PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : سوره معارج [70]



امیرحسین
09-08-2011, 09:51 AM
سوره معارج [70]

اين سوره در «مكّه» نازل شده و داراى 44 آيه است‏.

محتواى سوره:
معروف در ميان مفسران اين است كه سوره «معارج» از سوره‏هاى مكّى است. ولى بعضى از آيات آن در مدينه نازل شده و دليل بر آن روايات زيادى است كه در تفسير اين آيات به خواست خدا خواهد آمد.

به هر حال اين سوره داراى چهار بخش است:
بخش اول از عذاب سريع كسى سخن مى‏گويد كه بعضى از گفته‏هاى پيامبر صلّى اللّه عليه و آله را انكار كرد، و گفت: اگر اين سخن حق است عذابى بر من نازل شود و نازل شد. (آيه 1 تا 3) در بخش دوم بسيارى از خصوصيات قيامت و مقدمات آن و حالات كفار در آن روز آمده است. (آيات 4 تا 18) بخش سوم اين سوره بيانگر قسمتهائى از صفات انسانهاى نيك و بد است كه او را بهشتى يا دوزخى مى‏كند. (آيات 19 تا 34) بخش چهارم شامل انذارهائى است نسبت به مشركان و منكران، و بار ديگر به مسأله رستاخيز بر مى‏گردد و سوره را پايان مى‏دهد.

فضيلت تلاوت سوره:
در حديثى از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله مى‏خوانيم: «كسى كه سوره «سأل سائل» را بخواند خداوند ثواب كسانى را به او مى‏دهد كه امانات و عهد و پيمان خود را حفظ مى‏كنند و كسانى كه مواظب و مراقب نمازهاى خويشند».

بديهى است آنچه انسان را مشمول اين همه ثواب عظيم مى‏كند تلاوتى است كه با عقيده و ايمان، و سپس با عمل همراه باشد، نه اين كه سوره را بخواند و هيچ انعكاسى در روح و فكر و عملش نداشته باشد.

امیرحسین
09-08-2011, 09:52 AM
بسم الله الرحمن الرحيم به نام خداوند بخشنده بخشايشگر

(آيه 1)-
شأن نزول:
هنگامى كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله على عليه السّلام را در روز غدير خم به خلافت منصوب فرمود و در باره او گفت: من كنت مولاه فعلىّ مولاه هر كس من مولى و ولىّ او هستم على مولى و ولىّ اوست.

چيزى نگذشت كه اين مسأله در بلاد و شهرها منتشر شد «نعمان بن حارث فهرى» خدمت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله آمد و عرض كرد: تو به ما دستور دادى شهادت به يگانگى خدا و اين كه تو فرستاده او هستى دهيم ما هم شهادت داديم، سپس دستور به جهاد و حج و روزه و نماز و زكات دادى ما همه اينها را نيز پذيرفتيم، اما با اينها راضى نشدى تا اين كه اين جوان على عليه السّلام را به جانشينى خود منصوب كردى، و گفتى: من كنت مولاه فعلىّ مولاه آيا اين سخنى است از ناحيه خودت يا از سوى خدا؟! پيامبر صلّى اللّه عليه و آله فرمود: «قسم به خدائى كه معبودى جز او نيست اين از ناحيه خداست».

«نعمان» روى برگرداند در حالى كه مى‏گفت: «خداوندا! اگر اين سخن حق است و از ناحيه تو، سنگى از آسمان بر ما بباران»! اينجا بود كه سنگى از آسمان بر سرش فرود آمد و او را كشت، همين جا اين آيه و دو آيه بعد نازل گشت.

تفسير:
عذاب فورى: سوره معارج از اينجا آغاز مى‏شود كه مى‏فرمايد:
«تقاضا كننده‏اى تقاضاى عذابى كرد كه واقع شد» (سأل سائل بعذاب واقع).

(آيه 2)- سپس مى‏افزايد: اين عذاب «مخصوص كافران است و هيچ كس نمى‏تواند آن را دفع كند» (للكافرين ليس له دافع).

امیرحسین
09-08-2011, 09:52 AM
(آيه 3)- و در اين آيه به كسى كه اين عذاب از ناحيه اوست اشاره كرده، مى‏گويد: «از سوى خداوند ذى المعارج» خداوندى كه فرشتگانش بر آسمانها صعود و عروج مى‏كنند (من الله ذى المعارج).

از آنجا كه خداوند مقامات مختلفى براى فرشتگان قرار داده كه با سلسله مراتب به سوى قرب خدا پيش مى‏روند، خداوند به «ذى المعارج» توصيف شده است.

آرى! اين فرشتگانند كه مأموريت عذاب كافران و مجرمان دارند، و همانها بودند كه بر ابراهيم خليل عليه السّلام نازل شدند، و به او خبر دادند كه ما مأمور نابودى قوم لوط هستيم.

(آيه 4)- روزى به اندازه پنجاه هزار سال! بعد از ذكر داستان عذاب دنيوى كسى كه تقاضاى عذاب الهى كرده بود وارد بحثهاى معاد و عذابهاى اخروى مجرمان در آن روز مى‏شود، نخست مى‏فرمايد: «فرشتگان و روح [- فرشته مقرب خداوند] به سوى او عروج مى‏كنند در آن روزى كه مقدارش پنجاه هزار سال است» (تعرج الملائكة و الروح اليه فى يوم كان مقداره خمسين الف سنة).

مسلما منظور از «عروج فرشتگان» عروج جسمانى نيست، بلكه عروج روحانى است. يعنى، آنها به مقام قرب خدا مى‏شتابند، و در آن روز كه روز قيامت است آماده گرفتن فرمان، و اجراى آن مى‏باشند.

منظور از «روح» در اينجا همان «روح الامين» بزرگ فرشتگان است كه در سوره «قدر» نيز به او اشاره شده است.

و اما تعبير به «پنجاه هزار سال» از اين نظر است كه آن روز بر حسب سالهاى دنيا تا اين حد ادامه پيدا مى‏كند، و با آنچه در آيه 5 سوره سجده آمده است كه مقدار آن را يك هزار سال تعيين مى‏نمايد منافاتى ندارد، زيرا همان گونه كه در روايات وارد شده است در قيامت پنجاه موقف است، و هر موقف به اندازه يك هزار سال طول مى‏كشد.

امیرحسین
09-08-2011, 09:52 AM
(آيه 5)- در اين آيه پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله را مخاطب ساخته، مى‏فرمايد: «پس صبر جميل پيشه كن» و در برابر استهزاء و تكذيب و آزار آنها شكيبا باش (فاصبر صبرا جميلا).

«صبر جميل» به معنى شكيبائى زيبا و قابل توجه است، و آن صبر و استقامتى است كه تداوم داشته باشد، يأس و نوميدى به آن راه نيابد، و توأم با بيتابى و جزع و شكوه و آه و ناله نگردد، و در غير اين صورت جميل نيست.

(آيه 6)- سپس مى‏افزايد: «زيرا آنها آن روز را دور مى‏بينند» (انهم يرونه بعيدا).

(آيه 7)- «و ما آن را نزديك مى‏بينيم» (و نراه قريبا).

آنها اصلا باور نمى‏كنند چنان روزى در كار باشد كه حساب همه خلايق را برسند و كوچكترين گفتار و كردار آنها محاسبه شود، آن هم در روزى كه پنجاه هزار سال به طول مى‏انجامد، ولى آنها در حقيقت خدا را نشناخته‏اند و در قدرت او شك و ترديد دارند.

(آيه 8)- در اينجا بحثهاى گذشته در باره قيامت با شرح و توضيح بيشترى ادامه يافته، مى‏فرمايد: «همان روز كه آسمان همچون فلز گداخته مى‏شود» (يوم تكون السماء كالمهل).

(آيه 9)- «و كوهها مانند پشم رنگين متلاشى خواهد بود» (و تكون الجبال كالعهن).

آرى! در آن روز آسمانها از هم متلاشى و ذوب مى‏شود، و كوهها درهم كوبيده و خرد و سپس با تند بادى در فضا پراكنده مى‏گردد، همچون پشمى كه تند باد آن را با خود ببرد و چون كوهها رنگهاى مختلفى دارند تشبيه به پشمهاى رنگين شده‏اند، و بعد از اين ويرانى، جهانى نوين ايجاد مى‏گردد، و انسانها حيات نوين خود را از سر مى‏گيرند.

امیرحسین
09-08-2011, 09:53 AM
(آيه 10)- هنگامى كه رستاخيز در آن جهان نو برپا مى‏شود آن چنان وضع حساب و رسيدگى به اعمال وحشتناك است كه همه در فكر خويشند، احدى به ديگرى نمى‏پردازد «و هيچ دوست صميمى سراغ دوستش را نمى‏گيرد» (و لا يسئل حميم حميما).

(آيه 11)- نه اين كه دوستان صميمى خود را در آنجا نشناسند، بلكه مخصوصا «آنها را نشانشان مى‏دهند» ولى هر كس گرفتار كار خويشتن است (يبصرونهم).

مسأله اين است كه هول و وحشت بيش از آن است كه بتواند به ديگرى بينديشد.
و در ادامه همين سخن و ترسيم آن صحنه وحشتناك مى‏افزايد: وضع چنان است كه «گنهكار دوست مى‏دارد فرزندان خود را در برابر عذاب آن روز فدا كند» (يود المجرم لو يفتدى من عذاب يومئذ ببنيه).

(آيه 12)- نه تنها فرزندانش بلكه دوست دارد «همسر و برادرش را» بدهد (و صاحبته و اخيه).

(آيه 13)- «و قبيله‏اش را كه هميشه از او حمايت مى‏كرد» (و فصيلته التى تؤويه).

(آيه 14)- بلكه «همه مردم روى زمين را تا مايه نجاتش شوند» (و من فى الارض جميعا ثم ينجيه).
آرى! به قدرى عذاب خدا در آن روز هولناك است كه انسان مى‏خواهد عزيزترين عزيزان را- كه در چهار گروه در اينجا خلاصه شده‏اند و حتى همه مردم روى زمين را- براى نجات خود فدا كند.

(آيه 15)- ولى در جواب همه اين تمناها و آرزوها مى‏فرمايد: «هرگز چنين نيست» كه با اينها بتوان نجات يافت (كلا).

آرى «شعله‏هاى سوزان آتش است» (انها لظى). پيوسته زبانه مى‏كشد، و هر چيز را در كنار و مسير خود مى‏يابد مى‏سوزاند.

(آيه 16)- «دست و پا و پوست سر را مى‏كند و با خود مى‏برد»! (نزاعة للشوى).

امیرحسین
09-08-2011, 09:53 AM
(آيه 17)- سپس به كسانى اشاره مى‏كند كه طعمه چنان آتشى هستند، مى‏فرمايد: «و كسانى را كه به فرمان خدا پشت كردند (و از اطاعت او روى گردان شدند) صدا مى‏زند» و به سوى خود مى‏خواند (تدعوا من ادبر و تولى).

(آيه 18)- و آنها كه «اموال را جمع و ذخيره كردند» و در راه خدا انفاق نكردند (و جمع فاوعى).
به اين ترتيب اين آتش سوزان با زبان حال و جاذبه مخصوصى كه نسبت به مجرمان دارد، يا با زبان قال كه خداوند به او داده، پيوسته آنها را صدا مى‏زند و به سوى خود فرا مى‏خواند.

(آيه 19)- بعد از ذكر گوشه‏اى از عذابهاى قيامت به ذكر اوصاف افراد بى‏ايمان و در مقابل آنها مؤمنان راستين مى‏پردازد تا معلوم شود چرا گروهى اهل عذابند و گروهى اهل نجات.
نخست مى‏فرمايد: «انسان حريص و كم طاقت آفريده شده است» (ان الانسان خلق هلوعا).

(آيه 20)- «هنگامى كه بدى به او رسد بيتابى مى‏كند» (اذا مسه الشر جزوعا).

(آيه 21)- «و هنگامى كه خوبى به او رسد مانع ديگران مى‏شود» و بخل مى‏ورزد (و اذا مسه الخير منوعا).

(آيه 22)- سپس به ذكر اوصاف انسانهاى شايسته به صورت يك استثنا ضمن بيان نه صفت از اوصاف برجسته پرداخته، مى‏گويد: «مگر نمازگزاران» (الا المصلين).

امیرحسین
09-08-2011, 09:53 AM
(آيه 23)- «آنها كه نمازها را پيوسته به جا مى‏آورند» (الذين هم على صلاتهم دائمون).
اين نخستين ويژگى آنهاست كه ارتباط مستمر با درگاه پروردگار متعال دارند، و اين ارتباط از طريق نماز تأمين مى‏گردد، نمازى كه انسان را از فحشاء و منكر باز مى‏دارد، نمازى كه روح و جان انسان را پرورش مى‏دهد، و او را همواره به ياد خدا مى‏دارد و اين توجه مستمر مانع از غفلت و غرور، و فرو رفتن در درياى شهوات، و اسارت در چنگال شيطان و هواى نفس مى‏شود.

بديهى است منظور از مداومت بر نماز اين نيست كه هميشه در حال نماز باشند، بلكه منظور اين است در اوقات معين نماز را انجام مى‏دهند.

(آيه 24)- به هر حال بعد از ذكر نماز كه بهترين اعمال، و بهترين حالات مؤمنان است، به دومين ويژگى آنها پرداخته، مى‏افزايد: «و آنها كه در اموالشان حق معلومى است» (و الذين فى اموالهم حق معلوم).

(آيه 25)- «براى تقاضا كننده و محروم» (للسائل و المحروم).
و به اين ترتيب هم ارتباطشان را با خالق حفظ مى‏كنند، و هم پيوندشان را با خلق خدا.
مراد از «حق معلوم» چيزى غير از زكات است كه انسان بر خود لازم مى‏شمرد كه به نيازمندان دهد.
«سائل» كسى است كه حاجت خود را مى‏گويد و تقاضا مى‏كند، و «محروم» كسى است كه شرم و حيا مانع تقاضاى اوست.

(آيه 26)- اين آيه به سومين ويژگى آنها اشاره كرده، مى‏افزايد: «و آنها كه به روز جزا ايمان دارند» (و الذين يصدقون بيوم الدين).

(آيه 27)- و در ويژگى چهارم مى‏گويد: «و آنها كه از عذاب پروردگارشان بيمناكند» (و الذين هم من عذاب ربهم مشفقون).

(آيه 28)- «چرا كه هيچ كس از عذاب پروردگارش در امان نيست» (ان عذاب ربهم غير مأمون).

امیرحسین
09-08-2011, 09:54 AM
(آيه 29)- بخش ديگرى از ويژگيهاى بهشتيان در آيات گذشته چهار وصف از اوصاف ويژه مؤمنان راستين و آنها كه در قيامت اهل بهشتند ذكر شد، و در اينجا به پنج وصف ديگر اشاره مى‏كند كه مجموعا نه وصف مى‏شود.

در نخستين توصيف مى‏فرمايد: «و آنها كه دامان خويش را (از بى‏عفتى) حفظ مى‏كنند» (و الذين هم لفروجهم حافظون).

(آيه 30)- «جز با همسران و كنيزانشان (كه در حكم همسرند آميزش ندارند) چرا كه بهره‏گيرى از اينها مورد سرزنش نخواهند بود» (الا على ازواجهم او ما ملكت ايمانهم فانهم غير ملومين).

بدون شك غريزه جنسى از غرائز سركش انسان، و سر چشمه بسيارى از گناهان است تا آنجا كه بعضى معتقدند در تمام پرونده‏هاى مهم جنائى اثرى از اين غريزه ديده مى‏شود، لذا كنترل و حفظ حدود آن از نشانه‏هاى مهم تقواست و به همين دليل بعد از ذكر نماز و كمك به نيازمندان و ايمان به روز قيامت و ترس از عذاب الهى كنترل اين غريزه ذكر شده است.

(آيه 31)- در اين آيه براى تأكيد بيشتر روى همين موضوع مى‏افزايد:
«و هر كس جز اينها را طلب كند، متجاوز است»! (فمن ابتغى وراء ذلك فاولئك هم العادون).
و به اين ترتيب اسلام طرح اجتماعى را مى‏ريزد كه هم به غرائز فطرى در آن پاسخ داده مى‏شود، و هم آلوده فحشا و فساد جنسى و مفاسد ناشى از آن نيست.

امیرحسین
09-08-2011, 09:54 AM
(آيه 32)- سپس به دومين و سومين اوصاف آنها اشاره كرده، مى‏گويد:
«و آنها كه امانتها و عهد خود را رعايت مى‏كنند» (و الذين هم لاماناتهم و عهدهم راعون).

«امانت» معنى وسيعى دارد كه نه تنها امانتهاى مادى مردم را از هر نوع در بر مى‏گيرد، بلكه امانتهاى الهى و پيامبران و پيشوايان معصوم همه را شامل مى‏شود.
هر يك از نعمتهاى الهى امانتى از امانات او هستند، پستهاى اجتماعى و مخصوصا مقام حكومت از مهمترين امانات است.

و از همه مهمتر دين و آئين خدا و كتاب او قرآن، امانت بزرگ او است، كه بايد در حفظش كوشيد.
«عهد» نيز مفهوم وسيعى دارد كه هم عهدهاى مردمى را شامل مى‏شود و هم عهدها و پيمانهاى الهى را.

(آيه 33)- و در چهارمين وصف اضافه مى‏كند: «و كسانى كه به اداى شهادتشان قيام مى‏نمايند» (و الذين هم بشهاداتهم قائمون).
زيرا اقامه شهادت عادلانه و ترك كتمان آن، يكى از مهمترين پايه‏هاى اقامه عدالت در جامعه بشرى است.

(آيه 34)- در آخرين وصف كه در واقع نهمين توصيف از اين مجموعه است بار ديگر به مسأله نماز باز مى‏گردد، همان گونه كه آغاز آن نيز از نماز بود، مى‏فرمايد: «و كسانى كه بر نماز مواظبت دارند» (و الذين هم على صلاتهم يحافظون). نمازى كه مهمترين وسيله تهذيب نفوس و پاكسازى جامعه است.

البته در نخستين وصف اشاره به «تداوم» نماز بود، اما در اينجا سخن از حفظ آداب و شرائط و اركان و خصوصيات آن است آدابى كه هم ظاهر نماز را از آنچه مايه فساد است حفظ مى‏كند، و هم روح نماز را كه حضور قلب است تقويت مى‏نمايد، و هم موانع اخلاقى را كه سد راه قبول آن است از بين مى‏برد، بنابر اين هرگز تكرار محسوب نمى‏شود.

امیرحسین
09-08-2011, 09:54 AM
(آيه 35)- در پايان اين سخن مسير نهائى صاحبان اين اوصاف را بيان مى‏كند، همان گونه كه در آيات گذشته مسير نهائى مجرمان را شرح داد، در اينجا در يك جمله كوتاه و پر معنى مى‏فرمايد: «آنها در باغهاى بهشتى (پذيرايى و) گرامى داشته مى‏شوند» (اولئك فى جنات مكرمون).
چرا گرامى نباشند؟ در حالى كه ميهمانهاى خدا هستند، و خداوند قادر و رحمان تمام وسائل پذيرائى را براى آنها فراهم ساخته است.

(آيه 36)- به كدام رو سفيدى طمع بهشت دارى! در آيات گذشته بحثهائى پيرامون نشانه‏هاى مؤمنان و كفار و سرنوشت هر يك از اين دو گروه آمده است، در اينجا بار ديگر به شرحى پيرامون وضع كفار و استهزاى آنها نسبت به مقدسات باز مى‏گردد.

بعضى گفته‏اند اين آيات در مورد گروههائى از مشركان نازل شده كه وقتى پيامبر صلّى اللّه عليه و آله در مكّه آيات معاد را براى مسلمانان مى‏خواند، آنها از هر گوشه و كنار مى‏آمدند و مى‏گفتند: اگر معادى در كار باشد وضع ما از اين افرادى كه به تو ايمان آورده‏اند در آن عالم بهتر است، همان گونه كه در اين دنيا وضع ما از آنها بهتر مى‏باشد! قرآن در پاسخ آنها چنين مى‏گويد: «اين كافران را چه مى‏شود كه با سرعت نزد تو مى‏آيند ...» (فما ل الذين كفروا قبلك مهطعين).

(آيه 37)- «از راست و چپ گروه گروه» و آرزوى بهشت دارند (عن اليمين و عن الشمال عزين).

(آيه 38)- «آيا هر يك از آنها (با اين اعمال زشتش) طمع دارد كه او را در بهشت پر نعمت الهى وارد كنند»؟ (ا يطمع كل امرى منهم ان يدخل جنة نعيم).
با كدام ايمان و با كدام عمل چنين شايستگى براى خود قائلند؟!

امیرحسین
09-08-2011, 09:55 AM
(آيه 39)- در اينجا قرآن مجيد به پاسخ آنها پرداخته، مى‏گويد: «هرگز چنين نيست (كه آنها وارد باغهاى پرنعمت بهشت شوند) ما آنها را از آنچه خودشان مى‏دانند آفريده‏ايم» (كلا انا خلقناهم مما يعلمون).

در حقيقت خداوند مى‏خواهد با اين جمله غرور آنها را در هم بشكند، زيرا مى‏گويد: خودتان بهتر مى‏دانيد كه ما شما را از نطفه‏اى بى‏ارزش، از آبى گنديده آفريده‏ايم! و دوم اين كه پاسخى به استهزاء كنندگان معاد مى‏گويد كه اگر شما در امر معاد شك داريد برويد و حال نطفه را بررسى كنيد، و ببينيد چگونه از يك قطره آب بى‏ارزش موجودى بديع مى‏سازيم كه در تطورات جنينى هر روز خلقت و آفرينش تازه‏اى به خود مى‏گيرد.

آيا خالق انسان از نطفه قادر نيست كه بعد از خاك شدن لباس حيات در تن انسان بپوشاند.

(آيه 40)- سپس براى تأكيد اين مطلب مى‏افزايد: «سوگند به پروردگار مشرقها و مغربها كه ما قادريم ...» (فلا أقسم برب المشارق و المغارب انا لقادرون).

(آيه 41)- «كه جاى آنان را به كسانى بدهيم كه از آنها بهترند و ما هرگز مغلوب نخواهيم شد» (على ان نبدل خيرا منهم و ما نحن بمسبوقين).
اين جمله ممكن است اشاره به آن باشد كه ما نه تنها قادريم كه آنها را بعد از خاك شدن به زندگى و حيات نوين بازگردانيم، بلكه مى‏توانيم آنها را به موجوداتى كاملتر و بهتر تبديل كنيم.

و يا اشاره به اين باشد كه براى ما هيچ مانعى ندارد شما را به كيفر اعمالتان نابود كنيم و افرادى شايسته و آگاه و مؤمن جانشين شما سازيم و چيزى مانع ما از اين كار نخواهد بود.

(آيه 42)- در اين آيه به عنوان انذار و تهديد كافران سرسخت و استهزاء كننده و لجوج، مى‏فرمايد: «آنان را به حال خود واگذار، تا در باطل خود فرو روند، و بازى كنند، تا زمانى كه روز موعود خود را ملاقات كنند» (فذرهم يخوضوا و يلعبوا حتى يلاقوا يومهم الذى يوعدون).

بيش از اين استدلال و موعظه لازم نيست، آنها نه اهل منطقند و نه آمادگى براى بيدار شدن دارند، بگذار در اباطيل و اراجيف خود غوطه‏ور باشند، تا روز موعود آنها، روز رستاخيز، فرا رسد، و همه چيز را با چشم خود ببينند!

امیرحسین
09-08-2011, 09:55 AM
(آيه 43)- سپس به معرفى آن روز موعود پرداخته، و نشانه‏هائى از اين روز وحشتناك و هول‏انگيز را بيان كرده، مى‏فرمايد: «همان روز كه از قبرها بسرعت خارج مى‏شوند گوئى به سوى بتها مى‏دوند»! (يوم يخرجون من الاجداث سراعا كانهم الى نصب يوفضون).

اين تعبير سخريه‏اى است نسبت به عقائد پوچى كه در عالم دنيا داشتند.

(آيه 44)- سپس به نشانه‏هاى ديگرى پرداخته، مى‏افزايد: «در حالى كه چشمهايشان از شرم و وحشت به زير افتاده» و خاضعانه نگاه مى‏كنند (خاشعة ابصارهم).
«و پرده‏اى از ذلت و خوارى آنها را پوشانده است» (ترهقهم ذلة).
و در پايان آيه مى‏فرمايد: «اين همان روزى است كه به آنها وعده داده مى‏شد» (ذلك اليوم الذى كانوا يوعدون).

آرى! اين همان روز موعود است كه آن را به باد مسخره مى‏گرفتند، و گاه مى‏گفتند: به فرض كه چنين روزى در كار باشد وضع ما در آن روز از مؤمنان هم بهتر است.

«پايان سوره معارج»