-
RE: سوره قمر [54]
(آيه 32)- در اين آيه و پايان اين سرگذشت دردناك و عبرت انگيز بار ديگر مىفرمايد: «ما قرآن را براى تذكر و بيدارى انسانها آسان نموديم آيا پند گيرندهاى پيدا مىشود»؟! (وَ لَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّكِرٍ).
تعبيراتش زنده و روشن، داستانهايش گويا، و انذارها و تهديدهايش تكان دهنده و بيدارگر است.
(آيه 33)- قوم لوط به سرنوشت شومترى مبتلا شدند! در اينجا اشارات كوتاه و تكان دهندهاى به داستان قوم لوط و عذاب وحشتناك اين جمعيت ننگين و گمراه ديده مىشود، و اين چهارمين قسمت از سرگذشت اقوام پيشين در اين سوره است.
نخست مىگويد: «قوم لوط انذارها (ى پى در پى پيامبرشان) را تكذيب كردند» (كَذَّبَتْ قَوْمُ لُوطٍ بِالنُّذُرِ).
(آيه 34)- سپس در يك جمله كوتاه به گوشهاى از عذاب آنها و نجات خانواده حضرت لوط اشاره كرده، مىگويد: «ما بر آنها تندبادى كه ريگها را به حركت در مىآورد فرستاديم» و همه را هلاك كرديم (إِنَّا أَرْسَلْنا عَلَيْهِمْ حاصِباً).
«جز خاندان لوط را كه سحرگاهان از (آن سرزمين بلا) رهائى بخشيديم» (إِلَّا آلَ لُوطٍ نَجَّيْناهُمْ بِسَحَرٍ).
در آيات ديگر قرآن نيز هنگامى كه عذاب قوم لوط را مىشمرد علاوه بر زلزلهاى كه شهرهاى آنها را زير و رو كرد سخن از باران سنگ مىگويد، چنانكه در آيه 82 سوره هود مىخوانيم: «هنگامى كه فرمان ما فرا رسيد آن شهر و ديار را زير و رو كرديم و بارانى از سنگ از گلهاى متحجر و متراكم بر آن نازل نموديم».
(آيه 35)- در اين آيه براى تأكيد مىفرمايد: نجات خاندان لوط «نعمتى بود از ناحيه ما، آرى اين گونه كسى را كه شكر كند پاداش مىدهيم» (نِعْمَةً مِنْ عِنْدِنا كَذلِكَ نَجْزِي مَنْ شَكَرَ).
-
RE: سوره قمر [54]
(آيه 36)- و در اين آيه اين حقيقت را بازگو مىكند كه لوط قبلا اتمام حجت كرده «و آنها را از مجازات ما بيم داد، ولى آنها اصرار بر مجادله و القاى شك داشتند» (وَ لَقَدْ أَنْذَرَهُمْ بَطْشَتَنا فَتَمارَوْا بِالنُّذُرِ).
(آيه 37)- آنها به القاء شبهات عقيدتى در ميان مردم قناعت نكردند بلكه در زشتكارى و وقاحت و بىشرمى كار را به جائى رسانيدند، كه وقتى فرشتگان مأمور عذاب به صورت جوانانى خوش منظر به عنوان ميهمان وارد خانه لوط شدند اين قوم بىشرم به سراغ آنها آمدند و چنانكه آيه مورد بحث مىگويد: «آنها از لوط خواستند ميهمانانش را در اختيارشان بگذارد»! (وَ لَقَدْ راوَدُوهُ عَنْ ضَيْفِهِ).
«لوط» به قدرى از اين مسأله ناراحت شد كه حد نداشت و مصرا از آنها خواهش كرد دست از اين رسوائى و آبروريزى بردارند، و حتى طبق آيه 71 سوره حجر به آنها وعده داد دختران خود را به ازدواج آنها (در صورت توبه از اين اعمال) درآورد، و اين نهايت مظلوميت اين پيامبر بزرگ را در ميان اين گروه بىشرم و بىايمان و فاقد همه چيز نشان مىدهد.
ولى چيزى نگذشت كه اين گروه مهاجم نخستين مجازات خود را دريافت داشتند، چنانكه خداوند در دنباله همين آيه مىفرمايد: «ولى چشمانشان را نابينا و محو كرديم (و گفتيم:) بچشيد عذاب و انذارهاى مرا» (فَطَمَسْنا أَعْيُنَهُمْ فَذُوقُوا عَذابِي وَ نُذُرِ).
آرى! اينجا بود كه دست قدرت خداوند از آستين عدالت بيرون آمد و به گفته بعضى به جبرئيل فرمان داد كه گوشهاى از شهپرش را بر چشم آنان بكوبد، فورا همگى نابينا شدند، و حتى گفته مىشود كه جاى چشم آنها بكلى صاف و همانند صورتشان شد!
(آيه 38)- عاقبت عذاب نهائى فرا رسيد، و با زلزلهاى ويرانگر كه با نخستين شعاع صبحگاهى آن سرزمين را تكان داد شهرهايشان زير و رو شد، بدنها قطعه قطعه و متلاشى و زير آوارها فرو رفت، باران شديدى از سنگ بر آنها فرو ريخت، و آثار ويرانههاى آنها را نيز محو كرد! چنانكه آيه مورد بحث به صورت سر بسته و فشرده به اين معنى اشاره كرده، مىگويد: «سر انجام صبحگاهان و در اول روز عذابى پايدار و ثابت به سراغشان آمد» (وَ لَقَدْ صَبَّحَهُمْ بُكْرَةً عَذابٌ مُسْتَقِرٌّ).
آرى! در لحظاتى كوتاه همه چيز پايان گرفت و اثرى از آنها باقى نماند.
-
RE: سوره قمر [54]
(آيه 39)- سپس در اين آيه مىافزايد، بار ديگر به آنها گفته شد: «پس بچشيد عذاب و انذارهاى مرا» (فَذُوقُوا عَذابِي وَ نُذُرِ). تا ديگر در انذارهاى پيامبران شك و ترديد نكنيد.
(آيه 40)- و بالاخره در اين آيه براى چهارمين بار در اين سوره اين جمله پر معنى و بيدارگر را تكرار مىكند: «ما قرآن را براى يادآورى آسان ساختيم، آيا كسى هست كه (پند گيرد و) متذكر شود» (وَ لَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّكِرٍ).
قوم لوط پند نگرفتند، نه از انذارها، و نه از عذاب مقدماتى و هشدار دهنده، آيا ديگران كه آلوده همان گناهانند از شنيدن اين آيات قرآن به خود مىآيند و پشيمان مىشوند و توبه مىكنند؟!
(آيه 41)- آيا شما از اقوام گذشته برتريد؟! پنجمين و آخرين قومى كه در اين سلسله آيات به آنان اشاره مىشود قوم فرعون است، ولى از آنجا كه سرگذشت اين قوم بطور مشروح در سورههاى مختلف قرآن آمده در اينجا تنها اشاره كوتاه و فشردهاى به داستان عبرت انگيز آنها شده است.
مىفرمايد: «و (همچنين) انذارها و هشدارها (يكى پس از ديگرى) به سراغ آل فرعون آمد» (وَ لَقَدْ جاءَ آلَ فِرْعَوْنَ النُّذُرُ).
منظور از «آل فرعون» تنها خاندان و بستگان او نيست، بلكه پيروان او را بطور عموم شامل مىشود.
-
RE: سوره قمر [54]
(آيه 42)- اين آيه از واكنش «آل فرعون» در برابر دو پيامبر بزرگ الهى (موسى و هارون) و انذارهاى آنها پرده برداشته، مىگويد: «آنها تمام آيات ما را تكذيب كردند» (كَذَّبُوا بِآياتِنا كُلِّها).
آرى! اين مغروران خود خواه، و اين جباران خود كامه و بيدادگر، همه آيات الهى را بدون استثنا انكار كردند، همه را دروغ يا سحر يا حوادث اتفاقى شمردند!
انسان اگر حقيقتجو باشد ديدن يكى از اين معجزات با اخطار قبلى و سپس برطرف شدن بلا به وسيله دعاى پيامبر خدا براى او كافى است، ولى هنگامى كه انسان بر سر دنده لجاجت قرار مىگيرد اگر تمام آسمان و زمين آيت خدا شود مؤثر نيست تنها عذاب الهى بايد فرا رسد و مغزهائى را كه پر از باد غرور است درهم بكوبد.
چنانكه در پايان آيه مىخوانيم: «و ما آنها را گرفتيم و مجازات كرديم، گرفتن شخصى (كه هرگز مغلوب نمىشود) قدرتمند و توانا» (فَأَخَذْناهُمْ أَخْذَ عَزِيزٍ مُقْتَدِرٍ).
تعبيرى كه در ذيل اين داستان آمده، در سرگذشتهاى ديگر نظير ندارد اين به خاطر آن است كه فرعونيان بيش از همه به قدرت و عزت خود مىباليدند، و همه جا سخن از نيروى حكومت آنها بود، اما خداوند مىگويد: ما آنها را گرفتيم، گرفتن عزيز مقتدر تا معلوم شود، اين قدرت و عزت پوشالى در مقابل عزت و قدرت خدا هيچ و پوچ است، و عجب اين كه همان رود عظيم نيل كه سر چشمه تمام ثروت و قدرت و آبادى و تمدن آنها بود مأمور نابودى آنها شد، و عجيبتر اين كه قبل از آن موجودات كوچكى همچون ملخ، قورباغه، قمل (يك نوع حشره) بر آنها مسلط گشت و آنان را به ستوه آورد و بيچاره كرد.
(آيه 43)- بعد از بيان داستان اقوام پيشين و عذاب و كيفر امتهاى سركش و مجرم، در اين آيه مشركان مكّه را مخاطب ساخته مىگويد: «آيا كفار شما بهتر از آنانند يا براى شما امان نامهاى در كتب آسمانى نازل شده است» (أَ كُفَّارُكُمْ خَيْرٌ مِنْ أُولئِكُمْ أَمْ لَكُمْ بَراءَةٌ فِي الزُّبُرِ).
ميان شما و قوم فرعون و قوم نوح و لوط و ثمود چه تفاوتى است؟ اگر آنها به خاطر كفر و طغيان و ظلم و گناه گرفتار طوفانها و زلزلهها و صاعقهها شدند چه دليلى دارد كه شما به چنين سرنوشتى مبتلا نشويد؟!
(آيه 44)- «يا مىگويند: ما جماعتى متحد و نيرومند و پيروز هستيم» و از مخالفانمان انتقام مىگيريم (أَمْ يَقُولُونَ نَحْنُ جَمِيعٌ مُنْتَصِرٌ).
-
RE: سوره قمر [54]
(آيه 45)- سپس به عنوان يك پيشگوئى قاطع براى ردّ سخنان آنها، مىافزايد آنها بدانند: «به زودى جمعشان شكست مىخورد و پا به فرار مىگذارند» (سَيُهْزَمُ الْجَمْعُ وَ يُوَلُّونَ الدُّبُرَ).
اين پيشگوئى در ميدان بدر و ساير جنگهاى اسلامى جامه عمل به خود پوشيد، و سر انجام جمعيت قدرتمند كفار متلاشى شدند و فرار كردند.
(آيه 46)- در اين آيه مىافزايد: تنها شكست و ناكامى در دنيا بهره آنها نيست «بلكه رستاخيز موعد آنهاست و مجازات قيامت هولناكتر و تلختر است» (بَلِ السَّاعَةُ مَوْعِدُهُمْ وَ السَّاعَةُ أَدْهى وَ أَمَرُّ).
و به اين ترتيب آنها بايد هم در انتظار شكست تلخى در اين دنيا باشند، و هم شكست تلختر و وحشتانگيزتر در آخرت.
(آيه 47)- اين آيه همچنان ادامه بحث آيات قبل پيرامون كيفيت حال مشركان و مجرمان در قيامت است، آيه قبل اين حقيقت را بيان كرد كه روز قيامت ميعاد آنهاست و آن روز مصيبتبار و تلخى است.
اين آيه به بيان علت اين امر پرداخته، مىگويد: «مجرمان در گمراهى و شعلههاى آتشند» (إِنَّ الْمُجْرِمِينَ فِي ضَلالٍ وَ سُعُرٍ).
(آيه 48)- «در آن روز كه در آتش دوزخ به صورتشان كشيده مىشود (و به آنها گفته مىشود:) بچشيد آتش دوزخ را» دوزخى كه پيوسته آن را انكار مىكرديد و دروغ و افسانه مىپنداشتيد (يَوْمَ يُسْحَبُونَ فِي النَّارِ عَلى وُجُوهِهِمْ ذُوقُوا مَسَّ سَقَرَ).
در روايتى از امام صادق عليه السّلام نقل شده: در جهنّم «درّهاى است به نام سقر كه جايگاه متكبران است، و هر گاه نفس بكشد دوزخ را مىسوزاند»!
(آيه 49)- و از آنجا كه ممكن است خيال شود كه اين عذابها با آن معاصى هماهنگ نيست، در اين آيه مىافزايد: «ما هر چيز را به اندازه آفريديم» (إِنَّا كُلَّ شَيْءٍ خَلَقْناهُ بِقَدَرٍ).
آرى! هم عذابهاى دردناك آنها در اين دنيا روى حساب است، و هم مجازاتهاى شديد آنها در آخرت، نه تنها مجازاتها كه هر چيزى را خدا آفريده روى حساب و نظام حسابشدهاى است.
-
RE: سوره قمر [54]
(آيه 50)- سپس مىفرمايد: نه تنها اعمال ما از روى حكمت است، بلكه توأم با نهايت قدرت و قاطعيت نيز مىباشد، زيرا «فرمان ما يك امر بيش نيست (و چنان با سرعت انجام مىگيرد) همچون يك چشم بر هم زدن»! (وَ ما أَمْرُنا إِلَّا واحِدَةٌ كَلَمْحٍ بِالْبَصَرِ).
بنابر اين آن روز كه فرمان برپا شدن قيامت را صادر مىكنيم با يك چشم بر هم زدن همه چيز در مسير رستاخيز قرار مىگيرد، و حيات نوين در كالبدها دميده مىشود.
همچنين آن روز كه اراده كنيم مجرمان را به وسيله صاعقهها و صيحههاى آسمانى يا زمين لرزهها و طوفانها و تندبادها مجازات كنيم يك فرمان بيشتر لازم نيست.
توجه به اين نكته لازم است كه فرمان او همه جا يك كلمه است كه از يك چشم بر هم زدن نيز سريعتر مىباشد ولى محتواى فرمان متفاوت است كه با توجه به سنّت تدريجى بودن عالم ماده و خاصيت و طبيعت حركت، زمان به خود مىپذيرد.
(آيه 51)- اين آيه بار ديگر مجرمان و كفار را مخاطب ساخته و توجه آنها را به سرنوشت اقوام پيشين معطوف مىدارد، مىگويد: «ما كسانى را كه در گذشته شبيه شما بودند هلاك كرديم، آيا كسى هست كه (متذكر شود و) پند گيرد» (وَ لَقَدْ أَهْلَكْنا أَشْياعَكُمْ فَهَلْ مِنْ مُدَّكِرٍ).
اين آيه بار ديگر اين حقيقت را تأكيد مىكند كه وقتى اعمال و رفتار و اعتقادات شما با آنها يكى است، دليلى ندارد كه شما سرنوشتى جز سرنوشت آنها داشته باشيد، بيدار شويد و پند گيريد.
(آيه 52)- سپس به اين اصل اساسى اشاره مىكند كه با مرگ اقوام پيشين اعمال آنها نابود نشد، بلكه «هر كارى را انجام دادند در نامههاى اعمالشان ثبت است» (وَ كُلُّ شَيْءٍ فَعَلُوهُ فِي الزُّبُرِ).
همين گونه اعمال شما نيز ثبت و ضبط مىشود، و براى يوم الحساب محفوظ است.
(آيه 53)- سپس براى تأكيد بيشتر مىافزايد: «و هر كار كوچك و بزرگى نوشته شده است» (وَ كُلُّ صَغِيرٍ وَ كَبِيرٍ مُسْتَطَرٌ).
بنابر اين حساب اعمال در آن روز يك حساب جامع و كامل است، چنانكه وقتى نامه اعمال مجرمان به دست آنها داده مىشود «فرياد بر مىآورند: كه اى واى بر ما! اين چه كتابى است كه هيچ عمل كوچك و بزرگى نيست مگر آن را شماره كرده»! (كهف/ 49)
-
RE: سوره قمر [54]
(آيه 54)- و از آنجا كه سنت قرآن مجيد بر اين است كه صالحان و طالحان و نيكان و بدان را در مقايسه با يكديگر معرفى مىكند، چرا كه در مقايسه تفاوتها چشمگيرتر و آشكارتر است در اينجا نيز بعد از ذكر سرنوشت كافران مجرم اشاره كوتاهى به سرنوشت مسرت بخش و روح پرور پرهيزكاران كرده، مىفرمايد:
«پرهيزكاران در باغها و نهرهاى بهشتى (و فضاى گسترده و فيض وسيع خداوند) جاى دارند» (إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي جَنَّاتٍ وَ نَهَرٍ).
(آيه 55)- اين آيه كه آخرين آيه سوره «قمر» است توضيح بيشترى براى جايگاه متقين داده، چنين مىگويد: «در جايگاه صدق نزد خداوند مالك مقتدر» قرار دارند (فِي مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِيكٍ مُقْتَدِرٍ).
چه توصيف جالبى در اين آيه از جايگاه پرهيزكاران شده است! دو ويژگى دارد كه همه امتيازات در آن جمع است.
نخست اين كه آنجا جايگاه صدق است و هيچ گونه باطل و بيهودگى در آن راه ندارد، سراسر حق است و تمام وعدههاى خداوند در باره بهشت در آنجا عينيت پيدا مىكند، و صدق آنها آشكار مىشود.
ديگر اين كه: در جوار و قرب خداست، همان چيزى كه از كلمه «عند» (نزد) استفاده مىشود كه اشاره به نهايت قرب و نزديكى معنوى است نه جسمانى، آن هم نسبت به خداوندى كه هم مالك است و هم قادر، هرگونه نعمت و موهبتى در قبضه قدرت و در فرمان حكومت و مالكيت اوست، و به همين دليل در پذيرائى اين ميهمانان گرامى فروگذار نخواهد كرد، و تنها خودش مىداند چه مواهبى براى آنها آماده ساخته است.
در اين دو آيه كه سخن از مواهب و پاداشهاى بهشتيان است نخست از مواهب مادى آنها كه باغهاى وسيع و نهرهاى جارى است سخن مىگويد، سپس از پاداش بزرگ معنوى آنها كه حضور در پيشگاه قرب مليك مقتدر است، تا انسان را مرحله به مرحله آماده كند، و روح او را به پرواز درآورد.
آغاز و پايان سوره قمر: قابل توجه اين كه سوره قمر با وحشت و اضطراب و هشدار به نزديك شدن قيامت آغاز شده، و با آرامش مطلقى كه براى مؤمنان راستين در جايگاه صدق در نزد مليك مقتدر بيان فرموده پايان مىگيرد، و چنين است راه و رسم تربيت كه از اضطراب و وحشت شروع مىشود، و به آرامش كامل منتهى مىگردد، افكار پريشان را جمع مىكند، هوسهاى سركش را رام مىنمايد، خوف و اضطراب درونى از عوامل فنا و نابودى و ضلال را برطرف مىسازد و در جوار ابديت پروردگار و در پيشگاه رحمت و قرب او غرق آرامش و سكينه و اطمينان مىكند.
و به راستى توجه به اين كه خداوند مالك بىمنازع و حاكم بىمانع در سرتاسر عالم هستى است، و توجه به اين كه او مقتدر است و قدرتش در همه چيز نافذ است به انسان آرامش بىنظيرى مىبخشد.
«پايان سوره قمر»