توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : سلسله مباحثی پیرامون اهل کتاب
طاهره وحیدیان
07-03-2012, 05:05 AM
اهل کتاب
http://maktabvahy.com/upload/pic/yahood.jpg 1. اهل کتاب در قرآن: آیاتی که در قرآن، نام اهل کتاب در آن برده شده است، عبارتست از سوره بقره آیه 62، سوره مائده آیه 69 و سوره حج آیه 17 . در این آیات از اهل کتاب به یهود، نصاری، مجوس، صابئین نام برده شدهاست. در اینکه آیا مجوس همان زردشت است یا خیر، اختلاف میباشد ولی اکثر بزرگان میگویند همان زردشت است. 2. اهل کتاب در فقه:
بحثی بین فقهای عظام مطرح است که آیا اهل کتاب پاک هستند یا نجس، که دو فتوا وجود دارد :
الف) عدهای میفرمایند نجس هستند زیرا با ظهور اسلام دیگر دلیلی نداشت که آنها به اهل کتاب بودنشان باقی بمانند و باید مسلمان میشدند. علماء و فقها از دوران قدیم تا دوره مرحوم آیت الله حکیم بر این استدلال، آنها را نجس میدانستند.
ب) عده ای از فقها همانند مرحوم آیت الله حکیم و مرحوم آیت الله خویی و شاگردانشان میفرمایند اهل کتاب پاک هستند: به عنوان اینکه نجس دانستن آنها جنبه سیاسی دارد تا مسلمانان با آنها رابطه برقرار نکنند، عقایدشان بر مسلمین تأثیر منفی نگذارد. بهنظر میرسد اولین کسی اهل کتاب را پاک دانست، مرحوم آیت الله حکیم بود. آیت الله خویی و شاگردانشان نیز آنان را پاک دانسته و قائل بودند که اهل کتاب نجاست ذاتی ندارند.
طاهره وحیدیان
07-03-2012, 05:07 AM
3. نظر به فتاوای چند تن از مراجع: - مرحوم کوکبی تبریزی در مسأله 128 رساله شـان میفرمایند:
در عین اینکه اهل کتاب از کفار هستند ولی نجاست آنها ذاتی نیست، بلکه عرضی است.
- آیت الله سیستانی میفرمایند : بنابر مشهور نجساند ولی حکم به طهارت آنها دور نیست، اگر چه احتیاط بهتر است.
- آیت الله شیخ جواد تبریزی در مسأله 107 رساله عملیه میفرمـایند: اهل کتاب ( یهود، نصاری و مجوس ) بنابر مشهور نجس و این قول موافق احتیاط است و لکن بنابر اظهر پاکند.
- آیت الله حسین نوری همدانی مسأله 106 میفرمایند: ... ذاتاً پاکند.
- آیت الله فاضل مسأله 114 میفرمایند : ... ولی اهل کتاب پاکند.
- آیت الله خامنهای در رساله عربی میفرمایند : یهود، نصاری و زردشتیها پاکند.
- آیت الله مکارم در حاشیه بر عروة الوثقی: اهل کتاب پاکند.
- آیت الله وحید خراسانی و آیت الله موسوی اردبیلی میفرمایند : پاکند.
- آیت الله بهجت و آیت الله صافی میفرمایند نجساند.
مقصـود از نقـل فتاوی فوق این بود که بدانیم عدهای از علمای معاصر، یهود و نصاری را پاک میدانند و بعضی نیز مجوس و یا زردشت را هم اضافه کرده اند.
4 . بحث دراصالت یهودیت و نصرانیت از نظر اسلام: در اینکه حضرت عیسی و حضرت موسی علی نبینا و آله و علیهما السّلام از انبیاء الهی میباشند شکی نیست و اینکه تورات و انجیل هم کتب ایشان بوده است اسلام قبول دارد و در قرآن هم تأیید شده است. حال صحبت در این است که آیا این توراتِ در دست یهود و انجیل مسیحیت کتابهای اصلی هستند و متعلق به آن دو پیامبر بزرگوار است یا خیر؟ ما قائلیم این کتب به عنوان تورات و انجیل اصلی نیستند و اصالت وحیانی ندارند و کتب آسمانی نمیباشند.[1] (vid:1-4#_ftn1)
طاهره وحیدیان
07-03-2012, 05:09 AM
5. آیا آیات ذکر شده در تورات موجود، وحی است ؟! در ابتدا سؤالی از یهودیها و مسیحیها داریم، چون معتقدند این تورات بر حضرت موسی (ع) نازل شده است ( و یا حداقل همه متفق القول میگویند: اگر هیچ قسمت از تورات بر حضرت موسی (ع) نازل نشده باشد، اسفار خمسه بطور قطعی وحی است و بر او نازل شده است.) در تورات سفر تثنیه، باب 34 آیات 5 تا 12 دارد[2] (vid:1-4#_ftn2):
« پس موسی بنده خداوند در آنجا به زمین موآب بر حسب قول خداوند مُرد و او را در زمین موآب در مقابل بیت فعور در درّه دفن کرد، و احدی قبر او را تا امروز ندانسته است و موسی چون وفات یافت 120 سال داشت و نه چشمش تار، و نه قوتش کم شده بود و بنی اسرائیل برای موسی در عربات موآب 30 روز ماتم گرفتند، پس روزهای ماتم و نوحه گری برای موسی سپری گشت و یوشع بن نون که از روح حکمت مملو بود، چون که موسی دست های خود را بر او نهاده بود، و بنی اسرائیل او را اطاعت نمودند و بر حسب آنچه خداوند به موسی امر فرموده عمل کردند و نبی ای مثل موسی تا به حال در اسرائیل بر نخواسته است کــه خـداونــد او را روبــــرو شنـاختـــه بــاشد »
سؤال: آیا به واقع عقل سلیم قبول میکند که این آیات بر موسی نازل شده باشد؟ یعنی بر حضرت موسی (ع) نازل شد که موسی مرد، او را دفن کردند، بر او عزاداری کردند و...؟ و در جای دیگر مثلاً : فصل 24 سفر خروج آیه 1 تا 12 میگوید: « خـدا به موسی گفت: بـه نزد من بـه کـوه بالا بیا » و در سفر خروج باب 19 آیه 21 می نویسد: « خداوند بر کوه سینا بر قله کوه نازل شد و خدا موسی را به قله کوه خواند و موسی بالا رفت و... » ظاهر این جملات نشان می دهد که این کتاب، کتاب تاریخ است که عده ای یا کسی نشسته و نوشته اند که موسی چنین کرد و چنان کرد، و البته اگر بگوییم این را دیگران نوشته اند هیچ اشکال ندارد و همه قبول داریم که به نوعی کتاب تاریخ است.
به هر حال در آینده گفته خواهد شد که این تورات اصالت ندارد و از بین رفته و عده ای آن را نوشته اند. و باز در حملات بخت النصر این تورات از بین رفته و چیزی نمانده است. وقتی در دوران حضرت سلیمان (ع) اصلاً توراتی وجود نداشته است و آن صندوق عهد را که حضرت سلیمان می گشایند، فقط دو لوح سنگی از آن بیرون می آید که ده جمله بر آن نوشته شده است و این 10 جمله را احکــام عشره و یـا ناموس میگویند. ( که ان شاء الله به طور مفصل به توضیح آن خواهیم پرداخت )
طاهره وحیدیان
07-03-2012, 05:12 AM
6. چند انجیل به حضرت عیسی علیه السلام نازل شده است؟! در حال حاضر 4 انجیل به اضافه اضافاتش که روی هم رفته 27 کتاب است در یک مجموعه به عنوان عهد جدید جمع آوری شده است و این در حالی است که خود مسیحیت می نویسد : اناجیل فراوان بوده اند (76، 102، 106، 160 انجیل هم گفته شده است.) و اینها آنقدر زیاد بوده اند که مسیحیت حیران مانده بود، لذا در زمان کنستانتین اول در نیسه در قرن چهارم بعد از میلاد مسیح مجلسی تشکیل داده شد و تمام اناجیل را دور ریختند و از میان همه این چهار انجیل (متی، لوقا، مرقوس، یوحنّی) را انتخاب کردند.
سؤال: 1. در میان این چهار انجیل با اختلافات فراوان که نمی توان بین همه جمع کرد، کدامیک از حضرت عیسی (ع) است؟[3] (vid:1-4#_ftn3) 2. چرا این انجیل ها به اسم حضرت عیسی (ع) نیست؟ 3. علت چه بوده که از میان تمام اناجیل این چهار تا را انتخاب کرده اند؟
نتیجه این که: 1. یک انجیل بر عیسی نازل شده است که مسیحیت آن را ندارد! 2. کتابی که به عنوان وحی الهی بتوان به آن استناد کرد، باید از زبان شخص معصوم و منصوب از ناحیه خدا باشد، در حالی که در این انجیل ها اشخاص نا معلوم مطالبی را نوشته اند و حال آنکه نمی دانیم چگونه افرادی بوده اند؟! 3. دیگر اینکه انجیل و تورات به زبان عبری بوده است و الان تورات و انجیل به زبان عبری وجود ندارد و ترجمههای مختلف این کتب، معانی متفاوتی میرساند. بطور مثال در ترجمه فارسی انجیل همه جا میگوید : « من به نزد پدر میروم ...» و از این قبیل جملات که همه جا نام پدر آورده شده است ولی در ترجمه عربی کلمه آب آمده است که میدانیم اَب به معنای پدر با آب خیلی فرق دارد و حتی مستر هاکس آمریکائی در کتاب خودش که قاموس کتاب مقدس است در صفحه 2 تا 5 نوشته است که آب معادل با خالق است ( هر چند قبلش به پدر ترجمه کردهاست ) و در اصل بحث پدر به معنای اَب در اناجیل عربی وجود ندارد و همه آب است. و این ترجمه ها همه قابل اشکال اند!
طاهره وحیدیان
07-03-2012, 05:14 AM
4. این کتب موجود، و انجیلهای مطرح بیشتر کتب تاریخی به نظر می رسند نه وحی آسمانی و الهی، هر چند در نقل تاریخ هم در آنان اشتباهات فاحشی میباشد که ما قبول نداریم به طور مثال میگوید: پیامبر با دختر خود و یا عروس خود زنا کرده ( نعوذ بالله ) و نسل پیامبران بعدی را به این زنا زاده ها می رسانند، یا پیغمبری لخت بوده و عورتش پیدا شده و شخصی آمده و روی آن را پوشانده و امثال این مطالبی که حتی به یک انسان عادی هم نمی توان نسبت داد! پس چگونه به پیامبران الهی نسبت دهیم! و چگونه چنین کتاب هایی را وحی آسمانی بدانیم!
نتیجه بحث اینکه :
« هر چند دین یهود و نصاری اصالت دارد، ولی کتاب فعلیشان اصالت ندارد. »
پی نوشت:
[1] (vid:1-4#_ftnref1) ) توراتی که الان موجود است به همراه انجیل در یک مجموعه تحت عنوان عهدین چاپ شده است که شامل 39 کتاب از یهود و 27 کتاب از مسیحیت است و در مجموع شامل 66 کتاب است. و علت اینکه آن را مسیحیت چاپ کرده این است که در انجیل حتی در باب 5 آیه 17 و 18 دارد : « تصور می کنید که من از بهر ابطال تورات و رسائل انبیاء آمده ام، خیر از جهت ابطال نه، بلکه به جهت تکمیل آمده ام و به شما راست می گویم و برای آنکه آسمان و زمین زایل نشود یک مهره یا یک نقطه از شریعت به هیچ وجه زایل نخواهد گشت تا آنکه همه آن کامل شود» ونیز در انجیل لوقا باب شانزدهم عدد 17 می گوید : « و آسانتر است آسمان و زمین را زایل شدن از جا تا آنکه نقطه ای از شریعت زائل شود.» لذا طبق این نوشته، مسیحیون معتقد به تورات هستند و از همین جهت تورات و انجیل را با هم چاپ می کنند
[2] (vid:1-4#_ftnref2) ) از تورات و انجیلهایی که ما داریم و به فارسی ترجمه شده است صفحه 330 و 331
[3] (vid:1-4#_ftnref3) ) در یک انجیل عیسی را خدا می داند، در دیگری پسر خدا، در انجیل بعدی پسر یوسف نجّار و امثال اینها زیاداست. و بطور اصولی اگر قرار بود یکی باشد پس چرا چهار انجیل وجود دارد و اگر یکی را صحیح بدانیم این سؤال ایجاد می شود که چرا دیگری صحیح نباشد؟!
طاهره وحیدیان
07-03-2012, 05:16 AM
تتمه بحث پیرامون پاک یا نجس بودن اهل کتاب گفته شد ، عده ای از فقها آنها را پاک می دانند و نجاست آنها را، سیاسی میدانند و کفته میشود این به خاطر این است که ارتباط مسلمین با آنان قطع شود تا مسلمانان از خط تأثیرات منفی اهل کتاب محفوظ بمانند. تعدادی از مراجع هم آنها را نجس میدانند و هر دو گروه برای نظر خودشان به قرآن استناد کرده اند.
﴿وَ طَعامُ الَّذینَ اُوتُوا الکِتابَ حِلٌّ لَکُم﴾[1] (http://www.qurangloss.ir/#_ftn1)
این آیه میفرماید: طعام کسانی که اهل کتاب هستند، برای شما حلال است.
در این آیه، بین مجتهدین در مورد معنای طعام اختلاف است بعضی میگویند یهود و نصاری اگر نجس هم باشند، گندم و جو آنها نجس نیست و عدهای هم میگویند « ما یُطعِِمُ بِه » که شامل چیزهای دیگر مثل غذاهای پخته و دیگر غذاها هم میشود، نیز نجس نمیباشد.
البته این اختلاف در مورد یهود و نصاری، اختلاف اجتهادی است. یعنی حقیقت آنطور که باید و شاید برای ما واضح نیست، لذا برای تحقیق پیرامون این مطلب، کتابی به نام « منابع فقه» نوشته محمدتقی جعفری که دارای چند موضوع است معرفی میشود که یکی از آن موضوعات مربوط به اهل کتاب است و ایشان روایات مربوط به این موضوع را در آنجا جمع آوری کرده اند، منتهی صادر کردن فتوی به عهده مجتهد است [2]
طاهره وحیدیان
07-03-2012, 05:18 AM
اجتهاد و اجتهاد در مقابل نص :
چون روایات مختلف است، در اجتهاد هم، فتواها مختلف شده است، اینجا بر مجتهدین هم نمیتوان خرده گرفت؛ چون مجتهد زحمت کشیده و تشخیص او چنین بوده است و در علم اصول هم داریم که « للمصیب اجران و للمخطیء اجرٌ واحد »[4] در اینجا لازم به ذکر است اینکه ، اهل سنت مقام پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) را درحد یک مجتهد پایین میآورند و دیگران را در مقابل پیامبر(صلی الله علیه وآله) قرار میدهند و میگویند : «پیامبر هم اجتهاد کرده است و شخص دیگر هم اجتهاد کرده، پس هر کدام نظری داشتهاند» که این مخالف نظر شیعه میباشد و هرچند اگر کمی بررسی کنیم، از خود عامه کسانی هستند که به خلاف این مطلب اعتراف کردهاند. بهطور مثال، فخر رازی در چندین جا در تفسیر خودش مینویسد: به هیچ وجه پیغمبر (صلّی الله علیه و آله وسلّم) اجتهاد نکردهاند و هر چه گفتهاند وحی بودهاست و این به طور دقیق عقیده شیعه است.
نظر شیعه این است که وحی بر دو قسم است :
1ـ وحی قرآنی: وحی قرآنی همین قرآن است و به اعتقاد ما این قرآن در زمان پیغمبر اسـلام ( صلیالله علیه و آله و سلم )تنظیم شده است و ائمه اطهار (علیهم السلام) در زمان خودشان به همین قرآن استناد و استشهاد کردهاند.
2ـ وحی غیر قرآنی: یعنی قسمتی از وحی که در قرآن نیامده و پیامبر(صلیالله علیه و آله و سلم) در موارد مختلف و به مناسبتهای مختلف، آن را برای مردم نقل کرده اند. لذا بعضی مانند مرحوم سید شریف الدین، سخنان افرادی را که در مقابل سخن پیامبر(صلیالله علیه و آله و سلم) مطلبی گفته اند ، اجتهاد در مقابل نص میدانند. چون کلام پیامبر(صلیالله علیه و آله و سلم) نیز همانند وحی است. به طور مثال از کلامهای قطعی پیامبر حدیث ثقلین است [5] (http://www.qurangloss.ir/#_ftn5).
طاهره وحیدیان
07-03-2012, 05:19 AM
در این حدیث ثَقَلین که شک و شبههای در آن نیست و مورد قبول شیعه و سنی است، حضرت فرموده اند:
« اِنی تارکٌ فیکم الثَقَلین کتابَ الله و عِترتی ، لَن یَفتَرِقا حتی یَردا عَلَیَّ الحوض ، ما اِن تَمسکتم بهما ، لَن تَضلّوا ابداً »[6] (http://www.qurangloss.ir/#_ftn6).
توجه به چند نکته در این حدیث لازم است. اول اینکه « لَن » نفی ابد است ومعنایش ایناست که اینها هرگز از هم جدا نمیشوند. دیگر اینکه شاید اگر صد مورد این حدیث نقل شده، یک مورد آن به جای کلمه عترتی واژه سنتی دارد و به هر حال سنتی هم با کمی دقت به همان عترتی بر میگردد.
نکته دیگر که همان کلام سوره توبه است، از اینجا بدست میآید که میفرماید: ﴿کُونُوا مَعَ الصادِقینَ﴾[7]یعنی همچنان که تا روز قیامت باید با قرآن باشید، با صادقین نیز باشید.
و اینجا « کونوا من الصادقین » نیست و نمیفرماید از صادقین باشید ، چون احدی نمیتواند از صادقین کامل باشد[8] . پس اگر کسی در مقابل وحی یعنی قرآن یا کلام پیامبر(صلّی الله علیه و آله وسلّم) ایستاد و گفت : « مُتعَتانِ کانَتا مُحَلَّلتان فِی عهدِ رسول الله و اَنَا اُحَرِمّهُما »[9] تا آنجا که به عبد الله پسر عمر میگویند : متعه حرام است یا حلال میگوید حلال میگویند پدرت حرام کرده، میگوید: مگر هر چیز که پدرم حرام کند حرام میشود و از عالم سنی دیگر در مورد متعه میپرسند، میگوید حلال است، میگویند طبق چه سندی ؛ میگوید : «طبق قول عمر که میگوید « متعتان محللتان کانتا فی عهد رسول الله ... حـلالاً » و عمر میگوید من حرام کرده ام ، پس در زمان رسول الله (صلّی الله علی و آله وسلّم) حلال بوده است» به این میگویند اجتهاد در مقابل نص، هر چند که اجتهادی هم در کار نبوده است.
طاهره وحیدیان
07-03-2012, 05:21 AM
توحید و شرک در طاعت در قرآن
شیطان در روز قیامت پیدا میشود و میگوید: ﴿ اِنّ اللهَ وَعَدَکُم وَعدَ الحَقّ و وَعَدَئکُم فَاَخلَفتُکُم .[10]
خدا به شما وعده حق داد و من هم شما را وعده دادم، ولی خلف وعده کردم، چرا مرا ملامت میکنید، خودتان را ملامت کنید! نه من میتوانم شما را نجات دهم و نه شما میتوانید من را نجات دهید، اما این را بدانید که شما مشرک هستید ولی من مشرک نیستم و من بیزارم از آن شرکی که برای خدا قائل شدید!
در تفسیر این آیه، برای شخصی سوال پیش آمد و پیش امام صادق (علیهالسلام) رفت، ایشان فرمودند: این شرک اطاعتی است. شرک اطاعتی یعنی اینکه مردم فقط باید از خدا اطاعت کنند و اگر از غیر خدا هم اطاعت میکنند باید طبق دستور خدا باشد. این مردم آمدند در اطاعت، شیطان را شریک خدا قرار دادند و شیطان هم میگوید من شریک خدا نیستم .
در جای دیگر جابربن عبدالله انصاری پیش پیغمبر (صلّی الله علی و آله وسلّم) آمده و میگویـد :
« یـا رسول الله این آیـه را من نمیفهمم که میفرماید: ﴿یَایُهَا الّذِینَ ءَامَنُوا اَطیعُوا اللهَ وَ اَطیعُوا الرَسُولَ وَ اُولِی الاَمرِ مِنکُم﴾[11]. حضرت فرمودند کدام قسمت را نفهمیدی ؟! گفت : خدا و رسول که مشخّص است، ولی اولی الامر چه کسانی هستند؟ حضرت فرمودند: « هُم خلفائی» اینها جانشینان من هستند، اولین آنها علی بن ابیطالب(علیه السلام) است و به ترتیب تا امام زمان (علیه السلام) شمردند و فرمودند ایشان غایب میشوند تا حدی که عده ای از عقیده خود بر میگردند و ... »
عَنِ الصادق ِجَعفَر بنِ مُحَمَّد عَن اَبیهِ عَن جَدِّه عَن عَلِّی عَلَیهِ السَلام قالَ ، قالَ رَسُولُ اللهِ صَلّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم : اَلاَئِمَّهُ بَعدی اِثنا عَشَر اوَلهُمُ عَلُّی بنَ اَبی طالِب وَ آخِرُ هُم القائِم هُم خُلَفائی وَ اَوصِیائی وَ اَولِیایی وَ حُجَّهُ اللهِ عَلی اُمَّتی بَعدِی ، اَلمُقِّرُ بِهِم ُمومِنٌ وَ المُنکِرُ لَهُم کافِرٌ.[12]
طاهره وحیدیان
07-03-2012, 05:22 AM
نتیجه اینکه ما پیامبران را مثل افراد عادی نمیدانیم چون در عین حالی که بشرند، ولی بشری هستند که طبق آیه ﴿قُل اِنَّما اَنَا بَشَرٌ مِثلُکُم یوُحی اِلیَّ﴾ [13] و نزول وحی ، پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) را ممتاز کرده است و البته همین نزول وحی اختصاصی به پیامبر اکرم(صلیالله علیه و آله و سلم) دارد ولی نزول ملائکه در مورد ائمه اطهار علیهم السلام وجود دارد. چون امام علی(علیه السلام) باب علم پیامبر(صلیالله علیه و آله و سلم) است و همچنین ائمه دیگر، نیز وارث علم پیامبرند و لذا در قرآن ﴿ تَنَزَّلُ المَلائِکَهُ وَ الرُوحُ﴾[14] «تَنَزَّلُ» مداومت و استمرار را میرساند نه به قول اهل سنت که میگویند یک دفعه نازل شد و تمام شد.
در نهایت اینکه ما ائمه اطهار علیهم السلام را اولواالامر میدانیم و اطاعتشان را مثل اطاعت خدا واجب و فریضه میدانیم:
و نتیجه بحث اینکه کتاب خدا را باید به قرآن و عترت تفسیر کرد « کتاب الله و عترتی » نه چیز دیگر.
طاهره وحیدیان
07-03-2012, 05:23 AM
پیشگویی حضرت یوسف از ظهور حضرت موسی (علیه السلام):
حضرت یوسف(علیه السلام) در مورد حضرت موسی(علیه السلام) پیشگویی کرده بود. که حضرت یوسف(علیه السلام) گفته بودند: در میان بنی اسرائیل شخصیّتی ، از ناحیه [15] پروردگار پیغمبر میشود که این بنی اسرائیل را از زیر یوق قبطیها نجات میدهد و لذا اینها منتظر حضرت موسی(علیه السلام) بودند.
پی نوشت:
[16]
[1] (http://www.qurangloss.ir/#_ftnref1) ـ مائده 5
[2] (http://www.qurangloss.ir/#_ftnref2) ـ مقصود از تعابیر مسیحی ، ارمنی و نصرانی یکی است .
[3] (http://www.qurangloss.ir/#_ftnref3) ـ اهل سنت بالاتفاق اهل کتاب را پاک می دانند .
[4] (http://www.qurangloss.ir/#_ftnref4) ـ يعني براي مجتهدی که به حق فتوا داده، دو اجر و برای مجتهدی که به خطا فتوا داده یک پاداش داده میشود.
[5] (http://www.qurangloss.ir/#_ftnref5) - در دوران مرحوم آیت الله بروجردی آقایی به نام حاج شیخ قوام بشنوه ای این حدیث را جمع آوری کرد و برای الازهر مصر فرستاد و آنها بررسی کردند و خودشان هم این را چاپ کردند وبرای مؤلف آن هم فرستادند .
[6] (http://www.qurangloss.ir/#_ftnref6) - صحیح مسلم 4/ 1874 - سنن ترمذی 5/ 662 - کنز العمال 13/ 104 - مسند احمد بن حنبل 3/ 14/ 17 - مختلف الشیعه حلی 6/33 - المعتبر حلی 1/ 23 الخلاف طوسی 1/ 28
[7] (http://www.qurangloss.ir/#_ftnref7) - سوره توبه آیه 119
[8] (http://www.qurangloss.ir/#_ftnref8) - که در این مورد در تفسیر برهان ، نور الثقلین و صافی روایات زیادی آمده است دال بر اینکه این صادقین فقط ائمه اطهار علیهم السلام هستند و غیر ائمه اطهار علیهم السلام را شامل نمی شود .
[9] (http://www.qurangloss.ir/#_ftnref9) - شرح ابن ابی الحدید 1/ 182 - من لایحضره الفقیه 3 / 459 - شفاء الصدور 2/ 246
[10] (http://www.qurangloss.ir/#_ftnref10) - سوره ابراهیم آیه 22
[11] (http://www.qurangloss.ir/#_ftnref11) - سوره نساء - آیه 59 / ای اهل ایمان فرمان خدا و رسول خدا و فرمانداران (از طرف رسول) را اطاعت کنید
[12] (http://www.qurangloss.ir/#_ftnref12) - عیون الاخبار الرقه 2/ 61
[13] (http://www.qurangloss.ir/#_ftnref13) - سوره کهف- آیه 110
[14] (http://www.qurangloss.ir/#_ftnref14) - سوره قدر- آیه 4
[15] (http://www.qurangloss.ir/#_ftnref15) - ما یک بنی اسرائیل داریم و یک غیر بنی اسرائیل، و همه از نظر درجه به حضرت ابراهیم(علیه السلام) میرسند . حضرت ابراهیم (علیه السلام) هم پدر بنی اسرائیلی ها هست، هم پدر بنی اسماعیلیها، به این طریق که: حضرت ابراهیم (علیه السلام) زنی به نام ساره (یا سارا) داشته که در زمان نمرود چون ایشان را تبعید کردند، ایشان به سرزمین قبطیها که میرسد، زن زیبای خود را در میان صندوقی قرار داده و درب آن را میبندد تا نا محرم او را نبیند و سر مرز، ماموران درب صندوق را باز میکنند و می بینند زنی زیبا درون آن است.
حضرت ابراهیم(علیه السلام) را به همراه ساره پیش حاکمشان میآورند، حاکم خواست به این زن دست درازی کند ولی به حکم خدا دستش خشک شد و بعد توبه کرد و حضرت ابراهیم(علیه السلام) دعا کرد و به صورت اول برگشت و دوباره خواست دست درازی کند ... . در نهایتاً او توبه حقیقی کرد و ابراهیم(علیه السلام) برای او دعا کرد وآن پادشاه هاجر را هم به ساره بخشید و چون جناب ابراهیم(علیه السلام) از ساره دارای فرزند نمیشد، ساره به ابراهیم(علیه السلام) گفت: من هاجر را به تو بخشیدم، تا شاید خدا از او فرزندی به ما عنایت کند و نتیجه آن اسماعیل(علیه السلام) بود که خدا به هاجر عنایت کرد که بعد جناب ابراهیم(علیه السلام) هاجر و اسماعیل را بخاطر ناراحتی ساره و به فرمان الهی به بیابان برد و سرانجام آنها را در پناه خداوند در بیابان رها کرد و ... . از طرف دیگر ، خداوند متعال به ساره هم پسری از حضرت ابراهیم(علیه السلام) عنایت کرد که نام او را اسحاق گذاشتند. بعدها جناب اسحاق(علیه السلام) ازدواج کرد و خداوند به او دو فرزند عنایت فرموده ، یکی به نام یعقوب و یکی به نام عیس یا عیسو عنایت کرد. در اینجا اسرائیل نام یعقوب است و بنی اسرائیل فرزندان یعقوب میباشند و از طرفی فرزندان اسماعیل(علیه السلام) را هم بنیاسماعیل و به تعبیر عربها مستعربه میگویند. در نهایت اینکه یکی از فرزندان یعقوب حضرت یوسف(علیه السلام) است که اولین کسی است که حقیقت ظهور موسی را پیش گویی کرده است.
[16] (http://www.qurangloss.ir/#_ftnref16) - موسی(علیه السلام) در زمان رامسِس دوم به دنیا آمد و به امر پروردگار مادرش او را به میان صندوقی گذاشت و او را به رود نیل انداخت ( که گفته شده: نجاری که صندوق را ساخت چند مرتبه می خواست قضیه را اطلاع دهد ولی به لکنت زبان گرفتار می شد و سرانجام اولین کسی که به موسی ایمان آورد همین نجار بود ) و آب آن صندوق را آب به کاخ فرعون آورد و فرعون و آسیه آن را از آب گرفتند و فرعون گفت این همان موسی است و آسیه مخالفت کرد در نهایت قرار شد امتحان شود ، و راجع به امتحان مینویسند آتش و عسل گذاشتند، که اگر پیغمبر باشد عسل می خورد و در غیر این صورت آتش خواهد خورد ، بالاخره موسی(علیه السلام) دست به طرف عسل برد ولی جبرئیل دست او را به سمت آتش برد و آتش بردهانش گذاشت و در ظاهر در اینجا ثابت شد که این کودک از بچههای عادی است. لذا نزد فرعون و آسیه ماند و او را بزرگش کردند. موسی به مدت 33 سال در کاخ فرعون زندگی میکند و پس از آنکه فردی از درباریها را میکشد از آنجا فرار میکند و 10 سال هم نزد حضرت شعیب(علیه السلام) چوپانی میکند و هنگام برگشت در وادی ایمن به مقام رسالت می رسد و بعد از 43 سال که پدرش از دار دنیا رفته به خدمت مادر میرسد و بعدها با هارون به نزد فرعون میآید.
طاهره وحیدیان
07-03-2012, 05:24 AM
مختصري از زندگي حضرت موسي عليه السلام
حضرت موسي عليه السلام[1] (http://www.jafarfazel.ir/FCKeditor/editor/fckeditor.html?InstanceName=ctl00_ContentPlaceHold er1_FCKeditor1&Toolbar=Basic#_ftn1) در سال 1837 ق.م متولد شد. آن زمان مصادف بود با حکومت رامسس دوم يا همان وليد بن مصعب و نیز تا حدودي با حكومت ضحاك، پادشاه ظالم و جبّار ايران. پدر ايشان عمران نام دارد كه در تورات به نام عمرام آمده است. مادرش يوكابد، و همسرش صفورا و فرزندانش برسيون ( فرصوم ) و اليعذر ( العاذار ) نام داشتند.
حضرت موسي عليه السلام پس از تولد به تقدير الهي به كاخ فرعون راه پيدا كرد و مدّت 33 سال در قصر فرعون در كمال آسايش زندگي نمود. اما پس از كشته شدن آن مرد قبطي، كه گويا خبّاز فرعون بوده است، از قصر فرعون متواري شده و به سوي مَديَن ميرود. حضرت موسي عليه السلام در مدين با دختر حضرت شعيب عليه السلام به نام صفورا ازدواج كرده، به چوپاني براي آن حضرت مشغول ميگردد.
سرانجام پس از 10 سال و در سن 43 سالگی، از حضرت شعيب عليه السلام اجازه سفر خواست و به وادي اَيمن رفت. در آنجا از جانب خداوند به پيامبري مبعوث گشته و مأموریت یافت به سرزمين مصر برود و فرعون جديد يعني منفتاح[2] (http://www.jafarfazel.ir/FCKeditor/editor/fckeditor.html?InstanceName=ctl00_ContentPlaceHold er1_FCKeditor1&Toolbar=Basic#_ftn2) و فرعونيان را به خدا دعوت نموده، بني اسراييل را از بند حكومت او رهایی بخشد. آن حضرت به همراه حضرت هارون عليه السلام در چهارمين روز ورود به مصر، وارد قصر سلطنتي فرعون شد. بسياري از قِبطيها با ديدن معجزات حضرت موسي عليه السلام به او ايمان آوردند. مدت عمر آن حضرت، به نقل بعضي از تواريخ 126 و به نقل تورات 120 سال بودهاست.
طاهره وحیدیان
07-03-2012, 05:27 AM
همچنین يوشع بن نون از جانب حضرت موسی علیه السلام به جانشينی آن حضرت منصوب گردید. آن بزرگوار در مدت 83 سال دوران رسالتش، بنياسراييل را یاری كرد، ريشهي ظلم و كفر ستمكاران دوران خود را خشكانيد و مردم را به راه راست دعوت نمود. حضرت موسي عليه السلام گنجينهي ارزشمند تورات[3] (http://www.jafarfazel.ir/FCKeditor/editor/fckeditor.html?InstanceName=ctl00_ContentPlaceHold er1_FCKeditor1&Toolbar=Basic#_ftn3) را به يادگار گذاشت. بر حضرتش الواح مقدس، آن هم بعد از چهل روز رياضت و عبادت در حوريب و طور سينا از عالم غيب نازل شد. حضرت موسي عليه السلام لاويان و ديگر مشايخ بنياسراييل را گرد آورد، تورات را به آنها اهدا نمود و سفارش کرد كه: اين كتاب را كنار تابوت عهدِ خداوند بگذارند. حضرت هر هفت سال تمامی بنياسراييل، حتي زنان و كودكان و غريبان شهر را دعوت ميكرد، و تورات را بر آنها ميخواند تا بفهمند، از خدا بترسند و به آن عمل نمایند.
حضرت موسي عليه السلام به مشايخ بنياسراييل اطمينان نداشت و ميدانست كه افراد پيمان شكني هستند؛ لذا از باب احتياط، دستور فوق را صادر كرد، و حتي به آنها هشدار داد كه من از تمرّد و سركشي شما را آگاهم و آنگاه كه من از دنيا بروم، فاسد تر خواهيد شد.[4] (http://www.jafarfazel.ir/FCKeditor/editor/fckeditor.html?InstanceName=ctl00_ContentPlaceHold er1_FCKeditor1&Toolbar=Basic#_ftn4) با این وجود، بنياسراييل از دستورات او تمرّد نموده، رو به بت پرستي و زنا آوردند و حتي برخي از آنها، فرزندان خود را براي بتها قرباني ميكردند.
پی نوشت:
1] (http://www.jafarfazel.ir/FCKeditor/editor/fckeditor.html?InstanceName=ctl00_ContentPlaceHold er1_FCKeditor1&Toolbar=Basic#_ftnref1) - كلمهي موسي تشكيل يافته از « مو » به معني آب و « سي » به معني درخت است، يعني از آب گرفته شده. حضرت موسي عليه السلام در صندوق قرار داده شده، روي رود نيل رها گرديد و توسط فرعونيان از ميان نيزارهاي داخل آب گرفته شد، بدين مناسبت به حضرتش، موسي گفتند.
[2] (http://www.jafarfazel.ir/FCKeditor/editor/fckeditor.html?InstanceName=ctl00_ContentPlaceHold er1_FCKeditor1&Toolbar=Basic#_ftnref2) - همان كسي كه ماشطه، دختر فرعون قبل از خود را با دختر سه سالهاش به آتش ميكشد و همچنين آسيه، همسر فرعون قبلي را، به جرم اينكه به خدايي او ايمان نياوردند به چهار ميخ كشيد و بدن او را پاره پاره كرد.
[3] (http://www.jafarfazel.ir/FCKeditor/editor/fckeditor.html?InstanceName=ctl00_ContentPlaceHold er1_FCKeditor1&Toolbar=Basic#_ftnref3) - تورات كلمهاي عبري به معناي هدايت است . تورات كنوني كه جمع آوري شده ، شامل 39 كتاب مي باشد كه به آن «عهد عتيق» مي گويند .
4- سفر تثنيه باب 31، آيات 29 و 30 .
طاهره وحیدیان
07-03-2012, 05:29 AM
سرگذشت تورات: تورات حقيقي، در حوادث و جنگهاي مهمّي كه بعد از حضرت موسي عليه السلام رخ داد، از بين رفت.[5] (http://www.jafarfazel.ir/FCKeditor/editor/fckeditor.html?InstanceName=ctl00_ContentPlaceHold er1_FCKeditor1&Toolbar=Basic#_ftn5) چنانچه در تورات آمده است، سلاطين فارس بر بابل، غالب آمده و به دستور كوروش، بنياسراييل را به بيت المقدس بازگرداندند، و پس از آن داريوش، دستور ساختن بيت ا لمقدس یا مسجدالاقصی را صادر نمود. بنای آن چند سال به طول انجامید.
يهوديان تا قبل از اینکه خشايار شاه به حكومت برسد، از داشتن یک کتاب آسمانی محروم بودند. وی براي جلوگيري از اختلافـات به «عذرا» دستـور داد که تورات را بـر بني اسراييل خوانده و برای آنها تدريس نمايد و او آنچه را كه در حافظه داشت، گفت و آنها نوشتند. بدین ترتیب توراتي كه در طول 70 سال از بين رفته بود، تا اندازه اي باز نويسي شد، اما اين نوشته ها نیز، در جنگها و رخدادهاي بعدي از بين رفت، بيت المقدس به آتش كشيده شد و تمام كتب ديني نيز سوزانده شد. با این وجود، مطالب تورات كم و بيش بر زبانها باقي ماند، اما به دلیل آمیخته شدن با خيالات و افكار واهي اشخاص، به صورت تورات فعلي در آمد.
مستر هاكس آمريكايي در مورد اين جنگها ميگويد:[6] (http://www.jafarfazel.ir/FCKeditor/editor/fckeditor.html?InstanceName=ctl00_ContentPlaceHold er1_FCKeditor1&Toolbar=Basic#_ftn6) «بخت النصر سه بار، بلكه چهار بار، بر اورشليم هجوم آورد و خانه خدا و قصر سلطنتي را، تصرّف كرد.» و نويسنده ي كتاب «اظهار الحق» در اين كتاب مينويسد[7] (http://www.jafarfazel.ir/FCKeditor/editor/fckeditor.html?InstanceName=ctl00_ContentPlaceHold er1_FCKeditor1&Toolbar=Basic#_ftn7): كتابهاي مقدس به كلي از ميان رفت و «عذرا» دو باره آنها را به وسيله ي الهام، به دست آورد.»
طاهره وحیدیان
07-03-2012, 05:31 AM
خدا شناسي در تورات : با اندکی مطالعه در تورات کنونی، در مييابيم اين تورات، خدايي را معرفي ميكند كه با بشر، تفاوت چنداني ندارد!
به طور مثال در سفر تكوين باب 11 عدد 5، باب 12 عدد 7، باب 32 عدد 24، باب 35 عدد 9 و در سفر خروج باب 34 عدد 9 و در سفر اعداد باب 12 عدد 5، خدا به صورت یک موجود جسماني معرفي شده است. در سفر تكوين باب 2، عدد 1 و سفر خروج باب 2، عدد 11، خدا را جاهل و نادان معرفي ميكند و در سفر تكوين باب 3 عدد 3 داستان ماری را ميآورد كه راست گفت اما خدا به حوّا و آدم دروغ گفت! و میگوید خدا پشيمان و محزون شد، و در سفر تكوين باب 6 عدد 5، خدا را فراموشكار معرفي مينمايد، تا آنجا كه ذكر كرده كه خدا ميگويد: خانه هاي خود را علامت بزنيد، تا آنگاه كه آمدم، خانه هايتان را گم نكنم! و مطالب ديگري از جمله اينكه، خدا به شكل شير، پلنگ، خرس و كرم بيد درميآيد و ... در جاي ديگر آورده كه خداوند از زير پايش آتش و از پـايين او دود بيرون ميآيد و آتش سوزنده ي دهـانش، زغالهاي زير پايش را، به آتش ميكشد.
در تورات فعلي، خدا اسير دست حضرت يعقوب عليه السلام دانسته شده و در آن چنین آمده است: خدا از سر شب تا به صبح با يعقوب عليه السلام، كشتي گرفت! و نتوانست او را به زمين زند و آخر به يعقوب عليه السلام گفت: مـرا رهـا كن، كه فجر فرا رسیده است. يعقوب عليه السلام گفت: رهايت نميكنم، مگر اينكه به من بركتي دهي! و خدا در مقابل، لقب اسراييل را به يعقوب عليه السلام داد، تا او را رها نماید!!!
بنابراين نميتوان با اين تورات، به خدايي غير از يك بشر عادي دست پيدا كرد![8] (http://www.jafarfazel.ir/FCKeditor/editor/fckeditor.html?InstanceName=ctl00_ContentPlaceHold er1_FCKeditor1&Toolbar=Basic#_ftn8) بلكه باید گفت: بر اسـاس آن، خـدا بشري است كه به برخی از گناهان هم آلوده شده است!
طاهره وحیدیان
07-03-2012, 05:33 AM
پيامبران الهي در تورات : با كمال تاسف ميبينيم در تورات موجود، براي پيامبران الهي عليهم السلام صفاتي ذکر شده كه توصیف آنها حتي براي انسانهاي عادي هم شرم آور است!
به عنوان نمونه در تورات آمده است[9] (http://www.jafarfazel.ir/FCKeditor/editor/fckeditor.html?InstanceName=ctl00_ContentPlaceHold er1_FCKeditor1&Toolbar=Basic#_ftn9): « لوط از صوغي بر آمد و با دو دختر خود در كوه ساكن شد، زيرا كه ترسيد در صوغر بماند، پس با دو دختر خود در مغازه سكونت كرد، دختر بزرگ به كوچك گفت: پدر پير شده و مردي بر روي زمين نيست كه بر حسب عادت كل جهان، به ما در آيد بيا تا پدر خود را شراب نوشانيم و با او همبستر شويم، تا نسلي از پدر خود نگهداريم پس در همان شب پدر خود را شراب نوشاندند و دختر بزرگ با پدر خويش هم بستر شد و لوط از خوابيدن و بر خواستن وي آگاه نشد. روز ديگر دختر بزرگ به دختر كوچك گفت: اينك من با پدرم همخواب شدم، اينك او را شراب بنوشانيم و تو بيا با او هم خواب شو، تا از پدر خود نسلي نگاه داريم، آنشب پدر خود را شراب نوشانيدند و دختر كوچك هم، با پدر همبستر شد در حالي كه پدر از خوابيدن و برخاستن وي، آگاه نشد. پس هر دو دختر لوط، از پدر خود آبستن شدند، و دختر بزرگ پسر زاييد، او را موآب نام نهاد و او تا امروز، پدر موآبيان است و دختر كوچك نيز پسري زاييد كه او را ابن عمّي نام نهاد، وي تا به حال، پدر بني عمو است. »[10] (http://www.jafarfazel.ir/FCKeditor/editor/fckeditor.html?InstanceName=ctl00_ContentPlaceHold er1_FCKeditor1&Toolbar=Basic#_ftn10) اين عبارت را حتي در مورد افراد عادي هم نمي توان گفت، چه رسد به پيامبران الهي! و يا در مورد داوود عليه السلام مي گويد: « او به پشت بام رفت و زن همسايه را در حال شستو ديد، از او خوشش آمد و فرستاد تا او را آورند و با او زنا كرد و ... و سر انجام، شوهر او را كه اوريا بود به صحنهي جنگ فرستاد تا كشته شود و بتوانـد با زن او ازدواج نمايد.»[11] (http://www.jafarfazel.ir/FCKeditor/editor/fckeditor.html?InstanceName=ctl00_ContentPlaceHold er1_FCKeditor1&Toolbar=Basic#_ftn11) و ... متاسّفـانه، در اين تورات، مطالبی از این دست، فراوان يافت ميشود.[12] (http://www.jafarfazel.ir/FCKeditor/editor/fckeditor.html?InstanceName=ctl00_ContentPlaceHold er1_FCKeditor1&Toolbar=Basic#_ftn12) ما در اينجا به همين مقدار
بسنده کرده و علاقمندان را براي مطالعهي بیشتر در این باره، به كتاب انيس الاعلام[13] (http://www.jafarfazel.ir/FCKeditor/editor/fckeditor.html?InstanceName=ctl00_ContentPlaceHold er1_FCKeditor1&Toolbar=Basic#_ftn13) ارجاع ميدهيم.
پی نوشت:
5] (http://www.jafarfazel.ir/FCKeditor/editor/fckeditor.html?InstanceName=ctl00_ContentPlaceHold er1_FCKeditor1&Toolbar=Basic#_ftnref5) - تورات / كتاب تاريخ الامام ، باب 34، آيه ي 15 تا 24 .
6- اظهار الحق / شيخ رحمت الله هندي/ ص 227-229.
7- تورات / تاب تاريخ الايام، باب 34، آيه ي 15 تا 229.
[8] (http://www.jafarfazel.ir/FCKeditor/editor/fckeditor.html?InstanceName=ctl00_ContentPlaceHold er1_FCKeditor1&Toolbar=Basic#_ftnref8)- این، نظیر عقیدهی اهل سنت و به ویژه وهابیت است؛ زیرا آنان نیز خدا را به صورت یک موجود جسمانی تصوّر کردهاند. از جمله میگویند: خدا شبهاي جمعه سوار بر الاغی شده، به در خانههاي مردم ميآید و سخن او به آنها این است که: آیا كسي هست توبه كند و من توبهاش را بپذيرم !!! این قبیل از عقاید آنان را در كتاب « خدا آيين وهابيّت »میتوان مطالعه نمود.
9- به دلیل ذکر این نمونهها، پوزش میطلبیم، اما به نظر میرسد آوردن آن، به دلیل آشنایی بیشتر با متون مذکور ضروری است.
10- سفر پيدايش فصل 19 فقرات 30 تا آخر فصل.
[11] (http://www.jafarfazel.ir/FCKeditor/editor/fckeditor.html?InstanceName=ctl00_ContentPlaceHold er1_FCKeditor1&Toolbar=Basic#_ftnref11)- تورات / كتاب دوم سموييل باب يازدهم.
[12] (http://www.jafarfazel.ir/FCKeditor/editor/fckeditor.html?InstanceName=ctl00_ContentPlaceHold er1_FCKeditor1&Toolbar=Basic#_ftnref12) - از جمله ميتوان به اين نشانيها مراجعه كرد: سفر پيدايش باب 9 ، 12، 19، 27، 32، 38، 39 و سفر خروج باب 4 ، 5، 32، 6 و كتاب خرقيال بني، باب 4، سفر الاويان باب 18 و كتاب يوشع نبي باب 1 ، باب 2، باب 3.
[13] (http://www.jafarfazel.ir/FCKeditor/editor/fckeditor.html?InstanceName=ctl00_ContentPlaceHold er1_FCKeditor1&Toolbar=Basic#_ftnref13) - نویسندهی این کتاب، شخصی است به نام محمدصادق فخرالاسلام، که از دین مسیحیت خارج شده و افتخار تشرف به دین اسلام را پیداکرد.
طاهره وحیدیان
07-03-2012, 05:34 AM
نتيجه: در خاتمه ميتوان نتيجه گرفت كه تورات موجود در دست يهود، بنابر آنچه خود آنان بدان اعتراف کردهاند و در كتابهایشان آوردهاند، به هيچ وجه آن الواح و اسفار خمسه[14] (http://www.jafarfazel.ir/FCKeditor/editor/fckeditor.html?InstanceName=ctl00_ContentPlaceHold er1_FCKeditor1&Toolbar=Basic#_ftn14)، كه بر حضرت موسي عليه السلام نازل شد، نيست. و هيچ سند متّصلي، اين تورات را به حضرت موسي عليه السلام نميرساند. همچنین نميتوان فهميد، نسخهي موجود در صندوق عهد، از چه زماني مفقود گرديده است. چه اینكه در آيهي 9 باب 8 از سفـر ملوك 1، تـورات فارسي، صفحهي537، آمده است: « وقتي حضرت سليمان عليه السلام صندوق عهد را گشود، غير از دو لوح سنگي كه احكام عشره در آنها درج بود، چيز ديگري نيافت. » كه آن احكام عشره ( يا كلمات عهد ) عبارتند از:
1ـ من خداي توام كه تو را از زمین مصر، از خانهي بندگي بيرون آوردم. 2 ـ غير از من خداي ديگري نيست. 3 ـ به اسم خداوند، به عبث قسم مخور. 4 ـ روز شنبه را فراموش مكن و مقدس بدار. 5 ـ پدر و مادر را احترام كن. 6 ـ قتل مكن. 7 ـ زنا مكن. 8 ـ دزدي مكن. 9 ـ شهادت دروغ مده.
10 ـ به همسايهات بدي مكن.
طاهره وحیدیان
07-03-2012, 05:36 AM
اسفار خمسه : در رابطه با بخش اسفار خمسه از كتاب تورات، يهوديان معتقدند: « اگر هيچ یک از قسمتهای تورات ـ كه به نام عهد عتيق ارايه ميشود ـ از موسي عليه السلام نباشد، دست کم، اسفار خمسه از موسي است.! »
اما باید گفت: اندک مطالعه ای در اسفار خمسه، ما را به این نتیجه رهنمون ميسازد كه آنها نیز از حضرت موسي عليه السلام نميباشد.
به عنوان نمونـه در آيـهي 5 از فصـل 34، سفر شني ميخـوانيم: « حضـرت موسي عليه السلام، بندهي خدا، مرده است، او را دفن كردند، بني اسراييل سه روز برايش عزاداري كردند، و تا به حال هم كسي ندانسته كه قبر موسي كجاست و تا به حال هم پيغمبري چون موسي نيامده است و ... » اين عبارت، خود گوياي اين مطلب است، كه اين كتاب را كسي غیر از حضرت موسي علیه السلام در مورد ایشان نوشته است.
همچنین در تورات، آياتي وجود دارد كه در آنها نام پادشاهاني برده شدهاست كه قرنها بعد از حضرت موسي عليه السلام آمده اند! سبك و سياق اين آيات هم، به گونهای نيست كه بتوان آنها را بر پيشگويي حمل نمود.[15] (http://www.jafarfazel.ir/FCKeditor/editor/fckeditor.html?InstanceName=ctl00_ContentPlaceHold er1_FCKeditor1&Toolbar=Basic#_ftn15)
در پایان باید گفت: گروهی همچون اندرياس كاريس و اسپيموزا در کتابهای خود آوردهاند که: « تورات كنوني مربوط به يك عصر و تأليف شخص واحدي نيست. »
به عنوان مثال، سفر خروج آن در قرن نهم قبل از ميلاد، سفر تثنيه در قرن هفتم و هشتم قبل از ميلاد و سفر لاويان 516 سال قبل از ميلاد مسيح نگاشته شده است!!! و اگر دقت بيشتري شود،
تناقض مطالب در تورات، محكم ترين دليل بر اين ادعاست.[16] (http://www.jafarfazel.ir/FCKeditor/editor/fckeditor.html?InstanceName=ctl00_ContentPlaceHold er1_FCKeditor1&Toolbar=Basic#_ftn16)
پی نوشت:
14] (http://www.jafarfazel.ir/FCKeditor/editor/fckeditor.html?InstanceName=ctl00_ContentPlaceHold er1_FCKeditor1&Toolbar=Basic#_ftnref14) - اسفار خمسه يعني كتابهاي پنج گانه كه عبارتند از: الف- سفر تكوين (پيدايش) يعني سفر براشيت به معني قصهها، چون در ميان آن داستانهایی آمده است. ب- سفر خروج يعني سفر شموت به معني كيفيت بيرون آمدن آنها از مصر ج- سفر لاويان يعني سفر و يقرا كه در آن احكام آمده است د- سفر اعداد يعني سفر بميد بار كه در آن احكام آمده است هـ- سفر مثني يا تثنيه، به معناي اينكه اين سفر دو بار نازل شده است و اسفار خمسه را پنتاتيرك ميگويند.
[15] (http://www.jafarfazel.ir/FCKeditor/editor/fckeditor.html?InstanceName=ctl00_ContentPlaceHold er1_FCKeditor1&Toolbar=Basic#_ftnref15) - به عنوان نمونه: آيات 31 تا آخر باب 36 از سفر پيدايش
[16] (http://www.jafarfazel.ir/FCKeditor/editor/fckeditor.html?InstanceName=ctl00_ContentPlaceHold er1_FCKeditor1&Toolbar=Basic#_ftnref16) - رجوع کنید به: الف) كتاب دوملوك ص 621، فصل 24، آيهي 8 به بعد از تورات فارسي با كتاب تاريخ الايام ص 728 فصل 36، آيهي 9 تناقض دارد. ب) تاريخ الايام1، ص 635 فصل 7، آيهي 7 به بعد با فصل 46، سفر تكوين، آيهي 21 به بعد، ص 74 تناقض دارد.
vBulletin® v4.2.5, Copyright ©2000-2025, Jelsoft Enterprises Ltd.