PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : شعر



محمد حسین
12-28-2011, 11:58 PM
سالها فکر من ایناست و همه شب سخنم
که چرا غافل از احوال دل خویشتنم ؟

از کجا آمده ام ؟ آمدنم بهر چه بود ؟
به کجا می روم آخر ؟ ننمایی وطنم.

مانده ام سخت عجب کز چه سبب ساخت مرا
با چه بود است مراد وی از این ساختم.

مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک
دو سه روزی قفسی از بدنم ساخته ام

(مولوی)


http://www.up.mersad.org/uploads/13251044731.jpg

طاهره وحیدیان
06-02-2012, 06:04 AM
اى نسيم سحر آرامگه يار كجاست منزل آن مه عاشق كش عيار كجاست

هر كه آمد به جهان نقش خرابى دارد در خرابات بگوئيد كه هشيار كجاست

آن كس است اهل بشارت كه اشارت داند نكته ها هست بسى محرم اسرار كجاست

حافظ از باد خزان در چمن دهر مرنج فكر معقول بفرما گل بى خار كجاست

طاهره وحیدیان
06-04-2012, 06:07 PM
* امروز برای شهدا وقت نداریم * ای داغ دل لاله تو را وقت نداریم *

*با حضرت شیطان سرمان گرم گناه است * ما بهر ملا قات خدا وقت نداریم *

*چون فرد مهمی شده نفس دغل ما * اندازه یک قبله دعا ، وقت نداریم *

*در کوفۀ تن ،غیرت ما خانه نشین است * بهر سفر کربُ و بلا ، وقت نداریم *

*تقویم گرفتاری ما پر شد ه از زرد * ای سرخ ، گل لاله ، تو را وقت نداریم *

*هر چند که خوب استشهیدانه بمیریم * خوب است ، ولی حیف که ما وقت نداریم

مهران پایافر
06-12-2012, 09:22 PM
نگاه كن چه فرو تنانه بر خاك مي گسترد
آنكه نهال نازك دستانش
از عشق
خداست
و پيش عصيانش
بالاي جهنم
پست است.
آن كو به
يكي « آري » مي ميرد
نه به زخم صد خنجر،
مگر آنكه از تب وهن
دق كند.
قلعه يي عظيم
كه طلسم دروازه اش
كلام كوچك دوستي است.

مهران پایافر
06-13-2012, 10:49 AM
برای تو و خویش چشمانی آرزو می کنم
که چراغ ها و نشانه ها را در ظلماتمان ببیند
گوشی که صداها و شناسه ها را در بیهوشی مان بشنود
برای تو و خویش روحی که این همه را در خود گیرد و بپذیرد
و زبانی که در صداقت خود ما را از خاموشی خویش بیرون کشد
و بگذارد از آن چیزها که در بندمان کشیده است
سخن بگوییم

آســـــمان
07-10-2012, 10:17 PM
می کــَـنم الفبا را، روی لوحه ی سنگی





واو مثل ویرانی، دال مثل دلتنگی




بعد از این اگر باشم در نبود خواهم بود


مثل تاب بیتابی مثل رنگ بیرنگی






حسین منزوی

آســـــمان
07-10-2012, 10:22 PM
دوست دارم كه دوست، عيب مرا
همچـو آئينــه روبــــــــــرو گـويد


نه كه چون شانه با هزار زبان
پشت ســر رفته، مـو به مو گوید

آســـــمان
07-15-2012, 10:21 PM
لحظــــه ے بغــــض نـشد حفــــظ کنمـ چشــممـ را
در دل ابــــر نگــــهـــدارے بــــــاران سخت است
زیــــر بــــــاران که بہ من زل بزنے خواهــــــے دیـد
فـــــن تشخیص نم از چهره ے گریان سخت است...




http://www.qurangloss.ir/uploaded/91_01342379983.jpg

آســـــمان
07-25-2012, 10:49 AM
http://www.qurangloss.ir/uploaded/91_01343201553.jpg

رمضان شهر عشق و عرفان است
رمضان بحر فیض و احسان است

رمــضــــان، مــاه عــتــرت و قــرآن
گــــاه تــــجدید عهد و پیمان است

رمــضــان امــتــــداد جــــاده نــــور
در گذرگاه هــر مــــسلمــان است

رمــضــان چــلچــراغ نـــور افـشان
در شبــستان قلــب انـسان است

مـــاه تــحكــیــم آشنـــایــــی هـــا
مــاه تعــطیل قــهر و حرمان است

مـــاه شـــب زنــده داری عـشــاق
مــاه بــیــدار بــاش وجــدان است

مـــاه اشــك و خـروش و ناله و آه
راه برگــشت هــر پــشیمان است

مــــاه آســـایــش قــلــوب بــشــر
مــاه پــالایــش تـــن و جــان است

مــــاه تــسلیــم در بــــر خـــالـــق
مــاه تــمریــن كــار نــیـكــان است

رمضــان چــشمــه عـطــای خـــدا
ماه عفو و گذشت و غفــران است

غریبه
07-26-2012, 01:00 PM
رمضان آمد و آهسته صدا کرد مرا
مستعد سفر شهر خدا کرد مرا

از گلستان کرم طرفه نسیمى بوزید
که سراپاى پر از عطر و صفا کرد مرا

نازم آن دوست که با لطف سلیمانى خویش
پله از سلسله دیو دعا کرد مرا

فیض روح‌القدسم کرد رها از ظلمات
همرهى تا به لب آب بقا کرد مرا

من نبودم بجز از جاهل گم کرده رهى
لایق مکتب فخر النجبا کرد مرا

در شگفتم ز کرامات و خطاپوشى او
من خطا کردم و او مهر و وفا کرد مرا

دست از دامن این پیک مبارک نکشم
که به مهمانى آن دوست ندا کرد مرا

زین دعاهاست که با این همه بى‌برگى و ضعف
در گلستان ادب نغمه سرا کرد مرا

هر سر مویم اگر شکر کند تا به ابد
کم بود زین همه فیضى که عطا کرد مرا

http://www.beytoote.com/images/stories/economic/en843.jpg
بیا که ترک فلک خوان روزه غارت کرد
هلال عید به دور قدح اشارت کرد

ثواب روزه و حج قبول آن کس برد
که خاک میکده عشق را زیارت کرد

مقام اصلى ما گوشه خرابات است
خداش خیر دهاد آن که این عمارت کرد

بهاى باده چون لعل چیست جوهر عقل
بیا که سود کسى برد کاین تجارت کرد

نماز در خم آن ابروان محرابى
کسى کند که به خون جگر طهارت کرد

فغان که نرگس جماش شیخ شهر امروز
نظر به دردکشان از سر حقارت کرد

به روى یار نظر کن ز دیده منت دار
که کار دیده نظر از سر بصارت کرد

حدیث عشق ز حافظ شنو نه از واعظ
اگر چه صنعت بسیار در عبارت کرد

آســـــمان
08-02-2012, 04:06 PM
ذره ذره کاندراین ارض و سماست
جنس خود را همچو کاه وکهرباست

نوریان مر نوریان را طالبند
ناریان مر ناریان را جاذبند

طيبات از بهــــــــر كـــــه للطيبين
خوب خوبي را كند جذب از يقين

در جهان هر چيز چيزي جذب كرد
گرم گرمي را كشيد و سرد سـرد


http://www.qurangloss.ir/uploaded/91_01343912700.jpg

امیرحسین
08-21-2012, 07:32 PM
دوبیتی زبیا از مقام معظم رهبری درباره پیر جماران :

می فروشی گفت کالایم می است
رونق بازار من ساز و نی است
من خمینی دوست میدارم که او
هم خم است و هم می است و هم نی است

"السلام علیک یا روح الله "

راضیه
05-06-2013, 06:27 PM
http://pic.photo-aks.com/photo/nature/flowers/narges/small/%DA%AF%D9%84-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D9%86%D8%B1%DA%A9%D8%B3-%D8%B3%D9%81%DB%8C%D8%AF.jpg

تو رو حتی تو رویامم ندیدم

ولی یه عمره جات خالیه پیشم


ندیدمت، چه احساس غریبی

ندیدمو برات دلتنگ میشم


فقط بگو کدوم هفته، کدوم روز

کجا منتظر رسیدنت شم

میخوام کاری بدم دست خودم که

خودم بهونه ی اومدنت شم


سپردی دست کی پیراهنت رو

که یه عمر برامون نمیاره


چه بوی نرگسی میپیچه اینجا

اگه این باد سرگردون بذاره


بیا تا کفترا دورت بگردن

براشون هر قدم دونه بپاشی



چراغون میکونم پس کوچه ها رو

شاید قسمت بشه این جمعه باشی


فقط بگو کدوم هفته، کدوم روز

کجا منتظر رسیدنت شم


میخوام کاری بدم دست خودم که

خودم بهونه ی اومدنت شم



سپردی دست کی پیراهنت رو

که یه عمر برامون نمیاره


چه بوی نرگسی میپیچه اینجا

اگه این باد سرگردون بذاره

http://www.akslar.com/wp-content/uploads/2012/11/9-pic2-150x150.jpg

محمدابراهیم نامدار
07-19-2013, 05:41 PM
بیا تا...

بیا تا مونس هم یار هم غمخوار هم باشیم
انیس جان غم فرسودهٔ بیمار هم باشیم
شب آید شمع هم گردیم و بهر یکدیگر سوزیم
شود چون روز دست و پای هم در کار هم باشیم
دوای هم شفای هم برای هم فدای هم
دل هم جان هم جانان هم دلدار هم باشیم
بهم یکتن شویم و یکدل و یکرنگ و یک پیشه
سری در کار هم آریم و دوش بار هم باشیم
جدائی را نباشد زهرهٔ تا در میان آید
بهم آریم سر بر گرد هم بر گار هم باشیم
حیاه یکدیگر باشیم و بهر یکدیگر میریم
گهی خندان ز هم گه خسته و افکار هم باشیم
به وقت هوشیاری عقل کل گردیم بهر هم
چووقت مستی آید ساغر سرشار هم باشیم
شویم از نغمه سازی عندلیب غم سرای هم
به رنگ و بوی یکدیگر شده گلزار هم باشیم
به جمعیت پناه آریم از باد پریشانی
اگر غفلت کند آهنگ ما هشیار هم باشیم
برای دیده‌بانی خواب را بر خویشتن بندیم
ز بهر پاسبانی دیدهٔ بیدار هم باشیم
جمال یکدیگر کردیم و عیب یکدیگر پوشیم
قبا و جبه و پیراهن و دستار هم باشیم
غم هم شادی هم دین هم دنیای هم گردیم
بلای یکدیگر را چاره و ناچار هم باشیم
بلا گردان هم گر دیده گرد یکدیگر گردیم
شده قربان هم از جان و منت دار هم باشیم
یکی گردیم در گفتار و در کردار و در رفتار
زبان و دست و پا یک کرده خدمتکار هم باشیم
نمی‌بینم بجز تو همدمی ای فیض در عالم
بیا دمساز هم گنجینهٔ اسرار هم باشیم.


فیض کاشانی، دیوان اشعار، غزلیات، غزل شمارهٔ ۶۸۹

غریبه
07-30-2013, 03:10 AM
http://www.beytoote.com/images/stories/economic/en1351.jpg



اشعار شب قدر
لطف تو یارب! ازل است و ابد
این منم و این گنه بی‌عدد
روی سیه، بار خطا، فعل بد
نمی‌زنی به سینه‌ام دست رد یا واحد یا احد یا صمد
تشنـه لبم آب حیاتم بده
غرق گنـاهم حسناتم بده
از کرم خویش نجاتم بده
اگرچه باشدگنهم بی‌عدد یا واحد یا احد یا صمد
بنده ولی بنـده شرمنده‌ام
رو سیه و زار و سرافکنده‌ام
باز به سوی تو پناهنده‌ام
ای همه عفو تو فراترزحد یا واحد یا احد یا صمد
آمده‌ام تا کـه قبولم کنی
وصل به اولاد رسولم کنی
سائل زهرای بتولم کنی
جزکرمت هیچ ندارم سند یا واحد یا احد یا صمد
مرا به قرآن پیمبر ببخش
به اشک صدیقه ‌اطهر ببخش
به آخرین نماز حیدر ببخش
که بوده ذکرم همه حیدرمدد یا واحد یا احد یا صمد
عبـد فراری‌ام که برگشته‌ام
غرق به خوناب جگر گشته‌ام
ببین به کار خویش سرگشته‌ام
آخر کارم به کجا می‌رسد؟ یا واحد یا احد یا صمد
من که گنه‌کارترم از همه
ز آخر کار خود کنم واهمه
به پهلوی شکسته فاطمه
ببخش ورنـه آبرویم رود یا واحد یا احد یا صمد

غریبه
07-30-2013, 03:12 AM
عبدم ولـی عبـد گنه‌کار
هم روسیاهم هم گرفتار
معبود من ای حیّ دادار
من بنـدۀ عاصی، تو غفار الغوث خلّصنا من النّار
دستـم بگیــر از پا نشستم
یک عمر عهدم را شکستم
عفو تو باشد بـود و هستم
یارب تو آبرویم را نگهدار الغوث خلّصنا من النّار
من خستــه از بـار گنـاهم
مویــم سفیـد و روسیـاهم
این عفو تو این اشک و آهم
بـاز آمـدم با جرم بسیار الغوث خلّصنا من النّار
اگـرچـه مستحـق نـارم
روزم شده چون شام تارم
مولا علی را دوست دارم
بـر حـرمت حیـدر کرّار الغوث خلّصنا من النّار
یا سیـدی تـا زنـده هستم
از عفو تـو شرمنـده هستم
شرمنده زین پرونده هستم
خواندم تو را با این دل زار الغوث خلّصنا من النّار
از جرم بسیارم چه گویم؟!
حتـی نیاوردی بـه رویم
پیوستـه دادی آبــرویم
در بین خلق ای حیّ دادار الغـوث خلّصنا من النّار
یـارب یـارب یـا الهـی
بر جرم سنگینم گواهی
من بی‌پناهم تـو پناهی
من معصیت‌کارم تو ستّار الغوث خلّصنا من النّار