-
RE: سوره فرقان [25]
(آيه 20)-
شأن نزول:
جمعى از مفسران در شأن نزول اين آيه چنين آوردهاند كه جمعى از سران مشركان خدمت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله آمدند و گفتند: اى محمّد! تو از ما چه مىخواهى؟ اگر رياست مىطلبى ما تو را سر پرست خود مىكنيم، و اگر علاقه به مال دارى از اموال خود براى تو جمع مىكنيم، اما هنگامى كه ديدند پيامبر تسليم نشد به بهانه جويى پرداختند و گفتند: تو چگونه فرستاده خدا هستى با اين كه غذا مىخورى و در بازارها توقف مىكنى؟! و گفتند: او مىخواهد حكمران ما شود، در حالى كه روش او مخالف سيره پادشاهان است! آيه نازل شد و اين حقيقت را روشن ساخت كه روش پيامبر اسلام روش همه پيامبران پيشين است.
تفسير:
همه پيامبران چنين بودند! در چند آيه قبل يكى از بهانه جوييهاى مشركان آمده بود و جوابى اجمالى و سر بسته براى آن گفته شد، اين آيه به همان مطلب باز گشته و پاسخى صريحتر و مشروحتر به آن داده، مىگويد: «ما هيچ يك از رسولان را قبل از تو نفرستاديم مگر اين كه همه آنها (از جنس بشر بودند) غذا مىخوردند و در بازارها راه مىرفتند» و با مردم حشر و نشر داشتند (وَ ما أَرْسَلْنا قَبْلَكَ مِنَ الْمُرْسَلِينَ إِلَّا إِنَّهُمْ لَيَأْكُلُونَ الطَّعامَ وَ يَمْشُونَ فِي الْأَسْواقِ).
و در عين حال «بعضى از شما را وسيله امتحان بعض ديگر قرار داديم» (وَ جَعَلْنا بَعْضَكُمْ لِبَعْضٍ فِتْنَةً).
اين آزمايش ممكن است از اين طريق باشد كه انتخاب پيامبران از انسانهايى كه از ميان تودههاى جمعيت محروم بر مىخيزند خود آزمايش بزرگى است، چرا كه گروهى ابا دارند زير بار همنوع خود بروند بخصوص كسى كه از نظر امكانات مادى و يا سن و سال در سطح پايينى قرار داشته باشد.
و به دنبال اين سخن، همگان را مورد خطاب قرار داده و سؤال مىكند: «آيا صبر و شكيبايى پيشه مىكنيد»؟ (أَ تَصْبِرُونَ). چرا كه مهمترين ركن پيروزى در تمام اين آزمايشها صبر و استقامت و پايمردى است.
و در پايان آيه به عنوان يك هشدار مىفرمايد: «پروردگار تو همواره بصير و بينا بوده و هست» (وَ كانَ رَبُّكَ بَصِيراً).
مبادا تصور كنيد چيزى از رفتار شما در برابر آزمونهاى الهى از ديده بينا و موشكاف علم خداوند مكتوم و پنهان مىماند، او همه را دقيقا مىداند و مىبيند.
-
RE: سوره فرقان [25]
آغاز جزء نوزدهم قرآن مجيد
ادامه سوره فرقان
(آيه 21)- ادعاهاى بزرگ: در اينجا دو قسمت ديگر از بهانههاى مشركان را مطرح كرده، چنين پاسخ مىدهد.
نخست مىفرمايد: «آنها كه اميدى به لقاى ما ندارند (و رستاخيز را انكار مىكنند)، مىگويند: چرا فرشتگان بر ما نازل نمىشوند، و يا پروردگارمان را با چشم خود نمىبينيم» (وَ قالَ الَّذِينَ لا يَرْجُونَ لِقاءَنا لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَيْنَا الْمَلائِكَةُ أَوْ نَرى رَبَّنا).
اين قابل قبول نيست كه پيك وحى تنها بر او نازل شود و ما او را نبينيم! بهترين دليل براى اين كه اين سخنان را به خاطر تحقيق پيرامون نبوت پيامبر نمىگفتند اين است كه تقاضاى مشاهده پروردگار كردند و او را تا سر حد يك جسم قابل رؤيت تنزل دادند، همان تقاضاى بىاساسى كه مجرمان بنى اسرائيل نيز داشتند، و پاسخ قاطع آن را شنيدند كه شرح آن در سوره اعراف آيه 143 آمده است.
لذا قرآن در پاسخ اين تقاضاها مىگويد: «آنها در مورد خود تكبر ورزيدند و گرفتار غرور و كبر و خود بينى شدند» (لَقَدِ اسْتَكْبَرُوا فِي أَنْفُسِهِمْ).
«و طغيان كردند، چه طغيان بزرگى»؟ (وَ عَتَوْا عُتُوًّا كَبِيراً).
-
RE: سوره فرقان [25]
(آيه 22)- سپس به عنوان تهديد مىگويد: اينها كه تقاضا دارند فرشتگان را ببينند، به آرزوى خود مىرسند اما «روزى كه فرشتگان را مىبينند روز بشارت براى مجرمان نخواهد بود» چرا كه روز مجازات و كيفرهاى دردناك اعمال آنهاست (يَوْمَ يَرَوْنَ الْمَلائِكَةَ لا بُشْرى يَوْمَئِذٍ لِلْمُجْرِمِينَ).
آرى! در آن روز از ديدن فرشتگان خوشحال نخواهند شد، بلكه چون نشانههاى عذاب را همراه مشاهده آنان مىبينند به قدرى در وحشت فرو مىروند كه همان جملهاى را كه در دنيا به هنگام احساس خطر در برابر ديگران مىگفتند بر زبان جارى مىكنند «و مىگويند: ما را امان دهيد، ما را معاف داريد» (وَ يَقُولُونَ حِجْراً مَحْجُوراً).
ولى بدون شك نه اين جمله و نه غير آن اثرى در سر نوشت محتوم آنها ندارد.
(آيه 23)- اين آيه وضع اعمال اين مجرمان را در آخرت مجسّم ساخته، مىگويد: «و ما به سراغ تمام اعمالى كه آنها انجام دادند مىرويم و همه را همچون ذرات غبار پراكنده در هوا مىكنيم»! (وَ قَدِمْنا إِلى ما عَمِلُوا مِنْ عَمَلٍ فَجَعَلْناهُ هَباءً مَنْثُوراً). يعنى، اعمال آنها به قدرى بىارزش و بىاثر خواهد شد كه اصلا گويى عملى وجود ندارد.
زيرا چنين كه به عمل انسان شكل و محتوا مىدهد، نيّت و هدف عمل است، افراد با ايمان، با انگيزه الهى و هدفهاى مقدس و پاك به سراغ انجام كارها مىروند در حالى كه مردم بىايمان غالبا گرفتار تظاهر، ريا كارى و تقلب و غرور و خود بينى هستند، و همين سبب بىارزش شدن اعمال آنها مىشود.
-
RE: سوره فرقان [25]
(آيه 24)- و از آنجا كه قرآن معمولا نيك و بد را در برابر هم قرار مىدهد تا با مقايسه، وضع هر دو روشن شود، اين آيه از بهشتيان سخن مىگويد و مىفرمايد:
«بهشتيان در آن روز قرارگاهشان بهتر و استراحتگاهشان نيكوتر است» (أَصْحابُ الْجَنَّةِ يَوْمَئِذٍ خَيْرٌ مُسْتَقَرًّا وَ أَحْسَنُ مَقِيلًا).
(آيه 25)- آسمان با ابرها شكافته مىشود! باز در اينجا بحث در باره قيامت و سر نوشت مجرمان در آن روز ادامه مىيابد نخست مىگويد: روز گرفتارى و اندوه مجرمان «روزى است كه آسمان با ابرها از هم مىشكافد و فرشتگان پى در پى نازل مىشوند»! (وَ يَوْمَ تَشَقَّقُ السَّماءُ بِالْغَمامِ وَ نُزِّلَ الْمَلائِكَةُ تَنْزِيلًا).
اين آيه در حقيقت پاسخى است به يكى ديگر از بهانه جوييهاى مشركان، زيرا آنها انتظار داشتند خداوند و فرشتگان، طبق اساطير و افسانههايشان، در ميان ابرها به سراغشان بيايند و آنها را به سوى حق دعوت كنند، در اسطورههاى يهود نيز آمده كه گاه خداوند در لا بلاى ابرها ظاهر مىشد!
در مورد شكافته شدن آسمان با ابرها ممكن است بگوييم: از يك سو پردههاى جهان ماده از مقابل چشم انسان كنار برود و عالم ماوراء طبيعت را مشاهده كند، و از سوى ديگر كرات آسمانى متلاشى شوند و ابرهاى انفجارى آشكار گردند، و در لابلاى آنها شكافهايى نمايان باشد، آن روز، روز پايان اين جهان و آغاز رستاخيز است، روز بسيار دردناكى است براى مجرمان بىايمان و ستمكاران لجوج.
(آيه 26)- سپس به يكى از روشنترين مشخصات آن روز پرداخته، مىگويد:
«حكومت حقيقى در آن روز از آن خداوند رحمان است» (الْمُلْكُ يَوْمَئِذٍ الْحَقُّ لِلرَّحْمنِ).
حتى آنها كه در اين جهان نوعى حكومت مجازى و محدود و فانى و زود گذر داشتند نيز از صحنه حكومت كنار مىروند، و حاكميت از هر نظر و در تمام جهات مخصوص ذات پاك او مىشود.
و به همين دليل «آن روز روز سختى براى كافران خواهد بود» (وَ كانَ يَوْماً عَلَى الْكافِرِينَ عَسِيراً). در حالى كه براى مؤمنان بسيار سهل و آسان است.
-
RE: سوره فرقان [25]
(آيه 27)- شأن نزول: در عصر پيامبر صلّى اللّه عليه و آله دو نفر دوست در ميان مشركان به نام «عقبه» و «ابى» بودند هر زمان عقبه از سفر مىآمد غذايى ترتيب مىداد و اشراف قومش را دعوت مىكرد و در عين حال دوست مىداشت به محضر پيامبر صلّى اللّه عليه و آله برسد هر چند اسلام را نپذيرفته بود.
روزى از سفر آمد و طبق معمول ترتيب غذا داد و دوستان را دعوت كرد، در ضمن از پيامبر صلّى اللّه عليه و آله نيز دعوت نمود.
هنگامى كه سفره را گستردند و غذا حاضر شد پيامبر صلّى اللّه عليه و آله فرمود: من از غذاى تو نمىخورم تا شهادت به وحدانيت خدا و رسالت من دهى، «عقبه» شهادتين بر زبان جارى كرد.
اين خبر به گوش دوستش «ابى» رسيد، گفت: اى عقبه! از آئينت منحرف شدى؟
او گفت: نه به خدا سوگند من منحرف نشدم. من از اين شرم داشتم كه او از سفره من برخيزد بىآنكه غذا خورده باشد لذا شهادت دادم! ابى گفت: من هرگز از تو راضى نمىشوم مگر اين كه در برابر او بايستى و سخت توهين كنى! عقبه اين كار را كرد و مرتد شد، و سر انجام در جنگ بدر در صف كفار به قتل رسيد و رفيقش «ابى» نيز در جنگ احد كشته شد.
اين آيه و دو آيه بعد از آن نازل گرديد و سر نوشت مردى را كه در اين جهان گرفتار دوست گمراهش مىشود و او را به گمراهى مىكشاند شرح داد.
تفسير: روز قيامت صحنههاى عجيبى دارد كه بخشى از آن در آيات گذشته آمد و در اينجا بخش ديگرى را خاطرنشان مىكند، و آن مسأله حسرت فوقالعاده ظالمان از گذشته خويش است نخست مىفرمايد: «و (به خاطر آور) روزى را كه ظالم هر دو دست خويش را از شدت حسرت به دندان مىگزد، مىگويد: اى كاش با (رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله) راهى برگزيده بودم» (وَ يَوْمَ يَعَضُّ الظَّالِمُ عَلى يَدَيْهِ يَقُولُ يا لَيْتَنِي اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِيلًا).
اين كار شايد به خاطر اين باشد كه اين گونه اشخاص هنگامى كه گذشته خويش را مىنگرند خود را مقصر مىدانند و تصميم بر انتقام از خويشتن مىگيرند و اين نوعى انتقام است تا بتوانند در سايه آن كمى آرامش يابند.
-
RE: سوره فرقان [25]
(آيه 28)- در اين آيه اضافه مىكند كه اين ظالم بيدادگر كه در دنيايى از تأسف فرو رفته مىگويد: «اى واى بر من! كاش فلان شخص گمراه را دوست خود انتخاب نكرده بودم» (يا وَيْلَتى لَيْتَنِي لَمْ أَتَّخِذْ فُلاناً خَلِيلًا).
كه تمام بدبختى من در ترك رابطه با پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و قبول رابطه با اين دوست گمراه بود.
منظور از «فلان» همان شخص است كه او را به گمراهى كشانده: شيطان يا دوست بد يا خويشاوند گمراه.
(آيه 29)- باز ادامه داده، مىگويد: «او مرا از ياد آورى (حق) گمراه ساخت بعد از آن كه (ياد حق) به سراغ من آمده بود»! (لَقَدْ أَضَلَّنِي عَنِ الذِّكْرِ بَعْدَ إِذْ جاءَنِي).
و در پايان آيه مىگويد: «و شيطان هميشه خوار كننده انسان بوده است» (وَ كانَ الشَّيْطانُ لِلْإِنْسانِ خَذُولًا). چرا كه انسان را به بيراههها و مناطق خطر مىكشاند و بعد او را سرگردان رها كرده و به دنبال كار خود مىرود.
حقيقت خذلان اين است كه كسى دل به يارى ديگرى ببندد ولى او درست در لحظات حساس دست از كمك و ياريش بر دارد.
در حديثى از امام جواد عليه السّلام مىخوانيم: «از همنشينى بدان بپرهيز كه همچون شمشير برهنهاند، ظاهرشان زيبا و آثارشان بسيار زشت است»!
-
RE: سوره فرقان [25]
(آيه 30)- خدايا، مردم قرآن را ترك كردند! از آن جا كه در آيات گذشته انواع بهانه جوييهاى مشركان لجوج و افراد بىايمان مطرح شده بود، اين آيه ناراحتى و شكايت پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله را در پيشگاه خدا از كيفيت بر خورد اين گروه با قرآن باز گو كرده، مىگويد: «پيامبر بر پيشگاه خدا عرضه داشت: پروردگارا! اين قوم من قرآن را ترك گفتند و از آن دورى جستند» (وَ قالَ الرَّسُولُ يا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هذَا الْقُرْآنَ مَهْجُوراً).
اين سخن و اين شكايت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله امروز نيز همچنان ادامه دارد، كه از گروه عظيمى از مسلمانان به پيشگاه خدا شكايت مىبرد كه اين قرآن را به دست فراموشى سپردند، قرآنى كه مملوّ از برنامههاى زندگى مىباشد، اين قرآن را رها ساختند و حتى براى قوانين مدنى و جزائيشان دست گدايى به سوى ديگران دراز كردند!
قرآن در ميان آنها به صورت يك كتاب تشريفاتى در آمده است، تنها الفاظش را با صداى جالب از دستگاههاى فرستنده پخش مىكنند، و جاى آن در كاشى كاريهاى مساجد به عنوان هنر معمارى است، براى افتتاح خانه نو، و يا حفظ مسافر، و شفاى بيماران، و حد اكثر براى تلاوت به عنوان ثواب از آن استفاده مىكنند.
آرى! امروز هم پيامبر صلّى اللّه عليه و آله فرياد مىزند: «خدايا! قوم من قرآن را مهجور داشتند»!
-
RE: سوره فرقان [25]
(آيه 31)- اين آيه براى دلدارى پيامبر گرامى اسلام صلّى اللّه عليه و آله- كه با اين موضعگيرى خصمانه دشمنان مواجه بود- مىفرمايد: «و اين گونه براى هر پيامبرى دشمنى از مجرمان قرار داديم» (وَ كَذلِكَ جَعَلْنا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا مِنَ الْمُجْرِمِينَ).
فقط تو نيستى كه با عداوت سر سختانه اين گروه رو برو شدهاى، همه پيامبران در چنين شرايطى قرار داشتند كه گروهى از «مجرمان» به مخالفت آنها بر مىخاستند و كمر دشمنى آنان را مىبستند.
ولى بدان تو تنها و بدون ياور نيستى «همين بس كه خدا هادى و راهنما، و يار و ياور توست» (وَ كَفى بِرَبِّكَ هادِياً وَ نَصِيراً).
نه وسوسههاى آنها مىتواند تو را گمراه سازد چرا كه هادى تو خداست، و نه توطئههاى آنها مىتواند تو را در هم بشكند چرا كه ياورت پروردگار است كه علمش برترين علمها و قدرتش ما فوق همه قدرتهاست.
خلاصه تو بايد بگويى:
هزار دشمنم ار مىكنند قصد هلاك---توام چو دوستى از دشمنان ندارم باك
-
RE: سوره فرقان [25]
(آيه 32)- باز در اين آيه به يكى ديگر از بهانه جوييهاى اين مجرمان بهانه جو اشاره كرده، مىگويد: «و كافران گفتند: چرا قرآن يكجا بر او نازل نمىشود»؟! (وَ قالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوْ لا نُزِّلَ عَلَيْهِ الْقُرْآنُ جُمْلَةً واحِدَةً).
اصولا بهتر بود خود پيامبر صلّى اللّه عليه و آله نيز از تمام اين قرآن يكجا با خبر باشد تا هر چه مردم از او مىخواهند و مىپرسند فورا پاسخ گويد.
در دنباله آيه به آنها چنين پاسخ مىگويد: «اين به خاطر آن است كه قلب تو را به وسيله آن محكم داريم و (از اين رو) آن را به تدريج بر تو خوانديم» (كَذلِكَ لِنُثَبِّتَ بِهِ فُؤادَكَ وَ رَتَّلْناهُ تَرْتِيلًا).
قرآن مجموعهاى است از اوامر و نواهى، احكام و قوانين، تاريخ و موعظه، و مجموعهاى از استراتژى و تاكتيكهاى مختلف در برخورد با حوادثى كه در مسير امت اسلامى به سوى جلو پيش مىآمده است.
چنين كتابى كه همه برنامه حتى قوانين كلى را از طريق حضور در صحنههاى زندگى مردم تبيين و اجرا مىكند امكان ندارد قبلا يكجا تدوين و تنظيم شود، اين بدان مىماند كه رهبر بزرگى براى پياده كردن انقلاب تمام اعلاميهها و بيانيهها و امر و نهىهايش را كه به مناسبتهاى مختلف ايراد مىشود يكجا بنويسد و نشر دهد، آيا هيچ كس مىتواند چنين سخنى را عاقلانه بداند؟!
(آيه 33)- سپس براى تأكيد بيشتر روى پاسخ فوق مىفرمايد: «آنها هيچ مثلى براى تو نمىآورند (و هيچ بحث و سخنى را براى تضعيف دعوت تو طرح نمىكنند) مگر اين كه ما حق را براى تو مىآوريم، و تفسيرى بهتر» و پاسخى دندان شكن كه در برابر آن ناتوان شوند! (وَ لا يَأْتُونَكَ بِمَثَلٍ إِلَّا جِئْناكَ بِالْحَقِّ وَ أَحْسَنَ تَفْسِيراً).
-
RE: سوره فرقان [25]
(آيه 34)- و از آنجا كه اين دشمنان كينهتوز و مشركان متعصب و لجوج بعد از مجموعه ايرادات خود چنين استنتاج كرده بودند كه محمّد و يارانش با اين صفات و اين كتاب و اين برنامههايى كه دارند بدترين خلق خدايند- العياذ باللّه- و چون ذكر اين سخن با كلام فصيح و بليغى همچون قرآن تناسب نداشت در اين آيه خداوند به پاسخ اين سخن مىپردازد بىآنكه اصل گفتار آنها را نقل كند، مىگويد:
تو گمراه نيستى «آنان كه بر صورتهايشان به سوى جهنم محشور مىشوند بدترين محل را دارند و گمراهترين افرادند» (الَّذِينَ يُحْشَرُونَ عَلى وُجُوهِهِمْ إِلى جَهَنَّمَ أُوْلئِكَ شَرٌّ مَكاناً وَ أَضَلُّ سَبِيلًا).
اين از يك سو نشانه خوارى و ذلّت آنهاست، چرا كه آنها در دنيا نهايت كبر و غرور و خود برتر بينى نسبت به خلق خدا داشتند، و از سوى ديگر تجسّمى است از گمراهيشان در اين جهان.
در مقابل گروهى قامتهايى همچون سرو دارند و صورتهاى درخشانى همچون ماه، با گامهاى بلند بسرعت به سوى بهشت مىروند.
(آيه 35)- اين همه درس عبرت و اين همه بىخبرى! در اينجا قرآن مجيد براى دلدارى پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و مؤمنان از يك سو و تهديد مشركان بهانهجو از سوى ديگر به تاريخ اقوام گذشته و سر گذشت شوم آنها اشاره كرده، نخست مىفرمايد: «و ما به موسى، كتاب (آسمانى) داديم، و برادرش هارون را ياور او قرار داديم» (وَ لَقَدْ آتَيْنا مُوسَى الْكِتابَ وَ جَعَلْنا مَعَهُ أَخاهُ هارُونَ وَزِيراً).