-
RE: سوره شعراء [26]
(آيه 128)- قرآن در اين بخش از سر گذشت هود و قوم عاد بر چهار قسمت تكيه كرده است: نخست محتواى دعوت هود كه در ضمن آيات گذشته خوانديم.
سپس به انتقاد از كژيها و اعمال نادرست آنها پرداخته و سه موضوع را به آنها ياد آورى مىكند، مىگويد: «آيا شما بر هر مكان مرتفعى نشانهاى از روى هوى و هوس مىسازيد»؟! (أَ تَبْنُونَ بِكُلِّ رِيعٍ آيَةً تَعْبَثُونَ).
اين قوم متمكن و ثروتمند براى خود نمايى و تفاخر بر ديگران بناهايى بر نقاط مرتفع كوهها و تپهها، (همچون برج و مانند آن) مىساختند كه هيچ هدف صحيحى براى آن نبود جز اين كه توجه ديگران را به آن جلب كنند و قدرت و نيروى خود را به رخ سايرين بكشند.
(آيه 129)- بار ديگر به انتقاد ديگرى از آنها پرداخته، مىگويد: «شما قصرها و قلعههاى زيبا و محكم مىسازيد، آن چنان كه گويى در دنيا جاودانه خواهيد ماند» (وَ تَتَّخِذُونَ مَصانِعَ لَعَلَّكُمْ تَخْلُدُونَ). آرى! چنين ساختمانهاى غفلتزا و غرور آفرين مسلما مذموم است.
در حديثى از پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله مىخوانيم كه فرمود: «هر بنايى در روز قيامت وبال صاحب آن است، مگر آن مقدار كه انسان از آن ناگزير است»!
(آيه 130)- سپس به انتقاد ديگر در رابطه با بىرحمى قوم عاد به هنگام نزاع و جدال پرداخته، مىگويد: «شما به هنگامى كه كسى را مجازات مىكنيد از حد تجاوز كرده و همچون جباران كيفر مىدهيد» (وَ إِذا بَطَشْتُمْ بَطَشْتُمْ جَبَّارِينَ).
ممكن است كسى كارى كند كه مستوجب عقوبت باشد، اما هرگز نبايد قدم از جاده حق و عدالت فراتر نهيد.
اين سه آيه نشان مىدهد كه آن چنان عشق دنيا بر آنها مسلط شده بود كه از راه و رسم بندگى خارج شده و در دنيا پرستى غرق بودند.
(آيه 131)- بعد از بيان اين انتقادهاى سهگانه بار ديگر آنها را به تقوا دعوت كرده، مىگويد: «اكنون كه چنين است تقوا پيشه كنيد و از خدا بترسيد و دستور مرا اطاعت نماييد» (فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُونِ).
-
RE: سوره شعراء [26]
(آيه 132)- سپس به بخش سوم از بيان هود مىرسيم كه تشريح نعمتهاى الهى بر بندگان است، تا از اين راه، حس شكر گزارى آنها را تحريك كند، شايد به سوى خدا آيند.
و در اين زمينه از روش اجمال و تفصيل كه براى دلنشين كردن بحثها بسيار مفيد است استفاده مىكند، نخست روى سخن را به آنها كرده، مىگويد: «و از خدايى بپرهيزيد كه شما را به نعمتهايى كه مىدانيد امداد كرد» و بطور مداوم و منظم آنها را در اختيار شما نهاد (وَ اتَّقُوا الَّذِي أَمَدَّكُمْ بِما تَعْلَمُونَ).
(آيه 133)- سپس بعد از اين بيان كوتاه به شرح و تفصيل آن پرداخته، مىگويد:
«شما را به چهار پايان و پسران (لايق و برومند) امداد كرد» (أَمَدَّكُمْ بِأَنْعامٍ وَ بَنِينَ).
(آيه 134)- بعد مىافزايد: «و باغهاى خرم و سر سبز و چشمههاى آب جارى» در اختيارتان قرار داديم (وَ جَنَّاتٍ وَ عُيُونٍ).
و به اين ترتيب زندگى شما را هم از نظر نيروى انسانى، هم كشاورزى و باغدارى، و هم دامدارى و وسائل حمل و نقل پربار ساختيم، ولى چه شد كه بخشنده اين همه نعمتها را فراموش كرديد، شب و روز بر سر سفره او نشستيد و او را نشناختيد.
(آيه 135)- سپس به آخرين مرحله از سخنانش پرداخته و آنها را به كيفر الهى تهديد و انذار كرده، مىگويد: اگر كفران كنيد «من بر شما از عذاب روز بزرگ مىترسم» (إِنِّي أَخافُ عَلَيْكُمْ عَذابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ).
روزى كه نتيجه آن همه ظلم و ستم و غرور و استكبار و هوى پرستى و بيگانگى از پروردگار را با چشم خود خواهيد ديد.
(آيه 136)- ما را اندرز مده كه در ما اثر نمىكند! در آيات پيشين گفتگوهاى پر مغز پيامبر دلسوز، «هود» را با قوم سر كش «عاد» ديديم، اكنون پاسخهاى نامعقول و موذيانه آن قوم را بررسى كنيم.
قرآن مىگويد: «آنها [- قوم عاد] گفتند: (بيهوده خود را خسته مكن) براى ما تفاوت نمىكند چه ما را انذار كنى يا نكنى» در دل ما كمترين اثرى نخواهد گذارد! (قالُوا سَواءٌ عَلَيْنا أَ وَعَظْتَ أَمْ لَمْ تَكُنْ مِنَ الْواعِظِينَ).
-
RE: سوره شعراء [26]
(آيه 137)- اما آنچه را تو به ما ايراد مىكنى جاى ايراد نيست «اين همان روش (و افسانههاى) پيشينيان است» (إِنْ هذا إِلَّا خُلُقُ الْأَوَّلِينَ).
(آيه 138)- و بر خلاف گفته تو «و ما هرگز مجازات نخواهيم شد» نه در اين جهان و نه در جهان ديگر! (وَ ما نَحْنُ بِمُعَذَّبِينَ).
(آيه 139)- و به دنبال اين سخن، قرآن سر نوشت دردناك اين قوم را چنين بيان مىكند: «آنها هود را تكذيب كردند، پس ما هم نابودشان كرديم» (فَكَذَّبُوهُ فَأَهْلَكْناهُمْ).
و در پايان اين ماجرا همان دو جمله پر محتواى عبرتانگيزى را مىگويد كه در پايان داستان نوح و ابراهيم و موسى بيان شد.
مىفرمايد: «در اين سر گذشت، آيه و نشانه روشنى است (از قدرت خدا، از استقامت پيامبران، و از سر انجام شومى كه دامنگير سر كشان و جباران گرديد) ولى با اين همه باز بيشتر آنها ايمان نياوردند» (إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَةً وَ ما كانَ أَكْثَرُهُمْ مُؤْمِنِينَ).
(آيه 140)- «و پروردگار تو قدرتمند و شكستناپذير، و رحيم و مهربان است» (وَ إِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ).
به اندازه كافى مدارا مىكند، فرصت مىدهد، دلائل روشن براى هدايت گمراهان ارائه مىكند، اما به هنگام مجازات چنان محكم مىگيرد كه مجال فرار براى احدى باقى نمىماند!
(آيه 141)- پنجمين بخش از داستان انبيا كه در اين سوره آمده، سر گذشت فشرده و كوتاهى از قوم «ثمود» و پيامبرشان «صالح» است كه در سر زمينى به نام «وادى القرى» ميان «مدينه» و «شام» زندگى مرفهى داشتند.
سر آغاز اين داستان كاملا شبيه داستان «قوم عاد» و «نوح» است، و نشان مىدهد چگونه تاريخ تكرار مىگردد، مىفرمايد: «قوم ثمود رسولان خدا را تكذيب كردند» (كَذَّبَتْ ثَمُودُ الْمُرْسَلِينَ).
-
RE: سوره شعراء [26]
(آيه 142)- و بعد از ذكر اين اجمال به تفصيل پرداخته، مىگويد: «در آن هنگام كه برادر دلسوزشان صالح به آنها گفت: آيا پرهيز كارى پيشه نمىكنيد»؟! (إِذْ قالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ صالِحٌ أَ لا تَتَّقُونَ).
(آيه 143)- سپس براى معرفى خويش مىگويد: «من براى شما فرستادهاى امينم، (إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمِينٌ) و سوابق من در ميان شما شاهد گوياى اين مدعاست.
(آيه 144)- «بنا بر اين تقوا پيشه كنيد و از خدا بترسيد و مرا اطاعت كنيد» كه جز رضاى خدا و خير و سعادت شما چيزى براى من مطرح نيست (فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُونِ).
(آيه 145)- و به همين دليل «من مزد و پاداشى در برابر اين دعوت از شما نمىطلبم» و چشم داشتى از شما ندارم (وَ ما أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ).
من براى ديگرى كارى مىكنم و پاداشم بر اوست، آرى «اجر و پاداش من تنها بر پروردگار عالميان است» (إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلى رَبِّ الْعالَمِينَ).
(آيه 146)- سپس در بخش ديگرى انگشت روى نقطههاى حساس و قابل انتقاد زندگى آنها گذارده، و آنان را در يك محاكمه وجدانى محكوم مىكند.
مىگويد: «آيا شما تصور مىكنيد هميشه در نهايت امنيت در نعمتهايى كه اينجاست مىمانيد» (أَ تُتْرَكُونَ فِي ما هاهُنا آمِنِينَ).
آيا چنين مىپنداريد كه اين زندگى مادى و غفلتزا جاودانى است، و دست مرگ و انتقام و كيفر گريبانتان را نخواهد گرفت؟!
(آيه 147)- سپس با استفاده از روش اجمال و تفصيل جمله سر بسته گذشته خود را چنين تشريح مىكند، مىگويد: شما گمان مىكنيد «در اين باغها و چشمهها» ... (فِي جَنَّاتٍ وَ عُيُونٍ).
-
RE: سوره شعراء [26]
(آيه 148)- «و در اين زراعتها و نخلها كه ميوههاى شيرين و شاداب و رسيده دارند» براى هميشه خواهيد ماند؟ (وَ زُرُوعٍ وَ نَخْلٍ طَلْعُها هَضِيمٌ).
(آيه 149)- سپس به خانههاى محكم و مرفّه آنها پرداخته، مىگويد: «و شما از كوهها خانههايى مىتراشيد و در آن به عيش و نوش مىپردازيد» (وَ تَنْحِتُونَ مِنَ الْجِبالِ بُيُوتاً فارِهِينَ).
(آيه 150)- حضرت صالح بعد از ذكر اين انتقادها به بخش سوم از سخنانش پرداخته، و به آنها هشدار مىدهد: «پس از مخالفت فرمان خدا بپرهيزيد و مرا اطاعت كنيد» (فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُونِ).
-
RE: سوره شعراء [26]
(آيه 151)- «و فرمان مسرفان را اطاعت نكنيد» (وَ لا تُطِيعُوا أَمْرَ الْمُسْرِفِينَ).
(آيه 152)- «همانها كه در زمين فساد مىكنند و هرگز اصلاح نمىكنند» (الَّذِينَ يُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ وَ لا يُصْلِحُونَ).
«اسراف» همان تجاوز از حدّ قانون آفرينش و قانون تشريع است و در يك نظام صحيح هر گونه تجاوز از حد موجب فساد و از هم گسيختگى مىشود، و به تعبير ديگر سر چشمه فساد، اسراف است و نتيجه اسراف فساد.
(آيه 153)- لجاجت و سر سختى قوم صالح: در آيات گذشته منطق مستدل و خير خواهانه صالح را در برابر قوم گمراه شنيديد، اكنون در اينجا، منطق قوم را در برابر او بشنويد.
آنها «گفتند: اى صالح! تو مسحور شدهاى و عقل خود را از دست دادهاى» لذا سخنان ناموزونى مىگويى! (قالُوا إِنَّما أَنْتَ مِنَ الْمُسَحَّرِينَ).
(آيه 154)- از اين گذشته «تو فقط بشرى همچون مايى» (ما أَنْتَ إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُنا). و هيچ عقلى اجازه نمىدهد از انسانى همچون خودمان اطاعت كنيم! «اگر راست مىگويى آيت و نشانهاى بياور» تا ما به تو ايمان بياوريم (فَأْتِ بِآيَةٍ إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ).
(آيه 155)- به هر حال اين گروه سر كش، نه به خاطر حق طلبى كه به خاطر بهانه جويى تقاضاى معجزه كردند، و بايد به آنها اتمام حجت مىشد، لذا صالح به دستور خداوند «گفت: اين ناقهاى است كه براى او سهمى از آب قريه است، و براى شما سهم روز معينى» (قالَ هذِهِ ناقَةٌ لَها شِرْبٌ وَ لَكُمْ شِرْبُ يَوْمٍ مَعْلُومٍ).
اين «ناقه» يك شتر عادى و معمولى نبوده است و بطرز معجزآسايى از دل كوه بر آمد، و از ويژگيهاى آن اين بود كه يك روز آب آبادى را به خود تخصيص مىداد و مىنوشيد.
-
RE: سوره شعراء [26]
(آيه 156)- به هر حال صالح مأمور بود كه به آنها اعلام كند اين شتر عجيب و خارق العاده را كه نشانهاى از قدرت بىپايان خداست به حال خود رها كنند، و دستور داد: «كمترين آزارى به آن نرسانيد كه (اگر چنين كنيد) عذاب روز عظيم شما را فرو خواهد گرفت» (وَ لا تَمَسُّوها بِسُوءٍ فَيَأْخُذَكُمْ عَذابُ يَوْمٍ عَظِيمٍ).
(آيه 157)- البته قوم سر كشى كه حاضر به بيدارى فريب خوردگان نبودند و آگاهى مردم را مزاحم منافع خود مىدانستند، توطئه از ميان بردن ناقه را طرح كردند و «سر انجام بر آن (ناقه) حمله نموده (و با يك يا چند ضربه) آن را از پا در آوردند، و سپس از كرده خود پشيمان شدند» چرا كه عذاب الهى را در چند قدمى خود احساس مىكردند (فَعَقَرُوها فَأَصْبَحُوا نادِمِينَ).
(آيه 158)- چون طغيانگرى آنها از حد گذشت و عملا نشان دادند كه آماده پذيرش حق نيستند اراده خدا بر اين قرار گرفت كه زمين را از لوث وجودشان پاك كند «در اين هنگام عذاب الهى آنها را فرو گرفت» (فَأَخَذَهُمُ الْعَذابُ).
قرآن در پايان اين ماجرا همان مىگويد كه در پايان ماجراى قوم هود و نوح و ابراهيم بيان كرد، مىفرمايد: «در اين سر گذشت (قوم صالح و آن همه پايمردى و تحمل اين پيامبر بزرگ و آن منطق شيوا، و نيز سر سختى و لجاجت و مخالفت آن سيه رويان با معجزه بيدارگر و سر نوشت شومى كه به آن گرفتار شدند) آيت و درس عبرتى است، اما اكثر آنها ايمان نياوردند» (إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَةً وَ ما كانَ أَكْثَرُهُمْ مُؤْمِنِينَ).
(آيه 159)- آرى هيچ كس نمىتواند بر قدرت خدا چيره شود همان گونه كه اين قدرت عظيم مانع رحمت او نسبت به دوستان و حتى نسبت به دشمنان نيست «و پروردگار تو عزيز و رحيم است» (وَ إِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ).
(آيه 160)- قوم ننگين و متجاوز! ششمين پيامبرى كه گوشهاى از زندگى او و قوم گمراهش در اين سوره آمده حضرت لوط (ع) است.
نخست مىگويد: «قوم لوط فرستادگان خدا را تكذيب كردند» (كَذَّبَتْ قَوْمُ لُوطٍ الْمُرْسَلِينَ).
-
RE: سوره شعراء [26]
(آيه 161)- سپس اشارهاى به دعوت حضرت لوط مىكند كه هماهنگ با كيفيت دعوت ديگر پيامبران گذشته است مىگويد: «در آن هنگام كه برادرشان لوط به آنها گفت: آيا تقوا پيشه نمىكنيد»؟! (إِذْ قالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ لُوطٌ أَ لا تَتَّقُونَ).
(آيه 162)- لحن گفتار او و دلسوزى عميق و فوقالعادهاش نشان مىداد كه همچون يك برادر سخن مىگويد.
سپس افزود: «من براى شما رسول امينى هستم» (إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمِينٌ).
آيا تاكنون خيانتى از من ديدهايد؟ و از اين به بعد نيز نسبت به وحى الهى و رساندن پيام پروردگار شما قطعا رعايت امانت را خواهم كرد.
(آيه 163)- «اكنون (كه چنين است) پرهيز كارى پيشه كنيد، و از خدا بترسيد و مرا اطاعت نماييد» كه رهبر راه سعادت شما هستم (فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُونِ).
(آيه 164)- فكر نكنيد اين دعوت، وسيلهاى براى آب و نان است و يك هدف مادى را تعقيب مىكند، نه، «من كمترين پاداشى در برابر اين دعوت از شما نمىخواهم، اجر و پاداشم تنها بر پروردگار عالميان است» (وَ ما أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلى رَبِّ الْعالَمِينَ).
(آيه 165)- سپس به انتقاد از اعمال ناشايست و بخشى از انحرافات اخلاقى آنها مىپردازد و از آنجا كه مهمترين نقطه انحراف آنها، انحراف جنسى و هم جنس گرايى بود روى همين مسأله تكيه كرد و چنين گفت: «آيا شما در ميان جهانيان به سراغ جنس ذكور مىرويد»؟! (أَ تَأْتُونَ الذُّكْرانَ مِنَ الْعالَمِينَ).
يعنى با اين كه خداوند اين همه افراد از جنس مخالف براى شما آفريده و مىتوانيد با ازدواج صحيح و سالم با آنان زندگى پاك و آرام بخشى داشته باشيد، اين نعمت پاك و طبيعى خدا را رها كرده، و خود را به چنين كار پست و ننگينى آلوده ساختهايد!
-
RE: سوره شعراء [26]
(آيه 166)- سپس افزود: «و همسرانى را كه پروردگار براى شما آفريده است رها مىكنيد»؟ (وَ تَذَرُونَ ما خَلَقَ لَكُمْ رَبُّكُمْ مِنْ أَزْواجِكُمْ).
«بلكه شما قوم تجاوزگرى هستيد»! (بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ عادُونَ).
هرگز نياز طبيعى، اعم از روحى و جسمى شما را به اين كار انحرافى نكشانده است، بلكه تجاوز و طغيان است كه دامانتان را به چنين ننگى آلوده كرده.
(آيه 167)- سر انجام قوم لوط: قوم لوط كه سر گرم باده شهوت و غرور بودند به جاى اين كه اندرزهاى اين رهبر الهى را با جان و دل پذيرا شوند، و خود را از منجلابى كه در آن غوطهور بودند رهايى بخشند به مبارزه با او برخاستند، و «گفتند: اى لوط! (بس است، خاموش باش) اگر از اين سخنان خوددارى نكنى از اخراج شوندگان (اين شهر و ديار) خواهى بود» (قالُوا لَئِنْ لَمْ تَنْتَهِ يا لُوطُ لَتَكُونَنَّ مِنَ الْمُخْرَجِينَ).
كار مردم گمراه و آلوده به جايى مىرسد كه پاكى و تقوا در ميان آنها بزرگترين عيب است، و ناپاكى و آلودگى افتخار! از اين آيه استفاده مىشود كه اين جمعيت فاسد، گروهى از افراد پاك را كه مزاحم اعمال زشت خود مىديدند، قبلا از شهر و آبادى خود بيرون رانده بودند.
(آيه 168)- اما لوط بىآنكه به تهديدهاى آنها اعتنا كند به سخنان خود ادامه داد و گفت: من دشمن اعمال شما هستم» (قالَ إِنِّي لِعَمَلِكُمْ مِنَ الْقالِينَ).
يعنى من به اعتراضهاى خودم همچنان ادامه خواهم داد، هر كارى از دست شما ساخته است انجام دهيد، من در راه خدا و مبارزه با زشتيها از اين تهديدها پروا ندارم!
(آيه 169)- سر انجام آن همه اندرزها و نصيحتها اثر نگذارد، فساد سراسر جامعه آنها را به لجنزار متعفنى مبدل ساخت، اتمام حجت به اندازه كافى شد.
رسالت لوط (ع) به آخر رسيده است.
در مقام نيايش و تقاضا به پيشگاه خداوند بر آمده چنين عرض كرد:
«پروردگارا! من و خاندانم را از آنچه اينها انجام مىدهند رهايى بخش» (رَبِّ نَجِّنِي وَ أَهْلِي مِمَّا يَعْمَلُونَ).
-
RE: سوره شعراء [26]
(آيه 170)- خداوند اين دعا را اجابت كرد، چنانكه مىفرمايد: «ما لوط و خاندانش را همگى نجات داديم» (فَنَجَّيْناهُ وَ أَهْلَهُ أَجْمَعِينَ).
(آيه 171)- «جز پير زنى كه در ميان آن گروه گمراه باقى ماند» (إِلَّا عَجُوزاً فِي الْغابِرِينَ).
اين پير زن كسى جز همسر لوط نبود كه هرگز به لوط ايمان نياورد.
(آيه 172)- آرى خداوند، لوط و مؤمنان اندك را با او نجات داد، آنها شبانه به فرمان خدا از ديار آلودگان رخت سفر بر بستند، و آنها را كه غرق فساد و ننگ بودند به حال خود رها ساختند، در آغاز صبح، فرمان عذاب الهى فرا رسيد، زلزله وحشتناكى سر زمين آنها را بكلى زير و رو كرد.
چنانكه قرآن در اينجا در يك جمله كوتاه مىفرمايد: «سپس ما آن جمعيت را هلاك و نابود كرديم» (ثُمَّ دَمَّرْنَا الْآخَرِينَ).
(آيه 173)- «و بارانى بر آنها فرستاديم» (وَ أَمْطَرْنا عَلَيْهِمْ مَطَراً).
اما چه بارانى، بارانى از سنگ كه حتى ويرانههاى آنها را از نظرها محو كرد! «چه باران بدى بود باران انذار شدگان» (فَساءَ مَطَرُ الْمُنْذَرِينَ).
بارانهاى معمولى حياتبخش است و زنده كننده، اما اين باران، وحشتناك و نابود كننده بود و ويرانگر.
از آيه 82 سوره هود استفاده مىشود كه نخست شهرهاى قوم لوط زير و رو شدند، سپس بارانى از سنگريزه متراكم بر آنها فرود آمد.
(آيه 174)- باز در پايان اين ماجرا به همان دو جملهاى مىرسيم كه در پايان ماجراهاى مشابهش در اين سوره در باره پنج پيامبر بزرگ ديگر آمده است، مىفرمايد: «در اين (ماجراى قوم لوط سر نوشت شوم آنها) آيتى است (إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَةً).
«اما بيشترشان مؤمن نبودند» (وَ ما كانَ أَكْثَرُهُمْ مُؤْمِنِينَ).
(آيه 175)- «و پروردگار تو عزيز و رحيم است» (وَ إِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ).
چه رحمتى از اين برتر كه اقوامى چنين آلوده را فورا مجازات نمىكند و به آنها مهلت كافى براى هدايت و تجديد نظر مىدهد.
و نيز چه رحمتى از اين برتر كه مجازاتش خشك و تر را با هم نمىسوزاند حتى اگر يك خانواده با ايمان در ميان هزاران هزار خانواده آلوده باشد آنها را نجات مىبخشد.
و چه عزت و قدرتى از اين بالاتر كه در يك چشم بر هم زدن چنان ديار آلودگان را زير و رو مىكند كه اثرى از آن باقى نمىماند.