-
عبدالفتاح عبدالمقصود که این جریان را در کتابش نقل کرده است اعتراف میکند: تردیدی نیست که ابابکر بدین جهت عمر را به خلافت برگزید که از او بر خود حقی میدید![۵۹]
مقاومت سرسختانه علی(علیهالسلام) در برابر اصرار آنان سبب شد که علی(علیهالسلام) را به حال خود واگذارند. علی (علیهالسلام) به عنوان تظلم کنار قبر رسول خدا (صلی الله علیه و آله) رفت و همان جملهای که هارون به موسی گفته بود تکرار کرد: «قال ابن ام ان القوم استضعفونی و کادوا یقتلوننی؛[۶۰] برادر! (پس از درگذشت تو) این گروه مرا ناتوان شمردند و نزدیک بود مرا بکشند.»[۶۱]
البته ابن قتیبه اشاره نکرده است که چگونه علی را به مسجد بردند و نیز اشاره نکرده که سرانجام خلیفه درب خانه را آتش زد و دود غلیظی فضای خانه فاطمه را گرفت و بدین طریق علی(علیهالسلام) را از خانه بیرون کشیدند.[۶۲]
عمر برای وادار کردن علی(علیهالسلام) به بیعت با ابوبکر از هیچ ستمی در حق او و همسرش کوتاهی نکرد؛ درب خانه زهرا (سلاماللهعلیها) را آتش زد، زهرا(سلاماللهعلیها) را بین در و دیوار قرار داد و موجب سقط فرزند او گردید و دهها ظلم دیگر در حق این خاندان مرتکب شد که در کتب تاریخی بیان گردیده است.
اینها همه در حالی انجام میگرفت که خود به حق علی اعتراف داشتند؛ ابن ابی الحدید نقل میکند: عمر با صراحت هر چه تمامتر به ابن عباس گفت: پیامبر میخواست در هنگام وفاتش در آن نامه ـ که نگذاشتند نوشته شود ـ به نام علی(علیهالسلام) تصریح کند، اما خدا چیز دیگری اراده کرد و اراده خدا به وقوع پیوست ولی منظور رسولش برآورده نشد. مگر هر چه که رسول خدا اراده کند باید حتما عملی گردد؟![۶۳] و در جای دیگر از عمر نقل کرده است که من رسول خدا را از این کار بازداشتم![۶۴]
پی نوشت:
[۵۹] - همان: ج ۱، ص ۳۶۲.
[۶۰] - سوره اعراف: آیه ۱۵۰.
[۶۱] - ابن قتیبه دینوری، الامامه و السیاسه:ج ۱، ص ۱۲-۱۳.
[۶۲] - جعفر سبحانی: پژوهشی عمیق پیرامون زندگی علی(علیهالسلام): ص ۲۴۸.
[۶۳] - ابن ابی الحدید:شرح نهج البلاغه: ج ۱۲، ص ۷۹-۷۸.
[۶۴] - همان: ج ۱۲، ص ۷۹.
-
و نیز خود او در روایتی نقل میکند، پس از آنکه عمر در مسألهای مانده بود، سراغ علی (علیهالسلام) رفت، پس از آن که علی(علیهالسلام) مشکلش را حل فرمود، عمر به او گفت: به خدا سوگند، خدا تو را اراده کرده بود (برای خلافت) ولی قومت خودداری ورزیدند.[۶۵]
معاویه در پاسخ نامه محمد بن ابی بکر که او را به پذیرفتن حق و دست برداشتن از مخالفت به علی (علیهالسلام) دعوت کرده بود چنین نوشت: پدرت (ابابکر) و فاروق (عمر) نخستین کسانی بودند که حقش (حق علی) را چون پوست از تنش کندند و با زمامداری او مخالفت کردند. و در ادامه میگوید: اگر پدرت از ابتدا چنان رفتار و برخوردی با وی نداشت، هرگز ما هم با پسر ابی طالب مخالفت نمیکردیم و تسلیم او میشدیم، لکن دیدیم پدرت پیش از ما چنان رفتاری با او کرد و ما هم راه او را در پیش گرفتیم.[۶۶]
۲۵ سال خانه نشینی
علی(علیهالسلام) برای حفظ اتحاد جامعه اسلامی و برای بقا و رشد نهال تازه غرس شده اسلام، از حق مسلم خویش صرف نظر کردند و ۲۵ سال از صحنه سیاست کناره گرفتند و خانه نشین شدند. ابن ابی الحدید میگوید: در روزهایی که علی(علیهالسلام) گوشه عزلت گزیده بود و دست روی دست گذاشته بود، بانوی گرامی وی، حضرت فاطمه (سلاماللهعلیها) او را به قیام و بازستانی حقش تشویق میکرد. در همین لحظات صدای مؤذن به «اشهد ان محمدا رسول الله» بلند شد. امام به او فرمود: آیا دوست داری که این صدا در روی زمین خاموش گردد؟ فاطمه گفت: هرگز. امام فرمود: پس راه همین است که من در پیش گرفتهام.[۶۷]
پی نوشت:
[۶۵] - همان: ج ۱۲، ص ۸۰-۷۹.
[۶۶] - شیخ عبداله علایلی، پرتوی از زندگی امام حسین(علیهالسلام): ترجمه سید محمد مهدی جعفری، ص ۵۱.
[۶۷] - ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه: ج ۱۱، ص ۱۱۳.
-
در طی این ۲۵ سال، همواره مشکلاتی که برای جامعه اسلامی پیش میآمد، علی(علیهالسلام) در حال آنها پیش قدم بودند، مخصوصا مشکلات مهم اعتقادی را برطرف میکردند و مردم را راهنمایی مینمودند تا جایی که عمر بارها (به نقلی ۷۰ بار) گفته بود: «لو لا علی لهلک العمر؛ اگر علی نبود هر آینه عمر (به خاطر دادن فتوای غلط) هلاک شده بود».[۶۸]
یکی از نویسندگان اهل سنت در این باره مینویسد: در این زمان (زمان ابوبکر) و زمان دیگر خلفا، علی(علیهالسلام) یگانه میزان قضاوت و فتوا بود و در این باره ذخیره سرشاری از سرچشمه نبوت و وسعت افق فکر و علم جوشان داشت، چنانکه هیچ کس به پای او نمیرسید و نظرش در مسائل سخت و پیچیده قاطع بود. زاده خطاب که در زمان خلافت ابابکر دارای منصب قضاوت بود، میگفت مسأله مشکلی پیش نیاید که ابوالحسن برای حل آن نباشد.[۶۹] و میگفت: تا زمانی که علی(علیهالسلام) در مسجد حضور دارد هیچ کس حق صدور فتوا ندارد.[۷۰]
مورخان فعالیتهای امام را در مدت خلافت سه گانه در موارد زیر عنوان کردهاند: ۱ـ تفسیر قرآن و حل مشکلات بسیاری از آیات و تربیت شاگردانی همانند ابن عباس که بزرگترین مفسر اسلام پس از امام به شمار میرفت.
۲ـ پاسخ به پرسشهای دانشمندان ملل دیگر، به ویژه یهودیان و مسیحیان که پس از اطلاع از آیین اسلام برای تحقیق و پژوهش رهسپار مدینه میشدند و سؤالاتی طرح میکردند و پاسخگویی جز علی(علیهالسلام) که تسلّطش بر تورات و انجیل از خلال سخنانش روشن بود پیدا نمیکردند. ابونعیم اصفهانی در حلیهالاولیاء صورت مذاکره امام را با چهل تن از احبار یهود نقل کرده است.
پی نوشت:
[۶۸] - ابن ابی الحدید: شرح نهج البلاغه: ج ۱، ص ۱۸.
[۶۹] - عبدالفتاح عبدالمقصود، الامام علی بن ابیطالب(علیهالسلام): ترجمه سید محمد مهدی جعفری، ج ۱، ص ۳۵۸.
[۷۰] - عبدالحلیم جندی، امام جعفر صادق(علیهالسلام): ترجمه عباس جلالی، ص ۳۶.