PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : دردسر هاي رفاقت با بسيجي ها!



امیرحسین
03-02-2012, 07:58 PM
اين مطلب كاملا وبلاگي است؛ لطفا در رسانه هاي رسمي منتشر نكنيد.
يك گلايه از رفقاي شلخته ي بسيجي!


يكي از كارهاي بدون تعطيلي امثال من، سفر به نقاط مختلف كشور براي ايراد سخنراني در دانشگاه ها و محافل دانشجويي است. از حق نگذريم فتنه با همه ي فتنه بودنش كار و كاسبي سخنراني هاي دانشگاهي را رونق داده، اضافه كنيد تاكيد چندباره حضرت آقا را در برگزاري كرسي هاي آزاد انديشي.

اين وسط زنگ خور موبايل ما چند برابر شده و بطور متوسط هفته اي ۵ تا ۷ دعوت از دانشگاه ها و محافل رنگارنگ فرهنگي و دانشجويي نصيب ما مي شود كه البته حق بدهيد حداكثر توفيق حضور در يكي از آنها نصيب ما مي شود.

اما آنروي سكه ي ماجرا...
خستگي هاي سفرهاي مداوم و از كار و زندگي افتادن و نگراني هاي خانواده از پروازهاي سيو با ناوگان نمره يك هوايي و... هيچ؛ اينكه رفقاي ما در دانشگاه ها اغلب يادشان مي رود حتي كرايه ي آژانس يا پاركينگ فرودگاه را حساب كنند و يا لااقل قبل از سخنراني يه استكان چاي دستمان بدهند هم هيچ؛ بي برنامگي در تبليغات و كج سليقگي در مديريت مراسم هم به كنار...

اين خاطره را داشته باشيد: براي سخنراني رفتيم به يك دانشگاه سرشناس در مركز يك استان در غرب كشور؛ بليط برگشت را ساعت ۱۱ شب از فرودگاه مركز استان مجاور گرفته بودند! بعد از ۴ ساعت سخنراني با اعمال شاقه جنازه ما را بردند يكساعت پيش از پرواز -وسط سرماي زمستان- در حوالي آن فرودگاه رها كردند. پرواز چند ساعت تاخير داشت. ما هم مثل آواره ها در گوشه ي نمازخانه فرودگاه مچاله شديم... القصه... رفقاي بسيجي ما هيچ وقت خبر دار نشدند كه ما چندوقت پس از آن سفر در بستر بيماري افتاده بوديم. از اين خاطره ها فراوان دارم.

راستي همينجا دفع شبهه ي مقدر كنم كه رفقا خيال نكنند سفرهاي ما چيزي شبيه كاسبي يا بيزنس است؛ لازم است بدانيد از همان اول تماس هاي بسيج دانشجويي يا چيزهايي شبيه به آن معلوم مي كند كه سكه و پول و كادويي دركار نيست و حداكثر بليط رفت و برگشت مان هماهنگ است - اگر راست گفته باشند!(البته از حق نگذريم قديم ترها كه سكه ارزان تر بود هر از گاهي حداكثر ربع سكه اي را جهت بي مزد و منت نبودن خدمت ما هديه مي دادند كه اغلب بايد در همان فرودگاه براي تاليف قلوب اهل خانه خرجش مي كرديم)

امیرحسین
03-02-2012, 07:58 PM
اما گلايه كجاست؟

رفقاي بسيجي و حزب اللهي از فرط احساس تكليف هيچ پاسخ منفي را بر نمي تابند. هر از گاهي كه به هردليلي از سفري باز مي مانيم يا با رخدادي پيش بيني نشده خلف وعده مي كنيم، چشمتان روز بد مبيناد...
آقاي دكتر ظاهرا شما هم اهل ادعاييد فقط!
برادر آدم از اسب بيافتد ولي از اصل نيافتد!

آقاي به اصطلاح دكتر امر ولايت بر زمين است آنوقت شما خودتان را مي گيريد!
آقاي دكتر ظاهرا باورتان شده كسي هستيد... شما هيچ...نيستيد!
اخوي دل بسيجيان را شكستيد... ما به كي دل ببنديم!(اين را بيشتر نوربالاهاي واحد شهادت پايگاههاي بسيج دانشجويي مي گويند!) و...

حقيقتش راه ديگري براي ابراز اين گلايه جز نوشتن در اين فضاي كاملا غيررسمي نداشتم. با رفقاي ديگر هم كه صحبت كردم همگي چنين گلايه اي داشتند(سواي رفقاي حرفه اي كه همان دم اول از پرداختن مبلغي معيني به حساب شخصيشان و فكس فيش پرداخت به همراه دعوتنامه حرف مي زنند البته!)

بهانه ي ابراز اين گلايه بعد از ۴ سال هم اتفاق ديروز بود كه متاسفانه عليرغم وعده قبلي ناچار شدم سفرم به مشهد براي سخنراني در دانشگاه فردوسي را لغو كنم... حالا شما چارپا را بياوريد و پيامك بار كنيد... آقاي دكتر مطالبات رهبري بر زمين مانده است و آنوقت شما...!(اين در حاليست كه فقط در همين سال نود، پنج سخنراني دانشگاهي و شبيه به آن در مشهد داشته ام!)
پيشنهاد روشني وجود دارد:

يكي از همين نهادهاي پرطمطراق فرهنگي پيش قدم شود و يك دبيرخانه مركزي براي ساماندهي به امورات ما -يعني امورات سخنران ها و گردانندگان كرسي هاي آزاد انديشي- تاسيس كند. شايد خستگي سفر و از جيب خرج كردن براي كرايه آژانس يا بي خوابي كشيدن براي پروازهاي نصف شبي و كلافه شده از تاخير پروازها و تحقير شدن از برخورد ميزبان ها به خودي خود در برابر احساس تكليف بحساب نيايد ولي احساس فرسودگي و بي انگيزگي و دلخوري هاي مزمن عاقبت خوشي براي فعالان اين عرصه نخواهد داشت....
من علي الحساب از اين هفته ... حذف شد!


-------------------------------------------------
بعد از تحریر:
گفتم متن راجع به هفته بسیج شعاری و کلیشه ای نباشد این از آب درآمد که دیدید!
فکر کنم این جمله آقاست که بسیجی به ملائکه شبیه است. یحتمل به همین خاطر است که حال روز ما زمینی ها رو درک نمی کنند و به آب و دون و جای خواب و خستگی ما بی توجه اند. ملائکه که گرسنه نمیشن... میشن؟!

بعد از تحرير دوم:امروز سر نماز به مناسبت روز بسيج پيامكي آمد كه حامل پيامي از آقا بود: «هر جا و هر زمان به شما نياز هست، آنجا حاضر باشيد. اين ميشود بسيج؛ بسيج يعني اين.» شرمنده... خط آخر رو حذف ميكنم.

منبع : http://kistiema.blogfa.com/post-139.aspx
-پایان-