-
RE: سوره حجر [15]
(آيه 80)- و اما در مورد «اصحاب الحجر»، همان قوم سركشى كه در سرزمينى به نام «حجر» زندگى مرفهى داشتند و پيامبر بزرگشان «صالح» براى هدايت آنها مبعوث شد، چنين مىگويد: «و اصحاب حجر، فرستادگان خدا را تكذيب كردند» (وَ لَقَدْ كَذَّبَ أَصْحابُ الْحِجْرِ الْمُرْسَلِينَ).
اين نكته قابل توجه است كه قرآن در مورد اصحاب الحجر- و همچنين در مورد قوم نوح و قوم شعيب و قوم لوط در آيات سوره شعراء به ترتيب آيه 105 و 123 و 160 و بعضى ديگر از اقوام پيشين- مىگويد: آنها «پيامبران» را تكذيب كردند، در حالى كه ظاهر امر چنين نشان مىدهد كه هر كدام يك پيامبر بيشتر نداشتند و تنها او را تكذيب نمودند.
اين تعبير شايد به خاطر آن است كه برنامه و هدف پيامبران، آنچنان با يكديگر پيوستگى دارد كه تكذيب يكى از آنها تكذيب همه آنها خواهد بود.
(آيه 81)- به هر حال قرآن در باره «اصحاب الحجر» چنين ادامه مىدهد:
«و ما آيات خود را به آنان داديم ولى آنها از آن روى گرداندند»! (وَ آتَيْناهُمْ آياتِنا فَكانُوا عَنْها مُعْرِضِينَ).
تعبير به «اعراض» (روى گرداندن) نشان مىدهد كه آنها حتى حاضر نبودند اين آيات را بشنوند و يا به آن نظر بيفكنند.
(آيه 82)- اما به عكس در كار زندگى دنيايشان آن قدر سخت كوش بودند كه:
«براى خود خانههاى امن و امانى در دل كوهها مىتراشيدند» (وَ كانُوا يَنْحِتُونَ مِنَ الْجِبالِ بُيُوتاً آمِنِينَ).
عجيب است كه انسان براى چند روز زندگى دنيا اين همه محكم كارى مىكند، ولى براى زندگى جاويدان و ابديش آنچنان سهل انگار است كه حتى گاهى حاضر به شنيدن سخن خدا و نظر افكندن در آيات او نيست!
-
RE: سوره حجر [15]
(آيه 83)- خوب، چه انتظارى در باره چنين قومى مىتوان داشت، جز اين كه طبق قانون «انتخاب اصلح الهى» و ندادن حق ادامه حيات به اقوامى كه بكلى فاسد و مفسد مىشوند، بلاى نابود كنندهاى بر سر آنها فرود آيد و نابودشان سازد، لذا قرآن مىگويد: «سر انجام صيحه (آسمانى) صبحگاهان دامانشان را گرفت» (فَأَخَذَتْهُمُ الصَّيْحَةُ مُصْبِحِينَ).
اين صيحه صداى صاعقه مرگبارى بوده كه بر خانههاى آنها فرود آمد.
(آيه 84)- نه آن كوههاى سر به آسمان كشيده و نه آن خانههاى امن و امان و نه اندام نيرومند اين قوم سركش و نه آن ثروت سرشار، هيچ كدام نتوانستند در برابر اين عذاب الهى مقاومت كنند، لذا در پايان داستان آنها مىفرمايد:
«و آنچه را به دست آورده بودند، آنان را از عذاب الهى نجات نداد» (فَما أَغْنى عَنْهُمْ ما كانُوا يَكْسِبُونَ).
(آيه 85)- از آنجا كه گرفتارى هميشگى انسان به خاطر نداشتن يك ايدئولوژى و عقيده صحيح و خلاصه پاى بند نبودن به مبدأ و معاد است، پس از شرح حالات اقوامى همچون قوم لوط و قوم شعيب و صالح كه گرفتار آن همه بلا شدند، به مسأله «توحيد» و «معاد» باز مىگردد و در يك آيه به هر دو اشاره كرده، مىفرمايد: «ما آسمانها و زمين و آنچه ميان آن دو است جز به حق نيافريديم» (وَ ما خَلَقْنَا السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَيْنَهُما إِلَّا بِالْحَقِّ).
اين در مورد توحيد، سپس در رابطه با معاد مىگويد: «ساعت موعود [قيامت] قطعا فرا خواهد رسيد» و جزاى هر كس به او مىرسد! (وَ إِنَّ السَّاعَةَ لَآتِيَةٌ).
و به دنبال آن به پيامبرش دستور مىدهد كه در برابر لجاجت، نادانيها، تعصبها، كارشكنيها و مخالفتهاى سرسختانه آنان، ملايمت و محبت نشان ده، و «از گناهان آنها صرف نظر كن، و آنها را ببخش، بخششى زيبا» كه حتى توأم با ملامت نباشد (فَاصْفَحِ الصَّفْحَ الْجَمِيلَ).
زيرا تو با داشتن دليل روشن در راه دعوت و رسالتى كه به آن مأمورى، نيازى به خشونت ندارى به علاوه خشونت در برابر جاهلان، غالبا موجب افزايش خشونت و تعصب آنهاست.
-
RE: سوره حجر [15]
(آيه 86)- اين آيه- بطورى كه جمعى از مفسران گفتهاند- در واقع به منزله دليلى بر لزوم گذشت و عفو و صفح جميل است، مىگويد: «پروردگار تو، آفريننده و آگاه است» (إِنَّ رَبَّكَ هُوَ الْخَلَّاقُ الْعَلِيمُ).
او مىداند كه همه مردم يكسان نيستند، او از اسرار درون و طبايع و ميزان رشد فكرى و احساسات مختلف آنها باخبر است، نبايد از همه آنها انتظار داشته باشى كه يكسان باشند بلكه بايد با روحيه عفو و گذشت با آنها برخورد كنى تا تدريجا تربيت شوند و به راه حق آيند.
(آيه 87)- سپس به پيامبر خود دلدارى مىدهد كه از خشونت دشمنان و انبوه جمعيت آنها و امكانات فراوان مادى كه در اختيار دارند، هرگز نگران نشود، چرا كه خداوند مواهبى در اختيار او گذارده كه هيچ چيز با آن برابرى نمىكند مىگويد: «و ما به تو سوره حمد و قرآن عظيم داديم»! (وَ لَقَدْ آتَيْناكَ سَبْعاً مِنَ الْمَثانِي وَ الْقُرْآنَ الْعَظِيمَ).
خداوند به پيامبرش اين واقعيت را بازگو مىكند كه تو داراى چنين سرمايه عظيمى هستى، سرمايهاى همچون قرآن به عظمت تمام عالم هستى، مخصوصا سوره حمد كه چنان محتوايش عالى است كه در يك لحظه كوتاه انسان را به خدا پيوند داده و روح او را در آستانش به تعظيم و تسليم و راز و نياز وا مىدارد.
(آيه 88)- و به دنبال بيان اين موهبت بزرگ چهار دستور مهم به پيامبر صلّى اللّه عليه و آله مىدهد، نخست مىگويد: «هرگز چشم خود را به نعمتهاى مادّى كه به گروههايى از آنها [كفار] دادهايم ميفكن» (لا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلى ما مَتَّعْنا بِهِ أَزْواجاً مِنْهُمْ).
اين نعمتهاى مادى نه پايدارند، نه خالى از دردسر، حتى در بهترين حالاتش نگاهدارى آن سخت مشكل است.
سپس اضافه مىكند: «و هرگز (به خاطر اين مال و ثروت و نعمتهاى مادى كه در دست آنهاست) غمگين مباش» (وَ لا تَحْزَنْ عَلَيْهِمْ).
در حديثى از پيامبر صلّى اللّه عليه و آله مىخوانيم: «كسى كه چشم خود را به آنچه در دست ديگران است بدوزد، هميشه اندوهگين و غمناك خواهد بود و هرگز آتش خشم در دل او فرو نمىنشيند».
دستور سومى كه به پيامبر مىدهد در زمينه تواضع و فروتنى و نرمش در برابر مؤمنان است مىفرمايد: «و بال (عطوفت) خود را براى مؤمنين فرود آر»! (وَ اخْفِضْ جَناحَكَ لِلْمُؤْمِنِينَ).
اين تعبير كنايه زيبايى از تواضع و محبت و ملاطفت است همانگونه كه پرندگان به هنگامى كه مىخواهند نسبت به جوجههاى خود اظهار محبت كنند آنها را زير بال و پر خود مىگيرند، و هيجان انگيزترين صحنه عاطفى را مجسم مىسازند، آنها را در مقابل حوادث و دشمنان حفظ مىكنند.
-
RE: سوره حجر [15]
(آيه 89)- سر انجام دستور چهارم را به پيامبر صلّى اللّه عليه و آله مىدهد و مىگويد: در برابر اين افراد بىايمان و ثروتمند محكم بايست «و صريحا بگو: من انذار كننده آشكارم» (وَ قُلْ إِنِّي أَنَا النَّذِيرُ الْمُبِينُ).
(آيه 90)- بگو: من به شما اعلام خطر مىكنم كه خدا فرموده عذابى بر شما فرو مىفرستم «آن گونه كه بر تقسيم كنندگان فرستادم» (كَما أَنْزَلْنا عَلَى الْمُقْتَسِمِينَ).
(آيه 91)- «همان تقسيم كنندگانى كه قرآن (و آيات الهى) را تجزيه كردند» (الَّذِينَ جَعَلُوا الْقُرْآنَ عِضِينَ).
آنچه به سودشان بود گرفتند و آنچه به زيانشان بود كنار گذاشتند، ولى مؤمنان راستين هيچ گونه تجزيه و تقسيم و تبعيض در ميان احكام الهى قائل نيستند.
(آيه 92)- در اين آيه به سرنوشت «مقتسمين» (تجزيه گران) پرداخته، مىگويد: «سوگند به پروردگارت كه ما بطور قطع از همه آنها سؤال خواهيم كرد» (فَوَ رَبِّكَ لَنَسْئَلَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ).
(آيه 93)- «از تمام كارهايى كه انجام مىدادند» (عَمَّا كانُوا يَعْمَلُونَ).
روشن است كه سؤال خداوند براى كشف مطلب پنهان و پوشيدهاى نيست، چرا كه او از اسرار درون و برون آگاه است. بنابراين سؤال مزبور به خاطر تفهيم به خود طرف است تا به زشتى اعمالش پى ببرد و در حقيقت اين پرسشها بخشى از مجازات آنهاست.
(آيه 94)- مكتبت را آشكارا بگو! در اين آيه فرمان قاطعى به پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله مىدهد، مىگويد: در برابر هياهوى مشركان و مجرمان نه تنها ضعف و ترس و سستى به خود راه مده و ساكت مباش، بلكه، «آشكارا آنچه را مأموريت دارى بيان كن» و حقايق دين را با صراحت بر ملا ساز (فَاصْدَعْ بِما تُؤْمَرُ).
«و از مشركان، روى گردان و نسبت به آنها بىاعتنايى كن» (وَ أَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِكِينَ).
و اين آغاز «دعوت علنى» اسلام بود بعد از آن كه پيامبر صلّى اللّه عليه و آله سه سال مخفيانه دعوت كرد، و عده قليلى از نزديكان پيامبر به او ايمان آوردند.
-
RE: سوره حجر [15]
(آيه 95)- سپس خداوند براى تقويت قلب پيامبر صلّى اللّه عليه و آله به او اطمينان مىدهد كه در برابر استهزاء كنندگان از وى حمايت مىكند، مىفرمايد: «ما شرّ استهزاء كنندگان را از تو دفع كرديم» (إِنَّا كَفَيْناكَ الْمُسْتَهْزِئِينَ).
(آيه 96)- سپس «الْمُسْتَهْزِئِينَ» را چنين توصيف مىكند: «آنها كسانى هستند كه با خدا معبود ديگرى قرار مىدهند، ولى به زودى (از نتيجه شوم كار خود) آگاه خواهند شد (الَّذِينَ يَجْعَلُونَ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ).
ممكن است اين تعبير اشاره به آن باشد كه اينها كسانى هستند كه افكار و اعمالشان خود مسخره است، چرا كه آنقدر نادانند كه در برابر خداوندى كه آفريننده جهان هستى است معبودى از سنگ و چوب تراشيدهاند، با اين حال مىخواهند تو را استهزاء كنند!
(آيه 97)- بار ديگر به عنوان دلدارى و تقويت هر چه بيشتر روحيه پيامبر صلّى اللّه عليه و آله اضافه مىكند: «و ما مىدانيم كه سخنان آنها سينه تو را تنگ و ناراحت مىسازد» (وَ لَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّكَ يَضِيقُ صَدْرُكَ بِما يَقُولُونَ).
روح لطيف تو و قلب حساست، نمىتواند اين همه بدگويى و سخنان كفر و شرك آميز را تحمل كند و به همين دليل ناراحت مىشوى.
(آيه 98)- ولى ناراحت مباش براى زدودن آثار سخنان زشت و ناهنجارشان، «پروردگارت را تسبيح و حمد گو! و از سجده كنندگان باش»! (فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ وَ كُنْ مِنَ السَّاجِدِينَ).
چرا كه اين تسبيح خداوند اثرات بد گفتار آنها را از دلهاى مشتاقان «اللّه» مىزدايد، و از آن گذشته به تو نيرو و توان، نور و صفا بخشد.
لذا در روايات مىخوانيم: «هنگامى كه پيامبر صلّى اللّه عليه و آله غمگين مىشد به نماز برمىخاست و آثار اين حزن و اندوه را در نماز از دل مىشست».
-
RE: سوره حجر [15]
(آيه 99)- و سر انجام آخرين دستور را در اين زمينه به او مىدهد كه دست از عبادت خدا در تمام عمر بر مدار «و همواره پروردگارت را بندگى كن تا يقين (مرگ) تو فرا رسد» (وَ اعْبُدْ رَبَّكَ حَتَّى يَأْتِيَكَ الْيَقِينُ).
عبادت مكتب عالى تربيت است، انديشه انسان را بيدار و فكر او را متوجه بىنهايت مىسازد، گرد و غبار گناه و غفلت را از دل و جان او مىشويد، صفات عالى انسانى را در وجود او پرورش مىدهد، روح ايمان را تقويت و آگاهى و مسؤوليت به انسان مىبخشد.
و به همين دليل ممكن نيست انسان لحظهاى در زندگى از اين مكتب بزرگ تربيتى بىنياز گردد، و آنها كه فكر مىكنند، انسان ممكن است به جايى برسد كه نيازى به عبادت نداشته باشد يا تكامل انسان را محدود پنداشتهاند و يا مفهوم عبادت را درك نكردهاند.
«پايان سوره حجر»