PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : زرنگی آخوندها چیست؟/روایت خوشگلی قرائتی در تلویزیون



امیرحسین
06-22-2012, 04:18 PM
زرنگی آخوندها چیست؟/روایت خوشگلی قرائتی در تلویزیون

یک زرنگی ما آخوندها داریم، یك چیزی را كه وقتی سؤال می‌كنند نمی‌توانیم جواب بدهیم، می‌گوییم: سؤالت را تكرار كن. توضیح بده، این تا می‌رود توضیح بدهد، فكر می‌كنیم.


http://bornanews.ir/Image/News/2012/6/102113_634759710083381858_m.jpg (http://bornanews.ir/Image/News/2012/6/102113_634759710083381858_l.jpg)


به گزارش خبرنگار اجتماعی برنا، حجت الاسلام قرائتی در سخنانی با عنوان "عوامل مهجوریت قرآن" گفت:یادم نمی‌رود كه من حدود بیست سال پیش پاكستان رفتم. با من مصاحبه كردند كه در ایران چند تا حافظ قرآن داریم من ماندم چه كنم. راست بگویم آبروی ایران ریخته، دروغ بگویم آبروی خودم نزد خدا می‌ریزد. اصلاً آبرو كه نداریم، تتمه‌ آبرویم می‌ریزد.

یک كسی می‌گفت، تتمه‌ آبرویم رفت. گفتم: چرا می‌گویی: تتمه؟ گفت: آبرویم رفته. شاید یک قطره‌اش مانده، آن یك قطره‌اش هم... نزد خدا آبرو كه ندارم. گفتم: اگر دروغ بگویم، تتمه‌اش هم می‌رود اگر هست.

یک زرنگی ما آخوندها داریم، یك چیزی را كه وقتی سؤال می‌كنند نمی‌توانیم جواب بدهیم، می‌گوییم: سؤالت را تكرار كن. توضیح بده، این تا می‌رود توضیح بدهد، فكر می‌كنیم. منبری‌ها كه گاهی حرف یادشان می‌رود می‌گویند: سه تا صلوات كه فكر كند. وگرنه خوب یك صلوات بس است. گفتم: باید یك خرده این را توضیح بدهی. هی توضیح داد و من فكر كردم چه بگویم.

امیرحسین
06-22-2012, 04:18 PM
بحث این است كه در ایران حافظ قرآن چند تا است؟ خدا كمكم كرد گفتم: در ایران حافظ قرآن خیلی نداریم، محافظ قرآن خیلی داریم. این بیچاره گیج شد. گفت: فرق بین حافظ و محافظ چیه؟ گفتم: حافظ قرآن كه شما تربیت می‌كنید، چشمش را می‌بندد و تند تند می‌خواند. این كار خوبی است ولی خیلی مهم نیست. محافظ قرآن مهم‌تر از حافظ است. گفت: محافظ چیه؟ گفتم: محافظ می‌رود جبهه تكه تكه می‌شود و یك وجب زمین به دشمن نمی‌دهد. ممكن است نمازش هم غلط باشد. ممكن است نمازش استاندارد نباشد. جانش را می‌دهد، این را می‌گویند: محافظ قرآن. شما همه قرآن را حفظ هستید، ولی معلوم نیست چقدر وقت عمل پای كار باشید. این یك سری تكان داد و گفت: احسنت! بالاخره ما هم خدا را شكر كردیم كه كمك ما كردی.

الآن حفظ قرآن در ایران، جلسات تفسیر، آموزش قرآن، هم سازمان تبلیغات، دفتر تبلیغات، حوزه‌های علمیه، اوقاف، ارشاد، خیلی تكان خوردند. خود امت، اما حضرت عباسی با همه‌ زحمات، دستشان درد نكند. زحماتشان ذخیره‌ی قیامت شود. ولی هنوز قرآن مهجور است.

وی همچنین در قسمت های دیگری از سخنان خود گفت:یك آیت الكرسی را روی یک دانه برنج می‌نویسیم. اینقدر ریز چه كسی گفته بنویس. قرآن چهل تنی، هر دو را هم دیدم. قرآن چهل تنی ورق‌هایش را با چرثقیل ورق می‌زدند. همه‌ صفحاتش پروفیل است. یا اینقدر كوچك می‌شود كه یك آیت‌الكرسی را روی برنج می‌نویسی، یا اینقدر بزرگش می‌كنیم كه باید با جرثقیل ورق بزنیم.

من را خانه‌ یک عالم عارفی بردند. البته خیلی علم نداشت. ایشان گفت: من می‌خواهم تو را بیمه كنم. بلند شو بایست! گفتم: آقا من نمی‌خواهم بیمه شوم. من می‌خواهم سگ مرا بخورد، تو عارف مرا بیمه نكنی. این عرفان‌هایی كه از طریق فقه نباشد اینطوری است. یك مشت هم احمق می‌شوند و گول می‌خورند. گفتم: آقا من نمی‌خواهم بیمه شوم. ما راه بیمه داریم، گوسفند كشتن، صدقه، آیت الكرسی، استمداد از خدا بیمه می‌شویم. اینكه من را فوت می‌كنی، من این را قبول ندارم. دلیل من هم زیارتی است كه معتبر ترین زیارت‌ها است. زیارت امین الله، خیلی معتبر است.

امیرحسین
06-22-2012, 04:18 PM
یك كسی زنگ زد خانه‌ی ما كه من تو را كار دارم. آمد دیدم یک قرآن هدیه آورده. گفت: آقا این قرآن سیصد، چهارصد هزار تومان است. گفتم: می خواهی چه كنی؟ خود قرآن در آیاتش پر از انفاق است، برو انفاق كن. آیه‌ انفاق را نمی‌گیریم، خرج جلد و كاغذ گلاسه و چاپ آن می‌كنیم، سرگرم به چاپ! سرگرم به صوت، تجوید، صوت خوب است. تجوید خوب است، اما چقدر خوب است؟ تجوید یك چند ساعتی بس است. ما الآن لیسانس داریم علوم قرآن. یك خاطره تلخ بگویم. حالا می‌ترسم در تلویزیون بگویند چرا اسم بردی؟ اسم نمی‌برم.

در شهرها كه من می‌روم. خوب بعضی در تلویزیون مرا دیده‌اند. در شهر كه می‌روم می‌گویند: بیا برویم قرائتی را ببینیم! می‌آید می‌گوید: در تلویزیون خوشگل‌تر است! در تلویزیون بلندتر است، كوتاهتر است. اصلاً نمی‌فهمد من چه می‌گویم. می‌آید مرا كیلویی حساب می‌كند. (خنده حضار)

یك كسی حالا اسمش را نمی‌برم. اینها همه در ذهنم هست. الله اكبر! می‌گفت: من چهارده سال است استاد نمونه هستم. ما خیلی عاشقش شدیم، رفتیم خانه‌اش مهمانش شدیم. چهارده سال است استاد نمونه هستی؟ گفتیم خوب در چه رشته‌ای؟ گفتم: خوب حالا می‌خواهم به شما یك نكته‌ای بگویم. شما سوره‌ی نساء را بیاور. وقتی رفت سوره‌ی نساء را بیاورد، آخرهای قرآن رفت. جزء هجده، نوزده، بیست! سوره‌ی نمل، شعرا، گفتم: بابا سوره‌ی نساء اول‌های قرآن است. مثل اینكه می‌گوییم: برو جمكران، می‌رود جاده اراك! این پیداست كه اصلاً نمی‌داند جمكران در جاده كاشان است.

در سخنرانی‌ها محور قرآن باشد. من خودم را مقصر می‌دانم .خیلی‌ها را هم مقصر می‌دانم. آن مقداری كه رُمان می‌خوانند، آن مقداری كه تاریخ می‌خوانند، آن مقداری كه تحلیل سیاسی دارند سهم قرآن كرد. هم حوزه و هم دانشگاه، نگاه كنیم مثلاً در این پنجاه سال چند تا تفسیر نوشته شده؟ چند تا تفسیر در این پنجاه سال نوشته شده است. كتاب‌های دیگر چقدر نوشته شده است؟ بودجه‌هایی كه صرف تبلیغات دین می‌شود چقدر خرج روح قرآن می‌شود، چقدر خرج پوست قرآن می‌شود؟ به پوست چقدر می‌رسیم، به روح، هردو باید با هم باشد. من پوست را هم قبول دارم. تجوید و اینها را قبول دارم. صوت را قبول دارم. اما تخمه پوستش را بكاری سبز نمی‌شود، مغزش را هم بكاری سبز نمی‌شود. باید پوست و مغز را با هم كاشت تا سبز شود. هم ظاهر و هم باطن.
-پایان-