PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : زندگی نامه ی ائمه ی اطهار "به صورت خلاصه"



پرواز
09-23-2011, 07:09 PM
به نام خداوند مهربان و قادر

سلام

از امروز به بعد به یاری خدا بر اساس تقویم قمری این تاپیک رو کامل میکنم

اگر مطلبی برای کامل کردن موضوع به نظرتون میرسه خوشحال میشم بیان کنید


عاقبت به خیری همه ی دوستانم آرزوی قلبی منه..
پرواز

پرواز
09-23-2011, 07:24 PM
شهادت امام جعفر صادق "ع" امام ششم ما شیعیان رو به همتون تسلیت عرض میکنم

امشب شب 25 ام شوال شب وفات امام جعفر صادق "ع" است ..

از ایشون کمک میگرم که بتونم حق مطلب رو ادا کنم...


ولادت امام و نامگذاری :

امام جعفر صادق، امام ششم شیعیان، در هفدهم ربیع الاول سال 83 هجری قمری در مدینه متولد گردید. کنیه ایشان ابو عبدالله و لقبشان صادق می باشد. پدر ارجمندشان امام باقر و مادرش ام فروة است. رسول خدا سالها قبل ولادت آن حضرت را خبر داده و فرموده بود نام او را صادق بگذارید، زیرا از فرزندان او کسی است که همنام اوست، اما دروغ می گوید «جعفر کذّاب».


دوران قبل از امامت
ایشون دوازده تا 15 سال بنابر اختلاف از عمر شريفش را درکنار جدش امام سجاد ( عليه السلام ) و نوزده سال را در كنار پدرش امام باقر ( عليه السلام ) گذراند .
امام صادق در سال 114 هجری قمری پس از شهادت پدرش در سن 31 سالگی به امامت رسید. دوران امامتش مصادف بود با اواخر حکومت امویان که در سال 132 به عمر آن پایان داده شد و اوایل حکومت عباسیان.


شهادت حضرت صادق علیه السلام
پس از به قدرت رسیدن عباسیان، همانطور که آن حضرت پیش بینی کرده بود فشار بر شیعیان افزایش یافت و با روی کار آمدن منصور این فشار به اوج خود رسید. امام نیز از این فشار ها مستثنی نبود. این دوران، یعنی چند سال آخر عمر آن حضرت بر خلاف دوران اولیه امامتشان،‌ دوره سختی ها و انزوای دوبارة آن حضرت و حرکت تشیع بود. منصور شیعیان را به شدت تحت کنترل قرار داده بود.
سرانجام کار به جایی رسید که با تمام فشارها، منصور چاره ای ندید که امام صادق را که رهبر شیعیان بود از میان بردارد و بنابراین توسط عواملش حضرت را به شهادت رساند.
رحلت امام را به سبب مسموميت دانسته اند . ارتكاب اين جنايت را كه منصور درتوان خود نمي ديد به جعفر بن سليمان پسر عموي خويش و والي وقت مدينه محول كرد
آن حضرت در سن 65 سالگی در سال 148 هجری به شهادت رسید و در قبرستان معروف بقیع در کنار مرقد پدر و جدّ خودش مدفون گردید .


+:انشاا.. فعالیت های ایشون رو هم در پست بعدی در حد توان میگم

++منبع : سایت رشد (http://daneshnameh.roshd.ir/mavara/mavara-index.php?page=%d8%ad%d8%b6%d8%b1%d8%aa+%d8%a7%d9% 85%d8%a7%d9%85+%d8%ac%d8%b9%d9%81%d8%b1+%d8%b5%d8% a7%d8%af%d9%82+%d8%b9%d9%84%db%8c%d9%87+%d8%a7%d9% 84%d8%b3%d9%84%d8%a7%d9%85&SSOReturnPage=Check&Rand=0) و حسینیه ی اینترنتی ارباب بی کفن (http://www.m2005.blogfa.com/post-50.aspx)

پرواز
09-25-2011, 07:07 AM
+:پیش نوشت .. امیدوارم غیر از رئیس کس دیگه ای هم اینجا رو بخونه !!! :tajob:

++:در تاپیک امام صادق "ع" در پست شماره ی 5 اشاره به مناظرات حضرت شد
من یکی از مناظرات رو اینجا میزارم-خیلی زیباست پیشنهاد میکنم حتما بخونید



[align=CENTER]مناظره ابن ابى العوجا با امام صادق (ع)(1)[/center]

(ابن مقفع و ابن ابى العوجا، دو نفر از دانشمندان زبردست عصر امام صادق (ع ) بودند، و خدا و دين را انكار مى كردند و به عنوان دهرى و منكر خدا، با مردم بحث و مناظره مى نمودند)

در يكى از سالها، امام صادق (ع ) در مكه بود، آنها نيز در مكه كنار كعبه بودند، ابن مقفع به ابن ابى العوجا رو كرد و گفت : اين مردم را مى بينى كه به طواف كعبه سرگرم هستند، هيچ يك از آنها را شايسته انسانيت نمى دانم، جز آن شيخى كه در آنجا (اشاره به مكان جلوس امام صادق (ع ) كرد) نشسته است، ولى غير از او، ديگران عده اى از اراذل و جهال و چهارپايان هستند.

- چگونه تنها اين شيخ (امام صادق -ع -) را به عنوان انسان با كمال ياد مى كنى؟.

براى آنكه من با او ملاقات كرده ام، وجود او را سرشار از علم و هوشمندى يافتم، ولى ديگران را چنين نيافتم.

- بنابراين لازم است، نزد او بروم و با او مناظره كنم و سخن تو را در شأن او بيازمايم كه راست مى گويى يا نه؟.

به نظر من اين كار را نكن، زيرا مى ترسم، در برابر او درمانده شوى، و او عقيده تو را فاسد كند.

- نظر تو اين نيست، بلكه مى ترسى من با او بحث كنم، و با چيره شدن بر او نظر تو را در شأن و مقام او، سست كنم.

اكنون كه چنين گمانى درباره من دارى، برخيز و نزد او برو، ولى به تو سفارش مى كنم كه حواست جمع باشد، مبادا لغزش يابى و سرافكنده شوى مهار سخن را محكم نگهدار، كاملاً مراقب

باش تا مهار را از دست ندهى و درمانده نشوى...

برخاست و نزد امام صادق (ع ) رفت و پس از مناظره، نزد دوستش ابن مقفع بازگشت و گفت : واى بر تواى ابن مقفع ! ما هذا ببشروان كان فى الدنيا روحانى يتجسد اذا شأ ظاهراً، و يتروح اذا شأ باطناً فهو هذا...: اين شخص بالاتر از بشر است، اگر در دنيا روحى باشد و بخواهد در جسدى آشكار شود، و يا بخواهد پنهان گردد همين مرد است.

او را چگونه يافتى؟

- نزد او نشستم، هنگامى كه ديگران رفتند و من تنها با او ماندم، آغاز سخن كرد و به من گفت : اگر حقيقت آن باشد كه اينها (مسلمانان طواف كننده ) مى گويند، چنانكه حق هم همين است، در اين صورت اينها رستگارند و شما در هلاكت هستيد، و اگر حق با شما باشد كه چنين نيست، آنگاه شما با آنها (مسلمانان ) برابر هستيد (در هر دو صورت، مسلمانان، زيان نكرده اند).

- من به او (امام ) گفتم :خدايت رحمت كند، مگر ما چه مى گوئيم و آنها (مسلمانان ) چه مى گويند؟ سخن ما با آنها يكى است.

فرمود: چگونه سخن شما با آنها (مسلمين ) يكى است، با اينكه آنها به خداى يكتا و معاد و پاداش و كيفر روز قيامت، و آبادى آسمان و وجود فرشتگان، اعتقاد دارند، ولى شما به هيچيك از اين امور، معتقد نيستيد و منكر وجود خدا مى باشيد.

- من فرصت را بدست آورده و به او (امام ) گفتم : اگر مطلب همان است كه آنها (مسلمانان ) مى گويند و قائل به وجود خدا هستند، چه مانعى دارد كه خدا خود را بر مخلوقش آشكار سازد، و آنها را به پرستش خود دعوت كند، تا همه بدون اختلاف به او ايمان آورند، چرا خدا خود را از آنها پنهان كرده و بجاى نشان دادن خود، فرستادگانش را به سوى آنها فرستاده است، اگر او خود بدون واسطه با مردم تماس مى گرفت، طريق ايمان آوردن مردم به او نزديكتر بود.

او (امام ) فرمود: واى بر تو چگونه خدا بر تو پنهان گشته با اينكه قدرت خود را در وجود تو به تو نشان داده است، قبلاً هيچ بودى، سپس پيدا شدى، كودك گشتى و بعد بزرگ شدى، و بعد از ناتوانى، توانمند گرديدى، سپس ناتوان شدى، و پس از سلامتى، بيمار گشتى، سپس تندرست شدى، پس از خشم، شاد شدى، سپس غمگين، دوستيت و سپس دشمنيت و به عكس، تصميمت پس از درنگ، و به عكس، اميدت بعد از نااميدى و به عكس، ياد آوريت بعد از فراموشى و به عكس و... به همين ترتيب پشت سرهم نشانه هاى قدرت خدا را براى من شمرد، كه آنچنان در تنگنا افتادم


كه معتقد شدم بزودى بر من چيره مى شود، برخاستم و نزد شما آمدم.


+:برای آشنایی بیشتر با امام جعفر صادق "ع" به تاپیک امام صادق "ع" (http://qurangloss.ir/thread-647-post-4968.html#pid4968)رجوع کنید

++منبع: مرکز نشر اعتقادات (http://www.eteghadat.com/forum/forum-f64/topic-t3706.html)

+++:برای آشنایی با باقی مناظرات به مرکز نشر اعتقادات (http://www.eteghadat.com/forum/forum-f64/topic-t3706.html)رجوع کنید

پرواز
09-26-2011, 08:17 AM
در پست شماره 2 از فردی به نام جعفر کذاب نام برده شد که بهتر دیدم داستانش رو اینجا بگذارم


داستان جعفر کذاب

«جعفر» پسر امام هادي عليه السّلام برادر امام حسن عسكري عليه السّلام بود كه پس از وفات برادرش هوس رياست به سرش افتاد و به همين جهت خواست بر جنازة برادرش نماز بخواند تا مقام خود را به عنوان جانشين ايشان تثبيت كرده باشد. خليفة‌ عبّاسي نيز براي ايجاد اختلاف بين شيعيان و دست پيدا كردن به جانشين امام حسن عسكري عليه السّلام به او كمك كرد و بخشي از اموال امام حسن عسكري عليه السّلام را به او واگذار نمود و لذا حضرت مهدي عجّله الله فرجه مصداق «يقسم ميراثه و هو حي» «ارث او تقسيم مي­شود در حالي كه او زنده است»[1] مي­باشد.[2] امّا شيعيان كه معيار شناخت امام را در دست داشتند از اطراف او پراكنده شدند. لقب «كذّاب« را شخص پيامبر صلّ الله عليه و آله و سلّم به او داد. در اين خصوص ابو خالد كابلي گويد: «به امام سجاد عليه السّلام گفتم چگونه از ميان شما «جعفر» به «صادق» معروف خواهد بود؟ آن حضرت پاسخ داد كه پيغمبر صلّ الله عليه و آله و سلّم فرمود: «وقتي جعفر پسر محمّد به دنيا آمد او را صادق بناميد زيرا نسل پنجم او پسري جعفر نام است كه به دروغ مدّعي مقامي خواهد شد كه لياقت آن را ندارد». امام سجّاد عليه السّلام در اينجا گريست و فرمود: «گويا جعفر كذّاب را مي­بينم كه طاغي زمان خود را واداشته كه دربارة وليّ خدا تفتيش كند و مأمور بر حرم پدر او بگمارد ... و مي­بينم كه به ميراث برادرش چشم دوخته است»».[3] اين داستان جعفر كذّاب است.

پيام آوران بهايي ادّعاهاي ضد و نقيضي در اين خصوص داشته­اند كه قضاوت را به عهدة خود شما مي­گذاريم:

1- دربارة «جعفر» توقيعي از جانب حضرت بقيه الله عجّله الله فرجه صادر گرديده كه سند رسوايي او است. سيّد باب نيز به اين توقيع اشاره مي­كند».[4]

2- حسينعلي بهاء چون اصرار دارد سيّد باب را بر مسند قائميّت بنشاند و وجود حجّت موعود را منكر شود، بر خلاف گفتة پيامبر خدا صلّ الله عليه و آله و سلّم و تصديق سيّد باب، به دفاع از جعفر پرداخته و او را بزرگوار و مظلوم خطاب مي­كند: «از حضرت جعفر (!!!) سؤال نمودند آيا از براي حضرت عسكري عليه السّلام اولاد ذكوري موجود؟ آن مظلوم (!!!) ابا نمود و فرمود: طفلي بود و فوت شد. صاحبان غرض او را طرد و لعن نمودند و كذّابش گفتند».[5] اگر بعد از امام حسن عسكري عليه السّلام امامي نبوده پس چرا سنگ مهدويّت سيّد باب را به سينه مي­زند؟‌ اگر جعفر كذّاب امام بوده چرا امامت او را قبول نمي­كند و باز قائل به قائميّت سيّد باب است؟‌

3- امّا عبدابهاء چنين مي­گويد: «شيعيان پس از امام حسن عسكري عليه السّلام سه قسم شدند و قسمي به امامت جعفر نادان (!!!) تشبّث نمودند و او را تهنيت و تبريك به امامت كردند».[6]

بهتر بود پيام آوران بهايي اوّل با هم هماهنگ مي­كردند كه در اين مورد چه بگويند تا بعد كه دربارة جعفر سخن مي­رانند اين تناقض­گوييها مشاهده نگردد. اين هم سندي براي رسوايي بيشتر ايشان است كه نشان مي­دهد اين جاهلان حتّي خودشان را هم نقض مي­كردند.

موفق باشيد.



--------------------------------------------------------------------------------

[1] اكمال الدّين: 317

[2] بحار الانوار، جلد 13

[3] منتخب الأثر: 243

[4] تفسير سورة كوثر، قسمت هفتم، مطلع دوّم

[5] مائة آسماني، جزء 1: 7؛ جزء7: 220؛ اسرار الآثار، جلد 2: 13

[6] تاريخ صدر الصّدور: 48


+ منبع : نقد اديان الهي و غير الهي (http://dinresearch.blogfa.com/post-66.aspx)

++ برای خواندن داستان کامل به وبلاگ عطش انتظار (http://monjimouood.blogfa.com/post-286.aspx) مراجعه کنید