آن را به کتاب خدا و سنت من عرضه کنید، در صورتی که با آن دو موافقت داشت آن را بپذیرید وگرنه کنارش بگذارید. اکنون حدیثی که تو نقل می‌کنی، با کتاب خدا موافق نیست، زیرا خداوند در قرآن می فرماید: « و لقد خلقنا الانسان و نعلم ما توسوس به نفسه و نحن اقرب الیه من حبل الورید » یعنی «و ما انسان را آفریدیم و آنچه که نفسش به آن وسوسه می‌کند را می‌دانیم و ما از رگ گردن به او نزدیکتریم.»

طاهره وحیدیان
10-28-2011, 07:32 AM
http://www.upsara.com/images/87wtgdlzrqqqzvol9u52.jpg
آیا خدا از رضا و سخط ابوبکر آگاهی نداشت که از او می‌پرسد؟
پس از آن یحیی درباره‌ی روایت « مَثَل ابی بکر و عمر فی الارض کَمَثَل جبرئیل و میکائیل فی السماء» پرسید. معنای این جمله یعنی « مَثَل ابوبکر و عمر در زمین مَثَل جبرئیل و میکائیل در آسمان است.» امام (علیه‌السلام) در جواب فرمودند: « محتوای این روایت درست نیست؛ زیرا جبرئیل و میکائیل همواره بندگی خدا را نموده و لحظه‌ای عصیان و نافرمانی او را ننموده‌اند، در حالیکه ابوبکر و عمر پیش از آن که اسلام بیاورند، سالهای طولانی مشرک بوده‌اند.
آنگاه یحیی از حدیث « ابوبکر و عمر سیدا کهول اهل الجنّه » پرسید. معنای این جمله یعنی «ابوبکر و عمر دو آقای پیرمردان اهل بهشت هستند.» امام فرمود: « در بهشت جز جوان کسی وجود نخواهد داشت تا آن دو نفر, سید و سرور آن پیران باشند.
لازم به ذکر است که اهل سنت این حدیث را در مقابل کلام رسول خدا (صلی الله علیه و آله) که فرمودند:« الحسن و الحسین سیدا الشباب اهل الجنّه؛ یعنی حسن و حسین (علیهماالسلام) دو سرور جوانان اهل بهشتند» جعل کرده‌اند.
سپس یحیی درباره‌ی حدیث « انّ عمر بن الخطاب سراج اهل الجنّه » سؤال کرد. یعنی «عمر بن خطاب چراغ اهل بهشت است.» امام فرمودند: « در بهشت ملائکه‌ی مقرّبین خدا و حضرت آدم و حضرت محمد (صلی الله علیه و‌ آله) و تمامی انبیاء الهی حضور دارند، آیا نور آنان برای روشن کردن بهشت کافی نیست که نیاز به نور خلیفه‌ی دوم باشد؟
یحیی از حدیث « اِنّ السَّکینهَ تَنطِقُ عَلی لِسان عُمَر » سؤال کرد. یعنی « سنگینی و آرامش و وقار به هنگام سخن گفتن بر زبان عمر است.» حضرت فرمودند:‌« من منکر فضل عمر نیستم، اما ابوبکر که از او با فضیلت تر بود بالای منبر می‌گفت: « انّ لی شیطاناً یعترینی، فاذا ملت فسدّدونی » یعنی « همانا شیطانی همراه من است که مرا اغوا می‌کند,‌پس هرگاه از راه صحیح منحرف شدم (و حرف بی‌ربط زدم) مرا متوجه کنید و جلوی مرا بگیرید.

طاهره وحیدیان
10-28-2011, 08:20 AM
http://www.upsara.com/images/87wtgdlzrqqqzvol9u52.jpg

یحیی گفت: درباره‌ی این حدیث چه می‌گویید که رسول خدا فرمود:« لو لم اُبعث لبعث عمر »؟ امام فرمود: کتاب خدا صادق تر است که می‌فرماید: « و اذا اخذنا من النبیین میثاقهم و منک و من نوح » خداوند که از انبیاء برای ادای رسالتشان پیمان گرفته و آن بزرگواران لحظه‌ای به وی شرک نورزیده‌اند، چگونه ممکن است بر خلاف پیمان خود، شخصی که بخشی از عمرش را درحال شرک به خدا گذرانده به پیامبری برگزیند؟ همچنین روایت شما با حدیث صحیح « نبّئت و آدم بین الروح والجسد» یعنی من نبی بودم در حالیکه حضرت آدم بین روح و جسد بود، که از رسول خدا نقل شده مباینت و منافات دارد.
یحیی پرسید: از رسول خدا نقل شده که فرمود:« ما احتبس عنّی الوحی قطّ الّا ظننته قد نزل علی آل الخطّاب» یعنی‌: وحی بر من متوقف نشد مگر آنکه گمان کردم بر آل خطاب نازل شده. امام فرمودند: برای پیامبران جایز نیست حتّی لحظه‌ای در رسالت خود دچار تردید شوند. از طرف دیگر خدا می فرماید: « الله یصطفی من الملائکه رسلا و من الناس» چگونه ممکن است که نبوت از برگزیده خدا به کسی که مدتها به او شرکت ورزیده است منتقل شود؟
یحیی گفت: از پیامبر نقل شده که فرمود:«لو نزّل العذاب لما نجی الا عمر» یعنی اگر عذاب نازل می‌شد نجات پیدا نمی‌کرد مگر عمر. امام فرمود: این روایت با قرآن که می‌گوید:« و ما کان الله لیعذّبهم و انت فیهم و ما کان الله معذّبهم و هم یستغفرون » سازگار نیست. معنای آیه این است که خداوند ایشان را عذاب نمی‌کند تا آنهنگام که تو در میان ایشان هستی ای پیغمبر و عذاب کننده نیست ایشان را تا آنزمان که استغفار می‌کنند. »
بارزترین چیزی که در این مناظره جلب نظر می‌کند روش صحیح مناظره با اشخاصی است که به راههای انحرافی کشیده شده و از صراط مستقیم کناره گرفته‌اند. امام (علیه‌السلام) با آنها محاجّه می‌کند بر پایه ی اصولی که خود آنها قبول دارند. آنها اتفاق دارند که اگر حدیثی مخالف با کتاب خدا بود، به فرمایش پیامبر خدا باید آنرا کنار گذاشته و اعتقاد به آن پیدا نکنند. از اینرو امام (علیه‌السلام) که قرآن ناطق است و سینه‌ی او گنجینه‌ی علوم قرآن است آنها را متوجه باطل بودن آن احادیث ساختگی می‌فرماید و با تلاوت قرآن، ضدّیت آن جملات دروغین را با کتاب خدا متعرض شده و در بخشی از آن کلمات جعلی هم آنها را به تعقل وا می‌دارد و می فرماید که از نیروی خدادادی خویش کمک گرفته ببینید آیا این کلام جاهلانه ممکن است از لسان مقدس پیامبر خدا صادر شده باشد؟!
البته این احادیث جعلی آنچنان نزد اهل سنت معروف شده که در کتابهای خود آنها را ذکر کرده‌اند و ما به تعدادی از منابع آن در پاورقی اشاره کرده‌ایم.

طاهره وحیدیان
10-28-2011, 08:22 AM
http://www.upsara.com/images/87wtgdlzrqqqzvol9u52.jpg

ـ برخورد با فرقه‌های منحرف
امام جواد (علیه‌السلام) در برابر فرقه‌هایی که در دوران آن حضرت وجود داشتند، شیعیان خود را آگاه ساخته و از انحراف از جاده‌ی حقیقت بر حذر می‌داشتند. یکی از این فرقه‌ها اهل حدیث یا مجسمی مذهب بوده که خدا را جسم می‌پنداشتند. امام درباره‌ی آنان به شیعیان می‌فرمود که اجازه ندارند پشت هر کسی که خدا را جسم می‌داند نماز گزارده و به او زکات بپردازند. واقفه یکی دیگر از فرقه‌های موجود انشعابی از شیعه در زمان امام جواد بود که به صورت مشکلی در مقابل شیعیان مطرح شده بود. آنان کسانی بودند که پس از شهادت امام کاظم (علیه‌السلام) بر آن حضرت توقف کرده و امامت فرزندش علی بن موسی الرضا (علیه‌السلام) را نپذیرفتند. وقتی از امام درباره‌ی نمازخواندن پشت سر واقفی مذهبان سؤال می‌شد، آن حضرت در جواب، شیعیان را از این کار نهی می‌فرمودند.
زیدیه نیز فرقه‌ای بود منشعب از شیعه، در روایتی از امام جواد (علیه‌السلام) آمده که حضرتش فرمودند:«واقفیه و زیدیه مصداق این آیه از قرآن می‌باشند که «وجوهٌ یَومَئِذٍ خاشعَه عامِلَهٌ ناصِبَه » یعنی در روز قیامت یک عدّه که اهل آتش هستند بر چهره‌هایشان در آن روز غبار ذلت و خواری نشسته همچون کسانی نمودار است که شدت سختی‌های وارده بر چهره‌های ایشان نمودار است.
غلات نیز مورد تنفر امامان (علیهم‌السلام) بودند. خطر اینان برای شیعیان بسیار جدی بود. اینان به نام امامان‌، روایاتی را به دروغ ساخته و بدین وسیله شیعیان را که پیرو ائمه بودند به انحراف می‌کشاندند. امام جواد (علیه‌السلام) درباره‌ی ابوالخطاب که از سران غلات بود فرمودند: « لعنت خدا بر ابوالخطاب و اصحاب او و کسانی که درباره‌ی لعن بر او توقف کرده و یا تردید کنند.»
ـ مکتب علمی امام جواد (علیه‌السلام)
امامان علیهم‌السلام در زمان خود با توجه به وجود شرایط و زمینه فعالیتهای علمی، شاگردانی را تربیت می فرمودند و علم و دانش را توسط آنان در میان افراد منتشر می‌کردند. بدیهی است که شرائط اجتماعی و سیاسی زمان ایشان یکسان نبوده و هر یک به فراخور آزادی بیان مشغول به فعالیت در این قسمت می‌شدند.
مثلاً در زمان امام باقر و امام صادق (علیهماالسلام) شرائط اجتماعی مساعد بود و به همین جهت تعداد شاگردان و راویان امام صادق (علیه‌السلام) بالغ بر ۴ هزار نفر می‌شد، ولی از دوران امام جواد تا زمان امام عسکری (علیهماالسلام) به دلیل فشارهای سیاسی و کنترل شدید فعالیت آنان از طرف دربار خلافت، شعاع فعالیت ایشان بسیار محدود بود. بنابراین اگر می‌خوانیم که تعداد راویان و اصحاب حضرت جواد (علیه‌السلام) قریب به صد و ده نفر یا صد و بیست نفر بوده، جای تعجب نیست زیرا از یک سو آن حضرت شدیداً تحت مراقبت و کنترل سیاسی بود و از طرف دیگر در سن ۲۵ سالگی حضرت به شهادت رسیدند.

طاهره وحیدیان
10-28-2011, 08:24 AM
http://www.upsara.com/images/87wtgdlzrqqqzvol9u52.jpg

ـ گوشه‌ای از معجزات حضرت
عماره بن یزید گفت: امام محمد تقی را ملاقات کردم. به آن حضرت عرض کردم،‌یا بن رسول الله!‌علامت امام چیست؟ حضرت فرمودند:« امام آن کسی است که این کار را انجام دهد. حضرت دست مبارک خود را بر سنگی گذاشت و اثر انگشتانش در آن ظاهر شد. راوی می‌گوید: پس دیدم که آهن را می‌کشید بدون آنکه آنرا به آتش بگدازد سنگ را با خاتم خود نقش می‌کرد.
چون امامت منصب الهی و ریاست بر جمیع موجودات است مدعی زیاد پیدا کرده از اینرو باید علامتی باشد تا مدّعی راستین امامت از مدّعی دروغین معلوم باشد. در این روایت حضرت شخص را متوجه این معنا می‌کند که کسی که می‌گوید من از جانب خدا امام بر خلق هستم باید بتواند تصرف در موجودات عالم کند و کاری که از مدعیان دروغین بر نمی‌آید او انجام می‌دهد چرا که خداوند هیچگاه حجّت خود را بر دست دشمنان خود و مدّعیان دروغین جاری نمی‌کند.
اسماعیل بن عباس گفت:« روز عیدی خدمت امام جواد (علیه‌السلام) رفتم و به آنجناب از تنگی معاش شکایت کردم. آن حضرت مصلای (جانماز) خود را بلند کرده و مقداری از خاک را به دستان مبارک خویش گرفتند. به برکت دست آنحضرت خاک مبدل به پاره‌ای از طلای گداخته شد. حضرت آنرا به من عطا فرمود. آنرا به بازار بردم. ۱۶ مثقال طلای ناب بود. »
محمد بن میمون گفت: «در ایامی که حضرت جواد (علیه‌السلام) کودک بود و حضرت رضا (علیه‌السلام) هنوز به خراسان نرفته بودند حضرت رضا (علیه‌السلام) سفری به مکه نمود. من نیز در خدمت آن حضرت بودم. چون خواستم مراجعت کنم، خدمت آن حضرت رفته عرضه داشتم که می‌خواهم به مدینه برگردم. نامه‌ای برای ابوجعفر، محمد تقی (علیه‌السلام) بنویسید تا من ببرم. حضرت تبسّمی فرمود و نامه‌ای مرقوم فرمودند. من آن را به مدینه آوردم. در آن وقت چشمان من نابینا شده بود. آمدم خدمت امام جواد (علیه‌السلام). موفق خادم آن حضرت، حضرتش را برای ملاقات در حالیکه در گهواره بود نزد من آورد. من نامه را به آن جناب دادم. حضرت به موفق فرمود: مُهر از نامه بردار و کاغذ را باز کن. پس موفق مهر از کاغذ برداشت و آن را مقابل آن حضرت گشود. پس حضرت آن را ملاحظه فرمود. آن گاه فرمود: « ای محمد! احوال چشمت چگونه است؟» عرض کردم: «یا بن رسول الله! چشمم علیل شده و بینایی از آن رفته چنانچه مشاهده می‌فرمایی.» پس حضرت دست مبارک خود را به چشمان من کشید. از برکت دست آن حضرت، چشمان من شفا یافت. دست و پای آنحضرت را بوسیدم و در حالیکه بینا بودم از خدمتش مرخص شدم. »

طاهره وحیدیان
10-28-2011, 08:26 AM
http://www.upsara.com/images/87wtgdlzrqqqzvol9u52.jpg

خوشا به حال شیعیان و دوستان اهل بیت رسول خدا (صلی الله علیه و آله)، چه سعادتی را دارا هستند و چه مقاماتی در بهشت منتظر ایشان است. به واقع کسانی که از راه خدا و خاندان پیامبر خدا به بیراهه رفتند چه قدر دست خالیند و آن کسانی که زانوی ادب درِ این خانه زده و ایشان را به حقیقت شناختند به چه گنجینه ی عظیم و گرانبهایی نائل شدند. آری، اینچنین است معرفت شیعه به امامان خویش، به امام هشتم می‌گوید نامه‌ای بنویس تا من سعادتمند به بردن این نامه شوم آن هم برای کسی که در گهواره است. او می‌داند که فرقی بین کوچک و بزرگ ایشان نیست و همه‌ایشان خاندان وحی هستند. چه قدر خوشحال می‌شوند که کسی ایشان را شناخته باشد این درخواست نوشتن نامه از امام حکایت از اوج معرفت او به مقام امام دارد البته امام هم به روی او تبسم نموده و ابراز رضایت از ایشان می‌فرماید.
در اینجا مناسب دیدم به محضر نورانی امام جواد (علیه‌السلام) عرض کنم: ای سید و مولای ما، ما کوچکتر از آنیم که در محضر تو زبان به سخن گفتن باز کنیم اما آقا جان شما خانواده‌ی کرم هستید و گدای در خانه‌ی خود را دست خالی بر نمی‌گردانید. آقا جان به قلب و روح و جان ما نظری کن و چشم دل ما را به عالم نور باز کن. آقا جان! این چشمان آلوده به گناه ما و این دلهای غبار آلود به معاصی، از فیض دیدار امام خود، محروم شده و اگر نظر شما نباشد هرگز از این محرومیت بیرون نخواهد آمد.
ـ رشحه‌ای از رشحات مواعظ حضرت جواد (علیه‌السلام)
قال علیه‌السلام: «عزّ المؤمن غناه عن النّاس؛ یعنی عزت مؤمن بی نیازی او از مردم است.»
مؤمن از آنجا که عزت نفس دارد هیچگاه در بین مردم خود را ذلیل نمی‌کند و چنان نشان می‌دهد که احتیاجی به کسی ندارد. هر نیازی که دارد از خدا می‌خواهد و اگر به کسی در حاجت خود مراجعه نماید سعی می‌کند کسی باشد که دست رد به سینه‌ی او نزند. مؤمن عزیز است و عزت خود را برای متاع قلیل دنیا از دست نمی‌دهد.

طاهره وحیدیان
10-28-2011, 08:29 AM
http://www.upsara.com/images/87wtgdlzrqqqzvol9u52.jpg

قال علیه‌السلام:« کیف یُضیع مَنِ الله تعالی کامله؟ و کیف ینجو من الله تعالی طالبه؟ و من انقطع الی غیر الله و کله الله الیه،و من عمل علی غیر علم افسد اکثر مما یصلح» حضرت فرمودند:« کسی که خداوند کفیل اوست چگونه ضایع می‌شود؟ و کسی که خداوند در طلب اوست چگونه نجات می‌یابد و کسی که خود را از خدا برید و به دیگری تکیه کرد خداوند او را به همان واگذار می‌کند و کسی که از روی جهالت و عدم دانش و علم عملی انجام داد آنچه را که فاسد و تباه کرده بیشتر است از آنچه اصلاح کرده.» ۴ جمله از امام (علیه‌السلام) که هر جمله گوهری گرانمایه به انسان نشان می‌دهد و درهای خیر را بر روی او باز می‌کند.
در جمله‌ی اول می‌فرماید: کسی که خود را به خدا بسپارد و کار خود را به خدا تفویض کند و خدا کفیل او باشد هرگز ضایع و تباه نمی‌شود. یعنی اگر کسی بخواهد در حصن حصین الهی از شرور و فتنه‌ها و گرفتاریها در امان و محفوظ بماند باید به گونه‌ای باشد که خداوند کفیل او شود و کارهای او را به دست بگیرد و چنین چیزی در سایه‌ی توکل بر خدا و ملتزم بودن به شرع و شریعت برای انسان حاصل خواهد شد. »
در جمله دوم می‌فرماید: کسی که خداوند در صدد انتقام از اوست هیچ راه فراری ندارد و هرگز نجات پیدا نخواهد کرد پس انسان به جای اینکه بعد از خطا و اشتباه بگریزد بسوی خدا برگردد و آنچه را در جبران گذشته لازم است انجام دهد تا مورد عفو و گذشت خدا قرار گیرد.
در جمله سوم می‌فرماید: کسی که تکیه بر غیر خدا کند خدا هم او را به همان کس وا می‌گذارد و البته چه کسی است که بتواند مشکل‌ او را حل کند جز خدا، به عبارت دیگر کسی که در مشکلات و حوائج خود بر غیر خدا توکل کند بداند که هرگز به مقصد خود نخواهد رسید چون تنها اوست که گره‌ها را باز کرده و مشکلات را حل می‌کند و اگر او نخواهد احدی قادر بر چنین کاری نیست.
در جمله‌ی چهارم می‌فرماید: عمل باید بر طبق دانش و معرفت باشد عمل کردن از روی جهالت و نادانی بیشتر از اینکه نفعی داشته باشد ضرر دارد و مایه‌ی فساد و تباه شدن انسان و ضایع شدن عمر انسان می‌شود. یعنی اعمال انسان آنموقع ارزشمند می‌شود که از روی دانش و علم باشد نه چشم بسته و کورکورانه .

طاهره وحیدیان
10-28-2011, 08:30 AM
http://www.upsara.com/images/87wtgdlzrqqqzvol9u52.jpg

شهادت امام جواد (علیه‌السلام)
از کتاب عیون المعجزات نقل شده که چون حضرت جواد (علیه‌السلام) وارد بغداد شد و معتصم انحراف ام الفضل را از آن حضرت دانست، او را طلبید. به قتل حضرت او را راضی نموده زهری برای او فرستاد که در طعام آن جناب داخل کند. ام الفضل انگور رازقی را زهر آلود کرده به نزد آن امام مظلوم آورد. چون حضرت از آن تناول نمود، اثر زهر در بدن مبارکش ظاهر شد. ام الفضل گریه و زاری کرد. حضرت فرمود: مرا کشتی و حال گریه می‌کنی؟ به خدا سوگند: ببلایی مبتلا خواهی شد که علاجی ندارد.
امام (علیه‌السلام) در سن جوانی در حالیکه ۲۵ سال و چند ماهی از عمر شریفیشان گذشته بود در پنجم ذی الحجه سال ۲۱۹ به زهر معتصم به شهادت رسیده و در جوار جد بزرگوارشان حضرت موسی بن جعفر (علیه‌السلام) در شهر کاظمین آرمید.

http://www.upsara.com/images/zq6cv6jx51wnn1lo6jr4.jpg

طاهره وحیدیان
10-28-2011, 08:42 AM
[/size][/color][/center]http://www.upsara.com/images/hqy1k37qw27bg088fw07.jpg


اَللّهُمَّ العَن اَوَّلَ ظالِمٍ ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّدٍوَآلِ مَحَمَّدٍوَآخِرَتابِعٍ لَهُ عَلی ذلِکَ؛