PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : شیر دادن به نامحرم



طاهره وحیدیان
06-05-2012, 01:46 PM
شیر دادن به نامحرم


عايشه براى آنكه بتواند آزاد باشد و هر كه را كه دوست داشت بر او وارد شود بى آنكه لازم بداند از او خود را بپوشاند، با جعل داستانى كه ناقل آن فقط خودش بوده و نيز جعل آيه‏اى از قرآن به اين عذر كه داجن (بره يا بزغاله‏اى كه در اطاق نگهدارى مى‏شد) آن را خورد- هم خود را در معرض ديد نامحرم قرار مى‏داد و هم دختران برادر و خواهرش را وادار به گناه مى‏كرد.

عايشه مى‏گفت: زن مى‏تواند مرد بالغ بزرگسالی را شير دهد و با اين شير دادن، آن مرد به منزله فرزند او مى شود! و دیگر رعایت حجاب برای او لازم نیست! براى اين ادعايش هم به قرآن (!) و هم به سنت استشهاد مى‏كرد.

عايشه مى‏گويد: كه آيه رضاع كبير(1) و نيز آيه رجم(2) در قرآن بوده و در صحيفه‏اى زير رختخوابم!!! قرار داشت و چون ما به وفات رسول خدا صلى ‏الله ‏عليه ‏و‏آله مشغول شديم، داجن (بره يا بزغاله ‏اى كه در اطاق نگهدارى مى ‏شد) آن را خورد!(3)

«عن عايشه قالت: لقد نزلت آية الرجم ورضاعة الكبير عشرا ولقد كان في صحيفة تحت سريرى فلما مات رسول اللّه صلى‏ الله‏ عليه‏ و‏سلم وتشاغلنا بموته دخل داجن فأكلها»

طاهره وحیدیان
06-05-2012, 03:08 PM
عايشه به پیامبر نسبت می دهد:«رسول خدا (صلی الله علیه وآله) به «سهلة» دختر «سهيل» دستور داد كه به پسر خوانده‏اش «سالم» شير بدهد. او گفت: چگونه به او شير بدهم در حالى كه او مردى بزرگ است؟!!!پيامبر(صلی الله علیه وآله) تبسمى كرد و فرمود: من مى ‏دانم كه او مردى بزرگ است». (يعنى با اين حال مى ‏گويم به او شير بده تا با تو محرم شود)

(1) يعنى زنى جهت محرم شدن، پسر بزرگى و يا مردى را شير دهد!

(2) مراد از آيه رجم، مطابق آنچه كه اهل سنت گفته‏اند و در پاورقى صحيح مسلم نيز آمده (كتاب الرضاع، ح 26) اين عبارت است: «الشيخ والشيخة إذا زنيا فارجموهما» و در بعض اقوال با اضافه كلمه «البته» يعنى: اگر پيرمرد و پيرزنى زنا كردند حتما آن دو را سنگسار كنيد.

(3) سنن ابن ماجه، ج 1، ص 625، كتاب النكاح، باب 36، ح 1943.

و تا شوهر تو يعنى «أبو حذيفة» از اينكه او وارد بر تو مى‏شود ناراحت نشود(1)

اين دو دليل عايشه ، نه مورد قبول ساير همسران رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله قرار گرفت و نه احدى از علماى اهل سنت بدان فتوا دادند. تذكر اين نكته نيز لازم است كه داستان شير خوردن «سالم» را نيز فقط عايشه نقل كرده است كه در آن اشكالات متعددى ديده مى‏شود كه مهمترين آنها اين است كه:

اگر سالم با «سهلة» نامحرم است چگونه مى‏تواند شير او را بخورد؟

أبو حذيفة از اينكه سالم به زنش -كه با او نامحرم است- نگاه مى‏كند ناراحت مى ‏شود!!! ولى اگر پستان زنش را بمکد و شير زنش را بخورد ناراحت نمى‏شود!!!

آيا مى ‏توان پذيرفت كه نگاه كردن به زنى حرام باشد ولى مكيدن شير از پستان او حلال؟!!!

طاهره وحیدیان
06-05-2012, 03:09 PM
راستى چقدر مسخره است!

آيا نمى‏توان به قاطعيت گفت: كه اين روايت همچون آيه‏اى كه بره‏اى بتواند آن را بخورد ساختگى است؟

آيا از مجموع اين داستان نمى‏توان فهميد كه عايشه از جعل حديث واهمه و ابائى نداشت؟

آيا باز هم مى‏توان به روايات عايشه اعتماد كرد؟

بعض از علماى بکری و عمری در توجيه شير خوردن سالم گفته‏اند كه ممكن است سهلة شير خود را در ظرفى ريخته و سالم از آن نوشيد و با اين توجيه خواسته‏اند كه اشكال مزبور را رفع كنند!!!

اينان از اين نكته غافل شدند كه اگر چنين است چرا سهله از اين نوع شير دادن ناراحت بود؟

مى‏خواهد سالم مردى بزرگ باشد يا نباشد.

از اين گذشته با كلمه «رضاع» كه اصطلاحا به معناى مكيدن شير از پستان است مناسبت ندارد.

زيرا رضاع هنگامى صادق است كه طفل، شير را از پستان بمكد نه آنكه آن را در ظرفى ريخته و به او بدهند.

در مورد «رضاع كبير» نيز چنين توجيه كردند كه اين آيه، هم نسخ تلاوت شده و هم نسخ حكم!

در پاسخ آن بايد گفت: اولا- آيه تا زمان رحلت رسول خدا(ص) به قول عايشه- زير رختخواب او وجود داشت!!!

آيا بعد از وفات آن حضرت، جبرئيل نازل شد و آن را نسخ كرد؟!

ثانيا - چگونه مى‏شود كه حكمى نازل شده باشد و مردم از آن با خبر نباشند و فقط عايشه آن را بداند و سپس نسخ آن بيايد و از نسخ آن هم كسى مطلع نشود و بعدها علماى اهل سنت آن را در توجيه ادعاى عايشه نقل كنند؟!

طاهره وحیدیان
06-05-2012, 03:12 PM
ثالثا - عايشه كه مدعى وجود آن آيه است آن را به عنوان حكمى الهى تلقى كرده و ادعا مى‏كند داجن آن را خورد نه آنكه نسخ شده باشد و معناى آن اين است كه اگر داجن آن را نمى‏خورد زنها مى‏توانستند به نص آن آيه (كه عايشه ـ و فقط او ـ ادعاى نزول آن را داشت) مرد بزرگى را شير دهند تا آن مرد به منزله پسر او باشد.

چنانچه عايشه خود چنين مى‏كرد؛ يعنى هر كس را كه دوست داشت وارد بر او شده همچون محرمى با او نشست و برخاست نموده و خود را از او نپوشاند، به دختر برادر و يا دختر خواهرش دستور مى‏داد كه او را شير دهد!!! البته ساير زنهاى پيامبر صلى‏ الله ‏عليه ‏و‏آله از اين كار ابا مى ‏نمودند.

«...فبذلك كانت عايشه تأمر بنات أخواتها وبنات أخوتها أن يرضعن من أحبت عايشه أن يراها ويدخل عليها

(1) الف - صحيح مسلم، ج 2، ص 8 - 1076، كتاب الرضاع، باب رضاعة الكبير، ح 31 - 26.

ب - سنن ابن ماجه، ج 1، ص 625، كتاب النكاح، باب رضاع الكبير، ح 1943.

ج - سنن أبى داود، ج 2، ص 223، كتاب النكاح، باب فيمن حرم به، ح 2061.

د - سنن نسائى، ج 6، ص 105 - 103، كتاب النكاح، باب رضاع الكبير، ح 22 - 3316.

در اينجا متن يكى از روايات صحيح مسلم را مى‏آوريم:

«عن عايشه قالت: جاءت سهلة بنت سهيل إلى النبى صلى ‏الله ‏عليه ‏و‏سلم فقالت: يا رسول اللّه إنى أرى في وجه أبى حذيفة من دخول سالم (وهو حليفه). فقال النبى صلى‏ الله‏ عليه ‏و‏سلم : أرضعيه. قالت: وكيف أرضعه وهو رجل كبير! فتبسم رسول اللّه صلى ‏الله‏ عليه‏ و‏سلم وقال: قد علمت انّه رجل كبير».

وإن كان كبيرا خمس رضعات ثمّ يدخل عليها. وأبت أم سلمة وسائر ازواج النبى صلى ‏الله‏ عليه‏ و‏سلم أن يدخلن عليهن بتلك الرضاعة أحدا من الناس حتى يرضع في المهد...»(1).

طاهره وحیدیان
06-05-2012, 03:15 PM
«أم سلمة به عايشه مى‏گفت: پسر مميز بر تو وارد مى‏شود (و تو حجاب نمى‏كنى) و من دوست ندارم كه بر من وارد شود»(2).

در اينجا براى اينكه معلوم شود كه چه شير دادنى محرميت مى‏آورد به چند روايت از صحاح رجوع مى‏كنيم:

1 - «عن عايشة قالت: دخل علىّ رسول اللّه صلى ‏الله ‏عليه ‏و‏سلم وعندى رجل قاعد فاشتدّ ذلك عليه ورأيت الغضب في وجهه. قالت فقلت: يا رسول اللّه! انّه اخى من الرضاعة قالت فقال: أنظرن اخوتكن من الرضاعة. فانما الرضاعة من المجاعة»(3).

عايشه مى‏گويد: رسول خدا صلى ‏الله ‏عليه ‏و‏آله بر من وارد شد. مردى نزدم نشسته بود. اين صحنه بر آن حضرت گران آمد و آثار غضب را در چهره‏اش مشاهده كردم. گفتم: يا رسول اللّه اين مرد برادر رضاعى من است. فرمود: در اين امر دقت كنيد كه رضاع وقتى ثابت است كه طفل شير خوار از پستان زنى شير بخورد. (و به وسيله شير، سير شود).

معلوم مى‏شود كه آن شرايط در آن مرد وجود نداشت و إلاّ غضب پيامبر(صلی الله علیه وآله) قبل از آنكه بپرسد كه اين مرد كيست موردى نداشت. از اين گذشته چنين نبود كه آن حضرت برادر رضاعى عايشه را نشناسد و نداند كيست.

2 - «عن عبد اللّه بن زبير أنّ رسول اللّه صلى ‏الله‏ عليه‏ و‏سلم قال: «لا رضاع إلاّ ما فتق الامعاء»(4).

ابن زبير از رسول خدا صلى ‏الله‏ عليه ‏و‏آله نقل مى‏كند كه آن حضرت فرمود: رضاع (شير خوارگى كه باعث محرم شدن مى‏شود) هنگامى صادق است كه باعث سيرى شود (يعنى شير كودك را سير كند و نياز به غذاى ديگرى نداشته باشد).

3 - واضح‏تر از آن روايت زير است:

«عن أم سلمة قال رسول اللّه صلى‏ الله ‏عليه ‏و‏سلم : لا يحرم من الرضاعة إلاّ ما فتق الامعاء في الثدى وكان قبل الفطام»(5).

رضاع هنگامى درست است كه قبل از دو سالگى بوده و طفل با مكيدن از پستان از شير زن سير شود. (يعنى به غذاى ديگرى نيازمند نباشد).

طاهره وحیدیان
06-05-2012, 03:17 PM
(1) الف - سنن أبي داود، همان.

ب - مسند احمد حنبل، ج 10، ص 138، ح 26390.

(2) صحيح مسلم، ج 2، ص 1077، كتاب الرضاع، باب 7، ح 29.

«قالت أم سلمة لعائشة: انّه يدخل عليك الغلام الايفع الذى ما أحب أن يدخل على».

(3) الف - صحيح بخارى، ج 3، ص 223، كتاب الشهادات، باب الشهادة على الانساب، و ج 7 ص 12، كتاب النكاح، باب من قال: لارضاع بعد حولين... .

ب - صحيح مسلم، ج 2، ص 1078، كتاب الرضاع، باب 8، ح 32، (عبارت متن از صحيح مسلم است).

و در پاورقى در معناى «انما الرضاعة من المجاعة» مى‏نويسد: «يعنى إن الرضاعة التى تثبت بها الحرمة وتحل بها الخلوة هى حيث يكون الرضيع طفلا يسد اللبن جوعته» يعنى رضاعى كه محرميت مى‏آورد آن است كه شير خورنده كودكى باشد كه شير گرسنگى او را برطرف كند).

ج - سنن ابن ماجه، ج 1، ص 626، كتاب النكاح، باب 37، ح 1945.

د - سنن أبي داود، ج 2، ص 222، كتاب النكاح، باب في رضاعة الكبير، ح 2058.

ه - سنن نسائى، ج 6، ص 101، كتاب النكاح، باب 51، ح 3309.

(4) سنن ابن ماجة، همان، ح 1946.

(5) سنن ترمذي، ج 3، ص 458، كتاب الرضاع، باب 5، ح 1152.

4 - «عن ابن مسعود قال: لا رضاع إلاّ ما شدّ العظم وأنبت اللحم فقال ابو موسى: لا تسألونا وهذا الخبر فيكم»(1).

ابن مسعود مى‏گويد: رضاعى باعث محرميت است كه استخوان را محكم كند و گوشت بروياند.

اما آنچه كه عايشه در مورد آيه رجم گفته است(كه بره آن را خورده بود!) ربطى به حكم سنگسار زن شوهر دار و يا مرد زن دار كه زنا كرده باشند ندارد. بلكه اختصاص به پير مرد و پير زن زناكار دارد، چه همسر داشته باشند و چه نداشته باشند. البته قبل از او عمر نيز همين ادعا را داشت و مى‏گفت: اگر حرف مردم نبود من آيه رجم را مى‏نوشتم.از اين گذشته، مگر خداوند وعده حفظ قرآن را نداد!؟ (سوره حجر آيه 9)

آيا داجن از عموم آيه استثناء شده است؟!

سؤال آخرى كه بايد از علماى بکری و عمری پرسيد اين است كه آيا داجن فقط همين آيه را خورد يا قبل از آن آيات ديگرى را هم خورد كه خبر آن دريافت نشد؟