شیخ صدوق از ابوهاشم جعفری روایت میکند که تنگدستی و مضیقه سختی بر من وارد شد ، من به خدمت حضرت امام علی النقی (ع) رفتم ، اذن نشستنم داد ، چون نشستم فرمود ای ابوهاشم کدام نعمتی را که خدا به تو داده میتوانی شکر آنرا به جا آوری ؟!
ابوهاشم می گوید : از فشار اندوه خاموش ماندم و ندانستم چه بگویم ؛ آنحضرت ابتدا به سخن نمود و فرمود ؛ خدا ایمان را روزی تو گردانید و به وسیله آن بدنت را بر آتش حرام نمود و عافیت به تو ارزانی داشت و تو را برای عبادت یاری کرد و قناعت را به تو داد و در اثر آن تو را از ریختن آبرویت محفوظ گردانید ، ای ابوهاشم من سخن گفتن با تو را به این کلمات ابتدا نمودم زیرا گمان کردم میخواهی از آن کسیکه این همه نعمت به تو داده نزد من شکایت کنی و دستور دادم صد دینار به تو بپردازند آنرا تحویل بگیر.

(انوارالبهیه صفحه 301)