-
RE: سوره آل عمران
(آيه 55)- اين آيه همچنان ادامه آيات مربوط به زندگى حضرت مسيح (ع) است. معروف در ميان مفسران اسلام، به استناد آيه 157 سوره نساء، اين است كه مسيح (ع) هرگز كشته نشد و خداوند او را به آسمان برد آيه مورد بحث ناظر به همين معنى است، مىفرمايد: به ياد آوريد! «هنگامى را كه خدا به عيسى گفت من تو را بر مىگيرم و به سوى خود بالا مىبرم» (إِذْ قالَ اللَّهُ يا عِيسى إِنِّي مُتَوَفِّيكَ وَ رافِعُكَ إِلَيَّ). سپس مىافزايد: «و تو را از كسانى كه كافر شدند پاك مىسازم» (وَ مُطَهِّرُكَ مِنَ الَّذِينَ كَفَرُوا).
منظور از اين پاكيزگى، يا نجات او از چنگال افراد پليد و بىايمان است و يا از تهمتهاى ناروا و توطئههاى ناجوانمردانه، كه در سايه پيروزى آيين او حاصل شد.
سپس مىافزايد: «ما پيروان تو را تا روز رستاخيز بر كافران برترى مىدهيم» (وَ جاعِلُ الَّذِينَ اتَّبَعُوكَ فَوْقَ الَّذِينَ كَفَرُوا إِلى يَوْمِ الْقِيامَةِ).
اين آيه يكى از آيات اعجاز آميز و از پيشگوييها و اخبار غيبى قرآن است كه مىگويد پيروان مسيح همواره بر يهود كه مخالف مسيح بودند برترى خواهند داشت.
و در پايان آيه مىفرمايد: «سپس بازگشت همه شما به سوى من است، و من در ميان شما در آنچه اختلاف داشتيد داورى مىكنم» (ثُمَّ إِلَيَّ مَرْجِعُكُمْ فَأَحْكُمُ بَيْنَكُمْ فِيما كُنْتُمْ فِيهِ تَخْتَلِفُونَ).
يعنى آنچه از پيروزيها گفته شد مربوط به اين جهان است محاكمه نهايى و گرفتن نتيجه اعمال چيزى است كه در آخرت خواهد آمد.
(آيه 56)- اين آيه و آيه بعد خطاب به حضرت مسيح (ع) است مىفرمايد:
بعد از آن كه مردم به سوى خدا باز گشتند و او در ميان آنان داورى كرد، صفوف از هم جدا مىشود «اما كسانى كه كافر شدند (و حق را شناختند و انكار كردند) آنها را مجازات شديدى در دنيا و آخرت خواهم كرد و ياورانى ندارند» (فَأَمَّا الَّذِينَ كَفَرُوا فَأُعَذِّبُهُمْ عَذاباً شَدِيداً فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ وَ ما لَهُمْ مِنْ ناصِرِينَ).
-
RE: سوره آل عمران
(آيه 57)- سپس به گروه دوم اشاره كرده مىفرمايد: «اما كسانى كه ايمان آوردند و اعمال صالح انجام دادند، خداوند پاداش آنها را بطور كامل خواهد داد» (وَ أَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ فَيُوَفِّيهِمْ أُجُورَهُمْ). و باز تأكيد مىكند «خداوند هرگز ستمگران را دوست ندارد» (وَ اللَّهُ لا يُحِبُّ الظَّالِمِينَ).
بنابراين، خدايى كه ظالمان را دوست ندارد هرگز در حق بندگان ستم نخواهد كرد و اجر آنها را بطور كامل خواهد داد.
(آيه 58)- پس از شرح داستان مسيح (ع)، در اين آيه روى سخن را به پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله كرده مىگويد: «اينها را كه بر تو مىخوانيم از نشانههاى حقانيت تو و يادآورى حكيمانه است» كه به صورت آيات قرآن بر تو نازل گرديده و خالى از هر گونه باطل و خرافه است (ذلِكَ نَتْلُوهُ عَلَيْكَ مِنَ الْآياتِ وَ الذِّكْرِ الْحَكِيمِ).
اين در حالى است كه ديگران سرگذشت اين پيامبر بزرگ را به هزار گونه افسانه دروغين و خرافات و بدعتها آلودهاند.
-
RE: سوره آل عمران
(آيه 59)
شأن نزول:
قبلا گفتيم مقدار زيادى از آيات اين سوره در پاسخ گفتگوهاى مسيحيان نجران نازل شده است، آنها در يك هيأت شصت نفرى براى گفتگو با پيامبر صلّى اللّه عليه و آله به مدينه وارد شده بودند. از جمله مسائلى كه در اين گفتگو مطرح شد اين بود كه آنها از پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله پرسيدند ما را به چه چيز دعوت مىكنى، پيامبر صلّى اللّه عليه و آله فرمود: به سوى خداوند يگانه و اين كه مسيح بندهاى از بندگان اوست و حالات بشرى داشت، آنها اين سخن را نپذيرفتند و به ولادت عيسى (ع) بدون پدر اشاره كرده و آن را دليل بر الوهيت او خواندند آيه نازل شد و به آنها پاسخ داد و چون حاضر به قبول پاسخ نشدند آنها را دعوت به مباهله كرد.
تفسير:
آيه ناظر به كسانى است كه ولادت حضرت مسيح (ع) را بدون پدر، دليل بر فرزندى او نسبت به خدا، و يا الوهيتش مىگرفتند، آيه مىگويد: «مثل عيسى نزد خدا همچون مثل آدم است كه او را از خاك آفريد، سپس به او فرمود:
موجود باش، او نيز بلافاصله موجود شد» (إِنَّ مَثَلَ عِيسى عِنْدَ اللَّهِ كَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَه مِنْ تُرابٍ ثُمَّ قالَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ).
بنابراين، اگر مسيح بدون پدر به دنيا آمد، جاى تعجب نيست، زيرا موضوع آدم (ع) از اين هم شگفتانگيزتر بود، او بدون پدر و مادر به دنيا آمد، سپس به غافلان مىفهماند كه هر كارى در برابر اراده حق، سهل و آسان است تنها كافى است بفرمايد: موجود باش آن هم موجود مىشود!
-
RE: سوره آل عمران
(آيه 60)- در اين آيه براى تأكيد آنچه در آيات قبل آمد، مىفرمايد: «اينها را (كه در باره حضرت مسيح (ع) و چگونگى ولادت او و مقاماتش) بر تو مىخوانيم حقى است از سوى پروردگارت، و چون حق است، هرگز از ترديد كنندگان در آن مباش» (الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ فَلا تَكُنْ مِنَ الْمُمْتَرِينَ).
(آيه 61)
شأن نزول:
اين آيه و دو آيه قبل از آن در باره هيأت نجرانى نازل شده است. آنها خدمت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله رسيدند و عرض كردند: آيا هرگز ديدهاى فرزندى بدون پدر متولد شود؟ در اين هنگام آيه انّ مثل عيسى عند اللّه ... نازل شد و هنگامى كه پيامبر صلّى اللّه عليه و آله آنها را به مباهله «1» دعوت كرد آنها تا فرداى آن روز از حضرتش مهلت خواستند. فردا كه شد پيامبر صلّى اللّه عليه و آله آمد در حالى كه دست على بن أبي طالب عليه السّلام را گرفته بود و حسن و حسين عليهما السّلام در پيش روى او راه مىرفتند و فاطمه عليها السّلام پشت سرش بود.
در روايتى آمده است اسقف مسيحيان به آنها گفت: «من صورتهايى را مىبينم كه اگر از خداوند تقاضا كنند كوهها را از جا بركند چنين خواهد كرد هرگز با آنها مباهله نكنيد كه هلاك خواهيد شد، و يك نصرانى تا روز قيامت بر صفحه زمين نخواهد ماند.
تفسير:
اين آيه به دنبال آيات قبل و استدلالى كه در آنها بر نفى خدا بودن مسيح (ع) شده بود، به پيامبر صلّى اللّه عليه و آله دستور مىدهد: «هر گاه بعد از علم و دانشى كه (در باره مسيح) براى تو آمده (باز) كسانى با تو در آن به محاجّه و ستيز برخاستند، بهآنها بگو: بياييد ما فرزندان خود را دعوت مىكنيم و شما هم فرزندان خود را، ما زنان خويش را دعوت مىنماييم، شما هم زنان خود را، ما از نفوس خود (كسانى كه به منزله جان ما هستند) دعوت مىكنيم، شما هم از نفوس خود دعوت كنيد، سپس مباهله مىكنيم و لعنت خدا را بر دروغگويان قرار مىدهيم» «1». (فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَكُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَكُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكاذِبِينَ).
-
RE: سوره آل عمران
(آيه 62)- پس از شرح زندگى مسيح در اين آيه به عنوان تأكيد هر چه بيشتر مىفرمايد: «اينها سرگذشت واقعى (مسيح) است» نه ادعاهايى همچون الوهيت مسيح يا فرزند خدا بودنش (إِنَّ هذا لَهُوَ الْقَصَصُ الْحَقُّ).
نه مدعيان خدايى او سخن حقى مىگفتند و نه آنهايى كه العياذ باللّه فرزند نامشروعش مىخوانند. حق آن است كه تو آوردى و تو گفتى او بنده خدا و پيامبر بود كه با يك معجزه الهى از مادرى پاك، بدون پدر تولد يافت.
باز براى تأكيد بيشتر مىافزايد: «و هيچ معبودى جز خداوند يگانه نيست».
(وَ ما مِنْ إِلهٍ إِلَّا اللَّهُ).
«و خداوند يگانه قدرتمند و توانا و حكيم است» و تولد فرزندى بدون پدر در برابر قدرتش مسأله مهمى نيست (وَ إِنَّ اللَّهَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ).
آرى! چنين كسى سزاوار پرستش است نه غير او.
(آيه 63)- در اين آيه كسانى را كه از پذيرش اين حقايق سر باز مىزنند مورد تهديد قرار داده مىفرمايد: «اگر (با اين همه دلايل و شواهد روشن باز هم) روى بگردانند (بدان كه در جستجوى حق نيستند و فاسد و مفسدند) زيرا خداوند از مفسدان آگاه است» (فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِالْمُفْسِدِينَ).
(آيه 64)- دعوت به سوى وحدت! در آيات گذشته دعوت به سوى اسلام با تمام خصوصيات بود ولى در اين آيه دعوت به نقطههاى مشترك ميان اسلام و آيينهاى اهل كتاب است روى سخن را به پيامبر كرده مىفرمايد: «بگو: اى اهلكتاب! بياييد به سوى سخنى كه ميان ما و شما مشترك است كه جز خداوند يگانه را نپرستيم و چيزى را شريك او قرار ندهيم و بعضى از ما بعضى ديگر را غير از خداوند يگانه به خدايى نپذيرد» (قُلْ يا أَهْلَ الْكِتابِ تَعالَوْا إِلى كَلِمَةٍ سَواءٍ بَيْنَنا وَ بَيْنَكُمْ أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّهَ وَ لا نُشْرِكَ بِهِ شَيْئاً وَ لا يَتَّخِذَ بَعْضُنا بَعْضاً أَرْباباً مِنْ دُونِ اللَّهِ).
با اين طرز استدلال به ما مىآموزد اگر كسانى حاضر نبودند در تمام اهداف مقدس با شما همكارى كنند بكوشيد لا اقل در اهداف مهم مشترك همكارى آنها را جلب كنيد و آن را پايهاى براى پيشبرد اهداف مقدستان قرار دهيد.
سپس در پايان آيه مىفرمايد: «اگر آنها (بعد از اين دعوت منطقى به سوى نقطه مشترك توحيد باز) سر تابند و روىگردان شوند بگوييد گواه باشيد كه ما مسلمانيم» و تسليم حق هستيم و شما نيستيد (فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنَّا مُسْلِمُونَ).
بنابراين دورى شما از حق در روح ما كمترين اثرى نمىگذارد و ما همچون به راه خود يعنى راه اسلام ادامه خواهيم داد تنها خدا را مىپرستيم و تنها قوانين او را به رسميت مىشناسيم و بشرپرستى به هر شكل و صورت در ميان ما نخواهد بود.
-
RE: سوره آل عمران
(آيه 65)
شأن نزول:
در اخبار اسلامى آمده است كه دانشمندان يهود و نصاراى نجران نزد پيامبر صلّى اللّه عليه و آله به گفتگو و نزاع در باره حضرت ابراهيم برخاستند، يهود مىگفتند: او تنها يهودى بود و نصارى مىگفتند: او فقط نصرانى بود (به اين ترتيب هر كدام مدعى بودند كه او از ما است) اين آيه و سه آيه بعد از آن نازل شد و آنها را در اين ادعاهاى بىاساس تكذيب كرد.
تفسير:
در ادامه بحثهاى مربوط به اهل كتاب در اين آيه روى سخن را به آنها كرده مىفرمايد: «اى اهل كتاب چرا در باره ابراهيم به گفتگو و نزاع مىپردازيد (و هر كدام او را از خود مىدانيد) در حالى كه تورات و انجيل بعد از او نازل شده (و دوران او قبل از موسى و مسيح بود) آيا انديشه نمىكنيد؟» (يا أَهْلَ الْكِتابِ لِمَ تُحَاجُّونَ فِي إِبْراهِيمَ وَ ما أُنْزِلَتِ التَّوْراةُ وَ الْإِنْجِيلُ إِلَّا مِنْ بَعْدِهِ أَ فَلا تَعْقِلُونَ).
(آيه 66)- در اين آيه از طريق ديگرى آنها را مورد سرزنش قرار داده مىفرمايد: «شما كسانى هستيد كه در باره آنچه نسبت به آن آگاهى داشتيد بحث و گفتگو كرديد ولى چرا در باره آنچه به آن آگاهى نداريد، بحث و گفتگو مىكنيد»؟
(ها أَنْتُمْ هؤُلاءِ حاجَجْتُمْ فِيما لَكُمْ بِهِ عِلْمٌ فَلِمَ تُحَاجُّونَ فِيما لَيْسَ لَكُمْ بِهِ عِلْمٌ).
يعنى شما در مسائل مربوط به مذهب خودتان كه از آن آگاهى داشتيد بحث و گفتگو كرديد و ديديد كه حتى در اين مباحث گرفتار چه اشتباهات بزرگى شدهايد و چه اندازه از حقيقت دور افتادهايد (و در واقع علم شما جهل مركب بود) با اين حال چگونه در چيزى كه از آن اطلاع نداريد بحث و گفتگو مىكنيد! سپس براى تأكيد مطالب گذشته و آماده ساختن براى بحث آينده مىگويد:
«خدا مىداند و شما نمىدانيد» (وَ اللَّهُ يَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ).
آرى، او مىداند كه در چه تاريخى آيين خود را بر ابراهيم نازل كرده!
-
RE: سوره آل عمران
(آيه 67)- سپس با صراحت تمام به اين مدعيان پاسخ مىگويد كه: «ابراهيم نه يهودى بود و نه نصرانى، بلكه موحد خالص و مسلمان (پاك نهادى) بود» (ما كانَ إِبْراهِيمُ يَهُودِيًّا وَ لا نَصْرانِيًّا وَ لكِنْ كانَ حَنِيفاً مُسْلِماً).
خداوند پس از توصيف ابراهيم (ع) به عنوان حنيف و مسلم، مىفرمايد: «او هرگز از مشركان نبود» (وَ ما كانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ).
تا هر گونه ارتباطى ميان ابراهيم و بت پرستان عرب را نفى كند.
(آيه 68)- بنابر آنچه گفته شد معلوم شد كه ابراهيم پيرو هيچ يك از اين آيينها نبوده، تنها چيزى كه در اينجا باقى مىماند اين است كه چگونه مىتوان خود را پيرو اين پيامبر بزرگ كه همه پيروان اديان الهى براى او عظمت قائل هستند دانست! در آيه مورد بحث به اين معنى پرداخته و مىگويد: «سزاوارترين مردم به ابراهيم آنها هستند كه از او پيروى كردند و اين پيامبر (پيامبر اسلام) و كسانى كه به او ايمان آوردهاند مىباشند» (إِنَّ أَوْلَى النَّاسِ بِإِبْراهِيمَ لَلَّذِينَ اتَّبَعُوهُ وَ هذَا النَّبِيُّ وَ الَّذِينَ آمَنُوا).
اهل كتاب با عقايد شرك آميز خود كه اساسىترين اصل دعوت ابراهيم (ع) يعنى توحيد را زير پاگذاردهاند، و يا بتپرستان عرب كه درست در نقطه مقابل آيين ابراهيم (ع) قرار گرفتهاند چگونه مىتوانند خود را پيرو ابراهيم و در خط او بدانند!
و در پايان آيه به آنها که پيرو واقعى مكتب پيامبران بزرگ خدا بودند بشارت مىدهد كه «خداوند ولىّ و سرپرست مؤمنان است» (وَ اللَّهُ وَلِيُّ الْمُؤْمِنِينَ).
-
RE: سوره آل عمران
(آيه 69)
شأن نزول:
جمعى از يهود كوشش داشتند افراد سرشناس و مبارزى از مسلمانان پاكدل چون «معاذ» و «عمّار» و بعضى ديگر را به سوى آيين خود دعوت كنند و با وسوسههاى شيطانى از اسلام باز گردانند. آيه نازل شد و به همه مسلمانان در اين زمينه اخطار كرد!
تفسير:
اين آيه ضمن افشاى نقشه دشمنان اسلام براى دور ساختن تازه مسلمانان از اسلام، به آنها ياد آور مىشود كه دست از كوشش بيهوده خود بردارند، مىفرمايد: «جمعى از اهل كتاب دوست داشتند شما را گمراه كنند» (وَدَّتْ طائِفَةٌ مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ لَوْ يُضِلُّونَكُمْ).
غافل از اين كه تربيت مسلمانان در مكتب پيامبر صلّى اللّه عليه و آله به اندازهاى حساب شده و آگاهانه بود كه احتمال بازگشت وجود نداشت، آنها اسلام را با تمام هستى خود دريافته بودند بنابراين دشمنان نمىتوانستند آنها را گمراه سازند، بلكه به گفته قرآن در ادامه اين آيه «آنها تنها خودشان را گمراه مىكنند و نمىفهمند» (وَ ما يُضِلُّونَ إِلَّا أَنْفُسَهُمْ وَ ما يَشْعُرُونَ).
زيرا آنها با القاء شبهات و نسبت دادن خلافها به اسلام و پيامبر صلّى اللّه عليه و آله روح بدبينى را در روح خود پرورش مىدادند.
(آيه 70)- در ادامه گفتگو در باره فعاليتهاى تخريبى اهل كتاب در اين آيه و آيه بعد روى سخن را به آنها كرده، و به خاطر كتمان حق و عدم تسليم در برابر آن، آنها را شديدا مورد سرزنش قرار مىدهد، مىفرمايد: «اى اهل كتاب چرا به آيات خدا كافر مىشويد در حالى كه (به صحّت و صدق آن) گواهى مىدهيد» (يا أَهْلَ الْكِتابِ لِمَ تَكْفُرُونَ بِآياتِ اللَّهِ وَ أَنْتُمْ تَشْهَدُونَ).
شما نشانههاى پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله را در تورات و انجيل خواندهايد و نسبت به آن آگاهى داريد، چرا راه انكار را در پيش مىگيريد؟
-
RE: سوره آل عمران
(آيه 71)- در اين آيه بار ديگر آنها را مخاطب ساخته مىگويد: «اى اهل كتاب! چرا حق را با باطل مىآميزيد و مشتبه مىكنيد (تا مردم را به گمراهى بكشانيد و خودتان نيز گمراه شويد) و چرا حق را پنهان مىداريد در حالى كه مىدانيد»! (يا أَهْلَ الْكِتابِ لِمَ تَلْبِسُونَ الْحَقَّ بِالْباطِلِ وَ تَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ).
(آيه 72)
شأن نزول:
نقل شده كه: دوازده نفر از يهود با يكديگر تبانى كردند كه صبحگاهان خدمت پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله برسند و ظاهرا ايمان بياورند و مسلمان شوند، ولى در آخر روز از اين آيين برگردند و هنگامى كه از آنها سؤال شود چرا چنين كردهاند بگويند: ما صفات محمد صلّى اللّه عليه و آله را از نزديك مشاهده كرديم و ديديم صفات و روش او با آنچه در كتب ما است تطبيق نمىكند و لذا برگشتيم، و به اين وسيله بعضى از مؤمنان متزلزل مىگردند.
تفسير:
يهود براى متزلزل ساختن ايمان مسلمانان از هر وسيلهاى استفاده مىكردند، تهاجم نظامى، سياسى و اقتصادى اين آيه اشاره به بخشى از تهاجم فرهنگى آنها دارد. مىفرمايد: «گروهى از اهل كتاب گفتند: (برويد و ظاهرا) به آنچه بر مؤمنان نازل شده در آغاز روز ايمان بياوريد و در پايان روز كافر شويد (و كفر خود را آشكار سازيد) شايد آنها (مؤمنان) نيز متزلزل شده باز گردند» (وَ قالَتْ طائِفَةٌ مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ آمِنُوا بِالَّذِي أُنْزِلَ عَلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَجْهَ النَّهارِ وَ اكْفُرُوا آخِرَهُ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ).
اين توطئه در افراد ضعيف النفس اثر قابل ملاحظهاى خواهد داشت به خصوص اين كه عده مزبور از دانشمندان يهود بودند، و همه مىدانستند كه آنها نسبت به كتب آسمانى و نشانههاى آخرين پيامبر، آشنايى كامل دارند و اين امر لا اقل پايههاى ايمان تازه مسلمانان را متزلزل مىسازد.
-
RE: سوره آل عمران
(آيه 73)- ولى براى اين كه پيروان خود را از دست ندهند تأكيد كردند كه ايمان شما بايد تنها جنبه صورى داشته و كاملا محرمانه باشد «شما جز به كسى كه از آيينتان پيروى مىكند (واقعا) ايمان نياوريد» (وَ لا تُؤْمِنُوا إِلَّا لِمَنْ تَبِعَ دِينَكُمْ).
سپس در يك جمله معترضه كه از كلام خداوند است، مىفرمايد: «به آنها بگو: هدايت تنها هدايت الهى است» و اين توطئههاى شما در برابر آن بىاثر است (قُلْ إِنَّ الْهُدى هُدَى اللَّهِ).
بار ديگر به ادامه سخنان يهود باز مىگردد، و مىفرمايد: آنها گفتند «هرگز باور نكنيد به كسى همانند شما (كتاب آسمانى) داده شود، (بلكه نبوت مخصوص شماست) و همچنين تصور نكنيد آنها مىتوانند در پيشگاه پروردگارتان با شما بحث و گفتگو كنند» (أَنْ يُؤْتى أَحَدٌ مِثْلَ ما أُوتِيتُمْ أَوْ يُحاجُّوكُمْ عِنْدَ رَبِّكُمْ).
به اين ترتيب روشن مىشود كه آنها گرفتار خود برتربينى عجيبى بودند خود را بهترين نژادهاى جهان مىپنداشتند و هميشه در اين فكر بودند كه براى خود مزيّتى بر ديگران قائل شوند.
در پايان آيه خداوند جواب محكمى به آنها مىدهد و با بىاعتنايى به آنها روى سخن را به پيامبر صلّى اللّه عليه و آله كرده مىفرمايد: «بگو: فضل و موهبت به دست خداست و به هر كس بخواهد و شايسته ببيند مىدهد و خداوند واسع (داراى مواهب گسترده) و آگاه (از موارد شايسته) مىباشد» (قُلْ إِنَّ الْفَضْلَ بِيَدِ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلِيمٌ).
يعنى بگو مواهب الهى اعم از مقام والاى نبوت و همچنين موهبت عقل و منطق و افتخارات ديگر همه از ناحيه اوست، و به شايستگان مىبخشد.