PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : مکالمه کوتاه با همسر یک جانباز



محمد حسین
02-27-2012, 07:54 PM
روبرویش نشستم
مدام دانه های تسبیح را روی هم می انداخت
پرسیدم: چه ذکری میخوانید؟
: خیلی صلوات ، نذر دارم. باید تمامش کنم!
پرسیدم: نذرهایتان برآورده شده؟!
: آری
پرسیدم: چه نذرهایی؟:

یک لحظه که دیر می کند، برای عافیتش صلوات نذر می کنم!


"فدای قلب پر اضطراب و عاشقت"





https://lh5.googleusercontent.com/-m38Kg9ZvxkU/Tvt63PfZwlI/AAAAAAAAAjU/d3fHqpsgeas/w402/11614_465.jpg