-
RE: سوره نساء
(آيه 70)- براى بيان اهميت اين امتياز بزرگ (همنشينى با برگزيدگان) مىفرمايد: «اين موهبتى از ناحيه خداست، و كافى است كه خدا از حال بندگان و نيات و شايستگيهاى آنها) آگاه است» (ذلِكَ الْفَضْلُ مِنَ اللَّهِ وَ كَفى بِاللَّهِ عَلِيماً).
(آيه 71)- آماده باش دائمى! در اين آيه قرآن خطاب به عموم مسلمانان كرده و دو دستور مهم، براى حفظ موجوديت اجتماعشان به آنها مىدهد.
نخست مىگويد: «اى كسانى كه ايمان آوردهايد! با كمال دقت مراقب دشمن باشيد مبادا غافلگير شويد و از ناحيه آنها خطرى به شما برسد» (يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا خُذُوا حِذْرَكُمْ).
سپس دستور مىدهد كه براى مقابله با دشمن از روشها و تاكتيكهاى مختلف استفاده كنيد و «در دستههاى متعدد يا به صورت اجتماع، براى دفع دشمن حركت كنيد» (فَانْفِرُوا ثُباتٍ أَوِ انْفِرُوا جَمِيعاً).
اين آيه دستور جامع و همه جانبهاى به تمام مسلمانان، در همه قرون و اعصار، مىدهد كه براى حفظ امنيت خود و دفاع از مرزهاى خويش، دائما مراقب باشند، و يك نوع آماده باش مادى و معنوى بطور دائم بر اجتماع آنها حكومت كند.
-
RE: سوره نساء
(آيه 72)- به دنبال فرمان عمومى جهاد و آماده باش در برابر دشمن كه در آيه قبل بيان شد در اين آيه اشاره به حال جمعى از منافقان كرده مىفرمايد: «اين افراد دو چهره كه در ميان شما هستند با اصرار مىكوشند از شركت در صفوف مجاهدان راه خدا خوددارى كنند» (وَ إِنَّ مِنْكُمْ لَمَنْ لَيُبَطِّئَنَّ).
«ولى هنگامى كه مجاهدان از ميدان جنگ باز مىگردند و يا اخبار ميدان جنگ به آنها مىرسد، در صورتى كه شكست و يا شهادتى نصيب آنها شده باشد، اينها با خوشحالى مىگويند چه نعمت بزرگى خداوند به ما داد كه همراه آنها نبوديم تا شاهد چنان صحنههاى دلخراشى بشويم» (فَإِنْ أَصابَتْكُمْ مُصِيبَةٌ قالَ قَدْ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيَّ إِذْ لَمْ أَكُنْ مَعَهُمْ شَهِيداً).
(آيه 73)- ولى اگر باخبر شوند كه مؤمنان واقعى پيروز شدهاند، و طبعا به غنائمى دست يافتهاند، اينها همانند بيگانهاى كه گويا هيچ ارتباطى در ميان آنها و مؤمنان برقرار نبوده از روى تأسف و حسرت مىگويند: «اى كاش ما هم با مجاهدان بوديم و سهم بزرگى عايد ما مىشد»! (وَ لَئِنْ أَصابَكُمْ فَضْلٌ مِنَ اللَّهِ لَيَقُولَنَّ كَأَنْ لَمْ تَكُنْ بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَهُ مَوَدَّةٌ يا لَيْتَنِي كُنْتُ مَعَهُمْ فَأَفُوزَ فَوْزاً عَظِيماً).
روشن است كسى كه شهادت در راه خدا را يك نوع بلا مىشمرد، و عدم درك شهادت را يك نعمت الهى مىپندارد، پيروزى و فوز عظيم و رستگارى بزرگ از نظر او چيزى جز پيروزى مادى و غنايم جنگى نخواهد بود.
-
RE: سوره نساء
(آيه 74)- آماده ساختن مؤمنان براى جهاد. در اين آيه و چند آيه بعد از آن افراد با ايمان با منطق مؤثر و هيجانانگيزى دعوت به جهاد در راه خدا شدهاند، در آغاز آيه مىفرمايد: «آنهايى بايد در راه خدا پيكار كنند كه آمادهاند زندگى پست جهان ماده را با زندگى ابدى و جاويدان سراى ديگر مبادله نمايند» (فَلْيُقاتِلْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ الَّذِينَ يَشْرُونَ الْحَياةَ الدُّنْيا بِالْآخِرَةِ). يعنى تنها كسانى مىتوانند جزء مجاهدان واقعى باشند كه آماده چنين معاملهاى گردند.
سپس در ذيل آيه مىفرمايد: «سرنوشت چنين مجاهدانى كاملا روشن است، زيرا از دو حال خارج نيست يا شهيد مىشوند و يا دشمن را در هم مىكوبند و بر او پيروز مىگردند، در هر صورت پاداش بزرگى به آنها خواهيم داد» (وَ مَنْ يُقاتِلْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَيُقْتَلْ أَوْ يَغْلِبْ فَسَوْفَ نُؤْتِيهِ أَجْراً عَظِيماً).
مسلما چنين سربازانى با چنين روحيهاى شكست در قاموسشان وجود ندارد و در هر دو صورت خود را پيروز مىبينند، حتى دانشمندان بيگانهاى كه در باره اسلام و پيروزيهاى سريع مسلمين، در زمان پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و بعد از آن، بحث كردهاند، اين منطق را يكى از عوامل مؤثر پيشرفت آنها دانستهاند.
-
RE: سوره نساء
(آيه 75)- استمداد از عواطف انسانى. در آيه قبل از مؤمنان دعوت به جهاد شده، ولى روى ايمان به خدا و رستاخيز، و استدلال سود و زيان تكيه شده است، اما اين آيه دعوت به سوى جهاد بر اساس تحريك عواطف انسانى مىكند و مىگويد: «چرا شما در راه خدا و در راه مردان و زنان و كودكان مظلوم و بىدفاعى كه در چنگال ستمگران گرفتار شدهاند مبارزه نمىكنيد آيا عواطف انسانى شما اجازه مىدهد كه خاموش باشيد و اين صحنههاى رقتبار را تماشا كنيد»؟ (وَ ما لَكُمْ لا تُقاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ الْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ).
سپس براى شعلهور ساختن عواطف انسانى مؤمنان مىگويد: «اين مستضعفان همانها هستند كه مىگويند خدايا! ما را از اين شهر (مكه) كه اهلش ستمگرند بيرون ببر» (الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنا أَخْرِجْنا مِنْ هذِهِ الْقَرْيَةِ الظَّالِمِ أَهْلُها).
و نيز از خداى خود تقاضا مىكنند كه «ولى و سرپرستى براى حمايت ما از طرف خود قرار بده» (وَ اجْعَلْ لَنا مِنْ لَدُنْكَ وَلِيًّا). «و براى ما از طرف خود يار و ياورى تعيين فرما» (وَ اجْعَلْ لَنا مِنْ لَدُنْكَ نَصِيراً).
در حقيقت آيه فوق اشاره به اين است كه خداوند دعاى آنها را مستجاب كرده و اين رسالت بزرگ انسانى را بر عهده شما گذاشته، شما «ولىّ» و «نصيرى» هستيد كه از طرف خداوند براى حمايت و نجات آنها تعيين شدهايد.
(آيه 76)- در اين آيه براى تشجيع مجاهدان و ترغيب آنها به مبارزه با دشمن و مشخص ساختن صفوف و اهداف مجاهدان، چنين مىفرمايد: «افراد با ايمان در راه خدا و آنچه به سود بندگان خداست پيكار مىكنند، ولى افراد بىايمان در راه طاغوت يعنى قدرتهاى ويرانگر» (الَّذِينَ آمَنُوا يُقاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ الَّذِينَ كَفَرُوا يُقاتِلُونَ فِي سَبِيلِ الطَّاغُوتِ).
يعنى در هر حال زندگى خالى از مبارزه نيست منتها جمعى در مسير حق و جمعى در مسير باطل و شيطان پيكار دارند.
و به دنبال آن مىگويد: «با ياران شيطان پيكار كنيد و از آنها وحشت نداشته باشيد» (فَقاتِلُوا أَوْلِياءَ الشَّيْطانِ).
طاغوت و قدرتهاى طغيانگر و ظالم هر چند به ظاهر بزرگ و قوى جلوه كنند، اما از درون، زبون و ناتوانند، از ظاهر مجهز و آراسته آنها نهراسيد، زيرا درون آنها خالى است و «نقشههاى آنها همانند قدرتهايشان سست و ضعيف است» چون متكى به نيروى لايزال الهى نيست. بلكه متكى به نيروهاى شيطانى مىباشد (إِنَّ كَيْدَ الشَّيْطانِ كانَ ضَعِيفاً).
-
RE: سوره نساء
(آيه 77)
شأن نزول:
از ابن عباس نقل شده كه: جمعى از مسلمانان هنگامى كه در مكه بودند، و تحت فشار و آزار شديد مشركان قرار داشتند، خدمت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله رسيدند و گفتند: ما قبل از اسلام عزيز و محترم بوديم، اما آن عزت و احترام را از دست داديم، و همواره مورد آزار دشمنان قرار داريم، اگر اجازه دهيد با دشمن مىجنگيم تا عزت خود را باز يابيم آن روز پيامبر صلّى اللّه عليه و آله فرمود: من فعلا مأمور به مبارزه نيستم- ولى هنگامى كه دستور جهاد نازل گرديد بعضى از آن افراد داغ و آتشين براى شركت در ميدان جهاد مسامحه مىكردند، آيه نازل شد و به عنوان تشجيع مسلمانان و ملامت از افراد مسامحه كار حقايقى را بيان نمود.
تفسير:
آنها كه مرد سخنند- قرآن در اينجا مىگويد: «راستى شگفت انگيز است حال جمعيتى كه در يك موقعيت نامناسب با حرارت و شور عجيبى تقاضا مىكردند كه به آنها اجازه جهاد داده شود، و به آنها دستور داده شد كه فعلا خوددارى كنيد و به خودسازى و انجام نماز و تقويت نفرات خود و اداى زكات بپردازيد، اما هنگامى كه زمينه از هر جهت آماده شد و دستور جهاد نازل گرديد، ترس و وحشت يكباره وجود آنها را فرا گرفت، و زبان به اعتراض در برابر اين دستور گشودند» (أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ قِيلَ لَهُمْ كُفُّوا أَيْدِيَكُمْ وَ أَقِيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ فَلَمَّا كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقِتالُ إِذا فَرِيقٌ مِنْهُمْ يَخْشَوْنَ النَّاسَ كَخَشْيَةِ اللَّهِ أَوْ أَشَدَّ خَشْيَةً).
آنها در اعتراض خود صريحا «مىگفتند: خدايا چرا به اين زودى دستور جهاد را نازل كردى؟ چه خوب بود اين دستور مدتى به تأخير مىافتاد!» و يا اين كه اين رسالت به عهده نسلهاى آينده واگذار مىشد! (وَ قالُوا رَبَّنا لِمَ كَتَبْتَ عَلَيْنَا الْقِتالَ لَوْ لا أَخَّرْتَنا إِلى أَجَلٍ قَرِيبٍ).
قرآن به اين گونه افراد دو جواب مىدهد: نخست جوابى است كه لابلاى عبارت: يخشون النّاس كخشية اللّه او اشدّ خشية. گذشت يعنى آنها به جاى اين كه از خداى قادر قاهر بترسند از بشر ضعيف و ناتوان وحشت دارند، بلكه وحشتشان از چنين بشرى بيش از خداست! ديگر اين كه به چنين افراد بايد گفته شود به فرض اين كه با ترك جهاد چند روزى آرام زندگى كنيد، بالاخره «اين زندگى فانى و بىارزش است، ولى جهان ابدى براى پرهيزكاران با ارزشتر است، به خصوص اين كه پاداش خود را بطور كامل خواهند يافت و كمترين ستمى به آنها نمىشود» (قُلْ مَتاعُ الدُّنْيا قَلِيلٌ وَ الْآخِرَةُ خَيْرٌ لِمَنِ اتَّقى وَ لا تُظْلَمُونَ فَتِيلًا).
-
RE: سوره نساء
(آيه 78)- با توجه به آيات قبل و آيات بعد چنين استفاده مىشود كه اين آيه و آيه بعد نيز مربوط به جمعيتى از منافقان است كه در صفوف مسلمانان جاى گرفته بودند، آنها از شركت در ميدان جهاد وحشت داشتند و هنگامى كه دستور جهاد صادر گرديد ناراحت شدند، قرآن به آنها در برابر اين طرز تفكر دو پاسخ مىگويد: قُلْ مَتاعُ الدُّنْيا قَلِيلٌ وَ الْآخِرَةُ خَيْرٌ لِمَنِ اتَّقى.
÷پاسخ دوم همان است كه در اين آيه مىخوانيم و آن اين كه فرار از مرگ چه سودى مىتواند براى شما داشته باشد! «در حالى كه در هر كجا باشيد مرگ به دنبال شما مىشتابد و بالاخره روزى شما را در كام خود فرو خواهد برد حتى اگر در برجهاى محكم باشيد» (أَيْنَما تَكُونُوا يُدْرِكْكُمُ الْمَوْتُ وَ لَوْ كُنْتُمْ فِي بُرُوجٍ مُشَيَّدَةٍ).
درست است كه قلعههاى محكم گاهى جلو مرگهاى غير طبيعى را مىگيرند ولى بالاخره چه سود؟ مرگ را بطور كلى نمىتوانند از بين ببرند، چند روز ديگر مرگ طبيعى به سراغ آدمى خواهد آمد. پس چه بهتر كه اين مرگ حتمى و اجتناب ناپذير در يك مسير سازنده و صحيح همچون جهاد صورت گيرد، نه بيهوده و بىاثر.
قرآن در ذيل همين آيه به يكى ديگر از سخنان بىاساس و پندارهاى باطل منافقان اشاره كرده مىگويد: «آنها هر گاه به پيروزى برسند و نيكيها و حسناتى به دست آورند مىگويند از طرف خداست» (وَ إِنْ تُصِبْهُمْ حَسَنَةٌ يَقُولُوا هذِهِ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ). يعنى ما شايسته بودهايم كه خدا چنين مواهبى را به ما داده! ولى هنگامى كه شكستى دامنگير آنها شود و يا در ميدان جنگ آسيبى ببينند مىگويند: «اينها بر اثر سوء تدبير پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و عدم كفايت نقشههاى نظامى او بوده است» (وَ إِنْ تُصِبْهُمْ سَيِّئَةٌ يَقُولُوا هذِهِ مِنْ عِنْدِكَ).
قرآن به آنها پاسخ مىگويد كه از نظر يك موحد و خداپرست تيزبين «همه اين حوادث و پيروزيها و شكستها از ناحيه خداست» كه بر طبق لياقتها و ارزشهاى وجودى مردم به آنها داده مىشود (قُلْ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ).
و در پايان آيه به عنوان اعتراض به عدم تفكر و تعمق آنها در موضوعات مختلف زندگى مىگويد: «پس چرا اينها حاضر نيستند حقايق را درك كنند» (فَما لِهؤُلاءِ الْقَوْمِ لا يَكادُونَ يَفْقَهُونَ حَدِيثاً).
-
RE: سوره نساء
(آيه 79)- سپس در اين آيه چنين مىفرمايد: «تمام نيكيها و پيروزيها و حسناتى كه به تو مىرسد از ناحيه خداست و آنچه از بديها و ناراحتيها و شكستها دامنگير تو مىشود از ناحيه خود توست»! (ما أَصابَكَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّهِ وَ ما أَصابَكَ مِنْ سَيِّئَةٍ فَمِنْ نَفْسِكَ).
و در پايان آيه به آنها كه شكستها و ناكاميهاى خود را به پيامبر صلّى اللّه عليه و آله نسبت مىدادند و به اصطلاح اثر قدم پيامبر صلّى اللّه عليه و آله مىدانستند پاسخ مىگويد كه: «ما تو را فرستاده خود به سوى مردم قرار داديم (و خداوند گواه بر اين مطلب است) و گواهى او كافى است» (وَ أَرْسَلْناكَ لِلنَّاسِ رَسُولًا وَ كَفى بِاللَّهِ شَهِيداً).
(آيه 80)- سنت پيامبر همچون وحى الهى است! در اين آيه موقعيت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله در برابر مردم و «حسنات» و «سيئات» آنان، بيان شده است.
نخست مىفرمايد: «هر كس اطاعت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله كند اطاعت خدا كرده است» (مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ).
بنابراين اطاعت خدا از اطاعت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله نمىتواند جدا باشد، زيرا پيامبر صلّى اللّه عليه و آله هيچ گامى بر خلاف خواست خداوند برنمىدارد.
سپس مىفرمايد: «اگر كسانى سرپيچى كنند و با دستورات تو به مخالفت برخيزند مسؤوليتى در برابر اعمال آنها ندارى و موظف نيستى كه به حكم اجبار آنها را از هر خلافكارى بازدارى، وظيفه تو تبليغ رسالت و امر به معروف و نهى از منكر و راهنمايى افراد گمراه و بىخبر است» (وَ مَنْ تَوَلَّى فَما أَرْسَلْناكَ عَلَيْهِمْ حَفِيظاً).
بايد توجه داشت كه اين آيه يكى از روشنترين آيات قرآن است كه دليل بر حجيت سنت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و قبول احاديث او مىباشد، و هنگامى كه مىبينيم پيامبر صلّى اللّه عليه و آله طبق حديث ثقلين، صريحا احاديث اهل بيت عليهم السّلام را سند و حجت شمرده است استفاده مىكنيم كه اطاعت از فرمان اهل بيت نيز از اطاعت فرمان خدا جدا نيست.÷
-
RE: سوره نساء
(آيه 81)- در اين آيه اشاره به وضع جمعى از منافقان و يا افراد ضعيف الايمان كرده و مىگويد: آنها به هنگامى كه در صف مسلمانان در كنار پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله قرار مىگيرند براى حفظ منافع و يا دفع ضرر از خويش با ديگران همصدا شده و اظهار اطاعت فرمان پيامبر صلّى اللّه عليه و آله مىكنند «و مىگويند با جان و دل حاضريم از او پيروى كنيم» (وَ يَقُولُونَ طاعَةٌ).
«اما هنگامى كه مردم از خدمت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله خارج شدند، آن دسته از منافقان و افراد ضعيف الايمان گفتهها (و پيمانهاى خويش را به دست فراموشى مىسپارند) و در جلسات شبانه تصميمهايى بر ضد سخنان پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله مىگيرند و خداوند آنچه را در اين جلسات مىگويند مىنويسد» (فَإِذا بَرَزُوا مِنْ عِنْدِكَ بَيَّتَ طائِفَةٌ مِنْهُمْ غَيْرَ الَّذِي تَقُولُ وَ اللَّهُ يَكْتُبُ ما يُبَيِّتُونَ).
ولى خداوند به پيغمبرش دستور مىدهد كه «از آنها روى بگردان و از نقشههاى آنها وحشت نكن و هيچ گاه آنها را تكيهگاه در برنامههاى خود قرار مده، تنها بر خدا تكيه كن خدايى كه بهترين يار و مددكار و مدافع است» (فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ وَ تَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ وَ كَفى بِاللَّهِ وَكِيلًا).
(آيه 82)- سند زندهاى بر اعجاز قرآن! به دنبال نكوهشهايى كه در آيات قبل از منافقان به عمل آمد، در اينجا به آنها و همه كسانى كه در حقانيت قرآن مجيد شك و ترديد دارند اشاره كرده مىفرمايد: «آيا آنها در باره وضع خاص اين قرآن انديشه نمىكنند و نتايج آن را بررسى نمىنمايند اين قرآن اگر از ناحيه غير خدا نازل شده بود حتما تناقضها و اختلافهاى فراوانى در آن مىيافتند، اكنون كه در آن هيچ گونه اختلاف و تناقض نيست بايد بدانند كه از طرف خداوند نازل شده است» (أَ فَلا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَ لَوْ كانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلافاً كَثِيراً).
بنابراين، مردم موظفند كه در باره اصول دين و مسائلى همانند صدق دعوى پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و حقانيت قرآن مطالعه و بررسى كنند و از تقليد و قضاوتهاى كوركورانه بپرهيزند!
-
RE: سوره نساء
(آيه 83)- پخش شايعات! در اين آيه به يكى ديگر از اعمال نادرست منافقان و يا افراد ضعيف الايمان اشاره كرده، مىفرمايد: «آنها كسانى هستند كه هنگامى كه اخبارى مربوط به پيروزى و يا شكست مسلمانان به آنان برسد، بدون تحقيق، آن را همه جا پخش مىكنند» (وَ إِذا جاءَهُمْ أَمْرٌ مِنَ الْأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذاعُوا بِهِ).
زيرا بسيار مىشود كه اين اخبار، بىاساس بوده و از طرف دشمنان به منظورهاى خاصى جعل شده و اشاعه آن به زيان مسلمانان تمام مىگردد.
«در حالى كه اگر آن را به پيامبر و پيشوايان- كه قدرت تشخيص كافى دارند- بازگردانند، از ريشههاى مسائل آگاه خواهند شد» (وَ لَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَ إِلى أُولِي الْأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِينَ يَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ).
و بدون جهت نه مسلمانان را گرفتار عواقب غرور ناشى از پيروزيهاى خيالى مىكردند و نه روحيه آنها را به خاطر شايعات دروغين مربوط به شكست تضعيف مىنمودند.
زيانهاى شايعهسازى و نشر شايعات-
از بلاهاى بزرگى كه دامنگير جوامع مختلف مىشود و روح اجتماعى و تفاهم و همكارى را در ميان آنها مىكشد، مسأله شايعهسازى و نشر شايعات است، بطورى كه گاه يك نفر منافق مطلب نادرستى جعل مىكند و آن را به چند نفر مىگويد، و افرادى بدون تحقيق در نشر آن مىكوشند، و شايد شاخ و برگهايى هم از خودشان به آن مىافزايند، و بر اثر آن اضطراب و نگرانى در مردم ايجاد مىكنند.
گر چه اجتماعاتى كه در فشار و خفقان قرار دارند گاهى شايعهسازى و نشر شايعات را به عنوان يك نوع مبارزه و يا انتقامجويى تعقيب مىکنند ولى براى اجتماعات سالم نشر شايعات زيانهاى فراوانى به بار مىآورد.
به همين دليل اسلام صريحا هم با «شايعهسازى» مبارزه كرده و جعل و دروغ و تهمت را ممنوع مىشمارد و هم با نشر شايعات، و آيه فوق نمونهاى از آن است.
سپس در پايان آيه اشاره به اين حقيقت مىكند كه «اگر فضل و رحمت الهى شامل حال شما نمىشد (و به وسيله راهنماييهاى پروردگار از چنگال اين گونه شايعات و عواقب وخيم آن نجات نمىيافتيد) بسيارى از شما در راههاى شيطانى گام مىنهاديد و تنها عده كمى بودند كه مىتوانستند خود را از پيروى شيطان بر كنار دارند» (وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَتُهُ لَاتَّبَعْتُمُ الشَّيْطانَ إِلَّا قَلِيلًا).
يعنى تنها پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و صاحب نظران و دانشمندان مو شكاف و باريك بينند كه مىتوانند خود را از وساوس شايعات و شايعهسازان بركنار دارند، و اما اكثريت اجتماع اگر از رهبرى صحيحى محروم بمانند گرفتار عواقب دردناك شايعهسازى و نشر شايعات خواهند شد.
-
RE: سوره نساء
(آيه 84)
شأن نزول:
هنگامى كه ابو سفيان و لشكر قريش پيروزمندانه از ميدان احد بازگشتند ابو سفيان با پيامبر صلّى اللّه عليه و آله قرار گذاشت كه در موسم بدر صغرى (يعنى بازارى كه در ماه ذى القعده در سرزمين بدر تشكيل مىشد) بار ديگر رو برو شوند، هنگامى كه موعد مقرر فرا رسيد، پيامبر صلّى اللّه عليه و آله مسلمانان را دعوت به حركت به محل مزبور كرد، ولى جمعى از مسلمانان كه خاطره تلخ شكست احد را فراموش نكرده بودند شديدا از حركت خوددارى مىنمودند.
اين آيه نازل شد و پيامبر صلّى اللّه عليه و آله مسلمانان را مجددا دعوت به حركت كرد، در اين موقع تنها هفتاد نفر در ركاب پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله در محل مزبور حاضر شدند، ولى ابو سفيان (بر اثر وحشتى كه از رو برو شدن با سپاه اسلام داشت) از حضور در آنجا خوددارى كرد و پيامبر صلّى اللّه عليه و آله با همراهان سالم به مدينه بازگشتند.
تفسير:
هر كس مسؤول وظيفه خويش است- به دنبال آيات مربوط به جهاد، دستور فوقالعادهاى در اين آيه به پيامبر صلّى اللّه عليه و آله داده شده است، مىفرمايد: «در راه خدا پيكار كن، تنها مسؤول وظيفه خود هستى، و مؤمنان را (بر اين كار) تشويق نما» (فَقاتِلْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ لا تُكَلَّفُ إِلَّا نَفْسَكَ وَ حَرِّضِ الْمُؤْمِنِينَ).
در حقيقت آيه، يك دستور مهم اجتماعى را مخصوصا در باره رهبران در بر دارد، و آن اين كه آنها بايد آنقدر در كار خود مصمم و ثابت قدم و قاطع باشند كه حتى اگر هيچ كس دعوت آنها را «لبيك» نگويد، دست از تعقيب هدف مقدس خويش برندارند و هيچ رهبرى تا چنين آمادگى نداشته باشد قادر به انجام رهبرى و پيشبرد اهداف خود نيست مخصوصا رهبران الهى كه تكيه گاه اصلى آنها خداست خدايى كه سر چشمه تمام نيروها و قدرتهاست.
و لذا به دنبال اين دستور مىفرمايد: «اميد است خداوند با كوششها و تلاشهاى تو حتى اگر تنها بوده باشى، قدرت و نيروى دشمنان را در هم بشكند، زيرا قدرت او مافوق قدرتها و مجازات او مافوق مجازاتهاست» (عَسَى اللَّهُ أَنْ يَكُفَّ بَأْسَ الَّذِينَ كَفَرُوا وَ اللَّهُ أَشَدُّ بَأْساً وَ أَشَدُّ تَنْكِيلًا).