PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : دخترك قشنگ!



طاهره وحیدیان
07-02-2012, 10:50 AM
http://img.tebyan.net/big/1390/01/1471112282186122162551552311542523917615033.jpg

دختربا نازبه خداگفت:


چطور زيبا مي آفريني ام و انتظار داري خود را براي همگان نكنم؟

خدا گفت:زيباي من!تو را فقط براي خودم آفريدم

دخترك،پشت چشمي نازك كرد و گفت:خدا كه بخل نمي ورزد،بگذار آزاد باشم

*خدا چادر را به دخترك هديه داد*

دخترك با بغض گفت:با اين؟اينطور كه محدودترم.اصلا مي خواهي زنداني ام كني؟يعني اسير اين چادر مشكي شوم ؟؟؟؟

خدا قاطع جواب داد:بدون چادر،اسير نگاه هاي آلوده خواهي شد...هر چيز قيمتي را كه در دسترس همه نمي گذارند.تو جواهري

دخترك با غم گفت:آخر...آخر،آنوقت ديگر كسي مرا دوست نخواهد داشت.نه نگاهي به سمت من خواهد آمد و نه كسي به من توجه ميكند

طاهره وحیدیان
07-02-2012, 10:50 AM
خدا عاشقانه جواب داد:من خريدار توام!
منم كه زود راضي مي شوم و نامم سريع الرضاست.

آدميانند و هزاران نوع سليقه!
هرطور كه بپوشي و بيارايي،باز هم از تو راضي نمي شوند!
اصلا مگر تو فقير نگاه مردمي؟آن نگاه ها مصدومت ميكند

*دخترك آرزويش را به خدا گفته بود و مي خواست چونان فرشته اي محبوب جلوه كند*

طاهره وحیدیان
07-02-2012, 10:51 AM
خدا با لطف جوابش را داد:
دخترك قشنگ!
وقتي با عفاف و حجابت در ميان گرگان قدم بر ميداري،فرشته اي

دخترك،زبان دور دهان چرخانيد و گفت:
مگر خودت زيبايي را دوست نداري؟
اينطور ساده كه نمي شود!
مي خواهم جذاب تر شوم و خريدني

«مدادشمعي سرخش را برداشت و دو لبه ي دهانش را قرمز كرد.ماژيك مشكي به دست گرفت و دور چشم هايش كشيد و بعد هم چون برف سپيد جلوه مي نمود.آبشاري از گيسوانش را هديه داد به نگاه ها،"مفت و رايگان"»دخترك چون عروسكي در بازار دنيا،پشت ويترين خيابان خود را به نمايش كه نه،به فروش گذاشت.

برچسبي روي هر نگاه دخترك به چشم مي خورد:"حراج شد".حراج شد

و هركس رد ميشد ميگفت:آن چيز كه حراج شود حتما ارزش و قيمتي نداردو و همگان ردشدند

و هيچ كس

نخریدش...