قصه چادری شدن یک دختر
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 1 , از مجموع 1

موضوع: قصه چادری شدن یک دختر

  1. #1
    بنیانگذار کانون تفسیر قرآن امیرحسین آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    نوشته ها
    8,629
    می پسندم
    3,005
    مورد پسند : 3,788 بار در 2,619 پست
    نوشته های وبلاگ
    20
    میزان امتیاز
    274

    قصه چادری شدن یک دختر

    از کوچه ای می گذشتم که ستا پسر از دور میومدن هیچ کسم تو کوچه نبود خیلی ترسیده بودم از خدا خواستم که کمکم کنه اخه ادمای خوبی به نظر نمی رسیدن وقتی بهم رسیدن هرکدوم یه تیکه بهم انداختن وخندیدن ورفتن خیلی ترسیده بودم داشتم میرفتم که دیدم داره یه پسر دیگم میاد از دور که میومد نگاش میکردم یه ادم مذهبی به نظر میرسید سرشا انداخته بود پاین واز کنارم ردشد وقتی از کنارم رد میشد اصلا احساس ترس ونا امنی نمیکردم برگشتم رفتم جلوش ایستادم بهش گفتم چرا نگام نمیی کنی چرا بهم تیکه نمیندازی همینکه سرشا انداخته بود پاین باصدای اروم گفت اونوقت جواب امام زمان(ع) را چی بدم جواب حضرت زهرا (س)راچی بدم ورفت اشک تو چشمام حلقه زده بود الان دوساله چادریم


    پرستویی که مقصد را در کوچ میبیند از ویرانی لانه اش نمی هراسد.
    م.ا

  2. کاربر مقابل پست امیرحسین عزیز را پسندیده است:


کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •