PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : مهدویت و فرجام اندیشی در اسلام



محمدابراهیم نامدار
05-22-2012, 01:20 PM
در بین ادیان، اسلام با طرح مسأله مهدویت و غیبت امام دوازدهم (علیه السّلام) از جایگاه ویژه ای برخوردار است. در احادیث مستند نبوی (صلی الله علیه و آله) و دیگر ائمه اطهار (علیهم السّلام) به این اعتقاد تصریح شده است (صدوق، 1405،باب 23.

اعتقاد به فردی خاص با اسم و رسم کاملاً معین و تاریخ مشخص و اوصاف و ویژگی های غیر قابل تردید و بدون تعیین زمانی خاص برای ظهور او، از شاخصه های منحصر به فرد این اعتقاد در اسلام است که هیچ دین دیگری به این روشنی و وضوح از آن سخن نگفته است.

انتظار ظهور او که با اصطلاح پربار و پرمعنای «فرج» (گشایش)، در بین متدینان این دین رواج یافت و طبق احادیث نبوی از عبادات برجسته اسلامی محسوب گردید، در ادیان دیگر یافت نمی شود. آماده سازی فردی و اجتماعی در زمینه های فکری، معنوی، مادی و فیزیکی و حتی جسمی از مشخصه ها و ویژگی های این اعتقاد در اسلام است. کارکردهای جامعه شناختی و روان شناختی این اعتقاد همچون امید آفرینی و آرامش بخشی آن در بین متدینان و ایجاد جنبش ها و حرکت های تاریخ ساز و احیاگر در عالم تشیّع، واقعیتی تاریخی و غیر قابل انکار است که عقیده به مهدویت را از آرمانی صرفاً ذهنی، روحی و یا فکری خارج کرده، آن را به نیروی محرک در تاریخ مبدل ساخته است.
اما از دیدگاهی دیگر، آموزه مهدویت در عالم تشیّع ریشه در اعتقاد به ولایت و امامت دارد و دور ولایت دوری است که پس از دور نبوی در عالم تشیّع آغاز گردیده است و همچنان تا پایان تاریخ ادامه می یابد (کربن، 1382، ص 12)
پس به هر دوری، ولی ای قائم است
آزمایش تا قیامت دایم است
مهدی و هادی، وی است ای راهجو
هم نهان و هم نشسته پیش او

پس از پیامبر (صلی الله علیه و آله)، به اذن الهی، علی (علیه السّلام) مظهر تام ولایت شد و این رشته در دیگر امامان جریان یافت تا امام غایب، امامت، باطن نبوت است و رسالت در انبیای عظام الهی همچون اولوالعزم دارای دو ساحت نبوی و «ولوی» بوده است که ساحت ولوی آن به مراتب بر ساحت نبوی آن ترجیح تکوینی و تشریحی داشته است (آملی، 1368، ص 86)؛ دعوت مردمان به توحید الوهی و امام و ولایت، دعوت به توحید وجودی است. توحید الوهی نیز در سیر تکامل معرفتی خود به توحید وجودی منتهی می گردد؛ به همین دلیل است که انبیای بزرگ همچون حضرت ابراهیم(علیه السّلام) در مراحل تکامل علمی و عملی خود، پس از پشت سر نهادن آزمایش های بسیار سنگین، به مقام و مرتبه امامت رسیده و پا به عرصه ولایت می نهند.

توحید الوهی هر چند از منظر معرفتی مؤخر از توحید وجودی است، اما از منظر زمانی بر آن تقدّم دارد و توحید وجودی علی رغم این که از نظر معرفتی مقدم بر توحید الوهی است، از منظر تاریخی مؤخر از آن است. این تقدّم و تأخّر همچنان که در تشرّف پیامبران به آن مقامات رخ داده است، در تاریخ نیز این حرکت به همان ترتیب رخ خواهد داد؛ به این معنا که پیامبران ابتدا به مقام نبوت رسیده و آن گاه به مقام امامت نایل آمده اند.

دور نبوت نیز در تاریخ بشری مقدّم بر دور ولایت بوده است و اگر ساحت ولایت در انبیا، بعد از سیر تکامل معرفتی برای آنها رخ داده است -همچنان که در ابراهیم خلیل (علیه السّلام)چنین بوده است- پس می توان گفت: هدف و غایت نبوت، ولایت بوده است؛ و به همین گونه، در تاریخ بشری نیز آن گاه هدف و غایت نبوت ها و ادیان وحیانی محقق خواهد شد که ولایت در عالم تحقق عینی یابد. اگر غایت انکار ناپذیر حرکت انبیا تحول انسان ها و در پس آن، تحول در تاریخ بشری بوده است و انبیا سردمدار تحولات تاریخی، چه در زمان خود و چه بس از خود بوده اند. بنابراین، در مسیر حرکت تاریخ نیز این هدف باید به عینیت و تحقق برسد.

همچنان که افراد آدمیان می باید پس از طی مراحل تکامل از مرحله توحید الوهی به وادی توحید وجودی قدم نهند، جوامع انسانی نیز به تبع تحول فکری - روحی در بشر، این مسیر را طی خواهند کرد. اگر جوامع انسانی و تاریخ در حرکت تکاملی خود به سمت این ساحت پیش می روند، این حرکت رو به پیش در ولایت -که باطن نبوت و غایت و قصوای آن است -به تحقق می رسد. بر مبنای اعتقادات دینی و استدلالات فلسفی در اثبات حرکت جوهری صدرایی، جهان فیزیکی نیز در سیر تکاملی خود این مسیر را طی خواهد کرد و با همه عوالم کائنات خود، سودای وحدت داشته و سیر به عالم وحدانی را در سر می پروراند.

بنابراین، روح وحدت گرایی در همه عالم هستی، سریان و جریان دارد. نه تنها فرد انسانی، بلکه جوامع بشری و نه تنها جوامع بشری که همه عالم هستی و کاروان وجود، به سمت توحید در حرکتند و روزی به این غایت خواهند رسید. این غایت، همان غایت انبیای بزرگ و هدف ارسال رسل و انزال کتب آسمانی بوده است. آیات و روایات اسلامی سراسر بر این حقیقت -که قرآن کریم در آیه شریفه فرموده است- تأکید می ورزند: «وَ ما خَلَقتُ الجِنَّ و الإنسَ إِلاَّ لِیَعبُدُونِ»(ذاریات: 56.(

برخی مفسّران، عبادت در این آیه را به معنای معرفت دانسته اند؛ چرا که اساساً بدون معرفت، عبادت واقعی تحقق نمی یابد و معرفت واقعی نیز از عبادت حقیقی منفک نخواهد شد؛ پس هدف خلقت، معرفت توحیدگرایانه به اوست: چنان که قرآن کریم فرموده است: «هُوَالأَوَّلُ وَ الآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَ البَاطِنُ وَ هُوَ بِکُلِّ شَیٍ عَلیِمٌ» (حدید: 3): او هم اول آفرینش است و هم آخر، هم ظاهر خلقت است و هم باطن. اوّلیت در این جا عین آخریت، و ظاهریت عین باطنیت است؛ پس اگر اول، توحید است، آخر نیز توحید است واگر باطن، توحید است، ظاهر نیز توحید است؛ چرا که او هم ظاهر و هم باطن است