PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : فرهنگ"نقد"از نگاه امام خميني(ره)



آســـــمان
06-29-2011, 01:24 PM
نبايد ما ها گمان كنيم كه هر چه مي گوييم و مي كنيم،
كسي را حق اشكال نيست.
اشكال، بلكه تخطئه، يك هديه الهي است براي رشد انسانها.
امام خميني(ره)


براي روشن تر شدن فضاي نوشتار، اشاره اي گذرا به مفهوم نقد و بايستگي و جايگاه آن خواهيم داشت، سپس به رهنمودهاي روشنگر امام راحل در زمينه فرهنگ نقد، آداب و مرزهاي آن خواهيم پرداخت.

آســـــمان
06-29-2011, 01:27 PM
مفهوم نقد
نقد و انتقاد، به معناي جدا كردن دينار و درهم سره از ناسره، جدا كردن كاه از گندم، به گزيني، خرده گيري و آشكار كردن زيباييها و كاستيهاي يك اثر، به كار رفته است.
سنجش و ارزيابي و بررسي همراه با عدل و انصاف در پديده هاي اجتماعي و نگرش دوسويه به رفتارها و عملكردها و ديدن درد و ارائه درمان، از مقوّمات مفهوم (نقد) است.

هدف از نقد، پاره كردن و دريدن و مثله كردن افكار و آرامش جامعه و مردم نيست، بلكه ارج نهادن به كار مثبت ديگران و يادآوري رواها و نارواها در كنار هم است. اين شيوه، مي تواند راه را بر پويايي و شفاف شدن جامعه هموار كند و جامعه را به سوي آفرينش گري و ابتكار و تكامل و پيشرفت رهنمون شود.

از اين روي، وجهه ديگران را خراب كردن و دامن زدن به بدبينيها و پديدآوردن جوّ بدبيني را نمي توان و نبايد با نقد و انتقاد يكي دانست؛ زيرا عيب گرفتن آسان است، ولي بيان عيب به گونه اي و زباني كه به اصلاح صاحب عيب بينجامد، كاري است بزرگ و دشوار. و چه زيبا گفته است خواجه عبدالله انصاري:
(عيب از يار بيندازند؛ اما يار را به عيب نيندازند.)

شهيد مطهري در تفسير و تعريف نقد مي نويسد:
(قوه نقادي و انتقاد كردن، به معناي عيب گرفتن نيست، معناي انتقاد، يك شيء را در محك قراردادن و به وسيله محك زدن به آن، سالم و ناسالم را تشخيص دادن است….)
در روزگار گذشته كه دادوستد مردم، با نقره سكه زده شده انجام مي گرفت، كساني بودند كه سرب را به گونه پول رايج سكه مي زدند و با پولهاي نقره مي آميختند. در كنار اينان افراد خبره و كارشناسي به عنوان (صرّاف) در جامعه وجود داشتند كه سكّه شناس بودند و سكه هاي طلايي و يا نقره اي خالص را از ناخالص، جدا مي كردند.

اين واژه درباره كسي كه افكار و عملكرد افراد را مي شكافد و نقطه هاي كمال را از نقطه هاي ضعف، باز مي شناسد نيز، به كار رفت. در آموزشهاي حضرت مسيح(ع) چنين آمده است:

(خذوا الحق من اهل الباطل ولاتأخذوا الباطل من اهل الحق كونوا نقّاد الكلام فكم من ضلالة زخرفت بآية من كتاب الله كما زخرف الدرهم من نحاس بالفضة المموّهة، النظر الي ذلك سواء والبصراء خبراء.)
حق و حقيقت را هر كجا و از هر كس يافتيد، بپذيريد، گرچه از اهل باطل باشد. باطل را و گرچه از زبان اهل حق بتراود، نپذيريد. همآره سخنان را مورد نقد قرار دهيد؛ زيرا چه بسا گمراهي به وسيله آيه اي از كتاب خدا آراسته شده باشد، مانند آميختن درهمي از مس با نقره و انسان را بفريبد و به اشتباه افكند؛ از اين روي، در نگاه نخست، درهمِ خالص و ناخالص، يكي مي نمايد و كارشناسان تيزهوش مي توانند سره از ناسره آن را بازشناسند.

در اين سخن، به مفهوم نقد و انتقاد و جايگاه نقّادان آگاه در جامعه اشارت شده و بايستگي آن، به روشني بيان گرديده است.

آســـــمان
06-29-2011, 01:31 PM
نقدپذيري

نقدپذيري به عنوان خوي و خصلتي انساني و اسلامي، نقش مهمي در فرونشاندن آسيبها و آفتهاي فردي و اجتماعي دارد، رواج فرهنگ نقدپذيري در اجتماع، كمك فراواني به پايان دادن كشمكشها و درگيريها مي كند.
به همان اندازه كه نقد و نقادي مايه كمال و رشد رفتارها و عملكردهاست، نقدپذيري نيز زمينه ساز بسياري از خوشبيني ها و اميدواريها نسبت به اصلاح امور است. دست اندركاراني كه به پيشباز نقد مي روند و از آن بيم و ترسي ندارند، از مديريتي بهتر و كمال يافته تر برخوردارند و كم تر دچار چالش، دوباره كاري و نابساماني مي شوند.
سرزميني كه گود است دو بهره از باران آسمان مي برد، يكي بهره مستقيم و ديگر آن كه باراني كه در بلندي مي بارد نيز، به سوي آن سرازير مي گردد. پذيرش نقد، نه تنها چيزي از بزرگواري و شخصيت سياسي و اجتماعي انسان نمي كاهد، بلكه مي توان گفت: روشن ترين گواه بر شخصيت و كمال آدمي است.

به گفته امام خميني:
(… اگر يك چيزي را ديديد كه واقعاً خلاف كرديد، اعتراف كنيد و اين اعتراف شما را در نظر ملتها بزرگ مي كند، نه اين كه اعتراف به خطا شما را كوچك مي كند.)
تلخي نخستين نقد و انتقاد، با دستآوردهاي شيرين آن از ميان مي رود. پيامدهاي سازنده و سودمند نقد، سبب مي شود كه آدمي همواره خود را در ديد نقد ديگران بگذارد و هيچ گاه كاركرد خويش را از آن بي نياز نداند.

امام جواد(ع) در ضمن شمارش نيازمنديهاي هميشگي مؤمنان مي فرمايد:
(… و قبول ممّن ينصحه.)
[مؤمن] نقد و نصيحت خيرخواهان را مي پذيرد.

امام سجاد(ع) در (رسالة الحقوق)، حقوق متقابل نصيحت كننده و نصيحت شونده را اين گونه بر شمرده است:
(وحق الناصح ان تلين له جناحك و تصفي اليه بسمعك فأن أتي بالصواب حمدت الله عزّوجّل وان لم يوافق رحمته….)
حق ناقد و نصيحت كننده آن است كه با او نرم رفتاري كني؛ و به سخنان او گوش فرا دهي، اگر سخن وي درست بود، خداي را سپاس گويي و اگر سخن او نادرست بود، با او مهربان باشي [ و او را از خود دور نسازي].

به همان اندازه كه پذيرش نقد، نشانه شخصيت و خاكساري آدمي است و ترازي براي شناختن انسانهاي با انصاف و واقع نگر، سرباز زدن و نقد ناپذيري نشانه نوعي غرور و تكبر است كه ريشه در خودخواهي و خود برتربيني و يا خود مطلق انگاري انسان دارد. از اين روي، ديده شده است كه گاه ناب ترين نقدها و پندها بر دلهاي غبار كبر و خودبيني گرفته، اثر نمي بخشد:

وچون به او گفته شود كه از خدا بترس، او را غرور گناه بگيرد.

حب نفس، حجابي بين انسان نقد شونده و ناقد به وجود مي آورد كه نه تنها از نقد استقبال نمي كند، بلكه به ناقد نيز به ديده دشمن مي نگرد، ولي غافل از آن است كه:

آينه چون عيـب تو بنمـود راست
خودشكن آينه شكستن خطاست

آســـــمان
07-02-2011, 10:34 AM
امام خميني در بيان فرهنگ نقد، به اين نكته توجه تمام داشتند كه:
مسؤولان و دست اندركاران، هرگز نبايد خود را منّزه و مبراي از نقد بدانند، بلكه شايسته است كه سخنان و نوشته هاي نقدآميز را آويزه گوش سازند و آن را به عنوان (هديه) و ره آوردي الهي و آسماني، به شمار آورند:

(نبايد ما ها گمان كنيم كه هر چه مي گوييم و مي كنيم، كسي را حق اشكال نيست. اشكال، بلكه تخطئه، يك هديه الهي است براي رشد انسانها.)

به مديران نظام اسلامي سفارش مي كرد:
(شما و دوستانمان در وزارت امور خارجه، بايد تحمل انتقاد را ـ چه حق و چه ناحق ـ داشته باشيم.)

امام راحل بر اين باور بود: نپذيرفتن نقد و انتقاد، نشانه كم فروغ بودن چراغ تهذيب در درون جان است و پذيرش نقد، نشانه بزرگي روح و شرح صدر:
(اگر انسان خودش را ساخته بود، هيچ بدش نمي آمد كه يك رعيتي هم به او اشكال كند و از انتقاد بدش نمي آمد.)

بنابراين، نقد كردن ديگران و نقد پذيرفتن از ديگران، در كنار يكديگر سازنده و سامان دهنده وضع و حال مردم و جامعه اند.

آســـــمان
07-02-2011, 10:40 AM
نقد خويش پيش از ديگران

آدمي، افزون بر پذيرش نقد، بايد در گام نخست، به نقد خويش بپردازد و پيش از آن كه به كاستي و عيب ديگران توجه كند، در جست وجوي زدودن عيبهاي خويش باشد. در فرهنگ ديني به اين نكته نيز سفارش فراوان شده است.

امام علي(ع) مي فرمايد:
(طوبي لمن شغله عيبه عن عيوب الناس.)
خوشا به حال كسي كه پرداختن به عيب خويش، وي را از عيب ديگران باز دارد.

(من لم يسس نفسه اضاعها.)
آنانكه نفس خويش را سياست و ادب نكند، آن را تباه ساخته است.

اگر آدمي خود آينه خويش شود، از بسياري انتقادها در امان مي ماند و اگر همگان به فكر نقد خود برآيند، زمينه نقد اجتماعي كم تري پيدا مي شود و در نتيجه پاره اي تنشها و تشنجها، به خودي خود، از بين مي روند و جلو بسياري از نقدهاي ويران گر گرفته مي شود.
عيب كسان منگر و احساس خويش
ديده فروكن به گريبان خويش
آينه روزي كه به گيري به دست
خود شكن آن روز مشو خود پرست

امام حسين(ع) فرمود:
(من دلائل العالم انتقاده لحديثه وعلمه بحقائق فنون النظر.)
از نشانه هاي عالم آن است كه گفتار و كردار خويش را نقد كند و به تمام ريزه كاريهاي امور، آگاهي و شناخت پيدا كند.

آســـــمان
07-02-2011, 10:44 AM
انسان وارسته و خودساخته، پيش از آن كه ديگران آمار ناراستيهاي او را به رخ بكشند، آنچه انجام داده در دادگاه وجدان رديف مي كند، با بررسي و حسابرسي ضعف را شناسايي و راه درمان مي جويد. و گاه پس از حسابرسي به سرزنش نفس مي پردازد و خود ناقد و قاضي خويش مي گردد.
البته شجاعت در پذيرش اشتباه و كژ راهه رويها، شجاعتي انساني و درخور سپاس است. به زبان آوردن اين عبارت كه اشتباه كردم، ريشه در كرامت انساني دارد كه به دست آوردن آن كار آساني نيست.

امام خميني، اين نكته را در باب نقد نيز به خوبي در سخنان و سيره اش ترسيم كرده و به روشني بيان داشته است كه در تركيب دولت موقت و سپردن دولت به دست ليبرالها و افراد غير انقلابي، اشتباه شد:

(من امروز بعد از ده سال از پيروزي انقلاب اسلامي، همچون گذشته اعتراف مي كنم كه: بعضي تصميمات اول انقلاب در سپردن پستها و امور مهمّه كشور به گروهي كه عقيده خالص و واقعي به اسلام ناب محمدي نداشته اند، اشتباهي بوده است كه تلخي آثار آن به راحتي از ميان نمي رود.)

آســـــمان
07-06-2011, 05:12 PM
جايگاه نقد و نقدپذيري در اسلام

در آموزه هاي ديني، به مقوله نقد و نقدپذيري، اهميت فراوان داده شده است. واژه هاي: نصيحت، تذكر، موعظه، استماع قول، اتّباع احسن، تواصي به حق، دعوت به خير و امر به معروف و نهي از منكر، هر يك به گونه اي، اهميت و جايگاه نقد و نقدپذيري را بيان مي كنند.

خداوند در قرآن مي فرمايد:

(… فبشّر عبادالذين يستمعون القول فيتبعون احسنه….)

پس بندگان مرا كه به سخن گوش فرا مي دهند، آن گاه بهترين آن را پيروي مي كنند، مژده بده….

در كلمه (استماع) نكته و نغز ويژه اي نهفته است كه در (سماع) نيست. گوش فرادادن، شنيدن سخن ديگران، غير از به گوش خوردن است. آن كه گوش فرا مي دهد، نقد و بررسي هم مي كند، تمام پيامدهاي خوب و بد و زيبا و زشت سخن را مي سنجد، آن گاه دست به گزينش مي زند. به هنگام برگزيدن نيز، ميان خوبها و خوب ترها، به گونه اي ارزيابي مي كند و در پايان با آگاهي و بررسي همه جانبه، سخن نيكوتر و پيشنهاد به واقع نزديك تر و طرح و برنامه خردمندانه تر را بر مي گزيند.
قرآن به مؤمنان فرمان مي دهد:

(وذكّر فإنّ الذكري تنفع المؤمنين.)

و پند ده؛ زيرا كه پند در مؤمنان سودمند افتد.

آســـــمان
07-11-2011, 04:34 AM
امام صادق(ع) مي فرمايد:

(المؤمن اخوالمؤمن، عينه ودليله لايخونه ولايظلمه ولايغشه ولايعده عدة فيخلفه.)

مؤمن برادر مؤمن است و به منزله چشم او و راهنماي اوست، هرگز به او خيانت نمي كند و ستم روا نمي دارد، با او غش و تقلب نمي كند و هر وعده اي به او دهد، سر بر نخواهد تافت.

امام موسي بن جعفر(ع) درباره برنامه ريزي زندگي مؤمنان و جايگاه نقد و نقدپذيري در آن مي فرمايد:

(… و ساعة لمعاشرة الأخوان الثقات الذين يعرفون عيوبكم ويخلصون لكم في الباطل.)

و بخشي را براي رفت و آمد با برادران ديني مورد اعتمادي كه از كاستيها و سستيهاي شما باخبرند و بي خدعه و نيرنگ آنها را به شما گوشزد مي كنند، ويژه سازيد.

در اين سخن معصوم، چند نكته آموزنده و الهام بخش به چشم مي خورد:
1. بايستگي برنامه ريزي و سرمايه گذاري براي آسيب شناسي فردي و اجتماعي در جامعه ديني.
2. انتقاد پذيري و پيدا كردن ناقدان خالص و مورد اعتماد.
3. ناقدان بايد دردشناس و داراي معرفت در مسائل مورد نقد باشند.
4. نقد بايد بدون خدعه و نيرنگ و خالص و ناب باشد.

آســـــمان
07-11-2011, 04:38 AM
امام خميني، تربيت يافته مكتب وحي، از چشم انداز زيبايي به نقد نگريست كه توانست زيباييهاي بسيار بيافريند.

او، در سراسر زندگي معنوي خود، هم با نقدهاي علمي و اجتماعي خود، جامعه را به آبشخور اصلاح رهنمون شد و هم با نقدپذيري، فرهنگ نويني بنا نهاد.

او، پيش از پيروزي انقلاب، كه در حوزه در كار تدريس و نيروهاي ديني و انقلابي بود، روحيه نقد و انتقاد و اشكال و اعتراض منطقي و مستدل را در حوزه درسي فقه و اصول خود رواج مي داد و به شاگردان روش نقّادي مي آموخت و خطاب به آنان مي گفت:

(مجلس درس و بحث است، مجلس وعظ و خطابه نيست،چرا ساكت هستيد و حرف نمي زنيد.)

او، ضمن پاسداشت جايگاه بزرگان و پيشينيان حوزوي و بهره مندي از تلاش علمي آنان، به نقد و بررسي موشكافانه ديدگاههاي آنان مي پرداخت و هيچ بزرگي، بزرگي او سبب نمي شد كه ديدگاه وي در بوته نقد قرار نگيرد. او، هميشه به شاگردان سفارش مي كرد:

(هر سخني گفته مي شود، به نظر تنقيد بنگريد، هر چه صاحب سخن هم بزرگ باشد، انسان نبايد فوراً حرف او را بپذيرد، بلكه بايد دقت و بررسي كند.)