غریبه
07-16-2013, 01:03 PM
وقتی که بنده ی مومن وارد قبر می شود، زمین قبر به او می گوید «مرحبا، خوش آمدی، سوگند به خدا، من تو را دوست داشتم، در آن وقت که بر روی من راه می رفتی، و اکنون که در شکم من قرار گرفتی، بیشتر تو را دوست دارم،
«فإنّه و الله الجِدُّ لا اللّعِبُ، و الحقُّ لا الکذبُ و ما هو الا الموت اسمع داعیه، و اعجَلَ حادیه. فلا یغرَّنَّک سواد الناس من نفسک. و قَد رأیتَ مَن کان قَبلَکَ مِمَّن جمع المال و حَذِرَ الاقلالَ، و امن العقواب، طُولَ املٍ و استبعادَ أجلٍ، کیف نزل به المَوتُ فَازعَجَهُ عن وَطَنِهِ، و أخَذَهُ مِن مَأمَنِهِ، محمولاً علی اعوادِ المنایا..»1
شرح گفتار
کسانی که در این دنیا تنها به پول و ثروت اندیشیده، و از افکار دلفریب خود کاخی از آرزوهای دور و دراز دست و پا کرده اند، باید بدانند که چنین نگرشی در زندگی هرگز به صلاحشان نبوده، و در نهایت روزی می رسد که از افکار پوشالی آنها، جز حسرت و ندامتی جانکاه باقی نخواهد ماند. مشکل اساسی چنین انسان هایی در زندگی آن است که آنها حقیقت مرگ را به دست فراموشی سپرده و هرگز به آن نمی اندیشند.
مولای متقیان علی (علیه السلام) در فرازی از خطبه ی 132 نهج البلاغه، خطاب به چنین اشخاصی می فرماید: «به خدا سوگند، اینکه می گویم بازی نیست، جدّی و حقیقت است، دروغ نیست، و آن چیزی جز مرگ نیست که بانگ دعوت کننده اش رسا، و به سرعت همه را میراند! پس انبوه زندگان، و طرفداران، تو را فریب ندهند، همانا گذشتگان را دیدی که ثروت ها اندوختند و از فقر و بیچارگی وحشت داشتند، و با آرزوهای طولانی فکر می کردند در امانند، و مرگ را دور می پنداشتند، دیدی چگونه مرگ بر سرشان فرود آمد؟! و آنان را از وطنشان بیرون راند! و از خانه ی امن کوچشان داد! که بر چوبه تابوت نشستند و مردم آنها دست به دست می کردند .... اموال جمع آوری شده ی آنها تباه و پراکنده و از آن وارثان گردید، و زنان آنها با دیگران ازدواج کردند، نه می توانند چیزی به حسنات بیفزایند ونه از گناه توبه کنند!»
«فإنّه و الله الجِدُّ لا اللّعِبُ، و الحقُّ لا الکذبُ و ما هو الا الموت اسمع داعیه، و اعجَلَ حادیه. فلا یغرَّنَّک سواد الناس من نفسک. و قَد رأیتَ مَن کان قَبلَکَ مِمَّن جمع المال و حَذِرَ الاقلالَ، و امن العقواب، طُولَ املٍ و استبعادَ أجلٍ، کیف نزل به المَوتُ فَازعَجَهُ عن وَطَنِهِ، و أخَذَهُ مِن مَأمَنِهِ، محمولاً علی اعوادِ المنایا..»1
شرح گفتار
کسانی که در این دنیا تنها به پول و ثروت اندیشیده، و از افکار دلفریب خود کاخی از آرزوهای دور و دراز دست و پا کرده اند، باید بدانند که چنین نگرشی در زندگی هرگز به صلاحشان نبوده، و در نهایت روزی می رسد که از افکار پوشالی آنها، جز حسرت و ندامتی جانکاه باقی نخواهد ماند. مشکل اساسی چنین انسان هایی در زندگی آن است که آنها حقیقت مرگ را به دست فراموشی سپرده و هرگز به آن نمی اندیشند.
مولای متقیان علی (علیه السلام) در فرازی از خطبه ی 132 نهج البلاغه، خطاب به چنین اشخاصی می فرماید: «به خدا سوگند، اینکه می گویم بازی نیست، جدّی و حقیقت است، دروغ نیست، و آن چیزی جز مرگ نیست که بانگ دعوت کننده اش رسا، و به سرعت همه را میراند! پس انبوه زندگان، و طرفداران، تو را فریب ندهند، همانا گذشتگان را دیدی که ثروت ها اندوختند و از فقر و بیچارگی وحشت داشتند، و با آرزوهای طولانی فکر می کردند در امانند، و مرگ را دور می پنداشتند، دیدی چگونه مرگ بر سرشان فرود آمد؟! و آنان را از وطنشان بیرون راند! و از خانه ی امن کوچشان داد! که بر چوبه تابوت نشستند و مردم آنها دست به دست می کردند .... اموال جمع آوری شده ی آنها تباه و پراکنده و از آن وارثان گردید، و زنان آنها با دیگران ازدواج کردند، نه می توانند چیزی به حسنات بیفزایند ونه از گناه توبه کنند!»