PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : چرا کارها را باید با «بسم الله» آغاز کرد؟



امیرحسین
06-15-2012, 09:04 AM
چرا کارها را باید با «بسم الله» آغاز کرد؟


از بحث «شکل عمل» بالاتر این است که می‌گوید: هر عملی که خواستی انجام بدهی، نه تنها باید این‏گونه باشد، بلکه قبل از انجام آن باید بگویی: خدا! یک وقت می‏گوید: کار را این‏گونه انجام بده! یک وقت می‌گوید: قبل از انجام عمل بگو: «بسم الله»! «کُلُّ أَمْرٍ ذِی بَالٍ لَمْ یبدَأ بِبِسْمِ اللَّهِ فَهُوَ أَبْتَرُ». دستور است که هر کاری را که می‌خواهی شروع کنی با نام خدا شروع کن تا کار ابتر نماند!


http://www.bartarinha.ir/files/fa/news/1391/3/24/87480_921.jpg

پایگاه اطلاع رسانی آیت‌الله مجتبی تهرانی - آیت‌الله مجتبی تهرانی در سیزدهمین جلسه درس اخلاق خود با موضوع تربیت و مربیان تربیتی در خصوص حسن ادب و سوء ادب به ایراد سخنرانی پرداخت که مشروح آن در پی می‌آید:

مروری بر مباحث گذشته

بحث ما راجع به تربیت به معنای روش رفتاری و گفتاری بود. عرض شد انسان اگر بخواهد دیگران را به آداب الهی مؤدّب کند، باید قبل از آن خود را در ابعاد گوناگون وجودی‌ عقل و قلب و نفس و اعضا و جوارح مؤدّب به ادب الهی کرده باشد.

در جلسه گذشته مطلبی را در ارتباط با «ادب قلب» از اهل معرفت نقل کردم. در تعابیر اهل معرفت راجع به این مسئله آمده است: «حُسن ادب قلب» و «سوء ادب قلب» که این را هم در جلسه گذشته توضیح دادم و دیگر تکرار نمی‌کنم. در این جلسه می‌خواهم این مطلب را مقداری توسعه بدهم.

امیرحسین
06-15-2012, 09:04 AM
«حُسن ادب»

«حُسن ادب» و «سوء ادب» که راجع به قلب مطرح می‏شود، فی نفسه به چه معنا است؟ در تعریف ادب نسبت به حُسن‌ آن، می‌گویند: «حُسن ادب»، یعنی آن هیئت حَسَنه‌ای که سزاوار است فعل، کار و رفتار انسان بر آن هیئت واقع شود. این به اصطلاح حُسن ادب است.

«عقل عملی» مُدرِک حسن و قبح

در اینجا مطلبی را عرض می‏کنم و آن اینکه مسأله حُسن و قُبح از مسائلی است که به اصطلاح ما «عقل عملی» آن را ادراک می‌کند. به تعبیر ما حُسن و قُبح از مُدرَکات «عقل عملی» است. عقل مثلاً می‌گوید: عدل حَسن و زیبا است، ظلم زشت و قبیح است. حال مصادیق آن نسبت به دیدگاه گروه‌ها مختلف می‌شود. مثلاً فرض کنید گروهی این‌طور هستند که در برخورد ابتدایی با افراد ادب را در این می‏دانند که اگر کلاه سرشان است کلاهشان را بردارند، یا عدّه‌ای دیگر به هم دست می‌دهند، عدّه‌ای دستشان را بلند می‌کنند، عدّه‌ای به حالت اِنحِنا خم می‌شوند. تشخیص این مصادیق متعلّق به گروه‌ها و اقوام مختلفه‏ است. هرکدام از این اقوام به این حالات مخصوص به خود می‌گویند: «ادب». هر گروهی برای خود از نظر مصداق ادب «هیئت حسنه‏ای» دارد که با گروه دیگر فرق می‌کند.

امیرحسین
06-15-2012, 09:05 AM
حُسن ادب، هنگام برخورد با دیگران از دیدگاه مکتب الهی

بحث ما راجع به «ادب الهی» است. می‏خواهیم ببینیم در مکتب الهی، حسن ادب در برخورد با دیگران در چیست؟ هم از قرآن و هم از روایات مطالبی را در این زمینه مطرح می‌کنم.

فرمود: «فَإِذا دَخَلْتُمْ بُیوتاً فَسَلِّمُوا عَلى‏ أَنْفُسِکُمْ تَحِیةً مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُبارَکَةً طَیبَةً کَذلِکَ یبَینُ اللَّهُ لَکُمُ الْآیاتِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُون». در جای دیگر فرمود: «یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَدْخُلُوا بُیوتاً غَیرَ بُیوتِکُمْ حَتَّى تَسْتَأْنِسُوا وَ تُسَلِّمُوا عَلى‏ أَهْلِها ذلِکُمْ خَیرٌ لَکُمْ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُون»، قرآن می‌گوید: در برخورد اوّلیه هنگام وارد شدن به خانه، تحیت و سلام کنید. در روایات بسیاری هم آمده است که در برخورد اولیه مصداق احترام و یا به تعبیر ما حسن ادب این است که به یکدیگر سلام کنید. پیغمبر اکرم در روایتی فرمود: «قَالَ رَسُولُ اللَّه(صلّی ‏الله ‏علیه ‏وآله‏ وسلّم) إِذَا تَلَاقَیتُمْ فَتَلَاقَوْا بِالتَّسْلِیمِ»، هنگام ملاقات با یکدیگر‌ سلام کنید! امام صادق (علیه‏السلام) می‏فرماید: «السَّلَامُ تَحِیةٌ لِمِلَّتِنَا». باز از امام صادق(علیه‏السلام) روایت شده است که: «السَّلَامُ قَبْلَ الْکَلَامِ»، قبل از آغاز کلام اوّل سلام کنید! حتّی در آداب جدا شدن هم داریم که هنگام خداحافظی نیز سلام کنید!

«سلام» یعنی چه؟ «سلام» یعنی «خدا» به تو سلامتی بدهد! آیه «فَإِذا دَخَلْتُمْ بُیوتاً فَسَلِّمُوا عَلى‏ أَنْفُسِکُمْ تَحِیةً مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُبارَکَةً طَیبَةً»، هم می‏فرماید: «سلامتی از خدا است». «سلام» خود یک نوع دعا می‏باشد. از نظر اسلام و مکتب الهی «سلام کردن» مصداقی زیبا برای برخورد با دیگران محسوب می‏شود؛ یعنی در مکتب الهی ادب هنگام برخورد این است که اوّل سلام کنید.

امیرحسین
06-15-2012, 09:05 AM
فراگیری دستورات مکتب الهی نسبت به همه شئون زندگی فردی و اجتماعی

من از باب نمونه به ادب هنگام برخورد اشاره کردم، والّا در مکتب الهی برای تمام شئون زندگی فردی و اجتماعی و چگونه انجام دادن کارها مثل نشستن، بلند شدن، غذا خوردن و خوابیدن، دستوراتی الهی وجود دارد. جایی را پیدا نمی‌کنید که دستوری و فعلی‌ مبنی بر ادب الهی به اقتضای آن وجود نداشته باشد. نسبت به همه شئون حتّی برای دستشویی رفتن هم دستور وجود دارد، بالاتر از این که نداریم!

در روایتی است که شخصی به یکی از ائمّه عرض می‌کند: آقا! ما وقتی دستشویی می‌رویم اشکال ندارد ذکر و نام خدا را در آنجا ببریم؟ خیال می‌کرد نباید اسم خدا را در آنجا برد! پیش خودش فکر می‌کرد که چون آنجا محلّ خسّت و زشتی است خوب نیست که انسان در آنجا اسم خدا را ببرد! حضرت به او فرمود: «ذِکْرُ اللَّهِ حَسَنٌ عَلَى کُلِّ حَالٍ»، ذکر خدا در هر حال پسندیده است. در حالی که در دستشویی نشسته‏ای همان جا ذکر بگو. من این‏ها را می‌گویم برای اینکه بدانید از دیدگاه مکتب الهی انسان چگونه باید تربیت شود و یا به قول ما به چه تربیتی مربّی شود. توجّه کنید! اسلام به عنوان یک مکتب الهی می‌گوید: اگر حمّام می‌روی، اگر دستشویی می‌روی و به طور کلّی هر کاری که انجام می‏دهی باید همراه با حسن ادب الهی باشد.

توحید باید در جمیع اعمال انسان سرایت کند

ممکن است به قول ما طلبه‌ها إن‏ قُلت شود که چرا تشخیص مصادیق فعل حسن را به اقوام و گروه‌ها واگذار نکردند و نگفته‏اند: هر چیزی را که خوب می‏دانید انجام دهید؟ در اسلام به هیچ وجه این مسئله را به ما واگذار نکرده‏اند که هر چه را «تو» خوب و زیبا می‌دانی، خوب است و مصداق واقعی حسن ادب می‏باشد. به هیچ وجه چنین حرفی وجود ندارد! جهت این است که در مکتب الهی اسلام باید مقصد اعلی «توحید» باشد و این توحید نیز باید در جمیع اعمال انسان سرایت کند، به این معنا که بر روی تمام کارهای او سایه بیافکند و در نهایت عمل انسان یک نوع تمثّل توحیدی الهی پیدا کند؛ مانند آینه‌ای گردد که حاکی از توحید شخص باشد. اگر این تعبیر را به کار بریم چه بسا اغراق و مبالغه نکرده باشیم که: اگر عمل انسان را تجرید کنیم، اعتقاد محض شود و از مادّیت به شکل اعتقاد در بیاید، آن هم اعتقاد توحیدی الهی؛ یا گاهی این تعبیر را به کار می‏بریم که: «اعتقاد توحیدی» باید تبدیل به «عمل» گردد! یک وقت می‏گویی: اگر عمل را تجرید کنیم باید به شکل اعتقاد در بیاید، یک وقت هم می‏گویی: نه! اعتقاد توحیدی باید تبدیل به عمل شود؛ این دو موضوع متفاوت است. لذا می‌گوییم: اعتقاد موحّد باید بر روی جمیع اعمالش سایه داشته باشد! مثل کسانی که دارای ملکاتی هستند و این ملکات در همه اقوال و اعمالشان ظاهر می‌شود. بنابراین ما می‌بینیم در اسلام نسبت به هر عملی از ناحیه شارع مقدّس دستوری وجود دارد.

امیرحسین
06-15-2012, 09:05 AM
شروع کارها با نام خدا

یک وقت هست که می‌گوییم: «شکل عمل» را چگونه انجام دهیم؟ یا شکل آن اعمالی که باید انجام دهیم چگونه باید باشد؟ در مکتب الهی ما نسبت به تمام رفتارها و گفتارها، «شکل عملی» که عند الله زیبا است را برای ما تعریف کرده‏ اند. امّا از بحث «شکل عمل» بالاتر این است که می‌گوید: هر عملی که خواستی انجام بدهی، نه تنها باید این‏گونه باشد، بلکه قبل از انجام آن باید بگویی: خدا! یک وقت می‏گوید: کار را این‏گونه انجام بده! یک وقت می‌گوید: قبل از انجام عمل بگو: «بسم الله»! «کُلُّ أَمْرٍ ذِی بَالٍ لَمْ یبدَأ بِبِسْمِ اللَّهِ فَهُوَ أَبْتَرُ». دستور است که هر کاری را که می‌خواهی شروع کنی با نام خدا شروع کن تا کار ابتر نماند! این بحث را تا جایی گسترش پیدا می‏کند که در آن حتّی اثر وضعی این مسئله را هم مطرح می‌کنند. لذا این را توجّه کنید! ما می‌گوییم: مؤدّب به ادب الهی، کسی است که بر اساس همان هیئتی که عند الله زیبا است رفتار می‏کند.

«حُسن ادب» در مکتب الهی بازتاب توحید بر روی جمیع رفتارها است

بحث ما این بود که اگر بخواهی دیگران را مؤدّب کنی، باید قبل از آن خودت مودّب به آداب الهی شوی، یعنی باید کارهایی که می‌خواهی انجام دهی خداپسندانه و مورد رضای الهی باشد. این را می‌گویند: «حسن ادب». از نظر مکتب ما «حسن ادب» این است. به طور کلّی «حسن ادب» در مکتب ما بازتاب توحید بر روی جمیع رفتارها و گفتارهای انسان می‏باشد.

خدا به وسیله «اسوه حسنه» با ابنای بشر اتمام حجّت می‏کند

در اینجا بحث مفصّلی وجود دارد و آن این است که ما در روایات داریم: خداوند انسانی را مؤدّب به آداب خود نمود و او را به عنوان الگو به ابنای بشر معرّفی کرد تا به تعبیر من، کسی نتواند بگوید: «نمی‌دانستیم»، «نمی‌توانستیم». دقّت کنید! در اینجا به دو مطلب اشاره کردم، یک؛ «نمی‌دانستیم» و دو؛ «می‌دانستیم ولی نمی‌توانستیم». مشکل ما در همین دو مطلب است. خدا برای اینکه جلوی این دو مشکل را بگیرد، «اُسوه حسنه» برای ما فرستاد. «اُسوه حسنه» یعنی همان کسی که مؤدّب به ادب الهی است.

امیرحسین
06-15-2012, 09:35 AM
پیامبر دست‏‏ پرورده خدا و علی دست‏پرورده پیامبر

امام صادق(علیه‏السلام) در روایتی فرمود: «إِنَّ اللَّهَ عَزّوَجَلّ أَدَّبَ نَبِیهُ فَأَحْسَنَ تَأْدِیبَهُ». در جای دیگر می‏فرماید: «إِنَّ اللَّهَ أَدَّبَ نَبِیهُ حَتَّى إِذَا أَقَامَهُ عَلَى مَا أَرَادَ». شبیه به این روایات نسبت به پیغمبر اکرم باز هم وجود دارد. در بُعد رسالت قرآن نیز رسول الله را «اسوه حسنه» معرّفی می‏کند. امّا در بُعد ولایت می‏توان به این روایت از علی(علیه‏السلام) اشاره کرد که فرمود: «قال: إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صلّی ‏الله ‏علیه ‏وآله) أَدَّبَهُ اللَّهُ عَزّوَجَلّ»، خدا پیغمبر را ادب کرد، «وَ هُوَ أَدَّبَنِی»، پیغمبر هم من را ادب نمود؛ من دست پرورده او هستم، «وَ أَنَا أُؤَدِّبُ الْمُؤْمِنِینَ وَ أُوَرِّثُ الْآدَابَ الْمُکَرَّمِینَ». این‏چنین حجّت بر همه تمام می‏شود، به گونه‏ای که دیگر هیچ کس نمی‌تواند بگوید: «نمی‌توانستم»! اگر کسی چنین حرفی بزند به او خواهند گفت: چه طور شد که آن‏ها توانستند، تو نتوانستی!؟ آن‏ها هم مثل تو انسان بودند! شما در اعضاء و جوارح و قوا با پیغمبر و ائمه مشترک بودید! چگونه برخی می‏گویند: «ما نمی‏توانیم»!؟ چه طور آن‏ها مؤدّب به آداب الهی شدند، امّا ما «نمی‌توانیم»!؟ بی صفایی نکن! با صفا بگو: «نمی‌خواهم»! بگو: «شهوت و غضب و وهمم نمی‌گذارد»! چرا می‌گویی: «نمی‌دانستم»؟ چرا می‏گویی: «نمی‌توانستم»؟ بگو: «هوای نفسم نمی‏گذارد»!


در روایتی داریم از خود پیغمبر اکرم آمده است: «قال رسول الله(صلی‏ الله‏ علیه‏ وآله‏ وسلم): أَدَّبَنِی رَبِّی»، حضرت در اینجا از تعبیر «ربّ» استفاده می‌کند و «ربوبیت» حقّ را مطرح می‌کند، «ربّ» به معنای «پرورش دهنده» است. فرمود: «أَدَّبَنِی رَبِّی»، پروردگارم من را تربیت کرد و ادب نمود، «فَأَحْسَنَ تَأْدِیبِی»، و من را به کارهای زیبا و احسن ادب مؤدّب ساخت.

«أَنَا أَدِیبُ اللَّهِ»، بسیار زیبا است! من کسی هستم که مربّای تربیت الهی هستم، من تربیت شده یدالله‌ام، «أَنَا أَدِیبُ اللَّهِ وَ عَلِی أَدِیبِی»، او هم تربیت شده دست من است. می‌خواستم این را بگویم که: این‏گونه حجّت را بر ما تمام کرده‏ اند.

امیرحسین
06-15-2012, 10:06 AM
تشخیص مصادیق «حُسن ادب» به عهده ما نیست


بنابراین «حسن ادب» در جمیع ابعاد وجودی ما مطرح می‏شود و آن به این معنا است که رفتار و گفتارمان بر یک هیئت زیبا واقع شود. البته تشخیص این ‌زیبایی با ما نیست، هر چند زیبایی و زشتی برخی از امور بسیار روشن است، مانند قبیح بودنِ ظلم و نیکو بودنِ عدل و... امّا صحبت یک یا دو مورد نیست، بلکه صحبت از همه رفتارها در تمامی شئون اجتماعی و فردی انسان می‏باشد؛ مثل اینکه وقتی خواستم در رختخواب بروم چه بگویم؟ چگونه بروم؟ و...


دارد امیرالمومنین(علیه‏السلام) هنگام شب وارد شبستان مسجد کوفه شد. آن خبیث را دید که به رو خوابید است. گفت: این ‏طور نخواب! خوابیدن یک امر فردی است. فرمود: به طرف راست و به طرف چپ و به پشت بخواب که خواب انبیا است. حضرت در آنجا شروع کرد به بیان آداب خوابیدن برای آن خبیث. توجّه کنید! آن‏ها چیزی برای ما کم نگذاشته‏اند. خدا الگویی تربیت کرد و آن را تحویل جامعه بشریت داد. او هم باز تربیت کرد. البته آن دست خدا بود که توانست چنین انسانی تربیت کند. پیغمبر هم می‌گوید: من علی را ادب کردم. علی(علیه‏السلام) می‌گوید: من را پیغمبر تربیت نمود. تربیت این الگو هم در بُعد رسالت و هم در بُعد ولایت است.


بنابراین «حسن ادب» تنها در بعد قلبی نیست بلکه در جمیع ابعاد مطرح می‏شود و آن هم با دستورات الهیه‌ای که توسّط انبیا و اولیا به ما گفتند و بر اساس آن رفتار کردند و نشان جامعه هم دادند، تحقّق پیدا می‌کند. کسانی هم که در کنارشان بودند کارهایشان را دیدند و همه را برای ما نقل کردند، به گونه‏ای که دیگر قابل انکار نیست.
-پایان-