PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : سوره الرّحمن [55]



امیرحسین
09-04-2011, 05:37 AM
سوره الرّحمن [55]

اين سوره در «مكّه» نازل شده و داراى 78 آيه است‏.

محتواى سوره:
اين سوره بطور كلى بيانگر نعمتهاى مختلف معنوى و مادى خداوند است كه بر بندگان خود ارزانى داشته، و آنها را غرق در آن ساخته است بطورى كه مى‏توان نام اين سوره را «سوره رحمت» يا «سوره نعمت» گذارد، و به همين دليل با نام مبارك «الرّحمن» كه رحمت واسعه الهى را بازگو مى‏كند آغاز شده، و با جلال و اكرام خداوند پايان گرفته است، و 31 بار جمله «فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ» كه به وسيله آن از بندگانش اقرار بر نعمتهاى خود مى‏گيرد در آن ذكر شده.

مى‏توان محتواى اين سوره را به چند بخش تقسيم كرد:
بخش اول كه مقدمه و آغاز سوره است از نعمتهاى بزرگ خلقت، تعليم و تربيت، حساب و ميزان، وسائل رفاهى انسان، و غذاهاى روحى و جسمى او سخن مى‏گويد.
بخش دوم توضيحى است بر مسأله چگونگى آفرينش انس و جنّ.
بخش سوم بيانگر نشانه‏ها و آيات خداوند در زمين و آسمان است.
در بخش چهارم از نعمتهاى دنيوى فراتر رفته، سخن از نعمتهاى جهان ديگر است كه نعمتهاى بهشتى اعم از باغها، چشمه‏ها، ميوه‏ها، همسران زيبا و با وفا، و انواع لباسها، توضيح داده شده است.

و بالاخره در بخش پنجم اين سوره اشاره كوتاهى به سرنوشت مجرمان و قسمتى از مجازاتهاى دردناك آنها آمده است.

تكرار آيه «فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ» آن هم در مقطعهاى كوتاه جاذبه خيره كننده‏اى به سوره داده، لذا جاى تعجب نيست كه در حديثى از پيغمبر گرامى صلّى اللّه عليه و آله نقل شده است كه فرمود: لكلّ شى‏ء عروس و عروس القرآن سورة الرّحمن جلّ ذكره براى هر چيز عروسى است، و عروس قرآن سوره الرّحمن است».

فضيلت تلاوت سوره:
از آنجا كه اين سوره حس شكرگزارى را در انسانها به عاليترين وجهى برمى‏انگيزد، فضيلتهاى فراوانى براى تلاوت آن در روايات آمده است، البته تلاوتى كه در اعماق روح انسان نفوذ كند و مبدأ حركت گردد نه مجرد لقلقه زبان.

از جمله در حديثى از رسول خدا مى‏خوانيم: «هر كس سوره الرّحمن را بخواند خداوند به ناتوانى او (در اداى شكر نعمتها) رحم مى‏كند، و حق شكر نعمتهايى را كه با او ارزانى داشته خودش ادا مى‏كند».

و در حديث ديگرى از امام صادق عليه السّلام آمده است: «هر كس سوره الرّحمن را بخواند و هنگامى كه به آيه «فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ» مى‏رسد بگويد: «لا بشى‏ء من آلائك ربّ اكذّب خداوندا! هيچ يك از نعمتهاى تو را انكار نمى‏كنم» اگر اين تلاوت در شب باشد و در همان شب بميرد شهيد خواهد بود، و اگر در روز باشد و در همان روز بميرد نيز شهيد خواهد بود»!

امیرحسین
09-04-2011, 05:38 AM
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ به نام خداوند بخشنده بخشايشگر

(آيه 1)- سر آغاز نعمتهاى الهى: از آنجا كه اين سوره بيانگر انواع نعمتها و مواهب بزرگ الهى است با نام مقدس «رحمن» كه رمزى از رحمت واسعه اوست آغاز مى‏شود، چرا كه اگر صفت «رحمانيت» او نبود اين چنين خوان نعمت را براى دوست و دشمن نمى‏گستراند.
لذا مى‏فرمايد: «خداوند رحمان» (الرَّحْمنُ).

(آيه 2)- «قرآن را تعليم فرمود» (عَلَّمَ الْقُرْآنَ).
و به اين ترتيب نخستين و مهمترين نعمت را همان «تعليم قرآن» بيان مى‏كند.
و جالب اين كه نعمت «تعليم قرآن» را حتى قبل از مسأله «خلقت انسان» و «تعليم بيان» ذكر كرده، در حالى كه از نظر ترتيب طبيعى بايد نخست اشاره به مسأله آفرينش انسان، و بعد نعمت تعليم بيان، و سپس نعمت تعليم قرآن شود، اما عظمت قرآن ايجاب كرده كه بر خلاف اين ترتيب طبيعى نخست از آن سخن گويد.

اين آيه در ضمن پاسخى است به مشركان عرب كه وقتى پيامبر صلّى اللّه عليه و آله نام «رحمن» را بيان كرد و آنها را دعوت به سجده براى خداوند رحمن نمود آنها به عنوان بهانه جوئى گفتند: «وَ مَا الرَّحْمنُ رحمن چيست»؟ (فرقان/ 60).
قرآن مى‏گويد خداوند رحمن كسى است كه قرآن را تعليم فرموده، انسان را آفريده، و تعليم بيان به او كرده است.

به هر حال نام «رحمن» بعد از نام «اللّه» گسترده‏ترين مفهوم را در ميان نامهاى پروردگار دارد، زيرا مى‏دانيم خداوند داراى دو رحمت است: «رحمت عام» و «رحمت خاص» نام «رحمن» اشاره به «رحمت عام» اوست كه همگان را شامل مى‏شود، و نام «رحيم» اشاره به «رحمت خاص» اوست كه مخصوص اهل ايمان و طاعت است، و شايد به همين دليل نام «رحمن» بر غير خدا هرگز اطلاق نمى‏شود- مگر اين كه با كلمه «عبد» همراه باشد- ولى وصف «رحيم» به ديگران نيز گفته مى‏شود، چرا كه هيچ كس داراى رحمت عام جز او نيست، اما رحمت خاص هر چند به صورت ضعيف در ميان انسانها و موجودات ديگر نيز وجود دارد.

در اين كه خداوند قرآن را به چه كسى تعليم كرده؟ از آنجا كه اين سوره بيانگر رحمتهاى الهى به جن و انس است و لذا 31 بار بعد از ذكر بخشهايى از اين نعمتها از آنها سؤال مى‏كند «كداميك از نعمتهاى پروردگارتان را انكار مى‏كنيد» مناسب است كه بگوئيم خدا اين قرآن را به وسيله پيامبر بزرگش محمد صلّى اللّه عليه و آله به جن و انس تعليم فرمود.

امیرحسین
09-04-2011, 05:38 AM
(آيه 3)- بعد از ذكر نعمت بى‏مثال قرآن به مهمترين نعمت در سلسله بعد پرداخته، مى‏فرمايد: «انسان را آفريد» (خَلَقَ الْإِنْسانَ).

مسلما منظور از «انسان» در اينجا نوع انسان است نه حضرت «آدم» و گستردگى نعمت «بيان» كه بعد از آن مى‏آيد نيز شاهدى بر عموميت معنى انسان است.

ذكر نام انسان بعد از قرآن نيز قابل دقت است، چرا كه قرآن مجموعه اسرار هستى به صورت تدوين است، و انسان خلاصه اين اسرار به صورت تكوين است، و هر كدام نسخه‏اى از اين عالم بزرگ و پهناور!

(آيه 4)- اين آيه به يكى از مهمترين نعمتها بعد از نعمت آفرينش انسان، اشاره كرده، مى‏افزايد: «به او بيان را آموخت» (عَلَّمَهُ الْبَيانَ).

«بيان» از نظر مفهوم لغت معنى گسترده‏اى دارد، و به هر چيزى گفته مى‏شود كه مبين و آشكار كننده چيزى باشد، بنابر اين نه فقط نطق و سخن را شامل مى‏شود كه حتى كتابت و خط و انواع استدلالات عقلى و منطقى كه مبين مسائل مختلف و پيچيده است همه در مفهوم بيان جمع است، هر چند شاخص اين مجموعه همان «سخن گفتن» است.

اگر نقش «بيان» را در تكامل و پيشرفت زندگى انسانها، و پيدايش و ترقى تمدنها در نظر بگيريم يقين خواهيم كرد كه اگر اين نعمت بزرگ نبود انسان هرگز نمى‏توانست تجربيات و علوم خود را به سادگى از نسلى به نسل ديگر منتقل سازد، و باعث پيشرفت علم و دانش و تمدن و دين و اخلاق گردد، و اگر يك روز اين نعمت بزرگ از انسانها گرفته شود جامعه انسانى بسرعت راه قهقرا را پيش خواهد گرفت، و هر گاه بيان را به معنى وسيع آن كه شامل خط و كتابت و حتى انواع هنرها مى‏شود تفسير كنيم نقش فوق العاده مهم آن در زندگى انسانها روشنتر مى‏گردد.

امیرحسین
09-04-2011, 05:38 AM
(آيه 5)- سپس به سراغ چهارمين نعمت بزرگ از مواهب خداوند رحمن رفته، مى‏گويد: «خورشيد و ماه با حساب منظمى مى‏گردند» (الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ بِحُسْبانٍ).

اصل وجود خورشيد از بزرگترين نعمتها براى انسان است، چرا كه بدون نور و حرارت حاصل از آن زندگى در منظومه شمسى غير ممكن است، نمو و رشد گياهان و تمام مواد غذائى، بارش بارانها، وزش بادها، همه به بركت اين موهبت الهى است.

ماه نيز به سهم خودش نقش مهمى را در حيات انسان ايفا مى‏كند، علاوه بر اين كه چراغ شبهاى تاريك اوست، جاذبه آن كه سر چشمه جزر و مد در اقيانوسهاست عاملى است براى بقاء حيات در درياها و مشروب ساختن بسيارى از سواحل كه رودخانه‏ها در مجاورت آن به دريا مى‏ريزند.

و افزون بر همه اينها نظام ثابت حركت ماه به دور زمين و حركت زمين به دور خورشيد كه سبب پيدايش منظم شب و روز سال و ماه و فصول مختلف است، سبب نظم زندگى انسانها و برنامه ريزى براى امور تجارى و صنعتى و كشاورزى است كه اگر اين سير منظم نبود زندگى بشر هرگز نظام نمى‏يافت.

نه تنها حركت اين كرات آسمانى نظام بسيار دقيقى دارد، بلكه مقدار جرم و جاذبه آنها و فاصله‏اى كه از زمين، و از يكديگر دارند همه روى حساب و «حسبان» است، و بطور قطع هر كدام از اين امور به هم بخورد اختلالات عظيمى در منظومه شمسى و به دنبال آن در نظام زندگى بشر رخ مى‏دهد.

اين نكته نيز قابل توجه است كه خورشيد هر چند در وسط منظومه شمسى ظاهرا بدون حركت ثابت مانده است، ولى نبايد فراموش كرد كه آن هم به اتفاق تمام سيارات و اقمارش در دل كهكشانى كه به آن تعلق دارد به سوى نقطه معينى (ستاره معروف وگا) در حركت است و اين حركت نيز نظم و سرعت معينى دارد.

امیرحسین
09-04-2011, 05:39 AM
(آيه 6)- در پنجمين موهبت بزرگ از آسمان به زمين نظر مى‏افكند، و مى‏فرمايد: «و گياه و درخت براى او سجده مى‏كنند» (وَ النَّجْمُ وَ الشَّجَرُ يَسْجُدانِ).

«نجم» گاه به معنى ستاره مى‏آيد، و گاه به معنى گياهان بدون ساقه و در اينجا به قرينه «شجر» (درخت) منظور معنى دوم يعنى گياهان بدون ساقه است.

مى‏دانيم تمام مواد غذائى انسانها در اصل از گياهان گرفته مى‏شود، با اين تفاوت كه قسمتى را انسان مستقيما مصرف مى‏كند، و قسمت ديگرى صرف تغذيه حيواناتى مى‏شود كه جزء مواد غذائى انسانهاست، اين معنى حتى در مورد حيوانات دريائى نيز صادق است، زيرا آنها نيز از گياهان بسيار كوچكى تغذيه مى‏كنند كه ميليونها ميليون از آن در هر گوشه و كنار دريا در پرتو نور آفتاب مى‏رويد و در لابلاى امواج در حركت است.

به اين ترتيب «نجم» انواع گياهان كوچك و خزنده مانند بوته كدو، خيار و امثال آنها و «شجر» انواع گياهان ساقه‏دار مانند غلات و درختان ميوه و غير آن را شامل مى‏شود.

و تعبير «يسجدان» (اين دو سجده مى‏كنند) اشاره به تسليم بى‏قيد و شرط آنها در برابر قوانين آفرينش، و در مسير منافع انسانهاست.
در ضمن اشاره به اسرار توحيدى آنها نيز هست، چرا كه در هر برگ و هر دانه گياهى آيات عجيبى از عظمت و علم پروردگار وجود دارد.

(آيه 7)- آسمان را برافراشت و براى هر چيز ميزانى قرار داد! اين آيه به ششمين نعمت كه نعمت آفرينش آسمان است اشاره كرده، مى‏فرمايد: «و (خداوند) آسمان را برافراشت» (وَ السَّماءَ رَفَعَها).

«آسمان» در اين آيه خواه به معنى «جهت بالا» باشد يا «كواكب آسمانى» و يا «جو زمين» هر كدام باشد موهبتى است بزرگ و نعمتى است بى‏نظير، چرا كه بدون آن زندگى كردن براى انسان محال است و يا ناقص.

آرى! نور و روشنائى كه مايه گرما و هدايت و حيات و حركت است از سوى آسمان مى‏آيد، باران از طريق آسمان مى‏بارد، و نزول وحى نيز از آسمان است.
سپس به سراغ نعمت هفتم رفته، مى‏فرمايد: «و (خداوند) ميزان و قانون (در آن) گذاشت» (وَ وَضَعَ الْمِيزانَ).

«ميزان» به معنى هر گونه وسيله سنجش است، سنجش حق از باطل، سنجش عدالت از ظلم و ستم، و سنجش ارزشها و سنجش حقوق انسانها در مراحل و مسيرهاى مختلف اجتماعى.
«ميزان» هر قانون تكوينى و دستور تشريعى را شامل مى‏شود، چرا كه همه وسيله سنجشند.

امیرحسین
09-04-2011, 05:39 AM
(آيه 8)- در اين آيه نتيجه‏گيرى جالبى از اين موضوع كرده، مى‏افزايد هدف از قرار دادن ميزان در عالم هستى اين است: «تا در ميزان طغيان نكنيد» و از مسير عدالت منحرف نشويد (أَلَّا تَطْغَوْا فِي الْمِيزانِ).

چه تعبير جالبى كه از كل عالم هستى به انسان منتقل مى‏شود، و قوانين حاكم بر آن عالم كبير را با قوانين حاكم بر زندگى انسان و عالم صغير هماهنگ مى‏شمرد، و اين است حقيقت توحيد كه اصول حاكم همه جا يكى است.

(آيه 9)- بار ديگر روى مسأله عدالت و وزن تكيه كرده، مى‏گويد: «و وزن را بر اساس عدالت برپا داريد و ميزان را كم نكنيد» (وَ أَقِيمُوا الْوَزْنَ بِالْقِسْطِ وَ لا تُخْسِرُوا الْمِيزانَ).
اين آيه روى مسأله وزن به معنى خاص آن تكيه كرده، و دستور مى‏دهد كه در سنجش و وزن اشيا به هنگام معامله چيزى كم و كسر نگذارند.

اهميت ميزان به هر معنى در زندگى و حيات انسان چنان است كه هر گاه همين مصداق محدود و كوچكش يعنى «ترازو» را يك روز از زندگى حذف كنيم براى مبادله اشياء گرفتار چه دردسرها و هرج و مرج‏ها، دعوا و نزاعها خواهيم شد.

از آنچه گفتيم روشن مى‏شود اين كه در بعضى از روايات «ميزان» به وجود «امام» عليه السّلام تفسير شده به خاطر آن است كه وجود مبارك امام معصوم وسيله‏اى است براى سنجش حق از باطل و معيارى است براى تشخيص حقايق، و عامل مؤثرى است براى هدايت.
همچنين تفسير ميزان به «قرآن مجيد» نيز ناظر به همين معنى است.

(آيه 10)- سپس از آسمان به زمين مى‏آيد و با اشاره به هشتمين نعمت، مى‏فرمايد: «زمين را براى خلايق آفريد» (وَ الْأَرْضَ وَضَعَها لِلْأَنامِ).
قرائن موجود و خطابهاى سوره كه متوجه انس و جن است نشان مى‏دهد كه منظور از «انام» در اينجا همان انس و جن است.

امیرحسین
09-04-2011, 05:40 AM
(آيه 11)- در اين آيه به سراغ نهمين و دهمين نعمت كه بخشى از مواد غذائى انسان را تشكيل مى‏دهد رفته، مى‏گويد: «در آن (زمين) ميوه‏ها و نخلهاى پرشكوفه است» (فِيها فاكِهَةٌ وَ النَّخْلُ ذاتُ الْأَكْمامِ).

(آيه 12)- و سر انجام از يازدهمين و دوازدهمين مواهبش بدين گونه سخن مى‏گويد: «و دانه‏هائى كه همراه با ساقه و برگى است كه بصورت كاه در مى‏آيد و (همچنين) گياهان خوشبو» (وَ الْحَبُّ ذُو الْعَصْفِ وَ الرَّيْحانُ).

دانه‏هاى غذائى خوراك انسان، و برگهاى تر و خشكش خوراك حيواناتى است كه در خدمت انسان، و از شير و گوشت و پوست و پشم آنها بهره مى‏گيرد، و به اين ترتيب چيزى از آن بى‏فايده و دور ريختنى نيست.

و از سوى ديگر گياهان خوشبو و گلها را نيز در زمين آفريده كه مشام جسم و جان را معطر مى‏كند، و روح را آرامش و نشاط مى‏بخشد، و به اين وسيله نعمتهايش را بر انسان تمام كرده است.

(آيه 13)- پس از ذكر نعمتهاى گوناگون مادى و معنوى در اين آيه جن و انس را مخاطب ساخته، مى‏گويد: «پس كدامين نعمتهاى پروردگارتان را تكذيب مى‏كنيد»؟! (فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ).

نعمتهائى كه هر يك نشانه روشنى از قدرت و لطف و مهر پروردگار است، چگونه ممكن است اينها را تكذيب كرد؟! اين استفهام، استفهام تقريرى است كه در مقام اقرار گرفتن مى‏آورند، و لذا در روايتى كه در آغاز سوره خوانديم به ما دستور داده شده است كه بعد از ذكر اين جمله عرضه داريم: «لا بشى‏ء من آلائك ربّ اكذّب پروردگارا! ما هيچ يك از نعمتهاى تو را تكذيب نمى‏كنيم».

امیرحسین
09-04-2011, 05:41 AM
(آيه 14)- آفرينش انسان از خاكى همچون سفال! خداوند بعد از ذكر نعمتهاى گذشته از جمله آفرينش انسان به صورت سر بسته، در اينجا نخست به شرحى پيرامون آفرينش انس و جن مى‏پردازد شرحى كه هم نشانه قدرت عظيم اوست و هم درسهاى عبرتى براى همگان در بر دارد.

مى‏فرمايد: «انسان را از گل خشكيده‏اى همچون سفال آفريد» (خَلَقَ الْإِنْسانَ مِنْ صَلْصالٍ كَالْفَخَّارِ).

از آيات مختلف قرآن و تعبيرات گوناگونى كه در باره مبدأ آفرينش انسان آمده به خوبى استفاده مى‏شود كه انسان در آغاز خاك بوده (حج/ 5) سپس با آب آميخته شده، و به صورت گل درآمده (انعام/ 2) و بعد به صورت «گل بدبو» (لجن) درآمد (حجر/ 28) سپس حالت «چسبندگى» پيدا كرد (صافات/ 11) و بعدا به صورت «خشكيده» درآمد، و حالت «صلصال كالفخّار» به خود گرفت- آيه مورد بحث.

اين مراحل از نظر بعد زمانى چه اندازه طول كشيد؟ و انسان در هر مرحله‏اى چقدر توقف كرد؟ و اين حالتهاى انتقالى تحت چه عواملى به وجود آمد؟ اينها مسائلى است كه از علم و دانش ما مخفى است، و تنها خدا مى‏داند و بس.

(آيه 15)- سپس به آفرينش «جنّ» پرداخته، مى‏گويد: «و جنّ را از شعله‏هاى مختلط و متحرك آتش آفريد» (وَ خَلَقَ الْجَانَّ مِنْ مارِجٍ مِنْ نارٍ).

باز در اينجا دقيقا براى ما روشن نيست كه آفرينش «جن» از اين آتشهاى رنگارنگ چگونه بوده است؟ همان گونه كه خصوصيات ديگر آن نيز از طريق وحى صادق يعنى قرآن مجيد و وحى آسمانى براى ما ثابت شده است، محدود بودن معلومات ما در برابر مجهولات هرگز به ما اجازه نمى‏دهد كه اين حقايق را انكار كنيم يا ناديده بگيريم، بعد از آن كه از طريق وحى اثبات گردد، هر چند علم به آن راهى نيابد «1».

(آيه 16)- باز به دنبال نعمتهائى كه در آغاز آفرينش انسان بوده اين جمله را تكرار مى‏كند: «پس كدامين نعمتهاى پروردگارتان را انكار مى‏كنيد» (فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ).
__________________________________________________
(1) به خواست خدا شرح بيشتر در باره آفرينش «جن» و خصوصيات اين مخلوق در تفسير سوره جن خواهد آمد.

امیرحسین
09-04-2011, 05:42 AM
(آيه 17)- در اين آيه به بيان يكى ديگر از نعمتهاى الهى پرداخته، مى‏گويد: «او پروردگار دو مشرق و پروردگار دو مغرب است» (رَبُّ الْمَشْرِقَيْنِ وَ رَبُّ الْمَغْرِبَيْنِ).

درست است كه خورشيد در هر روزى از ايام سال از نقطه‏اى طلوع و درنقطه‏اى غروب مى‏كند، و به اين ترتيب به تعداد روزهاى سال مشرق و مغرب دارد، ولى با توجه به حد اكثر «ميل شمالى» آفتاب، و «ميل جنوبى» آن، در حقيقت دو مشرق و دو مغرب دارد، و بقيه در ميان اين دو مى‏باشد.

اين نظام كه مبدأ پيدايش فصول چهارگانه سال با بركات فراوانى است در حقيقت تأكيد و تكميلى است براى آنچه در آيات قبل آمده، آنجا كه سخن از حساب سير خورشيد و ماه در ميان است، و همچنين سخن از وجود ميزان در آفرينش آسمانها، و در مجموع هم بيانگر نظام دقيق آفرينش و حركت زمين و ماه و خورشيد مى‏باشد، و هم اشاره‏اى است به نعمتها و بركاتى كه از اين رهگذر عايد انسان مى‏شود.

(آيه 18)- به هر حال بعد از ذكر اين نعمت باز جن و انس را مخاطب ساخته، مى‏گويد: «پس كدامين نعمتهاى پروردگارتان را انكار مى‏كنيد»؟! (فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ).

(آيه 19)- درياها با ذخائر گرانبهايشان! در ادامه شرح نعمتهاى پروردگار سخن از درياها به ميان مى‏آورد، اما نه همه درياها بلكه كيفيت خاصى در پاره‏اى از درياها كه هم پديده‏اى است عجيب و نشانه‏اى است از قدرت بى‏پايان حق، و هم وسيله‏اى است براى پديد آمدن بعضى از متاعهاى مورد استفاده انسانها.

مى‏فرمايد: «دو درياى مختلف (شور و شيرين، گرم و سرد) را در كنار هم قرار داد در حالى كه با هم تماس دارند» (مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ يَلْتَقِيانِ).

امیرحسین
09-04-2011, 05:42 AM
(آيه 20)- در ميان آن دو، برزخى است كه يكى بر ديگرى غلبه نمى‏كند» و به هم نمى‏آميزند (بَيْنَهُما بَرْزَخٌ لا يَبْغِيانِ).

منظور از اين دو دريا به گواهى آيه 53 سوره فرقان دو درياى آب «شيرين» و «شور» است، آنجا كه مى‏فرمايد: «او كسى است كه دو دريا را در كنار هم قرار داد يكى گوارا و شيرين است و ديگرى شور و تلخ، و در ميان آنها برزخى قرار داد تا با هم مخلوط نشوند».

رودخانه‏هاى عظيم آب شيرين هنگامى كه به درياها و اقيانوسها مى‏ريزند معمولا دريائى از آب شيرين در كنار ساحل تشكيل مى‏دهند آب شور را به عقب مى‏رانند و عجب اين كه تا مدت زيادى اين دو آب شيرين و شور به خاطر تفاوت درجه غلظت به هم آميخته نمى‏شوند و هزاران كيلومتر راه را به همان صورت مى‏پيمايند.

(آيه 21)- بار ديگر بندگان را مخاطب ساخته و در برابر اين نعمتها از آنها سؤال كرده، مى‏فرمايد: «پس كدامين نعمتهاى پروردگارتان را انكار مى‏كنيد»؟! (فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ).

(آيه 22)- سپس در ادامه همين سخن مى‏افزايد: «از آن دو (دريا) لؤلؤ و مرجان خارج مى‏شود»! (يَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَ الْمَرْجانُ).

(آيه 23)- «پس كدامين نعمتهاى پروردگارتان را انكار مى‏كنيد»؟! (فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ).
«لؤلؤ» مرواريد دانه شفاف و قيمتى است كه در درون صدف در اعماق درياها پرورش مى‏يابد، و هر قدر درشت‏تر باشد گرانبهاتر است.

و «مرجان» موجود زنده‏اى است شبيه شاخه كوچك درخت كه در اعماق درياها مى‏رويد، و تا مدتها دانشمندان آن را نوعى «گياه» مى‏پنداشتند، ولى بعدا روشن شد كه نوعى حيوان است.
بهترين نوع مرجان زينتى «مرجان سرخ رنگ» است و هر قدر سرختر باشد قيمتى‏تر است.

امیرحسین
09-04-2011, 05:42 AM
(آيه 24)- باز در ادامه همين بخش از نعمتها به مسأله كشتيها كه در حقيقت بزرگترين و مهمترين وسيله حمل و نقل بشر در گذشته و حال بوده است اشاره كرده، مى‏فرمايد: «و براى اوست كشتيهاى ساخته شده كه در دريا به حركت در مى‏آيند و همچون كوهى هستند»! (وَ لَهُ الْجَوارِ الْمُنْشَآتُ فِي الْبَحْرِ كَالْأَعْلامِ).

جالب اين كه در عين تعبير به «منشئات» كه حكايت از مصنوع بودن كشتى به وسيله انسان مى‏كند مى‏فرمايد «و له» (از براى خداست) اشاره به اين كه مخترعان و سازندگان كشتى از خواص خداداد كه در مصالح مختلفى كه در كشتيها به كار مى‏رود استفاده مى‏كنند همچنين از خاصيت سيّال بودن آب درياها، و نيروى وزش بادها بهره مى‏گيرند، و خداست كه در آن مواد، و در دريا و باد اين خواص و آثار را آفريده.

(آيه 25)- و بار ديگر اين سؤال پر معنى را تكرار كرده، مى‏فرمايد: «پس كدامين نعمتهاى پروردگارتان را انكار مى‏كنيد»؟ (فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ).

(آيه 26)- ما همه فانى و بقا بس تو را است! باز در ادامه شرح نعمتهاى الهى در اينجا مى‏افزايد: «همه كسانى كه روى آن [- زمين‏] هستند فانى مى‏شوند» (كُلُّ مَنْ عَلَيْها فانٍ).

اما چگونه «مسأله فنا» مى‏تواند در زمره نعمتهاى الهى قرار گيرد؟ ممكن است از اين نظر باشد كه اين فنا به معنى فناى مطلق نيست، بلكه دريچه‏اى است به عالم بقا و دالان و گذرگاهى است كه شرط وصول به سراى جاويدان عبور از آن است.

و يا از اين نظر كه ذكر نعمتهاى فراوان گذشته ممكن است مايه غفلت و غرق شدن گروهى در زندگى دنيا و انواع خوردنيها و نوشيدنيها و لؤلؤ و مرجان و مركبهاى را هوارش گردد، لذا يادآورى مى‏كند كه اين دنيا جاى بقا نيست، و اين تذكر خود نعمتى است بزرگ.

امیرحسین
09-04-2011, 05:43 AM
(آيه 27)- در اين آيه مى‏افزايد «تنها ذات ذو الجلال و گرامى پروردگارت باقى مى‏ماند» (وَ يَبْقى‏ وَجْهُ رَبِّكَ ذُو الْجَلالِ وَ الْإِكْرامِ).

«وجه» از نظر لغت به معنى صورت است كه به هنگام مقابله با كسى با آن مواجه و رو برو مى‏شويم، ولى هنگامى كه در مورد خداوند به كار مى‏رود منظور ذات پاك او است.

اما «ذُو الْجَلالِ وَ الْإِكْرامِ» كه توصيفى است براى «وجه» اشاره به صفات جمال و جلال خداست، زيرا ذو الجلال از صفاتى خبر مى‏دهد كه خداوند «اجل» و برتر از آن است (صفات سلبيه) و «اكرام» به صفاتى اشاره مى‏كند كه حسن و ارزش چيزى را ظاهر مى‏سازد و آن «صفات ثبوتيه» خداوند مانند علم و قدرت و حيات اوست.

بنابر اين معنى آيه روى هم رفته چنين مى‏شود تنها ذات پاك خداوندى كه متصف به صفات ثبوتيه و منزه از صفات سلبيه است در اين عالم باقى و برقرار مى‏ماند.

(آيه 28)- بار ديگر خلايق را مخاطب ساخته، مى‏فرمايد: «پس كدامين نعمتهاى پروردگارتان را انكار مى‏كنيد»؟! (فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ).

(آيه 29)- محتواى اين آيه در واقع نتيجه‏اى است از آيات قبل، زيرا مى‏فرمايد: «تمام كسانى كه در آسمانها و زمين هستند همواره (نيازهاى خود را) از او تقاضا مى‏كنند» (يَسْئَلُهُ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ).

چرا چنين نباشد؟ در حالى كه همه فانيند و او باقى و اگر لحظه‏اى نظر لطفش را از كائنات برگيرد «فرو ريزند قالبها»! با اين حال مگر كسى جز او هست كه اهل آسمانها و زمين از وى تقاضا كنند؟! سپس مى‏افزايد: «و او (خداوند) هر روز در شأن و كارى است» (كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ).

آرى! خلقت او دائم و مستمر است، و پاسخگوئى او به نيازهاى سائلان و نيازمندان نيز چنين است، و هر روز و هر زمان طرح تازه‏اى ابداع مى‏كند.

يك روز اقوامى را قدرت مى‏دهد، روز ديگرى آنها را بر خاك سياه مى‏نشاند، يك روز سلامت و جوانى مى‏بخشد، روز ديگر ضعف و ناتوانى مى‏دهد، يك روز غم و اندوه را از دل مى‏زدايد، روز ديگر مايه اندوهى مى‏آفريند، خلاصه هر روز طبق حكمت و نظام احسن، پديده تازه و آفرينش و حادثه جديدى دارد.

توجه به اين حقيقت، از يكسو نياز مستمر ما را به ذات پاك او روشن مى‏كند، و از سوى ديگر پرده‏هاى يأس و نوميدى را از دل كنار مى‏زند.
و از سوى سوم غرور و غفلت را درهم مى‏شكند.

امیرحسین
09-04-2011, 05:43 AM
(آيه 30)- و باز به دنبال اين نعمت مستمر و پاسخگوئى به نيازهاى همه مخلوقات و اهل آسمانها و زمين تكرار مى‏كند كه «پس كدامين نعمتهاى پروردگارتان را انكار مى‏كنيد»؟! (فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ).

(آيه 31)- نعمتهائى كه تاكنون در آيات اين سوره مطرح شده مربوط به اين جهان بوده است، ولى در اينجا از محاسبه قيامت و بعضى ديگر از خصوصيات معاد سخن مى‏گويد كه در عين تهديد بودن براى مجرمان وسيله تربيت و آگاهى و بيدارى و هم وسيله تشويق و دلگرمى مؤمنان است، و به همين جهت نعمت محسوب مى‏شود، لذا بعد از ذكر هر كدام همان سؤال را كه در باره نعمتهاست تكرار مى‏كند.

نخست مى‏فرمايد: «به زودى به حساب شما مى‏پردازيم اى دو گروه انس و جن»! (سَنَفْرُغُ لَكُمْ أَيُّهَ الثَّقَلانِ).

آرى! در آن روز خداوند عالم قادر دقيقا همه اعمال و گفتار و نيات انس و جن را مورد بررسى و حساب دقيق قرار داده، و كيفر و پاداش مناسب را براى آنها تعيين مى‏كند.

(آيه 32)- بعد از ذكر اين معنى باز اين سؤال را تكرار مى‏فرمايد: «پس كدامين نعمتهاى پروردگارتان را انكار مى‏كنيد» (فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ).

امیرحسین
09-04-2011, 05:44 AM
(آيه 33)- در تعقيب آيه قبل كه از مسأله حساب دقيق الهى سخن مى‏گفت باز جن و انس را مخاطب ساخته، مى‏گويد: «اى گروه جن و انس! (هر گاه به راستى مى‏خواهيد از مجازات و كيفر الهى بر كنار مانيد) اگر مى‏توانيد از مرزهاى آسمانها و زمين بگذريد (و از حيطه قدرت او خارج شويد) پس بگذريد ولى هرگز نمى‏توانيد مگر با نيروئى» الهى و فوق العاده اما چنين نيروئى در اختيار شما نيست (يا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ إِنِ اسْتَطَعْتُمْ أَنْ تَنْفُذُوا مِنْ أَقْطارِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ فَانْفُذُوا لا تَنْفُذُونَ إِلَّا بِسُلْطانٍ).

به اين ترتيب شما هرگز ياراى فرار از دادگاه عدل خدا و پيامدهاى آن را نداريد، هر جا برويد ملك خداست، و هر كجا باشيد محل حكومت اوست، آرى اين موجود ضعيف و ناتوان كجا مى‏تواند از عرصه قدرت خداوند بگريزد همان گونه كه امير مؤمنان على عليه السّلام در دعاى روح پرور كميل عرضه مى‏دارد:
«و لا يمكن الفرار من حكومتك پروردگارا! فرار از حكومت تو ممكن نيست»!

البته به نظر مى‏رسد كه اين آيه مربوط به فرار از چنگال عدالت الهى در قيامت باشد، و مؤيد آن بعضى از اخبار است كه در منابع اسلامى در اين زمينه نقل شده از جمله در حديثى از امام صادق عليه السّلام مى‏خوانيم: «روز قيامت خداوند بندگان را در محل واحدى جمع مى‏كند و به فرشتگان آسمان پائين وحى مى‏فرستد فرود آييد، آنها- كه دو برابر جمعيت روى زمين از جن و انس هستند- فرود مى‏آيند، سپس اهل آسمان دوم كه آنها نيز دو برابر همه مى‏باشند فرود مى‏آيند، و به همين ترتيب فرشتگان هفت آسمان فرود مى‏آيند و همچون هفت حجاب گرداگرد انس و جن را احاطه مى‏كنند، اينجاست كه منادى صدا مى‏زند: اى جمعيت جن و انس اگر مى‏توانيد از اقطار آسمانها و زمين بگذريد، اما هرگز نمى‏توانيد جز با قدرت الهى و در اينجا مى‏بينند اطراف آنها را هفت گروه عظيم از فرشتگان فرا گرفته‏اند- و راهى براى فرار از چنگال عدالت نيست.»

امیرحسین
09-04-2011, 05:44 AM
(آيه 34)- باز در اينجا دو گروه را مخاطب ساخته، مى‏گويد: «پس كدامين نعمتهاى پروردگارتان را انكار مى‏كنيد»؟! (فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ).

درست است كه تهديد فوق به ظاهر در مسير مجازات و كيفر است، ولى از آنجا كه ذكر آن هشدارى است به همه انسانها، و عاملى است براى اصطلاح و تربيت، طبعا لطف و نعمتى محسوب مى‏شود، و اصولا وجود حساب در هر دستگاه نعمت بزرگى است چرا كه به خاطر آن سرهاى همه به حساب خواهد آمد!

(آيه 35)- اين آيه براى تأكيد آنچه در آيه قبل دائر بر عدم قدرت انس و جن بر فرار از چنگال عدالت آمده، مى‏افزايد: «شعله‏هائى از آتش بى‏دود، و دودهائى متراكم بر شما فرستاده مى‏شود (و آن چنان شما را از هر سو احاطه مى‏كنند كه راهى براى فرار نيست) و نمى‏توانيد از كسى يارى بطلبيد» (يُرْسَلُ عَلَيْكُما شُواظٌ مِنْ نارٍ وَ نُحاسٌ فَلا تَنْتَصِرانِ).

از يكسو فرشتگان شما را احاطه كرده‏اند و از سوى ديگر شعله‏هاى گرم و سوزان آتش و دودهاى تيره و تار و خفقان آور اطراف محشر را فرا مى‏گيرد و راهى براى گريز نيست.

(آيه 36)- باز مى‏فرمايد: «پس كدامين نعمتهاى پروردگارتان را انكار مى‏كنيد»؟! (فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ).
تعبير به نعمت در اينجا نيز به خاطر همان لطفى است كه در آيه قبل به آن اشاره شد.

(آيه 37)- در تعقيب آيات گذشته كه بعضى از حوادث رستاخيز را بازگو مى‏كرد، در اينجا همچنان ادامه همان بحث و ذكر خصوصيات ديگرى از صحنه قيامت، و چگونگى حساب، و مجازات، و كيفر است.

نخست مى‏فرمايد: «در آن هنگام كه آسمان شكافته شود، و همچون روغن مذاب گلگون گردد» حوادث هولناكى رخ مى‏دهد كه تاب تحمل آن را نخواهيد داشت (فَإِذَا انْشَقَّتِ السَّماءُ فَكانَتْ وَرْدَةً كَالدِّهانِ).

از مجموع آيات «قيامت» به خوبى استفاده مى‏شود كه در آن روز نظام كنونى جهان بكلى در هم مى‏ريزد، و حوادث بسيار هولناكى در سرتاسر عالم رخ مى‏دهد، كواكب و سيارات و زمين و آسمان دگرگون مى‏شوند، و مسائلى كه تصور آن امروز براى ما مشكل است واقع مى‏گردد، از جمله چيزى است كه در آيه فوق آمده كه كرات آسمانى از هم مى‏شكافد و به رنگ سرخ و به صورت مذاب همچون روغن در مى‏آيد.

امیرحسین
09-04-2011, 05:44 AM
(آيه 38)- و از آنجا كه اعلام وقوع اين حوادث هولناك در صحنه قيامت، و يا قبل از آن هشدارى است به همه مجرمان و مؤمنان، و لطفى است از الطاف الهى، بعد از آن، همان جمله سابق را تكرار فرموده، مى‏گويد: «پس كدامين نعمتهاى پروردگارتان را انكار مى‏كنيد»؟! (فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ).

(آيه 39)- در اين آيه از حوادث تكوينى قيامت، به وضع انسان گنهكار در آن روز، پرداخته، مى‏افزايد: «در آن روز هيچ كس از انس و جن از گناهش سؤال نمى‏شود» (فَيَوْمَئِذٍ لا يُسْئَلُ عَنْ ذَنْبِهِ إِنْسٌ وَ لا جَانٌّ).

چرا سؤال نمى‏كنند؟ براى اين كه همه چيز روشن است، و در چهره انسانها همه چيز خوانده مى‏شود.

قيامت يك روز بسيار طولانى است، و انسان از مواقف و گذرگاههاى متعددى بايد بگذرد و در هر صحنه و موقفى بايد مدتى بايستد، در بعضى از اين مواقف مطلقا سؤالى نمى‏شود.
و در بعضى از مواقف مهر بر دهان انسان گذارده مى‏شود و اعضاى بدن به شهادت بر مى‏خيزند. و در بعضى، از انسانها دقيقا پرسش مى‏شود.
خلاصه هر صحنه‏اى شرايطى دارد.

(آيه 40)- و باز در تعقيب آن همگان را مخاطب ساخته، مى‏گويد «پس كدامين نعمتهاى پروردگارتان را تكذيب مى‏كنيد»؟! (فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ).

(آيه 41)- آرى در آن روز سؤال نمى‏شود، بلكه «مجرمان از چهره‏هايشان شناخته مى‏شوند» (يُعْرَفُ الْمُجْرِمُونَ بِسِيماهُمْ).

گروهى داراى چهره‏هاى بشاش نورانى و درخشانند كه بيانگر ايمان و عمل صالح آنهاست، و گروهى ديگر صورتهائى سياه و تاريك و زشت و عبوس دارند كه نشانه كفر و گناه آنهاست، چنانكه در آيات 39 تا 41 سوره عبس مى‏خوانيم: «در آن روز چهره‏هائى درخشان و نورانيند، و چهره‏هائى تاريك، كه سياهى مخصوصى آن را پوشانيده».

سپس مى‏افزايد: «و آنگاه آنها را از موهاى پيش سر، و پاهايشان مى‏گيرند» و به دوزخ مى‏افكنند! (فَيُؤْخَذُ بِالنَّواصِي وَ الْأَقْدامِ).

گرفتن مجرمان با موى پيش سر، و پاها، ممكن است به معنى حقيقى آن باشد كه مأموران عذاب اين دو را مى‏گيرند و آنها را از زمين برداشته، با نهايت ذلت به دوزخ مى‏افكنند، و يا كنايه از نهايت ضعف و ناتوانى آنها در چنگال مأموران عذاب الهى است، كه اين گروه را با خوارى تمام به دوزخ مى‏برند، و چه صحنه دردناك و وحشتناكى است آن صحنه!

امیرحسین
09-04-2011, 05:45 AM
(آيه 42)- باز از آنجا كه يادآورى اين مسائل در زمينه معاد هشدار و لطفى است به همگان مى‏افزايد: «پس كدامين نعمتهاى پروردگارتان را تكذيب مى‏كنيد»؟! (فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ).

(آيه 43)- در اين آيه مى‏فرمايد: «اين همان دوزخى است كه مجرمان پيوسته آن را انكار مى‏كردند» (هذِهِ جَهَنَّمُ الَّتِي يُكَذِّبُ بِهَا الْمُجْرِمُونَ).

(آيه 44)- باز در توصيف جهنم و عذابهاى دردناك آن مى‏افزايد: مجرمان «امروز در ميان آن و آب سوزان در رفت و آمدند» (يَطُوفُونَ بَيْنَها وَ بَيْنَ حَمِيمٍ آنٍ).

آنها از يكسو در ميان شعله‏هاى سوزان جهنم مى‏سوزند و تشنه مى‏شوند و تمناى آن مى‏كنند و از سوى ديگر آب جوشان به آنها مى‏دهند (يا بر آنها مى‏ريزند) و اين مجازاتى است دردناك.
از آيات 71 و 72 سوره مؤمن استفاده مى‏شود كه چشمه سوزان حميم در كنار جهنم است كه نخست دوزخيان را در آن مى‏برند و سپس در آتش دوزخ مى‏افكنند.

(آيه 45)- باز به دنبال اين هشدار و اخطار شديد بيدار كننده كه لطفى است از ناحيه خداوند، مى‏فرمايد: «پس كدامين نعمتهاى پروردگارتان را انكار مى‏كنيد»؟! (فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ).

(آيه 46)- اين دو بهشت در انتظار خائفان است! در اينجا دوزخيان را به حال خود رها كرده، به سراغ بهشتيان مى‏رود، و از نعمتهاى دلپذير و بى‏نظير و شوق انگيز بهشت قسمتهائى را بر مى‏شمرد، تا در مقايسه با كيفرهاى شديد و دردناك دوزخيان اهميت هر كدام روشنتر گردد.

مى‏فرمايد: «براى كسى كه از مقام پروردگارش بترسد دو باغ بهشتى است» (وَ لِمَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ جَنَّتانِ).

خوف از پروردگار سر چشمه‏هاى مختلفى دارد: گاه همان اعمال ناپاك و افكار آلوده است، و گاه براى مقربان، به خاطر قرب به ذات پاكش كمترين ترك اولى و غفلت مايه وحشت آنهاست، و گاه بدون همه اينها هنگامى كه تصور آن ذات نامحدود و عظمت بى‏انتها را مى‏كنند در مقابل او احساس حقارت كرده و حالت خوف به آنها دست مى‏دهد، اين خوفى است كه از نهايت معرفت پروردگار حاصل مى‏شود و مخصوص عارفان و مخلصان درگاه اوست.

امیرحسین
09-04-2011, 05:45 AM
(آيه 47)- باز به دنبال اين نعمت بزرگ همگان را مخاطب ساخته، مى‏گويد:
«پس كدامين نعمتهاى پروردگارتان را انكار مى‏كنيد؟! (فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ).

(آيه 48)- سپس در توصيف اين دو بهشت مى‏افزايد: «داراى انواع نعمتها و درختان پرطراوت است» (ذَواتا أَفْنانٍ).

(آيه 49)- و به دنبال اين نعمت باز همان سؤال تكرار مى‏شود كه: «كدامين نعمتهاى پروردگارتان را انكار مى‏كنيد»؟! (فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ).

(آيه 50)- از آنجا كه يك باغ سرسبز و خرّم و پرطراوت، علاوه بر درختان، بايد چشمه‏هاى آب جارى داشته باشد در اين آيه مى‏افزايد: «در آن دو (بهشت) دو چشمه هميشه جارى است» (فِيهِما عَيْنانِ تَجْرِيانِ).

امیرحسین
09-04-2011, 05:46 AM
(آيه 51)- باز در برابر اين نعمت همان سؤال مطرح مى‏شود: «پس كدامين نعمتهاى پروردگارتان را انكار مى‏كنيد» (فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ).

(آيه 52)- در اين آيه كه نوبت به ميوه‏هاى اين دو باغ بهشتى مى‏رسد، مى‏فرمايد: «در آن دو از هر ميوه‏اى دو نوع وجود دارد» هر يك از ديگرى بهتر (فِيهِما مِنْ كُلِّ فاكِهَةٍ زَوْجانِ).
نوعى كه در دنيا نمونه آن را ديده‏ايد، و نوعى كه هرگز شبيه و نظير آن را در اين جهان نديده‏ايد.

(آيه 53)- باز مى‏افزايد: «پس كدامين نعمتهاى پروردگارتان را انكار مى‏كنيد»؟! (فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ).

(آيه 54)- در آيات پيشين سه قسمت از ويژگيهاى اين دو باغ بهشتى مطرح شد، اكنون به ويژگى چهارم پرداخته، مى‏فرمايد: «اين در حالى است كه آنها بر فرشهائى تكيه كرده‏اند با آسترهائى از ديبا و ابريشم» (مُتَّكِئِينَ عَلى‏ فُرُشٍ بَطائِنُها مِنْ إِسْتَبْرَقٍ).
اين تعبير نشانه آرامش كامل روح بهشتيان است.

در اينجا گران قيمت‏ترين پارچه‏اى كه در دنيا تصور مى‏شود آستر اين فرشها ذكر شده، اشاره به اين كه قسمت روئين آن چيزى است كه از لطافت و زيبائى و جذابيت در وصف نمى‏گنجد.

و بالاخره در پنجمين نعمت به چگونگى نعمتهاى اين باغ بهشتى اشاره كرده، مى‏گويد: «و ميوه‏هاى رسيده آن دو باغ بهشتى در دسترس است» (وَ جَنَى الْجَنَّتَيْنِ دانٍ).
آرى! زحمتى كه معمولا در چيدن ميوه‏هاى دنيا وجود دارد در آنجا به هيچ وجه نيست.

(آيه 55)- و باز همگان را در اينجا مخاطب ساخته، مى‏گويد: «پس كدامين نعمتهاى پروردگارتان را انكار مى‏كنيد»؟ (فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ).

امیرحسین
09-04-2011, 05:46 AM
(آيه 56)- همسران زيباى بهشتى: در آيات گذشته پنج قسمت از مواهب و ويژگيهاى اين دو باغ بهشتى عنوان شده بود، در اينجا ششمين نعمت را بازگو مى‏كند و آن همسران پاك بهشتى است، مى‏فرمايد: «در آن باغهاى بهشتى زنانى هستند كه جز به همسران خود عشق نمى‏ورزند» (فِيهِنَّ قاصِراتُ الطَّرْفِ).

«و هيچ انس و جن پيش از اينها با آنها تماس نگرفته است» (لَمْ يَطْمِثْهُنَّ إِنْسٌ قَبْلَهُمْ وَ لا جَانٌّ).
بنابر اين آنها دوشيزه‏اند، و دست نخورده، و پاك از هر نظر.

از «أبو ذر» نقل شده است كه: «همسر بهشتى به شوهرش مى‏گويد: سوگند به عزت پروردگارم كه در بهشت چيزى را بهتر از تو نمى‏يابم، سپاس مخصوص خداوندى است كه مرا همسر تو، و تو را همسر من قرار داد».

(آيه 57)- باز در تعقيب اين نعمت بهشتى تكرار مى‏كند: «پس كدامين نعمتهاى پروردگارتان را انكار مى‏كنيد»؟ (فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ).

(آيه 58)- سپس به توصيف بيشترى از اين همسران بهشتى پرداخته، مى‏گويد: «آنها همچون ياقوت و مرجانند»! (كَأَنَّهُنَّ الْياقُوتُ وَ الْمَرْجانُ).

به سرخى و صفا و درخشندگى «ياقوت» و به سفيدى و زيبائى شاخه «مرجان» كه هنگامى كه اين دو رنگ (يعنى سفيد و سرخ شفاف) به هم آميزند زيباترين رنگ را به آنها مى‏دهند.

(آيه 59)- بار ديگر به دنبال اين نعمت بهشتى مى‏فرمايد: «پس كدامين نعمتهاى پروردگارتان را انكار مى‏كنيد»؟ (فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ).

امیرحسین
09-04-2011, 05:46 AM
(آيه 60)- و در پايان اين بحث مى‏گويد: «آيا جزاى نيكى جز نيكى است»؟
(هَلْ جَزاءُ الْإِحْسانِ إِلَّا الْإِحْسانُ).

آيا آنها كه در دنيا كار نيك كرده‏اند جز پاداش نيك الهى انتظارى در باره آنها مى‏رود؟
«احسان» چيزى برتر از عدالت است، زيرا عدالت اين است كه انسان آنچه بر عهده اوست بدهد، و آنچه متعلق به اوست بگيرد، ولى احسان اين است كه انسان بيش از آنچه وظيفه اوست انجام دهد، و كمتر از آنچه حق اوست بگيرد.

(آيه 61)- باز در اينجا از بندگان اقرار مى‏گيرد كه: «پس كدامين نعمتهاى پروردگارتان را انكار مى‏كنيد»؟ (فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ).

چرا كه اين قانون يعنى جزاى احسان به احسان خود نعمتى است بزرگ از ناحيه خداوند بزرگ، و نشان مى‏دهد كه پاداش او در برابر اعمال بندگان نيز در خور كرم اوست نه در خور اعمال آنها، تازه اگر آنها عملى دارند و اطاعتى مى‏كنند آن هم به توفيق و لطف خداست و بركاتش نيز به خودشان مى‏رسد.

(آيه 62)- دو بهشت ديگر با اوصاف شگفت آورش! در ادامه بحث گذشته كه پيرامون دو بهشت خائفان با ويژگيهاى والا سخن مى‏گفت در اينجا از دو بهشت سخن مى‏گويد كه در مرحله پايينتر و طبعا براى افرادى است كه در سطح پائينترى از ايمان و خوف از پروردگار قرار دارند، و به تعبير ديگر هدف بيان وجود سلسله مراتب به تناسب ايمان و عمل صالح است.
نخست مى‏فرمايد: «و پايين‏تر از آنها دو باغ بهشتى ديگر است» (وَ مِنْ دُونِهِما جَنَّتانِ).

در حديثى از پيغمبر گرامى اسلام صلّى اللّه عليه و آله مى‏خوانيم كه در تفسير اين آيه فرمود:
«دو بهشت كه بناى آنها و هر چه در آنهاست از نقره است، و دو بهشت است كه بناى آنها و هر چه در آنهاست از طلاست».

تعبير به طلا و نقره ممكن است اشاره به تفاوت ارزش مواهب آنها باشد.
لذا در حديث ديگرى از پيامبر صلّى اللّه عليه و آله آمده است: «دو بهشت از طلا است براى مقربان، و دو بهشت از نقره براى اصحاب اليمين».

(آيه 63)- سپس مى‏افزايد: «پس كدامين نعمتهاى پروردگارتان را انكار مى‏كنيد» (فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ).

(آيه 64)- بعد به پنج ويژگى اين دو بهشت- كه بعضى با آنچه در باره دو بهشت سابق گفته شد شباهت دارد و بعضى متفاوت است- پرداخته، مى‏گويد: «هر دو خرّم و سرسبزند» (مُدْهامَّتانِ).

امیرحسین
09-04-2011, 05:47 AM
(آيه 65)- باز در اينجا اضافه مى‏كند: «پس كدامين نعمتهاى پروردگارتان را انكار مى‏كنيد»؟ (فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ).

(آيه 66)- در اين آيه به توصيف ديگرى پرداخته، مى‏گويد: «در آنها دو چشمه جوشنده است»ِيهِما عَيْنانِ نَضَّاخَتانِ).

(آيه 67)- دگر بار از جن و انس مى‏پرسد: «پس كدامين نعمتهاى پروردگارتان را انكار مى‏كنيد»؟! (فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ).

(آيه 68)- اين آيه در باره ميوه‏هاى اين دو بهشت چنين مى‏گويد: «در آنها ميوه‏هاى فراوان و درخت خرما و انار است» (فِيهِما فاكِهَةٌ وَ نَخْلٌ وَ رُمَّانٌ).

(آيه 69)- باز همان سؤال را تكرار كرده، مى‏فرمايد: «پس كدامين نعمتهاى پروردگارتان را انكار مى‏كنيد»؟ (فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ).

(آيه 70)- باز هم همسران بهشتى! در ادامه شرح نعمتهاى دو بهشتى كه در آيات سابق آمده است در اينجا نيز به قسمتهاى ديگرى از اين مواهب اشاره شده است.

نخست مى‏فرمايد: «و در آن باغهاى بهشتى زنانى نيكو خلق و زيبايند» (فِيهِنَّ خَيْراتٌ حِسانٌ). زنانى كه جمع ميان «حسن سيرت» و «حسن صورت» كرده‏اند.

در رواياتى كه در تفسير اين آيه وارد شده صفات نيك بسيارى براى همسران بهشتى شمرده شده كه مى‏تواند اشاره‏اى به صفات عالى زنان دنيا نيز باشد، و الگوئى براى همه زنان محسوب شود، از جمله خوش زبان بودن، نظافت و پاكى، آزار نرسانيدن، نظرى به بيگانگان نداشتن و مانند آن.

(آيه 71)- و به دنبال ذكر اين نعمت باز مى‏افزايد: «پس كدامين نعمتهاى پروردگارتان را انكار مى‏كنيد»؟ (فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ).

امیرحسین
09-04-2011, 05:47 AM
(آيه 72)- سپس در ادامه توصيف اين زنان بهشتى اضافه مى‏كند: «حوريانى كه در خيمه‏هاى بهشتى مستورند» (حُورٌ مَقْصُوراتٌ فِي الْخِيامِ).

«حور» جمع «حوراء» و «احور» به كسى مى‏گويند كه سياهى چشمش كاملا مشكى و سفيدى آن كاملا شفاف است، و گاه به زنان سفيد چهره نيز اطلاق شده است.

(آيه 73)- و بار ديگر همان سؤال پر معنى را تكرار كرده، مى‏گويد: «پس كدامين نعمتهاى پروردگارتان را انكار مى‏كنيد»؟ (فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ).

(آيه 74)- اين آيه توصيف ديگرى است در باره حوريان بهشتى، مى‏فرمايد:
«هيچ، جن و انس پيش از اين با آنها تماس نگرفته» و دوشيزه‏اند (لَمْ يَطْمِثْهُنَّ إِنْسٌ قَبْلَهُمْ وَ لا جَانٌّ).

البته چنانكه از آيات ديگر قرآن استفاده مى‏شود زنان و مردانى كه در اين دنيا همسر يكديگرند هرگاه هر دو با ايمان و بهشتى باشند در آنجا به هم ملحق مى‏شوند، و با هم در بهترين شرائط و حالات زندگى مى‏كنند.

و حتى از روايات استفاده مى‏شود كه مقام اين زنان برتر از حوريان بهشت است به خاطر عبادات و اعمال صالحى كه در اين جهان انجام داده‏اند.

(آيه 75)- سپس مى‏افزايد: «پس كدامين نعمتهاى پروردگارتان را انكار مى‏كنيد»؟ (فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ).

(آيه 76)- در آخرين توصيفى كه در اين آيات از نعمتهاى بهشتى كرده، مى‏گويد: «اين در حالى است كه بهشتيان بر تختهائى تكيه زده‏اند كه با بهترين و زيباترين پارچه‏هاى سبز رنگ پوشانده شده است» (مُتَّكِئِينَ عَلى‏ رَفْرَفٍ خُضْرٍ وَ عَبْقَرِيٍّ حِسانٍ).

امیرحسین
09-04-2011, 05:48 AM
(آيه 77)- سپس براى آخرين بار (و سى و يكمين مرتبه) اين سؤال را از انس و جن و از تمام افراد مى‏كند: «پس كدامين نعمتهاى پروردگارتان را انكار مى‏كنيد»؟
(فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ).

نعمتهاى معنوى، يا نعمتهاى مادى، نعمتهاى اين جهان، يا نعمتهاى بهشتى؟ نعمتهائى كه سر تا پاى وجود شما را فرا گرفته و دائما غرق در آنيد، و گاه بر اثر غرور و غفلت همه آنها را به دست فراموشى مى‏سپريد، و از بخشنده اين همه نعمتها و كسى كه در انتظار نعمتهايش در آينده هستيد غافل مى‏شويد؟
كداميك را منكريد؟

(آيه 78)- و در آخرين آيه اين سوره مى‏فرمايد: «پر بركت و زوال ناپذير است نام پروردگار صاحب جلال و بزرگوار تو» (تَبارَكَ اسْمُ رَبِّكَ ذِي الْجَلالِ وَ الْإِكْرامِ).

اين تعبير به خاطر آن است كه در اين سوره انواع نعمتهاى الهى، در زمين و آسمان، در خلقت بشر، و در دنيا و آخرت آمده است، و از آنجا كه اينها همه از وجود پر بركت پروردگار افاضه مى‏شود، مناسبترين تعبير همان است كه در اين آيه آمده است.

جالب اين كه اين سوره با نام خداوند «رحمن» آغاز شد، و با نام پروردگار ذو الجلال و الاكرام پايان مى‏گيرد، و هر دو هماهنگ با مجموعه محتواى سوره است.

«پايان سوره الرّحمن»