توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : سوره تكوير [81]
امیرحسین
09-11-2011, 09:06 AM
سوره تكوير [81]
اين سوره در «مكّه» نازل شده و داراى 29 آيه است.
محتواى سوره:
محتواى اين سوره عمدتا بر دو محور دور مىزند:
1- آيات آغاز اين سوره بيانگر نشانههائى از قيامت و دگرگونيهاى عظيم در پايان اين جهان و آغاز رستاخيز است.
2- بخش دوم سوره از عظمت قرآن و آورنده آن و تأثيرش در نفوس انسانى سخن مىگويد، و اين قسمت با سوگندهاى بيدار كننده و پر محتوايى همراه است.
فضيلت تلاوت سوره:
در حديثى از پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله مىخوانيم: «كسى كه سوره اذا الشّمس كوّرت را بخواند خداوند او را از رسوائى در آن هنگام كه نامه عملش گشوده مىشود حفظ مىكند».
در حديث ديگرى مىخوانيم كه به پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله گفتند: چرا اين قدر زود آثار پيرى در شما نمايان گشته؟
فرمود: «سوره هود، واقعه، مرسلات، عمّ، و اذا الشّمس كوّرت، مرا پير كرد» زيرا آن چنان حوادث هولناك قيامت در اينها ترسيم شده است كه هر انسان بيدارى را گرفتار پيرى زودرس مىكند.
تعبيراتى كه در روايات بالا آمده به خوبى نشان مىدهد كه منظور تلاوتى است كه سر چشمه آگاهى و ايمان و عمل باشد.
امیرحسین
09-11-2011, 09:07 AM
بسم الله الرحمن الرحيم به نام خداوند بخشنده بخشايشگر
(آيه 1)- آن روز كه طومار كائنات پيچيده شود! در آغاز اين سوره چنانكه گفتيم به اشارات كوتاه و هيجان انگيز و تكان دهندهاى از حوادث هولناك پايان اين جهان و آغاز رستاخيز برخورد مىكنيم كه انسان را در عوالم عجيبى سير مىدهد، و مجموعا هشت نشانه از اين نشانهها را بازگو مىكند.
نخست مىفرمايد: «در آن هنگام كه خورشيد در هم پيچيده شود» (اذا الشمس كورت).
مىدانيم خورشيد در حال حاضر كرهاى است فوق العاده داغ و سوزان به اندازهاى كه تمام مواد آن به صورت گاز فشردهاى درآمده و در گرداگردش شعلههاى سوزانى زبانه مىكشد كه صدها هزار كيلومتر ارتفاع آنهاست و اگر كره زمين در وسط يكى از اين شعلههاى عظيم گرفتار شود در دم خاكستر و تبديل به مشتى گاز مىشود! ولى در پايان اين جهان و در آستانه قيامت اين حرارت فرو مىنشيند، و آن شعلهها جمع مىشود، روشنائى آن به خاموشى مىگرايد، و از حجم آن كاسته مىشود و اين است معنى «تكوير».
اين حقيقتى است كه در علم و دانش امروز نيز منعكس است و «ثابت خورشيد» تدريجا رو به تاريكى و خاموشى مىرود.
(آيه 2)- سپس مىافزايد: «و در آن هنگام كه ستارگان بىفروغ شوند» (و اذا النجوم انكدرت).
(آيه 3)- در سومين نشانه رستاخيز مىفرمايد: «و در آن هنگام كه كوهها به حركت درآيند» (و اذا الجبال سيرت).
از آيات مختلف قرآن استفاده مىشود كه در آستانه قيامت كوهها مراحل مختلفى را طى مىكنند- شرح بيشتر در اين باره را در همين جلد در تفسير آيه 20 سوره نبأ مطالعه فرماييد.
امیرحسین
09-11-2011, 09:07 AM
(آيه 4)- سپس مىافزايد: «و در آن هنگام كه با ارزشترين اموال به دست فراموشى سپرده شود» (و اذا العشار عطلت).
«عشار» جمع «عشراء» در اصل به معنى شتر ماده باردارى است كه ده ماه بر حمل او گذشته، و در آستانه آوردن بچه است يعنى چيزى نمىگذرد كه شتر ديگرى از او متولد مىشود، و شير فراوان در پستان او ظاهر مىگردد.
در آن روز كه اين آيات نازل گشت چنين شترى با ارزشترين اموال عرب محسوب مىشد.
منظور اين است شدت هول و وحشت آن روز به قدرى است كه هر انسانى نفيسترين اموال خويش را فراموش مىكند.
(آيه 5)- در اين آيه مىافزايد: «و در آن هنگام كه وحوش جمع شوند» (و اذا الوحوش حشرت).
همان حيواناتى كه در حال عادى از هم دور بودند، و از يكديگر مىترسيدند و فرار مىكردند، ولى شدت وحشت حوادث هولناك آستانه قيامت آن چنان است كه اينها را گرد هم جمع مىكند، و همه چيز را فراموش مىكنند، گوئى مىخواهند با اين اجتماعشان از شدت ترس و وحشت خود بكاهند.
و به تعبير ديگر: وقتى آن صحنههاى هولناك خصائص ويژه حيوانات وحشى را از آنها مىگيرد با انسانها چه مىكند!
(آيه 6)- سپس مىافزايد: «و در آن هنگام كه درياها برافروخته شوند»! (و اذا البحار سجرت).
مىدانيم آب از دو ماده «اكسيژن» و «هيدروژن» تركيب يافته كه هر دو سخت قابل اشتعال است، بعيد نيست كه در آستانه قيامت آب درياها چنان تحت فشار قرار گيرد كه تجزيه شوند و تبديل به يكپارچه آتش گردند.
امیرحسین
09-11-2011, 09:07 AM
(آيه 7)- بعد از ذكر شش تحول عظيم كه از مقدّمات رستاخيز است به نخستين طليعه آن روز بزرگ اشاره كرده، مىفرمايد: «و در آن هنگام كه هر كس با همسان خود قرين گردد» (و اذا النفوس زوجت).
صالحان با صالحان، و بدكاران با بدكاران، اصحاب اليمين با اصحاب اليمين، و اصحاب الشّمال با اصحاب الشّمال، بر خلاف اين دنيا كه همه با هم آميختهاند، گاه همسايه مؤمن، مشرك است، و گاه همسر صالح، ناصالح ولى در قيامت كه يوم الفصل و روز جدائيهاست اين صفوف كاملا از هم جدا مىشوند.
(آيه 8)- سپس به سراغ يكى ديگر از حوادث رستاخيز رفته، مىافزايد:
«و در آن هنگام كه از دختران زنده به گور شده سؤال شود:» (و اذا الموؤدة سئلت).
(آيه 9)- «به كدامين گناه كشته شدند»؟! (باى ذنب قتلت).
يكى از دردناكترين و وحشيانهترين پديدههاى عصر جاهليت عرب پديده زنده به گور كردن دختران است كه در قرآن مجيد مكرر به آن اشاره شده، با نهايت تأسف اين مسأله به اشكال ديگرى در جاهليت قرون اخير نيز خودنمايى مىكند.
در بعضى از روايات در تفسير اين آيه توسعه داده شده، تا آنجا كه شامل هرگونه قطع رحم، و يا قطع مودت اهل بيت عليهم السّلام مىشود.
در حديثى از امام باقر عليه السّلام مىخوانيم هنگامى كه از تفسير اين آيه سؤال شد فرمود: «من قتل فى مودّتنا منظور كسانى است كه در طريق محبت و دوستى ما كشته مىشوند».
البته ظاهر آيه همان است كه گفتيم، ولى ملاك و مفهوم آن قابل چنين توسعهاى مىباشد.
(آيه 10)- آن روز معلوم شود كه در چه كاريم همه؟ به دنبال بحثى كه در آيات گذشته در مورد مرحله اول رستاخيز آمده بود، در اينجا به مرحله دوم آن يعنى، بروز و ظهور عالم ديگر و حسابرسى اعمال اشاره كرده، مىفرمايد: «و در آن هنگام كه نامههاى اعمال گشوده شود» (و اذا الصحف نشرت).
گشوده شدن نامههاى اعمال در قيامت هم در برابر چشم صاحبان آنهاست، تا بخوانند و خودشان به حساب خود برسند، همانگونه كه در سوره اسراء آيه 14 آمده است و هم در برابر چشم ديگران، كه خود تشويقى است براى نيكوكاران و مجازات و رنجى است براى بدكاران.
امیرحسین
09-11-2011, 09:08 AM
(آيه 11)- سپس مىافزايد: «و در آن هنگام كه پرده از روى آسمان برگرفته شود» (و اذا السماء كشطت). اين پردههايى كه در اين دنيا بر جهان ماده و عالم بالا افكنده شده، و مانع از آن است كه مردم فرشتگان يا بهشت و دوزخ را كه درون اين جهان است ببينند كنار مىرود، و انسانها حقايق عالم هستى را مىبينند.
مطابق آيه 49 سوره توبه جهنم هم امروز موجود است، ولى پردهها و حجابهاى عالم دنيا مانع از مشاهده آن است، همان گونه كه مطابق بسيارى از آيات قرآن بهشت نيز هم اكنون آماده براى پرهيزكاران است.
به هر حال آيه فوق ناظر به حوادث مرحله دوم رستاخيز، يعنى مرحله بازگشت انسانها به زندگى و حيات نوين است.
(آيه 12)- و لذا در اين آيه مىافزايد: «و در آن هنگام كه دوزخ شعلهور گردد» (و اذا الجحيم سعرت).
(آيه 13)- و در اين آيه مىفرمايد: «و در آن زمان كه بهشت (به پرهيزكاران) نزديك شود» (و اذا الجنة ازلفت).
همين معنى در آيه 90 سوره «شعرا» نيز آمده است با اين تفاوت كه در اينجا تصريح به نام «متقين» نشده و در آنجا تصريح شده است.
(آيه 14)- و بالاخره در اين آيه، كه در حقيقت مكمل تمام آيات گذشته و جزايى براى جملههاى شرطيهاى است كه در دوازده آيه قبل آمده، مىفرمايد: آرى در آن هنگام «هر كس مىداند چه چيزى را آماده كرده است»! (علمت نفس ما احضرت).
اين تعبير به خوبى نشان مىدهد كه همه اعمال انسانها در آنجا حاضر مىشود، و علم و آگاهى آدمى نسبت به آنها علمى توأم با شهود و مشاهده خواهد بود.
اين حقيقت در آخرين آيات سوره زلزال نيز آمده است آنجا كه مىفرمايد:
«هر كس به اندازه ذرّهاى كار نيك كرده باشد آن را مىبيند، و هر كس به اندازه ذرّهاى كار بد كرده باشد آن را مىبيند».
امیرحسین
09-11-2011, 09:09 AM
(آيه 15)- به دنبال آيات گذشته كه سخن از معاد و مقدمات رستاخيز و بخشى از حوادث آن روز بزرگ مىگفت، در اينجا به بحث از حقانيت قرآن و صدق گفتار پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله مىپردازد، و در حقيقت آنچه را در آيات قبل پيرامون معاد آمده است تأكيد مىكند و با ذكر قسمهاى آگاهى بخش، مطلب را مؤكد مىسازد.
نخست مىفرمايد: «سوگند به ستارگانى كه بازمىگردند» (فلا اقسم بالخنس).
(آيه 16)- «حركت مىكنند و از ديدهها پنهان مىشوند» (الجوار الكنس).
منظور از اين سوگندها- همان گونه كه در حديثى از امير مؤمنان على عليه السّلام در تفسير اين آيات نقل شده- پنج ستاره سيار منظومه شمسى است كه با چشم غير مسلح ديده مىشود (عطارد، زهره، مرّيخ، مشترى، و زحل).
توضيح اين كه اگر در چند شب متوالى چشم به آسمان بدوزيم به اين معنى پى مىبريم كه ستارگان آسمان دسته جمعى تدريجا طلوع مىكنند و با هم غروب مىنمايند بىآنكه تغييرى در فواصل آنها به وجود آيد، گوئى مرواريدهايى هستند كه روى يك پارچه سياه در فواصل معينى دوخته شدهاند، و اين پارچه را از يك طرف بالا مىآورند و از طرف ديگر پايين مىكشند، تنها پنج ستاره است كه از اين قانون كلى مستثناست، يعنى در لابلاى ستارگان ديگر حركت مىكنند. گوئى پنج مرواريد ندوخته روى اين پارچه آزاد قرار گرفتهاند، و در لابلاى آنها مىغلطند! اينها همان پنج ستاره عضو خانواده منظومه شمسى مىباشد، و حركات آنها به خاطر نزديكيشان با ماست، و گر نه ساير ستارگان آسمان نيز داراى چنين حركاتى هستند اما چون از ما بسيار دورند ما نمىتوانيم حركات آنها را احساس كنيم، اين از يكسو.
از سوى ديگر: توجه به اين نكته لازم است كه علماى هيئت اين ستارگان را «نجوم متحيّره» ناميدهاند زيرا حركات آنها روى خط مستقيم نيست، و به نظر مىرسد كه مدتى سير مىكنند بعد كمى بر مىگردند، دو مرتبه به سير خود ادامه مىدهند كه در باره علل آن در علم «هيئت» بحثهاى فراوانى شده است.
آيات فوق ممكن است اشاره به همين باشد كه اين ستارگان داراى حركتند (الجوار) و در سير خود رجوع و بازگشت دارند (الخنّس) و سر انجام به هنگام طلوع سپيده صبح و آفتاب مخفى و پنهان مىشوند، شبيه آهوانى كه شبها در بيابانها براى به دست آوردن طعمه مىگردند، و به هنگام روز از ترس صياد و حيوانات وحشى در «كناس» خود مخفى مىشوند (الكنس).
به هر حال گويا قرآن مجيد مىخواهد با اين سوگندهاى پرمعنى و آميخته با نوعى ابهام انديشهها را به حركت درآورد و متوجه وضع خاص و استثنائى اين سيارات در ميان خيل عظيم ستارگان آسمان كند، تا بيشتر در آن فكر كنند و به عظمت پديد آورنده اين دستگاه عظيم آشناتر شوند.
امیرحسین
09-11-2011, 09:09 AM
(آيه 17)- در اين آيه، به دومين سوگند پرداخته، مىگويد: «و قسم به شب، هنگامى كه پشت كند و به آخر رسد» (و الليل اذا عسعس).
(آيه 18)- و سر انجام به سراغ سومين و آخرين قسم رفته، مىفرمايد: «و به صبح، هنگامى كه تنفس كند»! (و الصبح اذا تنفس).
اين تعبير شبيه تعبيرى است كه در سوره مدّثّر بعد از سوگند به شب آمده است كه مىفرمايد: «و الصبح اذا اسفر سوگند به صبح هنگامى كه نقاب از چهره برگيرد» گوئى ظلمت شب همچون نقاب سياهى بر صورت صبح افتاده، به هنگام سپيده دم نقاب را كنار مىزند و چهره نورانى و پرفروغ خود را كه نشانه زندگى و حيات است به جهانيان نشان مىدهد.
(آيه 19)- پيك وحى الهى بر او نازل شده! در اين آيه به چيزى كه تمام اين سوگندها به خاطر آن ياد شده پرداخته، مىفرمايد: «يقينا اين (قرآن) كلام فرستاده بزرگوارى است [- جبرئيل امين]» كه از سوى خداوند براى پيامبرش آورده (انه لقول رسول كريم).
و اين پاسخى است به آنها كه پيامبر صلّى اللّه عليه و آله را متهم مىكردند كه قرآن را خود ساخته و پرداخته، و به خدا نسبت داده است.
در اين آيه و آيات بعد پنج وصف براى «جبرئيل» پيك وحى خدا بيان شده، كه در حقيقت اوصافى است كه براى هر فرستاده جامع الشرائط لازم است.
نخست توصيف او به «كريم» بودن كه اشاره به ارزش وجودى اوست.
(آيه 20)- سپس به اوصاف ديگر پرداخته، مىافزايد: «او صاحب قدرت است، و نزد (خداوند) صاحب عرش مقام والائى دارد»! (ذى قوة عند ذى العرش مكين).
«ذى العرش» اشاره به ذات پاك خداوند است، گر چه او صاحب تمام عالم هستى است ولى از آنجا كه عرش- خواه به معنى عالم ماوراء طبيعت باشد، و يا مقام علم مكنون خداوند- اهميت بيشترى دارد، او را به صاحب عرش بودن توصيف مىكند.
امیرحسین
09-11-2011, 09:09 AM
(آيه 21)- و در چهارمين و پنجمين توصيف مىگويد: «در آسمانها مورد اطاعت (فرشتگان) و امين است» (مطاع ثم امين).
از روايات استفاده مىشود كه گاه جبرئيل امين براى ابلاغ آيات قرآن از سوى گروه عظيمى از فرشتگان همراهى مىشد و مسلما در ميان آنها مطاع بود و يك رسول بايد در ميان همراهانش مطاع باشد.
در حديثى آمده است به هنگام نزول اين آيات پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله به جبرئيل فرمود: «چه خوب خداوند تو را ستوده است كه فرموده: صاحب قدرت است، و در نزد خداوند صاحب عرش، قرب و مقام دارد و در آنجا فرمانرواست و امين، نمونهاى از قدرت و امانت خود را بيان كن! جبرئيل در پاسخ عرض كرد: اما نمونه قوت من اين كه مأمور نابودى شهرهاى قوم لوط شدم، و آن چهار شهر بود، در هر شهر چهارصد هزار مرد جنگجو وجود داشت، به جز فرزندان آنها، من اين شهرها را از بين برداشتم و به آسمان بردم تا آنجا كه فرشتگان آسمان صداى حيوانات آنها را شنيدند، سپس به زمين آوردم، و زير و رو كردم! و اما نمونه امانت من اين است كه هيچ دستورى به من داده نشده كه از آن دستور كمترين تخطى كرده باشم».
(آيه 22)- سپس به نفى نسبت ناروائى كه به پيامبر صلّى اللّه عليه و آله مىدادند پرداخته، مىافزايد: «و صاحب شما [- پيامبر] ديوانه نيست» (و ما صاحبكم بمجنون).
تعبير به «صاحب» اشاره به اين است كه او ساليان دراز در ميان شما زندگى كرده، و همنشين با افراد شما بوده است، و او را به عقل و درايت و امانت شناختهايد، چگونه نسبت جنون به او مىدهيد؟!
(آيه 23)- بعد براى تأكيد ارتباط پيامبر صلّى اللّه عليه و آله با جبرئيل امين مىافزايد: «او (جبرئيل) را در افق روشن ديده است»! (و لقد رآه بالافق المبين).
منظور از «افق مبين» همان «افق اعلى» و افق آشكار كننده فرشتگان است كه پيامبر جبرئيل را در آن مشاهده كرد.
امیرحسین
09-11-2011, 09:10 AM
(آيه 24)- سپس مىافزايد: «و او نسبت به آنچه از طريق وحى دريافت داشته بخل ندارد» (و ما هو على الغيب بضنين).
همه را بىكم و كاست در اختيار بندگان خدا مىنهد، او مانند بسيارى از مردم نيست كه وقتى به حقيقت مهمى دست مىيابند اصرار در كتمان آن دارند، و غالبا از بيان آن بخل مىورزند.
اگر ديگران به خاطر علوم محدودشان چنين صفتى را دارند پيامبر كه سر چشمه علمش اقيانوس بيكران علم خداست از اين گونه صفات مبراست.
(آيه 25)- و نيز مىافزايد: «و اين (قرآن) گفته شيطان رجيم نيست» (و ما هو بقول شيطان رجيم).
اين آيات قرآنى هرگز مانند سخنان كاهنان كه از طريق ارتباط با شياطين دريافت مىداشتند نمىباشد، و نشانههاى اين حقيقت در آن ظاهر است، چرا كه سخنان كاهنان آميخته با دروغ و اشتباهات فراوان بود، و بر محور اميال و مطامعشان دور مىزند، و اين هيچ نسبتى با قرآن مجيد ندارد.
(آيه 26)- اى غافلان به كجا مىرويد؟! در آيات گذشته اين حقيقت روشن شد كه قرآن مجيد كلام خداست، چرا كه محتوايش نشان مىدهد كه گفتار شيطانى نيست بلكه سخن رحمانى است، كه به وسيله پيك وحى خدا با قدرت و امانت كامل بر پيامبرى كه در نهايت اعتدال عقل است نازل شده.
در اينجا مخالفان را به خاطر عدم پيروى از اين كلام بزرگ مورد توبيخ قرار داده با يك استفهام توبيخى مىگويد: «پس به كجا مىرويد»؟ (فاين تذهبون). چرا راه راست را رها كرده، به بيراهه گام مىنهيد؟
(آيه 27)- سپس مىافزايد: «اين (قرآن) چيزى جز تذكّرى براى جهانيان نيست» (ان هو الا ذكر للعالمين).
همه را اندرز مىدهد، هشدار مىدهد، تا از خواب غفلت بيدار شوند.
(آيه 28)- و از آنجا كه براى هدايت و تربيت تنها «فاعليت فاعل» كافى نيست بلكه «قابليت قابل» نيز شرط است، در اين آيه مىافزايد: قرآن مايه بيدارى است «براى كسى از شما كه بخواهد راه مستقيم پيش گيرد» (لمن شاء منكم ان يستقيم).
آيه قبل عموميت فيض هدايت الهى را بيان مىكند، و اين آيه شرط بهرهگيرى از اين فيض را، و تمام مواهب عالم چنين است كه اصل فيض عام است ولى استفاده از آن مشروط به اراده و تصميم است.
امیرحسین
09-11-2011, 09:10 AM
(آيه 29)- اما از آنجا كه تعبير به مشيت و اراده انسان ممكن است اين توهّم را ايجاد كند كه انسان چنان آزاد است كه هيچ نيازى در پيمودن اين راه به خداوند و توفيق الهى ندارد، در آخرين آيه اين سوره به بيان نفوذ مشيت پروردگار پرداخته، مىفرمايد: «و شما اراده نمىكنيد مگر اين كه خداوند- پروردگار جهانيان- اراده كند و بخواهد» (و ما تشاؤن الا ان يشاء الله رب العالمين).
در حقيقت مجموع اين دو آيه همان مسأله دقيق و ظريف «امر بين امرين» را بيان مىكند، از يكسو مىگويد تصميمگيرى به دست شماست، از سوى ديگر مىگويد: تا خدا نخواهد شما نمىتوانيد تصميم بگيريد، يعنى اگر شما مختار و آزاد آفريده شدهايد اين اختيار و آزادى نيز از ناحيه خداست، او خواسته است كه شما چنين باشيد.
انسان در اعمال خود نه مجبور است، و نه صد در صد آزاد، نه طريقه «جبر» صحيح است و نه طريقه «تفويض» بلكه هر چه او دارد، از عقل و هوش و توانائى جسمى و قدرت تصميمگيرى همه از ناحيه خداست. و همين واقعيت است كه او را از يكسو دائما نيازمند به خالق مىسازد، و از سوى ديگر به مقتضاى آزادى و اختيارش به او تعهد و مسؤوليت مىدهد.
«پايان سوره تكوير»
vBulletin® v4.2.5, Copyright ©2000-2025, Jelsoft Enterprises Ltd.