PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : فرمانده



محمدابراهیم نامدار
07-08-2013, 01:08 AM
یک بزرگواری فرمانده تیم ما بود ؛ جانباز بود و آزاده یه چشم نداشت یعنی دشمن از جا درش آورده بود.

خلاصه داستان از اونجایی شروع میشه که این فرمانده ما به یک دختر خانوم بی حجاب با کمال آرامش و احترام میگه دخترم حجابت رو درست کن.
دختره هم در کمال پر رویی و بی حیایی میگه : درست نمیکنم تا چشت درآد!
حاجی ماهم در جواب میگه : چشم در بیاد حجابتو درست میکنی ؟
اونم میگه آره
حاجی مام چشم مصنوعیش رو در میاره میگذاره کف دست دختر!
دختره هم انگار عزرائیل دیده باشه جیق میزنه و الفرار...
جماعت که معرکه دختر رو میدیدند از خنده مردن...

خلاصه بسیجی برای برقراری حیا تو جامعه حاضره چشماشم دراره...