توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : حجاب در قرآن
امیرحسین
12-27-2010, 12:30 AM
با سلام
حجاب در قرآن
نویسنده : سيد احمد فقيهي
مقدمه
لباس پوشيدن شانى از شؤون انسانى است، كه عمرى به قدمتخود انسان دارد. تا جايىكه مطالعات مردم شناسانه قد مىدهد،تلبس، دست كم سه نياز متفاوت، حفاظت در مقابل سرما،گرماو برخى ديگر از عوارض طبيعى نياز طبيعى، حفظ عفت نيازاجتماعى و بالاخره آراستگى و زيبايى نيازروانى را در عرضهم تامين مىكرده است.
نوع پوشش در هر جامعه، علاوه برخصوصيات جغرافيايى وطبيعى، موفقيت جنسى، سنى، شغلىو ديگر عوامل اقتصادى و اجتماعى تابعى از فرهنگ وجهانبينى حاكم برآن جامعه است. تنپوش يك جامعه بيش ازآنكه تبلور سليقه ورزيها و تنوع طلبهاى بىحد و حصرانسانىباشد،آئينه تمامنماى جهانبينى و ارزشهاى حاكم بر فرهنگيك جامعه است.
البته نمىتوان منكر شد كه عوامل شناخته وناشناخته ديگرى نيز همواره وجود دارد كه افراد را به نقضارزشها و عدم تمكين الگوهاى فرهنگى حاكم سوق مىدهد.اسلام بهعنوان يك مكتب جامع، ارزشهايى را متناسب بابينشهاى خود بر رفتارها و آداب فردى و اجتماعى دينداران، ازجمله پوشش آنها حاكم كرده و با توجه به ضرورتهاى طبيعى،اجتماعى و روانى معيارهايى را در كم و كيف لباس مدنظر قرارداده است كه برخى واجب وبرخى مستحب مىباشند.
طبيعىاست عينيتيابى اينالگوها نيز همچون سايرين رهين علم وآگاهى به مطالبات دين و ميزان دغدغه خاطر در اجراى فرامينالهى است. در اين مقاله سعى ما برآن است تا در حد بضاعتمزجاة خود، ديدگاه اسلام را با استناد به آيات و رواياتى چندمطرح سازيم.اميد آنكه مقبول اهل نظرافتد.
ادامه دارد ...
مبارز 9 دی
05-16-2011, 04:53 PM
سلام ممنون
سایت بسیار خوبی است
مبارز 9 دی
05-16-2011, 04:58 PM
بسم الله
به نظر بنده حجاب در واقع ارزشی هست که انسان برای شخصیت خودش قائل می شود! و هرچه این ارزش بیشتر باشه حجاب انسان کامل تر خواد بود! حجاب امکانی است برای زیستن در یک جامعه سالم!
برای زن و مرد هم لازم است!
حجاب بخشی از عفت انسان بشمار می رود! و از زیباییهای هر انسان است.
یا علی
امیرحسین
05-16-2011, 05:02 PM
سوره نور - آیات 30 و 31 -
قلللمؤمنين يغضوا منابصارهم ويحفظوا فروجهم ذلك ازكىلهماناللهخبيربم ايصنعون و قل للمؤمنات يغضضن منابصارهن ويحفظنفروجهن و لايبدين زينتهن الا لبعولتهن او آبائهن اوآباء بعولتهن اوابنائهن او ابناء بعولتهن او اخوانهن او بنىاخوانهن او بنىاخوانهناونسائهن او ماملكتايمانهن اوالتابعين غيراولىالاربة منالرجال اوالطفل الذين لميظهروا على عورات النساء ولايضربن بارجلهن ليعلم مايخفين من زينتهن وتوبواالى الله جميعا ايه المؤمنون لعلكم تفلحون.
ترجمه آيات
اى پيامبر، به مردان باايمان بگو كه نگاههاى خود را از زنان فروگيرند و فرجهاى خود را حفظ كنند (بپوشانند) اين كار براى آنهاپاكيزهتر است. به درستىكه خداوند به آنچه انجام مىدهند آگاهاست. و به زنان باايمان بگو كه چشمان خود را از مردان فروگيرند و دامنهاى خود را حفظ كنند (بپوشانند) و زينتهاى خود راآشكار نكنند مگر آنچه كه ضرورة ظاهر است و بايد كه گردن وسينههاى خود را با روسريهاى خود فرو بندند و زينتهاى خود راآشكار نكنند، مگر براى همسرانشان يا برادرانشان يا پسرانبرادرانشان يا پسران خواهرانشان يا زنان آزاده يا كنيزان يا مردانىكه تمايلى به زنان ندارند يا اطفالى كه به عورت زنان آگاهىندراند. و زنها نبايد پاهاى خود را چنان برزمين بكوبند كهزينتهاى مخفى آنها معلوم شود واى مؤمنان، به سوى خدا توبهكنيد شايد رستگار شويد.
تفسير مفردات آيه
الغض: از نظر لغت، دومعناى عمده براى غض بيان شدهاست،يكى نقصان و كم كردن و ديگرى بستن به چشم و هركدام از ايندو معنا قابل تبيين به دو صورت مىباشد كه مىتوان درمجموع، چهار معنا براى غض بيان كرد:
الغض:النقصان. (1)
1- كم كردن ديد چشم، به اين صورت كه سررا به زير بيندازدو يا صورت را برگرداند.
2- كم كردن، به معناى نگاه آنى كردن نه نگاه استقلالى. الغض: اطياق الجفن. (2)
1- بستن چشم به صورت كامل و نگاه نكردن.
2- بستن چشم به معناى انصراف و اعتنا نكردن.
باتوجه به متعلقهاى مختلفى كه براى غض بصرمىتوانگرفت وبا توجه به اين مطلب كه استعمال لفظ در اكثر از معناى واحد درقرآن، صحيح باشد،هر كدام از چهار معناى غض با توجه به يكىاز متعلقهامىتواند صحيح باشد; مثلا اگر متعلق را فروج بگيريم،معناى آن،بستن چشم به طوركامل مىباشد واگر متعلق را زنيامردبگيريم معناى آن،كمكردن ديد ياآنىنگاهكردن مىباشد.
امیرحسین
05-16-2011, 05:03 PM
الخمار:
روسرى و هرچيزىكه سر را بپوشاند (3) و از اينكه در آيهكريمه دستور داده كه زنها به وسيله خمار گردن وسينههاى خودرا بپوشانند، معلوم مىشود كه خمار، اضافه براين كه سر و موهارا مىپوشاند اطراف آن، مقدارى اضافه دارد كه بتوان به وسيلهآن گردن و سينهها را پوشاند و همان طور كه از شان نزول آيه نيزاستفاده مىشود، اطراف آن را قبلا پشتسر مىانداختند. پسخمار پارچهاى بزرگتر از روسرى مىباشد.
الفرج:
به معناى شكاف است، اما در اضافه شدن به كلمهاىديگر، معانى مختلفى دارد اگر به ضميريا اسم انسان اضافه شودبه معناى محل مخصوص و يا كنايه از عورتين است (4) و (5)
عورة:
هر چيزى را كه انسان حيا دارد كه آن را آشكار كند، عورةگويند (6) و اگر به ضمير انسان اضافه شود معناى همان محلمخصوص را دارد.
الزينه:
چيزى كه به وسيله آن زينت مىكنند. (مايترين به) (7) معناى لغوى زينتيا رواياتى كه زينت استثناء شده در آيهكريمه را انگشتر معنا كرده سازگاراست اما با توجه به رواياتىكه زينت استثنا شده را مقدارى از بدن، مثلصورت و دستتعبير مىكند و با توجه به قول اكثر مفسرين كه معناى زينت رامواضع زينت گرفتهاند، مىتوان در معناى لغوى زينت توسعهداد كه هم شامل وسايل زينتشود و هم شامل مواضع زينت كهمقدارى از بدن باشد. «الزينة تحسين الشىء بغيره من لبسه او حليةاو هيئة» (8)
الجيب:
در اصل، طوقه و گشادى سرلباس است ولى براىگردن و سينه، كنايه آورده مىشود (9) و در آيه كريمه هم كهجيوب به ضمير نساء اضافه شدهاست، معلوم مىشود كه معناىآن، طوقه لباس نيستبلكه منظور، همان گردن زنان است كههمان محل طوقه لباس است.
الاربه:
به معناى حاجت (10) و گاهى شديد منظور است. (11)
-متعلق غض در آيه شريفه-
1- چون متعلق ذكر نشدهاست، ممكن است آن را مطلق آنچه كهنگاه كردن به آن حرام استبگيريم; (12) چنانچه صاحبمجمعالبيان، تفسير كردهاند «عمالايحل لهم النظر اليه». (13)
2-ممكن استبه قرينه جمله بعدى كه حفظ فروج است، متعلقغض را فروج بگيريم; چنانچه مرحوم، علامه طباطبايىفرمودهاند: «و على هذايمكنانتقيد اولىالجملتينبنابنتها ويكونمدلول الاه هوالتهى عنالنظرالىالفروج» (14) .
3- مىتوان به قرينهمقابله دو آيه كه اولى خطاب به مردان و دومى خطاب به زناناست، متعلق غض را در آيه اول، زنان و در آيه دوم، مردانبگيريم و ازشان نزول آيه نيز اين وجه بيشتر از دو وجه قبلىاستنباط مىشود.
امیرحسین
05-16-2011, 05:04 PM
شان نزول آيه
1- عن محمد بن يحى عن احمد بن محمد عن على بن الحكم عنسيف ابن عميره عن سعدالاسكاف عن ابى جعفر عليه السلام قال:«استقبل شاب من الانصار امراة بالمدينة
وكان النساء ينقنعن خلفآذانهن فنطر اليها وهن مقبله فلما جازت نظر اليها و دخل فى زقاق قدسماه بين فلان فجعل يتطر خلقها و اعترض وجهه عظم فى الحائط اوزجاجه
فشق وجهه فلما مضت المراه نظر فاذا الدماء تسيل على توبه و صدره فقال والله لاتين رسول الله صلى الله عليه وآله ولاخيره فهبط جبرئيل عليه السلام بهذه الايه «قل
للمؤمنينيغضوامنابصارهم »». (15)
اين شان نزول، احتمال سوم درمتعلق غض را تاييد مىكند; چون صحبتی از فروج ياكل محرمات نيست بلكه مورد، زن و مرد است.
مساله ملازمه
قبل از ورود در بحث، مناسب است كه ابتدا، مساله ملازمه اى را كه در جريان بحث و استدلات، از آن گفتگو مىشود روشن كنيم. بين وجوب پوشش و نگاه، چهار صورت
ملازمه، تصور مىشود كه بين دو مورد، ملازمه، عقلا و شرعا و عرفا ثابت است و بين دو مورد، ملازمه اى نيست.
1- وجوب ستر و پوشش، ملازم است با حرمت نگاه. در هرمورد و موضعى كه امر به پوشش شده است، نگاه كردن به آنحرام است والا شرعا و عقلا و عرفا مناط و دليلى
براى وجوب پوشش به نظر نمىرسد و كاملا روشن است كه مثلا زن بايد بدن خود را بپوشاند اما آيا در منزل كه هيچ فردى نيست يا در حمام نيز پوشاندن بدن واجب است يا خير؟
پس معلوم مىشود كهوجوب پوشش، براى حفظ ازنگاه است ومعلوم مىشود مواضعى كه وجوب پوشش دارد حرمت نگاه هم دارد.
2- بين عدم وجوب پوشش و جواز نظر، ملازمه اى نيست; زيرا ممكن است براى رفع حرج يا موارد ديگر، به عده اى رخصت داده شده كه مواضعى از بدن را نپوشانند ولى به ديگران نيز اجازه نگاه داده نشده است; مثل مقدارى از بدن مرد كه وجوب پوشش ندارد ولى نگاه كردن زن هم جايز نيست.
3- بين جواز نگاه و عدم وجوب پوشش، ملازمه هست; زيرا اگر نگاه كردن جايز است، پس معلوم مىشود كه پوشش، واجب نيست، به همان بيان سابق.
4- بين عدم جواز نظر و وجوب پوشش ملازمه اى نيست. براى زن، نگاه به بدن مرد جايز نيست ولى براى مرد هم پوشاندن واجب نيست، به همان بيان سابق.
در اين دو آيه، موضوعات ذيل، اهم مسائل طرح شده مىباشند.
1- مساله نگاه و به تعبير قرآن، غض بصر.
2- مساله ستر و پوشش و به تعبير آيه، حفظ فروج.
3- مساله عدم جواز اطهار زينت براى زنان به ضرب خمار.
4- استثناى مقدارى از بدن، از حكم وجوب پوشش، به تعبير «الاماظهرمنها».
5- استثناى افرادى كه در مقابل آنها حكم الزامى پوشش ازاو براى زن، برداشته شدهاست، به تعبير «الا لبعوتهن...».
6- منع زنان از هرگونه عمل محرك و جلب كننده، به تعبير«ولايضربن بارجلهن...».
امیرحسین
05-16-2011, 05:05 PM
مساله نگاه
اما در خصوص نگاه چند مساله دراين آيه، مورد بحث قرارگرفتهاست.
1- حرمت نظر و نگاه به فروج (عورتين)
2- حرمت نظر و نگاه مرد و زن اجنبى به يكديگر
3- حرمت نظر و نگاه شهوانى مطلقا
4- جواز نظر و نگاه به دست و صورت زن اجنبى
1- حرمت نظر و نگاه به فروج
اولا، نگاه به عورتين، چه نگاه مرد به مرد يا مرد به زن ياءبالعكس، تمام موارد حرام است. آيه كريمه مىفرمايد: «يغضوامن ابصارهم و يحفظوا فروجهم» بهدليل روايت كه مىفرمايد:منظور از حفظ فروج در اين آيه، حفظ از نگاه است; يعنى بايدبپوشانند و هر موضعى از بدن كه واجب باشد پوشانده شود.مسلما نگاه به آن محل، حرام است; چون پوشاندن براى ايناست كه ديده نشود، پس نگاه كردن به آن حرام است و همچنينبه دليل مقابله بين غض يصر و حفظ فرج كه اولا، نگاه مطرحشده بعدا حفظ، معلوم مىشود كه منظور از حفظ، همان حفظ ازنگاه است (16) و شايد كلام امام عليهالسلام هم اشاره به همينمقابله باشد.
استدلال قبل به آيه كريمه، براى حرمت نگاه به عورتين از راهملازمه بين وجوب پوشش و حرمت نظر بود با توسل به جملهحفظ فروج; اما خود جمله «يغضوا من ابصارهم يا بغضض منابصارهن» نيز دلالتبر حرمت نظر به فروج (عورتين) دارد كهمتعلق غض را به قرينه حفظ فروج كه بلافاصله بعد از آنآمدهاستخود فروج بگيريم و معناى غض چشم، بستن باشد;پس آيه كريمه مىفرمايد: (امر مىكند) كه به عورتين نگاه نكنيد.اما صرف نظر از آيه، حرمت نگاه به عورتين بين فقها و مسلميناجماعى است و قابل ترديد و تشكيك نيست.
2- حرمت نظر و نگاه زن و مرد اجنبى به يكديگر
«قل للمؤمنين يغضوا من ابصارهم»
آيه اول، به قرينه آيه دوم و تقابل بين اين دو آيه، خطاب بهمردان و متعلق خطاب زنان است; يعنى مردان چشمان خود رااز زنان فرو گيرند و به آنها نگاه نكنند و همچنين «قل للمؤمنات»خطاب به زنان بوده و متعلق خطاب، مردان هستند; يعنى زناننيز به مردان نگاه نكنند و يا از اين قسمت آيه، حرمت نگاه بهزنان يا بخشى از بدن آنها معلوم مىشود «ولايبدين زينتهن» بهزنان دستورداده شده كه زينتهاى خود رابپوشانند وآشكار نكنندو منظوراز زينت، مواضع زينت است، چون كه خود زينت،بهخودى خود، حرمت آشكار كردن ندارد بلكه چون اظهار زينتموجب اظهار موضع آن و بدن زن مىشود لذا آشكار كردن آنحراماست. (17) بعضى، وجوب پوشش دارد وبه بيانى كه گذشتهر موضعى كه پوشش آن واجب باشد نگاه به آن حرام است.
امیرحسین
05-16-2011, 05:06 PM
3- حرمت نظر و نگاه شهوانى
«قل للمؤمنين يغضوا منابصارهم ... و قل للمؤمنات يغضضن»متعلقغض در آيه، هركدام از زن و مرد است. و معناى غض بصر،بستن چشم و ترك نظر نيستبلكه كنايه است از ترك استمتاعهركدام از زن و مرد از ديگرى، مگر از زوج و زوجه و مملوكه.پس استمتاع ولذت بردن هركدام از زن و مرد از ديگرى جز در آندومورد، حرام است. حال اگر نگاه در موردى كه اصل آن جايزاست همراه شد با نوعى استمتاع ولذت و شهوت، همان چيزىاست كه آيه از آن نهى مىكند. مرحوم، آيت الله خويى -رحمةالله عليه - مىفرمايند: «فانها الايه تدل على لزوم كف النظرالذى هو بعمنى الانصراف عن الشى تماما فتدل على حرمة جميعانواع الاستمتاع من المراة. ماعدا المملوكه والزوجه، و عليه فاذا ثبت منالخارج جواز النظر الى بعض اعضاء المراة علم ان المراد من ذلك انماهوالنظر البحت لاالمشوب ينوع من الاستمتاع والتلذذ» (18)
جواز نظر و نگاه به صورت و دستبدون شهوت
«لاييدين زينتهن الا ماظهر منها». براى حرمت نظر به زن اجنبه، بهاين قسمت از آيه كريمه استدلال شد كه مىفرمايد: «لايبدينزينتهن» ولى اين بخش نيز استثنايى دارد «الا ماظهر» مگر آنچه كهظاهر است. در باره اين استثناء واقوال مختلفى كه ذيل آن بيانشدهاست ان شاءالله، در مساله پوشش وجه و كفين، به صورتمفصل بحثخواهد شد اما مختصرا بايد گفت كه از «لايبدين»كهآشكار نكنند و بپوشانند، مقدارى استثناء شده كه «الا ماظهر منها»است و منظور از «الاماظهر» به ضميمه روايات، صورت و دستهااست در نتيجه صورت و دست از حرمت نظر به اجنبيه استثناءشدهاست، البته فقها; دراين مساله، سه قول دارند:
1- جواز نظر به وجه كفين، بدون شهوت
2- عدم جواز، مطلقا
3- تفصيل بين دفعه اول كه جايز است و دفعه بعدى كهحرام است.
امیرحسین
05-16-2011, 05:07 PM
مساله پوشش
در مساله پوشش نيز دو مساله، قابل بررسى است كه آيه كريمه،آن را بيان نموده است: يكى مساله پوشش فروج كه بين زن ومرد، يكسان است و ديگرى مساله پوشش بقيه بدن، كه احكامىمخصوص به زنان بيان شدهاست.
مساله پوشش فروج
مساله پوشش فروج، در اين آيه كريمه براى مردان و زنان يكسان بيان شدهاست «يحفظوا فروجهم» خطاب به مردان و «يحفظنفروجهن» خطاب به زنان. معلوم مىشود كه اين حد از پوششكه مربوط به فروجاستبين زنان و مردان مشتركاست و تفاوتىبين آنها نيست اما خود آيه،اولا، به وسيله «بحفظوا» دلالتبرالزام دارد، يا اين كه به صورت خبر آمدهاست كه تاكيد بيشترىبر امر دارد و يا اين كه لام امر، محذوف استيا جواب مشروطمقدر (19) ولى در هر صورت شكى نيست كه دلالتبر الزام دارد.و ثانيا: كلمه حفظ در اين آيه كريمه، به معناى پوشاندن فروجاست، به دو دليل:
1- به قرينه صدر آيه كه مساله غض بصر را مطرح مىكند وبعدا مساله حفظ فروج را، معلوم مىشود كه در مقابل نگاهنكردن دستور به پوشاندن مىدهند. (20)
2- از امام صادق عليهالسلام ذيل همين آيه، نقل شدهاستكه فرمودند: هر آيهاى كه در قرآن درباره حفظ فرج آمدهاست،منظور حفظ از زناست مگر اين آيه كه منظور، حفظ از نگاه استكه همان پوشش است. «... كل شى فى القرآن من حفظ الفرج فهو منالزنا الا هذه الايه فهو من النظر»روايات زيادى نيز دلالتبر وجوب پوشش عورة، در بابآداب حمام (21) دارد. اضافه بر اين كه سيره عملى قطعى، برپوشش عوره، موجود بوده و هست.
مساله پوشش مخصوص زنان
«ولايبدين زينتهن» در اين آيه، تا اين جمله، احكام براى مردان وزنان يكسان بيان شدهاست وازاينجا به بعد، احكامى مخصوصبه زنان است و معلوم مىشود كه زنان، در مساله پوششاحكامى بيشتر از مردان دارند.
اولا، زن بايد تمام بدن خود را اضافه بر عورتين بپوشاند واين مساله، بين مسلمين متفق عليه است (22) و آيه كريمه نيزدلالتبراين مطلب دارد:
1- «يحقطن فروجهن» فرج در آيه، اشاره به همان عورتيناست و در مورد زنها چندين روايت وارد شدهاست مبنى براينكه تمام بدن زن عورة است و در نتيجه،بايد پوشانده شود; مثل«المراة كلها عوره»، قال عليهالسلام: «انماالنساء عى و عورة». (23)
2- «ولايبدينزينتهن» منظوراز زينت، مواضع زينتاست;يعنى بدن را بايد بپوشانند و فروج هم كه وجوب پوشش آن،قبلا بيان شد.
3- «ولايضربن يخمرهن على جبوبهن» ظاهر آيه كريمه، ايناست كه زنها بدن را مىپوشاندند ولى مقدارى از گردن آنها بازبود كه اين را هم مىفرمايد: بپوشانند.
ضمنا آيه «قواعد» (24) مىگويد كه زنان سالخورده مىتوانندمقدارى از پوشش خود را كنار بگذارند. معلوم مىشود كه زنانديگر بايد تمام بدن خود را بپوشانند. و همچنين آيه«جلباب» (25) ظهورواضحى دروجوب پوشش كلبدن دارد; چونكه جلباب جامهاى تقريبا سراسرى است كه كل بدن را مىگيرد،البته توضيح كامل آيه قواعد و جلباب ان شاالله بعدا مىآيد.
مرحوم، آيهالله حكيم - رضوانالله عليه - مىفرمايند:
«يحب سترالمراة تمام بدنها اجماعا بل ضرورة من الدين و يشيراليهقوله تعالى وليضربن يخمرهن على جبوبهن ولايبدين زينتهنالاليعولتهن ... وقوله تعالى والقواعد من النساء وصيحيح الفضيل وصيحيح اليزتطى (26) وماورد فى حرمة النظر الى الاجنبيه نباءعلىالملازمه بين حرمة النظر و وجوب الستر المفروغ عنها فى ظاهرالض و الفتوى». (27)
امیرحسین
05-16-2011, 05:07 PM
مقدار استثنا از مساله وجوب ستر
در مساله وجوب ستر در اين آيه كريمه، دو استثنا واقع شدهاست: يكى استثناء مقدارى از ستر و ديگرى مقدارى از مردان يازنان كه حكم الزامى پوشش در مقابل آنها برداشته شدهاست. امامقدار استثناء از خود پوشش «الا ما ظهرمنها»براى روشن شدنمعناى اين بخش از آيه كريمه قبلا بايد چند نكته را بيان كنيم:
1- منظور از زينت در آيه، خود زينت نيست; چون كهمسلما خود زينتبه خودى خود، حكم وجوب پوشش ندارد وآشكار كردن آن هم اشكالى ندارد (28) بلكه منظور، مواضع زينتاست كه لازمه پوشاندن زينت، پوشاندن بدن و لازمه آشكاركردن آن، آشكار كردن بدن است.
2- استثناء «الا ما ظهر منها» متصل است نه منقطع; زيرا كهاولا،اصل در استثناء، متصل بودن است و منقطع بودن، احتياجبه قرينه دارد كه در اينجا قرينهاى وجود ندارد.
مگر اين كه قول ابن مسعود را درتفسيرالا ما ظهربگيريم كهمىگويد:منظور لباس رويى است.دراين صورت استثنا منقطعمىشود.ولى قولابن مسعود هم اولابا قولابن عباس و سايرينكه تفسير كردهاند به صورت و دست معارض است اضافه براينكه از ظاهر آيه هم چنين بر مىآيد كه مقدارى از بدن كه قابلپوشاندن است مىخواهد استثناء كند. وثانيا، ضمير «منها» كه بهزينت ، برمىگردد، علامت اين است كه مستثنى از جنسمستثنى منه است و استثناء متصل است و ثالثا، اين كه لباس رالازم نيستبپوشانيد، مثل كلام لغوى مىماند; چون لباس،خودش براى پوشش است واگر لباس را همبناباشد بپوشاننداولا دور لازم مىآيد و ثانيا كسى چنين چيزى را نمىگويد.
3- حال كه زينت مواضع زينتيعنى بدن شد و استثنا هممتصل شد مقدار استثنا شده از بدن چه مواضعى است؟
كاملا مشخص است كه اگر زنى در مقام پوشش بدن خود باشد وتمام بدن را بپوشاند تنها صورت و دست است كه خود به خودظاهر مىماند، البته مىتواند اين دو موضع را نيز بپوشاند اما اگرنخواهيم كه عسر و حرج و زحمت زيادى بر او تحميل كنيم،صورت و دست او باز مىماند و منظور «الاماظهر منتها» هم بهقرينه روايات، همين دو موضع يعنى صورت و دست است.چند نمونه از روايات :
1- رواية ابىالجارورد «الا ما ظهر منها» فهى الثياب و الكحل والخاتم و خضاب الكف و السوار (29)
2- صحيحه زراره «الا ماظهر منها» قال الكحل والخاتم (30)
3- ابى صير ... «الا ما ظهر منها» قال الخاتم والمسكه (31) وقول ابن عباس ... رفعه الوجه و ياطن الكف (32) و قول مرحومشيخ طوسى - رحمةاللهعليه - اجمعوا ان الوجه والكفان ليسابعورة الجواز اظهارها فى الصلاة (33) و قول ومرحوم علامه طباطبايى - رحمهماالله - (35) البته قابل تذكر است كه در روايات، سرمه چشم كنايه ازصورت، والنگو كنايه از دست است كه مواضع اين زينتهاهستند.
در نتيجه آيه كريمه از مقدار پوشش لازم، وجه و كفين رااستنتاء كردهاست. علاوه براين كه اين بخش از آيه نيز دلالتبرعدم لزوم پوشش وجه وكفين دارد:«وليقربنيخمرهنعلى جيوبهن» بايد به وسيله روسرى خود، گردن و سينههاى خود رابپوشانند. آيه كريمه، در مقام بيان حد و كيفيت پوشش زناناست وابتدا، حفظ فروج و بعد، آشكار نكردن مواضع زينت رابيان نمودهاست. تنها موضعى كه باقى مانده و ممكن است كهگمان شود كه جزو استثنا «الا ماظهر منها» مىباشد، گردن وسينهها است كه دستور مىدهد اين موضع را نيز بپوشانند اگرصورت و دست هم كه بيشتر از گريبان آشكار است و بيشترمورد توهم استثنا «الا ماظهر منها» مىباشد لازم بود پوشاندهشود، بايد آيه كريمه آن را بيان مىكرد.
مرحوم، آيت الله حكيم - رحمةالله عليه - مىفرمايند:
«ولايضربن يخمرهن على جبوبهن» مشعر باختصاص الحكميالجيوب فلا يعم الوجوده. (36)
مرحوم، علامه طباطبايى - رحمةاللهعليه - مىفرمايند: (37) «... وليلقين باطراف مقانعين صدورهن ليسترتها بها».
مرحوم، طبرسى - رحمهاللهعليه - مىفرمايند: «امرن بالقاء المقاتععلى صدورهن تعطيه لنحورهن ... قال ابن عباس: تغطى شعرها وصدرها و ترائبها و سوالفها» (38)
امیرحسین
05-16-2011, 05:08 PM
مساله پوشش وجه و كفين
دراين باره، ميان فقها و مفسرين، اختلاف نظر است. عدهاى قائلبه وجوب پوشش صورت ودستهاودرمقابل، عدهاى قائلبه عدموجوب پوشش شدهاند. علاوه براين كه همه قائل شدهاند كهپوشاندن آن بهتر است. اما هركدام براى نظريه خود، ادلهاى ازآيات و روايات بيان كردهاندكه جهت تكميلبحث ارائه مىشود.
ابتدا ادله قائلين به وجوب پوشش را بيان مىكنيم همراه باجوابى براى هركدام و بعد، ادله قائلين به عدم وجوب پوشش.
ادله وجوب پوشش وجه و كفين
اطلاق آيه غض «يغضوا من ابصارهم»مىفرمايد چشم فرو گيريد و نگاه نكنيد. اين كلام، اطلاق دارد ودر نتيجه، همه جاى بدن را مىگيرد از جمله، وجه و كفين را. بعدمىفرمايند: باالملازمه هرجايى از بدن را كه نبايد نگاه كرد زنلازم استبپوشاند از جمله، وجه و كفين را.
دليل اول:
اولا، آيه اطلاق ندارد وحذف متعلق همدليل بر اطلاق نمىشود; چون متعلق معلوم بوده و حذفشدهاست وجود كلمه «من» شاهد بر عدم عموميت در متعلقاست;چون تبعيضيهاست. مرحوم آيةالله حكيم(ره) مىفرمايند:«والامر بالغض لاعموم فى متعلقه وحذفه لا يقتضيه اذ حمله علىالعموم لكل شىء ممتنع ولاسيما بملاحظه التعبير بقوله تعالىمنابصارهم فان كلمه من ظاهره فى التبعيض والظاهر كونه يلحاظالمتعلق و تقدير كل شى من بدن المراة لاقرينة عليه بلالمناسبجدابقرينة مابعده ان يكون متعلقه الفروج» (39) و مرحوم، علامهطباطبايى - رحمةاللهعليه - نيز متعلق را فروج گرفتهاند: «ويكونمدلول الايه هوالنهى عن النظر الى الفروج» (40) ثانيا: هيچ ملازمهاىبين حرمت نگاه و وجوب پوشاندن نيست. همانطورى كهعدهاى از فقهاء فرمودهاند، نگاه زن به بدن مرد حرام است ولىبراى مرد پوشاندن واجب نيست.
دليل دوم:
«لايبدين زينتهن الاماظهر منها» مىفرمايند: اطلاق«لايبدين زينتهن» وجه و كفين را نيز مىگيرد كه جزو زينتهايىاست كه نبايد آشكار شوند ومىگويند: منظور از استثناى«الاماظهر منها» هم، بدن نيست، بلكه منظور، لباس است;كمااينكه ابن مسعود گفته است.
جواب:اولا، با وجود استثناى «الاماظهر منها» بلافاصله بعداز «لابيدين» اطلاقى منعقد نمىشود.
ثانيا، قول ابن مسعودمعارض استبا قول ابن عباس و ديگران.
ثالثا: لازمه قول ابنمسعود، منقطع بودن استثناء ولغويت آن است; زيرا اگر بگويد:لباس را لازم نيستبپوشانيد، كلامى لغو است; چون قابلپوشاندن نبوده و دور لازم مىآيد. رابعا: روايات زيادى داريممبنى براينكه منظور از استثناء وجه و كفين است كه رواياتبعدا مىآيد.
امیرحسین
05-16-2011, 05:09 PM
دليل سوم:
«لايبدين زينتهن الا لبعولتهن ....» مرحوم، آية الله خويى - رضوان الله عليه - براى اثبات وجوب پوشش وجه و كفين، به اين قسمت از آيه، استدلال كرده اند و فرموده اند:«هرچند از قسمت اول آيه، كه استثناء «الا ماظهر» دارد، وجوب پوشش كل بدن، غير از وجه و كفين و عدم وجوب پوشش وجه و كفين استفاده مىشود، ولى قسمت قبل، در مقام بيان حكم ظاهر شدن قسمتى از بدن است نه بيان حكم اظهار بدن براى ديگران و حكم اظهار بدن براى ديگران را قسمت دوم، يعنى«لايبدين زينتهن الا لبعولتهن» بيان مىكند كه مطلقا بدون هيچ استثنايى آيه كريمه مىفرمايد: جز براى شوهر... بدن را آشكار نكند.
در نتيجه، در مقام اظهار براى ديگران، هيچ موضعى از بدن استثناء نشده است و فقط بعضى از افراد استثناء شدهاند. پس تمام بدن حتى وجه و كفين، در مقابل مردان بايد پوشيده باشد. و اين كه قسمت اول كه همراه استثنا است فقط حكم ظهور فى حد نفسه را بيان مىكند و قسمت دوم، حكم اظهار براى ديگران را مىفرمايد: فعلبداءاگر متعلق آن بدون لام بيايد معناى آشكار نكردن در مقابل پوشاندن دارد و اگر متعلق آن همراه لام باشد معناى پوشاندن در مقابل ارائه به ديگران دارد لذا قسمت اول، معناى ظهور فى نفسه و قسمت دوم، معناى اظهار براى ديگران را دارد.
«البداءبمعنى المظهور كما فى قوله تعالى بدت لهماسؤاتهماوالابداء بمعنى الاظهار فاذا كان متعلقا بثى و لم يكن متعديا يا للام يكون فى مقابل الستر واذا كان متعلقا باللام كان فى مقابل الاخفاء بمعنى الارائه والاعلام ومن هنايظهرمن آلايه الكريمه فان قوله عز وجل اولا«ولابيدين زينتهن الا ما ظهر منها» انما يعبد وجوب ستر البدن الذى هوموضع الزينه و حرمة كشفه ماعدا الوجه والكفين فى حين ان قوله ثانيا«ولابيدين زينتهن الا لبعوتهن» يفيد حرمة اظهار بدنها وجعل الغيرمطلعا عليه واراءته مطلقا من دون فرق بين الوجه واليدين (41)
بعدا ايشان رواياتى را كه وجه و كفين را استثناء كرده توجيه مىكنند و تطبيق مىدهند بر نظر خودشان، مىفرمايند: رواياتى كه وجه كفين را استثناء كرده مربوط به همان قسمت اول آيه است كه خود آيه استنثادارد و رواياتى كه وجوب پوشش وجه وكفين رابيان مىكند. (42) مربوط به قسمت دوم آيه است.«فان هذه الايه تصدى لبيان حكمين،حكم الظهورفى نفسه عنداحتمال وجود ناظرمحترم وحكم الاظهارللغير عندالقطع بوجود ناظرمحترم والذى يطهران الروايات الوارده فى تفسير هذه الايه الكريمه تؤكد ماذكرناه من التفصيل فان بعضهانسال عن القسم الاول وبعضهاعن القسم الثانى». (43)
جواب: اساس استدلال ايشان براين است كه معناى فعل«لايبدين» با آوردن و يا نياوردن لام تغيير مىكند در صورتى كه در مقام استعمال، غير از آن ممكن نيست; چون كه آيه، اولا،مىخواهد مقدارى ازبدن را كه حكم وجوبى پوشش دارد ومقدارى كه حكم وجوب پوشش ندارد بيان كند و در مقام تعرض به افراد ديگر نيست، لذا متعلق را همراه با لام نياورد وثانيا، مىخواهد حكم زن در مقابل ديگران را بيان كند، پس مجبور است متعلق را همراه لام بياورد. اما اين كه معناى فعلتغيير پيدا مىكند صرف استظهار است ودليلى ندارد. لغوى هم اين را نگفتهاست.
ثالثا، حكم ظهور فى حد نفسه يا احتمال وجود ناظر محترم يعنى چه؟ اگر ناظر نيست كه اصلا حكم پوشش هم نيست و در صورت احتمال اگر احتمال عقلانى وقوى است كه مثل وجود ناظر است و حق ندارد خود را برهنه كند واگر احتمال غير عقلانى و ضعيف است مثل عدم وجودناظر است، پس دراين صورت، با معناى ايشان هيچ موردى براى قسمت اول آيه باقى نمىماند. رابعا، توجيه روايات قرينه اى ندارد و صرف احتمال است.
امیرحسین
05-16-2011, 05:10 PM
پاورقی ها :
1- طبرسى، مجمع البيان، (طهران:العملية اسلاميه، 1383 ق)، ص 137;فيروزآبادى، قاموس المحى، (بى جا: موسسه الرسالة، 1407ه)، چ دوم،
2- الزبيدى،تاج العروس،(بيروت:دارمكتبة الحياة،);آلوسى، روح المعانى،(بيروت: دار احياء التراث العربى،)،ج 18، ص 138
3- فیروزآبادی، پیشین; جوهری، الصحاح، (بیروت: دارالعلم الهلایین، ); راغب اصفهانی، مفردات راغب، (بیروت: دارالمعرفة، )
4- احمد بن فارس، مقايس اللغه،(مصر: شركت مكتبه، 1392 ق)،چ دوم،اصل يدل على تقنح فى الشى و من ذلك الفرجه
5- مفردات راغب،پيشين:الفرج،الشق بين الشيئين و كنى به عن السواه
6- الصحاح،پيشين:العورة سوءه الانسان وكل مايستحيامنه
7- صحاح اللغه،پيشين;قاموس المحيط،پيشين
8- طبرسى،پيشين; ج سوم،ص 148
9- قاموس،پيشين;طبرسى،پيشين، ج چهارم، ص 138
10- مقايس اللغه، پيشين;
11- مفردات راغب، پيشين;
12- طبرسى، پيشين; ج چهارم، ص 137
13- محمدحسين طباطبايى(علامه)، الميزان، ج15، (قم: جامعه مدرسين،)، چ اول، ص 111
14- حرعاملى،وسايل الشيعه،ج 14،(تهران:المكتبه الاسلاميه،1402)،باب 104،ح رابع، ص 138
15- محمدحسين طباطبايى(علامه)،پيشين
16- المراد يزنينهن مواضع الزينه لان اقمى، ينزين به كالقرط والسوارلايحرم ابداؤها فالمراد بابدادالمزينة ابداء مواضهاى البدن:محمدحسين طباطبايى، پيشين، ج 15، ص 115
17- خويى(مرحوم آيت الله العظمى)،مستندالعروه،(منشور ات مدرسه دارالعلم،1367)،ص 37
18- طبرسى،پيشين،ج چهارم،ص 137:مجزوم لانه جواب شرط مقدر...
19- محمدحسين طباطبايى، پيشين، ج 15،ص111: والمقابله بين قوله «يعضوا من ابصارهم»«لايحفظوافروجهم»ي عطى ان المراد بحفظ الفروج سترها عن النظر لاحفظها عن الزنا و اللواطه.
20- كلينى، اصول كافى جلد دوم، بيروت، دارصعبه،دارالتعارف، چ چهارم، ص 35، مجلسى (علامه) بحارالانوار، ج 101، (بيروت:داراحياءالتراث العربى، مؤسسه الفرفا)، ص 33
21- حر عاملى، پيشين، ج 2،
22- فقط ستروجه و كفين اختلافى است.
23- حرعاملى،پيشين،ج 14،ص 42
24 و25- نور:آيه 60 ;احزاب:آيه 60
26- حرعاملى، ج 14،پيشين،حديث 1، ص 146
26- حكيم (رحمة الله عليه)، مستمسك، ج 5،(قم: كتابخانه آية الله نجفى، 1406 ق)، ص 234
27- ذكرالزينه دون مواقفهاللمبالغه - كشاف، ج 3،ص 230،لايظهرن مواضع الزينه،مجمع البيان،ج4، حلى، ص 138، والمراد بزيقهن مواضع الزينه،الميزان، ج 15، ص 11، فالروايات و ان كانت صريحه ان المراد بالزينه هو مواضعها، مستندالعروه، جزء 1 نكاح،ص 54
28- بحار، پيشين، ج 101، ص 33
29- وسايل، پيشين، ج 14،حديث 3، ص 146،
30- وسايل،پيشين،باب 101،حديث 4، ص 146،
31- روح المعانى، پيشين، ج 18، ص 141
32- تبيان، پيشين، ج 7، ص 429
33- مجمع البيان، پيشين، ج 4، ص 138
34- الميزان، پيشين، ج 15، ص 111
35- مستمسك، پيشين، ج 5، ص 243
36- الميزان، پيشين، ج 15، ص 112
37- مجمع البيان، پيشين، ج 4، ص 138
38- مستمسك، پيشين، ج 5، ص 243
39- الميزان، پيشين، ج 15، ص 111
40- مستندالعروه، پيشين، جزء 1 نكاح، ص 55
41- البته روايتى كه وجوب پوشش وجه و كفين را برساند نداريم اگر روايت فضيل كه عين روايت و معناى آن بعدا مىآيد و ايشان روايت را به صورتى معنا مى كند كه وجوب پوشش وجه و كفين از آن استفاده مىشود ديگران عمدتا به صورتى ديگر معنا كرده اند كه خود روايت دليل بر عدم وجوب است و ديگر روايت عورة بودن زن است كه اين روايت هم در مقام بيان كميت و كفيت پوشش نيست و مكاتبه صفار كه در مقام شهادت است نه مطلق.
42- حر عاملى،پيشين،ج 14،باب 24.
43- آيت الله بروجردى، نهاية التقرير فى الصلوة،ج1، ص 134
vBulletin® v4.2.5, Copyright ©2000-2025, Jelsoft Enterprises Ltd.