PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : معاد در قرآن



محمد حسین
12-31-2011, 10:22 AM
نامه اعمـال

از آيات و احاديث استفاده مى‏ شود كه همه اعمال، گفتار، عقايد، و افكار نيك و بد انسان، به وسيله فرشتگانى كه از جانب خدا بر اين كار گمارده شده ‏اند در كتابى ثبت و ضبط مى ‏شود.
قرآن مى ‏گويد: «همانا كه محافظانى بر شما گمارده شده ‏اند، نويسندگانى بزرگوار، آن‏چه را انجام مى ‏دهيد مى‏ دانند.» (1) آن نوشته ‏ها در اصطلاح قرآن «طائر» و «كتاب» ناميده شده است.
در قرآن مى ‏گويد: «آن‏چه را انسان انجام دهد (خوب يا بد) به گردنش آويخته ‏ايم. و در روز قيامت كتابى را گشوده برايش بيرون آوريم تا در آن بنگرد. (به او گفته مى ‏شود) كتاب خود را بخوان كه امروز تو براى حساب‏رسى از خود كافى هستى.» (2)

***

1. انفطار (82) آيات 10 ـ 12: «وَ إِنَّ عَلَيْكُمْ لَحافِظِـينَ * كِراماً كاتِـبِينَ * يَعْلَمُونَ ما تَفْعَلُونَ».
2. اسراء (17) آيات 13 ـ 14: «وَكُلَّ إِنْسانٍ أَلْزَمْناهُ طائِرَهُ فِى عُنُقِهِ وَنُخْرِجُ لَهُ يَوْمَ القِـيامَةِ كِتاباً يَلْقاهُ مَنْشُوراً * إِقْرَأْ كِتابَكَ كَفى بِنَفْسِكَ الْيَوْمَ عَلَيْكَ حَسِـيباً».

محمد حسین
12-31-2011, 10:25 AM
راغب اصفهانى «طائر» مذكور در آيه را به معناى اعمال نيك و بدى كه از انسان سر مى‏ زند تفسير كرده است. (1)

از آيات استفاده مى‏ شود كه فرشتگان مأمور الهى براى هر انسان دو پرونده (كتاب) تشكيل مى‏ دهند: پرونده اعمال نيك و پرونده اعمال بد، پرونده ‏ها ملازم او خواهند بود و بر گردنش آويخته مى ‏شوند تا در قيامت آنها را بخواند و به كردار شايسته خود آگاه گردد.
كتاب به معناى نوشته است. نوشتن در عرف ما عبارت است از: ثبت كردن حروف و كلمات و جمله ‏هايى كه طبق قرارداد اجتماعى بر معانى خاصى دلالت دارند بر ورق كاغذ يا هر لوح ديگرى كه قابليت نگه‏دارى آن نقوش را داشته باشد. تا در آينده براى خودش و ديگران كه آشناى با وضع واضع باشند قابل استفاده باشد. ولى به هر حال دلالت اين خطوط و كلمات اعتبارى و قراردادى است نه حقيقى و واقعى.
اكنون اين سؤال مطرح مى‏شود كه آيا نوشتن فرشتگان و تهيه نامه عمل براى انسان‏ها نيز همين گونه است يا به گونه‏اى ديگر؟ آيا در نوشتن از همين خطوط و تصاوير اعتبارى استفاده مى ‏كنند؟ آيا اين همه اعمال بر ورق‏ هايى از كاغذ يا الواح ديگر نوشته مى ‏شود. و همين‏ ها بر گردن انسان‏ها آويخته مى ‏شود و تا قيامت باقى مى‏ ماند؟ چنين فرضى اصلاً قابل تصور نيست. علاوه بر اين با محتواى برخى آيات سازگار نيست، چون از آيات و احاديث استفاده مى‏ شود كه انسان در قيامت عين اعمال و گفتار خوب وبد خود را مشاهده مى‏ كند نه يادداشت‏ هاى كتبى آنها را.

***
1. المفردات، ماده طير.

محمد حسین
12-31-2011, 10:26 AM
در قرآن مى‏ گويد: «روزى كه هر كس همه كارهاى نيك و بد خود را در برابر خويش حاضر ببيند آرزو كند كه‏اى كاش ميان او و كردار بدش فاصله بزرگى وجود داشت خدا شمارا از (عذاب) خودش مى‏ ترساند. وبه بندگانش مهربان است.» (1)
و مى‏ فرمايد: «دفتر اعمال گشوده شود، پس مجرمان را مى ‏بينى كه از آن‏چه در آن آمده بيم ناكند و مى گويد: واى بر ما، اين چه دفترى است كه هيچ عمل كوچك و بزرگى را فرو گذار نكرده و همه را ثبت كرده است. آن‏گاه هر عملى را كه انجام داده‏ اند نزد خود حاضر بيابند. و پروردگار تو بر كسى ستم نمى‏ كند.» (2)
از اين آيات چند نكته بسيار مهم استفاده مى‏ شود:
1. در قيامت عين كارهاى خوب و بد انسان در برابرش حاضر مى ‏شوند و آنها را مشاهده مى ‏كند، نه نوشته آنها را؛
2. كردار بد انسان (در داخل ذات او هستند) واز او جدا نخواهند شد وآرزوى فاصله داشتن سودى ندارد؛
3. همه اعمال خوب و بد انسان در نامه عملش ثبت شده و كوچك‏ترين چيزى فراموش نشده است. همه را يك جا مى ‏بيند و از آن تعجب مى‏ كند.

***

1. آل عمران (3) آيه 30: «يَوْمَ تَجِدُ كُلُّ نَفْسٍ ما عَمِلَتْ مِنْ خَيْرٍ مُحْضَراً وَما عَمِلَتْ مِنْ سُوءٍ تَوَدُّ لَوْ أَنَّ بَيْنَها وَبَيْنَهُ أَمَداً بَعِـيداً وَيُحَذِّرُكُمُ اللّهُ نَفْسَهُ وَاللّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ».
2. كهف (18) آيه 49: «وَوُضِـعَ الكِتابُ فَتَرَى الْمُجْرِمِـينَ مُشْفِقِـينَ مِمّا فِـيهِ وَيَقُولُونَ يا وَيْلَتَنا مالِ هـذا الكِتابِ لا يُغادِرُ صَغِـيرَةً وَلاكَبِيرَةً إِلاّ أَحْصاها وَوَجَدُوا ما عَمِلُوا حاضِراً وَلايَظْلِمُ رَبُّكَ أَحَداً».
در برخى احاديث نيز به همين معنا اشاره شده است.

محمد حسین
12-31-2011, 10:30 AM
ابوالجارود از حضرت باقر عليه‏السلام نقل كرده كه در تفسير آيه «أَلْزَمْناهُ طائِرَهُ فِى عُنُقِهِ» فرمود: «خير و شر اعمال انسان با او خواهند بود و امكان جدايى وجود ندارد، تا اين كه درقيامت نامه عملش را دريافت كند.» (1)
خالد بن نجيح از امام صادق عليه‏السلام نقل كرده كه فرمود: «وقتى قيامت بر پا شود كتاب انسان به او داده خواهد شد. آن‏گاه به او گفته خواهد شد: كتاب خود را بخوان. راوى عرض كرد: آيا مى ‏داند در كتاب او چه نوشته شده است؟
فرمود: خدا همه را به ياد او مى‏ آورد ،پس هيچ چشم به هم زدن و كلمه و قدم برداشتن و آن‏چه در طول حيات انجام داده نيست جز اين كه همه را به ياد مى ‏آورد؛ به گونه ‏اى كه گويا همان ساعت آنهارا انجام داده است.
به همين جهت مى ‏گويد: «يا وَيْلَتَنا مالِ هـذا الكِتابِ لا يُغادِرُ صَغِـيرَةً وَلاكَبِيرَةً إِلاّ أَحْصاها» (2).
اميرالمؤمنين عليه ‏السلام فرمود: «آدمى در آخرين روز زندگى دنيوى و اولين روز ورود به جهان آخرت اموال و اولاد واعمالش براى او تجسم مى‏يابند. پس به مال خود توجه مى‏كند و مى ‏گويد: من به تو حريص و بخيل بودم، امروز به من چه كمكى مى ‏كنى؟ در جواب مى ‏گويد: كفنت را مى‏ دهم. پس به فرزندانش توجه مى‏ كند و مى ‏گويد: من به شما محبت داشتم و

***

1. بحارالأنوار، ج7، ص312.
2. همان، ص315.

محمد حسین
12-31-2011, 10:31 AM
حمايت كردم. امروز چه كمكى به من مى‏ كنيد؟ در پاسخ مى ‏گويند؟ تو را به سوى گور مى‏ بريم و دفن مى ‏كنيم، آن‏گاه به اعمالش توجه مى ‏كند و مى‏ گويد: من در حق شما كوتاهى كردم و بر من دشوار بوديد امروز چه كار مى ‏توانيد براى من بكنيد؟ مى‏ گويند: ما در قبر و در قيامت به همراه تو هستيم تا زمانى كه ما و تو نزد پروردگار حضور يابيم. فرمود: پس اگر ولىِّ خدا باشد عمل او به صورت زيباترين و خوش‏بوترين و خوش لباس‏ترين صورت‏ها برايش آشكار مى‏ شود و مى ‏گويد: تو را به روح و ريحان و بهشت نعيم بشارت مى ‏دهم، مقدمت گرامى باد. پس مؤمن از او مى‏ پرسد: تو كيستى؟ جواب مى‏ دهد من عمل صالح تو هستم از دنيا با تو بودم و تا بهشت تو را همراهى مى ‏كنم.» (1)
بنابراين، عقايد حق يا باطل، اخلاق نيك و بد، كردار شايسته و ناشايسته انسان در همين جهان در باطن ذات و همراه خود او خواهند بود، ولى در اثر شواغل دنيوى از وجود آنها غافل و بى‏اطلاع است. اما در قيامت كه پرده از چشم باطن انسان برداشته مى‏شود: «يَوْمَ تُبْلَى السَّرائِرُ» همه را يك مرتبه نزد خود حاضر خواهد يافت. از اين امر عجيب اظهار شگفتى مى‏كند، و در جوابش گفته مى‏شود: همانا كه تو در دنيا از اين امر غافل بودى، پس پرده را از چشمانت برداشتيم، و امروز چشمانت تيزبين شده است. (2)

***

1. كافى، ج3، ص231.
2. علم اليقين، ج2، ص938.

محمد حسین
12-31-2011, 10:32 AM
در اين جا اين سئوال مطرح مى‏ شود كه اعمال و گفتار نيك و بد انسان در
دنيا از امور عرضى هستند كه بعد از وقوع زائل مى ‏شوند و از بين مى‏ روند چگونه تصور مى ‏شود كه عين آنها تا قيامت باقى بمانند؟ مثلاً نماز عبارت است از تكبيرة الاحرام، قرائت حمد و سوره، ركوع، سجود، تشهد و سلام، و همه اينها از پديده ‏هاى عرضى هستند و نمى‏توانند باقى بمانند. ساير اعمال نيك و بد نيز همين گونه ‏اند.
بهتر است در حل اين مشكل از رهنمودهاى يكى از راه‏يافتگان وادى صعب العبور عرفان مبدأ و معاد استفاده كنيم. او چنين مى ‏نويسد:
هر چه را انسان با حواس خود درك كند اثرى در روح و نفس او خواهد گذاشت. و در صحيفه نفس و خزينه مدركاتش ذخيره خواهد شد. هم‏چنين هر عمل نيك يا بدى را انجام دهد، گرچه بسيار كوچك باشد، اثر آن در صحيفه نفسش ثبت خواهد شد؛ مخصوصاً اعمالى كه در اثر تكرار به صورت ملكه و خلق و خوى درآيند. همين خلق و خوى ثابت است كه باعث خلود در بهشت يا خلود در دوزخ مى ‏گردد. چون ملكات نفسانى به صورت‏ هاى جوهرى تبديل مى ‏شوند كه در ايجاد نعمت‏ها و عذاب‏هاى نفسانى تأثير مى ‏گذارند. اگر آثارى كه از اعمال و گفتار در نفس حاصل مى‏ شود دوام و ثبات نداشت و به تدريج اشتداد نمى ‏يافت به حدى كه ملكه و خوى راسخ گردد هيچ‏كس نمى ‏توانست در صنايع و حرفه‏ها تخصص پيدا كند. تأديب و تهذيب و تعليم و تربيت كودكان نيز بى‏فايده بود. و بايد انسان از آغاز كودكى تا آخر عمر يك‏سان باشد و تفاوتى پيدا نكند. و در اين صورت تكاليف
شرعى (در تزكيه و تهذيب نفس) عبث و بيهوده بود.
و اگر ملكات ثبات و جوهريت نداشت و هميشه باقى نمى‏ماند خلود اهل بهشت در نعمت و خلود اهل دوزخ در عذاب وجهى نداشت. اگر منشأ ثواب و عقاب خود عمل و گفتار انسان باشد، در حالى كه عمل و قول نابود شده‏اند، لازمه‏ اش اين است كه معلول بدون وجود علتش باقى بماند، و چنين امرى صحيح نيست. عمل جسمانى كه در زمان محدودى واقع شده چگونه مى ‏تواند منشأ جزاى هميشگى باشد؟ چنين مجازاتى در شأن خداى حكيم نيست. (1)

***

1. كافى، ج3، ص231.

محمد حسین
12-31-2011, 10:33 AM
گفتارى از امام خمينى


امام در اين باره چنين مى ‏نويسد:
نيت، صورت فعليه و جنبه ملكوتى عمل است. و در حديث شريف اشاره به همين مطالب مى‏ نمايد آن‏جا كه فرمايد: «و النية افضل من العمل، الا و ان النية هى العمل» نيت از عمل افضل است، بلكه نيت تمام حقيقت عمل است، و اين مبنى بر مبالغه نيست، چنان‏چه بعضى احتمال داده ‏اند، بلكه مبنى بر حقيقت است، زيرا نيت صورت كامله عمل و فصل محصل اوست، و صحت و فساد و كمال و نقص اعمال به آن است. چنان‏چه عمل واحد به واسطه نيت گاهى تعظيم و گاهى توهين است و گاهى تام و گاهى ناقص است و گاهى از سنخ ملكوت اعلا و صورت بهيه جميله دارد و گاهى از ملكوت اسفل و
صورت موحشه و مدهشه دارد. (1)

***

1. علم اليقين، ج2، ص938.
1. معاد از ديدگاه امام خمينى، ص339.

محمد حسین
12-31-2011, 10:34 AM
ميزان اعمـال

از آيات و احاديث استفاده مى ‏شود كه در قيامت براى تعيين مقدار و ارزش كارهاى نيك بندگان و مقدار كارهاى زشت و گناهان آنان ميزانى نصب و با آن، اعمال خوب و بد (حسنات و سيئات) سنجيده مى‏ شوند. توزين اعمال يكى از عقايد اسلامى و بخشى از حساب‏رسى است.
قرآن مى‏ گويد: «ميزان‏ هاى عدل را در قيامت برپا مى‏ سازيم، پس هيچ‏كس به هيچ چيز مورد ستم قرار نمى‏ گيرد. اگر به مقدار مثقالى از دانه خردل هم باشد آن را مى‏ آوريم. و حساب‏رسى ما كفايت مى ‏كند.» (1)
ميزان (ترازو) ابزارى است براى تعيين مقدار اجناس و اشياء. اين وسيله در طول تاريخ و در ميان اقوام و ملل، به صورت‏ هاى گوناگون معمول بوده و هست. گرچه غالباً با اشياء مادى ساخته مى‏ شود و اجسام را با آن مى‏ سنجند اما اختصاصى به امور مادى ندارد بلكه به طور حقيقت در امور ديگر نيز استعمال مى ‏شود.

***

1. انبياء (21) آيه 47: «وَنَضَعُ المَوازِينَ القِسْطَ لِـيَوْمِ القِـيامَةِ فَلاتُظْلَمْ نَفْسٌ شَيْئاً وَ إِنْ كانَ مِثْقالَ حَـبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ أَتَيْنا بِـها وَكَفى بِنا حاسِـبِينَ».

محمد حسین
12-31-2011, 10:34 AM
علم منطق را كه وسيله‏ اى است براى شناخت قضاياى صحيح از باطل «علم ميزان» مى‏ نامند، در كشف مقدار هوش و حافظه و علوم و اطلاعات افراد از آزمون‏ هاى كتبى و شفاهى استفاده مى‏ كنند و آنها را ميزانِ كشف واقع مى ‏نامند، و امور ديگرى از اين قبيل. بنابراين در صدق ميزان ضرورتى ندارد حتماً مادى باشد.
چنان كه در ميزان قيامت همين گونه است. چون وسيله‏ اى است براى شناخت ايمان و اصول عقايد، اخلاق نيك و زشت، عمل‏ هاى صالح و ناصالح نمى ‏تواند يك امر دنيوى و جسمانى باشد.
آيا نماز، روزه، اخلاص، تقوا، ايمان، راست‏گويى، امانت‏دارى را مى ‏توان با ترازوهاى دنيوى سنجيد؟ شخصى به امام صادق عليه‏ السلام عرض كرد: «آيا در قيامت عمل‏ هاى بندگان توزين نمى ‏شود؟ فرمود: نه. چون عمل كه جسم نيست، آن‏چه مورد سنجش قرار مى ‏گيرد صفت (اثر) عمل‏ هاست. كسى نياز به توزين دارد كه از تعداد و مقدار سنگينى و سبكى آنها بى ‏اطلاع باشد. در حالى كه چيزى بر خدا پوشيده نيست. همان شخص عرض كرد: پس ميزان اعمال چه معنا دارد؟ فرمود: يعنى در محاسبه و پاداش عمل عدالت رعايت مى‏ شود. عرض كرد: پس معناى اين آيه: «فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوازِينُهُ» چيست؟ فرمود: يعنى اعمال نيك او زيادتر باشد.» (1)

***

1. بحارالأنوار، ج7، ص248: «سأل الزنديق أباعبداللّه عليه‏ السلام فقال: أو ليس توزن الأعمال؟ قال: لا، إنّ الأعمال ليست بأجسام و إنّما هي صفة ما عملوا و إنما يحتاج إلى وزن الشيء من جهل عدد الأشياء و لا يعرف ثقلها و خفّتها، و إنّ الله لا يخفى عليه شيء، قال: فما معنى الميزان؟ قال: العدل، قال: فما معناه في كتابه «فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوازِينُهُ» قال: فمن رجّح عمله».

محمد حسین
12-31-2011, 10:35 AM
بنابراين ميزان اعمال در قيامت نظير ترازوهاى متعارف و جسمانى دنيوى نيست بلكه بايد به گونه ‏اى ديگر باشد. در تبيين و تفسير ميزان در قيامت مى ‏توان يكى از دو وجه را برگزيد:
وجه اول اين كه ميزان عبارت باشد از مجموعه عقايد صحيح، ارزش‏هاى اخلاقى، احكام و قوانين شريعت و دين، كه صراط مستقيم سير و سلوك الى الله و نيل به عالى ‏ترين مراتب انسانيت است. بنابراين در قيامت عمل هر انسانى را به مقدار تطابق با متن شريعت مى ‏سنجند و پاداش مى‏ دهند. در احاديث به همين معنا اشاره شده است:
پيامبر اكرم صلى ‏الله‏ عليه ‏و‏آله فرمود: «عدل در زمين ميزان خداست، هر كس به آن عمل كند او را به بهشت مى‏ برد، و هر كس آن را ترك كرد او را به دوزخ خواهد كشيد.» (1)
امام صادق عليه‏ السلام فرمود: «هر كس كلمه لا اله الا الله را با اخلاص بگويد: به بهشت مى ‏رود. و اخلاصش در اين است كه شهادت به لا اله الا الله او را از ارتكاب محرمات باز دارد.» (2)

***

1. مستدرك الوسائل، ج11، ص 388: قال النبيّ صلى ‏الله‏ عليه ‏و‏آله : «العدل ميزان الله في الأرض فمن أخذه قاده إلى الجنّة و من تركه ساقه إلى النار».
2. وسائل الشيعه، ج15، ص257: «عن أبيعبداللّه عليه‏السلام قال: من قال: لا إله إلاّ اللّه مخلصاً دخل الجنّة و إخلاصه أن يحجزه لا إله إلاّ اللّه عمّا حرّم اللّه».

محمد حسین
12-31-2011, 10:36 AM
رسول خدا صلى‏ الله‏ عليه‏ و‏آله فرمود: «نماز ميزان است، هر كس حق آن را ادا كند پاداش كامل دريافت خواهد كرد.» (1)
پيامبر اكرم صلى‏الله‏عليه‏و‏آله فرمود: «در قيامت چيزى را در ميزان اعمال بندگان نمى‏گذارند كه افضل از حسن خلق باشد.» (2)
حضرت صادق عليه‏السلام فرمود: «هر كس با اين ده چيز خدا را ملاقات كند داخل بهشت مى‏ شود: شهادت به لا اله الا الله، شهادت به رسالت حضرت محمد صلى ‏الله‏ عليه ‏و‏آله و اقرار به آن‏چه از جانب خدا آورده است، برپاداشتن نماز، پرداختن زكات، روزه گرفتن ماه رمضان، حج بيت الله، قبول ولايت اولياى خدا، برائت از دشمنان خدا و اجتناب از مسكرات.» (3)
وجه دوم اين كه: ميزان عبارت باشد از نفوس مقدس پيامبران و اوصياى معصوم آنان. اين ذوات مقدس چون در علم و عمل هادى مردم هستند خود به مجموعه احكام و قوانين شريعت و ارزش‏هاى اخلاقى عمل مى‏ كنند و كمالات انسانى در آنها تجسم يافته است و مردم را به همان سوى دعوت مى‏ نمايند. به همين جهت مى‏توان عقايد، اخلاق، گفتار و كردار پيروانشان را با آنان تطبيق كرد و سنجيد بدين صورت ميزان اعمال به شمار مى ‏روند.

***

1. كافى، ج3، ص268: «قال رسول‏ اللّه صلى‏الله‏عليه‏و‏آله : الصلاة ميزان، من وفّى استوفى».
2. همان، ج2، ص100: «قال رسول‏اللّه صلى‏الله‏عليه‏و‏آله : ما يوضع في ميزان امرئ يوم القيامة أفضل من حسن الخلق».
3. وسائل الشيعه، ج1، ص30: «عن أبيعبداللّه عليه‏السلام قال: عشر من لقى اللّه بهنّ دخل الجنّة: شهادة أن لا إله إلاّ اللّه، و أنّ محمداً رسول‏اللّه، و الإقرار بما جاء من عند اللّه، و إقام الصلاة، و إيتاء الزكات، و صوم شهر رمضان، و حجّ البيت، و الولاية لأولياء اللّه، و البراءة من أعداء اللّه، و اجتناب كلّ مسكر».

محمد حسین
12-31-2011, 10:37 AM
در برخى احاديث به همين مطلب اشاره شده است.
امام صادق عليه‏ السلام در تفسير آيه «وَنَضَعُ المَوازِينَ القِسْطَ لِـيَوْمِ القِـيامَةِ» فرمود: آنان پيامبران و جانشيان آنها هستند. (1)
امام سجاد عليه ‏السلام فرمود: «على عليه ‏السلام امير ايمان و ميزان اعمال است.» (2)
امام صادق عليه‏ السلام فرمود: «به خدا سوگند! على صراط مستقيم و ميزان اعمال است.» (3)
رسول خدا صلى ‏الله ‏عليه ‏و‏آله فرمود: «من ميزان علم و على دو كفه ميزان و حسن و حسين ريسمان‏ هاى آن، و فاطمه وسيله ارتباط آنها و امامان بعد از حسن و حسين ميزان شناخت دوستان و دشمنان مى ‏باشند.» (4)
بنابراين، نفوس مقدس پيامبران و اوصياى معصوم آنان را نيز مى‏توان به عنوان ميزان سنجش اعمال افراد امت معرفى كرد، ولى با اندكى دقت تصديق مى ‏كنيد كه وجه دوم نيز به وجه اول باز مى ‏گردد، چون نفوس پيامبران و اوصيا بدين جهت كه مركز تجسم يافته عقايد، اخلاق و كردارهاى شايسته دين هستند به عنوان ميزان معرفى شده‏ اند، پس حقيقت ميزان عبارت است از متن عقايد، اخلاق، احكام و قوانين دين. و عمل هر انسانى را به آن مقايسه مى ‏كنند، مى‏سنجند و پاداش نيك يا كيفر مى‏دهند. در اين سنجش نفس انسان موردِ محاسبه يك كفه ميزان است و كفه ديگر عبارت است از مجموعه عقايد اخلاق، و احكام و قوانين شريعت. از بعضى آيات استفاده مى‏ شود انسان يك ميزان ندارد بلكه ميزان‏هاى متعدد دارد: «در آن روز وزن كردن بر طبق حق است، آنها كه ميزان‏ هايشان سنگين است رستگارند، و آنان كه ميزان‏هايشان سبك است كسانى هستند كه نفوس خود را خسارت كرده و به آيات ما ستم روا داشته‏ اند.» (1) در اين آيه، صحبت از سنگين بودن ميزان‏ هاى بعض انسان‏ها و سبك بودن ميزان‏ هاى بعضى ديگر مى ‏باشد. معلوم مى ‏شود: هر انسانى داراى ميزان‏ هاى متعدد خواهد بود. شايد بدين جهت باشد كه عقايد را با ميزانى مى‏ سنجند و اخلاق را با ميزانى ديگر، و اعمال را با ميزانى سوم. و اگر هر يك از عقايد را با عقايد صحيح واقعى و هر يك از اخلاقى و مقدار آن را با اخلاق واقعى و هر يك از اعمال و مقدار آن را با متن احكام و قوانين شريعت محاسبه كنيم براى هر انسانى ميزان‏هاى متعدد خواهد بود.

***

1. كافى، ج1، ص420: «عن أبيعبداللّه عليه‏السلام في قوله تعالى: «وَنَضَعُ المَوازِينَ القِسْطَ لِـيَوْمِ القِـيامَةِ» قال: الأنبياء و الأوصياء».
2. مستدرك الوسائل، ج10، ص224: «قال عليّ بن الحسين عليه‏السلام : عليّ يعسوب الإيمان و ميزان الأعمال».
3. بحارالأنوار، ج35، ص363: «عن أبيعبداللّه عليه‏السلام قال: هذا صراط على مستقيم، قال هو و الله! عليّ، هو و الله! الصراط المستقيم و الميزان».
4. همان، ج23، ص107: «قال رسول‏اللّه صلى‏الله‏عليه‏و‏آله : أنا ميزان العلم و عليّ كفّتاه و الحسن و الحسين حباله، و فاطمة علاقته، و الأئمّة من بعدهم يزنون المحبّين و المبغضين الناصبين الذين عليهم لعنة اللّه و لعنة اللاعنين».

محمد حسین
01-01-2012, 09:55 AM
كيفيت توزين اعمال

زمينه سنگين شدن يا سبك شدن كفه ميزان در همين جهان به وسيله عقايد، اخلاق، كردار و گفتار انسان فراهم مى ‏شود: عقايد صحيح نفس را نورانى مى ‏سازند، و هر چه ايمان قوى ‏تر باشد نورانيت نفس بيشتر مى ‏گردد. اخلاق نيك و ملكات پسنديده نيز همين گونه ‏اند، عمل‏هاى صالح، عبادات، كارهاى خير گرچه امور عرضى هستند و باقى نمى ‏مانند، ولى از طريق اخلاص و نيت خير به صورت ملكه در مى‏ آيند نفس انسان را نورانى و با صفا مى ‏سازند و جنبه‏ هاى انسانى او را قوى ‏تر و كفه ميزانش را سنگين‏تر مى ‏سازند. بر عكس عقايد باطل، اخلاق زشت، عمل‏هاى ناشايسته نفس را تاريك، وحشتناك مى‏سازند، جنبه انسانيت او را ضعيف‏تر، و جنبه‏ هاى حيوانيت او را قوى ‏تر، و حتى گاهى در باطن ذات به صورت حيوانى درنده در مى ‏آيد و كفه ميزان انسانيت او به طور كلى تهى و سبك مى ‏گردد. همه اين فعل و انفعال ‏ها و دگرگونى ‏ها در همين جهان و در باطن نفس رخ مى ‏دهد ولى خودش از آنها آگاه نيست، تا اين كه در قيامت پرده از چشم باطن او برداشته مى‏ شود: «يَوْمَ تُبْلَى السَّرائِرُ» همه را بالعيان مشاهده خواهد كرد. در آن هنگام كفه ميزان نفس خود را سنگين يا سبك خواهد يافت

***

1. اعراف (7) آيه 8 : «وَالوَزْنُ يَوْمَئِذٍ الْحَقُّ فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوازِينُهُ فَأُولـئِكَ هُمُ المُفْلِحُونَ * وَمَنْ خَـفَّتْ مَوازِينُهُ فَأُولـئِكَ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ بِما كانُوا بِآياتِنا يَظْلِمُونَ».

محمد حسین
01-01-2012, 09:58 AM
محاسبه اعمـال

از نظر آيات و احاديث، محاسبه اعمال امرى قطعى و ضرورى است. گرچه هر انسانى نامه اعمال خود را كه همه چيز در آن نوشته شده در قيامت به همراه دارد، ولى چون اعمال او در طول عمر، بسيار گسترده بوده و از وضع آنها آگاهى كامل‏ ندارد، در قيامت در محضر پروردگار جهان حضور مى‏ يابد تا همه آنها را بالعيان مشاهده كند.
در قرآن مى ‏گويد: «در آن روز مردم پراكنده از قبرها بيرون مى‏ آيند تا اعمالشان را به آنها نشان بدهند. هر كس به مقدار ذره ‏اى كار نيك انجام داده آن را خواهد ديد و هر كس به اندازه ذره ‏اى كار بد انجام داده آن را مشاهده خواهد كرد.» (1)
و مى‏ فرمايد: «روزى كه هر كس كارهاى نيك خود را حاضر ببيند و هم‏چنين كارهاى بد خود را و آرزو كند كه‏اى كاش در ميان او و كردار بدش فاصله زيادى وجود داشت.» (1)

در قيامت و به هنگام حساب، نامه عمل هر انسانى به دستش داده مى‏ شود، ولى همه انسان‏ها يك‏سان نامه خود را دريافت نمى ‏كنند، بلكه نامه مؤمنين و نيكوكاران به دست راستشان داده مى ‏شود و اين از نشانه‏ هاى آسان بودن حسابشان مى ‏باشد، و نامه كافران و ستم‏كاران از پشت سر و به دست چپشان داده خواهد شد كه نشانه سخت‏گيرى در حساب است.
در قرآن مى‏ گويد: «هر كس نامه‏اش را به دست راستش دهند، حساب آسانى خواهد داشت و شادمان نزد خويشانش خواهد رفت. و هر كس نامه‏اش از پشت سر داده شود، مى ‏گويد: اى واى كه هلاك شدم، و به آتش افروخته در آيد.» (2)

***
1. زلزال (99) آيه 6 : «يَوْمَئِذٍ يَصْدُرُ النّاسُ أَشْتاتاً لِـيُرَوْا أَعْمالَهُمْ * فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ * وَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَـرّاً يَرَهُ».

محمد حسین
01-01-2012, 09:59 AM
گروه‏هاى مردم در قيامت

مردم در قيامت سه گروه ‏اند:
1. صالحان: گروه اول كسانى ‏اند كه از جهت ايمان و عمل صالح در بالاترين مراتب واقع شده‏ اند كاملاً پيرو شريعت بوده و كار خلاف و گناهى انجام نداده ‏اند. اين گونه افراد نياز به حساب ندارند و قبل از همه به بهشت مى‏ روند.
1. آل عمران (3) آيه 30: «يَوْمَ تَجِدُ كُلُّ نَفْسٍ ما عَمِلَتْ مِنْ خَيْرٍ مُحْضَراً وَما عَمِلَتْ مِنْ سُوءٍ تَوَدُّ لَوْ أَنَّ بَيْنَها وَبَيْنَهُ أَمَداً بَعِـيداً».
2. انشقاق (84) آيه 8 : «فَأَمّا مَنْ أُوتِىَ كِتابَهُ بِيَمِـينِهِ * فَسَوْفَ يُحاسَبُ حِساباً يَسِـيراً * وَيَنْقَلِبُ إِلى أَهْلِهِ مَسْرُوراً * وَأَمّا مَنْ أُوتِىَ كِتابَهُ وَراءَ ظَهْرِهِ * فَسَوْفَ يَدْعُو ثُـبُوراً * وَيَصْلى سَعِـيراً».
قرآن مى ‏گويد: «روزى كه قيامت برپا شود مردم از يك‏ديگر جدا شوند، كسانى كه ايمان آورده و عمل ‏هاى صالح انجام داده‏ اند در باغى از بهشت شادمانى مى ‏كنند.» (1)
و مى‏ فرمايد: «(در آن روز) شما سه گروه مى ‏باشيد: يكى سعادت‏مندان و آنان كيستند، ديگرى شقاوت‏مندان و آنان چگونه ‏اند، ديگرى پيش‏تازان، اينان مقربانند، در بهشت‏ هاى پر نعمت.» (2)
علامه طباطبائى در تفسير آيه نوشته است: مراد از سابقين در آيه كسانى هستند كه در انجام كارهاى نيك بر ديگران سبقت گرفته ‏اند و به همين جهت در رسيدن به آمرزش و رحمت و لطف خدا نيز بر ديگران سبقت مى ‏گيرند. (3)

محمد حسین
01-01-2012, 10:02 AM
2. مشركان و كافران و ستم‏كاران: اين گروه نيز در قيامت با مشاهده نامه عمل خود كه تاريك و پر از زشتى‏ ها و بدى‏ ها و خوى‏ هاى آزار دهنده است، و نورى در نفس و نامه عملشان ديده نمى ‏شود، به خسران و زيان كامل خود پى مى‏ برند. تكليفشان روشن است و نيازى به حساب ندارند. عمل خيرى ندارند تا نياز به حساب باشد، چون ايمان شرط قبولى خيرات است.
قرآن مى‏ گويد: «كسانى كه كافر شده ‏اند و آيات ما را تكذيب مى‏ كنند و ديدار آخرت را دروغ مى ‏پندارند همه در عذاب حاضر خواهند شد.» (1)

***

1. روم (30) آيات 14 ـ 15: «وَيَوْمَ تَقُومُ السّاعَةُ يَوْمَـئِذٍ يَتَـفَرَّقُونَ * فَأَمّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصّالِحاتِ فَهُمْ فِى رَوْضَةٍ يُحْبَرُونَ».
2. واقعه (56) آيات 7 ـ 11: «وَكُنْتُـمْ أَزْواجـاً ثَـلاثَـةً * فَـأَصْحابُ المَـيْمَنَةِ ما أَصْـحابُ المَـيْمَنَةِ * وَأَصْـحابُ المَشْأَمَةِ ما أَصْـحابُ المَشْـأَمَةِ * وَالسّـابِقُونَ السّـابِقُونَ * أُولـئِكَ المُقَـرَّبُونَ».
3. الميزان، ج19، ص117.

***

و مى‏ فرمايد: «آن‏گاه به ستم‏كاران گويند: عذاب جاويد را بچشيد، آيا جز اين است كه به كيفر اعمالتان مى ‏رسيد.» (2)
و مى‏ فرمايد: «هر كس كه به آيات خدا كافر شود همانا كه خدا سريع الحساب است.» (3)
و مى ‏فرمايد: «اعمال كافران همانند سرابى در بيابان است، انسان تشنه گمان كند آب است ولى وقتى بدان نزديك شد چيزى نمى‏يابد، و خداى را نزد خود مى‏ يابد كه جزاى او را به تمام خواهد داد، و خدا با سرعت به حساب بندگان رسيدگى مى‏ كند.» (4)
و مى‏ گويد: «همانا كه خدا گناه مشركان را نمى ‏آمرزد.» (5)
امام سجاد عليه‏ السلام در ضمن حديث مفصلى فرمود: «براى مشركان ميزانى نصب نمى‏ شود و كتابى باز نمى ‏گردد، گشودن كتاب اختصاص به مسلمين دارد.» (6)
رسول خدا صلى‏ الله‏ عليه ‏و‏آله فرمود: «خداى عزّوجلّ به حساب اعمال همه بندگان

***

1. روم (30) آيه 16: «وَأَمّا الَّذِينَ كَفَرُوا وَكَذَّبُوا بِآياتِنا وَلِقائِ الآخِرَةِ فَأُولـئِكَ فِى العَذابِ مُحْضَـرُونَ».
2. يونس (10) آيه 52 : «ثُمَّ قِـيلَ لِلَّذِينَ ظَلَمُوا ذُوقُوا عَذابَ الخُلْدِ هَلْ تُجْزَوْنَ إِلاّ بِما كُنْتُمْ تَكْسِبُونَ».
3. آل‏عمران (3) آيه 19: «وَمَنْ يَكْفُرْ بِآياتِ اللّهِ فَإِنَّ اللّهَ سَرِيعُ الحِسابِ».
4. نور (24) آيه 39: «وَالَّذِينَ كَفَرُوا أَعْمالُـهُمْ كَسَرابٍ بِقِـيعَةٍ يَحْسَـبُهُ الظَّـمْآنُ ماءً حَتّى إِذا جاءَهُ لَمْ يَجِدْهُ شَيْـئاً وَوَجَدَ اللّهَ عِنْدَهُ فَوَفّاهُ حِسابَهُ وَاللّهُ سَرِيعُ الحِسابِ».
5. نساء (4) آيه 48: «إِنَّ اللّهَ لا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِـهِ».
6. بحارالأنوار، ج7، ص259: «قال عليّ بن الحسين عليه‏السلام (فى حديث) اعلموا عباد اللّه: أنّ أهل الشرك لا تنصب لهم الموازين، و لا تنشر لهم الدواوين، و إنّما تنشر الدواوين لأهل الإسلام».

محمد حسین
01-01-2012, 10:02 AM
رسيدگى مى ‏كند، جز كسانى كه مشرك باشند، براى اينان حسابى باز نمى‏ كند بلكه بدون حساب داخل دوزخ مى ‏شوند.» (1)
3. حد وسط ‏ها: گروه سوم كسانى هستند كه نه كافر محض‏اند، نه مؤمن خالص بلكه حد وسط مى ‏باشند. به خدا و پيامبر و معاد ايمان دارند و به مقدار ايمانشان انجام وظيفه كرده و عمل‏ هاى صالحى دارند، ولى در اثر ضعف ايمان قصور و تقصيراتى نيز دارند. قرآن مى ‏گويد: «گروهى ديگر به گناهان خود اعتراف كردند كه اعمال نيك را با كارهاى زشت آميخته ‏اند، شايد خدا توبه آنها را بپذيرد زيرا خدا آمرزنده و مهربان است.» (2)
تعيين سرنوشت نهايى اين گونه افراد نياز به حساب دارد. گرچه خداى متعال به طور كامل و دقيق بر اعمال بندگانش اشراف دارد و كوچك‏ترين چيزى بر او مخفى نيست، قبل از محاسبه همه چيز برايش روشن است و نتيجه ‏هاى آن را مى‏داند، ولى در عين حال محاسبه اعمال در قيامت يك امر ضرورى است. بدين جهت كه هر انسانى اكثر كارهاى خوب و بد خود را كه در طول عمر انجام داده فراموش مى ‏كند، به علاوه به ظاهر اعمال خود مى ‏نگرد و از باطن آنها اطلاع درستى ندارد و به همين جهت توقع پاداش‏ هايى را دارد كه در شأن او نيست. خداى متعال پاداش و كيفر بندگان را طبق استحقاق واقعى مى ‏دهد، نه توقع و انتظار اين و آن. بنابراين حساب قيامت لازم است تا بندگان عذرى نداشته باشند و بدانند كه طبق عدالت با آنها رفتار شده است. حساب قيامت بسيار گسترده و دقيق است و همه چيز مورد سئوال قرار مى ‏گيرد. در اين‏جا به برخى از آنها به طور كوتاه اشاره مى‏ شود.

***

1. همان، ص260: «قال رسول‏اللّه صلى‏الله‏عليه‏و‏آله : إنّ اللّه عزّوجلّ يحاسب كلّ خلق إلاّ من أشرك باللّه عزّوجلّ فإنّه لا يحاسب و يؤمر به إلى النار».
2. توبه (9) آيه 102: «وَآخَرُونَ اعْتَرَفُوا بِذُنُوبِـهِمْ».

محمد حسین
01-01-2012, 10:04 AM
موارد مورد سؤال در قيامت

اول: اصول عقايد: نخستين و مهم‏ترين چيزى كه مورد حساب قرار مى ‏گيرد اصول عقايد است. عقائد از جهات مختلف مورد سنجش و بررسى قرار مى ‏گيرند: آيا همه را باور داشته يا برخى از آنها مورد شك يا انكار بوده است؟ آيا كاملاً صحيح و خالص بوده ‏اند يا به خرافاتى آلوده بوده ‏اند؟ آيا در باطن ذات او نفوذ كرده و به مرتبه ايمان و يقين قلبى رسيده يا اين كه از حد كلمات زبانى و مفاهيم ذهنى تجاوز نكرده است؟ اين قبيل امور در كمال و نورانيت نفسانى و درجات اخروى انسان‏ها تأثير دارند و در قيامت و به هنگام حساب بايد روشن شوند.
دوم: نعمت‏ها: نعمت‏هايى كه خداى متعال به بندگانش عطا كرده تا سرمايه اوليه تجارت دنيوى و وسيله ‏اى براى تحصيل زاد و توشه سعادت اخروى او باشد. در قيامت و به هنگام حساب در رابطه با همين نعمت‏هاى گرانقدر سؤال خواهد شد. دنيا واقعاً مزرعه آخرت و محل تجارت بندگان است.
رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله فرمود: «دنيا مزرعه آخرت است.» (1)

***

1. ابن أبيالجمهور احسائى، عوالى اللآلى: قال رسول‏اللّه صلى ‏الله ‏عليه ‏و‏آله : «الدنيا مزرعة الآخرة».

محمد حسین
01-01-2012, 10:05 AM
اميرالمؤمنين عليه‏السلام فرمود: «دنيا براى اولياى خدا تجارت‏خانه است، رحمت خدا را در آن كسب مى ‏كنند، و بهشت را سود مى ‏برند.» (1)
1. ابن أبيالجمهور احسائى، عوالى اللآلى: قال رسول‏اللّه صلى ‏الله ‏عليه ‏و‏آله : «الدنيا مزرعة الآخرة».
نعمت‏هاى گران‏قدر الهى بسيار گسترده و زيادند كه در برخى احاديث به نمونه ‏هايى از آن كه در قيامت در رابطه با آنها سئوال مى ‏شود اشاره شده است.
رسول خدا صلى ‏الله‏ عليه ‏و‏آله فرمود: «در قيامت بنده خدا قدم از قدم بر نمى ‏دارد جز اين كه در باره چند چيز مورد سئوال قرار خواهد گرفت: از عمرش كه در چه راهى صرف و به پايان رسيده است. و از جوانى ‏اش كه چگونه آن را فرسوده كرده و از مالش كه از چه راهى كسب و در كجا به مصرف رسانيده است، و از محبت و دوستى با ما اهل بيت.» (2)
ايشان صلى‏ الله‏ عليه ‏و‏آله در حديث ديگرى فرمود: «براى بنده خدا در قيامت در برابر هر روزى بيست و چهار خزينه باز مى ‏شود به تعداد ساعت‏هاى شبانه روز، وقتى خزينه ‏اى را مشاهده مى‏ كند كه پر از نور و سرور است آن چنان شاد مى‏شود كه اگر شادى او را در ميان دوزخيان تقسيم كنند عذاب‏هاى دوزخ را فراموش خواهند كرد. آن خزينه مربوط به ساعتى است كه پروردگارش را در آن عبادت كرده است. آن گاه خزينه ديگرى را برايش مى‏گشايند كه تاريك و ترسناك است، از مشاهده آن، چنان به جزع و فرياد مى‏ افتد كه اگر آن را در ميان بهشتيان تقسيم كنند لذت‏ها و خوشى‏ هاى بهشتى را فراموش مى ‏كنند و آن ساعتى است كه در آن مرتكب معصيت شده است: سپس خزينه ديگرى را برايش مى ‏گشايند كه چيزى را در آن مشاهده نمى ‏كند و آن ساعتى است كه در خواب بوده يا به برخى كارهاى مباح دنيوى اشتغال داشته است، از مشاهده آن احساس زيان مى‏ كند و از فوت آن‏چه را كه مى‏ توانسته انجام دهد ولى كوتاهى كرده به گونه‏اى متأسف مى ‏شود كه قابل توصيف نيست. و به همين جهت روز قيامت به «يوم التغابن» ناميده شده است.» (1)

***

1. بحارالأنوار، ج70، ص100: قال أميرالمؤمنين عليه‏ السلام : «الدنيا متجر أولياءه اكتسبوا فيها الرحمة و ربحوا منه الجنّة».
2. همان، ج7، ص258: قال رسول ‏اللّه صلى ‏الله ‏عليه ‏و‏آله : «لا تزول قدما عبد يوم القيامه حتى يسأل عن أربع: عن عمره فيما أفناه، و عن شبابه فيما أبلاه، و عن ماله من أين كسبه و فيما أنفقه، و عن حبّنا أهل البيت».

محمد حسین
01-01-2012, 10:05 AM
سوم: عبادات: واجبات و مستحبات، مانند نماز، روزه، حج، دعا، صدقات، و ديگر امور عبادى. امور عبادى در صورتى مورد قبول و ترفيع درجات واقع مى ‏شوند كه اولاً: طبق موازين شرع و همان گونه كه شارع فرموده انجام بگيرند و ثانياً: براى رضاى خدا و به قصد قربت انجام بگيرند. اگر به قصد ريا و خودنمايى يا سرگرمى و تفريح انجام بگيرند نه تنها ثواب ندارند بلكه گناه و نوعى شرك محسوب خواهند شد.
امام صادق عليه‏السلام فرمود: «هر عمل ريايى شرك است. هر كس عملى را براى غير خدا انجام دهد ثواب خود را نيز بايد از مردم دريافت كند، و هر كس براى خدا عملى را انجام دهد پاداش او بر عهده خداست.» (2)
على بن سالم مى ‏گويد: از امام صادق عليه‏السلام شنيدم كه فرمود: «خداى متعال فرموده: من بهترين شريك هستم، هر كس غير از مرا در عمل خود شريك نمايد عمل او را قبول نخواهم كرد، من عملى را قبول مى ‏كنم كه خالص براى من باشد.» (1)

***

1. همان، ص273.
2. كافى، ج2، ص293: قال أبوعبداللّه عليه‏السلام : «كلّ رياء شرك، إنّه من عمل للناس كان ثوابه على الناس و من عمل لِلّه كان ثوابه على اللّه».

محمد حسین
01-01-2012, 10:06 AM
چه بسا افرادى كه سال‏ها عبادت كرده و بدان‏ها شادمان بوده و خود را بهشتى مى‏ پنداشته، ديگران نيز در باره‏اش همين تصور را داشته‏ اند ولى چون در واقع براى غير خدا بوده در قيامت و بعد از حساب پاداش نيكى دريافت نخواهد كرد. نعوذبالله.
چهارم: صدقات جاريه: خيرات و كارهاى مفيدى كه نياز به صرف اموال دارد، مانند: حج، عمره، زيارت، احداث مسجد، بيمارستان، درمان‏گاه، مدرسه، دانشگاه و ديگر كارهاى خير و ماندنى كه صدقات جاريه ناميده مى‏ شوند. اين قبيل كارها بسيار ارزش‏مند هستند، ولى مشروط به دو شرط: شرط اول اين كه با قصد قربت انجام بگيرند، نه براى شهرت و خودنمايى و كسب موقعيت اجتماعى، چنان كه قبلاً بدان اشاره شد. شرط دوم اين كه اموال صرف شده حلال باشد، و گرنه در قيامت براى او سودى نخواهد داشت.
حضرت صادق عليه ‏السلام فرمود: «اگر انسان از راه‏هاى حرام اموالى را به دست آورد و با آنها به حج برود، هنگامى كه به قصد احرام تلبيه مى ‏گويد، از جانب خدا به او گفته مى‏ شود: لا لبيك و لا سعديك (نه تو را مى ‏پذيرم و نه خوش‏آمدى) و چنان چه هزينه‏هاى حج از راه حلال باشد، به هنگام تلبيه در جوابش گفته مى ‏شود: لبيك و سعديك (تو را مى ‏پذيرم و خوش ‏آمدى). (2)

***

1. همان، ص295: «عليّ بن سالم قال: سمعت أباعبداللّه عليه‏السلام يقول: «قال اللّه عزّوجلّ أنا خير شريك، من أشرك معي غيري في عمل عمله لم أقبله إلاّ ما كان لي خالصاً».
2. وسائل الشيعه، ج17، ص89 : عن أبيعبداللّه عليه‏السلام قال: إذا اكتسب الرجل مالاً من غير حلّه ثمّ حجّ فلبّى، نودي: لا لبّيك و لا سعديك، و إن كان من حلّه فلبّى نودي: لبّيك و سعديك».

محمد حسین
01-01-2012, 10:08 AM
پيامبر اكرم صلى ‏الله‏ عليه و‏آله فرمود: اگر انسان مال حرامى را كسب كند و از آن صدقه بدهد پاداشى دريافت نخواهد كرد، و اگر آن را در زندگى صرف كند برايش بركت ندارد، و اگر آن را براى ورثه بگذارد توشه‏ اى براى آتش دوزخ خواهد شد. (1)
چه بسا افرادى كه تأسيسات خيريه ‏اى داشته و از نيكوكاران به شمار رفته ‏اند، و بدين جهت شادمانند و خود را مستحق ثواب‏هاى كلان مى ‏دانند، ولى چون از اموال حرام صرف شده در قيامت پاداش نيك نخواهند داشت. اين واقعيت‏ ها بعد از حساب قيامت روشن خواهد شد.

***
1. بحارالأنوار، ج103، ص14: عن النبيّ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله : «قال لا يكسب العبد مالاً حراماً و يتصدّق منه فيؤجر عليه، و لا ينفق منه فيبارك له، و لا تركه خلف ظهره إلاّ كان زاده إلى النار».

سخت‏ ترين مراحل حساب‏رسى

سخت‏ترين مراحل حساب، رسيدگى به مظالم عباد و حقوق مردم نسبت به يك‏ديگر است. انسان‏ها با هم زندگى مى‏ كنند و نسبت به همديگر حقوقى دارند. رعايت حقوق يك وظيفه الهى است كه پيامبران و پيامبر اسلام در باره آن تأكيد داشته‏ اند. و در قيامت مورد بازخواست قرار خواهند گرفت.
حقوق الناس بسيار گسترده است. ذكر انواع و اصناف حق داران و تفصيل حقوق هر يك در كتب حديث آمده ولى تفصيل آن در اين اوراق محدود امكان‏پذير نيست. به طور كوتاه به برخى از آنها اشاره مى ‏كنم: هر يك از زن و شوهر، پدر و مادر و فرزندان، خويشان و نزديكان، همسايگان و شهروندان، جوانان و سال‏خوردگان، معلمان و دانشجويان، ثروتمندان و تهى ‏دستان، كارگزاران و زيردستان، هم‏كيشان و هم‏وطنان و... نسبت به يكديگر وظايف و حقوقى دارند. كه رعايت آنها يك وظيفه وجدانى، اجتماعى و شرعى است. و تضييع آنها يك گناه و جرم محسوب مى ‏شود، كه در قيامت مورد بازخواست قرار خواهد گرفت. خداى متعال امكان دارد در قيامت از حقوق تضيع شده خودش صرف نظر كند، ولى از حقوق تضيع شده بندگان نسبت به يك‏ديگر صرف نظر نخواهد كرد؛ مگر اين كه خودشان رضايت دهند و از دادخواهى صرف نظر كنند.
اميرالمؤمنين عليه‏السلام فرمود: ظلم سه گونه است: اول ظلمى كه بخشيده نخواهد شد، دوم ظلمى كه بدون دادستانى رها نمى ‏شود، سوم ظلمى كه مورد بخشش قرار خواهد گرفت: ظلمى كه بخشيده نخواهد شد عبارت است از شرك به خدا، قرآن مى‏ فرمايد: «إِنَّ اللّهَ لا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِـهِ» اما ظلمى كه بخشيده مى‏ شود ستم كوچكى است كه هر انسانى نسبت به خودش روا داشته است، اما ظلمى كه بدون حساب رها نمى‏ شود عبارت است از ظلم بندگان نسبت به يك‏ديگر، قصاص در آن‏جا بسيار دشوار خواهد بود، سختى آن در حد زخم كارد و زدن تازيانه نيست بلكه بسيار سخت‏تر است. (1)

***
1. همان، ج7، ص271: «عن عليّ بن أبيطالب عليه‏السلام قال: ألا و إنّ الظلم ثلاثة: فظلم لا يغفر، و ظلم لا يترك، و ظلم مغفور لا يطلب. فأمّا الظلم الذى لا يغفر، فالشرك باللّه، قال الله سبحانه: «إِنَّ اللّهَ لا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِـهِ». و أمّا الظلم الذي يغفر، فظلم العبد نفسه عند بعض الهنات، و أمّا الظلم الذي لا يترك، فظلم العباد بعضهم بعضاً، القصاص هناك شديد، ليس هو جرحاً بالمدا و لا ضرباً بالسياط و لكنّه ما يستصغر ذلك معه».

محمد حسین
01-01-2012, 10:10 AM
رسول خدا صلى ‏الله‏ عليه‏ و‏آله فرمود: «هر كس از قصاص مى‏ ترسد از ستم به مردم خوددارى كند.» (1)

مشكل حساب‏رسى به حق الناس در قيامت اين است كه در آن‏جا چيزى ندارد تا به طلب‏كاران بدهند؛ مثلاً كسى كه اموال مردم را در دنيا غصب كرده يا نفقه زن و فرزندانش را نداده يا شخصى را كشته و ديه‏اش را نپرداخته يا ضربه‏اى به مظلومى زده و ديه‏اش را نداده يا زيان مالى به كسى زده و جبرانش نكرده يا از كسى غيبت كرده يا به او توهين و هتك حرمت كرده و راضى ‏اش نساخته است، در قيامت و به هنگام دادرسى چيزى ندارد تا به طلب‏كاران بپردازد. حل اين مشكل به يكى از دو وجه امكان دارد: وجه اول اين كه به مقدار طلب بستان‏كار از حسنات بده‏كار برداشته مى ‏شود و به طلب‏كار داده مى ‏شود. وجه دوم اين كه اگر حسناتى نداشت به همان مقدار از سيئات شاكى برداشته و در نامه عمل بده‏كار ثبت مى‏شود. شخصى از امام باقر يا صادق عليه ‏السلام روايت كرده كه فرمود: بده‏كار را در قيامت حاضر مى‏ كنند در حالى كه شديداً وحشت زده و نگران است، اگر حسناتى دارد از او مى ‏گيرند و به طلب‏كارش مى ‏دهند و اگر حسناتى نداشت از گناهان طلب‏كار مى ‏گيرند و به بده‏كار مى ‏دهند. (2)

***

1. كافى، ج2، ص335: عن أبيعبداللّه عليه‏ السلام قال: «قال رسول‏اللّه صلى‏ الله‏ عليه ‏و‏آله : من خاف القصاص كفّ عن ظلم الناس».
2. بحارالأنوار، ج7، ص274: «ابن أبى يزيد رفعه عن أحدهما عليهماالسلام قال: يؤتى يوم القيامة بصاحب الدين يشكو الوحشة، فإن كانت له حسنات أخذ منه لصاحب الدين، و قال: و إن لم تكن له حسنات ألقى عليه من سيّئات صاحب الدين».

محمد حسین
01-01-2012, 10:12 AM
رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله فرمود: «شخصى را در قيامت براى حساب در محضر خداى متعال حاضر مى‏ سازند و نامه اعمالش را به دستش مى ‏دهند، وقتى در آن نگاه مى ‏كند حسناتش را در آن مشاهده نمى ‏كند، مى ‏گويد: خدايا! اين نامه عمل من نيست، چون عمل‏ هاى صالح خود را در آن نمى‏يابم. در جواب گفته مى‏شود: پروردگارت اشتباه و فراموشى ندارد. حسنات تو به واسطه غيبتى كه از مردم كرده‏اى به آنان داده شده است. سپس شخص ديگرى را براى حساب حاضر مى‏ سازند و نامه عملش را به دستش مى‏ دهند. هنگامى كه در آن مى‏ نگرد عبادت‏ هاى فراوانى در آن مشاهده مى‏كند كه آنها را انجام نداده است، مى ‏گويد: خدايا! اين نامه عمل من نيست چون بعضى كارهايى كه انجام نداده‏ام در آن ثبت شده است. در جواب گفته مى‏ شود: چون فلان كس از تو غيبت كرده بود، در عوض حسنات او را به نامه عمل تو منتقل كرديم.» (1)
رسول خدا صلى ‏الله‏ عليه ‏و‏آله فرمود: «روز قيامت گروهى مى ‏آيند در حالى كه حسناتى دارند همانند كوه‏ها، پس خداى متعال حسنات آنها را همانند ذرات گرد و غبار پراكنده مى ‏سازد. پس آنها را به دوزخ مى‏برند. سلمان عرض كرد: يا رسول‏اللّه اينها چه كسانى هستند؟ فرمود: اينان اهل روزه و نماز و شب بيدارى بوده‏اند ولى هنگامى كه مال حرام بر آنها عرضه مى ‏شد به آن حمله مى ‏كردند.» (2)
پيامبر اكرم صلى ‏الله‏ عليه ‏و‏آله از اصحاب سئوال كرد: آيا مى ‏دانيد مفلس (ورشكسته) كيست؟ در جواب گفته شد: مفلس در ميان ما كسى است كه نه پول دارد نه جنس، حضرت فرمود: «مفلس واقعى از امت من كسى است كه در قيامت با نماز و روزه و زكات حضور مى ‏يابد، در حالى كه به بعض افراد دشنام داده، به بعضى تهمت زنا زده، مال مردم را خورده، كسى را كشته، به مردم كتك زده است پس از حسنات او مى‏گيرند و به اين و آن مى‏ دهند. اگر حسناتش تمام شد ولى هنوز طلب‏كار دارد از گناهان طلب‏كارها مى ‏گيرند و به او مى‏دهند آن‏گاه در جهنم سقوط مى‏ كند.» (3)

***

1. جامع السعادات، ج3، ص306: قال رسول‏اللّه صلى‏الله‏عليه‏و‏آله : «يؤتى بأحدكم يوم القيامة فيوقف بين يدي اللّه تعالى و يدفع إليه كتابه فلا يرى فيه حسناته فيقول: إلهي! ليس هذا كتابي فإنّي لا أرى فيه طاعتي. فيقول له: إنّ ربّك لا يضلّ و لا ينسى، ذهب عملك باغتياب الناس، ثمّ يؤتى بآخر و يدفع إليه كتابه فيرى فيه طاعات كثيرة! فيقول: إلهى: ما هذا كتابي، فإنّي ما عملت هذه الطاعات فيقول له: إنّ فلاناً اغتابك فدفعت حسناته إليك».
2- مستدرك الوسائل، ج13، ص63 : عن رسول‏اللّه صلى‏الله‏عليه‏و‏آله قال: «إنّ قوماً يجيؤن يوم القيامة و لهم من الحسنات أمثال الجبال، فيجعلها اللّه هباء منثوراً ثمّ يُؤمَر بهم إلى النار» فقال سلمان: صفهم لنا يا رسول‏اللّه. فقال: «أمّا إنّهم قد كانوا يصومون و يصلّون و يأخذون أهبة من الليل و لكنّهم إذا عرض لهم بشيء من الحرام و ثبوا عليه».
3-بحارالأنوار، ج69 ، ص6 : قال رسول‏اللّه صلى‏الله‏عليه‏و‏آله : «أتدرون ما المفلس؟» فقيل: المفلس فينا من لا درهم له و لا متاع له فقال: «المفلس من أمّتي من يأتي يوم القيامة بصلاة و صيام و زكات، و يأتى قد شتم و قذف هذا، و أكل مال هذا، و سفك دم هذا، و ضرب هذا، فيعطى هذا من حسناته و هذا من حسناته فإن فنيت حسناته قبل أن يقضى ما عليه أخذ من خطاياهم فطرحت عليه ثمّ طرح في النار».

محمد حسین
01-01-2012, 10:15 AM
تفاوت در حساب

حساب همه بندگان در قيامت يك‏سان نيست، بلكه براى گروهى بسيار آسان و براى گروهى ديگر بسيار سخت خواهد بود. در قرآن كريم حساب سه گونه توصيف شده است: حساباً شديداً، سوء الحساب، حساباً يسيراً. اين تفاوت‏ها به جهت نوع اعمال آنهاست، كفار و ستم‏كاران و گناه‏كاران حسابشان بسيار سخت و دشوار است. بدكردارى و گناه زياد دارند و با كمال دقت به جزئيات اعمال آنها رسيدگى خواهد شد، مخصوصاً ستم‏كاران كه بايد پاسخ‏گوى ستم ‏هاى خود و كسب رضايت ستم‏ديدگان باشند، اما مؤمنان نيكوكار كه نامه عملشان به دست راستشان داده شده حسابشان آسان است، چون اعمال بدى ندارند يا اندك است پس نياز به حساب ندارند، با سرعت به حسابشان رسيدگى مى ‏شود و شادمان رهسپار بهشت برين و زندگى در كنار پيامبر و اولياى خدا مى ‏شوند.
بهترين وسيله براى نجات از سختى ‏هاى حساب، حساب‏رسى انسان به اعمال خويش در همين دنيا و قبل از فرارسيدن مرگ است. پيامبر اكرم صلى‏ الله‏ عليه‏ و‏آله فرمود: «پيش از اين كه به حساب شما رسيدگى شود خودتان به حسابتان برسيد، قبل از اين كه اعمال شما را با ميزان توزين كنند، خودتان آنها را بسنجيد، و بدين وسيله براى عرضه بزرگ اعمال آماده سازيد.» (1)
چه خوب است انسان در هر شبانه روز ساعتى را به بررسى حساب اعمال خود اختصاص دهد. خلوت كند و به طور دقيق و بدون مسامحه كليه اعمال روزانه خود را بررسى كند، اگر كاملاً به وظايفش عمل كرده خداى را بر اين توفيق سپاس گويد و تصميم بگيرد در آينده نيز چنين بلكه بهتر باشد. و اگر كار واجبى از او فوت شده. چنان چه قابل جبران است فوراً جبران كند، اگر گناهى را مرتكب شده توبه كند و تصميم بگيرد در آينده آن را تكرار نكند، اگر حق الناسى بر گردنش آمده فوراً آن را ادا كند و صاحب حق را راضى نمايد و اگر فوريت آن امكان ندارد تصميم بگيرد در اولين فرصت رضايت او را جلب كند. و از خداى متعال پوزش بطلبد. در تصفيه حساب خود به طورى جدى باشد كه گويا آخرين ساعت عمر اوست و مرگش فرا خواهد رسيد. چنين افرادى در قيامت نياز به حساب ندارند و بدون حساب يا با حسابى سريع رهسپار بهشت برين خواهند شد.

***
1. وسائل الشيعه، ج16، ص100: قال رسول‏اللّه صلى‏الله‏عليه‏و‏آله : «حاسبوا أنفسكم قبل أن تحاسبوا وزنوها قبل أن توزنوا و تجهّزوا للعرض الأكبر».

محمد حسین
01-01-2012, 10:16 AM
سرعت در حساب

حساب همه بندگان با هم و با سرعت انجام مى ‏گيرد. در آيات متعدد قرآن بدين مطلب تصريح شده است:
ـ «اينان از آن‏چه كسب كرده ‏اند بهره مى‏ برند و خدا با سرعت به حساب مى ‏رسد.» (1)
ـ «هر كس به آيات خدا كفر بورزد خدا به حساب‏ها با سرعت رسيدگى مى ‏كند.» (2)
ـ «اينان نزد پروردگارشان پاداش نيك دارند همانا كه خدا سريع الحساب است.» (3)

***

1. بقره (2) آيه 202: «أُولـئِكَ لَهُمْ نَصِـيبٌ مِمّا كَسَبُوا وَاللّهُ سَرِيعُ الحِسابِ».
2. آل عمران (3) آيه 19: «وَمَنْ يَكْفُرْ بِآياتِ اللّهِ فَإِنَّ اللّهَ سَرِيعُ الحِسابِ».
3. همان، آيه 199: «أُولـئِكَ لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ إِنَّ اللّهَ سَرِيعُ الحِسابِ».

محمد حسین
01-01-2012, 10:17 AM
ـ «پرهيزگار باشيد همانا كه خدا سريع الحساب است.» (1)
ـ «خدا حكم مى‏ كند و حكم او فسخ نمى ‏شود و او با سرعت به حساب بندگان مى‏ رسد.» (2)
ـ «تا خدا هر كس را بدان چه عمل كرده پاداش دهد، همانا خدا سريع الحساب است.» (3)
ـ «آن روز هر كس را به همان چيز كه كسب كرده جزا مى ‏دهند و به كسى ستم نمى ‏شود. همانا كه زود به حساب بندگان مى ‏رسد.» (4)
ـ «سپس به سوى خدا، مولاى حقيقى خويش باز گردانيده شوند، بدانيد كه حكم از خداست و او سريع‏ترين حساب‏گران است.» (5)
از اين قبيل آيات استفاده مى ‏شود كه خداى متعال با سرعت به همه اعمال كوچك و بزرگ بندگان رسيدگى مى ‏كند و تكليفشان روشن مى ‏گردد.
علامه طباطبائى در ذيل همين آيات و در توجيه سرعت حساب‏رسى خداى متعال به چند نكته مهم اشاره كرده است:
1. خداى متعال به كليه اعمال بندگان، كوچك وبزرگ، ريز و درشت، متقدم و متأخر علم حضورى دارد؛
2. عين اعمال نيك و بد بندگان ثبت مى ‏شود و باقى مى‏ ماند و به صورت ديگرى تبديل مى ‏گردد، و همين‏ها پاداش و جزاى بندگان خواهند بود؛

***
1. مائده (5) آيه 4: «وَاتَّقُوا اللّهَ إِنَّ اللّهَ سَرِيعُ الحِسابِ».
2. رعد (13) آيه 41: «وَاللّهُ يَحْكُمُ لا مُعَـقِّبَ لِحُكْمِهِ وَهُوَ سَرِيعُ الحِسابِ».
3. ابراهيم (14) آيه 51 : «لِـيَجْزِىَ اللّهُ كُلَّ نَفْسٍ ما كَسَبَتْ إِنَّ اللّهَ سَرِيعُ الحِسابِ».
4. مؤمن (40) آيه 17: «اَلـْيَوْمَ تُجْزى كُلُّ نَفْسٍ بِما كَسَبَتْ لا ظُلْمَ اليَوْمَ إِنَّ اللّهَ سَرِيعُ الحِسابِ».
5. انعام (6) آيه 62 : «ثُمَّ رُدُّوا إِلَى اللّهِ مَوْلاهُم الحَقِّ أَلا لَهُ الحُكْمُ وَهُوَ أَسْرَعُ الحاسِبِـينَ».

محمد حسین
01-01-2012, 10:18 AM
3. در دنيا و بعد از هر عمل نيك يا بدى جزاى آن به بندگان داده مى‏ شود و حسابش براى خداى متعال روشن است، ولى ظرف ظهور آن براى خود بندگان قيامت مى‏ باشد. (1)
شخصى از اميرالمؤمنين عليه‏السلام سئوال كرد: خداى متعال چگونه به حساب بندگان رسيدگى مى‏ كند در حالى كه بسيار زياد هستند؟ فرمود: «چنان كه با همين كثرت به آنها روزى مى‏ رساند. عرض كرد: چگونه به حساب آنها مى‏رسد در حالى كه او را نمى‏بينند؟ فرمود: چنان كه به آنها روزى مى ‏دهد در حالى كه او را مشاهده نمى‏ كنند.» (2)
در توضيح حديث مى‏ توان چنين گفت: رزق عبارت است از چيزهايى كه انسان در ادامه حيات و سلامت و رفاه خويش بدان‏ها نياز دارد مانند انواع خوراكى‏ ها، آب،پوشاك، نور، انرژى، هوا، دارو و... خدا به انسان رزق و روزى مى‏ دهد؛ بدين معنا كه در نظام آفرينش به نياز انسان‏ها عنايت داشته همه علل و عوامل رزق انسان را پيش‏بينى كرده و آفريده و ابزار بهره‏ گيرى از آنها را در وجود او نهاده است. فعل و ايجاد خدا دفعى است و تدريج ندارد، ولى روزى گرفتن انسان‏ها تدريجى و زمانى است. چنان نيست كه در روزى رساندن به هر يك از انسان‏ها نياز به عنايت و اراده جديد باشد.

خدا خالق زمان و مكان است؛ چنان كه ذات مقدسش نياز به زمان و مكان ندارد، فعلش نيز تدريجى و زمانى نيست: «وَما أَمْرُ السّاعَةِ إِلاّ كَلَمْحِ البَصَرِ أَوْ هُوَ أَقْرَبُ».
در مورد حساب بندگان نيز همين گونه است. خداى متعال به همه اعمال بندگان علم حضورى دارد، حساب و نتيجه ‏هاى اعمالشان بر او روشن است و نيازى به حساب تك تك آنها وجود ندارد، گرچه ثمره آن براى بندگان در قيامت آشكار مى ‏گردد.

***
1. الميزان، ج15، ص132 و ج12، ص91.
2. بحارالأنوار، ج7، ص271: سئل عليّ عليه‏السلام : كيف يحاسب اللّه الخلق على كثرتهم؟ فقال: «كما يرزقهم على كثرتهم». قيل: كيف يحاسبهم و لا يرونه؟ قال: «كما يرزقهم و لا يرونه».

محمد حسین
01-01-2012, 10:20 AM
شفـاعت

شفاعت از بندگان به هنگام حساب و در قيامت يكى از مسائل مهم اسلامى است، نفى و اثبات و حدود و شرايط آن همواره در علم كلام و تفسير مورد بحث بوده است. شناخت معناى صحيح شفاعت براى كسانى كه به خدا و معاد ايمان دارند و پيروى از احكام و قوانين شريعت را تنها راه تأمين سعادت اخروى و نجات از مهالك مى‏ دانند امرى است بسيار مهم و سرنوشت ساز. اين موضوع حياتى را به طور فشرده، تحت چند عنوان بررسى مى‏ كنيم.

تعريف شفاعت

شفاعت در لغت به معناى وساطت و درخواست عفو يا احسان نسبت به شخصِ قابل ترحم از شخص قدرت‏مند ديگرى مى‏ باشد. شفاعت در ميان همه جوامع انسانى، كوچك و بزرگ و حتى در بين اعضاى خانواده مرسوم بوده و هست و از لوازم زندگى اجتماعى به شمار مى‏ رود. شفاعت در جايى مصداق پيدا مى ‏كند كه فرد يا گروه نيرومندى اداره امور جمعيتى را بر عهده داشته باشند، و براى زيردستان خود مقررات و قوانينى را جعل كرده و براى اطاعت‏ كنندگان پاداش‏هاى نيك و براى متخلفان جريمه هايى را مقرر نموده باشند. در چنين اجتماعى اگر همه افراد به وظايف خود عمل كنند پاداش نيك خواهند ديد و نيازى به شفاعت نيست ولى اگر تعدادى از آنها مرتكب خلاف شدند حاكم يا حاكمان حق دارند طبق وعده ‏اى كه داده‏ اند افراد متخلف را جريمه كنند.
ولى گاهى مصالح عالى‏ترى اقتضا مى‏كند كه از جريمه كردن برخى از آنها صرف نظر شود. در چنين مواردى است كه امكان شفاعت به وجود مى‏ آيد يا شخص حاكم وارد عمل مى ‏شود و به ملاحظه برخى از صفات يا كارهاى خوبى كه در فرد مورد شفاعت سراغ دارد، يا نكات قابل ترحمى كه در او مشاهده مى‏ كند جرم او را مى ‏بخشد و حكم آزادى ‏اش را صادر مى‏ نمايد. يا اين كه يكى از شخصيت‏هاى آبرومند و خيرخواه پا درميانى مى ‏كند و از حاكم تقاضاى عفو مى ‏نمايد. گاهى همين عمل در باره برخى افراد كه به وظايف خود خوب عمل كرده‏اند انجام مى ‏گيرد و پاداشى بيش از آن‏چه مقرر بوده عطا مى‏ گردد تا قدردانى و تشويق شوند. اما به هر حال از چند نكته نبايد غفلت كرد:
يك: پذيرش يا عدم پذيرش شفاعت در اختيار حاكم است و مجرمان نمى‏توانند به اميد شفاعت مرتكب جرم شوند. دو: شفاعت جزاف و بدون ملاك نخواهد بود، بلكه در صورتى امكان پذيرش دارد كه امتياز ويژه‏ اى در شخص مورد شفاعت وجود داشته باشد كه بخشيدن او را بر مجازات كردنش
ترجيح دهد. شفيع از حاكم در خواست نمى ‏كند كه از حكم اولي ه‏اش دست بردارد يا قانون مجازات مجرمين را لغو كند بلكه به برخى از ويژگى ‏هاى شخص مورد شفاعت و بزرگوارى و مهربانى شخص حاكم و با توجه به مصالح موجود از حاكم مى‏ خواهد كه از حق حاكميت و اختيارات حكومتى استفاده كند و به شخص مورد شفاعت ترحم نمايد و او را مورد عفو و احسان قرار دهد. بنابراين شفاعت يكى از مصالح اجتماعى است و تضادى با احكام و قوانين جزايى ندارد.

محمد حسین
01-01-2012, 10:21 AM
شفاعت در قرآن

دسته اول - آياتى كه در نفى شفاعت ظهور دارند
دسته دوم - نفى شفاعت براى گروهى خاص
دسته سوم - آياتى كه شفاعت را مخصوص خدا مى‏ داند
دسته چهارم - اثبات شفاعت به اذن خدا

اكنون بايد ديد قرآن در باره شفاعت چه مى‏ گويد. در اين باره بهتر است آيات مربوط را بررسى كنيم:
آيات را به چند دسته مى‏ توان تقسيم كرد:
دسته اول: آياتى كه در نفى شفاعت ظهور دارند
ـ «بترسيد از روزى كه هيچ كس جزاى اعمال ديگرى را نمى ‏پذيرد، و شفاعتى از كسى پذيرفته نيست و از كسى عوض قبول نمى‏ شود، و كسى را يارى نكنند.» (1)

***
1. بقره (2) آيه 48: «وَاتَّقُوا يَوْماً لا تَجْزِى نَفْسٌ عَنْ نَفْسٍ شَيْئـاً وَلا يُقْبَلُ مِنْها شَفاعَةٌ وَلا يُؤْخَذُ مِنْها عَدْلٌ وَلا هُمْ يُنْصَرُونَ».

محمد حسین
01-01-2012, 10:22 AM
ـ «بترسيد از روزى كه هيچ كس جزاى عمل ديگرى را قبول نمى ‏كند و عوضى پذيرفته نيست و شفاعت برايش سود ندارد و كسى به ياريشان بر نخيزد.» (1)
ـ «اى كسانى كه ايمان آورده‏ ايد از آن‏چه به شما داده‏ ايم انفاق كنيد. پيش از آن‏كه روزى فرا رسد كه نه خريد و فروشى باشد، نه دوستى و شفاعتى، و كافران خود ستم‏كارانند.» (2)
ـ «روزى كه هيچ دوستى براى دوست خود سودى ندارد و هيچ كس به يارى آن‏ها بر نخيزد.» (3)
دسته دوم: نفى شفاعت براى گروهى خاص
ـ «ستم‏كاران را در آن روز نه خويشاوند مى ‏باشد نه شفاعت كننده ‏اى كه از او اطاعت شود.» (4)
ـ «ما را جز مجرمان گمراه نساختند. اكنون شفاعت كننده ‏اى براى ما نيست و دوست مهربانى نداريم.» (5)

***
1. همان، آيه 123: «وَاتَّقُوا يَوْماً لا تَجْزِى نَفْسٌ عَنْ نَفْسٍ شَيْئاً وَلا يُقْبَلُ مِنْها عَدْلٌ وَلا تَنْفَعُها شَفاعَةٌ وَلا هُمْ يُنْصَرُونَ».
2. همان، آيه 254: «يا أَيُّها الَّذِينَ آمَنُوا أَنْفِقُوا مِمّا رَزَقْناكُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَأْتِىَ يَوْمٌ لا بَيْعٌ فِـيهِ وَلا خُلَّةٌ وَلا شَفاعَةٌ وَالْكافِرُونَ هُمُ الظّالِمُونَ».
3. دخان (44) آيه 41: «يَوْمَ لا يُغْنِى مَوْلَىً عَنْ مَوْلَىً شَيْئاً وَلا هُمْ يُنْصَرُونَ».
4. مؤمن (40) آيه 18: «ما لِلظّالِمِينَ مِنْ حَمِـيمٍ وَلا شَفِـيعٍ يُطاعُ».
5. شعراء (26) آيه 99: «وَما أَضَـلَّنا إِلاّ المُـجْرِمُونَ * فَما لَـنا مِنْ شافِعِـينَ * وَلاصَـديـقٍ حَـمِـيمٍ».

محمد حسین
01-01-2012, 10:23 AM
ـ «با اين قرآن بترسان كسانى را كه از حشر به سوى پروردگارشان هراس دارند، براى آنان جز خدا يار و شفاعت كننده ‏اى وجود ندارد، شايد تقوا پيشه كنند.» (1)

دسته سوم: آياتى كه شفاعت را مخصوص خدا مى‏داند
ـ «بگو: همه شفاعت به خدا اختصاص دارد، آسمان‏ها و زمين ملك خدا هستند. آن‏گاه همه شما به سوى خدا رجوع خواهيد كرد.» (2)
ـ «همانا كه روز جدايى (روز قيامت) وعده ‏گاه همه آنهاست. روزى كه هيچ دوستى براى دوست خود سودى ندارد، و يارى نمى شوند. مگر كسى كه خدا به او ترحم كند، همانا كه او كريم و مهربان است.» (3)
دسته چهارم: اثبات شفاعت به اذن خدا
ـ «در آن روز شفاعت سود ندهد مگر آن كس را كه خداى رحمان اجازت دهد و به سخنش راضى باشد.» (4)
ـ «آنان (فرشتگان) جز از كسانى كه خدا از آنها راضى است شفاعت نمى‏كنند، و خود از بيم او در هراسند.» (5)

***
1. انعام (6) آيه 51 : «وَأَنْذِرْ بِهِ الَّذِينَ يَخافُونَ أَنْ يُحْشَرُوا إِلى رَبِّهِمْ لَيْسَ لَهُمْ مِنْ دُونِهِ وَ لِىٌّ وَلا شَفِـيعٌ لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ».
2. زمر (39) آيه 44: «قُلْ لِلّهِ الشَّفاعَةُ جَمِـيعاً لَهُ مُلْكُ السَّمـواتِ وَالأَرْضِ ثُمَّ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ».
3. دخان (44) آيه 42: «إِنَّ يَوْمَ الفَصْلِ مِـيقاتُهُمْ أَجْمَعِـينَ * يَوْمَ لا يُغْنِى مَوْلَىً عَنْ مَوْلَىً شَيْئاً وَلا هُمْ يُنْصَرُونَ * إِلاّ مَنْ رَحِمَ اللّهُ إِنَّهُ هُوَ العَزِيزُ الرَّحِـيمُ».
4. طه (20) آيه 109: «يَوْمَئِـذٍ لا تَنْفَعُ الشَّفاعَةُ إِلاّ مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمـنُ وَرَضِىَ لَهُ قَوْلاً».
5. انبياء (21) آيه 28: «وَلايَشْفَعُونَ إِلاّ لِمَنِ ارْتَضى وَهُمْ مِنْ خَشْيَتِهِ مُشْفِقُونَ».

محمد حسین
01-01-2012, 10:25 AM
ـ «شفاعت نزد خدا سود ندارد جز در باره كسى كه خدا به او اجازت دهد.» (1)
ـ «چه بسا فرشتگان آسمان‏ها كه شفاعت آنها سودى ندهد مگر بعد از اجازه خدا، براى آن كس كه خدا خواهد و خشنود باشد.» (2)
ـ «همانا پروردگار شما خدايى است كه آسمان‏ها و زمين را در شش روز آفريد، سپس بر عرش (فرمانروايى) استيلا يافت، و جهان هستى را كار سازى مى ‏كند. و هيچ شفيعى در كار نيست مگر با اذن او.» (3)

***
1. سبأ (34) آيه 23: «وَلا تَنْفَعُ الشَّفاعَةُ عِنْدَهُ إِلاّ لِمَنْ أَذِنَ لَهُ».
2. نجم (53) آيه 26: «وَكَمْ مِنْ مَلَكٍ فِى السَّمـواتِ لا تُغْنِى شَفاعَتُهُمْ شَيْئاً إِلاّ مِنْ بَعْدِ أَنْ يَأْذَنَ اللّهُ لِمَنْ يَشاءُ وَيَرْضى».
3. يونس (10) آيه 3: «إِنَّ رَبَّكُمُ اللّهُ الَّذِى خَلَقَ السَّمـواتِ وَالأَرضِ فِى سِتَّةِ أَيّامٍ ثُـمَّ اسْتَوى عَلى العَرْشِ يُدَبِّـرُ الأَمْرَ ما مِنْ شَفِـيعٍ إِلاّ مِنْ بَعْدِ إِذنِهِ».

جمع بين آيات

در جمع ميان آيات مذكور مى‏ توان چنين گفت:
اولاً: شفاعت حق و مخصوص به خداست و در اين جهت محدوديت ندارد، چون او مالك حقيقى همه موجودات است، همه به او نياز دارند و تنها او بى ‏نياز مطلق است. همه علت‏ها و معلول‏ها چنان كه در وجود خود به آفريدگار جهان نياز دارند در عليت و فعل خود نيز به او وابسته ‏اند. چنان كه هرگاه خواست مى‏ تواند وجودشان را بگيرد، عليت و تأثيرشان را نيز هرگاه اراده كرد مى‏ تواند بگيرد. و در اين افاضات و نفى افاضات صفات او مانند: رحمت، جود، غفران، كرم، قهر، غضب، واسطه‏ اند و شفاعت به همين معناست. آن‏چه گفته شد در امور تكوينى بود، در امور تشريعى نيز همين گونه است. ثواب و عقاب بندگان نيز در قيامت در اختيار خداست. و كسى در كار او نمى ‏تواند دخالت كند. جز با اجازه و اذن او. بنابراين شفاعت نيز در اختيار اوست.
ثانياً: غير از خدا افراد ديگرى مى‏ توانند شفاعت كنند ولى مشروط به اين كه خدا به آنها اجازه شفاعت بدهد و شفاعتشان را بپذيرد.
ثالثاً: كسانى كه مأذون به شفاعت هستند تنها از كسانى مى ‏توانند شفاعت كنند كه خداى متعال به شفاعت كردن از آنها راضى باشد. بنابراين شفاعت بى ‏ملاك نيست و از موقعيت خاص شفاعت شونده سرچشمه مى ‏گيرد.

محمد حسین
02-27-2012, 05:48 PM
چه كسانى مشمول شفاعت مى ‏شوند

اكنون اين سخن به ميان مى ‏آيد كه چه كسانى امكان دارد مشمول شفاعت شافعين واقع شوند.
در پاسخ اين سؤال نيز بهتر است به قرآن مراجعه كنيم:
قرآن مى‏ گويد: «روزى كه پرهيزگاران را به عنوان مهمانى به سوى خداى رحمان گردآوريم. و گناه‏كاران را به سوى دوزخ تشنه كام برانيم. از شفاعت بهره نمى‏ برند جز كسى كه از خداى رحمان عهد و پيمانى داشته باشد.» (1)
**
1. مريم (19) آيات 85 ـ 87 : «يَوْمَ نَحْشُرُ المُـتَّقِـينَ إِلَى الرَّحْمـنِ وَفْداً * وَنَسُوقُ المُجْرِمِـينَ إِلى جَهَـنَّمَ وِرْداً * لا يَمْلِكُونَ الشَّفاعَةَ إِلاّ مَنِ اتـَّخَـذَ عِنْدَ الرَّحْمـنِ عَهْداً».
از آيه استفاده مى‏ شود تنها كسانى از شفاعت بهره مى‏ برند كه با خدا عهد و پيمانى داشته باشند. در تفسير اين عهد مى‏ توان چنين گفت : خداوند سبحان در قرآن كريم عفو و بخشش خود را مبتنى بر ترك برخى گناهان يا انجام بعض كارهاى نيك ساخته است؛ مثلاً گفته: اگر از فلان اعمال اجتناب كنيد اعمال بد ديگرتان را مى‏ بخشم، و اين خود يك نوع پيمان است، بين خدا و بندگانش، و خداى متعال حتماً به وعده‏ هايش عمل خواهد كرد، مراد از شفاعت خدا و شافعين نزد خدا همين است. يكى از آن وعده ‏ها نويد قبول توبه گناه‏كاران است كه در آيات قرآن بدان تصريح شده است.
قرآن مى ‏گويد: «كسانى كه كارهاى بد را انجام داده ‏اند و بعد از آن توبه كرده و ايمان آورده ‏اند همانا كه پروردگارت آمرزنده و مهربان است.» (1)
و مى ‏فرمايد: «اوست كه توبه را از بندگانش مى‏پذيرد و از گناهان مى‏ گذرد و آن‏چه را مى ‏كنيد مى‏ داند.» (2)
و مى‏ فرمايد: «جز كسى كه توبه كند و ايمان بياورد و عمل صالح انجام دهد. اينان از كسانى هستند كه خدا عمل‏ هاى بد آنها را به حسنات تبديل مى ‏كند و خدا بخشنده و مهربان است.» (3)

محمد حسین
02-27-2012, 05:48 PM
گروه ديگرى كه خدا به آنها وعده عفو داده كسانى هستند كه به خدا و پيامبر و معاد ايمان دارند، پرهيزگار هستند و از ارتكاب گناهان كبيره خوددارى مى ‏كنند.
**
1. اعراف (7) آيه 153: «وَالَّذِينَ عَمِلُوا السَّـيِّـئاتِ ثُمَّ تابُوا مِن بَعْدِها وَآمَنُوا إِنَّ رَبَّك َ مِن بَعْدِها لَـغَفُورٌ رَحِـيمٌ».
2. شورى (42) آيه 25: «وَهُوَ الَّذِى يَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبادِهِ وَيَعْفُو عَنِ السَّيِّئاتِ وَيَعْلَمُ ما تَفْعَلُونَ».
3. فرقان (25) آيه 70: «إِلاّ مَنْ تابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ عَمَلاً صالِحاً فَأُولـئِكَ يُـبَدِّلُ اللّهُ سَـيِّـئاتِـهِمْ حَسَناتٍ وَكانَ اللّهُ غَـفُوراً رَحِـيماً».
قرآن مى ‏گويد: «اگر از گناهان كبيره ‏اى كه از آن نهى شده‏ ايد اجتناب كنيد از گناهان (كوچك) شما چشم پوشى مى‏ كنيم، و شما را به جاى ‏گاه بلندى در مى ‏آوريم.» (1)
و مى ‏فرمايد: «اين فرمان خداست كه به سوى شما فرستاده شده است، هر كس كه پرهيزگار باشد گناهانش را مى ‏پوشاند و پاداشش را بزرگ مى ‏گرداند.» (2)
و مى ‏فرمايد: «اى مؤمنان از خدا پروا كنيد و به پيامبرش ايمان آوريد تا از رحمت خود دو برابر به شما عطا كند، و برايتان نورى قرار دهد تا به وسيله آن راه برويد و شما را بيامرزد و خدا آمرزنده و مهربان است.» (3)
و مى ‏گويد: «اى مؤمنان از خدا پروا كنيد و سخن استوار بگوييد. تا كردارتان را شايسته گرداند و گناهانتان را بيامرزد، و هر كس از خدا و رسولش اطاعت كند به رستگارى بزرگى رسيده است.» (4)
**
آن‏چه گفته شد مربوط به وعده خداى متعال در چشم‏پوشى از برخى گناهان در شرايط خاص بود.
1. نساء (4) آيه 31: «إِنْ تَجْتَنِبُوا كَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيِّئاتِكُمْ وَنُدْخِلْكُمْ مُدْخَلاً كَرِيماً».
2. طلاق (65) آيه 5 : «ذ لِك َ أَمْرُ اللّهِ أَنْزَلَهُ إِلَيْكُمْ وَمَنْ يَتَّقِ اللّهَ يُكَفِّرْ عَنْهُ سَيِّـئاتِهِ وَيُعْظِمْ لَهُ أَجْراً».
3. حديد (57) آيه 28: «يا أَ يُّها الَّذِينَ آمَنُوا اتَّـقُوا اللّهَ وَآمِنُوا بِرَسُولِهِ يُـؤْتِكُمْ كِفْلَيْنِ مِنْ رَحْمَتِهِ وَيَجْعَلْ لَكُمْ نُوراً تَمْشُونَ بِهِ وَيَغْفِرْ لَكُمْ وَاللّهُ غَفُورٌ رَحِـيمٌ».
4. احزاب (33) آيه 71: «يا أَيُّها الَّذِينَ آمَنُوا اتـَّقُوا اللّهَ وَقُولُوا قَوْلاً سَدِيداً * يُصْلِـحْ لَكُمْ أَعْمالَكُمْ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَمَنْ يُطِـعِ اللّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ فازَ فَوْزاً عَظِـيماً».

محمد حسین
02-27-2012, 05:49 PM
خداى سبحان به نيكوكاران نيز وعده افزايش پاداش داده است. قرآن مى ‏گويد: «هر كس كار نيك انجام دهد ده برابر آن پاداش مى ‏گيرد. و هر كس كار بدى به جاى آورد جز به همان مقدار كيفر نمى ‏بيند، و به آنان ستم نخواهد شد.» (1)
ابن ابى ‏عمير گفت از حضرت موسى بن جعفر عليه‏ السلام شنيدم كه فرمود: هر مؤمنى كه از گناهان كبيره اجتناب كند از گناهان صغيره‏اش سؤال نمى ‏شود. خدا فرموده «إِنْ تَجْتَنِبُوا كَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيِّئاتِكُمْ وَنُدْخِلْكُمْ مُدْخَلاً كَرِيماً» سپس عرض كرد: شفاعت در باره چه كسى انجام مى ‏گيرد؟ فرمود: «پدرم از پدرانش از حضرت على عليه‏السلام و او از رسول خدا صلى‏ الله‏ عليه‏ و‏آله روايت كرده كه فرمود: شفاعت من براى كسانى است كه مرتكب گناهان كبيره شده باشند. اما نيكوكاران كه مشكلى ندارند. ابن ابى عمير عرض كرد: يابن رسول‏اللّه، چگونه شفاعت شامل اهل كبائر مى ‏شود؛ با اين كه خدا فرموده «وَلايَشْفَعُونَ إِلاّ لِمَنِ ارْتَضى» كسى كه مرتكب گناهان كبيره شود مورد رضايت خدا نخواهد بود. امام عليه‏السلام فرمود: مؤمن واقعى هرگاه گناهى را انجام داد ناراحت و پشيمان مى ‏شود و پيامبر فرمود: پشيمانى در توبه كفايت مى ‏كند. و فرمود: هر كس كه از انجام كارهاى نيك خشنود و از كارهاى بد ناراحت مى ‏شود مؤمن است. و هر كس كه بر گناهان خود پشيمان نمى‏شود مؤمن نيست و شفاعت شامل حالش نخواهد شد.» (1)
**
1. انعام (6) آيه 160: «مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها وَمَنْ جاءَ بِالسَّـيِّـئَةِ فَلا يُجْزى إِلاّ مِثْلَها وَهُمْ لا يُظْلَمُونَ».
اگر ايمان را بدين معنا گرفتيم مى ‏توان گفت: اكثر يا همه مؤمنان با شفاعت پيامبر اكرم داخل بهشت خواهند شد. قرآن مى ‏گويد: «به زودى پروردگارت آن قدر به تو عطا كند تا راضى شوى.» (2)
پيامبر اكرم صلى‏الله‏عليه‏و‏آله فرمود: «خداى متعال مسئله‏اى را به من واگذار كرد پس من آن را به قيامت تأخير انداختم تا از مؤمنان امتم شفاعت كنم.» (3)
هم‏چنين ايشان صلى ‏الله‏ عليه‏ و‏آله فرمود: «هنگامى كه در مقام محمود استقرار يافتم براى صاحبان گناهان كبيره امتم شفاعت خواهم كرد و نزد خدا پذيرفته خواهد شد، ولى به خدا سوگند شفاعتِ كسانى كه فرزندانم را اذيت كرده‏اند نخواهم كرد.» (4)
**
1. وسائل الشيعه، ج15، ص335: محمّد بن أبيعمير قال: سمعت موسى بن جعفر عليه‏السلام يقول: «من اجتنب الكبائر من المؤمنين لم يسأل عن الصغائر. قال اللّه تعالى: «إِنْ تَجْتَنِبُوا كَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيِّئاتِكُمْ وَنُدْخِلْكُمْ مُدْخَلاً كَرِيماً»» قال: قلت: فالشفاعة لمن تجب؟ فقال: «حدّثني أبي عن آبائه، عن عليّ عليه‏السلام قال: قال رسول‏اللّه صلى‏الله‏عليه‏و‏آله : إنّما شفاعتي لأهل الكبائر من أمّتي. فأمّا المحسنون، فما عليهم من سبيل». قال ابن أبيعمير: فقلت له: يابن رسول‏اللّه! فكيف تكون الشفاعة لاهل الكبائر و اللّه تعالى يقول: «وَلايَشْفَعُونَ إِلاّ لِمَنِ ارْتَضى» و من يرتكب الكبائر لا يكون مرتضى؟ فقال: «يا أبا أحمد! ما من مؤمن يذنب ذنباً إلاّ ساءه ذلك و ندم عليه، و قد قال رسول‏اللّه صلى‏الله‏عليه‏و‏آله : كفى بالندم توبة و قال: من سرّته حسنة و سائته سيئة فهو مؤمن فمن لم يندم على ذنب يرتكبه فليس بمؤمن و لم تجب له الشفاعة».
2. ضحى (93) آيه 5 : «وَلَسَوْفَ يُعْطِـيك َ رَبُّك َ فَتَرْضى».
3. بحارالأنوار، ج8 ، ص37: قال رسول‏اللّه صلى‏الله‏عليه‏و‏آله : «إن اللّه أعطاني مسألة فأخّرت مسألتي لشفاعة المؤمنين من أمّتي يوم القيامة ففعل ذلك».
4. همان، ج8 ، ص37: قال رسول‏اللّه صلى‏الله‏عليه‏و‏آله «إذا قمت المقامَ المحمودَ تشفّعت لأصحاب الكبائر من أمّتي، فيشفّعني اللّه فيهم، و اللّهِ! لاتشفّعتُ فيمن آذى ذرّيّتي».

محمد حسین
02-27-2012, 05:50 PM
با توجه به آيات و احاديث مذكور و ده‏ها مانند اينها در اصل شفاعت به طور اجمال نبايد ترديد كرد، خداى متعال به گناه‏كاران وعده شفاعت داده و به طور يقين به وعده‏اش عمل خواهد كرد. ولى وعده قبول شفاعت بدين‏گونه نيست كه پايه‏ هاى احكام و قوانين و تكاليف شرعى را سست گرداند و موجب اين شود كه بندگان به اميد شفاعت مرتكب خلاف شوند. احكام و قوانين شريعت، واجبات و محرمات از مصالح و مفاسد واقعى نشأت گرفته‏ اند، صراط مستقيم تكامل انسانيت و سير و سلوك به سوى خدا، تأمين كننده سعادت نفسانى و اخروى و نجات از مهالك مى‏باشند. و انحراف از اين مسير موجب خسران و هلاكت خواهد شد. بهشت و نعمت‏هاى بهشتى، دوزخ و عذاب‏هاى دوزخى نتيجه عمل‏هاى نيك و بد دنيوى خواهند بود. بنابراين هر كس عمل بدى را انجام دهد به طور حتم نتيجه‏اش را در جهان آخرت خواهد ديد مگر اين كه قبل از مرگ توبه كند و كردار بدش را جبران نمايد.
از چند نكته نيز نبايد غفلت كنيم:
اولاً: بر فرض اين كه برخى گناه‏كاران مشمول شفاعت قرار گيرند، بايد بدانند كه شفاعت مخصوص به قيامت است و چنان كه در احاديث آمده برزخ جاى‏گاه شفاعت نيست.
عمرو بن يزيد گفت: به حضرت صادق عليه‏السلام عرض كردم: شنيدم كه فرموديد: همه شيعيان ما به بهشت خواهند رفت؟ فرمود: «بله، گفتم و درست گفتم، به خدا سوگند همه داخل بهشت خواهند شد، راوى عرض كرد: فدايت شوم، گناهان كبيره زياد هستند؟ فرمود: اما در قيامت به وسيله شفاعت پيامبر يا وصى او همه به بهشت خواهيد رفت، ولى به خدا سوگند! از عذاب‏هاى برزخ بر شما بيمناك هستم. راوى عرض كرد: برزخ چيست؟ فرمود از هنگام مرگ و دخول در قبر تا روز قيامت.» (1)
عذاب‏هاى برزخى و در مدت طولانى برزخ را نبايد كوچك شمرد و چنان كه در احاديث آمده نمونه‏اى است از عذاب‏هاى دوزخى.
ثانياً: سختى ‏ها و دشوارى ‏هاى طاقت‏ فرساى قيامت و محاسبه اعمالِ گناه‏كاران را نيز نبايد ناديده گرفت. ثالثاً: درست است كه جمع كثيرى از مؤمنين گناه‏كار با شفاعت پيامبر و ديگر شافعان از دخول در جهنم معاف مى ‏شوند، ولى همه اين گونه نيستند، بلكه گروهى كه مرتكب گناهان بيشتر و سنگين‏ترى شده ‏اند براى پس دادن جريمه‏ هاى خود داخل دوزخ خواهند شد و پس از مدت‏ها، كم يا زياد، چشيدن عذاب در نهايت با شفاعت شافعان از عذاب دوزخ نجات مى‏ يابند و داخل بهشت خواهند شد؛ به گونه‏ اى كه هيچ فرد مؤمن و موحدى در دوزخ مخلد نخواهد ماند.
رابعاً: آن‏چه وعده داده شده شفاعت درباره مؤمنين و موحدين است و ارتكاب برخى گناهان بزرگ به ويژه اصرار بر آنها امكان دارد موجب سلب ايمان شود، و در چنين صورتى مشمول شفاعت واقع نخواهد شد.

خامساً: گرچه خداوند سبحان به مؤمنان گناهكار وعده شفاعت داده و لى به هر حال شفاعت بدون ملاك و معيار نخواهد بود. معلوم نيست شامل حال چه كسان و با چه ملاك و در چه حالى خواهد شد. از مجموع آن‏چه آمد نتيجه مى‏ گيريم كه ارتكاب گناه به اميد شفاعت، بزرگ‏ترين اشتباه است.
**
1. همان، ج6 ، ص267: عمرو بن يزيد قال: قلت لأبيعبداللّه عليه‏السلام : إنّي سمعتك و أنت تقول: «كل شيعتنا في الجنّة على ماكان فيهم»، قال: «صدقتك، كلّهم و اللّهِ في الجنّة»؛ قال: قلت: ـ جعلت فداك ـ إنّ الذنوب كثيرةً كبائر؟ فقال: «أمّا في القيامة كلكم في الجنّة بشفاعة النبيّ المطاع أو وصيّ النَبيّ، و لكنّي و اللهِ أتخوّف عليكم في البرزخ»، قلت: و ما البرزخ؟ قال: «القبر منذ حين موته إلى يوم القيامة».

محمد حسین
02-27-2012, 05:51 PM
چه كسانى شفاعت مى‏ كنند

در آيات مذكور براى خداى متعال به طور استقلال و بدون محدوديت، و براى فرشتگان با اجازه خدا شفاعت اثبات شده است. البته شفاعت آنها تكوينى است. هم‏چنين براى پيامبر گرامى اسلام در صورت اذن خدا حق و امكان شفاعت اثبات شده است: «وَلَسَوْفَ يُعْطِـيك َ رَبُّك َ فَتَرْضى» البته با انضمام احاديثِ قطعى كه در اين باره وارد شده است. قرآن در غير اين موارد براى كسى شفاعت را اثبات نمى‏ كند، ولى در صورتى كه با اذن خدا باشد نفى هم نشده است.
اما در احاديث براى گروهى ديگر نيز شفاعت اثبات شده است:
الف) قرآن، و حافظان و عمل كنندگان به آن.
ب) جانشينان پيامبر و امامان معصوم عليهم‏السلام .
ج) حضرت فاطمه دختر گرامى پيامبر اسلام و ام الائمه عليهاالسلام .
د) شهيدان كه در راه دفاع از اسلام جان داده ‏اند.
ه) علماى ربانى كه با عمل و زبان و قلم خود در ترويج و گسترش اسلام و ارشاد مردم نقش داشته ‏اند.
در خاتمه تذكر چند نكته را لازم مى‏دانم:
1. قدرِ مشتركِ موارد مذكور، نقش داشتنِ آنها در گسترش اسلام و عمل به احكام و قوانين آن مى ‏باشد.
2. شفاعت كنندگان از پيروان خود شفاعت مى ‏كنند، نه از هر كس ديگر.
3. شفاعت آنان مشروط به اذن خدا و رضايت او مى ‏باشد.
4. شفاعت به طور جزاف و دلبخواه و بدون لياقت و وجود ملاك در شفاعت شونده انجام نخواهد گرفت.
بنابراين، كوتاهى در انجام وظايف دينى، كوچك شمردن گناهان و ارتكاب معاصى، به اميد شفاعت شافعان اشتباهى است بس بزرگ و از تسويلات و فريب‏هاى شيطانى مى‏ باشد.

محمد حسین
02-27-2012, 05:53 PM
صـراط

صراط به معناى «راه» است. مسير ميان دو مكان را «صراط» مى ‏گويند. كه غالباً با نشانه‏ هايى علامت گذارى شده است. اما صراط و راه گاهى هم در غير راه‏ هاى مكانى استعمال مى ‏شود. گفته مى‏ شود: راه زندگى، راه پيروزى، راه پيشرفت و... در اين موارد راه عبارت مى‏ شود از يك سلسله رفتارى كه انسان را در رسيدن به هدف معين كمك مى ‏كنند.
انسان در اين جهان خواه ناخواه به سوى مرگ و جهان آخرت ره‏سپار است.
قرآن مى‏گويد: «اى انسان همانا كه تو با كمال جديت به سوى پروردگارت رهسپار هستى و او را ملاقات خواهى كرد.» (1)
فاصله بين ولادت تا مرگ و مجموعه عقايد و افكار و اخلاق و گفتار و كردار و حركات انسان، در اين مدت يك مسير واقعى، ولى مكانى نيست انسان خواه ناخواه بايد آن را طى كند. مى ‏توان آن را به عنوان صراط و راه زندگى معرفى كرد.
**
1. انشقاق (84) آيه 6 : «يا أَيُّها الإِنْسانُ إِنَّك َ كادِحٌ إِلى رَبِّك َ كَدْحاً فَمُلاقِـيهِ».

محمد حسین
02-27-2012, 05:54 PM
انسان در پيمودن اين مسير يا در خط مستقيم حركت مى ‏كند كه نزديك‏ترين و هموارترين و آسان‏ترين و بى‏ خطرترين راه‏هاست و در قرآن «صراط مستقيم» ناميده شده است. يا از صراط مستقيم انحراف مى‏ يابد و در وادى‏ هاى ضلالت، سرگردان خواهد شد. قرآن كريم پرستش خداى يگانه و تسليم در برابر فرمان‏ هاى او را كه از فطرت پاك انسان نشأت مى‏ گيرد «صراط مستقيم» معرفى مى‏ كند كه پيامبران الهى مردم را بدان سوى دعوت مى‏ كردند:
ـ «همانا كه خدا پروردگار من و شماست او را پرستش كنيد و همين است راه راست.» (1)
ـ «و اين صراط مستقيم پروردگار توست. آيات قرآن را براى گروهى كه پند مى ‏گيرند بيان كرديم.» (2)
ـ «بگو: همانا كه پروردگارم مرا به صراط مستقيم هدايت كرده است، دين استوارى كه ملت ابراهيم بدان دين پاك هدايت يافته بودند و از مشركان نبود، بگو كه نماز و نيايش من، و زندگى و مرگم براى پروردگار جهان است.» (3)
**
1. آل عمران (3) آيه 51 : «إِنَّ اللّهَ رَبِّى وَرَبُّـكُمْ فَاعْبُدُوهُ هـذا صِراطٌ مُسْتَقِـيمٌ».
2. انعام (6) آيه 126: «وَهـذا صِراطُ رَبِّكَ مُسْتَقِـيماً قَدْ فَصَّلْنا الآياتِ لِقَوْمٍ يَذَّ كَّـرُونَ».
3. همان، آيات 161 ـ 162: «قُلْ إِنَّنِى هَدانِى رَبِّى إِلى صِراطٍ مُسْتَقِـيمٍ دِيناً قِـيَماً مِلَّةَ إِبْراهِـيمَ حَنِـيفاً وَما كانَ مِنَ المُشْرِكِـينَ * قُلْ إِنَّ صَلاتِى وَنُسُكِى وَمَحْياىَ وَمَماتِى لِلّهِ رَبِّ العالَمِـينَ».

محمد حسین
02-27-2012, 05:54 PM
ـ «اى فرزندان آدم آيا با شما عهد نكردم كه شيطان را پرستش نكنيد كه دشمن آشكار شماست و اين كه مرا بپرستيد و اين صراط مستقيم است.» (1)
بنابراين صراط مستقيمِ رجوعِ به سوى خدا ودخول بهشت برين عبارت است از: مجموعه عقايد صحيح، اخلاق نيك، احكام و قوانين شريعت كه به وسيله پيامبران الهى فرستاده شده است. صراط مستقيم يك راه بيش نيست و هر راه ديگرى جز آن راه فرعى و انحرافى است. قرآن در آيات ذيل مى‏فرمايد:
ـ «كسانى كه به جهان واپسين ايمان ندارند از صراط انحراف يافته‏اند.» (2)
ـ «و هر كس كه كفر را جاى ‏گزين ايمان كند بى‏شك راه درست را گم كرده است.» (3)
ـ «كسانى كه از راه خدا گمراه شوند عذابى سخت خواهند داشت چون روز حساب را فراموش كرده‏ اند.» (4)
ـ «كسانى را كه ستم كردند و همپايگان آنها و آن‏چه را به جاى خدا پرستش كردند گرد آوريد و به صراط دوزخ هدايت كنيد.» (5)
بنابراين صراط شيوه زندگى است كه در همين جهان و از هنگام تولد آغاز مى ‏شود و تا قيامت ادامه دارد. اين راه به دو راه تقسيم مى ‏شود: صراط مستقيم و صراط‏ هاى انحرافى و غير مستقيم. صراط مستقيم عبارت است از مجموعه عقايد صحيح، اخلاق نيك، احكام و قوانين شريعت و صراط‏ هاى انحرافى عبارتند از: عقايد باطل، اخلاق زشت، گفتار و كردار ناشايسته و خلاف شريعت. پوينده اين راه انسانى است كه با اختيار خود يكى از اين دو راه را انتخاب مى‏ كند و در آن قدم بر مى ‏دارد.
**
1. يس (36) آيات 60 ـ 61 : «أَلـَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يا بَنِـى آدَمَ أَنْ لا تَعْـبُدُوا الشَّـيْطانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ * وَأَنِ اعْبُدُونِى هـذا صِراطٌ مُسْتَقِـيمٌ».
2. مؤمنون (23) آيه 74: «وَ إِنَّ الَّذِينَ لايُـؤْمِنُونَ بِالآخِـرَةِ عَنِ الصِّراطِ لَـناكِـبُونَ».
3. بقره (2) آيه 108: «وَمَنْ يَتَبَدَّلِ الكُفْرَ بِالاْءِيمانِ فَقَدْ ضَلَّ سَواءَ السَّبِـيلِ».
4. ص (38) آيه 26: «إِنَّ الَّذِينَ يَضِلُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللّهِ لَهُمْ عَذابٌ شَدِيدٌ بِما نَسُوا يَوْمَ الحِسابِ».
5. صافات (37) آيات 22 ـ 23: «اُحْشُرُوا الَّذِينَ ظَلَمُوا وَأَزْواجَهُمْ وَما كانُوا يَعْبُـدُونَ * مِنْ دُونِ اللّهِ فَاهْدُوهُمْ إِلى صِراطِ الجَحِـيمِ».

محمد حسین
02-27-2012, 06:43 PM
اين مسيرى است واقعى نه اعتبارى، هر انسانى با انتخاب نوع ايمان، اخلاق، نيت‏هاى خود در باطن ذات يا در مسير انسانيت، بندگى، قرب به خدا، كمال و نورانيت حركت مى ‏كند، يا در مسير حيوانيت، درنده خويى، تاريكى، دورى از خدا و سقوط در وادى‏ هاى هولناك ماديت رهسپار است، هر انسانى در همين جهان واقعاً در يكى از اين دو مسير حركت مى‏كند گرچه از آن غافل باشد. همين مسير بعد از مرگ و در عالم برزخ و قيامت ادامه دارد، و به بهشت يا دوزخ منتهى مى‏گردد؛ به عبارت ديگر، مى ‏توان گفت: صراط در قيامت باطن همين صراط دنيوى است كه در آن‏جا آشكار مى‏ گردد. در احاديث بدين معنا اشاره شده است.
مفضل بن عمر مى ‏گويد: از حضرت صادق عليه‏السلام سئوال كردم: صراط چيست؟ فرمود: راه معرفت و شناخت خداى عزّوجلّ، صراط دو صراط است: صراط در دنيا و صراط در آخرت. اما صراط در دنيا عبارت است از امام واجب الاطاعه، هر كس در دنيا او را بشناسد و از دستوراتش پيروى كند، در آخرت از صراطى كه به صورت پلى بر جهنم نهاده شده عبور مى‏ كند.
و هر كس او را در دنيا نشناسد (و از رهنمودهاى او بهره نگيرد) در آخرت قدمش مى‏لغزد و در جهنم سقوط مى‏كند. (1)
از امام حسن عسكرى عليه‏السلام نقل شده كه فرمود: «صراط مستقيم دو صراط است: صراط در دنيا و صراط در آخرت، طريق مستقيم در دنيا به حد غلو (زياده‏روى) نرسد و از كوتاهى بالاتر باشد، يعنى مستقيم باشد و به سوى باطل تمايل نداشته باشد. و صراط آخرت عبارت است از راه مؤمنان به بهشت كه مستقيم است و از بهشت به سوى دوزخ و غير دوزخ تمايل پيدا نمى ‏كند.» (2)
ابوهريره از رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله نقل كرده كه فرمود: جبرئيل بر من نازل شد و گفت: آيا تو را بشارت ندهم به چيزى كه به وسيله آن از صراط عبور كنى؟ گفتم: چرا، گفت: تو با نور خدا عبور مى‏كنى و على با نور تو كه از نور خداست، و امت تو با نور على كه از نور توست و هر كس كه خدا برايش نورى قرار ندهد نورى نخواهد داشت. (3)
**
1. بحارالأنوار، ج8 ، ص66 : «مفضّل بن عمر قال: سألت أباعبداللّه عليه‏السلام عن الصراط فقال: هو الطريق إلى معرفة اللّه عزّوجلّ و هما صراطان: صراط في الدنيا و صراط في الآخرة. فأمّا الصراط الذي في الدنيا فهو الإمام المفروض الطاعة، من عرفه في الدنيا و اقتدى بهداه مرّ على الصراط الذي هو جسر جهنّم في الآخرة، و من لم يعرفه في الدنيا زلّت قدمه عن الصراط في الآخرة فتردّى في نار جهنم».
2. التفسير الامام حسن العسكرى، ص44.
3. بحارالأنوار، ج8 ، ص69 : أبوهريرة عن رسول‏اللّه صلى‏الله‏عليه‏و‏آله أنه قال: «أتاني جبرئيل فقال: أُبشّرك يا محمد! بما تجوز على الصراط؟ قال قلت: بلى، قال تجوز بنوراللّه، و يجوز عليّ بنورك و نورك من نوراللّه، و تجوز أمّتك بنور عليّ و نور عليّ من نورك. و من لم يجعل الله له نوراً فما له من نور».

محمد حسین
02-27-2012, 06:44 PM
شيخ مفيد فرمود: صراط در لغت به معناى راه است و به همين جهت، دين «صراط» ناميده شده است چون راه رسيدن به ثواب است، از همين رو، ولاء و پيروى از حضرت على و امامان معصوم عليهم‏السلام صراط ناميده شده است. لذا اميرالمؤمنين عليه‏السلام فرمود: من صراط مستقيم خدا و دست‏گيره محكمى هستم كه قطع نمى ‏شود. بدين معنا كه شناخت و تمسك به او راه به سوى خداوند سبحان است.» (1)
ابوبصير از حضرت صادق عليه‏السلام نقل كرده كه فرمود: «مردمى كه بر صراط عبور مى‏ كنند مختلف هستند. صراط دقيق‏تر از مو و تيزتر از شمشير است. گروهى از مردم مثل برق از آن مى‏گذرند و عده‏اى ديگر مانند دويدن اسب و دسته‏اى با دست و پا و سينه، و جمعى به صورت پياده و بعضى به صراط آويزان شده‏اند، گاهى آتش دوزخ آنها را فرا مى ‏گيرد و گاهى رها مى‏ سازد.» (2)
بنابراين عبور همه عابران از صراط يك‏سان نيست، بلكه بستگى دارد به مقدار شناخت آنها از دين و شريعت و به مقدار تعهد و التزام آنها به قوانين شريعت و اجتناب از گناهان و معاصى.
شناخت دقيق صراط مستقيم ديانت و تعهد و التزام به آن و عدم انحراف از آن كارى بس دشوار است كه نياز به توفيق الهى دارد، به همين جهت، مسلمان در همه نمازهاى واجب و مستحب خود، همواره از خدا مى‏ خواهد كه او را به صراط مستقيم هدايت كند: «اِهْدِنَا الصِّراطَ المُستَقِـيمَ».
**
1. همان، ص70.
2. همان، ص64 : أبوبصير، عن أبيعبداللّه الصادق عليه‏السلام قال: «الناس يمرّون على الصراط طبقات و الصراط أدقّ من الشعر و أحدّ من السيف، فمنهم من يمرّ مثل البرق. و منهم من يمرّ مثل عدو الفرس، و منهم من يمرّ حبواً، و منهم من يمرّ مشياً، و منهم من يمرّ متعلّقاً قد تأخذ النار منه شيئاً و تترك شيئاً».

محمد حسین
02-27-2012, 06:44 PM
امام خمينى در باره صراط مى‏گويد:
ما الآن در صراط مستقيم، همان صراطى كه يك طرفش دنياست، يك طرفش عاقبت و ما الان در صراط داريم حركت مى‏ كنيم. اين پرده كه برداشته شد آن وقت صراط جهنم كه از متن جهنم مى ‏گذرد؛ يعنى آتش دوزخ را گرفته، اين از وسط اين جا مى‏گذرد. بايد از اين جا عبور كنيد. دنيا همين جور است فساد كه همان آتش است بر شما احاطه كرده، بايد از بين همين فساد عبور كنيد به طورى كه سالم عبور كنيد. (1)
و مى‏فرمايد: ما همه در صراط هستيم و صراط از متن جهنم عبور مى ‏كند، باطنش در آن عالم ظاهر مى ‏شود. و در اين جا هر انسانى صراطى مخصوص به خود دارد، و در حال سير است، يا در صراط مستقيم كه منتهى به بهشت مى‏شود و بالاتر، و يا صراط منحرف به چپ يا منحرف به سوى راست كه هر دو به جهنم منتهى مى‏شوند. (2)
و مى‏فرمايد: آن صراطى كه تا جهنم كشيده شده است، اگر مستقيم در اين عالم حركت كنيد از آن صراط مستقيماً رد مى‏ شويد، جهنم باطن اين دنياست اگر مستقيم از اين راه رفتيد و طرف چپ يا طرف راست
1و1. معاد از ديدگاه امام خمينى، ص278.
منحرف نشديد از صراط در اين عالم هم مستقيم عبور مى‏كنيد و به چپ يا راست متمايل نمى ‏شويد كه اگر به چپ متمايل بشويد به جهنم است و اگر به راست متمايل بشويد جهنم است. (1)
1. همان، ص281.

محمد حسین
02-27-2012, 06:45 PM
دوزخ

دوزخ جاى‏ گاهى است در جهان ديگر كه بزه‏كاران در آن‏جا به انواع عقوبت‏ ها كيفر مى ‏بينند. قرآن مجيد از آن‏جا به عنوان جهنم و جحيم ياد مى ‏كند. به آيات زير توجه فرماييد:
ـ «به كافران بگو: به زودى مغلوب مى‏ شويد و به سوى جهنم محشور خواهيد شد، و جاى‏ گاه بدى است.» (1)
ـ «خدا همه منافقان و كافران را در جهنم گرد مى‏ آورد.» (2)
ـ «خدا به مردان و زنان منافق و كافران به آتش جهنم وعده داده و در آن‏جا جاودانه خواهند بود. همان، آنان را كفايت مى‏ كند و خدا آنان را لعنت كرده است، و عذابى پايدار خواهند داشت.» (3)
ـ «هر كس نزد پروردگارش گناه‏كار بيايد بى ‏گمان داخل دوزخ شود كه نه مى ‏ميرد و نه زنده مى‏ ماند.» (1)
ـ «براى كافران آتش جهنم آماده است، نه حكم مرگشان صادر مى ‏شود، نه در عذابشان تخفيف داده مى ‏شود. بدين گونه هر ناسپاسى را كيفر مى‏ دهيم.» (2)
ـ «پروردگارتان فرمود: مرا بخوانيد تا اجابت كنم، آنان كه از پرستش من سرباز مى ‏زنند با خوارى داخل جهنم مى ‏شوند.» (3)*
**
1. آل عمران (3) آيه 12: «قُلْ لِلَّذِينَ كَفَرُوا سَتُغْلَبُونَ * وَتُحْشَرُونَ إِلى جَهَنَّمَ وَبِئْسَ المِهادُ».
2. نساء (4) آيه 140: «إِنَّ اللّهَ جامِـعُ المُنافِقِـينَ وَالكافِرِينَ فِى جَهَنَّمَ جَمِـيعاً».
3. توبه (9) آيه 68 : «وَعَدَ اللّهُ المُنافِقِـينَ وَالمُنافِقاتِ وَالكُـفّارَ نارَ جَـهَـنَّمَ خالِدِينَ فِـيها هِىَ حَسْبُـهُمْ
وَلَعَنَهُمُ اللّهُ وَلَهُمْ عَذابٌ مُقِـيمٌ».

محمد حسین
02-27-2012, 06:46 PM
عذاب‏هاى دوزخى

قرآن عذاب‏ هاى جهنم را سخت و دردناك توصيف كرده و با اين عناوين از آنها ياد مى‏ كند:
عذاب دردناك (عذاب اليم) عذاب ذلت بار (عذاب مهين) عذاب بزرگ (عذاب عظيم) عذاب سخت (شديد العذاب) عقاب سخت (شديد العقاب) جاى ‏گاه بد (لبئس المهاد) عذاب سوزنده (عذاب الحريق).
مهم‏ترين عذاب‏هاى دوزخ، آتش سوزان است؛ از همين رو، جهنم در آيات فراوانى از قرآن به عنوان نار (آتش) معرفى شده است؛ به عنوان نمونه:
ـ «كسانى كه كافر شدند و آيات ما را تكذيب كردند اصحاب نار (آتش) و در آن‏جا جاويدان خواهند بود.» (1)
ـ «آرى هر كس كار بد انجام داد و گناهانش او را فرا گيرند آنان اصحاب آتش ‏اند و در آن‏جايگاه جاويدان خواهند بود.» (2)
ساير عذاب‏هاى دوزخى نيز از نوع حرارت شديد، سوختن و شعله‏ ور شدن معرفى شده است.
**
1. طه (20) آيه 74: «إِنَّهُ مَنْ يَأْتِ رَبَّهُ مُجْرِماً فَإِنَّ لَهُ جَهَنَّمَ لا يَمُوتُ فِـيها وَلايَحْيى».
2. فاطر (35) آيه 36: «وَالَّذِينَ كَفَرُوا لَهُمْ نارُ جَهَـنَّمَ لا يُـقْضى عَلَيْهِمْ فَيَمُوتُوا وَلا يُـخَفَّـفُ عَنْهُمْ مِنْ عَذابِها كـذ لِكَ نَجْزِى كُلَّ كَفُورٍ».
3. غافر (40) آيه 60 : «وَقالَ رَبُّكُمُ ادْعُونِى أَسْتَجِبْ لَكُمْ إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِـبادَتِى سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرِينَ».

محمد حسین
02-27-2012, 06:48 PM
خوراك اهل دوزخ

قرآن مى‏ فرمايد:
ـ «ما براى ستم‏كاران آتشى آماده كرده ‏ايم كه سراپرده‏ هايش آنان را فرا مى‏ گيرد و اگر فرياد رسى طلب كنند با آبى چون گدازه فلز به فريادشان مى‏ رسند كه (گرماى آن) چهره ‏ها را بريان مى ‏كند، چه بد آشاميدنى و زشت جاى‏ گاهى است.» (3)
ـ «پشت سرش جهنم است و از آب چرك و خون به او بخورانند. جرعه جرعه آن را مى ‏نوشد و گواراى او نيست، مرگ از هر سو بر او مى‏ تازد، اما نمى ‏ميرد و عذابى سخت در انتظار اوست.» (4)
ـ «درخت زقّوم خوراك گناه‏كار است كه چون فلز گداخته در شكم ‏ها جوش مى ‏زند، هم چون جوشيدن آب داغ سپس بر سرش آب داغ مى ‏ريزند؟» (1)
**
1. بقره (2) آيه 39: «وَالَّذِينَ كَفَرُوا وَكَذَّبُوا بِآياتِنا أُولـئِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فِـيها خالِدُونَ».
2. همان، آيه 81 : «بَلى مَنْ كَسَبَ سَيِّـئَةً وَأَحاطَتْ بِهِ خَطِـيئَتُهُ فَأُولـئِكَ أَصْحابُ‏النّارِ هُمْ فِـيها خالِدُونَ».
3. كهف (18) آيه 29: «إِنّا أَعْتَدْنا لِلظّالِمِـينَ ناراً أَحاطَ بِهِمْ سُرادِقُها وَ إِنْ يَسْتَغِـيثُوا يُغاثُوا بِماءٍ كَالمُهْلِ يَشْوِى الوُجُوهَ بِئْسَ الشَّرابُ وَساءَتْ مُرْتَفَقاً».
4. ابراهيم (14) آيات 16 ـ 17: «مِنْ وَرائِهِ جَهَـنَّمُ وَيُسْقى مِنْ ماءٍ صَدِيدٍ * يَتَجَرَّعُهُ وَلايَكادُ يُسِـيغُهُ وَيَأْتِـيهِ المَوْتُ مِنْ كُلِّ مَكانٍ وَما هُوَ بِمَـيِّتٍ وَمِنْ وَرائِهِ عَذابٌ غَلِـيظٌ».

محمد حسین
02-27-2012, 06:49 PM
لباس اهل دوزخ

در قرآن مى‏ گويد: «پس براى كسانى كه كفر ورزيدند جامه‏ اى از آتش آماده كرده ‏اند. بر سرشان آب جوش ريخته مى ‏شود. هر چه در اندرون آنهاست و نيز پوست‏هايشان گداخته مى ‏شود. گرزهاى آهنين برايشان آماده است.» (2)
چنان كه ملاحظه مى‏ فرماييد دوزخ در قرآن به عنوان جاى ‏گاهى پر از آتش، شعله‏ور، داغ و سوزنده، كه با لباسها و خوراك‏هاى آتشين از ساكنين آن پذيرايى مى‏ شود، معرفى شده است. آيا وضع واقعاً همين گونه است كه از ظواهر آيات استفاده مى ‏كنيم. آيا آتش دوزخ عين همين آتش‏هاى دنيوى است؟ يا به گونه‏اى ديگر است كه نمونه‏ اش در دنيا وجود ندارد؟ در برخى آيات ويژگى‏ هايى براى آتش دوزخ ياد كرده كه نمونه‏اش در دنيا نيست؛ مثلاً در قرآن مى‏ گويد: «از آتشى بترسيد كه هيزم آن آدميان و سنگ‏هاست كه براى كافران آماده شده است.» (3)
**
1. دخان (44) آيات 43 ـ 46: «إِنَّ شَجَرَةَ الزَّقُّومِ * طَعامُ الأَثِـيمِ * كَالْمُهْلِ يَغْلِى فِى البُطُونِ * كَغَلْىِ الحَمِـيمِ».
2. حج (22) آيات 19 ـ 21: «فَالَّذِينَ كَفَرُوا قُـطِّعَتْ لَهُمْ ثِـيابٌ مِنْ نارٍ يُـصَبُّ مِنْ فَوْقِ رُؤُسِـهِمُ الحَمِـيمُ * يُصْهَرُ بِهِ ما فِى بُطُونِـهِمْ وَالْـجُلُودُ * وَلَهُمْ مَقامِـعُ مِنْ حَدِيدٍ».
3. بقره (2) آيه 24: «فَاتَّقُوا النّارَ الَّتِـى وَقُودُها النّاسُ وَالْحِجارَةُ أُعِدَّتْ لِلْـكافِرِينَ».
و مى ‏فرمايد: «اى مؤمنان خود و خانواده خويش را از آتشى باز داريد كه هيزم آن آدميان و سنگ‏ها مى‏ باشند.» (1)
و مى ‏گويد: «شما و آن‏چه را به جاى خدا مى ‏پرستيد هيزم (يا سنگ‏ريزه) جهنم هستيد و در آن وارد خواهيد شد.» (2)
در اين آيات، نفوس خود انسان‏ها و معبودهايشان، چه بت‏ها و چه سنگ‏هاى قيمتى به عنوان هيزم و شعله ور ساز آتش دوزخ معرفى شده‏اند و در آتش‏ هاى دنيوى چنين چيزى وجود ندارد.
در قرآن مى ‏گويد: «آنان كه اموال يتيمان را به ستم مى‏ خورند همانا كه شكم خويش از آتش پر مى ‏كنند و به زودى در آتش شعله ‏ور در آيند.» (3)
و مى ‏فرمايد: «كسانى كه زر و سيم مى ‏اندوزند و در راه خدا انفاق نمى ‏كنند به عذابى دردناك بشارت بده، روزى كه زر و سيم را در آتش مى ‏گدازند و پيشانى و پهلو و پشتشان را با آن داغ مى ‏كنند. (و گفته مى ‏شود) اين همان اموال است كه ذخيره كرده بوديد، اكنون آن‏چه را اندوخته ‏ايد بچشيد.» (4)
**
1. تحريم (66) آيه 6 : «يا أَيُّها الَّذِينَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَكُمْ وَأَهْلِـيكُمْ ناراً وَقُودُها النّاسُ وَالحِـجارَةُ».
2. انبياء (21) آيه 98: «إِنَّكُمْ وَما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللّهِ حَصَبُ جَهَـنَّمَ أَنْتُمْ لَها وارِدُونَ».
3. نساء (4) آيه 10: «إِنَّ الَّذِينَ يَأْكُلُونَ أَمْوالَ اليَتامى ظُلْماً إِنَّما يَأْكُلُونَ فِى بُطُونِهِمْ ناراً وَسَيَصْلَوْنَ سَعِـيراً».
4. توبه (9) آيات 34 ـ 35: «وَالَّذِينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَالفِضَّـةَ وَلا يُنْفِقُونَها فِى سَبِـيلِ اللّهِ فَبَـشِّـرْهُمْ بِعَذابٍ أَلِـيمٍ * يَوْمَ يُـحْمى عَلَيْها فِى نارِ جَـهَـنَّمَ فَتُكْوى بِها جِباهُـهُمْ وَجُـنُوبُـهُمْ وَظُـهُورُهُمْ هـذا ما كَـنَـزْتُمْ لاِءَنْفُسِكُمْ فَذُوقُوا ما كُنْتُمْ تَكْنِزُونَ».

محمد حسین
02-27-2012, 06:49 PM
در آيات مذكور خوردن مال يتيم را عين خوردن آتش معرفى كرده و طلا و نقره ذخيره شده را به عنوان وسيله عذاب دادن ذخيره كننده به شمار آورده آن‏گاه مى ‏گويد اينها عين چيزهايى است كه براى خودتان ذخيره كرده ‏ايد، پس طعم آنها را بچشيد.
قرآن در عذاب دادن دوزخيان مى ‏گويد: «كسانى كه به آيات ما كفر ورزيده ‏اند به زودى در آتش مى ‏افكنيم، هرگاه كه پوست بدنشان بريان شد پوست‏هاى تازه‏اى جاى ‏گزين آن مى‏ سازيم تا عذاب را بچشند. همانا كه خدا قدرت‏مند و حكيم است.» (1)
از آيه استفاده مى ‏شود كه نه آتش دوزخ همانند آتش‏ هاى دنيوى است، نه بدن انسان عذاب شونده مانند بدن دنيوى است. آتش‏هاى دنيوى بدن انسان را مى ‏سوزانند، نه روح و قلب او را. ولى قرآن مى‏ گويد: آتش دوزخ به روح مى‏ رسد و باطن انسان را شعله‏ور مى ‏سازد: در قرآن مى‏گويد: «آتش برافروخته خداست كه به دل‏ها راه مى‏ يابد. و از هر سو در ميانشان گرفته، در شعله‏ هاى برافراشته.» (2)
از اين قبيل آيات استفاده مى ‏شود كه آتش جهنم با آتش‏هاى دنيوى تفاوت‏هاى اساسى دارد و به گونه ‏اى ديگر و با آثار ويژه ديگر است. اصولاً اگر آتش دوزخ عين آتش‏هاى دنيوى باشد دنيا خواهد بود نه آخرت.
**
1. نساء (4) آيه 56 : «إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا بِآياتِنا سَوْفَ نُصْلِـيهِمْ ناراً كُلَّما نَضِجَتْ جُلُودُهُمْ بَدَّلْناهُمْ جُلُوداً غَيْرَها لِـيَذُوقُوا العَذابَ إِنَّ اللّهَ كانَ عَزِيزاً حَكِيماً».
2. همزه (104) آيات 6 ـ 9: «نارُ اللّهِ المُوقَدَةُ * الَّتِى تَطَّلِـعُ عَلَى الأَفْئِدَةِ * إِنَّها عَلَيْهِمْ مُـؤْصَدَةٌ * فِى عَمَدٍ مُمَدَّدَةٍ».

محمد حسین
02-27-2012, 06:51 PM
سخنانى از امام خمينى

در اين‏جا به قسمتى از سخنان امام خمينى در توصيف دوزخ و عذاب‏هاى دوزخى اشاره مى‏ كنيم:
جهنم و عذاب‏هاى گوناگون عالم ملكوت و قيامت صورت‏هاى عمل و اخلاق خود توست. تو به دست خود خويشتن را دچار ذلت و زحمت كردى و مى ‏كنى، تو با پاى خود به جهنم مى‏ روى و به عمل خود جهنم درست مى ‏كنى، جهنم نيست جز باطن عمل‏ هاى ناهنجار تو، ظلمت‏ها و وحشت‏ هاى برزخ و قبر و قيامت نيست جز ظل ظلمانى اخلاق فاسده بنى الانسان: «فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ * وَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَـرّاً يَرَهُ». (1)
و مى‏ فرمايد:
اين جا مال يتيم خوردى لذت بردى، خدا مى ‏داند آن صورتى كه در آن عالم از آن در جهنم مى‏ بينى، و آن ذلتى كه در آن‏جا نصيب توست چيست؟ اين جا بد گفتى به مردم، قلب مردم را سوزانيدى، اين سوزش قلب عباد خدا را خدا مى ‏داند چه عذابى دارد، در آن دنيا، وقتى كه ديدى مى‏ فهمى چه عذابى خودت براى خودت تهيه كردى. وقتى غيبت كردى صورت ملكوتى او براى تو تهيه شد، به تو رد مى ‏شود، با او محشور مى‏ شوى و عذاب آن را خواهى چشيد. (2)
**
1. معاد از ديدگاه امام خمينى، ص301.
2. همان، ص305.
و مى ‏فرمايد:

خداى تعالى خبر مى ‏دهد در كتاب منزل خود در آيه شريفه «نارُ اللّهِ المُوقَدَةُ * الَّتِى تَطَّلِـعُ عَلَى الأَفْئِدَةِ» از وصف آتشى كه ـ آتش خدا ـ استيلاى بر قلوب پيدا مى ‏كند و قلوب را مى‏ سوزاند، هيچ آتشى قلب سوزان نيست جز آتش الهى. تمام آتش دوزخ و عذاب قبر و قيامت و غير آنها را كه شنيدى و قياس كردى به آتش دنيا و عذاب دنيا اشتباه فهميدى، بد قياس كردى و آتش اين عالم يك امر عرضى سردى است، عذاب اين عالم خيلى سهل و آسان است، ادراك تو در اين عالم ناقص است و كوتاه است، همه آتش‏هاى اين عالم را جمع كنند روح انسان را نمى‏ تواند بسوزاند، آن‏جا آتش علاوه بر اين كه جسم را مى‏ سوزاند روح را مى‏ سوزاند، قلب را ذوب مى ‏كند فؤاد را محترق مى‏ نمايد. (1)

محمد حسین
02-27-2012, 06:52 PM
تهديدشدگان به عذاب دوزخ

در قرآن كريم چند دسته مردم به عذاب دوزخ تهديد شده ‏اند:
دسته اول، كافران: كسانى كه به خدا و معاد و نبوت ايمان ندارند. قرآن مى‏ گويد: «كسانى كه كافر شدند و آيات خدا را تكذيب كنند آنان اهل دوزخند و در آن‏جا جاودانه خواهند بود.» (2)
دسته دوم، مشركان: كسانى كه در پرستش، غير از خدا را شريك قرار مى‏ دهند. قرآن مى‏ فرمايد: «كافران اهل كتاب و نيز مشركان در آتش دوزخند، و براى هميشه در آن‏جا خواهند بود. اينان بدترين انسان‏ها مى ‏باشند.» (1)
**
1. همان، ص315.
2. بقره (2) آيه 39: «وَالَّذِينَ كَفَرُوا وَكَذَّبُوا بِآياتِنا أُولـئِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فِـيها خالِدُونَ».
دسته سوم، منافقان: كسانى كه در باطن ايمان ندارند ولى با زبان مدعى ايمان هستند و در جمع مؤمنان زندگى مى ‏كنند. قرآن مى ‏گويد: «خدا به مردان و زنان منافق و كافران وعده آتش دوزخ داده است و در آن‏جا جاودانه ‏اند. همين برايشان بس است. خدا آنها را لعن كرده و در عذابى پايدار گرفتار خواهند شد.» (2)
در اين آيات به اين سه گروه وعده دوزخ داده شده به علاوه توقفشان را در دوزخ جاودانه و هميشگى معرفى كرده است. و در اين خصوص از كلمه «خالد» و «خلود» استفاده كرده است. اما بايد توجه داشته باشيم كه جاودانگى يكى از معانى خلود است، در لغت معانى ديگر نيز دارد.
راغب مى‏نويسد: «مخلد» در اصل به معناى چيزى است كه مدت درازى باقى بماند و به همين جهت به مردى كه موهايش دير سفيد شود مى‏ گويند: رجل مخلد. سپس كلمه مخلد به طور استعاره استعمال شده براى كسى كه جاودانه باشد. (3)
**
1. بينة (98) آيه 6 : «إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الكِتابِ وَالمُشْرِكِـينَ فِى نارِ جَهَنَّمَ خالِدِينَ فِـيها أُولـئِك َ هُمْ شَرُّ البَرِيَّةِ».
2. توبه (9) آيه 68 : «وَعَدَ اللّهُ المُنافِقِـينَ وَالمُنافِقاتِ وَالكُـفّارَ نارَ جَـهَـنَّمَ خالِدِينَ فِـيها هِىَ حَسْبُـهُمْ وَلَعَنَهُمُ اللّهُ وَلَهُمْ عَذابٌ مُقِـيمٌ».
3. المفردات، ص154، ذيل كلمه خلد.

محمد حسین
02-27-2012, 06:56 PM
ابن اثير نيز در تفسير حديث حضرت على عليه‏السلام كه فرموده «من دان لها و اخلد اليها» يعنى به دنيا اعتماد نمايد و ملازم آن باشد، خلود را به معناى «جاودانگى» آورده است. (1)
بنابراين، در اين كه كافران و مشركان و منافقان مدتى بسيار طولانى در دوزخ معذب خواهند بود ترديدى نيست، چون قرآن بدين مطلب تصريح دارد، اما اين كه جاودانه خواهند ماند محل ترديد است، مخصوصاً با توجه به دو نكته مهم: يكى اين كه تعذيب دوزخيان به منظور كينه توزى و انتقام‏جويى نيست، بلكه به هدف زدودن تاريكى ‏ها و آلودگى‏ هاى حيوانى و شيطانى و قابليت يافتن براى الطاف الهى است، نكته دوم اين كه از سعه رحمت خداى متعال و سبقت آن بر غضبش نبايد غفلت كرد. بنابراين، اگر در اثر تعذيب طولانى دوزخيان فطرت توحيدى كه در باطن ذات آنها پنهان بود آشكار گشت و جنبه انسانيت آنها بر جنبه حيوانيت و شيطنت غلبه كرد امكان اين كه مشمول لطف و رحمت خداى ارحم الراحمين قرار گيرند منتفى نخواهد بود. ما با عقل ناقص و تنگ نظرى ‏هاى خود حق داورى در مورد اين مسئله مهم را نداريم.
گروه چهارم، ظالمان و ستمكاران هستند. قرآن مى‏ گويد: «آن گاه به ستم‏كاران گويند: عذاب جاويد را بچشيد، آيا نه اين است كه در برابر اعمالتان كيفر مى‏ بينيد.» (2)
**
1. النهايه، ج2، ص61 ، ذيل كلمه خلد.
2. يونس (10) آيه 52 : «ثُمَّ قِـيلَ لِلَّذِينَ ظَلَمُوا ذُوقُوا عَذابَ الخُلْدِ هَلْ تُجْزَوْنَ إِلاّ بِما كُنْتُمْ تَكْسِبُونَ».

محمد حسین
02-27-2012, 06:57 PM
گروه پنجم، كسانى كه انسان يا انسان‏هايى را بدون جرم به قتل برسانند. قرآن مى‏گويد: «هر كس مؤمنى را به عمد بكشد كيفر او جهنم است كه در آن جاويدان خواهد بود، خدا بر او خشم گيرد و لعنت كند و برايش عذابى بزرگ آماده سازد. (1)
در اين كه اين دو گروه گناه بسيار بزرگى را مرتكب شده‏اند و بايد به كيفر اعمال زشتشان مدتى طولانى در دوزخ باشند ترديد نيست اما اين كه در جهنم جاويدان باشند، چنان كه ظاهر آيات است محل ترديد مى ‏باشد، مخصوصاً با توجه به آن‏چه قبلاً بدان اشاره شد.
گروه ششم، گناه‏كاران و مجرمان. در قرآن مى‏فرمايد: «آرى، هر كس كه كار زشتى انجام داد و گناهش بر او احاطه كرد اينان اهل جهنم ‏اند و جاودانه خواهند بود.» (2)

و مى‏ فرمايد: همانا كه مجرمان (گناه‏كاران) در عذاب جهنم جاويدان خواهند بود. (3)
چنان كه ملاحظه مى‏فرماييد مجرمان و گناه‏كاران به دخول در دوزخ و عذاب جاويدان تهديد شده‏ اند. اما با توجه به آيات و احاديث فراوان، دخول در دوزخ آنان مشروط به اين است كه اولاً: بدون توبه و جبران مافات از دنيا رفته باشند و ثانياً: عذاب‏هاى دوزخى و سختى‏هاى قيامت آنان به حدى نبوده كه لياقت شفاعت پيدا كنند، وگرنه داخل دوزخ نخواهند شد. در اين آيات كسانى هم كه داخل دوزخ شده‏اند به عذاب دائم تهديد شده ‏اند ولى با توجه به آن‏چه گفته شد مدت توقف آنان در دوزخ به مقدار گناهانشان (كم يا زياد) خواهد بود. و بعد از پاك شدن و لياقت شفاعت به وسيله شافعان و رحمت و لطف بى‏ پايان الهى از عذاب دوزخ نجات خواهند يافت.
**
1. نساء (4) آيه 93: «وَمَنْ يَقْتُلْ مُؤْمِناً مُتَعَمِّداً فَجَزاؤُهُ جَهَنَّمُ خالِداً فِـيها وَغَضِبَ اللّهُ عَلَيْهِ وَلَعَنَهُ وَأَعَدَّ لَهُ عَذاباً عَظِـيماً».
2. بقره (2) آيه 81 : «بَلى مَنْ كَسَبَ سَيِّـئَةً وَأَحاطَتْ بِهِ خَطِـيئَتُهُ فَأُولـئِكَ أَصْحابُ‏النّارِ هُمْ فِـيها خالِدُونَ».
3. زخرف (43) آيه 74: «إِنَّ المُجْرِمِـينَ فِى عَذابِ جَهَنَّـمَ خالِدُونَ».

گروه هفتم، كافران بى ‏خبر. در بين مردم افرادى هستند كه به خدا و پيامبر و معاد ايمان ندارند ولى نه از روى عناد و تعمد بلكه از روى جهل و بى‏خبرى محض. به طور وحشى يا نيمه وحشى در جنگل يا محيط‏ هاى دور افتاده همانند حيوانات زندگى مى ‏كنند و جز خوردن و آشاميدن و شهوت‏رانى چيزى نمى‏ دانند. يا به دين آبائى و اجدادى خود آن چنان يقين دارند كه احتمال نمى ‏دهند تا در صدد تحقيق برآيند. اين گونه افراد گرچه استحقاق بهشت ندارند در دوزخ هم معذب نخواهند شد، چون تعذيب چنين افراد بى ‏خبرى با عدل خدا سازگار نيست. خدا در قرآن مى ‏گويد: «ما هيچ قومى را عذاب نمى‏ كنيم تا آن گاه كه پيامبرى برايشان بفرستيم.» (1)
**
1. اسراء (17) آيه 15: «وَما كُنّا مُعَذِّبِـينَ حَتّى نَبْعَثَ رَسُولاً».

محمد حسین
02-27-2012, 06:59 PM
بهشت و نعمت‏هاى بهشتى

بهشت يعنى جهان بهتر، جايى خوش آب و هوا و پر از انواع نعمت‏ها كه نيكوكاران پس از مرگ در آن‏جا زندگى خواهند كرد. قرآن كريم از آن مكان موعود به عنوان جنت ياد كرده است. جنت يعنى باغ پر درخت. در قرآن آيات فراوانى داريم كه مؤمنان نيكوكار را به بهشت وعده داده و انواع زيبايى ‏ها و نعمت‏هايش را بر شمرده است؛ به عنوان نمونه به برخى از آنها اشاره مى‏ شود:
ـ «به كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام داده ‏اند بشارت بده كه باغ‏ هايى خواهند داشت كه جويبارها از زير آنها روان است. هرگاه ميوه ‏اى از آنها روزى آنان گردد، مى ‏گويند اين همان است كه از پيش روزى ما شده بود. ميوه ‏هاى همانندى برايشان آورده مى‏ شود، و همسرانى پاكيزه دارند، و در بهشت جاويدان خواهند بود.» (1)
**
1. بقره (2) آيه 25: «وَبَشِّرِ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلوا الصّالِحاتِ أَنَّ لَهُمْ جَنّاتٍ تَجرِى مِنْ تَحْتِها الأَنْهارُ كُلَّما رُزِقُوا مِنْها مِنْ ثَمَرَةٍ رِزْقاً قالُوا هـذا الَّذِى رُزِقْنا مِنْ قَبْلُ وَأُتُوا بِهِ مُتَشابِهاً وَلَهُمْ فِـيها أَزْواجٌ مُطَهَّرَةٌ وَهُمْ فِـيها خالِدُونَ».

ـ «كسانى كه پرهيزكارند در باغ‏هايى (بهشت) زندگى خواهند كرد كه در زير درختان آن جويبارهايى روان است. جاودانه‏اند، پذيرايى شايسته ‏اى است از جانب خدا، و آن‏چه نزد خداست بهتر است براى نيكوكاران.» (1)
ـ «خدا به مردان و زنان مؤمن باغ‏ هايى وعده داده كه از زير آنها نهرها جارى است و جاودانه‏ اند. و منزل‏ هاى پاكيزه در بهشت عدن. و خشنودى (رضوان) خدا از همه اينها برتر است. و اين است سعادت بزرگ.» (2)
ـ «مَثَل بهشتى كه به پرهيزكاران وعده داده شده (اين است كه) نهرهايى در آن جارى است، ميوه‏ ها و سايه ‏هايش هميشگى است. اين فرجام پرهيزگاران است. و عاقبت كافران دوزخ خواهد بود.» (3)

ـ «بهشت‏هاى عدن كه در آن فرود مى‏آيند از زير آنها نهرها جارى است، هر چه بخواهند در آن هست، خدا به پرهيزگاران اين گونه پاداش مى ‏دهد.» (4)
**
1. آل عمران (3) آيه 198: «الَّذِينَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ لَهُمْ جَنّاتٍ تَجْرِى مِنْ تَحْتِها الأَنْهارُ خالِدِينَ فِـيها نُزُلاً مِنْ عِنْدِ اللّهِ وَما عِنْدَ اللّهِ خَيْرٌ لِلأَبْرارِ».
2. توبه (9) آيه 72: «وَعَدَ اللّهُ المُـؤْمِنِـينَ وَالمُـؤْمِناتِ جَـنَّاتٍ تَجْرِى مِنْ تَحْتِها الأَنْهارُ خالِدِينَ فِـيها وَمَساكِنَ طَيِّبَةً فِى جَـنّاتِ عَـدْنٍ وَرِضْوانٌ مِنَ اللّهِ أَكْبَرُ ذ لِكَ هُـوَ الفَوْزُ العَظِـيمُ».
3. رعد (13) آيه 35: «مَثَلُ الجَنَّةِ الَّتِى وُعِدَ المُتَّـقُونَ تَجْرِى مِنْ تَحْتِها الأَنْهارُ أُكُلُها دائِمٌ وَظِلُّها تِلْكَ عُقْبَى الَّذِينَ اتَّـقَوْا وَعُقْبَى الْكافِرِينَ النّارُ».
4. نحل (16) آيه 31: «جَنّاتُ عَدْنٍ يَدْخُلُونَها تَجْرِى مِنْ تَحْتِها الأَنْهارُ لَهُمْ فِـيها ما يَشاءُونَ كَذ لِكَ يَجْزِى اللّهُ المُتَّقِـينَ».

محمد حسین
02-27-2012, 07:01 PM
ـ «كسانى كه ايمان آورده و كارهاى نيك انجام داده ‏اند همانا كه ما پاداش كسى را كه كار خوب انجام داده ضايع نخواهيم كرد، آنان بهشت‏ هاى عدن خواهند داشت كه از زير آنها نهرها جارى است. در آن‏جا به دست‏بندهاى زرين آراسته مى‏ گردند، و جامه‏ه اى سبز كه از ديباى نازك و ديباى درشت بافته شده، مى‏ پوشند. بر تخت‏ها تكيه مى ‏دهند، پاداش نيك و آسايش‏گاه خوبى است.» (1)
ـ «هيچ كس نمى‏ داند چه چيز گران‏بهايى (چشم روشنى) به پاداش كارهاى خوبى كه انجام داده ‏اند برايشان نهفته‏ اند.» (2)
ـ «آنان كه به آيات ما ايمان آوردند و مسلمان بودند، (به آنان گفته مى‏شود) خود و همسرانتان شادمان به بهشت در آييد، گرد آنان قدح‏هاى زرين و جام‏ها را مى ‏چرخانند. در آن‏جا آن‏چه دل‏ها بخواهد و چشم‏ها لذت برد فراهم است و شما در آن‏جا جاويدان خواهيد بود، اين بهشتى است كه براى كارهايى كه انجام داده‏ايد به شما رسيده است. در آن‏جا ميوه‏ هاى فراوانى است كه از آنها مى‏ خوريد.» (3)
**
1. كهف (18) آيات 30 ـ 31: «إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصّالِحاتِ إِنّا لا نُضِـيعُ أَجْرَ مَنْ أَحْسَنَ عَمَلاً * أُولـئِكَ لَهُمْ جَنّاتُ عَدْنٍ تَجْرِى مِنْ تَحْتِـهِمُ الأَنْهارُ يُحَلَّوْنَ فِـيها مِنْ أَساوِرَ مِنْ ذَهَبٍ وَيَلْبَسُونَ ثِـياباً خُضْراً مِنْ سُنْدُسٍ وَإِسْتَبْرَقٍ مُتَّكِئِـينَ فِـيها عَلَى الاْءَرائِكِ نِعْمَ الثَّوابُ وَحَسُنَتْ مُرْتَفَقاً».
2. سجده (32) آيه 17: «فَلا تَعْلَمُ نَفْسٌ ما أُخْفِـىَ لَهُمْ مِنْ قُـرَّةِ أَعْيُنٍ جَـزاءً بِما كانُوا يَعْمَلُونَ».
3. زخرف (43) آيات 69 ـ 73: «الَّذِينَ آمَنُوا بِآياتِنا وَكانُوا مُسْلِمِـينَ * أُدْخُلُوا الجَنَّةَ أَنْتُمْ وَأَزْواجُكُمْ تُحْبَرُونَ * يُطافُ عَلَيْهِمْ بِصِحافٍ مِنْ ذَهَبٍ وَأَكْوابٍ وَفِـيها ما تَشْتَهِـيهِ الأَنْفُسُ وَتَلَذُّ الأَعْيُنُ وَأَنْتُمْ فِـيها خالِدُونَ * وَتِلْكَ الجَنَّةُ الَّتِى أُورِثْتُمُوها بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ * لَكُمْ فِـيها فاكِهَةٌ كَثِـيرَةٌ مِنْها تَأْكُلُونَ».

ـ «مَثَل بهشتى كه به پرهيزگاران نويد داده شده (اين است) در آن نهرهايى است از آب هايى كه نمى‏ گندد و جويبارهايى از شير كه مزه‏اش تغيير نمى ‏كند و جويبارهايى از شراب كه به نوشندگان لذت مى‏ بخشد، و نهرهايى از عسل تصفيه شده و انواع ميوها در اختيارشان مى‏باشد، و نيز آمرزش پروردگارشان، آيا اينان برابرند با كسانى كه در آتش دوزخ جاودانه ‏اند و آبى داغ به آنان مى ‏نوشانند كه روده‏هايشان را پاره پاره مى‏ كند.» (1)
ـ «به سوى مغفرت پروردگارتان سبقت بگيريد و هم‏چنين به بهشتى كه عرض آن به مقدار آسمان و زمين است و به كسانى وعده داده شده كه به خدا و رسولانش ايمان آورده‏اند.» (2)
ـ «همانا كه نيكان از پياله‏اى مى‏ نوشند كه آميخته به بوى خوش كافور است. از چشمه‏ اى كه بندگان خدا از آن مى‏ نوشند، آن را به اراده خود روان مى ‏سازند.» (3)
ـ «به پاداش صبرى كه داشته‏ اند بهشت و لباس حرير داده مى ‏شود، در بهشت بر تخت‏هاى زيبا تكيه مى ‏كنند، نه خورشيد را مى‏ بينند
**
1. محمد (47) آيه 15: «مَثَلُ الجَنَّةِ الَّتِى وُعِدَ المُتَّقُونَ فِـيها أَنْهارٌ مِنْ ماءٍ غَيْرِ آسِنٍ وَأَنْهارٌ مِنْ لَبَنٍ لَمْ يَتَغَيَّرْ طَعْمُهُ وَأَنْهارٌ مِنْ خَمْرٍ لَذَّةٍ لِلشّاِرِبيَن وَأَنْهارٌ مِنْ عَسَلٍ مُصَفّىً وَلَهُمْ فِـيها مِنْ كُلِّ الثَّمَراتِ وَ مَغْفِرَةٌ مِنْ رَبِّهِمْ كَمَنْ هُوَ خالِدٌ فِى النّارِ».
2. حديد (57) آيه 21: «سابِقُوا إِلى مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ وَجَنَّةٍ عَرْضُها كَعَرْضِ السَّماءِ وَالأَرْضِ أُعِدَّتْ لِلَّذِينَ آمَنُوا بِاللّهِ وَرُسُلِهِ».
3. انسان (76) آيات 5 ـ 6 : «إِنَّ الأَبْرارَ يَشْرَبُونَ مِنْ كَأْسٍ كانَ مِزاجُها كافُوراً * عَيْناً يَشْرَبُ بِها عِبادُ اللّهِ يُفَجِّرُونَها تَفْجِيراً».

محمد حسین
02-27-2012, 07:01 PM
و نه سرما را، سايه نزديك آنها و ميوه‏ها در اختيارشان مى‏ باشد، اطراف آنها ظرف‏هاى نقره و جام‏هاى بلورين مى ‏چرخانند، ظرف‏هاى بلورينى كه از نقره و به اندازه، ساخته شده‏ اند، در آن‏جا از پياله هايى مى ‏نوشند كه با زنجبيل آميخته شده است، از چشم ه‏اى به نام سلسبيل، خدمت‏گزارانِ جوانى هميشه گرد آنان مى‏چرخند كه چون آنها را بنگرى گمان مى‏كنى مرواريدهاى پراكنده‏اند. چون بدان‏جا بنگرى نعمت و پادشاهى بزرگى را خواهيد ديد. بر تن آنان جامه‏هاى سبز كه از ديباى نازك و درشت بافته شده است. و به دست‏بندهاى سيمين آراسته‏اند. و پروردگارشان به آنان شرابى پاك مى‏ نوشاند.» (1)
آيات مذكور، بهشت را به عنوان منزلى بسيار عالى و زيبا و خوش آب و هوا معرفى مى‏ كنند كه انواع نعمت‏ها در آن آماده است. از جمله درختان سرسبز و انبوه كه نهرهايى از آب زلال زير آنها جريان دارد، انواع ميوه‏ هاى خوش‏مزه و خوش‏بو و لطيف كه بدون زحمت در اختيار بهشتيان قرار مى‏گيرد، جويبارهايى از شير و عسل تصفيه شده و شراب ناب در آن‏جا روان است كه هر چه بخواهند مى‏ نوشند، گوشت پرندگان آماده است و در
**
1. همان، آيات 12 ـ 21: «وَجَزاهُمْ بِما صَبَرُوا جَنَّةً وَحَرِيراً * مُتَّـكِئِينَ فِـيها عَلَى الأَرائِك ِ لا يَرَوْنَ فِـيها شَمْساً وَلا زَمْهَرِيراً * وَدانِـيَةً عَلَيْهِمْ ظِلالُها وَذُلِّـلَتْ قُطُوفُها تَذلِـيلاً * وَيُطافُ عَلَيْهِمْ بِآنِـيَةٍ مِنْ فِضَّةٍ وَأَكْوابٍ كانَتْ قَوارِيرَاْ * قَوارِيرَاْ مِنْ فِضَّةٍ قَدَّرُوها تَقْدِيراً * وَيُسْقَوْنَ فِيها كَأْساً كانَ مِزاجُها زَنْجَبِيلاً * عَيْناً فِـيها تُسَمّى سَلْسَبِيلاً * وَيَطُوفُ عَلَيْهِمْ وِلْدانٌ مُخَلَّدُونَ إِذا رَأَيْتَهُمْ حَسِبْتَهُمْ لُـؤْلُـؤاً مَنْثُوراً * وَ إِذا رَأَيْتَ ثَـمَّ رَأَيْتَ نَعِـيماً وَمُلْكاً كَبِيراً * عالِـيَهُمْ ثِـيابُ سُنْدُسٍ خُضْرٌ وَإِسْتَبْرَقٌ وَحُلُّوا أَساوِرَ مِنْ فِضَّةٍ وَسَقاهُمْ رَبُّهُمْ شَراباً طَهُوراً».

اختيارشان قرار مى‏گيرد، در قصرهاى زيبا و چند طبقه بر روى تخت‏هاى بسيار نرم و لطيف و زيبا آرميده ‏اند و خدمت‏گزارانى بسيار زيبا پيوسته دورشان مى ‏چرخند و پذيرايى مى ‏كنند، لباس‏هاى نرم و لطيف و قشنگ مى‏ پوشند و در باغ‏هاى بهشت گردش مى‏ نمايند، از حورالعين كه در زيبايى همانند مرواريد هستند و قبلاً با هيچ مردى آميزش نداشته و جز به همسرشان نظر ندارند. و در يك كلام، آن‏چه مؤمنان نيكوكار بخواهند و اراده كنند در بهشت آماده است.
گفتنى است كه نعمت‏هاى مذكور شبيه نعمت‏هاى دنيوى است و بايد اين حقيقت را بپذيريم ولى لزومى ندارد آنها را عين نمونه‏هاى دنيوى و با حفظ همه آثار دنيوى و نواقصشان بدانيم، اگر چنين باشد بهشت بخشى از دنيا مى‏شود نه آخرت. در صورتى كه آخرت جهان بسيار عالى‏ترى است كه در طول عالم دنياست نه در عرض آن، امور اخروى از نواقص و كاستى‏ هاى امور دنيوى منزه ‏اند.

محمد حسین
02-27-2012, 07:02 PM
در برخى آيات و احاديث نيز بدين امتياز اشاراتى شده است كه به عنوان نمونه به بعض آنها اشاره مى‏ شود: غذاهاى دنيوى لذت دارند ولى به همراه آن مواد زايدى هم دارند كه به ناچار بايد از طريق ادرار و مدفوع دفع شود، اما غذاهاى بهشتى مدفوع و ادرار ندارند. ميوه‏ هاى دنيوى را بايد چيد ولى
شاخه‏ هاى درختان ميوه بهشتى خود به نزديك مؤمن مى‏ آيند آب‏ها و شيرهاى دنيوى قابليت فساد دارند و اگر مدتى راكد بمانند مى‏گندند و مزه آنها تغيير مى ‏كند:
«وَدانِـيَةً عَلَيْهِمْ ظِلالُها وَذُلِّـلَتْ قُطُوفُها تَذلِـيلاً».
ولى آب و شير بهشتى فساد نمى‏پذيرد: «فِـيها أَنْهارٌ مِنْ ماءٍ غَيْرِ آسِنٍ وَأَنْهارٌ مِنْ لَبَنٍ لَمْ يَتَغَيَّرْ طَعْمُهُ».
مشروبات دنيوى لذت دارند ولى مستى و تهوع و اعتياد نيز به همراه دارند؛ بر خلاف مشروبات بهشتى كه لذت دارند ولى از نواقص مشروبات دنيوى منزه هستند.
آن‏چه گفته شد در خصوص نعمت‏هايى است كه نمونه ناقصى از آنها در دنيا يافت مى‏شود، ولى از قرآن استفاده مى‏شود كه در بهشت نعمت‏هاى بسيار ممتازى وجود دارد كه نه چشمى آنها را ديده نه گوشى شنيده نه بر قلب بشرى خطور كرده است، قرآن مى‏گويد: «هيچ كس نمى ‏داند چه چيزى را كه وسيله چشم روشنى اوست برايش نهفته‏ اند.» (1)
رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله فرمود: «در بهشت نعمت‏هايى است كه نه چشمى آنها را ديده و نه بر قلب بشرى خطور كرده است.» (2)
نعمت‏هاى بهشتى به سراغ مؤمن مى ‏آيند نه اين كه مؤمن به سراغ آنها برود، اميرالمؤمنين عليه‏السلام فرمود: «طوبى، درختى است در بهشت. اصل آن در منزل رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله است و در منزل هر مؤمنى شاخه‏اى دارد. هرگاه كه مؤمن به چيزى ميل داشته باشد آن شاخه همان را در اختيارش قرار مى‏دهد.» (1)
**
1. سجده (32) آيه 17: «فَلا تَعْلَمُ نَفْسٌ ما أُخْفِـىَ لَهُمْ مِنْ قُـرَّةِ أَعْيُنٍ».
2. وسائل الشيعه، ج11، ص476: قال رسول‏اللّه صلى‏الله‏عليه‏و‏آله : «و فيها ما لا عين رأت، و لا أذن سمعت، و لا خطر على قلب بشر».

بهشتيان هميشه جوان و زيبايند. پيرى، بيمارى، ناتوانى، غم و اندوه، حسد، كينه، رنج در بهشت نيست. بهشتيان از انواع غذاهاى لذيذ مى‏ خورند ولى ادرار و مدفوع ندارند. براى هميشه در بهشت زندگى مى‏ كنند و مرگ بر آنها عارض نمى ‏شود.
مرحوم ملامحسن فيض كاشانى در تفاوت نعمت‏هاى بهشتى با نعمت‏هاى دنيوى نوشته است:
تمايل انسان در دنيا تابع چيزهايى است كه در خارج موجودند ولى امور بهشت تابع خواسته بهشتيان مى‏ باشند، آنها هر چه بخواهند با اراده‏شان موجود مى‏شود. خدا در قرآن مى‏ گويد: «فِـيها ما تَشْتَهِـيهِ الأَنْفُسُ وَتَلَذُّ الأَعْيُنُ» پس آن‏چه را اراده كنند فوراً حاضر مى ‏شود، نه اين كه آن‏چه موجود است برايشان حاضر شود. (2) تفاوت ديگر اين كه نشأه آخرت نشأه نور و ادراك و حضور و حيات و ظهور است، امور اخروى زنده و مدرك هستند. چنان كه در احاديث آمده كه انواع ميوه‏ ها به بهشتيان مى ‏گويند: اى ولىِّ خدا مرا بخور قبل از اين كه ديگرى را ميل كنى. و اين كه وقتى مؤمن بر تخت خود مى‏نشيند آن تخت از خشنودى به اهتزاز در مى ‏آيد. و در قرآن آمده كه: «إِنَّ الدّارَ الآخِرَةَ
**
1. بحارالأنوار، ج8 ، ص117: قال اميرالمؤمنين عليه ‏السلام : «طوبى شجرة في الجنّة أصلها في دار النبيّ: و ليس من مؤمن إلاّ في داره غصنٌ منها لا تخطر على قلبه شهوة شيء إلاّ أتاه به ذلك الغصن».
2. اصول المعارف، ص197.
لَهِىَ الحَيَوانُ لَوْ كانُوا يَعْلَمُونَ». (1)

محمد حسین
02-27-2012, 07:03 PM
درجات بهشت

بهشت درجات و مراتب مختلفى دارد. نعمت‏هاى بهشتى نيز براى همه بهشتيان يك‏سان نيست. همه بهشتيان در يك مقام نيستند، بعضى در اعلا مرتبه و بعضى در پايين‏ترين درجات و برخى در حد متوسط هستند.
اميرالمؤمنين عليه‏ السلام در توصيف بهشت فرمود: «درجاتى فروتر و برتر، منزل‏ هايى متفاوت، نعمت‏هاى آن قطع نمى ‏شود، مقيم آن كوچ نمى ‏كند، جاويدان در آن پير نمى ‏شود، ساكن در آن هيچ‏گاه نيازمند نمى ‏گردد.» (2)
قرآن مى‏ گويد: «آنان نزد خدا درجاتى دارند و خدا به آن‏چه انجام مى‏ دهند بيناست.» (3)
و مى ‏فرمايد: «مؤمنانى كه به جهاد نمى‏ روند و آسيب نمى ‏بينند با جهادگران در راه خدا به جان و مال برابر نيستند خدا كسانى را كه در راه خدا با مال و جان خود جهاد كرده ‏اند بر جهادگريزان به درجه‏اى برترى مى ‏دهد، و به همگان وعده احسان داده است و جهادگران را بر جهاد گريزان به پاداشى بزرگ برترى داده است.» (1)
**
1. همان، ص201.
2. نهج‏البلاغه، خطبه 85 : «درجات متفاضلات، و منازل متفاوتات، لا ينقطع نعيم ها، و لا يضعن مقيمها، و لا يهرم خالدها، و لا يبأس ساكن ها».
3. آل عمران (3) آيه 163: «هُمْ دَرَجاتٌ عِنْدَ اللّهِ وَاللّهُ بَصِـيرٌ بِما يَعْمَلُونَ».

و مى‏ فرمايد: «خدا كسانى را كه ايمان آورده‏ اند و دانشمندان را درجاتشان را بالا مى‏ برد و خدا به آن‏چه انجام مى ‏دهيد آگاه است.» (2)

و مى ‏فرمايد: «و براى هر يك از آنها به مقدار عملشان درجاتى است، جزاى اعمالشان به طور كامل داده مى ‏شود و مورد ستم قرار نخواهند گرفت.» (3)
بالاترين درجات بهشت رضوان است، قرآن مى‏ فرمايد: «رضوان (رضايت خدا) از همه اينها برتر است و اين است رستگارى بزرگ.» (4)
بنابراين همه مؤمنان به بهشت مى ‏روند و از نعمت‏هاى بهشتى برخوردار خواهند شد، ولى نه جاى ‏گاه بهشتى آنان يك‏سان است، نه نعمت‏هايى كه از آنها بهره ‏مند مى ‏شوند. بلكه تفاوت‏هاى فراوانى دارند كه عقل ما از درك آنها عاجز است. منشأ تفاوت درجات بهشتيان مى‏ تواند چند چيز باشد:
يك: مقدار شناخت و ايمان و باورهاى آنها به اصول عقايد؛
دو: ملكات نفسانى و مقدار التزام آنان به رعايت ارزش‏ هاى اخلاقى؛
سه: مقدار التزام آنها به انجام وظايف دينى؛
چهار: مقدار تقوا و پرهيز از اخلاق زشت و ترك گناهان
**.
1. نساء (4) آيه 95: «لا يَسْتَوِى القاعِدُونَ مِنَ المُؤْمِنِـينَ غَيْرُ أُولِى الضَّرَرِ وَالمُجاهِدُونَ فِى سَبِـيلِ اللّهِ بِأَمْوالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ فَضَّلَ اللّهُ المُجاهِدِينَ بِأَمْوالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ عَلى القاعِدِينَ دَرَجَةً وَكُـلاًّ وَعَدَ اللّهُ الحُسْنى وَفَضَّلَ اللّهُ المُجاهِدِينَ عَلى القاعِدِينَ أَجْراً عَظِـيماً».
2. مجادله (58) آيه 11: «يَرْفَعِ اللّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَالَّذِينَ أُوتُوا العِلْمَ دَرَجاتٍ وَاللّهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ».
3. احقاف (46) آيه 19: «وَلِكُلٍّ دَرَجاتٌ مِمّا عَمِلُوا وَ لِيُوَفِّيَهُمْ أَعْمالَهُمْ وَهُمْ لا يُظْلَمُونَ».
4. توبه (9) آيه 72: «وَرِضْوانٌ مِنَ اللّهِ أَكْبَرُ ذ لِكَ هُـوَ الفَوْزُ العَظِـيمُ».

گرچه بهشتيان هر چه بخواهند و اراده كنند فوراً در اختيارشان قرار مى‏ گيرد: «فِـيها ما تَشْتَهِـيهِ الأَنْفُسُ وَتَلَذُّ الأَعْيُنُ» ولى خواسته همه افراد يك‏سان نيست بلكه به معرفت و عرفان هر يك بستگى دارد.

محمد حسین
02-27-2012, 07:04 PM
وسيله بهشت رفتن و بهره‏مندى از نعمت‏هايش

بهشت در همين جهان و با ايمان و عقايد صحيح و اخلاق نيك و عمل‏هاى صالح و اجتناب از گناهان تهيه مى‏شود و در جهان آخرت آشكار مى‏گردد. بهشت و نعمت‏هايش نتيجه اعمال دنيوى بلكه عين آنها خواهد بود.
امام صادق عليه‏السلام مى‏فرمايد: «خداى تبارك و تعالى فرموده: اى بندگان صديق من! در اين دنيا از نعمت عبادت من بهره بگيريد، چون در جهان آخرت از همين‏ها بهره‏مند خواهيد شد.» (1)
رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله فرمود: «در بهشت قصرهاى بلورين وجود دارد كه ظاهر آنها از باطن و باطنشان از ظاهر ديده مى‏شود. از امت من كسانى در آن قصرها سكونت خواهند كرد كه با مردم خوب سخن بگويد، مردم را اطعام كند، سلام خود را آشكار سازد و شبانگاه كه مردم در خواب هستند نماز بخواند.» (1)
**
1. بحارالأنوار، ج8 ، ص155: قال أبوعبداللّه عليه‏السلام : «قال اللّه تبارك و تعالى: يا عبادى الصديقين! تنعّموا بعبادتي في الدنيا؛ فإنّكم تتنعّمون بها في الآخرة».
امام سجاد عليه‏السلام فرمود: «به تلاوت و عمل به قرآن عنايت داشته باش همانا كه خداى متعال بهشت را با خشتى از طلا و خشتى از نقره آفريد. ملاط آنها را مسك و خاك آن را زعفران و سنگ ريزه‏هاى آن را مرواريد قرار داده. درجات بهشت را به تعداد آيات قرآن قرار داد. هر كس در دنيا قرآن بخواند (و بدان عمل كرده) در قيامت به او گفته مى‏شود: بخوان و بالا برو و هر كس داخل بهشت شود بالاتر از او نيست مگر پيامبران و صديقان.» (2)
رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله فرمود: «هنگامى كه به معراج رفتم داخل بهشت شدم فرشتگان را ديدم كه با خشت هايى از طلا و نقره ساختمانى را بنا مى‏كنند. گاهى مشغول كار بودند و زمانى دست مى‏كشيدند به آنان گفتم: چرا گاهى دست از كار بر مى‏داريد؟ گفتند: در انتظار رسيدن مصالح مى‏مانيم. گفتم مصالح شما چيست؟ گفتند اين ذكرِ مؤمن در دنيا: سبحان الله و الحمدلله و لا اله الا الله و الله اكبر، هنگامى كه اين ذكر را مى‏گويد مشغول بنا هستيم، هرگاه توقف مى‏كند ما هم دست از كار مى‏كشيم.» (1)
**
1. همان، ج8 ، ص119: قال رسول‏اللّه: «إنّ في الجنّة غرفاً يرى ظاهرها من باطنها و باطنها من ظاهرها، يسكنها من أمّتي من أطاب الكلام، و أطعم الطعام، و أفشى السلام و صلّى با الليل و الناس نيام».
2. همان، ج8 ، ص133: قال عليّ بن الحسين عليه‏السلام : «عليك بالقرآن؛ فإنّ اللّه خلق الجنّة بيده لبنة من ذهب و لبنة من فضّة، و جعل ملاطها المسك، و ترابها الزعفران، و حصباءها اللؤلؤ، و جعل درجاتها على قدر آيات القرآن. فمن قرأ القرآن قال له: اقرأ و ارق، و من دخل منهم الجنّة لم يكن في الجنّة أعلى درجة منه ما خلا النبييون و الصديقون».

محمد حسین
02-27-2012, 07:05 PM
رسول خدا صلى ‏الله ‏عليه‏ و‏آله فرمود: «سخاوت درختى است از درخت‏هاى بهشت، در دنيا شاخه‏هايى دارد آويزان، هر كس با سخاوت باشد يكى از شاخه‏هاى آن را مى‏گيرد و او را به بهشت مى‏برد. و بخل درختى است از درختان دوزخ، در دنيا شاخه‏هايى دارد، پس هر كس بخل بورزد يكى از آن شاخه را گرفته و داخل دوزخش مى‏گرداند.» (2)
قرآن مى‏گويد: «از خدا و رسول فرمان ببريد، باشد كه مشمول رحمت خدا واقع شويد. بشتابيد به سوى مغفرت پروردگارتان و به سوى بهشتى كه پهناى آن به اندازه پهناى آسمان‏ها و زمين است و براى پرهيزگاران آماده شده است. آنان كه از مال خود در حال وسعت و تنگدستى انفاق مى‏كنند، خشم خود را فرو مى‏نشانند و از بدرفتارى مردم در مى‏گذرند و خدا نيكوكاران را دوست دارد. و آنان كه اگر كار زشتى انجام داده‏اند يا به نفس خويش ستم كرده‏اند به ياد خدا مى‏افتند و از گناهان خود توبه مى‏كنند. و كيست جز خدا كه گناهان را ببخشد و آنان كه در كار زشت خود اصرار نكنند در حالى كه از زشتى آن آگاهند، پاداش عمل اينان آمرزش پروردگار و بهشت‏ها (باغ‏هايى) است كه زير درختان آنها نهرهايى جارى است و در آن جاويدان خواهند بود. و چه نيكوپاداشى است براى نيكوكاران.» (1)
**
1. همان، ص123: قال رسول‏اللّه صلى‏الله‏عليه‏و‏آله : «لمّا أسري بي إلى السماء دخلت الجنّة. فرأيت فيها ملائكة يبنون لبنة من ذهب و لبنة من فضّة، و ربّما أمسكوا، فقلت لهم: ما لكم ربّما بنيتم و ربّما أمسكتم؟ فقالوا: حتى تجيئنا النفقة، فقلت لهم: و ما نفقتكم؟ قالوا: قول المؤمن في الدنيا: سبحان اللّه، و الحمد للّه، و لا إله إلاّ الّله و اللّه اكبر، فإذا قال بنينا و إذا أمسك أمسكنا».
2. همان، ص171: قال رسول‏اللّه صلى‏الله‏عليه‏و‏آله : «إنّ السخاء شجرة من أشجار الجنّة لها أغصان متدلّية في الدنيا، فمن كان سخياً تعلّق بغصن من أغصانها فساقه ذلك الغصن إلى الجنّة. والبخل شجرة من أشجار النار لها أغصان متدلّية في الدنيا، فمن كان بخيلاً تعلّق بغصن من أغصانها فساقه ذلك الغصن إلى النار».
و آخر دعوانا أن الحمدللّه ربّ العالمين، اللّهمّ ارحم شيبتي، و نفاد أيّامي، و اقتراب أجلي و ضعفي و مسكنتي، و قلّة حيلتي، و أرحمني إذا انقطع من الدنيا أثري، و ارحمني في حشري و نشري، و اجعل في ذلك اليوم مع أوليائك موقفي، و في جوارك مسكني يا ربّ العالمين. إلهي! لم يزل برّك عليّ أيّام حياتي، فلا تقطع برّك عنّي في مماتي يا أرحم الراحمين.
1. آل‏عمران (3) آيات 132 ـ 136: «وَأَطِيعُوا اللّهَ وَالرَّسُولَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ * وَسارِعُوا إِلى مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّـكُمْ وَجَنَّةٍ عَرْضُها السَّمـواتُ وَالأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِينَ * الَّذِينَ يُنْفِقُونَ فِى السَّرّاءِ وَالضَّرّاءِ وَالكاظِمِينَ الغَيْظَ وَالعافِـينَ عَنِ النّاسِ وَاللّهُ يُحِبُّ المُحْسِنِـينَ * وَالَّذِينَ إِذا فَعَلُوا فاحِشَةً أَوْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ ذَكَرُوا اللّهَ فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ وَمَنْ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلاّ اللّهُ وَلَمْ يُصِرُّوا عَلى ما فَعَلُوا وَهُمْ يَعْلَمُونَ * أُولـئِكَ جَزاؤُهُمْ مَغْفِرَةٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَجَنّاتٌ تَجْرِى مِنْ تَحْتِها الأَنْهارُ خالِدِينَ فِـيها وَنِعْمَ أَجْرُ العامِلِـينَ».

منبع : معاد در قرآن
نویسنده : آیت الله امینی