-
RE: معاد در قرآن
چه بسا افرادى كه سالها عبادت كرده و بدانها شادمان بوده و خود را بهشتى مى پنداشته، ديگران نيز در بارهاش همين تصور را داشته اند ولى چون در واقع براى غير خدا بوده در قيامت و بعد از حساب پاداش نيكى دريافت نخواهد كرد. نعوذبالله.
چهارم: صدقات جاريه: خيرات و كارهاى مفيدى كه نياز به صرف اموال دارد، مانند: حج، عمره، زيارت، احداث مسجد، بيمارستان، درمانگاه، مدرسه، دانشگاه و ديگر كارهاى خير و ماندنى كه صدقات جاريه ناميده مى شوند. اين قبيل كارها بسيار ارزشمند هستند، ولى مشروط به دو شرط: شرط اول اين كه با قصد قربت انجام بگيرند، نه براى شهرت و خودنمايى و كسب موقعيت اجتماعى، چنان كه قبلاً بدان اشاره شد. شرط دوم اين كه اموال صرف شده حلال باشد، و گرنه در قيامت براى او سودى نخواهد داشت.
حضرت صادق عليه السلام فرمود: «اگر انسان از راههاى حرام اموالى را به دست آورد و با آنها به حج برود، هنگامى كه به قصد احرام تلبيه مى گويد، از جانب خدا به او گفته مى شود: لا لبيك و لا سعديك (نه تو را مى پذيرم و نه خوشآمدى) و چنان چه هزينههاى حج از راه حلال باشد، به هنگام تلبيه در جوابش گفته مى شود: لبيك و سعديك (تو را مى پذيرم و خوش آمدى). (2)
***
1. همان، ص295: «عليّ بن سالم قال: سمعت أباعبداللّه عليهالسلام يقول: «قال اللّه عزّوجلّ أنا خير شريك، من أشرك معي غيري في عمل عمله لم أقبله إلاّ ما كان لي خالصاً».
2. وسائل الشيعه، ج17، ص89 : عن أبيعبداللّه عليهالسلام قال: إذا اكتسب الرجل مالاً من غير حلّه ثمّ حجّ فلبّى، نودي: لا لبّيك و لا سعديك، و إن كان من حلّه فلبّى نودي: لبّيك و سعديك».
-
RE: معاد در قرآن
پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله فرمود: اگر انسان مال حرامى را كسب كند و از آن صدقه بدهد پاداشى دريافت نخواهد كرد، و اگر آن را در زندگى صرف كند برايش بركت ندارد، و اگر آن را براى ورثه بگذارد توشه اى براى آتش دوزخ خواهد شد. (1)
چه بسا افرادى كه تأسيسات خيريه اى داشته و از نيكوكاران به شمار رفته اند، و بدين جهت شادمانند و خود را مستحق ثوابهاى كلان مى دانند، ولى چون از اموال حرام صرف شده در قيامت پاداش نيك نخواهند داشت. اين واقعيت ها بعد از حساب قيامت روشن خواهد شد.
***
1. بحارالأنوار، ج103، ص14: عن النبيّ صلىاللهعليهوآله : «قال لا يكسب العبد مالاً حراماً و يتصدّق منه فيؤجر عليه، و لا ينفق منه فيبارك له، و لا تركه خلف ظهره إلاّ كان زاده إلى النار».
سخت ترين مراحل حسابرسى
سختترين مراحل حساب، رسيدگى به مظالم عباد و حقوق مردم نسبت به يكديگر است. انسانها با هم زندگى مى كنند و نسبت به همديگر حقوقى دارند. رعايت حقوق يك وظيفه الهى است كه پيامبران و پيامبر اسلام در باره آن تأكيد داشته اند. و در قيامت مورد بازخواست قرار خواهند گرفت.
حقوق الناس بسيار گسترده است. ذكر انواع و اصناف حق داران و تفصيل حقوق هر يك در كتب حديث آمده ولى تفصيل آن در اين اوراق محدود امكانپذير نيست. به طور كوتاه به برخى از آنها اشاره مى كنم: هر يك از زن و شوهر، پدر و مادر و فرزندان، خويشان و نزديكان، همسايگان و شهروندان، جوانان و سالخوردگان، معلمان و دانشجويان، ثروتمندان و تهى دستان، كارگزاران و زيردستان، همكيشان و هموطنان و... نسبت به يكديگر وظايف و حقوقى دارند. كه رعايت آنها يك وظيفه وجدانى، اجتماعى و شرعى است. و تضييع آنها يك گناه و جرم محسوب مى شود، كه در قيامت مورد بازخواست قرار خواهد گرفت. خداى متعال امكان دارد در قيامت از حقوق تضيع شده خودش صرف نظر كند، ولى از حقوق تضيع شده بندگان نسبت به يكديگر صرف نظر نخواهد كرد؛ مگر اين كه خودشان رضايت دهند و از دادخواهى صرف نظر كنند.
اميرالمؤمنين عليهالسلام فرمود: ظلم سه گونه است: اول ظلمى كه بخشيده نخواهد شد، دوم ظلمى كه بدون دادستانى رها نمى شود، سوم ظلمى كه مورد بخشش قرار خواهد گرفت: ظلمى كه بخشيده نخواهد شد عبارت است از شرك به خدا، قرآن مى فرمايد: «إِنَّ اللّهَ لا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِـهِ» اما ظلمى كه بخشيده مى شود ستم كوچكى است كه هر انسانى نسبت به خودش روا داشته است، اما ظلمى كه بدون حساب رها نمى شود عبارت است از ظلم بندگان نسبت به يكديگر، قصاص در آنجا بسيار دشوار خواهد بود، سختى آن در حد زخم كارد و زدن تازيانه نيست بلكه بسيار سختتر است. (1)
***
1. همان، ج7، ص271: «عن عليّ بن أبيطالب عليهالسلام قال: ألا و إنّ الظلم ثلاثة: فظلم لا يغفر، و ظلم لا يترك، و ظلم مغفور لا يطلب. فأمّا الظلم الذى لا يغفر، فالشرك باللّه، قال الله سبحانه: «إِنَّ اللّهَ لا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِـهِ». و أمّا الظلم الذي يغفر، فظلم العبد نفسه عند بعض الهنات، و أمّا الظلم الذي لا يترك، فظلم العباد بعضهم بعضاً، القصاص هناك شديد، ليس هو جرحاً بالمدا و لا ضرباً بالسياط و لكنّه ما يستصغر ذلك معه».
-
RE: معاد در قرآن
رسول خدا صلى الله عليه وآله فرمود: «هر كس از قصاص مى ترسد از ستم به مردم خوددارى كند.» (1)
مشكل حسابرسى به حق الناس در قيامت اين است كه در آنجا چيزى ندارد تا به طلبكاران بدهند؛ مثلاً كسى كه اموال مردم را در دنيا غصب كرده يا نفقه زن و فرزندانش را نداده يا شخصى را كشته و ديهاش را نپرداخته يا ضربهاى به مظلومى زده و ديهاش را نداده يا زيان مالى به كسى زده و جبرانش نكرده يا از كسى غيبت كرده يا به او توهين و هتك حرمت كرده و راضى اش نساخته است، در قيامت و به هنگام دادرسى چيزى ندارد تا به طلبكاران بپردازد. حل اين مشكل به يكى از دو وجه امكان دارد: وجه اول اين كه به مقدار طلب بستانكار از حسنات بدهكار برداشته مى شود و به طلبكار داده مى شود. وجه دوم اين كه اگر حسناتى نداشت به همان مقدار از سيئات شاكى برداشته و در نامه عمل بدهكار ثبت مىشود. شخصى از امام باقر يا صادق عليه السلام روايت كرده كه فرمود: بدهكار را در قيامت حاضر مى كنند در حالى كه شديداً وحشت زده و نگران است، اگر حسناتى دارد از او مى گيرند و به طلبكارش مى دهند و اگر حسناتى نداشت از گناهان طلبكار مى گيرند و به بدهكار مى دهند. (2)
***
1. كافى، ج2، ص335: عن أبيعبداللّه عليه السلام قال: «قال رسولاللّه صلى الله عليه وآله : من خاف القصاص كفّ عن ظلم الناس».
2. بحارالأنوار، ج7، ص274: «ابن أبى يزيد رفعه عن أحدهما عليهماالسلام قال: يؤتى يوم القيامة بصاحب الدين يشكو الوحشة، فإن كانت له حسنات أخذ منه لصاحب الدين، و قال: و إن لم تكن له حسنات ألقى عليه من سيّئات صاحب الدين».
-
RE: معاد در قرآن
رسول خدا صلىاللهعليهوآله فرمود: «شخصى را در قيامت براى حساب در محضر خداى متعال حاضر مى سازند و نامه اعمالش را به دستش مى دهند، وقتى در آن نگاه مى كند حسناتش را در آن مشاهده نمى كند، مى گويد: خدايا! اين نامه عمل من نيست، چون عمل هاى صالح خود را در آن نمىيابم. در جواب گفته مىشود: پروردگارت اشتباه و فراموشى ندارد. حسنات تو به واسطه غيبتى كه از مردم كردهاى به آنان داده شده است. سپس شخص ديگرى را براى حساب حاضر مى سازند و نامه عملش را به دستش مى دهند. هنگامى كه در آن مى نگرد عبادت هاى فراوانى در آن مشاهده مىكند كه آنها را انجام نداده است، مى گويد: خدايا! اين نامه عمل من نيست چون بعضى كارهايى كه انجام ندادهام در آن ثبت شده است. در جواب گفته مى شود: چون فلان كس از تو غيبت كرده بود، در عوض حسنات او را به نامه عمل تو منتقل كرديم.» (1)
رسول خدا صلى الله عليه وآله فرمود: «روز قيامت گروهى مى آيند در حالى كه حسناتى دارند همانند كوهها، پس خداى متعال حسنات آنها را همانند ذرات گرد و غبار پراكنده مى سازد. پس آنها را به دوزخ مىبرند. سلمان عرض كرد: يا رسولاللّه اينها چه كسانى هستند؟ فرمود: اينان اهل روزه و نماز و شب بيدارى بودهاند ولى هنگامى كه مال حرام بر آنها عرضه مى شد به آن حمله مى كردند.» (2)
پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله از اصحاب سئوال كرد: آيا مى دانيد مفلس (ورشكسته) كيست؟ در جواب گفته شد: مفلس در ميان ما كسى است كه نه پول دارد نه جنس، حضرت فرمود: «مفلس واقعى از امت من كسى است كه در قيامت با نماز و روزه و زكات حضور مى يابد، در حالى كه به بعض افراد دشنام داده، به بعضى تهمت زنا زده، مال مردم را خورده، كسى را كشته، به مردم كتك زده است پس از حسنات او مىگيرند و به اين و آن مى دهند. اگر حسناتش تمام شد ولى هنوز طلبكار دارد از گناهان طلبكارها مى گيرند و به او مىدهند آنگاه در جهنم سقوط مى كند.» (3)
***
1. جامع السعادات، ج3، ص306: قال رسولاللّه صلىاللهعليهوآله : «يؤتى بأحدكم يوم القيامة فيوقف بين يدي اللّه تعالى و يدفع إليه كتابه فلا يرى فيه حسناته فيقول: إلهي! ليس هذا كتابي فإنّي لا أرى فيه طاعتي. فيقول له: إنّ ربّك لا يضلّ و لا ينسى، ذهب عملك باغتياب الناس، ثمّ يؤتى بآخر و يدفع إليه كتابه فيرى فيه طاعات كثيرة! فيقول: إلهى: ما هذا كتابي، فإنّي ما عملت هذه الطاعات فيقول له: إنّ فلاناً اغتابك فدفعت حسناته إليك».
2- مستدرك الوسائل، ج13، ص63 : عن رسولاللّه صلىاللهعليهوآله قال: «إنّ قوماً يجيؤن يوم القيامة و لهم من الحسنات أمثال الجبال، فيجعلها اللّه هباء منثوراً ثمّ يُؤمَر بهم إلى النار» فقال سلمان: صفهم لنا يا رسولاللّه. فقال: «أمّا إنّهم قد كانوا يصومون و يصلّون و يأخذون أهبة من الليل و لكنّهم إذا عرض لهم بشيء من الحرام و ثبوا عليه».
3-بحارالأنوار، ج69 ، ص6 : قال رسولاللّه صلىاللهعليهوآله : «أتدرون ما المفلس؟» فقيل: المفلس فينا من لا درهم له و لا متاع له فقال: «المفلس من أمّتي من يأتي يوم القيامة بصلاة و صيام و زكات، و يأتى قد شتم و قذف هذا، و أكل مال هذا، و سفك دم هذا، و ضرب هذا، فيعطى هذا من حسناته و هذا من حسناته فإن فنيت حسناته قبل أن يقضى ما عليه أخذ من خطاياهم فطرحت عليه ثمّ طرح في النار».
-
RE: معاد در قرآن
تفاوت در حساب
حساب همه بندگان در قيامت يكسان نيست، بلكه براى گروهى بسيار آسان و براى گروهى ديگر بسيار سخت خواهد بود. در قرآن كريم حساب سه گونه توصيف شده است: حساباً شديداً، سوء الحساب، حساباً يسيراً. اين تفاوتها به جهت نوع اعمال آنهاست، كفار و ستمكاران و گناهكاران حسابشان بسيار سخت و دشوار است. بدكردارى و گناه زياد دارند و با كمال دقت به جزئيات اعمال آنها رسيدگى خواهد شد، مخصوصاً ستمكاران كه بايد پاسخگوى ستم هاى خود و كسب رضايت ستمديدگان باشند، اما مؤمنان نيكوكار كه نامه عملشان به دست راستشان داده شده حسابشان آسان است، چون اعمال بدى ندارند يا اندك است پس نياز به حساب ندارند، با سرعت به حسابشان رسيدگى مى شود و شادمان رهسپار بهشت برين و زندگى در كنار پيامبر و اولياى خدا مى شوند.
بهترين وسيله براى نجات از سختى هاى حساب، حسابرسى انسان به اعمال خويش در همين دنيا و قبل از فرارسيدن مرگ است. پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله فرمود: «پيش از اين كه به حساب شما رسيدگى شود خودتان به حسابتان برسيد، قبل از اين كه اعمال شما را با ميزان توزين كنند، خودتان آنها را بسنجيد، و بدين وسيله براى عرضه بزرگ اعمال آماده سازيد.» (1)
چه خوب است انسان در هر شبانه روز ساعتى را به بررسى حساب اعمال خود اختصاص دهد. خلوت كند و به طور دقيق و بدون مسامحه كليه اعمال روزانه خود را بررسى كند، اگر كاملاً به وظايفش عمل كرده خداى را بر اين توفيق سپاس گويد و تصميم بگيرد در آينده نيز چنين بلكه بهتر باشد. و اگر كار واجبى از او فوت شده. چنان چه قابل جبران است فوراً جبران كند، اگر گناهى را مرتكب شده توبه كند و تصميم بگيرد در آينده آن را تكرار نكند، اگر حق الناسى بر گردنش آمده فوراً آن را ادا كند و صاحب حق را راضى نمايد و اگر فوريت آن امكان ندارد تصميم بگيرد در اولين فرصت رضايت او را جلب كند. و از خداى متعال پوزش بطلبد. در تصفيه حساب خود به طورى جدى باشد كه گويا آخرين ساعت عمر اوست و مرگش فرا خواهد رسيد. چنين افرادى در قيامت نياز به حساب ندارند و بدون حساب يا با حسابى سريع رهسپار بهشت برين خواهند شد.
***
1. وسائل الشيعه، ج16، ص100: قال رسولاللّه صلىاللهعليهوآله : «حاسبوا أنفسكم قبل أن تحاسبوا وزنوها قبل أن توزنوا و تجهّزوا للعرض الأكبر».
-
RE: معاد در قرآن
سرعت در حساب
حساب همه بندگان با هم و با سرعت انجام مى گيرد. در آيات متعدد قرآن بدين مطلب تصريح شده است:
ـ «اينان از آنچه كسب كرده اند بهره مى برند و خدا با سرعت به حساب مى رسد.» (1)
ـ «هر كس به آيات خدا كفر بورزد خدا به حسابها با سرعت رسيدگى مى كند.» (2)
ـ «اينان نزد پروردگارشان پاداش نيك دارند همانا كه خدا سريع الحساب است.» (3)
***
1. بقره (2) آيه 202: «أُولـئِكَ لَهُمْ نَصِـيبٌ مِمّا كَسَبُوا وَاللّهُ سَرِيعُ الحِسابِ».
2. آل عمران (3) آيه 19: «وَمَنْ يَكْفُرْ بِآياتِ اللّهِ فَإِنَّ اللّهَ سَرِيعُ الحِسابِ».
3. همان، آيه 199: «أُولـئِكَ لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ إِنَّ اللّهَ سَرِيعُ الحِسابِ».
-
RE: معاد در قرآن
ـ «پرهيزگار باشيد همانا كه خدا سريع الحساب است.» (1)
ـ «خدا حكم مى كند و حكم او فسخ نمى شود و او با سرعت به حساب بندگان مى رسد.» (2)
ـ «تا خدا هر كس را بدان چه عمل كرده پاداش دهد، همانا خدا سريع الحساب است.» (3)
ـ «آن روز هر كس را به همان چيز كه كسب كرده جزا مى دهند و به كسى ستم نمى شود. همانا كه زود به حساب بندگان مى رسد.» (4)
ـ «سپس به سوى خدا، مولاى حقيقى خويش باز گردانيده شوند، بدانيد كه حكم از خداست و او سريعترين حسابگران است.» (5)
از اين قبيل آيات استفاده مى شود كه خداى متعال با سرعت به همه اعمال كوچك و بزرگ بندگان رسيدگى مى كند و تكليفشان روشن مى گردد.
علامه طباطبائى در ذيل همين آيات و در توجيه سرعت حسابرسى خداى متعال به چند نكته مهم اشاره كرده است:
1. خداى متعال به كليه اعمال بندگان، كوچك وبزرگ، ريز و درشت، متقدم و متأخر علم حضورى دارد؛
2. عين اعمال نيك و بد بندگان ثبت مى شود و باقى مى ماند و به صورت ديگرى تبديل مى گردد، و همينها پاداش و جزاى بندگان خواهند بود؛
***
1. مائده (5) آيه 4: «وَاتَّقُوا اللّهَ إِنَّ اللّهَ سَرِيعُ الحِسابِ».
2. رعد (13) آيه 41: «وَاللّهُ يَحْكُمُ لا مُعَـقِّبَ لِحُكْمِهِ وَهُوَ سَرِيعُ الحِسابِ».
3. ابراهيم (14) آيه 51 : «لِـيَجْزِىَ اللّهُ كُلَّ نَفْسٍ ما كَسَبَتْ إِنَّ اللّهَ سَرِيعُ الحِسابِ».
4. مؤمن (40) آيه 17: «اَلـْيَوْمَ تُجْزى كُلُّ نَفْسٍ بِما كَسَبَتْ لا ظُلْمَ اليَوْمَ إِنَّ اللّهَ سَرِيعُ الحِسابِ».
5. انعام (6) آيه 62 : «ثُمَّ رُدُّوا إِلَى اللّهِ مَوْلاهُم الحَقِّ أَلا لَهُ الحُكْمُ وَهُوَ أَسْرَعُ الحاسِبِـينَ».
-
RE: معاد در قرآن
3. در دنيا و بعد از هر عمل نيك يا بدى جزاى آن به بندگان داده مى شود و حسابش براى خداى متعال روشن است، ولى ظرف ظهور آن براى خود بندگان قيامت مى باشد. (1)
شخصى از اميرالمؤمنين عليهالسلام سئوال كرد: خداى متعال چگونه به حساب بندگان رسيدگى مى كند در حالى كه بسيار زياد هستند؟ فرمود: «چنان كه با همين كثرت به آنها روزى مى رساند. عرض كرد: چگونه به حساب آنها مىرسد در حالى كه او را نمىبينند؟ فرمود: چنان كه به آنها روزى مى دهد در حالى كه او را مشاهده نمى كنند.» (2)
در توضيح حديث مى توان چنين گفت: رزق عبارت است از چيزهايى كه انسان در ادامه حيات و سلامت و رفاه خويش بدانها نياز دارد مانند انواع خوراكى ها، آب،پوشاك، نور، انرژى، هوا، دارو و... خدا به انسان رزق و روزى مى دهد؛ بدين معنا كه در نظام آفرينش به نياز انسانها عنايت داشته همه علل و عوامل رزق انسان را پيشبينى كرده و آفريده و ابزار بهره گيرى از آنها را در وجود او نهاده است. فعل و ايجاد خدا دفعى است و تدريج ندارد، ولى روزى گرفتن انسانها تدريجى و زمانى است. چنان نيست كه در روزى رساندن به هر يك از انسانها نياز به عنايت و اراده جديد باشد.
خدا خالق زمان و مكان است؛ چنان كه ذات مقدسش نياز به زمان و مكان ندارد، فعلش نيز تدريجى و زمانى نيست: «وَما أَمْرُ السّاعَةِ إِلاّ كَلَمْحِ البَصَرِ أَوْ هُوَ أَقْرَبُ».
در مورد حساب بندگان نيز همين گونه است. خداى متعال به همه اعمال بندگان علم حضورى دارد، حساب و نتيجه هاى اعمالشان بر او روشن است و نيازى به حساب تك تك آنها وجود ندارد، گرچه ثمره آن براى بندگان در قيامت آشكار مى گردد.
***
1. الميزان، ج15، ص132 و ج12، ص91.
2. بحارالأنوار، ج7، ص271: سئل عليّ عليهالسلام : كيف يحاسب اللّه الخلق على كثرتهم؟ فقال: «كما يرزقهم على كثرتهم». قيل: كيف يحاسبهم و لا يرونه؟ قال: «كما يرزقهم و لا يرونه».
-
RE: معاد در قرآن
شفـاعت
شفاعت از بندگان به هنگام حساب و در قيامت يكى از مسائل مهم اسلامى است، نفى و اثبات و حدود و شرايط آن همواره در علم كلام و تفسير مورد بحث بوده است. شناخت معناى صحيح شفاعت براى كسانى كه به خدا و معاد ايمان دارند و پيروى از احكام و قوانين شريعت را تنها راه تأمين سعادت اخروى و نجات از مهالك مى دانند امرى است بسيار مهم و سرنوشت ساز. اين موضوع حياتى را به طور فشرده، تحت چند عنوان بررسى مى كنيم.
تعريف شفاعت
شفاعت در لغت به معناى وساطت و درخواست عفو يا احسان نسبت به شخصِ قابل ترحم از شخص قدرتمند ديگرى مى باشد. شفاعت در ميان همه جوامع انسانى، كوچك و بزرگ و حتى در بين اعضاى خانواده مرسوم بوده و هست و از لوازم زندگى اجتماعى به شمار مى رود. شفاعت در جايى مصداق پيدا مى كند كه فرد يا گروه نيرومندى اداره امور جمعيتى را بر عهده داشته باشند، و براى زيردستان خود مقررات و قوانينى را جعل كرده و براى اطاعت كنندگان پاداشهاى نيك و براى متخلفان جريمه هايى را مقرر نموده باشند. در چنين اجتماعى اگر همه افراد به وظايف خود عمل كنند پاداش نيك خواهند ديد و نيازى به شفاعت نيست ولى اگر تعدادى از آنها مرتكب خلاف شدند حاكم يا حاكمان حق دارند طبق وعده اى كه داده اند افراد متخلف را جريمه كنند.
ولى گاهى مصالح عالىترى اقتضا مىكند كه از جريمه كردن برخى از آنها صرف نظر شود. در چنين مواردى است كه امكان شفاعت به وجود مى آيد يا شخص حاكم وارد عمل مى شود و به ملاحظه برخى از صفات يا كارهاى خوبى كه در فرد مورد شفاعت سراغ دارد، يا نكات قابل ترحمى كه در او مشاهده مى كند جرم او را مى بخشد و حكم آزادى اش را صادر مى نمايد. يا اين كه يكى از شخصيتهاى آبرومند و خيرخواه پا درميانى مى كند و از حاكم تقاضاى عفو مى نمايد. گاهى همين عمل در باره برخى افراد كه به وظايف خود خوب عمل كردهاند انجام مى گيرد و پاداشى بيش از آنچه مقرر بوده عطا مى گردد تا قدردانى و تشويق شوند. اما به هر حال از چند نكته نبايد غفلت كرد:
يك: پذيرش يا عدم پذيرش شفاعت در اختيار حاكم است و مجرمان نمىتوانند به اميد شفاعت مرتكب جرم شوند. دو: شفاعت جزاف و بدون ملاك نخواهد بود، بلكه در صورتى امكان پذيرش دارد كه امتياز ويژه اى در شخص مورد شفاعت وجود داشته باشد كه بخشيدن او را بر مجازات كردنش
ترجيح دهد. شفيع از حاكم در خواست نمى كند كه از حكم اولي هاش دست بردارد يا قانون مجازات مجرمين را لغو كند بلكه به برخى از ويژگى هاى شخص مورد شفاعت و بزرگوارى و مهربانى شخص حاكم و با توجه به مصالح موجود از حاكم مى خواهد كه از حق حاكميت و اختيارات حكومتى استفاده كند و به شخص مورد شفاعت ترحم نمايد و او را مورد عفو و احسان قرار دهد. بنابراين شفاعت يكى از مصالح اجتماعى است و تضادى با احكام و قوانين جزايى ندارد.
-
RE: معاد در قرآن
شفاعت در قرآن
دسته اول - آياتى كه در نفى شفاعت ظهور دارند
دسته دوم - نفى شفاعت براى گروهى خاص
دسته سوم - آياتى كه شفاعت را مخصوص خدا مى داند
دسته چهارم - اثبات شفاعت به اذن خدا
اكنون بايد ديد قرآن در باره شفاعت چه مى گويد. در اين باره بهتر است آيات مربوط را بررسى كنيم:
آيات را به چند دسته مى توان تقسيم كرد:
دسته اول: آياتى كه در نفى شفاعت ظهور دارند
ـ «بترسيد از روزى كه هيچ كس جزاى اعمال ديگرى را نمى پذيرد، و شفاعتى از كسى پذيرفته نيست و از كسى عوض قبول نمى شود، و كسى را يارى نكنند.» (1)
***
1. بقره (2) آيه 48: «وَاتَّقُوا يَوْماً لا تَجْزِى نَفْسٌ عَنْ نَفْسٍ شَيْئـاً وَلا يُقْبَلُ مِنْها شَفاعَةٌ وَلا يُؤْخَذُ مِنْها عَدْلٌ وَلا هُمْ يُنْصَرُونَ».