RE: حکایات آقامحمدخان قاجار
حکایت دوم
نوشته اند كه: آقا محمد خان ؛ وقتي به دليل خطايي جزيي حكم كرد كه ؛ گوش مرد فقيري را ببرند ؛ و بعد شنيد كه ، مرد فقیر بيچاره؛ به مير غضب مي گفت : كه اگر همه ي گوشش را نبرد چند قراني به او خواهد داد.
آقا محمد خان مرد فقیر را صدا زد و گفت : كه اگر مبلغي را كه به مير غضب پيشنهاد كرده اي دو برابر كني و به خود من بدهي من ترا مي بخشم. بيچاره دهقان فكر كرد كه خان شوخي مي كند و او را بخشيده است.
براي همين جلوي خان به خاك افتاد و پس از تشكر قصد رفتن كرد. اما هنوز قدمي برنداشته اطرافيان شاه به او فهماندند كه اين خواسته ي خان شوخي نبوده و وي بايد آن مبلغ را بپردازد.
پی نوشت:
ايران در دوره سلطنت قاجار، علي اصغر شميم، صفحه 51 و 52