-
RE: سوره حشر [59]
(آيه 8)- سه گروه مهاجران و انصار و تابعان و صفات برجسته هر كدام! قرآن همچنان بحث آيات گذشته پيرامون مصارف ششگانه «فيىء»- اموال و غنائمى كه بدون جنگ عائد مسلمين مىشود- را ادامه مىدهد، كه در حقيقت تفسيرى براى يتيمان و مسكينها و بيش از همه تفسير «ابن السبيل» است.
مىفرمايد: اين اموال «براى فقيران مهاجرانى است كه از خانه و كاشانه و اموال خود بيرون رانده شدند» (للفقراء المهاجرين الذين اخرجوا من ديارهم و اموالهم).
«آنها فضل خداوند و رضاى او را مىطلبند و خدا و رسولش را يارى مىكنند، آنها راستگويانند» (يبتغون فضلا من الله و رضوانا و ينصرون الله و رسوله اولئك هم الصادقون).
در اينجا سه وصف مهم براى مهاجران نخستين بيان كرده كه در «اخلاص» و «جهاد مستمر» و «صدق همه جانبه» خلاصه مىشود.
(آيه 9)- در اين آيه به يكى ديگر از مصارف اين اموال پرداخته، و در ضمن آن توصيف بسيار جالب و بليغى در باره طايفه انصار مىكند، و بحثى را كه در آيه قبل در باره مهاجران بود با آن تكميل نموده، مىفرمايد: «و براى كسانى است كه در اين سرا [- سرزمين مدينه] و در سراى ايمان پيش از مهاجران مسكن گزيدند» (و الذين تبوؤا الدار و الايمان من قبلهم).
تعبير به «تبوّءوا» نشان مىدهد كه انصار نه تنها خانههاى ظاهرى را آماده پذيرائى مهاجران كردند كه خانه دل و جان و محيط شهر خود را تا آنجا كه مىتوانستند آماده ساختند و اينها همه قبل از هجرت مسلمانان مكه بوده است، و مهم همين است.
-
RE: سوره حشر [59]
سپس به سه توصيف ديگر كه بيانگر كل روحيات انصار مىباشد پرداخته، چنين مىگويد: آنها چنان هستند كه: «هر مسلمانى را به سويشان هجرت كند دوست مىدارند» (يحبون من هاجر اليهم).
و در اين زمينه تفاوتى ميان مسلمانان از نظر آنها نيست، بلكه مهم نزد آنان مسأله ايمان و هجرت است، و اين دوست داشتن يك ويژگى مستمر آنها محسوب مىشود.
ديگر اين كه: «و در دل خود نيازى به آنچه به مهاجران داده شده احساس نمىكنند» (و لا يجدون فى صدورهم حاجة مما اوتوا).
نه چشم داشتى به غنائمى كه به آنها داده شده است دارند، و نه نسبت به آنها حسد مىورزند و نه حتى در درون دل احساس نياز به آنچه به آنها اعطا شده مىكنند.
و در مرحله سوم مىافزايد: «و آنها را بر خود مقدم مىدارند هر چند خودشان بسيار نيازمند باشند» (و يؤثرون على أنفسهم و لو كان بهم خصاصة).
و به اين ترتيب «محبت» و «بلندنظرى» و «ايثار» سه ويژگى پرافتخار آنهاست.
-
RE: سوره حشر [59]
«ابن عباس» مفسر معروف اسلامى، مىگويد: پيغمبر گرامى اسلام صلّى اللّه عليه و آله روز پيروزى بر يهود بنى نضير به انصار فرمود: «اگر مايل هستيد اموال و خانههايتان را با مهاجران تقسيم كنيد، و در اين غنائم با آنها شريك شويد، و اگر مىخواهيد اموال و خانههايتان از آن شما باشد و از اين غنائم چيزى به شما داده نشود»؟! انصار گفتند: هم اموال و خانههايمان را با آنها تقسيم مىكنيم، و هم چشم داشتى به غنائم نداريم، و مهاجران را بر خود مقدم مىشمريم، آيه فوق نازل شد و اين روحيه عالى آنها را ستود.
و در پايان آيه براى تأكيد بيشتر روى اين اوصاف كريمه، و بيان نتيجه آن مىافزايد: «و كسانى كه از بخل و حرص نفس خويش بازداشته شدهاند، رستگارانند» (و من يوق شح نفسه فاولئك هم المفلحون).
در حديثى مىخوانيم كه امام صادق عليه السّلام فرمود: «شح از بخل شديدتر است، بخيل كسى است كه در مورد آنچه دارد بخل مىورزد، ولى شحيح هم نسبت به آنچه در دست مردم است بخل مىورزد و هم آنچه خود در اختيار دارد، تا آنجا كه هر چه را در دست مردم ببيند آرزو مىكند آن را به چنگ آورد، خواه از طريق حلال باشد يا حرام و هرگز قانع به آنچه خداوند به او روزى داده نيست».
-
RE: سوره حشر [59]
(آيه 10)- در اين آيه سخن از گروه سومى از مسلمين به ميان مىآورد كه با الهام از قرآن مجيد در ميان ما به عنوان «تابعين» معروف شدهاند، و بعد از مهاجران و انصار كه در آيات قبل سخن از آنها به ميان آمد سومين گروه عظيم مسلمين را تشكيل مىدهند.
مىفرمايد: « (همچنين) كسانى كه بعد از آنها [- مهاجران و انصار] آمدند و مىگويند: پروردگارا! ما و برادرانمان را كه در ايمان بر ما پيشى گرفتند بيامرز، و در دلهايمان حسد و كينهاى نسبت به مؤمنان قرار مده، پروردگارا! تو مهربان و رحيمى» (و الذين جاؤ من بعدهم يقولون ربنا اغفر لنا و لاخواننا الذين سبقونا بالايمان و لا تجعل فى قلوبنا غلا للذين آمنوا ربنا انك رؤف رحيم).
به اين ترتيب «خودسازى» و «احترام به پيشگامان در ايمان» و «دورى از كينه و حسد» از ويژگيهاى آنهاست.
تعبير به «اخوان» (برادران) و استمداد از خداوند رءوف و رحيم در پايان آيه همه حاكى از روح محبت و صفا و برادرى است كه بر كل جامعه اسلامى بايد حاكم باشد و هر كس هر نيكى را مىخواهد تنها براى خود نخواهد.
اين آيه تمام مسلمين را تا دامنه قيامت شامل مىشود، و بيانگر اين واقعيت مىباشد كه اموال «فيىء» منحصر به نيازمندان مهاجرين و انصار نيست، بلكه ساير نيازمندان مسلمين را در طول تاريخ شامل مىشود.
-
RE: سوره حشر [59]
صحابه در ميزان قرآن و تاريخ-
در اينجا بعضى از مفسران بدون توجه به اوصافى كه براى هر يك از «مهاجران» و «انصار» و «تابعين» در آيات فوق آمده باز اصرار دارند كه همه «صحابه» را بدون استثنا پاك و منزه بشمرند، و كارهاى خلافى كه احيانا در زمان خود پيامبر صلّى اللّه عليه و آله يا بعد از او از بعضى از آنان سرزده با ديده اغماض بنگرند، و هر كس را در صف مهاجران و انصار و تابعين قرار گرفته چشم بسته محترم و مقدس بدانند.
در حالى كه آيات فوق پاسخ دندان شكنى به اين افراد مىدهد، و ضوابط «مهاجران» راستين و «انصار» و «تابعين» را دقيقا معين مىكند.
در «مهاجران» اخلاص، و جهاد، و صدق را مىشمرد.
و در «انصار» محبت نسبت به مهاجران، و ايثار، و پرهيز از هرگونه بخل و حرص را ذكر مىكند.
و در «تابعين» خودسازى و احترام به پيشگامان در ايمان، و پرهيز از هرگونه كينه و حسد را بيان مىنمايد.
بنابر اين ما در عين احترام به پيشگامان در خط ايمان پرونده اعمال آنها را چه در عصر پيامبر صلّى اللّه عليه و آله، و چه در طوفانهاى شديدى كه بعد از او در جامعه اسلامى در گرفت، دقيقا تحت بررسى قرار مىدهيم، و بر اساس معيارهائى كه در همين آيات از قرآن دريافتهايم، در باره آنها قضاوت و داورى مىكنيم، پيوند خود را با آنها كه بر سر عهد و پيمان خود باقى ماندند محكم مىسازيم، و از آنها كه در عصر پيامبر صلّى اللّه عليه و آله يا بعد از او رابطه خود را گسستند مىبريم، اين است يك منطق صحيح و هماهنگ با حكم قرآن و عقل.
-
RE: سوره حشر [59]
(آيه 11)-
شأن نزول:
جمعى از منافقان مدينه مانند «عبد اللّه بن ابىّ» و يارانش مخفيانه كسى را به سراغ يهود «بنى نضير» فرستادند و گفتند: شما محكم در جاى خود بايستيد، از خانههاى خود بيرون نرويد، و دژهاى خود را محكم سازيد، ما دو هزار نفر ياور از قوم خود و ديگران داريم و تا آخرين نفس با شما هستيم، طايفه بنى قريظه و ساير هم پيمانهاى شما از قبيله غطفان نيز با شما همراهى مىكنند.
همين امر سبب شد كه يهود بنى نضير بر مخالفت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله تشويق شوند، اما در اين هنگام يكى از بزرگان بنى نضير به نام «سلام» به «حى بن اخطب» كه سرپرست برنامههاى بنى نضير بود گفت: اعتنائى به حرف «عبد اللّه بن ابى» نكنيد، او مىخواهد شما را تشويق به جنگ محمد صلّى اللّه عليه و آله كند، و خودش در خانه بنشيند و شما را تسليم حوادث نمايد.
حيى گفت: ما جز دشمنى محمد صلّى اللّه عليه و آله و پيكار با او چيزى را نمىشناسيم، «سلام» در پاسخ او گفت: به خدا سوگند من مىبينم سر انجام ما را از اين سرزمين بيرون مىكنند، و اموال و شرف ما بر باد مىرود كودكان ما اسير، و جنگجويان ما كشته مىشوند.
اين آيه و سه آيه بعد از آن نازل شد كه، سر انجام اين ماجرا را بازگو مىكند.
تفسير:
نقش منافقان در فتنههاى يهود- بعد از بيان ماجراى طايفه يهود «بنى نضير» در آيات گذشته، و شرح حال سه گروه از مؤمنان در اينجا به شرح حال گروه ديگرى يعنى منافقان و نقش آنها در اين ماجرا مىپردازد.
نخست روى سخن را به پيامبر صلّى اللّه عليه و آله كرده، مىفرمايد: «آيا منافقان را نديدى كه پيوسته به برادران كافرشان از اهل كتاب مىگفتند: هر گاه شما را (از وطن) بيرون كنند ما هم با شما بيرون خواهيم رفت، و هرگز سخن هيچ كس را در باره شما اطاعت نخواهيم كرد، و اگر با شما پيكار شود ياريتان خواهيم نمود» (ا لم تر الى الذين نافقوا يقولون لاخوانهم الذين كفروا من اهل الكتاب لئن اخرجتم لنخرجن معكم و لا نطيع فيكم احدا ابدا و ان قوتلتم لننصرنكم).
و به اين ترتيب اين گروه از منافقان به طايفه يهود سه مطلب را قول دادند كه در همه دروغ مىگفتند.
و به همين دليل قرآن با صراحت مىگويد: «خداوند شهادت مىدهد كه آنها دروغگويانند» (و الله يشهد انهم لكاذبون).
آرى! هميشه منافقان دروغگو بودهاند، و غالبا دروغگويان منافقند.
-
RE: سوره حشر [59]
(آيه 12)- سپس براى توضيح بيشتر در باره دروغگوئى آنها مىافزايد: «اگر آنها را بيرون كنند با آنان بيرون نمىروند» (لئن اخرجوا لا يخرجون معهم).
«و اگر با آنها پيكار شود ياريشان نخواهند كرد» (و لئن قوتلوا لا ينصرونهم).
«و اگر (به گفته خود عمل كنند و) ياريشان كنند پشت به ميدان كرده فرار مىكنند»! (و لئن نصروهم ليولن الادبار).
«سپس كسى آنان را يارى نمىكند» (ثم لا ينصرون).
(آيه 13)- در اين آيه به تشريح علّت اين شكست پرداخته، مىگويد:
«وحشت از شما در دلهاى آنها بيش از ترس از خداست» (لانتم اشد رهبة فى صدورهم من الله). چون از خدا نمىترسند از همه چيز وحشت دارند، مخصوصا از دشمنان مؤمن و مقاومى چون شما.
«اين به خاطر آن است كه آنها گروهى نادانند» (ذلك بانهم قوم لا يفقهون).
(آيه 14)- سپس به بيان نشانه روشنى از اين ترس درونى پرداخته، مىافزايد: «آنها هرگز با شما به صورت گروهى نمىجنگند جز در دژهاى محكم يا از پشت ديوارها» (لا يقاتلونكم جميعا الا فى قرى محصنة او من وراء جدر).
آرى! آنها چون از دژ ايمان و توكل بر خدا بيرون هستند جز در پناه ديوارها و قلعههاى محكم جرأت جنگ و روياروئى با مؤمنان ندارند! سپس مىافزايد: اما اين نه به خاطر آن است كه آنها افرادى ضعيف و ناتوان و ناآگاه به فنون جنگند بلكه به هنگامى كه درگيرى رخ مىدهد «پيكارشان در ميان خودشان شديد است» اما در برابر شما ضعيف (بأسهم بينهم شديد).
و در ادامه همين آيه، به عامل ديگرى براى شكست و ناكامى آنها پرداخته، مىفرمايد: به ظاهر آنها كه مىنگرى «آنها را متحد مىپندارى در حالى كه دلهايشان پراكنده است، اين به خاطر آن است كه آنها قومى هستند كه تعقل نمىكنند» (تحسبهم جميعا و قلوبهم شتى ذلك بانهم قوم لا يعقلون).
به اين ترتيب انسجام ظاهرى افراد بىايمان و پيمان و وحدت نظامى و اقتصادى آنها هرگز نبايد ما را فريب دهد، چرا كه در پشت اين پيمانها و شعارهاى وحدت، دلهاى پراكندهاى قرار دارد، و دليل آن هم روشن است، زيرا هر كدام حافظ منافع مادى خويشند، و مىدانيم منافع مادى هميشه در تضاد است، در حالى كه وحدت و انسجام مؤمنان بر اساس اصولى است كه تضاد در آن راه ندارد، يعنى اصل ايمان و توحيد و ارزشهاى الهى.
-
RE: سوره حشر [59]
(آيه 15)- قرآن همچنان بحث پيرامون داستان يهود بنى نضير و منافقان را ادامه داده، و با دو تشبيه جالب، موقعيت هر كدام از اين دو گروه را مشخص مىسازد. نخست مىفرمايد: داستان يهود بنى نضير «همچون كسانى است كه كمى پيش از آنان بودند (همانها كه در اين دنيا) طعم تلخ كار خود را چشيدند و براى آنها عذابى دردناك است» (كمثل الذين من قبلهم قريبا ذاقوا وبال امرهم و لهم عذاب اليم).
اما اين گروه چه كسانى بودند كه سرگذشت عبرت انگيزى قبل از ماجراى بنى نضير داشتند؟
بسيارى از مفسران آن را اشاره به ماجراى يهود «بنى قينقاع» مىدانند كه بعد از ماجراى بدر واقع شد، و منجر به بيرون راندن اين گروه از يهود از مدينه گرديد، آنها نيز مانند يهود «بنى نضير» افرادى ثروتمند و مغرور و در ميان خود جنگجو بودند، و پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و مسلمانان را تهديد مىكردند، ولى سر انجام چيزى جز بدبختى و در به درى در دنيا و عذاب اليم آخرت عائدشان نشد.
(آيه 16)- با طناب پوسيده شيطان به چاه نرويد! در اين آيه به تشبيهى در باره منافقان پرداخته، مىگويد: داستان آنها نيز «همچون شيطان است كه به انسان گفت: كافر شو (تا مشكلات تو را حل كنم) اما هنگامى كه كافر شد گفت: من از تو بيزارم، من از خداوندى كه پروردگار عالميان است بيم دارم» (كمثل الشيطان اذ قال للانسان اكفر فلما كفر قال انى برىء منك انى اخاف الله رب العالمين).
منظور از «انسان» مطلق انسانهائى است كه تحت تأثير شيطان قرار گرفته، فريب وعدههاى دروغين او را مىخورند و راه كفر مىپويند، و سر انجام شيطان آنها را تنها گذاشته و از آنان بيزارى مىجويد! آرى! چنين است حال منافقان كه دوستان خود را با وعدههاى دروغين و نيرنگ به وسط معركه مىفرستند، سپس آنها را تنها گذارده فرار مىكنند چرا كه در نفاق وفادارى نيست.
-
RE: سوره حشر [59]
(آيه 17)- در اين آيه نتيجه كار اين دو گروه: شيطان و اتباعش و منافقان و دوستانشان از اهل كفر را روشن ساخته، مىافزايد: «سر انجام كارشان اين شد كه هر دو در آتش دوزخ خواهند بود، جاودانه در آن مىمانند، و اين است كيفر ستمكاران»! (فكان عاقبتهما انهما فى النار خالدين فيها و ذلك جزاء الظالمين).
اين يك اصل كلى است كه عاقبت همكارى كفر و نفاق، و شيطان و يارانش، شكست و ناكامى و عذاب دنيا و آخرت است، در حالى كه همكارى مؤمنان و دوستانشان همكارى مستمر و جاودانى و سر انجامش پيروزى و برخوردارى از رحمت واسعه الهى در هر دو جهان است.
(آيه 18)- در اين آيه روى سخن را به مؤمنان كرده، به عنوان يك نتيجهگيرى از ماجراى شوم و دردناك «بنى نضير» و منافقان و شيطان، مىفرمايد:
«اى كسانى كه ايمان آوردهايد! از (مخالفت) خدا بپرهيزيد، و هر كس بايد بنگرد تا براى فردايش چه چيز از پيش فرستاده»؟ (يا ايها الذين آمنوا اتقوا الله و لتنظر نفس ما قدمت لغد).
در حقيقت سرمايه اصلى انسان در صحنه قيامت كارهائى است كه از پيش فرستاده، و گر نه غالبا كسى به فكر انسان نيست كه براى او چيزى بعد از مرگ او بفرستد، و يا اگر بفرستند ارزش زيادى ندارد.
سپس بار ديگر براى تأكيد مىافزايد: «از خدا بپرهيزيد كه خداوند از آنچه انجام مىدهيد آگاه است» (و اتقوا الله ان الله خبير بما تعملون).
آرى! تقوا و ترس از خداوند سبب مىشود كه انسان براى فرداى قيامت بينديشد، و اعمال خود را پاك و پاكيزه و خالص كند.
-
RE: سوره حشر [59]
(آيه 19)- اين آيه به دنبال دستور به تقوا و توجه به معاد، تأكيد بر ياد خدا كرده، چنين مىفرمايد: «و همچون كسانى نباشيد كه خدا را فراموش كردند، و خدا نيز آنها را به خود فراموشى گرفتار كرد» (و لا تكونوا كالذين نسوا الله فانساهم انفسهم).
خمير مايه تقوا دو چيز است: ياد خدا يعنى توجه به مراقبت دائمى «اللّه» و حضور او در همه جا و همه حال، و توجه به دادگاه عدل خداوند و نامه اعمالى كه هيچ كار صغير و كبيرى وجود ندارد مگر اين كه در آن ثبت مىشود، و به همين دليل توجه به اين دو اصل (مبدأ و معاد) در سر لوحه برنامههاى تربيتى انبيا و اولياء قرار داشته، و تأثير آن در پاكسازى فرد و اجتماع كاملا چشمگير است.
اصولا يكى از بزرگترين بدبختيها و مصائب انسان خود فراموشى است، چرا كه ارزشها و استعدادها و لياقتهاى ذاتى خود را كه خدا در او نهفته و از بقيه مخلوقات ممتازش ساخته، به دست فراموشى مىسپرد، و اين مساوى با فراموش كردن انسانيت خويش است، و چنين انسانى تا سر حد يك حيوان درّنده سقوط مىكند، و همّتش چيزى جز خواب و خور و شهوت نخواهد بود! و اينها همه عامل اصلى فسق و فجور بلكه اين خود فراموشى بدترين مصداق فسق و خروج از طاعت خداست.
لذا در پايان آيه مىگويد: «آنها فاسقانند» (اولئك هم الفاسقون).