PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : خاطره شیخ عباس قمی



طاهره وحیدیان
10-08-2011, 07:09 PM
http://www.upsara.com/images/41fmaa339akojsqh817.jpg


از آیت الله شیخ عباس قمى (ره) صاحب مفاتیح نقل است كه فرمود: (( من با انگشتانم غذا مى خورم چون بركات در انگشتان من است كه با آن روایات ائمه را نوشته ام ))


البته متاسفانه امروز در حوزه های ما برخی مسائل بیشتر به افسانه شبیه است تا به تاریخ و سیره علمای گذشته. بسیاری از مسائل و نکات از بزرگان قدیم حوزه، برای ما نقل می شود که ما آن را یا افسانه می دانیم و یا اینکه آن بزرگان را جزو نوابغ و اشخاص نادر روزگار می دانیم که فاصله ما با آنها زیاد است و اصلا ما را چه به آنها؟



اما حقیقت آن است که اگر تقوا و احتیاط و اعتقادات سالم و وراسته ای در میان نباشد، یقینا مسیر همواری روبروی ما نخوهد بود. هر کس از این بزرگان به درجه و مرتبه ای رسیده است با زهد و تلاش و کوشش و همچنین رعایت تقوای الهی و بلکه یک پله بالاتر، رعایت مسائل اخلاقی و عرفانی بوده است.

طاهره وحیدیان
10-08-2011, 07:12 PM
از آیت الله شیخ عباس قمى (ره) صاحب مفاتیح و بسیارى از كتب دیگر نقل است كه فرمود: (( من با انگشتانم غذا مى خورم چون بركات در انگشتان من است كه با آن روایات ائمه را نوشته ام ))


دست بی گناه

نقل میكنند كه آیت الله العظمى نائینى (رحمه الله علیه) مدتى بود به درد پا مبتلا بود، به مرحوم شیخ عباس قمى صاحب مفاتیح الجنان فرمودند: مدتى است پاى من درد مى كند، دعائى بكنید كه پایم خوب شود. مرحوم شیخ عباس قمى (رحمه الله علیه) فرمودند: من یقین ندارم كه با زبانم گناه نكرده باشم لذا نمى توانم با زبان براى شما دعائى بخوانم ولى با دست به اهل البیت (علیهم السلام) كمك كرده ام ، لذا دست به پاى مرحوم آیت الله العظمى نائینى كشیدند و خوب شدند.

طاهره وحیدیان
10-08-2011, 07:14 PM
اخلاص در تألیف

مرحوم شیخ عباس قمى صاحب مفاتیح الجنان براى فرزند بزرگش چنین نقل كرده كه وقتى كه كتاب منازل الاخره را تاءلیف كردم و به چاپ رسید در قم شخصى بود به نام عبدالرزاق مسئله گوى كه همیشه قبل از ظهر در صحن مطهر حضرت معصومه مسئله مى گفت . مرحوم پدرم (( كربلائى محمد رضا )) از علاقه مندان شیخ عبدالرزاق بود به حدى كه هر روز در مجلس او حاضر مى شد و شیخ هم بعد از مسئله گفتن ، كتاب منازل الاخره مرا مى گشود و از آن براى مستمعین و حضار از روایات و احادیث وارده مى خواند روزى پدرم به خانه آمد و مرا صدا زد و گفت شیخ عباس كاش مثل عبدالرزاق مسئله گو مى شدى و مى توانستى منبر بروى و از این كتاب كه او براى ما مى خواند تو هم مى خواندى چند بار خواستم بگویم اى پدر این كتاب از آثار و تاءلیفات من است اما هر بار خوددارى كردم و چیزى نگفتم و فقط عرض كردم دعا بفرمائید خداوند توفیقى مرحمت نماید.


هر چه در باغ نشانت دهند
گر نستانى به از آنت دهند منبع: کتاب داستانهای عارفانه