-
RE: سوره احزاب [33]
(آيه 42)- «و صبح شام او را تسبيح و تنزيه نماييد» (وَ سَبِّحُوهُ بُكْرَةً وَ أَصِيلًا).
آرى! چون عوامل غفلت در زندگى مادى بسيار فراوان و تيرهاى وسوسه شياطين از هر سو به طرف انسان پرتاب مىگردد براى مبارزه با آن راهى جز «ذكر كثير» در همه حال نيست.
«ذكر كثير» به معنى واقعى كلمه يعنى «توجه با تمام وجود به خداوند» نه تنها با زبان و لقلقه لسان.
امام صادق عليه السّلام فرمود: «هر كس بسيار ياد خدا كند خداوند او را در سايه لطف خود در بهشت برين جاى خواهد داد».
(آيه 43)- اين آيه در حقيقت نتيجه و علت غايى ذكر و تسبيح مداوم است، مىفرمايد: «او كسى است كه بر شما درود و رحمت مىفرستد، و فرشتگان او نيز (براى شما تقاضاى رحمت مىكنند) تا شما را از ظلمات (جهل و شرك و كفر) بيرون آورد و به سوى نور (ايمان و علم و تقوا) رهنمون شود» (هُوَ الَّذِي يُصَلِّي عَلَيْكُمْ وَ مَلائِكَتُهُ لِيُخْرِجَكُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ).
«چرا كه او نسبت به مؤمنان رحيم و مهربان است» (وَ كانَ بِالْمُؤْمِنِينَ رَحِيماً).
و به همين دليل هدايت و رهبرى آنها را بر عهده گرفته و فرشتگانش را نيز مأمور امداد آنها نموده است.
آرى! اين آيه بشارتى است بزرگ براى همه سالكان راه حق و به آنها نويد مىدهد كه از جانب معشوق كششى نيرومند است، تا كوشش عاشق بيچاره به جايى برسد! آرى! اين رحمت خاص خداست كه مؤمنان را از ظلمات اوهام و شهوات و وساوس شيطانى بيرون مىآورد و به نور يقين و اطمينان و تسلط بر نفس رهنمون مىگردد كه اگر رحمت او نبود اين راه پرپيچ و خم هرگز پيموده نمىشد.
-
RE: سوره احزاب [33]
(آيه 44)- در اين آيه مقام مؤمنان و پاداش آنها را به عاليترين وجه و در كوتاهترين عبارت ترسيم كرده، مىگويد: «تحيت فرشتگان الهى به آنها در (روز قيامت) روزى كه او را ديدار مىكنند سلام است» (تَحِيَّتُهُمْ يَوْمَ يَلْقَوْنَهُ سَلامٌ).
اين سلامى است كه نشانه سلامت از عذاب و از هر گونه درد و رنج و ناراحتى است، سلامى است توأم با آرامش و اطمينان.
بعد از اين تحيّت كه در حقيقت مربوط به آغاز كار است اشاره به پايان كار آنها كرده، مىفرمايد: «خداوند براى آنها پاداش پرارزشى فراهم ساخته است» (وَ أَعَدَّ لَهُمْ أَجْراً كَرِيماً).
(آيه 45)- تو چراغ فروزانى! در اينجا روى سخن به پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله است ولى نتيجه آن براى مؤمنان و به اين ترتيب آيات گذشته را كه پيرامون بخشى از وظايف مؤمنان بحث مىكرد تكميل مىكند.
در اين آيه و آيه بعد پنج توصيف براى پيامبر صلّى اللّه عليه و آله آمده، و در دو آيه بعد از آن بيان پنج وظيفه است كه همه به يكديگر مربوط و مكمل يكديگر مىباشند.
نخست مىفرمايد: «اى پيامبر! ما تو را به عنوان شاهد و گواه فرستاديم» (يا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِنَّا أَرْسَلْناكَ شاهِداً).
او از يكسو گواه اعمال امت است، چرا كه اعمال آنها را مىبيند و از سوى ديگر شاهد و گواه بر انبياى پيشين است كه آنها خود گواه امت خويش بودند و از سوى سوم وجود تو با اوصاف و اخلاقت، با برنامههاى سازندهات، با سوابق درخشانت و با عملكرد شاهد و گواه بر حقانيت مكتبت، و شاهد و گواه بر عظمت و قدرت پروردگار است.
سپس به توصيف دوم و سوم پرداخته، مىفرمايد: «ما تو را بشارت دهنده و انذار كننده» قرار داديم (وَ مُبَشِّراً وَ نَذِيراً).
بشارت دهنده نيكوكاران به پاداش بىپايان پروردگار، به سلامت و سعادت جاودان، به پيروزى و موفقيت پر افتخار.
و انذار كننده كافران و منافقان از عذاب دردناك الهى، از خسارت تمام سرمايههاى وجودى، و از سقوط در دامان بدبختى در دنيا و آخرت.
-
RE: سوره احزاب [33]
(آيه 46)- اين آيه به چهارمين و پنجمين وصف پيامبر اشاره كرده، مىگويد:
«ما تو را دعوت كننده به سوى اللّه به فرمان او (قرار داديم) و هم چراغ روشنى بخش» (وَ داعِياً إِلَى اللَّهِ بِإِذْنِهِ وَ سِراجاً مُنِيراً).
او چراغ روشنى است كه خودش گواه خويش است، تاريكيها و ظلمات را مىزدايد، و چشمها و دلها را به سوى خود متوجّه مىكند، و همانگونه كه «آفتاب آمد دليل آفتاب» وجود او نيز دليل حقانيت اوست.
وجود پيامبر صلّى اللّه عليه و آله مايه آرامش، و فرار دزدان دين و ايمان و پرورش و نموّ روح ايمان و اخلاق، و خلاصه مايه حيات و جنبش و حركت است، و تاريخ زندگى او شاهد و گواه زنده اين موضوع است.
(آيه 47)- همان طور كه گفتيم در اين آيه و آيه بعد بيان پنج وظيفه از وظائف مهم پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله به دنبال بيان اوصاف پنج گانه است.
نخست مىفرمايد: «به مؤمنان بشارت ده كه براى آنها از سوى خدا فضل و پاداش بزرگى است» (وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ بِأَنَّ لَهُمْ مِنَ اللَّهِ فَضْلًا كَبِيراً).
اشاره به اينكه مسأله «تبشير» پيامبر صلّى اللّه عليه و آله تنها محدود به پاداش اعمال نيك مؤمنان نمىشود، بلكه خداوند آن قدر از فضل خود به آنها مىبخشد كه موازنه ميان عمل و پاداش را بكلى بر هم مىزند.
-
RE: سوره احزاب [33]
(آيه 48)- بعد از آن به دستور دوم و سوم پرداخته، مىگويد: «و از كافران و منافقان اطاعت مكن» (وَ لا تُطِعِ الْكافِرِينَ وَ الْمُنافِقِينَ).
بدون شك رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله هرگز اطاعتى از كافران و منافقان نداشت، اما اهميت موضوع به قدرى است كه به عنوان تأكيد براى شخص پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و هشدار و سر مشقى براى ديگران، روى اين موضوع مخصوصا تكيه مىكند، چه اين كه از خطرات مهمى كه بر سر راه رهبران راستين قرار دارد به سازش و تسليم كشيده شدن در اثناء مسير است.
سپس در چهارمين و پنجمين دستور چنين مىگويد: «اعتنايى به آزارهاى آنها مكن، بر خدا توكل نما و همين بس كه خدا حامى و مدافع توست» (وَ دَعْ أَذاهُمْ وَ تَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ وَ كَفى بِاللَّهِ وَكِيلًا).
اين قسمت از آيه نشان مىدهد كه آنها براى تسليم ساختن پيامبر صلّى اللّه عليه و آله او را سخت در فشار قرار داده بودند، و انواع آزارها چه از طريق زخم زبان و بدگويى و جسارت، و چه از طريق آزار بدنى، و چه محاصره اقتصادى نسبت به او و يارانش روا مىداشتند.
تاريخ مىگويد پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و مؤمنان نخستين همچون كوه در مقابل انواع آزارها ايستادگى به خرج دادند و هرگز ننگ تسليم و شكست را نپذيرفتند، و سر انجام در اهداف خود پيروز شدند.
-
RE: سوره احزاب [33]
(آيه 49)- گوشهاى از احكام طلاق و جدايى شايسته: قسمتهاى مختلف آيات اين سوره (احزاب) به صورت مجموعههاى گوناگونى است كه بعضى خطاب به پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و بعضى خطاب به همه مؤمنان مىباشد.
در اين آيه روى سخن به همه اهل ايمان است، مىفرمايد: «اى كسانى كه ايمان آوردهايد! هنگامى كه با زنان با ايمان ازدواج كرديد، و قبل از همبستر شدن طلاق داديد عدّهاى براى شما بر آنها نيست كه بخواهيد حساب آن را نگاه داريد» (يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذا نَكَحْتُمُ الْمُؤْمِناتِ ثُمَّ طَلَّقْتُمُوهُنَّ مِنْ قَبْلِ أَنْ تَمَسُّوهُنَّ فَما لَكُمْ عَلَيْهِنَّ مِنْ عِدَّةٍ تَعْتَدُّونَها).
در اينجا خداوند استثنائى براى حكم عدّه زنان مطلّقه بيان فرموده كه اگر طلاق قبل از دخول واقع شود نگاه داشتن عده لازم نيست، و از اين تعبير به دست مىآيد كه قبل از اين آيه، حكم عده بيان شده بوده است.
سپس به حكم ديگرى از احكام زنانى كه قبل از آميزش جنسى طلاق گرفتهاند مىپردازد- كه در سوره بقره نيز به آن اشاره شده است- مىفرمايد: «آنها را (با هديه مناسبى) بهرهمند سازيد» (فَمَتِّعُوهُنَّ).
بدون شك پرداختن هديه مناسب به زن در جايى واجب است كه مهرى براى او تعيين نشده باشد.
در اين كه مقدار اين «هديه» چه اندازه بايد باشد؟ قرآن مجيد در آيه 236 سوره بقره آن را اجمالا بيان كرده و فرموده است: «هديهاى مناسب و متعارف آن كس كه توانايى دارد به اندازه توانائيش و آن كس كه تنگدست است به اندازه خودش».
آخرين حكم آيه مورد بحث اين است كه زنان مطلّقه را «بطرز شايستهاى رهايشان كنيد» و به صورت صحيحى از آنها جدا شويد (وَ سَرِّحُوهُنَّ سَراحاً جَمِيلًا).
-
RE: سوره احزاب [33]
(آيه 50)- با اين زنان مىتوانى ازدواج كنى! بعد از ذكر پارهاى از احكام مربوط به طلاق دادن زنان در آيه قبل، در اينجا روى سخن را به شخص پيامبر صلّى اللّه عليه و آله كرده، و موارد هفتگانهاى را كه ازدواج با آنها براى پيامبر مجاز بوده شرح مىدهد.
1- نخست مىگويد: «اى پيامبر! ما همسران تو را كه مهر آنها را پرداختهاى براى تو حلال كرديم» (يا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِنَّا أَحْلَلْنا لَكَ أَزْواجَكَ اللَّاتِي آتَيْتَ أُجُورَهُنَّ).
منظور از اين زنان به قرينه جملههاى بعد زنانى هستند كه با پيامبر صلّى اللّه عليه و آله رابطه خويشاوندى نداشتند و با او ازدواج كردند، زيرا مرسوم بوده است كه به هنگام ازدواج با غير خويشاوندان مهريه را نقدا پرداخت مىكردند، به علاوه تعجيل در پرداختن مهر، مخصوصا در موردى كه همسر نياز به آن داشته باشد، بهتر است، ولى به هر حال اين كار جزء واجبات نيست، و با توافق طرفين ممكن است مهر به صورت ذمه در عهده زوج كلا يا بعضا بماند.
2- «و كنيزانى را كه از طريق غنائم و انفال، خدا به تو بخشيده است» (وَ ما مَلَكَتْ يَمِينُكَ مِمَّا أَفاءَ اللَّهُ عَلَيْكَ).
3- «و دختران عموى تو و دختران عمهها و دختران دائى تو و دختران خالههايى كه با تو مهاجرت كردهاند» اينها نيز بر تو حلالند (وَ بَناتِ عَمِّكَ وَ بَناتِ عَمَّاتِكَ وَ بَناتِ خالِكَ وَ بَناتِ خالاتِكَ اللَّاتِي هاجَرْنَ مَعَكَ).
انحصار در اين چهار گروه روشن است، ولى قيد مهاجرت به خاطر آنست كه در آن روز هجرت دليل بر ايمان بوده، و عدم مهاجرت دليل بر كفر و يا به خاطر اين است كه هجرت امتياز بيشترى به آنها مىدهد و هدف در آيه بيان زنان با شخصيت و با فضيلت است كه مناسب همسرى پيامبر صلّى اللّه عليه و آله مىباشند.
-
RE: سوره احزاب [33]
4- «و هرگاه زن با ايمانى خود را به پيامبر ببخشد (و هيچ گونه مهرى براى خود قائل نشود) اگر پيامبر بخواهد مىتواند با او ازدواج كند» (وَ امْرَأَةً مُؤْمِنَةً إِنْ وَهَبَتْ نَفْسَها لِلنَّبِيِّ إِنْ أَرادَ النَّبِيُّ أَنْ يَسْتَنْكِحَها).
«اما چنين ازدواجى تنها براى تو مجاز است نه براى ساير مؤمنان» (خالِصَةً لَكَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ).
«ما مىدانيم براى آنها در مورد همسران و كنيزانشان چه حكمى مقرر داريم» و مصالح آنها چه ايجاب مىكرده است؟ (قَدْ عَلِمْنا ما فَرَضْنا عَلَيْهِمْ فِي أَزْواجِهِمْ وَ ما مَلَكَتْ أَيْمانُهُمْ).
بنا بر اين اگر در مسائل مربوط به ازدواج براى آنها در بعضى موارد محدوديتى قائل شدهايم روى مصالحى بوده است كه در زندگى آنها و تو حاكم بوده، و هيچ يك از اين احكام و مقررات بىحساب نيست.
سپس مىافزايد: «اين به خاطر آن است كه مشكل و حرجى (در اداى رسالت) بر تو نبوده باشد» (لِكَيْلا يَكُونَ عَلَيْكَ حَرَجٌ). و بتوانى در انجام اين وظيفه مسؤوليتهاى خود را ادا كنى.
«و خداوند آمرزنده و رحيم است» (وَ كانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِيماً).
جمله اخير اشاره به فلسفه اين احكام مخصوص پيامبر گرامى اسلام صلّى اللّه عليه و آله است، اين جمله مىگويد: پيامبر صلّى اللّه عليه و آله شرائطى دارد كه ديگران ندارند و همين تفاوت سبب تفاوت در احكام شده است. يعنى، هدف اين بوده كه قسمتى از محدوديتها و مشكلات از دوش پيامبر صلّى اللّه عليه و آله از طريق اين احكام برداشته شود.
-
RE: سوره احزاب [33]
(آيه 51)-
شأن نزول:
در تفسير آيه 28 و 29 همين سوره و بيان شأن نزول آنها گفتيم كه جمعى از همسران پيامبر- بنا بر آنچه مفسران نقل كردهاند- به پيامبر صلّى اللّه عليه و آله عرض كردند كه بر نفقه و هزينه زندگى ما بيفزا از اين گذشته در چگونگى تقسيم اوقات زندگى پيامبر صلّى اللّه عليه و آله در ميان آنها نيز با هم رقابتهايى داشتند كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله را با آن همه گرفتارى و اشتغالات مهم در مضيقه قرار مىداد، هر چند آن حضرت كوشش لازم را در زمينه عدالت در ميان آنها رعايت مىكرد.
آيه نازل شد و پيامبر را در تقسيم اوقاتش در ميان آنها كاملا آزاد گذاشت.
تفسير:
رفع يك مشكل ديگر از زندگى پيامبر صلّى اللّه عليه و آله يك رهبر بزرگ الهى همچون پيامبر صلّى اللّه عليه و آله آن هم در زمانى كه در كوره حوادث سخت گرفتار است، و توطئههاى خطرناكى از داخل و خارج براى او مىچينند، نمىتواند فكر خود را زياد مشغول زندگى شخصى و خصوصيش كند، بايد در زندگى داخلى خود داراى آرامش نسبى باشد تا بتواند به حل انبوه مشكلاتى كه از هر سو او را احاطه كرده است با فراغت خاطر بپردازد.
در عين حال گاه اختلاف ميان همسران و رقابتهاى زنانه متداول آنها، طوفانى در درون خانه پيامبر صلّى اللّه عليه و آله بر مىانگيخته، و فكر او را به خود مشغول مىداشته است.
اينجاست كه خداوند يكى ديگر از ويژگيها را براى پيامبرش قائل شده، و براى هميشه به اين ماجراها و كشمكشها پايان داد، و پيامبر صلّى اللّه عليه و آله را از اين نظر آسوده خاطر و فارغ البال كرد.
و چنانكه در آيه مىخوانيم فرمود: (موعد) هر يك از اين زنان را بخواهى مىتوانى به تأخير اندازى و هر كدام را بخواهى نزد خود جاى دهى» (تُرْجِي مَنْ تَشاءُ مِنْهُنَّ وَ تُؤْوِي إِلَيْكَ مَنْ تَشاءُ).
-
RE: سوره احزاب [33]
مىدانيم يكى از احكام اسلام در مورد همسران متعدد آن است كه شوهر اوقات خود را در ميان آنها بطور عادلانه تقسيم كند، و از اين موضوع در كتب فقه اسلامى به عنوان «حق قسم» تعبير مىكنند.
يكى از خصايص پيامبر صلّى اللّه عليه و آله اين بود كه به خاطر شرائط خاص زندگى، رعايت حق قسم به حكم اين آيه از او ساقط بود هر چند او با اين حال حتى الامكان مساوات و عدالت را رعايت مىكرد.
سپس مىافزايد: «و هرگاه بعضى از آنها را كه بر كنار ساختهاى بخواهى نزد خود جاى دهى گناهى بر تو نيست» (وَ مَنِ ابْتَغَيْتَ مِمَّنْ عَزَلْتَ فَلا جُناحَ عَلَيْكَ).
و به اين ترتيب نه تنها در آغاز، اختيار با توست، در ادامه كار نيز اين تخيير بر قرار است.
«اين حكم الهى براى روشنى چشم آنها و اين كه غمگين نشوند و همه آنها راضى به آنچه در اختيارشان مىگذارى گردند نزديكتر است» (ذلِكَ أَدْنى أَنْ تَقَرَّ أَعْيُنُهُنَّ وَ لا يَحْزَنَّ وَ يَرْضَيْنَ بِما آتَيْتَهُنَّ كُلُّهُنَّ).
چرا كه اين يك حكم عمومى در باره همه آنهاست كه از ناحيه خدا براى مصالح مهمى تشريع شده، بنا بر اين آنها بايد با رضا و رغبت به آن تن دهند.
در پايان آيه مطلب را با اين جمله ختم مىكند: «خدا آنچه را در قلوب شماست مىداند، و خداوند (از همه اعمال و مصالح بندگان باخبر) است، و در عين حال حليم است» و در كيفر آنها عجله نمىكند (وَ اللَّهُ يَعْلَمُ ما فِي قُلُوبِكُمْ وَ كانَ اللَّهُ عَلِيماً حَلِيماً).
آرى! خدا مىداند شما در برابر كدامين حكم قلبا رضا و تسليم داريد، و در برابر كدامين ناخشنود هستيد.
-
RE: سوره احزاب [33]
(آيه 52)- يك حكم مهم ديگر در ارتباط با همسران پيامبر در اين آيه حكم ديگرى از احكام مربوط به همسران پيامبر صلّى اللّه عليه و آله بيان شده، مىفرمايد:
«بعد از اين ديگر زنى بر تو حلال نيست، و نمىتوانى همسرانت را به همسران ديگرى مبدّل كنى [بعضى را طلاق دهى و همسر ديگرى به جاى او برگزينى] هر چند جمال آنها مورد توجه تو واقع شود، مگر آنچه كه به صورت كنيز در ملك تو در آيد، و خداوند ناظر و مراقب بر هر چيز است» و با اين حكم فشار قبايل عرب را در اختيار همسر از آنان از تو برداشتيم (لا يَحِلُّ لَكَ النِّساءُ مِنْ بَعْدُ وَ لا أَنْ تَبَدَّلَ بِهِنَّ مِنْ أَزْواجٍ وَ لَوْ أَعْجَبَكَ حُسْنُهُنَّ إِلَّا ما مَلَكَتْ يَمِينُكَ وَ كانَ اللَّهُ عَلى كُلِّ شَيْءٍ رَقِيباً).
(آيه 53)-
شأن نزول:
هنگامى كه رسول خدا با «زينب بنت جحش» ازدواج كرد، وليمه نسبتا مفصلى به مردم داد.
انس كه خادم مخصوص پيامبر صلّى اللّه عليه و آله بود مىگويد: پيامبر صلّى اللّه عليه و آله به من دستور داد كه اصحابش را به غذا دعوت كنم، من همه را دعوت كردم، دسته دسته مىآمدند و غذا مىخوردند و از اتاق خارج مىشدند، تا اين كه عرض كردم: اى پيامبر خدا! كسى باقى نمانده كه من او را دعوت نكرده باشم، فرمود: اكنون كه چنين است سفره را جمع كنيد، سفره را برداشتند و جمعيت پراكنده شدند، اما سه نفر همچنان در اتاق پيامبر صلّى اللّه عليه و آله ماندند و مشغول بحث و گفتگو بودند.
آيه نازل شد و دستورات لازم را بيان كرد و نيز از بعضى قرائن استفاده مىشود كه گاهى همسايگان و ساير مردم طبق معمول براى عاريت گرفتن اشيائى نزد بعضى از زنان پيامبر صلّى اللّه عليه و آله مىآمدند براى حفظ حيثيت همسران پيامبر صلّى اللّه عليه و آله آيه نازل شد و به مؤمنان دستور داد كه هرگاه مىخواهند چيزى از آنها بگيرند از پشت پرده بگيرند.
در روايت ديگرى آمده است كه بعضى از مخالفان پيامبر صلّى اللّه عليه و آله گفتند: به خدا سوگند هرگاه او چشم از جهان بپوشد ما با همسران او ازدواج خواهيم كرد! آيه نازل شد و ازدواج با زنان پيامبر صلّى اللّه عليه و آله را بعد از او بكلى ممنوع ساخت، و به اين توطئه نيز پايان داد.
-
RE: سوره احزاب [33]
تفسير:
باز روى سخن در اين آيه به مؤمنان است و بخشى ديگر از احكام اسلام مخصوصا آنچه مربوط به آداب معاشرت با پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و خانواده نبوت بوده است ضمن جملههاى كوتاه و گويا و صريح بيان مىكند.
نخست مىگويد: «اى كسانى كه ايمان آوردهايد! هرگز در اتاقهاى پيامبر سر زده داخل نشويد، مگر اين كه براى صرف غذا به شما اجازه داده شود، (آن هم مشروط به اين كه به موقع وارد شويد) نه اين كه از مدتى قبل بياييد و در انتظار وقت غذا بنشينيد» (يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَدْخُلُوا بُيُوتَ النَّبِيِّ إِلَّا أَنْ يُؤْذَنَ لَكُمْ إِلى طَعامٍ غَيْرَ ناظِرِينَ إِناهُ).
مسلما اين حكم اختصاص به پيامبر ندارد، در هيچ مورد بدون اجازه نبايد وارد خانه كسى شد. به علاوه به هنگامى كه دعوت به طعام مىشوند بايد وقت شناس باشند و مزاحمت بىموقع براى صاحب خانه فراهم نكنند.
سپس به دومين حكم پرداخته، مىگويد: «ولى هنگامى كه دعوت شديد وارد شويد، و هنگامى كه غذا خورديد پراكنده شويد» (وَ لكِنْ إِذا دُعِيتُمْ فَادْخُلُوا فَإِذا طَعِمْتُمْ فَانْتَشِرُوا).
در سومين حكم مىفرمايد: پس از صرف غذا «مجلس انس و گفتگو (در خانه پيامبر و هيچ ميزبان ديگرى) تشكيل ندهيد» (وَ لا مُسْتَأْنِسِينَ لِحَدِيثٍ).
البته ممكن است ميزبان خواهان چنين مجلس انسى باشد در اين صورت مستثناست.
سپس علت اين حكم را چنين بيان مىكند: «اين كار پيامبر را آزار مىداد، اما او از شما شرم مىكرد، ولى خداوند از بيان حق شرم نمىكند و ابا ندارد» (إِنَّ ذلِكُمْ كانَ يُؤْذِي النَّبِيَّ فَيَسْتَحْيِي مِنْكُمْ وَ اللَّهُ لا يَسْتَحْيِي مِنَ الْحَقِّ).
-
RE: سوره احزاب [33]
البته پيامبر خدا نيز از بيان حق در مواردى كه جنبه شخصى و خصوصى نداشت هيچ ابا نمىكرد ولى بيان حق اشخاص از ناحيه خودشان زيبا نيست اما از ناحيه كسان ديگر جالب و زيباست.
سپس چهارمين حكم را در زمينه «حجاب» چنين بيان مىدارد: «و هنگامى كه چيزى از متاع و وسائل زندگى از همسران پيامبر صلّى اللّه عليه و آله بخواهيد از پشت حجاب (پرده) بخواهيد» (وَ إِذا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتاعاً فَسْئَلُوهُنَّ مِنْ وَراءِ حِجابٍ).
روشن است قرار گرفتن همسران پيامبر در معرض ديد مردم (هر چند با حجاب اسلامى باشد) كار خوبى نبود لذا دستور داده شده كه از پشت پرده يا پشت در بگيرند.
قرآن بعد از اين دستور فلسفه آن را چنين بيان مىفرمايد: «اين براى پاكى دلهاى شما و آنان بهتر است» (ذلِكُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِكُمْ وَ قُلُوبِهِنَّ).
پنجمين حكم را به اين صورت بيان مىفرمايد: «شما حق نداريد رسول خدا را آزار دهيد» (وَ ما كانَ لَكُمْ أَنْ تُؤْذُوا رَسُولَ اللَّهِ).
گرچه عمل ايذائى در خود اين آيه منعكس است ولى مفهوم آيه عام است و هر گونه اذيت و آزار را شامل مىشود.
سر انجام ششمين و آخرين حكم را در زمينه حرمت ازدواج با همسران پيامبر بعد از او چنين بيان مىكند: «شما هرگز حق نداريد كه همسران او را بعد از او به همسرى خويش در آوريد كه اين كار در نزد خدا عظيم است» (وَ لا أَنْ تَنْكِحُوا أَزْواجَهُ مِنْ بَعْدِهِ أَبَداً إِنَّ ذلِكُمْ كانَ عِنْدَ اللَّهِ عَظِيماً).
-
RE: سوره احزاب [33]
(آيه 54)- اين آيه به مردم شديدا هشدار داده، مىگويد: «اگر چيزى را آشكار كنيد يا پنهان داريد خداوند از همه امور آگاه است» (إِنْ تُبْدُوا شَيْئاً أَوْ تُخْفُوهُ فَإِنَّ اللَّهَ كانَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيماً).
گمان نكنيد خدا از برنامههاى ايذائى شما نسبت به پيامبرش با خبر نيست، چه آنها كه بر زبان جارى كردند و چه آنها كه در دل تصميم داشتند همه را به خوبى مىداند، و با هر كس متناسب كار و نيّتش رفتار مىكند.
(آيه 55)-
شأن نزول:
بعد از نزول آيه حجاب (آيه گذشته) پدران و فرزندان و بستگان همسران پيامبر صلّى اللّه عليه و آله خدمتش عرض كردند: اى رسول خدا! ما نيز با آنها از پشت پرده سخن گوييم؟
آيه نازل شد و به آنها پاسخ گفت كه اين حكم شامل شما نمىشود.
تفسير:
مواردى كه از قانون حجاب مستثنا است از آنجا كه در آيه گذشته حكم مطلقى در باره حجاب در مورد همسران پيامبر صلّى اللّه عليه و آله آمده بود و اطلاق اين حكم اين توهّم را به وجود مىآورد كه محارم آنها نيز موظف به اجراى آن هستند و تنها از پشت پرده بايد با آنها تماس بگيرند، آيه نازل شد و حكم اين مسأله را شرح داد.
مىفرمايد: «بر آنان [همسران پيامبر] گناهى نيست كه با پدران، فرزندان، برادران، فرزندان برادران، فرزندان خواهران خود، و زنان مسلمان، و بردگان خود» بدون حجاب تماس داشته باشد (لا جُناحَ عَلَيْهِنَّ فِي آبائِهِنَّ وَ لا أَبْنائِهِنَّ وَ لا إِخْوانِهِنَّ وَ لا أَبْناءِ إِخْوانِهِنَّ وَ لا أَبْناءِ أَخَواتِهِنَّ وَ لا نِسائِهِنَّ وَ لا ما مَلَكَتْ أَيْمانُهُنَّ).
و به تعبير ديگر محارم آنها كه منحصر در اين شش گروهند مستثنا مىباشند.
و در پايان آيه همسران پيامبر صلّى اللّه عليه و آله را مخاطب ساخته، مىگويد: «تقوا را پيشه كنيد كه خداوند بر هر چيزى آگاه است» و هيچ چيز بر او مخفى و پنهان نيست (وَ اتَّقِينَ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ كانَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيداً).
چه اين كه حجاب و پرده، و مانند اينها همه وسائلى براى حفظ از گناه بيش نيست، ريشه اصلى همان تقواست كه اگر نباشد حتى اين وسائل نيز سودى نخواهد بخشيد.
-
RE: سوره احزاب [33]
(آيه 56)- سلام و درود بر پيامبر صلّى اللّه عليه و آله: به دنبال بحثهايى كه در آيات گذشته پيرامون حفظ حرمت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و عدم ايذاء او آمده در اينجا نخست سخن از علاقه خاص خداوند و فرشتگان نسبت به پيامبر صلّى اللّه عليه و آله مىگويد، و بعد در اين زمينه دستور به مؤمنان مىدهد، و سپس عواقب دردناك و شوم آزار دهندگان پيامبر صلّى اللّه عليه و آله را مطرح مىسازد و در آخرين مرحله گناه بزرگ كسانى را كه از طريق تهمت مؤمنان را ايذاء كنند بازگو مىكند.
نخست مىفرمايد: «خداوند و فرشتگان بر پيامبر رحمت و درود مىفرستند» (إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ).
مقام پيامبر صلّى اللّه عليه و آله آن قدر والاست كه آفريدگار عالم هستى و تمام فرشتگانى كه تدبير اين جهان به فرمان حق بر عهده آنها گذارده شده است بر او درود مىفرستند، اكنون كه چنين است شما نيز با اين پيام جهان هستى هماهنگ شويد، «اى كسانى كه ايمان آوردهايد! بر او درود بفرستيد و سلام بگوييد و در برابر فرمان او تسليم باشيد» (يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِيماً).
او يك گوهر گرانقدر عالم آفرينش است، و اگر به لطف الهى در دسترس شما قرار گرفته مبادا ارزانش بشمريد، مبادا ارج و مقام او را در پيشگاه پروردگار و در نزد فرشتگان همه آسمانها فراموش كنيد.
قابل توجه اين كه در باره كيفيت صلوات بر پيامبر صلّى اللّه عليه و آله در روايات بىشمارى كه از طرق اهل سنت و اهل بيت رسيده صريحا آمده است كه «آل محمّد» را به هنگام صلوات بر «محمّد» بيفزاييد.
به اين صورت: «اللّهمّ صلّ على محمّد و آل محمّد».
-
RE: سوره احزاب [33]
(آيه 57)- اين آيه در حقيقت نقطه مقابل آيه گذشته را بيان مىكند، مىگويد: «كسانى كه خدا و پيامبرش را ايذاء مىكنند خداوند آنها را در دنيا و آخرت از رحمت خود دور مىسازد و براى آنان عذاب خوار كنندهاى آماده كرده است» (إِنَّ الَّذِينَ يُؤْذُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ وَ أَعَدَّ لَهُمْ عَذاباً مُهِيناً).
منظور از «ايذاء پروردگار» همان كفر و الحاد است كه خدا را به خشم مىآورد و اما ايذاء پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله مفهوم وسيعى دارد، و هر گونه كارى كه او را آزار دهد شامل مىشود.
حتى از رواياتى كه در ذيل آيه وارد شده چنين استفاده مىشود كه آزار خاندان پيامبر صلّى اللّه عليه و آله مخصوصا على عليه السّلام و دخترش فاطمه زهرا عليها السّلام نيز مشمول همين آيه بوده است.
رسول خدا فرمود: «فاطمه پارهاى از تن من است هر چه او را آزار دهد مرا مىآزارد».
شبيه همين معنى در باره على عليه السّلام نيز از پيامبر گرامى اسلام صلّى اللّه عليه و آله نقل شده است.
(آيه 58)- اين آيه از ايذاء مؤمنان سخن مىگويد و براى آن بعد از ايذاء خدا و پيامبر صلّى اللّه عليه و آله اهميت فوق العادهاى قائل مىشود، مىفرمايد: «و كسانى كه مردان و زنان با ايمان را به خاطر كارى كه انجام ندادهاند آزار مىدهند، متحمل بهتان و گناه آشكارى شدهاند» (وَ الَّذِينَ يُؤْذُونَ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِناتِ بِغَيْرِ مَا اكْتَسَبُوا فَقَدِ احْتَمَلُوا بُهْتاناً وَ إِثْماً مُبِيناً).
چرا كه مؤمن از طريق ايمان پيوندى با خدا و پيامبرش دارد، و به همين دليل در اينجا در رديف خدا و پيامبرش قرار گرفته است.
در حديثى كه «امام على بن موسى الرضا» از جدش پيامبر نقل كرده چنين آمده است: «كسى كه مرد يا زن مسلمانى را بهتان زند يا در باره او سخنى بگويد كه در او نيست خداوند او را در قيامت روى تلى از آتش قرار مىدهد تا از عهده آنچه گفته بر آيد»!
-
RE: سوره احزاب [33]
(آيه 59)-
شأن نزول:
آن ايام زنان مسلمان به مسجد مىرفتند و پشت سر پيامبر صلّى اللّه عليه و آله نماز مىگذاردند، هنگام شب موقعى كه براى نماز مغرب و عشاء مىرفتند بعضى از جوانان هرزه و اوباش بر سر راه آنها مىنشستند و با مزاح و سخنان ناروا آنها را آزار مىدادند و مزاحم آنان مىشدند.
آيه نازل شد و به آنها دستور داد حجاب خود را بطور كامل رعايت كنند تا به خوبى شناخته شوند و كسى بهانه مزاحمت پيدا نكند.
تفسير:
اخطار شديد به مزاحمان و شايعه پراكنان! به دنبال نهى از ايذاء رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و مؤمنان در آيات گذشته، در اينجا روى يكى از موارد ايذاء تكيه كرده و براى پيشگيرى از آن از دو طريق اقدام مىكند.
در قسمت اول مىگويد: «اى پيامبر! به همسران و دخترانت و زنان مؤمنين بگو: جلبابها [روسرىهاى بلند] خود را بر خويش فرو افكنند اين كار براى اين كه شناخته شوند و مورد آزار قرار نگيرند بهتر است» و اگر تاكنون خطا و كوتاهى از آنها سر زده توبه كنند (يا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِأَزْواجِكَ وَ بَناتِكَ وَ نِساءِ الْمُؤْمِنِينَ يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلَابِيبِهِنَّ ذلِكَ أَدْنى أَنْ يُعْرَفْنَ فَلا يُؤْذَيْنَ).
هدف اين است كه زنان مسلمان در پوشيدن حجاب سهلانگار و بىاعتنا نباشند مثل بعضى از زنان بىبندوبار كه در عين داشتن حجاب آن چنان بىپروا و لاابالى هستند كه غالبا قسمتهايى از بدنهاى آنان نمايان است و همين معنى توجه افراد هرزه را به آنها جلب مىكند.
و از آنجا كه نزول اين حكم، جمعى از زنان با ايمان را نسبت به گذشته پريشان مىساخت، در پايان آيه مىافزايد: «خداوند همواره آمرزنده و مهربان است» (وَ كانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِيماً).
هر گاه از شما تاكنون در اين امر كوتاهى شده چون بر اثر جهل و نادانى بوده است خداوند شما را خواهد بخشيد، توبه كنيد و به سوى او باز گرديد، و وظيفه عفت و پوشش را به خوبى انجام دهيد.
-
RE: سوره احزاب [33]
(آيه 60)-
شأن نزول:
گروهى از منافقين در مدينه بودند و انواع شايعات را پيرامون پيامبر صلّى اللّه عليه و آله به هنگامى كه به بعضى از غزوات مىرفت در ميان مردم منتشر مىساختند، گاه مىگفتند: پيامبر كشته شده، و گاه مىگفتند: اسير شده، مسلمانانى كه توانايى جنگ را نداشتند و در مدينه مانده بودند سخت ناراحت مىشدند، شكايت نزد پيامبر صلّى اللّه عليه و آله آوردند.
آيه نازل شد و سخت اين شايعه پراكنان را تهديد كرد.
تفسير:
به دنبال دستورى كه در آيه پيش به زنان با ايمان داده شد به بعد ديگر اين مسأله يعنى فعاليتهاى موذيانه اراذل و اوباش پرداخته، مىگويد: «اگر منافقان و كسانى كه در قلبشان بيمارى است و نيز كسانى كه اخبار دروغ در مدينه پخش مىكنند دست از كارشان بر ندارند ما تو را بر ضد آنان مىشورانيم (و با يك حمله عمومى تو را بر آنها مسلّط خواهيم ساخت) سپس جز مدت كوتاهى نمىتوانند در كنار تو در اين شهر بمانند»! (لَئِنْ لَمْ يَنْتَهِ الْمُنافِقُونَ وَ الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَ الْمُرْجِفُونَ فِي الْمَدِينَةِ لَنُغْرِيَنَّكَ بِهِمْ ثُمَّ لا يُجاوِرُونَكَ فِيها إِلَّا قَلِيلًا).
(آيه 61)- و هنگامى كه از اين شهر رانده شدند و از تحت حمايت حكومت اسلامى طرد گشتند «از همه جا طرد مىشوند، و هر جا يافته شوند گرفته خواهند شد و به سختى به قتل خواهند رسيد»! (مَلْعُونِينَ أَيْنَما ثُقِفُوا أُخِذُوا وَ قُتِّلُوا تَقْتِيلًا).
اشاره به اين كه بعد از اين حمله عمومى در هيچ جا در امان نخواهند بود، و آنها را با دقت جستجو و پيدا مىكنند و به ديار عدم فرستاده مىشوند.
-
RE: سوره احزاب [33]
(آيه 62)- سپس در اين آيه مىافزايد: اين دستور تازهاى نيست، «اين سنتى است الهى و هميشگى كه در اقوام پيشين بوده است» كه هر گاه گروههاى خرابكار بىشرمى و توطئه را از حد بگذرانند فرمان حمله عمومى به آنها صادر مىشود (سُنَّةَ اللَّهِ فِي الَّذِينَ خَلَوْا مِنْ قَبْلُ).
و چون اين حكم يك سنت الهى است هرگز دگرگون نخواهد شد چرا كه «براى سنت خداوند تبديل و تغييرى نمىيابى» (وَ لَنْ تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ تَبْدِيلًا).
اين تعبير در حقيقت جدى بودن اين تهديد را مشخص مىكند كه بدانند مطلب كاملا قطعى و ريشهدار است و تغيير و تبديل در آن راه ندارد، يا بايد به اعمال ننگين خود پايان دهند و يا در انتظار چنين سر نوشت دردناكى باشند.
اين حكم مانند ساير احكام اسلامى اختصاص به زمان و مكان و اشخاصى ندارد.
اگر به راستى سمپاشى و توطئه از حد بگذرد و به صورت يك جريان در آيد، و جامعه اسلامى را با خطرات جدى رو برو سازد حكومت اسلامى مىتواند دستور آيات فوق را كه به پيامبر صلّى اللّه عليه و آله داده شده است به اجرا در آورد، و مردم را براى در هم كوبيدن ريشههاى فساد بسيج كند؟!
(آيه 63)- مىپرسند: قيامت كى بر پا مىشود؟ آيات گذشته سخن از توطئههاى منافقان و اشرار مىگفت، در اينجا به يكى ديگر از برنامههاى مخرب آنها اشاره شده است كه گاه به عنوان استهزاء و يا به منظور ايجاد شك و ترديد در قلوب ساده دلان اين سؤال را مطرح مىكردند كه قيامت با آن همه اوصافى كه محمّد از آن خبر مىدهد كى بر پا مىشود؟
مىفرمايد: «مردم از تو پيرامون زمان قيام قيامت سؤال مىكنند» (يَسْئَلُكَ النَّاسُ عَنِ السَّاعَةِ).
سپس به آنها چنين پاسخ مىگويد: «بگو: (اى پيامبر!) آگاهى بر اين موضوع تنها نزد خداست» و هيچ كس جز او از اين موضوع آگاه نيست (قُلْ إِنَّما عِلْمُها عِنْدَ اللَّهِ). حتى پيامبران مرسل و فرشتگان مقرب نيز از آن بىخبرند.
و به دنبال آن مىافزايد: «چه مىدانى؟ شايد قيام قيامت نزديك باشد» (وَ ما يُدْرِيكَ لَعَلَّ السَّاعَةَ تَكُونُ قَرِيباً).
-
RE: سوره احزاب [33]
(آيه 64)- سپس به تهديد كافران و گوشهاى از مجازات دردناك آنها پرداخته، مىفرمايد: «خداوند كافران را از رحمت خود دور ساخته و براى آنان آتش سوزانندهاى فراهم كرده است» (إِنَّ اللَّهَ لَعَنَ الْكافِرِينَ وَ أَعَدَّ لَهُمْ سَعِيراً).
(آيه 65)- «آنها جاودانه در اين آتش سوزان خواهند ماند و سر پرست و ياورى نخواهند يافت» (خالِدِينَ فِيها أَبَداً لا يَجِدُونَ وَلِيًّا وَ لا نَصِيراً).
تفاوت ميان «ولىّ» و «نصير» در اينجاست كه «ولىّ» انجام تمام كار را بر عهده مىگيرد ولى «نصير» كسى است كه انسان را كمك مىدهد تا به مقصود خود برسد، اما اين كافران در قيامت نه وليى دارند و نه نصيرى.
(آيه 66)- سپس قسمت ديگرى از عذاب دردناك آنها را در قيامت بيان كرده، مىفرمايد: «روزى را به خاطر بياور كه صورتهاى آنها در آتش دوزخ دگرگون مىشود» (يَوْمَ تُقَلَّبُ وُجُوهُهُمْ فِي النَّارِ).
اين دگرگونى يا از نظر رنگ چهرههاست كه گاه سرخ و كبود مىشود و گاه زرد و پژمرده، و يا از نظر قرار گرفتن بر شعلههاى آتش است كه گاه اين سمت صورت آنها بر آتش قرار مىگيرد، و گاه سمت ديگر (نعوذ باللّه).
اينجاست كه فريادهاى حسرت بارشان بلند مىشود و «مىگويند: اى كاش ما خدا و پيامبرش را اطاعت كرده بوديم» (يَقُولُونَ يا لَيْتَنا أَطَعْنَا اللَّهَ وَ أَطَعْنَا الرَّسُولَا).
كه اگر اطاعت مىكرديم چنين سر نوشت دردناكى در انتظار ما نبود.
(آيه 67)- «و مىگويند: پروردگارا! ما از رؤسا و بزرگترهاى خود اطاعت كرديم پس آنها ما را گمراه ساختند» (وَ قالُوا رَبَّنا إِنَّا أَطَعْنا سادَتَنا وَ كُبَراءَنا فَأَضَلُّونَا السَّبِيلَا).
(آيه 68)- در اينجا اين دوزخيان گمراه به هيجان مىآيند و مجازات شديد گمراه كنندگان خود را از خدا مىخواهند و مىگويند: «پروردگارا! آنها را دو چندان عذاب كن» عذابى بر گمراهيشان و عذابى بر گمراه كردن ما! (رَبَّنا آتِهِمْ ضِعْفَيْنِ مِنَ الْعَذابِ).
«و آنها را لعن كن لعن بزرگى»! (وَ الْعَنْهُمْ لَعْناً كَبِيراً).
مسلما آنها مستحق عذاب و لعن هستند ولى «عذاب مضاعف» و «لعن كبير» به خاطر تلاش و كوششى است كه براى گمراه كردن ديگران داشتهاند.
-
RE: سوره احزاب [33]
(آيه 69)- چه نسبتهاى ناروا به موسى (ع) دادند؟ به دنبال بحثهايى كه پيرامون احترام مقام پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و ترك هر گونه ايذاء نسبت به آن حضرت در آيات گذشته آمد، در اينجا روى سخن را به مؤمنان كرده، مىگويد: «اى كسانى كه ايمان آوردهايد! مانند كسانى نباشيد كه موسى را اذيت و آزار كردند، اما خدا او را از همه نسبتهاى ناروا مبرّا و پاك نمود، و او در پيشگاه خدا آبرومند و بزرگ منزلت بود» (يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَكُونُوا كَالَّذِينَ آذَوْا مُوسى فَبَرَّأَهُ اللَّهُ مِمَّا قالُوا وَ كانَ عِنْدَ اللَّهِ وَجِيهاً).
انتخاب موسى از ميان تمام پيامبرانى كه مورد ايذاء قرار گرفتند به خاطر آن است كه موذيان بنى اسرائيل بيش از هر پيامبرى او را آزار دادند.
منظور از ايذاء موسى (ع) در اينجا يك حكم كلى و جامع است زيرا بنى اسرائيل از جنبههاى مختلف موسى (ع) را ايذاء كردند، ايذاءهائى كه بىشباهت به آزار بعضى از مردم مدينه نسبت به پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله نبود مانند پخش شايعات و نقل اكاذيب و نسبت ناروايى كه به همسر پيامبر صلّى اللّه عليه و آله دادند كه شرح آن در تفسير سوره نور ذيل آيات 11 تا 20 گذشت.
از اين آيه مىتوان استفاده كرد كه هر گاه كسى در پيشگاه خدا وجيه و صاحب قدر و منزلت باشد خدا به دفاع از او در برابر افراد موذى كه نسبتهاى ناروا به او مىدهند مىپردازد.
(آيه 70)- سخن حق بگوييد تا اعمالتان اصلاح شود: اين آيه به دنبال بحثهايى كه در باره شايعه پراكنان و موذيان بدزبان گذشت دستورى صادر مىكند كه در حقيقت درمان اين درد بزرگ اجتماعى است، مىگويد: «اى كسانى كه ايمان آوردهايد! تقواى الهى پيشه كنيد، و سخن حق بگوييد ...» (يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ قُولُوا قَوْلًا سَدِيداً).
«قول سديد» سخنى است كه همچون يك سد محكم جلو امواج فساد و باطل را مىگيرد.
-
RE: سوره احزاب [33]
(آيه 71)- اين آيه نتيجه «قول سديد» و سخن حق را چنين بيان مىفرمايد:
«تا كارهاى شما را اصلاح كند و گناهانتان را بيامرزد» (يُصْلِحْ لَكُمْ أَعْمالَكُمْ وَ يَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ).
در حقيقت تقوا پايه اصلاح زبان و سر چشمه گفتار حق است، و گفتار حق يكى از عوامل مؤثر اصلاح اعمال، و اصلاح اعمال سبب آمرزش گناهان است، چرا كه «إِنَّ الْحَسَناتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئاتِ اعمال نيك گناهان را از بين مىبرند». (هود/ 114).
در پايان آيه مىافزايد: «و هر كس اطاعت خدا و رسولش كند به رستگارى (و پيروزى) عظيمى دست يافته است» (وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ فازَ فَوْزاً عَظِيماً).
چه رستگارى و پيروزى از اين برتر و بالاتر كه اعمال انسان پاك گردد، و گناهانش بخشوده شود و در پيشگاه خدا رو سفيد گردد؟!
-
RE: سوره احزاب [33]
(آيه 72)- حمل امانت الهى بزرگترين افتخار بشر: اين آيه و آيه بعد كه آخرين آيات سوره احزاب است مسائل مهمى را كه در اين سوره در زمينه ايمان، عمل صالح، جهاد، ايثار، عفت، ادب، و اخلاق آمده است تكميل مىكند، و نشان مىدهد كه انسان چگونه داراى موقعيت بسيار ممتازى است كه مىتواند حامل رسالت عظيم الهى باشد.
نخست بزرگترين و مهمترين امتياز انسان را بر تمام جهان خلقت بيان فرموده، مىگويد: «ما امانت (تعهد، تكليف، و ولايت الهيه) را بر آسمانها و زمين و كوهها عرضه داشتيم» (إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمانَةَ عَلَى السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبالِ).
«اما آنها (موجودات عظيم و بزرگ عالم خلقت) از حمل آن سر بر تافتند و از آن هراسيدند» (فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَها وَ أَشْفَقْنَ مِنْها).
بديهى است ابا كردن آنان از سر استكبار نبود بلكه ابا كردن آنها توأم با اشفاق يعنى ترس و هراس آميخته با توجه و خضوع بود.
«اما انسان (اين اعجوبه عالم آفرينش جلو آمد و) آن را بر دوش كشيد»! (وَ حَمَلَهَا الْإِنْسانُ).
ولى افسوس كه «او بسيار ظالم و جاهل بود» چون قدر اين مقام عظيم را نشناخت و به خود ستم كرد! (إِنَّهُ كانَ ظَلُوماً جَهُولًا).
-
RE: سوره احزاب [33]
«امانت الهى» همان قابليت تكامل به صورت نامحدود، آميخته با اراده و اختيار، و رسيدن به مقام انسان كامل و بنده خاص خدا و پذيرش ولايت الهيه است.
اما منظور از «عرضه داشتن» اين امانت به آسمانها و زمين و كوهها همان مقايسه نمودن است يعنى هنگامى كه اين امانت، با استعداد آنها مقايسه شد آنها به زبان حال و استعداد عدم شايستگى خويش را براى پذيرش اين امانت بزرگ اعلام كردند.
به اين ترتيب آسمانها و زمين و كوهها همه با زبان حال فرياد كشيدند كه حمل اين امانت از عهده ما خارج است.
ولى انسان آن چنان آفريده شده بود كه مىتوانست تعهد و مسؤوليت را بر دوش كشد، و ولايت الهيه را پذيرا گردد، و در جاده عبوديت و كمال به سوى معبود لايزال سير كند، و اين راه را با پاى خود و با استمداد از پروردگارش بسپرد.
البته اين پذيرش يك پذيرش قراردادى و تشريفاتى نبوده، بلكه پذيرشى است تكوينى بر حسب عالم استعداد.
اما توصيف انسان به «ظلوم» و «جهول» به خاطر فراموش كارى غالب انسانها و ظلم كردن بر خودشان و عدم آگاهى از قدر و منزلت آدمى است، همان كارى كه از آغاز در نسل آدم به وسيله «قابيل» و خط قابليان شروع شد و هم اكنون نيز ادامه دارد.
(آيه 73)- اين آيه در حقيقت بيان علت عرضه اين امانت به انسان است، بيان اين واقعيت است كه افراد انسان بعد از حمل اين امانت بزرگ الهى به سه گروه تقسيم شدند: منافقان، مشركان و مؤمنان، مىفرمايد: «هدف اين بوده كه خداوند، مردان منافق و زنان منافق، و مردان مشرك و زنان مشرك را عذاب كند و كيفر دهد، و نيز خداوند بر مردان با ايمان و زنان با ايمان رحمت فرستد و خداوند آمرزنده و مهربان است» (لِيُعَذِّبَ اللَّهُ الْمُنافِقِينَ وَ الْمُنافِقاتِ وَ الْمُشْرِكِينَ وَ الْمُشْرِكاتِ وَ يَتُوبَ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِناتِ وَ كانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِيماً).
«پايان سوره احزاب»