PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : لباس بهشتي براي بانوي مطهري كه لباس ندارد



طاهره وحیدیان
03-16-2012, 07:37 AM
http://www.rasekhoon.net/userfiles/Article/1390/07/09/16733.JPG


لباس بهشتي براي بانوي مطهري كه لباس ندارد








1-حكايت لباس بهشتي


يك بار برخي از يهوديان عروسي داشتند به همين جهت نزد پيامبر(صلی الله علیه وآله) آمده و گفتند: ما حق همسايگي داريم، از شما خواهش مي كنيم دخترتان فاطمه را به خانه ي ما بفرستي تا عروسي ما به وجود او زيبنده تر شود و در اين دعوت بسيار اصرار كردند.
پيامبر (صلی الله علیه وآله) فرمود: او همسر علي بن ابيطالب و به فرمان اوست (يعني بايد اجازه ي آمدن او را از علي(علیه السلام) بگيريد)
آنان از پيامبر خواهش كردند كه نزد علي(علیه السلام) براي اين دعوت واسطه شود و يهوديان در اين عروسي همه گونه لوازم فراهم كرده و زينت و زيور چشمگيري گرد آورده بودند و گمان مي بردند فاطمه(سلام الله علیها) با لباس مندرس و كهنه اش شركت مي كند و مي خواستند او را خوار و خفيف كرده باشند!
در اين هنگام جبرئيل لباس بهشتي آورد با زينت و زيوري كه همانندش را نديده بودند، و فاطمه(س) آنرا پوشيد و بينندگان از رنگ و بوي خوش آن شگفت زده شدند و چون به خانه ي يهوديان وارد شدند زنان يهود در برابرش به سجده افتادند و جلوي او بر زمين بوسه مي زدند و بسياري از يهوديان به جهت همين اعجاز اسلام را پذيرفتند و مسلمان شدند.(1)

پی نوشت:
1-(بحار ج3 ع ص30)

طاهره وحیدیان
03-16-2012, 07:40 AM
2- فرشتگان به فاطمه(سلام الله علیها) كمك مي كردند


ابوذر رحمه ا.. مي گويد: يك بار رسول خدا(صلی الله علیه وآله) مرا فرستاد كه علي(علیه السلام) را فراخوانم به خانه علي(علیه السلام) آمدم و او را صدا كردم جوابم را نداد و آسياي دستي داخل خانه خود به خود مي گشت و كسي كنار آن نبود، دوباره علي(علیه السلام) را صدا كردم و بيرون آمد و رسول خدا(صلی الله علیه وآله) با او سخن گفت و به او چيزي فرمود كه نفهميدم، آنگاه من گفتم: از آسيايي كه در خانه علي(علیه السلام) است شگفت زده ام كه خود به خود مي گشت و كسي كنار آن نبود!
پيامبر(صلی الله علیه وآله) فرمودند: دخترم فاطمه چنان است كه خداوند قلب و اعضاي او را از ايمان و يقين پر ساخته و خدا از ضعف و ناتواني او آگاه است و او را در زندگيش كمك مي فرمايد و كفايت مي كند. آيا نمي داني كه خداوند فرشتگاني دارد كه مامور كمك به خاندان محمد(صلی الله علیه وآله) هستند؟ (2)

پی نوشت:
2-(بحار ج43 ص29 و شبيه به همين روايت با اندك تفاوت در.... شهر آشوب ج3 ص 116)

طاهره وحیدیان
03-16-2012, 07:46 AM
3-چادر نوراني


يك بار حضرت علي(علیه السلام) مقداري جو از يك يهودي به وام گرفت. يهودي در گرو وام چيزي طلبيد. علي(علیه السلام) چادري پشمين متعلق به حضرت فاطمه(سلام الله علیها) را نزد يهودي به گرو نهاد، يهودي آن را در اطاقي گذاشت و چون شب شد زن او براي كاري به آن اطاق وارد شد و مشاهده كرد نوري از آنجا مي درخشد كه همه اطاق از آن روشن است. نزد شوي خود بازگشت و خبر داد كه در آن اطاق نوري بزرگ و درخشان ديده است.
http://www.pic1.iran-forum.ir/images/up2/52126695836291378425.jpg


يهودي از گفتار زنش شگفت زده شد و فراموش كرده بود كه در آن اطاق چادر فاطمه(سلام الله علیها) است. با شتاب برخاست و به آن اطاق درآمد و مشاهده كرد كه نور لباس مذبور از هر سو شعاع افكن است چنانكه گويي ماه درخشان از نزديك مي تابد تعجب كرد و پيش از پيش در محل لباس خيره شد و دريافت كه آن نور از چادر فاطمه(سلام الله علیها) است.
از خانه بيرون آمد و نزد وابستگانش شتافت و زنش نيز وابستگان خود را خبر كرد و حدود هشتاد تن از يهوديان گرد آمدند و اين موضوع را مشاهده كردند و همه به دين اسلام درآمدند.(3)

طاهره وحیدیان
03-16-2012, 07:48 AM
4-پيراهن عروسي


پيامبر(صلی الله علیه وآله) براي فاطمه(سلام الله علیها) و شب عروسي او پيراهني تهيه فرمود زيرا پيراهني كه فاطمه بر تن داشت وصله دار بود، در اين هنگام مستمندي به خانه ي آنان مراجعه كرد و لباس كهنه اي طلبيد. فاطمه(سلام الله علیها) خواست پيراهن وصله دار را به فقير بدهد، اما به ياد آورد كه خداي متعال مي فرمايد:«لن تنالوا البر حتي تنفقوا مما تحبون» به نيكي نمي رسيد تا آنگاه كه آنچه دوست داريد انفاق كنيد.(سوره آل عمران آيه 92)،

به همين جهت پيراهن نو را به فقير داد.... (4)

پی نوشت:
3-(بحار ج43 ص40 و خلاصه اي از اين روايت در مناقب شهر آشوب ج3 ص 117-118، منتهي الامال س 160)
4-(ريا حسين الشريعه ج ص 106 به نقل از قبر المذاب)

طاهره وحیدیان
03-16-2012, 07:51 AM
5-تقسيم كار با خادمه ي منزل


سلمان فارسي مي گويد: فاطمه(سلام الله علیها) نشسته بود و با آسياي دستي جو را آرد مي كرد و دسته ي آسيا (به جهت مجروح بودن دست فاطمه(سلام الله علیها) خونين بود و حسين(علیه السلام) كه در آن هنگام كودك خردسالي بود در گوشه اي از خانه از گرسنگي گريه مي كرد.

http://www.pic1.iran-forum.ir/images/up2/52126695836291378425.jpg


عرض كردم: اي دختر رسول خدا(صلی الله علیه وآله) دستت را مجروح كرده اي در حالي كه فضه هست كه كارها را انجام دهد، فرمود: رسول خدا(صلی الله علیه وآله) به من سفارش كرده است يك روز خدمت با فضه و يك روز با من باشد و نوبت او ديروز بود. (5)
فضه از بانوان بسيار پرهيزكار و خادمه حضرت فاطمه(سلام الله علیها) است.

پی نوشت:
5-(بحار ج43 ص 28 بيت الاحزان ص 20)

طاهره وحیدیان
03-16-2012, 07:53 AM
6-اذان نيمه كاره


بلال، موذن پيامبر(صلی الله علیه وآله) تصميم گرفته بود پس از آن بزرگوار، براي ديگران اذان نگويد. يك روز زهرا(سلام الله علیها) فرمود: دوست دارم صداي موذن پدرم را بشنوم. اين خبر به بلال رسيد و به خواست زهرا(سلام الله علیها) به اذان گفتن ايستاد، وقتي بانگ بلال به اللّه اكبر بر خواست زهرا(سلام الله علیها) نتوانست جلوي گريه خود را بگيرد و چون بلال به اشهد ان محمد رسول اللّه رسيد، زهرا(سلام الله علیها) فريادي كشيد و بي هوش شد. مردم به بلال گفتند كه دختر پيامبر از دنيا رفت و گمان كردند كه آن گرامي فوت شده است. بلال اذان را قطع كرد و آن را ناتمام گذاشت، وقتي زهرا(سلام الله علیها) به هوش آمد از بلال خواست اذان را تمام كند ولي او نپذيرفت و عرض كرد: اي سيده ي بانوان من از آنكه بانگ اذان مرا بشنوي بر جان شما بيمناكم.(6)

پی نوشت:
6-(بانوي بانوان/ابوالفضل موسوي گرمارودي ص 162 و 163)

طاهره وحیدیان
03-16-2012, 07:55 AM
7-عيادت خليفه و رو گرداندن زهرا عليها اسلام


شخصيت چشمگير زهرا(سلام الله علیها) و بيانات بيدار كننده او، خليفه و دستيارانش را بر آن مي داشت كه هر طور هست به صلح و آشتي با زهرا(سلام الله علیها) و دلجوئي از او تظاهر نمايند تا مبادا موقعيت خودشان در خطر واقع شود به همين جهت وقتي ابوبكر و عمر شنيدند زهرا عليها السلام بستري است به عيادت او آمدند ولي زهرا(سلام الله علیها) آنان را نپذيرفت و اجازه ورود نداد. عمر از امير المومنان علي(علیه السلام) تقاضا كرد براي ابوبكر اجازه بگيرد تا به عيادت آن گرامي بيايند و از او دلجوئي كنند امير المومنان كه به جهت مصالح اسلام مدارا مي فرمود پذيرفت و اين موضوع را به اطلاع زهرا(سلام الله علیها) رساند و او گفت: نه، به خدا سوگند هرگز با او سخن نمي گويم تا پدرم را ملاقات كنم و شكايت كردار ايشان را نزد او برم.
علي(علیه السلام) فرمود:من قول داده ام كه بر ايشان از تو اجازه بگيرم. زهرا(سلام الله علیها) عرض كرد: خانه خانه توست و من همسر تو هستم و زنان در زندگي تابع هر طور مايل هستي عمل كن.
آنگاه چادر بر سر كشيد و روي خويش به جانب ديوار كرد، و ابوبكر و عمر وارد شدند و سلام كردند و زهرا(سلام الله علیها) پاسخشان را نداد، آنگاه آنان گفتند: از ما راضي باش، خدا از تو راضي باشد.
زهرا(سلام الله علیها) فرمود: چه چيز باعث شده كه رضايت مي جوييد؟
گفتند: به بد رفتاري خويش اعتراف مي كنيم و اميد مي داريم كه ما را عفو كني و چشم و آزردگي كه از ما در دل داري بيرون نمايي؟

طاهره وحیدیان
03-16-2012, 07:57 AM
فاطمه(سلام الله علیها) فرمود: من با شما سخن نمي گويم تا سوال مرا پاسخ دهيد و سپس آن دو را سوگند داده پرسيد: شما را به خدا سوگند آيا خوب به ياد داريد و شنيديد كه پيغمبر به شما فرمود: فاطمه پاره تن من است و من از اويم، هر كس فاطمه را بيازارد مرا آزرده، و هر كس مرا بيازارد خدا را آزرده و هر كس فاطمه را پس از مرگ من بيازارد همانند كسي است كه در زمان حيات و زندگي من او را آزرده و كسي كه او را در زمان حيات من بيازارد همانند كسي است كه پس از مرگ من او را آزرده ست.

http://www.pic1.iran-forum.ir/images/up2/49584700756323540655.jpg


فاطمه(سلام الله علیها) با استماع اين سخن و اقراري كه كردند گفت:
پروردگارا تو را گواه مي گيرم، واي كساني كه نزد من هستند شما نيز گواه باشيد كه اين دو نفر مرا آزردند هم در زمان حيات و زندگاني، و هم به هنگام مرگ من، و به خدا سوگند با شما سخن نخواهم گفت تا پدرم را ديدار كنم و شكايت شما دو نفر را به نزد او ببرم.
ابوبكر كه چنان شروع به جزع و بي تابي كرده و گفت: اي كاش مادر مرا نزاييده بود اما عمر با تندي او را مخاطب ساخته و گفت عجب است از آن مردمي كه تو را به سرپرستي و به خلافت خود منصوب داشته، با اينكه پيرمردي هستي كه عقل خود را از دست داده و خرف شده اي و در برابر خشم زن بي تابي مي كني و با خشنودي و رضايت او خوشحال مي شوي!! اين را گفته و از جا برخاستند و از آنجا بيرون رفتند.

طاهره وحیدیان
03-16-2012, 07:59 AM
تاريخ شهادت و محل دفن


شهادت حضرت فاطمه(سلام الله علیها) بنا بر مشهور هفتاد و پنج روز پس از وفات پيامبر(صلی الله علیه وآله) در 12 جمادي الاولي سال يازدهم هجري است و برخي روايات نود و پنج روز از پيامبر و در سوم جمادي الثاني نيز ذكر شده و در مورد محل دفن او برخي گفته اند در بقيع دفن شده و در برخي مي گويند در خانه خود مدفون گرديد و تاكنون محل واقعي قبر آن گرامي معلوم نشده است، و همانطور كه گفتيم امير المومنين(علیه السلام) طبق وصيت زهرا(سلام الله علیها) او را مخفيانه دفن كرد و قبرهاي ديگري نيز ترتيب داد تا قبر او شناخته نشود و اصولاً وصيت زهرا(سلام الله علیها) براي اختفاي مدفن و دفن شبانه او سند روشني عليه غاصبان است و اين عمل بانوي بانوان بعد ديگري از مبارزات او بود كه موجب مي شد توطئه گران نتوانند بر جناياتي كه پس از رحلت پيامبر(صلی الله علیه وآله) مرتكب شدند پرده كشند. زيرا بديهي است كه اگر آنان افراد پرهيزكار و حقجوئي مي بودند و خليفه راستين پيامبر محسوب مي شدند معنا نداشت كه زهرا(سلام الله علیها) بر آنان خشمگين باشد و آنان را از شركت در تشييع و نماز و دفن خود محروم سازد و اختفاء مدفن سيده بانوان پرچم پايدار و غير قابل استتار اعتراض و خشم او و ساير اهل بيت عليهم السلام نسبت به غاصبان است كه براي انديشمندان سراسر قرون حقايق جريانات پس از پيامبر (صلی الله علیه وآله) را بر ملا مي سازد.