PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : خلافت ابوبکر



طاهره وحیدیان
03-07-2013, 02:52 PM
http://www.qurangloss.ir/uploaded/231_01361732832.jpg






خلافت ابوبکر

به محض اینکه پیامبر وفات یافت ، اصحاب از مهاجرین و انصار در سقیفۀ بنی ساعده جمع شدند تا خلیفۀ بعد از پیامبر را مشخص کنند. نوشته اند به عمر گفتند: چه نشسته ای در حالی که در سقیفه مشغول تعیین خلافت هستند. عمر به ابوبکر خبر داد و هر دو شتابان به آن جا رفتند در حالی که علی (علیه السلام) مشغول آماده کردن مقدمات غسل و کفن پیامبر(صلی الله علیه وآله) بود. سعد بن عباده رئیس قبیلۀ خزرج در حالی که به شدت مریض بود، از فضائل انصار سخن می گفت. سعد بن عُباده یادآور شد که این انصار بودند که پیامبر را پناه دادند و برای او پایگاه محکمی چون مدینه ایجاد کردند در حالی که قریش، پیامبر را از خود رانده بود و او را به شدیدترین وجه تحت فشار قرار داده بود. پس خلافت حق انصار است.

ابوبکر مجلس را بدست گرفت و ابتدا از فضائل هر دو گروه یعنی مهاجر و انصار سخن به میان برد و بعد افضلیت مهاجرین را در خلافت پیش کشید. ابوبکر گفت پیامبر از قریش بود و ما از خویشاوندان او هستیم و مهاجرین بودند که در اوج فشار های مشرکین، در کنار پیامبر ایستادگی کردند. بعلاوه عرب خلافت غیر قریش را گردن نمی نهد. و حدیث «اَلائمّةُ مٍن قریش» را پیش کشید(برخی از مورخین صحت این حدیث را به مناقشه کشیده اند). در این میان عداوت پنهان اوس و خزرج تاثیرگذار شد. چون بر فرض این که خلافت به انصار می رسید، هیچکدام از دو قبیله به ریاست دیگری رضا نمی داد. بشیر بن سعد خزرجی هم به سعد بن عُباده حسادت داشت و بعد از سخنان ابوبکر، در تایید او سخنانی گفت. و خلافت مهاجرین تقریبا تثبیت شد.

طاهره وحیدیان
03-07-2013, 02:53 PM
نوبت به انتخاب شخص رسید بعضی عمر را مطرح کردند عمر و ابو عبیدۀ جراح، خلافت را به ابوبکر حواله کردند و ابوبکر خلافت را پذیرفت و اصحاب با او بیعت کردند. مردم برای بیعت با ابوبکر ازدحام کردند و نزدیک بود سعد بن عباده زیر دست و پا بیافتد. شخصی در این میان گفت مواظب سعد بن عباده باشید او مریض و بیمار است. عمر گفت: بکشیدش بلکه خدا او را بکشد . همین باعث شد که پسر سعد بن عباده با عمر درگیر شود و نزدیک بود درگیری، شدید شود اما با وساطت دیگران حل شد.

فردای آن روز مسلمین در مسجد جمع شدند و ابتدا عمر خطبه ای در اوصاف ابوبکر خواند. و مردم را به بیعت با او تحریض و تشویق کرد. بعد از بیعت عمومی، ابوبکر برخاست و بر منبر بزرگمردی چون پیامبر تکیه زد و خطبه ی معروف خودش را خواند. خطبه ای که در نزد برادران اهل سنت از اهمیت ویژه ای برخوردار است. ابوبکر در این خطبه گفت: ای مردم من اکنون بر شما حکمفرما شده ام ولی نمی خواهم از این جهت خود را بهتر از شما بدانم. هرگاه کار درست انجام دادم مرا کمک کنید و اگر به بیراهه رفتم هدایتم کنید. مرا با پیغمبر مقایسه نکنید چرا که من شیطانی دارم که گاهی اوقات مرا در برمی گیرد.

طاهره وحیدیان
03-07-2013, 02:57 PM
عکس العمل علی(علیه السلام) و برخی از صحابه

مسلما حضرت علی (علیه السلام) وزیر و خلیفه ی برحق پیامبر اکرم
(صلی الله علیه وآله) بود و به حکم خدا و رسول ​
(صلی الله علیه وآله)






، او خلیفۀ مسلمین بود. نحوۀ برخورد بزرگ مرد تاریخ، در این برهه از زمان بسیار سنجیده و پند آموز است. امام علی(علیه السلام) شرایط بحرانی جامعۀ اسلامی را به خوبی درک کرد. و در آن شرایط حفظ وحدت و آرامش را از خلافت ظاهری مهمتر دانست فلذا سکوت را ترجیح داد هرچند از اعتراض و پافشاری ، برحق دست نکشید. علی(علیه السلام) وبه تبع ایشان بزرگان بنی هاشم و عده ای از اصحاب از بیعت با ابوبکر سرباز زدند. حتی ابو سفیان که بزرگ قبیلۀ بنی امیه بود، در ابتدا و به خاطر مقاصد شوم خود بیعت نکرد و از علی (علیه السلام) پشتیبانی کرد. اما وقتی با برخورد سرد علی (علیه السلام) مواجه شد. بیعت کرد.

ابوبکر گروهی را به همراه عمر به خانۀ علی(علیه السلام) فرستاد تا بنی هاشم را برای بیعت راضی کنند. عمر وقتی به خانۀ علی (علیه السلام) رسید با شمشیر آهیختۀ یاران علی ((علیه السلام)) و به خصوص زبیر بن عوام مواجه شد. و بدون کسب نتیجه بازگشت بعدها ابوبکر توانست با تطمیع و وعده و وعید از اشخاصی چون عباس و طلحه و زبیر بیعت بگیرد. علی (علیه السلام) تا شهادت بانوی دو عالم بیعت نکرد تا این که او را مجبور به بیعت کردند. در این میان سعد بن عباده (رئیس قبیلۀ خزرج) هم از بیعت امتناع کرد و هیچ گاه در نماز ابوبکر حاضر نشد و در زمان خلافت عمر به شام رفت و در همان جا کشته شد. و گفتند جنیان او را کشته اند.

طاهره وحیدیان
03-07-2013, 02:59 PM
ماجرای فدک

یکی از بزرگترین افتضاحات دورۀ خلفای راشدین، ماجرای فدک و شهادت دخت النبی فاطمۀ زهرا سلام الله علیها بود. حادثه ای که دیگر امکان توجیه آن با اصطلاحاتی چون تاویل و اجتهاد به رای وجود نداشت. و لذا ناچار به تحریف تاریخ و حذف این وقایع از تاریخ شدند از سوی دیگر اصرار فاطمه (سلام الله علیها) بر روی فدک و سر انجام شهادت آن حضرت (سلام الله علیها)، اولین الگوی مبارزه برای تثبیت ولایت بود

طاهره وحیدیان
03-07-2013, 03:04 PM
شرح واقعه:

فدک روستایی است در نزدیکی خیبر. درسال هفتم هجری وقتی پیامبر قلاع خیبر را محاصره کرد اهالی فدک تصمیم گرفتند به یهودیان خیبر کمک کنند. وقتی خیبر به دست مسلمین افتاد، اهالی فدک با پیامبر(صلی ا لله علیه وآله) صلح کردند و راضی شدند که نیمی ازمحصولات فدک را در اختیار پیامبر قرار دهند و در زیر لوای اسلام زندگی کنند.

چون سرزمین فدک با صلح به دست مسلمین افتاده بود. ملک شخصی پیامبر(صلی الله علیه وآله) بود و پیامبر سهم خود را به دختر دلبندش فاطمه (سلام الله علیها) بخشید و از همان زمان در ملکیت فاطمه(س) قرار داشت.

ابوبکر چند روز پس از خلافت اعلام کرد که فدک ملک شخصی نیست و آن را از فاطمۀ زهرا(سلام الله علیها) به زور گرفت و عاملان و کارگران آن حضرت را از آن جا بیرون کرد. فاطمۀ زهرا(سلام الله علیها) به مسجد آمد و خطبۀ معروف فدکیه را خواند و برحق خود پافشاری کرد و خلافت ابوبکر را نامشروع دانست و آن را حق علی (علیه السلام) خواند.

طاهره وحیدیان
03-07-2013, 03:09 PM
استدلال ابوبکر: ابوبکر با دو استدلال عمل خود را توجیه می کرد. او می گفت: اولاً پیامبران ارثی از خود به جای نمی گذارند چون من خود از پیامبر شنیدم «از ما پیامبران ارث برده نمی شود»(حدیثی که فقط از ابوبکر نقل شده و هیچ یک از اصحاب این حدیث را از پیامبر(صلی الله علیه وآله) نشنیده اند) ثانیا: اگر پیامبر این ملک را به تو بخشیده باید شاهد بیاوری.

استدلال فاطمه (سلام الله علیها) : فاطمه (سلام الله علیها) در جواب ابوبکر می فرمود چگونه است که فرزندان تو از تو ارث می برند اما ما نمی توانیم ارث ببریم در حالی که در قرآن به مسئله ارث بردن از انبیاء تصریح شده است (مائده /55- آل عمران/61)

فاطمه (سلام الله علیها) در جواب استدلال دوم ابوبکر می گفت: اولا از لحاظ فقه اسلامی من نباید شاهد بیاورم چون فدک 4 سال در دست فاطمه (سلام الله علیها) بود و اینک شخص دیگری مدعی است و«البینه علی المدعی و الیمین علی من انکر» . ابوبکر، شهادت علی (علیه السلام) و «ام ایمن» را قبول نمی کرد در حالی که به علت خفقان حاکم ، دیگران نیز شهامت شهادت دادن را نداشتند.

طاهره وحیدیان
03-07-2013, 03:21 PM
تحلیل واقعۀ فدک

ماجرای فدک در ظاهر نزاع بر سر چند نخلستان و باغ بود اما در واقع یک مبارزۀ سیاسی بین ابوبکر و خاندان نبوت بود. ابوبکر دو انگیزۀ جدی را از غصب فدک دنبال می کرد:
1) کاهش قدرت مالی خاندان اهل بیت (علیهم السلام) به عنوان یکی از ابزارهای قدرت

2) توجیه مشروعیت خلافت با این منظور که هر چه از پیامبر(صلی الله علیه وآله) بر جای مانده باید در اختیار خلیفه بعد از او قرار بگیرد و فدک بهترین گزینه برای دستیابی به این اهداف بود.

از سوی دیگر فاطمه (سلام الله علیها) به عنوان اولین مبارز و شهید در راه ولایت ، با تدبیر و کیاست با این مسئله برخورد کرد چون اگر فاطمه (سلام الله علیها) این مسئله را قبول می کرد در واقع وبه صورت ضمنی خلافت ابوبکر را قبول کرده بود و از سوی دیگر حضرت زهرا(سلام الله علیها) این ماجرا را دستاویزی برای مبارزه و حق خواهی به نفع ولایت قرار داد و در این راه به شهادت رسید .

طاهره وحیدیان
03-07-2013, 03:23 PM
اصحاب ردّه (مرتدشدگان):

بعد از وفات رسول اکرم (صلی الله علیه واله) عربستان به یکباره دچار آشوب و هرج و مرج شد. طبیعت جاهلی هنوز از میان اعراب رخت نبسته بود. به همین جهت وقتی خبر وفات پیامبر(ص) را شنیدند، از دادن زکات سر باز زدند. نماز و اذان را به کنار گذاشتند و دوباره زندگی جاهلی خود را از سر گرفتند. در این میان عده ای، منافع مادی خود را در ادعاهای ماورائی جستجو کردند و ادعای نبوت را پیش کشیدند (کما اینکه برخی از همان اواخر عمر پیامبر(صلی الله علیه واله) به این شغل مشغول شدند). گروهی دیگر مردد بودند و هنوز از قدرت مسلمین حساب می بردند. اما گروه کثیری از اعراب هم بر اسلام خود باقی ماندند .آنها فطرت خود و منطق اسلام را زیر پا نگذاشتند.کما اینکه به نظر می رسد اکثریت با همین گروه بود.

ابوبکر اولین کاری که انجام داد. دستور داد لشگر اسامه به سمت روم حرکت کند و هرچقدر عمر و دیگر مشاورین، او را از این کار منع کردند، قبول نکرد و گفت: دستوری که پیامبر(صلی الله علیه واله) داده باید اجرا شود. لشگر اسامه با تشریفات خاصی رهسپار شد و اسامه قصبۀ اُبنی را در بلقاء گرفت و پس از مدت چهل روز به مدینه بازگشت .

در این بین نامه های زیادی به مدینه می رسید که از هرج و مرج و آشفتگی در مناطق مختلف خبر می داد. ابوبکر همۀ نامه ها را جواب می داد و آنها را به مقاومت تشویق می کرد.برخی از قبائل نمایندگانی به مدینه فرستادند که ما نماز را قبول می کنیم اما زکات نمی دهیم. برخی از مشاورین و صحابه قائل به صلح و مدارا، در آن شرایط حساس بودند. اما ابوبکر قبول نمی کرد و می گفت «لو منعونی عقالا لجاهدتهم علیه»

طاهره وحیدیان
03-07-2013, 03:24 PM
خارجه بن حصن فَزاری بر عمّال زکات در نزدیکی مدینه حمله کرد و اموال فَزاری ها را پس گرفت و به آنها داد. قبیلۀ غَطَفان هم آنها را همراهی کردند. ابوبکر با لشگری از اهالی مدینه به سمت آنها رفت و موفق به شکست آنها شد.

با بازگشت لشگر اسامه ، ابوبکر ابتدا به سران قبایل مختلف نامه نوشت و در نامه ابتدا به ستایش خدا و رسولش پرداخت و سپس با همه قبایل اتمام حجت کرد و گفت نشانۀ اسلام، اذان، نماز و زکات است. وگفت: به عاملان دستور داده ام هر کس از اسلام سر باز زند باید کشته شود مگر آن که توبه کند.

ابوبکر نامه ای هم خطاب به سرداران و فرماندهان اسلام داد و دستورالعمل های نظامی و اخلاقی را به آنها گوشزد کرد. که این دستور العمل در نوع خود جالب است.

طاهره وحیدیان
03-07-2013, 03:24 PM
طلیحۀ کذّاب

یکی از پیامبران دروغین، طلیحۀ کذاب بود. طلیحه در طایفۀ بنی اسدبن خُزَیمه در نجد زندگی می کرد. و در همان جا ادعای پیامبری خود را مطرح کرد برخی از قبائل هم پیمان بنی اَسد هم به او پیوستند . از جمله قبیلۀ طیّ که ریاست آن را عدیّ بن حاتم بر عهده داشت البته عدیّ بن حاتم بر اسلام خود باقی بود و کمک های شایانی به لشگر اسلام کرد.

ابوبکر ، خالدبن ولید را برای مقابله با طلیحه فرستاد. خالد به سمت اردوگاه طلیحه در منطقه بُزاخه حرکت کرد و ابتدا دو نفر را به عنوان پیک نزد طلیحه فرستاد و طلیحه هر دو نفر را کشت . خالد ابتدا نزد قبیلۀ طیّ رفت و از آنها کمک گرفت و سپس به جنگ با طلیحه آمد. در جنگ ابتدا لشگر مسلمین شکست خورد اما با رشادت و کیاست خالدبن ولید، مسلمین دست از فرار بازکشیدند. و در نهایت در جنگ پیروز شدند و طلیحه به همراه همسر خود به شام گریخت .

طاهره وحیدیان
03-07-2013, 03:25 PM
سجاح بنت حارث بن سُوَید

یکی دیگر از پیامبران دروغین زنی از قبیلۀ بنی تَغـلِب بود . این طایفه در منطقه ای به نام جزیرۀ ابن عُمر زندگی می کردند. این زن شبیه کاهنان عرب، سخنان سجع دار می گفت. و پیروانی را دور خود جمع کرد. از جمله گروهی از تیره های بنی تمیم. برخی می گویند که طایفۀ بنی یربوع به ریاست مالک بن نویره از او حمایت می کردند. سجاح ابتدا با مخالفان خود در همان منطقه جنگ کرد اما به نتیجه ای نرسید. لذا به سمت یمامه لشگر کشید و قصد تصرف آنجا را کرد و این در حالی بود که در یمامه شخص دیگری به نام مسلیمه، ادعای نبوت می کرد. مسیلمه با توجه به این که از طرف لشگر اسلام و قبائل اطرف تهدید می شد، با سجاح جنگ نکرد. بلکه با دادن مقداری غلات و زمین با او صلح کرد. و بعضی می گویند در مدت سه روزۀ مذاکره این دو پیغمبر دروغین با یکدیگر ازدواج کردند. سجاح وقتی دید کسب و کار نبوت به خوبی پیش نمی رود، مسلمانی را پیش گرفت وتا زمان سلطنت معاویه زنده بود .

طاهره وحیدیان
03-07-2013, 03:25 PM
خالدبن ولید و مالک بن نویره

ماجرای خالدبن ولید و مالک بن نویره یکی از مسائل جنجالی در زمان خلافت خلیفه اول است. و با توجه به حمایت بی چون و چرای ابوبکر از خالد، این جنجال تاریخی به مسائل کلامی هم کشیده شده ، و متکملین را به بحث و جدل های طولانی واداشته است.

مالک بن نویره در زمان رسول خدا اسلام آورد و عامل جمع آوری زکات و صدقات بود اما از خلافت ابوبکر سرباز زد و از دادن زکات امتناع کرد. و برخی بر این عقیده اند که او از حامیان سجاح بنت حارث بن سوید بود .
اما قضیه از این قرار بودکه :
خالد بن ولید بعد از شکست دادن طلیحۀ کذاب تصمیم گرفت کاربنی تمیم و مسیلمۀ کذاب را هم یکسره کند. انصار به این کار خالد معترض بودند و می گفتند: خلیفه در این مورد دستوری نداده ما با باید پیرو دستورات او باشیم . اما خالد می گفت: دفع شر، و کار خیر نیاز به دستور مستقیم ندارد، بنابراین با مهاجرین و بقیۀ لشگر به سمت بُطاح به راه افتاد. انصار پس از مدتی ازکردۀ خود پشیمان شدند و با خود گفتند: اگر خالد پیروز شود از غنائم بی نصیب می شویم و اگر شکست بخورد، ما را مقصر می داند. بنابراین با عجله به لشگر خالد پیوستند. خالد ابتدا به مرکز قبیلۀ بنی یربوع رفت.

طاهره وحیدیان
03-07-2013, 03:26 PM
وقتی خالد به بُطاح(مرکز بنی یربوع) رسید . شهر را خالی از سکنه دید. خالد دستور داد تا گروه هایی به اطراف بروند و هر کس که علامت اسلام(یعنی اذان ،نماز و زکات) را قبول نداشت بکشند و یا مال و اموالش را به تاراج ببرند. یکی از این گروه ها، مالک بن نویره و عده ای دیگر را دستگیر کردند و نزد خالد آوردند و شهادت دادند که این ها نماز می خوانند و اذان می گویند. اما خالد دستور داد که آنها را زندانی کنند. و شب هنگام دستور قتل آنها را صادر کرد و همه آنها را کشت و همان شب با همسر مالک بن نویره همبستر شد. بعضی از صحابۀ لشگر فریاد برآوردند و اعتراض کردند اما خالد با آنها به تندی رفتار کرد. «ابوقتاده» که یکی از صحابه بود به نشانۀ اعتراض، لشگر را ترک کرد و به مدینه رفت و در نزد ابوبکر از خالد شکایت کرد. اما ابوبکر با او تندی کرد و به او دستور داد برگردد. در این میان عمر و بسیاری از صحابه رفتار خالد برآشفتند و خواستار قصاص خالد شدند. ابوبکر زیر بار نرفت و خالد را «سیف الله المسلول» می دانست و کار خالد را توجیه می کرد.

طاهره وحیدیان
03-07-2013, 03:27 PM
مسیلمۀ کذاب

مسیلمۀ کذاب در اواخر عمر رسول خدا(صلی الله علیه وآله) ادعای نبوت کرده بود و پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) قصد داشت شر او را دفع کند اما عمر آن حضرت کفاف نداد. مسیلمه در یمامه دارای قدرت و شوکتی شده بود طرفداران بسیاری داشت. گروهی از بنی تمیم هم از او حمایت می کردند. یک بار لشگر اسلام را به فرماندهی «عکرمه بن ابی جهل» شکست داد. این بار ابوبکر خالد بن ولید را مأمور این کار کرد . خالد ابتدا بنی تمیم را از صحنه مبارزه خارج کرد و سپس به جنگ مسیلمه رفت. جنگ بسیار سختی بین دو گروه در گرفت. بنی حنیفه (یکی از قبایل حامی مسیلمه) تا قلب سپاه اسلام نفوذ کردند و تا خیمۀ خالد پیش رفتند. صفوف مسلمانان از هم پاشید اما با درایت خالد و بعضی از صحابه همچون ابودجانۀ انصاری، مسلمانان دوباره جمع شدند و سپاه مسیلمه را محاصره کردند. سرانجام مسیلمه به ضرب نیزه ای کشته شد. اما بنی حنیفه همچنان مقاومت می کردند و بالاخره هر دو گروه به صلح راضی شدند. و به این ترتیب غائلۀ پیامبران دروغین تقریبا خاتمه یافت .

طاهره وحیدیان
03-07-2013, 03:28 PM
آغاز فتوحات اسلامی

در سال دوازدهم هجری اغتشاشات و آشوب های داخلی، در عربستان فرونشست. غائلۀ پیامبران دروغین خاتمه یافت . عمان ، یمن ، بحرین و حضرَموت آرام شد. در این مقطع، ابوبکر برای پایان دادن به درگیری های داخلی چارۀ مناسبی اندیشید و آن فتوحات و گسترش اسلام در خارج از مرزهای شبه جزیره بود. این سیاست، اعراب را به اتحاد وادار می کرد. هر چند مسلمین و اعراب انگیزۀ کافی برای جنگ های خارجی را داشتند. یکی از انگیزه های قوی را می توان بسط و گسترش اسلام دانست.

در سال دوازدهم این موقعیت فراهم شد . مثنّی بن حارثۀ شیبانی رئیس قبیلۀ بکربن وائل به مدینه آمد و از ضعف روزافزون امپراتوری ساسانی خبر داد و خلیفه را ترغیب به حمله کرد با این امید که خلیفه به او لشگر و سلاح دهد تا ایرانیان را شکست دهد. خلیفه موافقت خود را اعلام کرد اما خالد بن ولید را به عنوان فرمانده به سمت عراق گسیل داشت و مثنّی بن حارثه را زیر دست او قرار داد.

طاهره وحیدیان
03-07-2013, 03:28 PM
خالد در عراق بسیار موفق عمل کرد و چندین شهر عراق از جمله حیره را به تصرف درآورد. در سمت شام و در تقابل با رومی ها نیز لشگر مسلمین موفق بود. فرماندهی در سمت شام بر عهدۀ ابوعبیده جرّاح و پس از او بر عهده یزید بن معاویه بود.

ابوبکر پس از پیروزی های چشمگیر خالد در عراق، او را به فرماندهی کل قسمت شام گماشت. او مأمور شد لشگر اسلام را در شام متحد کند. خالد برای زودتر رسیدن به شام یک راه صعب العبور را انتخاب کرد و در واقوصه به لشگر مسلمین پیوست و تمامی لشگر اسلام را منسجم کرد و در همان محل قاموصه بین مسلمین و امپراتوری روم جنگ سختی درگرفت و مسلمین پیروز میدان بودند. در اثناء جنگ نامه ای از مدینه، مبنی بر مرگ ابوبکر و خلافت عمر رسید و ابوعبیده را به عنوان فرمانده کل معرفی کرد. از آن پس خالد مدتی تحت امر ابو عبیده فعالیت می کرد.

طاهره وحیدیان
03-07-2013, 03:29 PM
مرگ ابوبکر

ابوبکر در 21 جمادی الاولی سال سیزدهم هجری بر اثر بیماری تب در گذشت و او را در کنار مزار پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) دفن کردند. ابوبکر، عمر را خلیفۀ بعد از خود اعلام کرد و مردم با عمر بیعت کردند.