PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : سوره نوح [71]



امیرحسین
09-08-2011, 10:01 PM
سوره نوح [71]

اين سوره در «مكّه» نازل شده و داراى 28 آيه است‏.

محتواى سوره:
اين سوره چنانكه از نامش پيداست سرگذشت نوح پيامبر را بيان مى‏كند، در سوره‏هاى متعددى از قرآن مجيد به سرگذشت اين پيامبر بزرگ اشاره شده، از جمله سوره‏هاى «شعرا»، «مؤمنون»، «اعراف»، «انبياء» و از همه مشروحتر در سوره «هود» آمده، ولى آنچه در سوره نوح آمده قسمت خاصى از زندگى اوست كه در جائى ديگر به اين سبك نيامده است، و اين قسمت مربوط به دعوت مستمر و پى‏گير او به سوى توحيد، و كيفيت، و عناصر اين دعوت است.
با توجه به اين كه اين سوره در مكّه نازل شده، و پيامبر و مسلمانان اندك آن زمان در شرائطى مشابه شرائط زمان نوح و يارانش قرار داشتند، مسائل زيادى را به آنها مى‏آموزد.

1- به آنها ياد مى‏دهد كه چگونه از طريق استدلال منطقى توأم با محبت و دلسوزى كامل دشمنان را تبليغ كنند.
2- به آنها مى‏آموزد كه هرگز در طريق دعوت به سوى خدا خسته نشوند.
3- به آنها مى‏آموزد كه در يك دست وسائل تشويق، و در دست ديگر عوامل انذار را داشته باشند، و از هر دو در طريق دعوت بهره گيرند.
4- آيات آخر اين سوره هشدارى است براى مشركان لجوج كه اگر در برابر حق تسليم نشوند و به فرمان خدا گردن ننهند عاقبت دردناكى در پيش دارند.

به تعبير ديگر اين سوره ترسيمى است از بيان مبارزه دائمى طرفداران حق و باطل و برنامه‏هايى كه طرفداران حق در مسير خود بايد به كار بندند.

فضيلت تلاوت سوره:
در حديثى از پيغمبر گرامى اسلام صلّى اللّه عليه و آله مى‏خوانيم:
«كسى كه سوره «نوح» را بخواند از مؤمنانى خواهد بود كه شعاع دعوت نوح پيامبر او را فرا مى‏گيرد».

ناگفته پيداست كه هدف از تلاوت آن اين است كه انسان از راه و رسم اين پيامبر بزرگ و استقامت و شكيبائى ياران او در راه دعوت به سوى حق الهام گيرد، و خود را در شعاع دعوت او قرار دهد، نه خواندن فاقد انديشه و فكر و نه انديشه‏اى خالى از عمل.

امیرحسین
09-08-2011, 10:01 PM
بسم الله الرحمن الرحيم به نام خداوند بخشنده بخشايشگر

(آيه 1)- گفتيم اين سوره بيانگر آن قسمت از حالات نوح است كه مربوط به مسأله دعوت او مى‏باشد.

نخست از مسأله بعثت او شروع كرده، مى‏فرمايد: «ما نوح را به سوى قومش فرستاديم، و گفتيم: قوم خود را انذار كن پيش از آنكه عذاب دردناك به سراغشان آيد» (انا ارسلنا نوحا الى قومه ان انذر قومك من قبل ان يأتيهم عذاب اليم).

اين عذاب دردناك ممكن است عذاب دنيا باشد يا عذاب آخرت، و مناسبتر اين كه هر دو باشد، هر چند به قرينه آيات آخر سوره بيشتر منظور عذاب دنياست.

(آيه 2)- نوح اين پيامبر «اولو العزم» كه صاحب نخستين شريعت و آئين الهى بود و دعوت جهانى داشت بعد از دريافت اين فرمان به سراغ قومش آمد و «گفت: اى قوم! من براى شما بيم دهنده آشكارى هستم» (قال يا قوم انى لكم نذير مبين).

(آيه 3)- هدف اين است «كه خدا را پرستش كنيد و از مخالفت او بپرهيزيد و مرا اطاعت نماييد» (ان اعبدوا الله و اتقوه و اطيعون).

امیرحسین
09-08-2011, 10:02 PM
(آيه 4)- سپس به تشويق آنها پرداخته نتائج مهم اجابت اين دعوت را در دو جمله كوتاه بيان مى‏كند، مى‏گويد: اگر دعوت مرا اجابت كنيد «خداوند گناهانتان را مى‏آمرزد» (يغفر لكم من ذنوبكم).

سپس مى‏افزايد: «و شما را تا زمان معينى به تأخير مى‏اندازد» عمرتان را طولانى كرده و عذاب را از شما دور مى‏دارد (و يؤخركم الى اجل مسمى).

«زيرا هنگامى كه اجل الهى فرا رسد تأخيرى نخواهد داشت اگر مى‏دانستيد» (ان اجل الله اذا جاء لا يؤخر لو كنتم تعلمون).

از اين آيه به خوبى استفاده مى‏شود كه «اجل» و سر رسيد عمر انسان دو گونه است «اجل مسمّى» و «اجل نهائى».

قسم اول سر رسيدى است كه قابل تغيير و دگرگونى است، و بر اثر اعمال نادرست انسان ممكن است بسيار جلو بيفتد كه عذابهاى الهى يكى از آنهاست و به عكس بر اثر تقوا و نيكوكارى و تدبير ممكن است بسيار عقب بيفتد.
ولى اجل و سر رسيد نهائى به هيچ وجه قابل دگرگونى نيست.

در روايات اسلامى نيز روى اين معنى تأكيد فراوان شده است، از جمله در يك حديث پر معنى از امام صادق عليه السّلام مى‏خوانيم: «آنها كه بر اثر گناهان مى‏ميرند بيش از آنها هستند كه به مرگ الهى از دنيا مى‏روند، و كسانى كه بر اثر نيكوكارى عمر طولانى پيدا مى‏كنند بيش از كسانى هستند كه بر اثر عوامل طبيعى عمرشان زياد مى‏شود».

امیرحسین
09-08-2011, 10:02 PM
(آيه 5)- از هر فرصتى براى هدايت آنها استفاده كردم، اما ...
در اينجا در ادامه رسالت و مأموريت نوح براى دعوت قومش سخنانى از زبان خود او، هنگامى كه به پيشگاه پروردگار شكايت مى‏برد، نقل شده كه بسيار آموزنده است.

سخنان نوح در اين زمينه سخنانى است كه مى‏تواند راهگشا براى همه مبلغان دينى باشد، مى‏فرمايد: «نوح گفت: پروردگارا! من قوم خود را شب و روز به سوى تو دعوت كردم» (قال رب انى دعوت قومى ليلا و نهارا).
و لحظه‏اى در ارشاد و تبليغ آنها كوتاهى نكردم.

(آيه 6)- «اما دعوت من چيزى جز فرار از حق بر آنان نيفزود» (فلم يزدهم دعائى الا فرارا).
و اين عجيب است كه دعوت به سوى چيزى سبب فرار از آن شود، اما با توجه به اين كه تأثير دعوتها نياز به يك نوع آمادگى و سنخيت و جاذبه متقابل دارد جاى تعجب نيست كه در دلهاى ناآماده اثر معكوس و منفى ببخشد.

(آيه 7)- سپس نوح در ادامه اين سخن مى‏افزايد: خداوندا! من هر زمان آنها را دعوت كردم كه (ايمان بياورند و) تو آنها را بيامرزى انگشتان خويش را در گوشهايشان قرار داده، و لباسهايشان را بر خود پيچيدند و در مخالفت اصرار ورزيدند و به شدت استكبار كردند» (و انى كلما دعوتهم لتغفر لهم جعلوا اصابعهم فى آذانهم و استغشوا ثيابهم و اصروا و استكبروا استكبارا).

گذاشتن انگشت در گوشها براى اين بوده كه صداى حق را نشنوند و پيچيدن لباس بر خويشتن يا به اين معنى است كه لباس بر سر مى‏انداختند تا پشتوانه‏اى براى انگشتان فرو كرده در گوش باشد و كمترين امواج صوتى بر پرده صماخ آنها نرسد، و يا مى‏خواستند صورت خود را بپوشانند مبادا چشمانشان بر قيافه ملكوتى نوح اين پيامبر بزرگ بيفتد، در واقع اصرار داشتند هم گوش از شنيدن باز ماند و هم چشم از ديدن! اين آيه نشان مى‏دهد كه يكى از عوامل مهم بدبختى آنها استكبار و غرور بود كه هميشه يكى از موانع مهم راه حق بوده و ثمره شوم آن را در تمام طول تاريخ بشر در زندگى افراد بى‏ايمان مشاهده مى‏كنيم.

امیرحسین
09-08-2011, 10:03 PM
(آيه 8)- نوح همچنان به سخنان خود در پيشگاه پروردگار ادامه داده، مى‏گويد: خداوندا! «سپس آنها را با صداى بلند (به اطاعت فرمان تو) دعوت كردم» (ثم انى دعوتهم جهارا).
در جلسات عمومى و با صداى بلند آنها را به سوى ايمان فرا خواندم.

(آيه 9)- به اين نيز قناعت نكردم «آشكارا و نهان (حقيقت توحيد و ايمان را) براى آنان بيان داشتم» (ثم انى اعلنت لهم و اسررت لهم اسرارا).
اين حوصله عجيب، و آن دلسوزى عجيبتر، و پشتكار و استقامت بى‏نظير سرمايه او در راه دعوت به آئين حق بود.

و شگفت‏انگيزتر اين كه در طول نهصد و پنجاه سال دعوتش تنها حدود هشتاد نفر به او ايمان آوردند يعنى، براى هدايت هر يك نفر بطور متوسط حدود دوازده سال تبليغ كرد!

(آيه 10)- پاداش دنيوى ايمان: «نوح» در ادامه بيانات مؤثر خود براى هدايت آن قوم لجوج و سركش اين بار روى بشارت و تشويق تكيه مى‏كند، و به آنها وعده مؤكد مى‏دهد كه اگر از شرك و گناه توبه كنند خدا درهاى رحمت خويش را از هر سو به روى آنها مى‏گشايد، عرض مى‏كند: خداوندا! «به آنها گفتم: از پروردگار خويش آمرزش بطلبيد كه او بسيار آمرزنده است ...» (فقلت استغفروا ربكم انه كان غفارا).

(آيه 11)- «تا بارانهاى پربركت آسمان را پى در پى بر شما فرو فرستد» (يرسل السماء عليكم مدرارا).
خلاصه هم باران رحمت معنوى و هم باران پربركت مادى او شما را فرا مى‏گيرد.

(آيه 12)- سپس مى‏افزايد: «و شما را با اموال و فرزندان فراوان كمك مى‏كند» (و يمددكم باموال و بنين).
«و باغهاى سرسبز و نهرهاى آب جارى در اختيارتان قرار مى‏دهد» (و يجعل لكم جنات و يجعل لكم انهارا).

به اين ترتيب يك نعمت بزرگ معنوى، و پنج نعمت بزرگ مادى به آنها وعده داده، نعمت بزرگ معنوى بخشودگى گناهان و پاك شدن از آلودگى كفر و عصيان است، اما نعمتهاى مادى: ريزش بارانهاى مفيد و به موقع و پر بركت، فزونى اموال، فزونى فرزندان (سرمايه‏هاى انسانى)، باغهاى پر بركت، و نهرهاى آب جارى.

آرى! ايمان و تقوا طبق گواهى قرآن مجيد هم موجب آبادى دنيا و هم آبادى آخرت است.

امیرحسین
09-08-2011, 10:03 PM
(آيه 13)- سپس بار ديگر به انذار باز مى‏گردد، مى‏گويد: «چرا شما (از خدا نمى‏ترسيد و) براى خدا عظمت قائل نيستيد»؟! (ما لكم لا ترجون لله وقارا).

(آيه 14)- «در حالى كه شما را مراحل مختلف آفريد» (و قد خلقكم اطوارا).
نخست «نطفه» بى‏ارزشى بوديد، چيزى نگذشت كه شما را به صورت «علقه» و از آن پس به صورت «مضغه» درآورد، سپس شكل و اندام انسانى به شما داد، بعد لباس حيات در اندام شما پوشانيد، و به شما روح و حس و حركت داد.

نه تنها از نظر جسمانى اشكال مختلفى به خود مى‏گيرد، كه چهره روح و جان شما نيز دائما در تغيير است، هر يك از شما استعدادى داريد، و در هر سرى ذوقى و در هر دلى عشقى است.
و به اين ترتيب او در همه جا با شماست و در هر گام رهبرى و هدايت مى‏كند و با اين همه لطف و عنايت او، اين همه كفران و بى‏حرمتى چرا؟

(آيه 15)- حضرت «نوح» در بيانات عميق و مستدل خود در برابر مشركان لجوج نخست دست آنها را گرفته و به اعماق وجودشان برد، تا آيات انفسى را مشاهده كنند، سپس آنها را به مطالعه نشانه‏هاى خدا در عالم بزرگ آفرينش دعوت كرده و آنان را به سير آفاقى مى‏برد.

نخست از آسمان شروع كرده، مى‏گويد: «آيا نمى‏دانيد چگونه خداوند هفت آسمان را يكى بالاى ديگرى آفريده است»؟! (ا لم تروا كيف خلق الله سبع سماوات طباقا).

آسمانهاى هفتگانه يكى بالاى ديگرى قرار دارد، و بطورى كه در تفسير آسمانهاى هفتگانه در گذشته گفته‏ايم تمام آنچه را ما با چشم مسلح و غير مسلح از ستارگان ثابت و سيار مى‏بينيم همه جزء آسمان اول است، و شش عالم ديگر يكى ما فوق ديگرى بعد از آن قرار دارد كه از دسترس علم و دانش انسان امروز بيرون است، و ممكن است در آينده اين شايستگى را پيدا كند كه آن عوالم عجيب و گسترده را يكى بعد از ديگرى كشف كند.

امیرحسین
09-08-2011, 10:04 PM
(آيه 16)- سپس مى‏افزايد: «و ماه را در ميان آسمانها مايه روشنائى و خورشيد را چراغ فروزانى قرار داده است» (و جعل القمر فيهن نورا و جعل الشمس سراجا).

(آيه 17)- باغبان هستى، شما را همچون گلى پرورش داد! سپس بار ديگر به آفرينش انسان باز مى‏گردد، مى‏افزايد: «و خداوند شما را همچون گياهى از زمين رويانيد»! (و الله انبتكم من الارض نباتا).

تعبير به «انبات» و رويانيدن، در مورد انسان، بخاطر آن است كه آفرينش نخستين انسان از خاك است، دوم اين كه، تمام مواد غذائى كه انسان مى‏خورد و به كمك آن رشد و نمو مى‏كند از زمين است، يا مستقيما مانند سبزيها و دانه‏هاى غذائى و ميوه‏ها، و يا بطور غير مستقيم مانند گوشت حيوانات، و سوم اين كه، شباهت زيادى در ميان انسان و گياه وجود دارد و بسيارى از قوانينى كه حاكم بر تغذيه و توليد مثل و نمو و رشد گياهان است بر انسان نيز حكمفرماست.

(آيه 18)- بعد به سراغ مسأله معاد كه يكى ديگر از مسائل پيچيده براى مشركان بوده است رفته، مى‏فرمايد: «سپس شما را به همان زمين باز مى‏گرداند، و بار ديگر شما را خارج مى‏سازد» (ثم يعيدكم فيها و يخرجكم اخراجا).

در آغاز خاك بوديد بار ديگر به خاك بر مى‏گرديد، و همان كسى كه قدرت داشت در آغاز شما را از خاك بيافريند توانائى دارد بار ديگر بعد از خاك شدن لباس حيات در اندامتان بپوشاند.

(آيه 19)- بار ديگر به آيات آفاقى و نشانه‏هاى توحيد در عالم بزرگ باز مى‏گردد و از نعمت وجود زمين سخن مى‏گويد، مى‏فرمايد: «و خداوند زمين را براى شما فرش گسترده‏اى قرار داد» (و الله جعل لكم الارض بساطا).

نه آن چنان خشن است كه نتوانيد بر آن استراحت و رفت و آمد كنيد، و نه آن چنان نرم است كه در آن فرو رويد و قدرت حركت نداشته باشيد.
به علاوه بساطى است گسترده و آماده و داراى همه نيازمنديهاى زندگى شما.

امیرحسین
09-08-2011, 10:04 PM
(آيه 20)- نه تنها زمينهاى هموار همچون فرش گسترده‏اى است، بلكه كوهها به خاطر درّه و شكافهايى كه در لابلاى آن وجود دارد و قابل عبور است نيز بساط گسترده‏اى مى‏باشد هدف اين است «تا از راههاى وسيع و درّه‏هاى آن بگذريد» و به هر جا مى‏خواهيد برويد (لتسلكوا منها سبلا فجاجا).
ولى نه آن انذارهاى نخستين و نه بشارتها و تشويقها و نه استدلالات منطقى هيچ يك در دل سياه اين قوم لجوج اثر نگذاشت.

(آيه 21)- لطف حق با تو مداراها كند ...
هنگامى كه نوح آخرين تلاش خود را در طى صدها سال به كار زد، و آن قوم، جز گروه اندكى، همچنان بر كفر و بت‏پرستى و گمراهى و فساد اصرار ورزيدند از هدايت آنها مأيوس شد، رو به درگاه خدا آورد و تقاضاى مجازات براى آنها كرد.

چنانكه در اين آيه مى‏خوانيم: «نوح (بعد از هدايت آنان) گفت: پروردگارا! آنها نافرمانى من كردند، و از كسانى پيروى نمودند كه اموال و فرزندانشان چيزى جز زيانكارى بر آنها نيفزوده است» (قال نوح رب انهم عصونى و اتبعوا من لم يزده ماله و ولده الا خسارا).

اشاره به اين كه رهبران اين قوم جمعيتى هستند كه تنها امتيازشان اموال و فرزندان زياد است، آن هم اموال و فرزندانى كه جز در مسير فساد به كار گرفته نمى‏شود.

(آيه 22)- سپس مى‏افزايد: «و (اين رهبران گمراه) مكر عظيمى به كار بردند ...» (و مكروا مكرا كبارا).
آنها طرحهاى شيطانى عظيم و گسترده‏اى براى گمراه ساختن مردم، و ممانعت از قبول دعوت نوح ريخته بودند، كه احتمال دارد همان مسأله بت پرستى بوده باشد، زيرا طبق بعضى از روايات بت‏پرستى قبل از نوح سابقه نداشت، بلكه قوم نوح آن را به وجود آوردند.

امیرحسین
09-08-2011, 10:04 PM
(آيه 23)- اين آيه مى‏تواند گواه اين مطلب باشد، زيرا بعد از اشاره سر بسته به اين مكر بزرگ مى‏افزايد: رؤساى آنها «گفتند: دست از خدايان و بتهاى خود برنداريد» (و قالوا لا تذرن آلهتكم).
و هرگز دعوت نوح را به خداى يگانه نپذيريد، خدائى كه هرگز ديده نمى‏شود، و با دست قابل لمس نيست!

مخصوصا روى پنج بت تأكيد كردند و گفتند: «بتهاى ودّ و سواع و يغوث و يعوق و نسر را هرگز رها نكنيد و دست از دامنشان نكشيد» (و لا تذرن ودا و لا سواعا و لا يغوث و يعوق و نسرا).
از قرائن چنين استفاده مى‏شود كه اين پنج بت امتيازات ويژه‏اى داشتند، و مورد توجه خاص آن قوم گمراه بودند، به همين دليل رهبران فرصت طلب آنان نيز روى عبادت آنها تكيه مى‏كردند.

(آيه 24)- سپس نوح مى‏افزايد: خداوندا! «آنها (رهبران گمراه و خود خواه) گروه بسيارى را گمراه ساختند» (و قد اضلوا كثيرا).
خداوندا! «ظالمان را جز ضلالت ميفزا» (و لا تزد الظالمين الا ضلالا).

منظور از افزودن ضلالت و گمراهى ظالمان و ستمگران، همان سلب توفيق الهى از آنهاست كه سبب بدبختى آنها مى‏شود، و يا مجازاتى است كه آنها به خاطر ظلمشان دريافت مى‏دارند كه خدا نور ايمان را از آنها مى‏گيرد، و تاريكى كفر را جانشين آن مى‏سازد.

(آيه 25)- سر انجام در اين آيه خداوند سخن آخر را در اين زمينه چنين مى‏فرمايد: «به خاطر گناهانشان غرق شدند، و در آتش دوزخ وارد گشتند و جز خدا ياورانى نيافتند» كه در برابر خشم او از آنها دفاع كند (مما خطيئاتهم اغرقوا فادخلوا نارا فلم يجدوا لهم من دون الله انصارا).

تعبير آيه نشان مى‏دهد كه آنها بعد از غرق شدن بلافاصله وارد آتش شدند، و اين عجيب است كه از آب فورا وارد آتش شوند! و اين آتش همان آتش برزخى است، چرا كه طبق گواهى آيات قرآن گروهى بعد از مرگ در عالم برزخ مجازات مى‏شوند، و طبق بعضى از روايات «قبر» يا باغى از باغهاى بهشت است يا حفره‏اى از حفره‏هاى دوزخ!

امیرحسین
09-08-2011, 10:05 PM
(آيه 26)- اين قوم فاسد و مفسد بايد بروند! در اين جا كه همچنان ادامه سخنان نوح و شكاياتش از قوم به درگاه خدا و نفرين در باره آنهاست، مى‏فرمايد: «نوح گفت: پروردگارا! هيچ يك از كافران را روى زمين باقى مگذار»! (و قال نوح رب لا تذر على الارض من الكافرين ديارا).

اين سخن را هنگامى گفت كه بطور كامل از هدايت آنها مأيوس شده بود، و آخرين تلاش و كوشش خود را براى ايمان آوردن آنها به كار زد و نتيجه‏اى نگرفت، و تنها گروهى اندك به او ايمان آوردند.
تعبير به «على الارض» (بر صفحه زمين) نشان مى‏دهد كه هم دعوت نوح جهانى بوده، و هم طوفان و عذابى كه بعد از آن آمد.

(آيه 27)- سپس «نوح» براى نفرين خود استدلال مى‏كند و مى‏افزايد: «زيرا اگر آنها را باقى بگذارى بندگانت را گمراه مى‏كنند، و جز نسلى فاجر و كافر به وجود نمى‏آورند»! (انك ان تذرهم يضلوا عبادك و لا يلدوا الا فاجرا كفارا).

اين نشان مى‏دهد كه نفرين انبياء، از جمله نوح (ع) از روى خشم و غضب و انتقامجوئى و كينه‏توزى نبود، بلكه روى يك حساب منطقى صورت گرفته است.

(آيه 28)- در پايان، نوح براى خودش و كسانى كه به او ايمان آورده بودند چنين دعا مى‏كند: «پروردگارا! مرا و پدر و مادرم، و تمام كسانى را كه با ايمان وارد خانه من شدند و جميع مردان و زنان با ايمان را بيامرز و ظالمان را جز هلاكت ميفزا» (رب اغفر لى و لوالدى و لمن دخل بيتى مؤمنا و للمؤمنين و المؤمنات و لا تزد الظالمين الا تبارا).

اين طلب آمرزش براى اين است كه نوح مى‏خواهد بگويد گرچه من صدها سال تبليغ مستمر داشتم، و هرگونه زجر و شكنجه را در اين راه تحمل كردم، اما چون ممكن است ترك اولائى در اين مدت از من سر زده باشد من از آن هم تقاضاى عفو مى‏كنم، و هرگز خود را در پيشگاه مقدست تبرئه نمى‏نمايم.

«پايان سوره نوح»