-
RE: رمزپیروزی مردان بزرگ
9- شور و مشورت
از اصطكاك دو سيم مثبت و منفى برق مى جهد؛ تقابل و مشاوره دو انديشه نيز فروغ مى بخشد. اين گاهى پيش پاى انسان را روشن مى كند و احيانا افق وسيعى را منور مى سازد.
البته معناى مشورت اين نيست كه انسان خود را دربست در اختيار ديگران بگذارد؛ بلكه مقصود اين است كه در مشكلات از ديگران چاره جوئى كند،و راهنمائيهاى آنان را پس از تدبر و دقت كافى بكار گمارد.
در جنگ احزاب ، سپاه عرب بسان مور و ملخ به قصد تسخير مدينه به سوى آن شهر هجوم آوردند. پيامبر شوراى نظامى تشكيل داد. يك افسر آزموده ايرانى ، سلمان فارسى ، پيشنهاد كرد كه در نقاط آسيب پذير شهر به پهناى سه قدم و به عمق دو قدم خندق بكنيم ، و در داخل خندق ، هر صد قدمى سنگر و پاسگاه و برجهاى مراقبت به وجود آوريم ، و سربازان نيرومند را واداريم كه حفاظت خندق را به عهده بگيرند و از عبور و نزديك شدن سپاه عرب جلوگيرى به عمل آورند، و متجاوزان را با پرتاب سنگ و تير عقب برانند.
نظر اين افسر ايرانى مورد پسند پيامبر و اعضاء شورا قرار گرفت و پس از 25 روز تلاش ، كار خندق پايان پذيرفت . سپاه عرب در برابر اين فن نظامى انگشت تعجب به دندان گرفتند و پس از يك ماه معطلى ، با دادن چند كشته باز گشتند.(12)
در ممالك توسعه يافته ، حكومتها براساس تشكيل مجلسين شورا و سنا استوار است . ذليل ترين ملت كسانى هستند كه زير يوغ استبداد بسر مى برند و سرنوشت كشور را به دست يك فرد مى سپارند.
مشاوره يكى از تعاليم عالى اسلام است . خداى بزرگ به پيامبر دستور مى دهد كه اى محمد (ص ) «شاورهم فى الامر» در امور اجتماعى و سياسى با ياران و دوستان خود مشاوره بنما.
-
RE: رمزپیروزی مردان بزرگ
پيامبر در بيابان سوزان بدر كه دشمن با نفرات چند برابر و سلاح كوبنده خود، هستى اسلام را تهديد به فنا مى كرد، شوراى جنگى با شكوهى تشكيل داد و رو به مردم كرد و فرمود : «نظر و راى خود را درباره نبرد با قريش در اين بيابان ابراز كنيد. آيا صلاح اين است كه پيشروى كنيم و با دشمن روبرو شويم ، يا از اين نقطه به مدينه باز گرديم ؟» افسرى بنام مقداد برخاست و گفت : «قلوب ما با توست . ما هرگز سخن بنى اسرائيل را دعوت به جهاد كرد، چنين جوابش دادند : «اى موسى ! تو و خدايت برويد. نبرد كنيد ما در اينجا نشسته ايم .» ولى ما مى گوييم اين محمد تو و خدايت برويد و جهاد كنيد ما نيز با شما همراهيم . افسر ديگرى از افسران انصار به نام سعد معاذ برخاست و اشاره به بحر احمر كرد و گفت : « اى قائد اعظم ، هرگاه تو وارد اين دريا شوى ، ما نيز پشت سر شما وارد مى شويم و يك نفر از ما از پيروى شما سرباز نمى زند. ما هرگز از رو به رو شدن با دشمن نمى ترسيم . شايد در اين راه خدماتى انجام دهيم كه چشم شما را روشن گرداند.»
سخنان اين دو افسر مورد تاييد سر كرده هاى ديگر نيز قرار گرفت . شور و شعف عجيبى در انجمن افسران و سربازان به وجود آمد. تصميم پيامبر را به پيشروى ، قطعى ساخت . او به وسيله شورا روحيه افسران و قدرت روحى سربازان خود را به دست آورد و فورا دستور حركت صادر نمود.
-
RE: رمزپیروزی مردان بزرگ
او نه در اين مورد، بلكه در موارد ديگر مانند جنگ احد، و خيبر به مشورت پرداخت حركت صادر نمود.(13)
او نه تنها در اين مورد، بلكه در موارد ديگر مانند جنگ احد، و خيبر به مشورت پرداخت ، و نتايج بزرگى عائد او گرديد.
جوانان كم تجربه بايد از تجربيات مردان مجرب كه سردى و گرمى روزگار را چشيده بهره مند گردند. ممكن است بر اثر كمى اطلاع ، ما روى كار را ببنيم و از درون آن آگاه نباشيم .
فتوحات بزرگى كه در دوره خليفه دوم نصيب مسلمانان گرديد روى اصل مشاوره بود. خليفه وقت مشكلات خود را با امير مومنان در ميان مى گذارد و رموز پيروزى و فتح در جنگها را از او مى آموخت .
وقتى خليفه درباره نبرد با دولت ساسان با على (ع ) مشورت كرد و گفت «اگر اصلاح باشد، خودم نيز در اين جنگ شركت كنم .» امير مومنان در پاسخ وى گفت : «اگر مسلمانان در اين نبرد شكست بخورند وشما نيز در ميان آنها باشيد در اين صورت براى آنها پناهگاهى نخواهد بود، و آنان با شكست روبرو شوند، شما مى توانيد براى آنان كمك بفرستيد و آنان نيز مى توانند از اين نقطه به عنوان يك پناهگاه استفاده كنند.»(14)
پي نوشت ها
12- تاريخ كامل ابن اثير، ج 2، ص 122 123.
13- 1 ابن هشام ، ج 2، ص 253.
14- نهج البلاغه ، خطبه 130.
-
RE: رمزپیروزی مردان بزرگ
10 -تاريخ يا آزمايشگاه بزرگ زندگى
تاريخ آئينه تمام نماى ملل گذشته است . در آن علل بدبختى نافرجامى ، و يا پيروزى و كامرانى ملتها منعكس مى باشد.
يكى از خوشبختى هاى ما همين است كه نخستين نفراتى نيستيم كه قدم به صفحه زمين گذارده ايم . چشمهاى بيدار ستارگان شاهد زندگى ميليونها مردمى بوده است كه پيش از ما روى اين زمين زندگى داشته اند و داراى نشاطها و غمها، روشنيهاو تيرگيها، عشقها و كينه ها، جنگها و صلح ها، هزاران صحنه مختلف زندگى بوده اند.
گرچه آنان بسيارى از اسرار زندگى خود را براى هميشه با خود به خاك برده اند و همراه وجودشان به درياى فراموشى ريخته شده است ، ولى قسمتهاى قابل توجه زندگى آنها را نويسندگان يا طبقه هاى زمين و يا ويرانه هاى به ظاهر ساكت ، براى ما حفظ كرده ، و آزمايشگاهى بزرگ و پر قيمت از آن براى ما ساخته اند.
مطالعه صفحات تاريخ پيشينيان ، بررسى در لابه لاى طبقات زمين و دقت در آثار پرشكوه و عبرت انگيز آنها بسيار آموزنده است و عمر ما را به مقياس قابل ملاحظه اى زياد مى كند.
مگر نه اين است كه حاصل عمر جز يك مشت تجربه چيزى نيست ؟! آيا تاريخ عاليترين تجربيات را در اختيار ما نمى گذارد؟! مگر نه تاريخ آئينه تمام نماى زندگى ملل گذشته است و در آن علل بدبختى و نافرجامى و يا پيروزى و كامرانى ملتها منعكس مى گردد؟!
-
RE: رمزپیروزی مردان بزرگ
كتاب آسمانى ما دستور مى دهد كه زندگى اقوام گذشته را بخوانيم و از خصوصيات زندگى آنها درس عبرت بگيريم .(15)
اميرمؤ منان على (ع) مى فرمايد : «فرزندم اگر چه من باملل گذشته همزمان نبودم ، اما تاريخ آنها را با دقت خوانده ام و به پستيها و بلنديها روزگار و قوانين ملل واقف شده ام . من آنچنان تاريخ آنها را خوانده و بر آن مسلطم كه گوئى با آنها زندگى كرده ام و در حوادث زندگى با آنها همقدم بوده ام .»
تاريخ بهترين راهنماى نسل حاضر است و تدريس آن بمراتب از تدريس فيزيك و شيمى فيزيك و شيمى مشكلتر مى باشد. مسائل فيزيك و شيمى فرمول دارد. اگر استاد بر فرمولها مسلط باشد به خوبى مى تواند از عهده تدريس بر آيد، اما تاريخ غور و بررسى و با اصطلاح اجتهاد و قضاوت لازم دارد. معلمان تاريخ تا اين قوه را در خود احساس نكنند نمى توانند از عهده نتايج عالى تاريخ بر آيند. بنابراين هر شخص تاريخ دان را نمى توان مورخ ناميد.
هزار نكته باريكتر ز مو اينجاست
نه هر كه سر نتراشد قلندرى داند
كوشش كنيم رموز تاريخ را بفهميم ، والا سرودن تاريخ سودى ندارد. رموز تاريخ همان داروهاى تلخ تاريخ است كه انسان پس از دقت كامل به دست مى آورد و مى تواند بيماريهاى فردى و اجتماعى را معالجه كند.
-
RE: رمزپیروزی مردان بزرگ
خوب است هر فرد بينا خصوصا افرادى كه زماندار مردم و مصدر كار مى باشند تاريخ انگلستان ، تاريخ انقلاب كبير فرانسه ، بالاخص تاريخ اسلام و سرگذشت سقوط بنى اميه و انقلاب بنى عباس را بدقت بررسى كنند و علل سقوط آنهائى را كه ساليان دراز بر مردم حكومت مى كردند به دست بياورند.
اصولا بايد كوشش كنيم روح مطالعه و خواندن كتاب را در خود ايجاد كنيم ؛ زيرا مطالعه سطح فكر را بالا مى برد و قواى دماغى را تقويت مى كند.
امروزه مقدار مصرف كاغذ در هر كشور، مقياس تمدن و ترقى آن است و مى گويند سويس كه مهد تمدن است ، از تمام ممالك جهان نسبت به جمعيت خود بيشتر كاغذ مصرف مى كند.
آمارهاى دقيقى از تعداد و تيراژ كتابهائى كه در يك كشور چاپ مى شود برمى دارند و آمار مراجعه كنندگان به كتابخانه هاى عمومى را ضبط مى كنند تا از اين راه مقياس برترى فكرى را در هر سال نسبت به سنوات قبل و يا كشورهاى ديگر بسنجند.
اسرار مؤ لفان و رازهاى نهفته آنان در لابه لاى كتاب پنهان است . روزى كه ارسطو خواست كتاب خود را منتشر كند، اسكندر مقدونى جلوگيرى كرد تا ديگران به افكار بلند استاد وى دست نيابند.
-
RE: رمزپیروزی مردان بزرگ
پاپها و كشيشان در قرون تاريك وسطى با پديد آوردن «شركت اعضاى علم » در ميان گروهى خاص ، ديگران را از خواندن كتاب ممنوع ساختند تا از نادانى و جهالت مردم بيشتر استفاده كنند و بهتر بر آنها حكومت نمايند.
كتاب خوب ، سازنده اخلاق و تكميل كننده شخصيت است . كتاب رموز زندگى را مى آموزد، ولى بايد از خواندن كتابهاى پوچ و بى مغز گريخت ؛ زيرا اين قبيل كتابها از فعاليتها دماغ مى كاهد. به قول دانشمندى : «بگو ببينم چه مى خوانى تا بگويم تو چيستى ؟!»
و به قول شو پنهاور : «عمر گرانبهاتر از اين است كه انسان آنرا در خواندن كتابهاى پوچ بكار ببرد.»
همواره بايد بكوشيم كه در هر شبانه روز، وقتى را براى مطالعه كتابهاى سودمند و آموزنده اختصاص دهيم و كتاب را بهترين دوست تلقى كنيم .
خوشتر از كتاب در جهان يارى نيست
در غمكده زمانه غمخوارى نيست
هر لحظه از او بگوشه تنهائى
صد راحتى است هرگز آزادى نيست
پي نوشت ها
15- سوره روم ، آيه 9.
-
RE: رمزپیروزی مردان بزرگ
11-استفاده از فرصت
سعديا دى رفت ، فردا همچنان موجود نيست
در ميان اين و آن فرصت شمار امروز را
فرصتهاى زيادى به دست افراد مى افتد، اما از آن جا كه دسته اى روح «كار امروز به فردا انداختن » را دارند، اين فرصتها را كه كليدهاى طلائى راز كاميابى است از دست مى دهند. در صورتى كه نه تنها كار امروز را نبايد به فردا انداخت بلكه اگر امكان دارد، بايد كار فردا را هم امروز انجام داد.
از ابومسلم خراسانى پرسيدند راز كاميابى شما چه بوده است ؟! گفت : «هرگز كار امروز را به فردا نيفكندم .» چه بسا نيروئى كه براى تاءخير انداختن كار مصرف مى شود، براى انجام خود آن كار كافى باشد.
برخى از دانش آموزانى كه در امتحان خرداد ماه قبول نمى شوند و بايد در شهريور ماه امتحان بدهند، از فرصت حداكثر استفاده را مى كنند و بعضى گرفتار اوهام و افسوس خوردن مى شوند و وقت را با آه كشيدن به پايان مى رسانند.
عده اى از مردم هستند كه غالبا عارف منش و درويش مآبند؛ كارشان اشگ فشانى بر گذشته است و مرتبا مى گويند : «اگر ما فلان باغ را خريده بوديم سود كلانى نصيب ما مى گشت و اگر در فلان دانشگاه ثبت نام كرده و ادامه تحصيل داده بوديم ، اكنون از شخصيتهاى بزرگ كشور بوديم .» تمام وقت خود را با افسوس خوردن و روى «قبر ديروز» گريه كردن تلف مى كنند. در حالى كه اگر از اين پس بكوشند ممكن است به همه و يا به قسمتى از آرزوهاى خود برسند.
وقت گدشته را نتوانى خريد باز
مفروش خيره كاين گهر پاك بى بهاست
-
RE: رمزپیروزی مردان بزرگ
گروهى در نقطه مقابل آنها هستند. اضطراب آينده آنها را از كار در آن لحظه اى كه در دست دارند، باز مى دارد. دانش آموزانى را ديده ايم كه مرتبا دم از رفوزه شدن مى زنند؛ مرتبا مى گويند : «مبادا تجديدى شويم ، مبادا قبول نشويم .» اين اضطراب آنان را از مطالعه و كار باز مى دارد و فرصت را از دست مى دهند. چه زيبا سروده آن سراينده تازى زبان :
« مافات مضى و ما سياءتيك فاين
قم فاغتنم الفرصة بين العدمين »
يعنى : آنچه را از دست دادى ، گذشته است و آينده هنوز نرسيده (بيجا غصه آنرا مخور) هم اكنون برخيز و اين لحظه را كه از هر دو طرف به نيستى مى رسد، غنيمت بشمار.
و سعدى شيرين زبان نيز در اين باره گويد :
سعديا دى رفت و فردا همچنان موجود نيست
در ميان اين و آن فرصت شمار امروز را
بهترين فرصت براى كار كردن ، دانش آموختن و ثروت اندوختن جوانى است و بلندترين نقطه زندگى نيز دوران جوانى است . عشق و اميد و نشاط جوان و نيروهاى فعاله و خلاقه او سرشار است ، ولى پس از مدتى ، قدرتهاى معنوى و مادى وى رو به كاهش مى گذارد و اعصاب قدرت و استحكام خود را از دست مى دهد. چشم كم نور مى شود و نيروهاى خلاقه ناتوان مى گردد.
مولاى متقيان مى فرمايد : «انسان هنگامى پى به ارزش جوانى و تندرستى مى برد كه آنها را از دست داده باشد.»
از سفارشهاى پيامبر اسلام به يكى از شاگردان بزرگ خود «ابى ذر» اين است : «پيش از آنكه پيرى تو فرا رسد، ارزش جوانى را بدان .»
زينت باغ است درخت جوان
پير شود بر كندش باغبان
شاخ جوان به هر گلى نوبر است
شاخه پير، از پى خاكستر است
-
RE: رمزپیروزی مردان بزرگ
مردان بزرگ و كامياب همواره بر گذشته افسوس نمى خوردند و اضطراب آينده آنها را از كار در فرصتهاى مناسب باز نمى داشت .
دستگاه آفرينش در انسان يك عقل طبيعى آفريده است كه در تمام افراد با بالا رفتن سن ، رشد مى كند. در كنار اين عقل طبيعى مى توانيم يك عقل اكتسابى در پرتو علم و تجارب نيز به دست بياوريم و اين دومى در حقيقت مكمل و پرورش دهنده آن عقل طبيعى است .
مردان كامياب كسانى بودند كه از فرصتهاى دوران كودكى و جوانى و مراحل بالاتر خوب استفاده كردند و عقل فطرى را با عقل اكتسابى پرورش دادند. و بهترين فرصت براى اين كار دوران جوانى است .
پيامبر اسلام فرمود : «فرصت بسان ابر بهارى مى گذرد و كاميابى از آن كشاورزى است كه از آن بهره بردارى كند.»
كسانى كه به ارزش وقت و عمر خود پى برده اند، اوقات گرانبهاى خود را بيهوده مصرف نمى كنند. گروهى از دانشمندان برخى از آثار خود را در مواقعى نوشته اند كه اكثر مردم به اتلاف آن اهميت نمى دهند.
مثلا دكتر «ماردن كود» يكى از آثار خود را در ضمن رفتن از خانه بيمارى به خانه بيمار ديگر نوشته است .
«دكتر بورنى » زبان فرانسوى و ايتاليائى را در طى رفتن به اداره و بازگشت از آن ياد گرفت .
فقيد علم و ادب مرحوم مدرس خيابانى يكى از آثار گرانبهاى خود را كه در پيرامون مترادفات زبان فارسى مى باشد موقع صرف صبحانه نوشته است .(16)
-
RE: رمزپیروزی مردان بزرگ
ناپلئون در واقعه «اركولا» با 25 سوار بر دشمن غلبه كرد؛ زيرا دشمن خسته بود و او فرصت را مغتنم شمرد و با اين عده كم بر دشمن چيره گرديد.
گروهى آنچنان عمر خود را تلف مى كنند كه گوئى دشمن وقت و عمر خود هستند. امروز بسيارى از سرگرميها بيش از آنچه جنبه تفريحى داشته باشند، قاتل و كشنده وقت مى باشند.
البته اعصاب خسته احتياج به تفريح و سرگرمى دارد و هرگز نبايد آنچه را كه جنبه تفريحى دارد به حساب اتلاف وقت نهاد؛ زيرا گردش و تنفس ، ملاحظه مناظر زيبا و شركت در مجالس انس و نشاط، اعصاب ما را از فرسودگى نجات بخشيده ، و چرخ حيات را روغن كارى مى نمايد.
البته نبايد هرگونه كار بيهوده و كشنده وقت و تلف كننده عمر گرانبها را به حساب تفريح و تفرج گذارد.
جوانان امروز براى استراحت ، به فيلمهاى سينما و تلويزيون و مطالعه مجلات و روزنامه و كتابهاى هفته و سال پناه مى برند، ولى بايد بدانند هر فيلمى قابل ديدن نيست و هر كتابى آموزنده نشاط بخش و مفيد نخواهد بود.
ضررهاى سهمگين فيلمهاى جنائى و پليسى ورمانهاى عشقى و سكسى قابل توصيف نيست و غنچه جوانى را قبل از آنكه شكوفان شود پژمرده مى سازد.
پي نوشت ها
16- مرحوم مدرس خيابانى از چهرهاى درخشنده علم و ادب در عصر حاضر بود، وى آثار گرانبهائى در پيرامون علوم اسلامى و ادبى به يادگار گذارده است ، و حقوق زيادى بر ذمه نگارنده دارد.
-
RE: رمزپیروزی مردان بزرگ
12 -قاطعيت و تصميم
خطوط صورت و قيافه مردان بزرگ حاكى از اراده و قاطعيت آنهاست و برندگى از قيافه و رفتار آنها مى بارد.
انسان بسان حيوانات ديگر داراى نيروى اراده است . لگام اراده حيوانى به دست غريزه حيوانى است ، اما اراده انسان بايد به دست عقل و خرد باشد.
اگر ما در اين فصل درباره قاطعيت و تصميم سخن مى گوئيم نه باين معنى است كه لگام اراده را به دست هوى و هوس بدهيم ، و هر كارى را كه مطابق غرائز حيوانى بود انجام دهيم ؛ زيرا در اين صورت حيوانى بيش ، نخواهيم بود، و در لب پرتگاه سقوط قرار خواهيم گرفت .
بلكه مقصود اين است كه پس از دقت و تشخيص ، بعد از آنكه سود و زيان كار را سنجيديم و عقل و خرد آن را پسنديد، بايد با قاطعيت و تصميم هر چه محكمتر هدف را تعقيب كنيم و بدانيم هر كارى به اندازه مشكلات و سختيهايش ، اراده راسخ تر و تواناتر لازم دارد. رمز موفقيت ، داشتن اراده تواناست كه مشكلات را از ميان بردارد.
خطوط و قيافه مردان بزرگ حاكى از اراده و قاطعيت آنهاست و برندگى از قيافه و رفتار آنها مى بارد.
افراد قوى الاراده همواره مورد احترام مردم هستند و از تعرض ديگران مصونند، ولى اشخاص ضعيف الاراده مورد تعرض سوء استفاده كنندگان واقع مى شوند.
ترديد بلاى كاميابى و نشانه بارز ضعف اخلاق است و ضربه محكمى بر هوش و نبوغ مى زند. اسكندر ميگفت يكى از رموز كاميابى من ، قاطعيت و اجراء تصميم بود و از دودلى پس از تصميم بيزار بودم .
تيمور لنگ ، ناپلئون و نادر كه از نوابغ نظامى جهانند دير تصميم مى گرفتند، لكن از تصميم خود بر نمى گشتند.
-
RE: رمزپیروزی مردان بزرگ
مرد مصمم مانند سرباز آماده به خدمت است كه به او دستور آماده باش داده شده ؛ به پيشباز حوادث مى رود. مشكلات او را از هدف باز نمى دارد و تلخيهاى راه هدف ، ممكنات را در نظر او به صورت محال جلوه نمى دهد.
گوته مى گويد : «مرد با اراده ، جهان را مطابق ميل خود عوض مى كند.»
رستم فرخ زاد، فرمانده كل نيروهاى ايران در قادسيه ، از فرمانده كل نيروهاى اسلام نماينده اى خواست . سعدو قاص فرمانده كل قوا «ربعى بن عامر» را فرستاد.
او وقتى وارد بارگاه رستم گرديد، ديد رستم روى تخت زرين نشسته است و دربارگاه او فرشهاى عالى گسترده شده و متكاهاى زربافت نهاده اند.
اين مظاهر فريينده ذره اى از استحكام اراده او نكاست . وقتى به بساط رستم نزديك شد، اسب خود را نهيب زد و با اسب وارد خرگاه رستم گرديد. ماءمورين خواستند از ورود او با اين حالت جلوگيرى كنند. او گفت : «شما از ما نماينده خواسته ايد و من به عنوان نماينده مسلمانان آمده ام ؛ اگر نمى خواهيد، برمى گردم .»
او با كمال وقار و طماءنينه در حالى كه قدمهاى خود را كوچك برمى داشت ، تا نزديك تخت رستم آمد، فرشها را عقب زد، روى خاك نشست و گفت : «ما با اين زيورها عادت نكرده ايم .»
مترجم رستم از نماينده مسلمانان از علت يورش آنها و سپاه اسلام پرسيد او در پاسخ گفت :
خدا ما را مبعوث كرده تا بندگان خدا را از ظلم و فشار برهانيم و آنها را به اسلام رهبرى كنيم . اگر آنها سخن ما را پذيرفتند، با آنها كارى نداريم ؛ والا با آنها نبرد مى كنيم . اگر بكشيم و يا كشته شويم ، به بهشت مى رويم .
صلابت و رسوخ اراده اين مرد بيابانى رستم را مبهوت ساخت و گفت : «به ما مهلت بدهيد تا با بزرگان خود مكاتبه كنيم و مشورت نمائيم .»نماينده اسلام گفت : «ما مى توانيم تا سه روز مهلت بدهيم و تاءخير بيش از آن درست نيست .»
-
RE: رمزپیروزی مردان بزرگ
رستم گفت : «معلوم مى شود تو فرمانده كل قوا هستى كه مى توانى با ما قرار بگذارى .» گفت : «نه ، فردى از مسلمانان هستم . همه مسلمانان يك پيكر و اعضاء يك بدنند و اگر يكى از آنها امان داد، بر ديگران لازم است امان او را بپذيرند.»(17)
در جنگ جمل كه ميان على (ع ) و پيمانشكنان در گرفت ، امير مؤ منان پرچم حمله را به دست فرزند عزيز خود، محمد حنفيه ، داد و براى تقويت اراده فرزندش جمله هائى گفت . او چنين فرمود :
اگر كوههاى اطراف بصره از جاى خود كنده شوند، تو هرگز از جاى خود تكان نخور و پا به فرار و عقب نشينى مگذار. دندانهاى خود را روى هم بگذار و فشار ده ، تا نيروى اراده و تصميم از داخل وجود تو سخت بجوشد. كاسه سر را در راه خدا عاريت ده . با ديدگان تيز بين سربازيت ، حركات دشمن را در تمام ميدان در نظر بگير. و چشم خود را از هرگونه ناگوارى بپوشان و با قدرت اراده و قاطعيت مخصوص ، همه را ناديده بگير. بدان ! پيروزى نهائى از ناحيه خداست و ما موظفيم از طريقى كه نشان داده است وارد شويم .(18)
اميرمؤ منان يكى از سرداران خود را در نامه اى كه به مردم مصر، محل ماءموريت آن سردار، نوشت چنين توصيف مى كند :
اى مردم مصر يكى از بندگان خدا را به سوى شما فرستادم كه در روزهاى ترس به خواب نمى رود و از دشمنان در اوقات ترس و هراس نمى ترسد. بر بدكاران از آتش سوزان سختتر است ... او شمشيرى است از شمشيرهاى خدا كه تيزى آن كند نمى شود و ضربت آن بى اثر نمى گردد.(19)
خود مولاى متقيان از مظاهر بزرگ قاطعيت و قوت اراده بود. او در نامه اى كه به يكى از فرمانداران نوشته مى گويد : «به خدا سوگند، اگر همه عرب برضد من بسيج شوند، من هرگز به آنها پشت نمى كنم .»(20)
-
RE: رمزپیروزی مردان بزرگ
ما در صورتى از تمام مواهب طبيعى و از هوش و ذكاوت و منابع تحت الارضى برخوردار مى شويم كه از يك اراده مغلوب نشدنى بهره مند باشيم ؛ زيرا انسان در پرتو اراده آهنين مى تواند از آنها بهره كافى بگيرد.
اعتماد به نفس جز اين نيست كه انسان به رهبرى عقل و خرد در پرتو قدرت اراده و با يك تصميم و جزم و قاطعيت ، كار را تعقيب كند و خود را بر انجام آن عمل توانا و قادر بشمرد و از تلقينات سست كننده اراده جدا بپرهيزد.
جهانگردان و مردان مثبت و پايه گذاران علوم و صنايع كسانى بودند كه واژه هاى «نمى شود» و «نمى توانيم » را از قاموس زندگى حذف كرده بودند و به همه چيز به رهبرى عقل از دريچه «مى شود» و مى توانيم » مى نگريستند. مرد منفى باف و ضعيف الاراده نه تنها نمى تواند از موقعيتهاى مفيد استفاده كند، بلكه هميشه مزاحم ديگران بوده و نيروى باطنى خود را در جلوگيرى از كار و پيشرفت و ايجاد مانع به كار مى برد.
يكى از عوامل تشديد و تقويت اراده ، عشق و شوق به كار و هدف است . نخست انسان بايد بكوشد تا به هدف اشتياق پيدا كند. در خواب و بيدارى جز صورت و رؤ ياى هدف چيزى نبيند؛ بطورى كه فكر او بدون توجه ، به سوى مقصد كشيده شود.
اهرام مصر، كاخ كسرى ، ابنيه باشكوه و كتابهاى ده يا صد جلدى از آثار اراده هاى مغلوب نشدنى است .
اشخاص بى اراده مانند كاغذى هستند كه در روى شط عظيمى قرار گيرند و كوچكترين اراده اى از خود نداشته باشند، ولى مردان مصمم بسان شناوران ماهرى هستند كه در پرتو اراده و فعاليت بدنى ، به هر سو بخواهند، آب را مى شكافند و مى روند.
ناپلئون مى گفت بايد كلمه نمى شود از قاموس زندگى و از لغت محو گردد. او از شنيدن واژه هاى نمى شود، نمى توانم و نمى دانم بسيار دلتنگ مى شد و مى گفت : «بخواه مى شود».
امروز بسيارى از بيماريها را از طريق تقويت اراده و تصميم معالجه مى كنند و حل بسيارى از مشكلات در پرتو قدرت اراده گشوده مى شود. به قول حافظ :
در ره منزل ليلى كه خطرهاست بسى
شرط اول قدم آنست كه مجنون باشى
پي نوشت ها
17- كامل ابن اثير، ج 2، ص 220.
18- نهج البلاغه ، خطبه 10.
19- نهج البلاغه ، نامه 38.
20- نهج البلاغه ، نامه 45.
-
RE: رمزپیروزی مردان بزرگ
13-آشنائى به اوضاع زمان
كسى كه به اوضاع و شرائط زمان خود آشنا گردد، مورد هجوم امور ناگهان واقع نمى شود.
بايد قبل از هر كار اوضاع زمان و مقتضيات روزگار را بدقت بررسى كرد؛ سپس مطابق شرائط زمان نقشه ريخت و با ناديده گرفتن اين شرط بسيارى از رنجها و كارها به ثمر نمى رسد.
گفتارى در اين باره از امام ششم داريم . امام صادق (ع ) فرمود : « العالم بزمانه لا تهجم عليه اللوابس (21) » ، يعنى : كسى كه به اوضاع زمان و روزگار خود آشنا باشد، هرگز مورد هجوم امور ناگهانى واقع نمى شود.
اين سخن يك جهان ارزش دارد؛ و اگر مسلمانان يا ملل عقب مانده جهان در سياست و كشوردارى به اين اصل حياتى توجه مى كردند، هرگز مغلوب ملل فاتح نمى گشتند. بيشتر خيره سريها و بدبختى ها به علت غفلت از اوضاع و تبدلات شگرف و عميقى است كه در ملل فاتح به وجود مى آيد و ملتهاى ضعيف از آن غافلند.
تمدن اسلامى ، قدرت نمائى ارتش يكتاپرستى و نبوغ پيشروى آنها در علوم و صنايع و فنون نظامى و سربازى ، كوچكترين تحولى در روم غربى به وجود نياورد. آنها بقدرى از تحولات جهان بى خبر بودند كه وقتى سربازان اسلام قسطنطنيه را محاصره كرده بودند، دانشمندان آنها در يك مساءله خرافى بحث مى كردند و آن اين كه آيا بر سر يك سوزن چند فرشته مى تواند جاى بگيرد.
تاريخ تكرار مى شود. همين ركود و خمود درباره مسلمانان پس از آنكه به اوج ترقى رسيدند رخ داد. رهبران كشورهاى شرق و بالاخص ممالك اسلامى از تحولات عميق و ريشه دارى كه در كليه زندگى مردم باختر زمين رخ مى داد، به كلى غافل بودند. آنها موقعى بيدار شدند كه اروپا علوم و صنايع را تسخير كرده بود.
-
RE: رمزپیروزی مردان بزرگ
شكستهاى پياپى دولت عثمانى از ملل اروپا، آنى دولت عثمانى را بيدار نكرد. سران حكومت در حالت غفلت به سر مى بردند. وقتى چشم آنها به هواپيماى دشمن كه فضا را مى شكافت افتاد، گروهى خيره خيره مى نگريستند و گمان نمى كردند كه اين كار، كار بشر باشد؛ بلكه تصور مى نمودند كه اين عمليات مربوط به فرشته و پريهاست .
قرن نوزده ميلادى قرن طلائى صنايع و اختراعات بود، ولى ايران عزيز در آن دوران گرفتار كشمشهاى داخلى و زد و خوردهاى ملوك الطوايفى بود. زمانداران بقدرى در خواب خرگوشى فرو رفته بودند كه از آن صفحه گيتى بكلى بى خبر بودند. بد نيست به عنوان نمونه اين خبر را بشنويد :
در دوران زماندارى فتحعليشاه ، ناپلئون كه در صدد تسخير هند بود و مى خواست آن كشور زرخيز را از چنگال كمپانى انگليس بيرون كشد، نامه اى براى جلب قلوب دولت و ملت ايران به شاه قاجار نوشت . در تمام دربار شاه ، يك نفر پيدا نشد نامه ناپلئون را ترجمه كند و از دادن نامه به كنسولگرى و اعضاء بيگانه روى مصالحى خوددارى كردند و نامه را به كنسولگرى ايران در بغداد فرستادند تا برخى از اعضاء آن كه به زبان فرانسه آشنائى داشتند، آنرا ترجمه كنند.(22)
يك چنين ملت خواب آلود نمى تواند استقلال سياسى ، اقتصادى و فرهنگى خود را حفظ كند و همواره بايد وابسته به ملل بيگانه زندگى كند.
اينجاست كه شاعر توانا و سخن ساز ايرانى شعله هاى غم و اندوه خود را در قالب شعر ريخته چنين مى گويد :
مائيم كه از پادشهان باج گرفتيم
ز آن پس كه از ايشان كمر و تاج گرفتيم
ديهيم و سرير از گهر و عاج گرفتيم
اموال و ذخايرشان تاراج گرفتيم
در چين و ختن و لوله از هيبت ما بود
در مصر و عدن غلغله از شوكت ما بود
در اندلس و روم عيان قدرت ما بود
غرناطه و اشبيليه در طاعت ما بود
صقليه نهان در كنف رايت ما بود
فرمان همايون قضا آيت ما بود
جارى به زمين و فلك و ثابت و سيار
و انديشه نكرديم ز طوفان و ز تيار
-
RE: رمزپیروزی مردان بزرگ
مضون اشعار مربوط به دوره اى است كه مسلمان و ايرانيان ، بيدار و فعال بودند و به عبارت صحيح تر مربوط به گذشته پرافتخار جهان شرق اسلامى است . اكنون وضع چگونه است ؟ از زبان همان سراينده بشنويد :
افسوس كه اين مرزعه را آب گرفته
دهقان مصيبت زده را خواب گرفته
خون دل ما رنگ مى ناب گرفته
و ز سوزش تب پيكر ما تاب گرفته
رخسار هنر، گونه مهتاب گرفته
چشمان خرد، پرده ز خوناب گرفته
ثروت شده بيمايه و صحت شده بيمار
دستگاه بزرگ پاپ پس از يك حكومت ظالمانه طولانى درهم كوبيده شد؛ زيرا او با تشكيل دادن دائره «انگيزيسيون » خواست قدرت جهانى خود را حفظ كند، اما سخت در اشتباه بود. او از تحولات عميق و اصيلى كه در دل توده هاى مردم به وجود آمده بود و هر لحظه مى خواست افكار پوشالى پاپها را به صورت توده خاكستر درآورد غافل بود و آنها را ناديده مى گرفت .
او تصور مى كرد كه زجر و كشتن و جبر و عنف مى تواند جلو اين سيل را بگيرد، ولى اين انديشه از بى اطلاعى وى به دگرگونيهاى روزگار بود و اگر در آخرين لحظات حيات خود، نقشه نوى نمى ريخت و خود را با وضع زمان تطبيق نمى نمود، اكنون از آئين مسيح در جهان اثرى باقى نمى ماند.
او چشمهاى خواب آلود خود را پاك كرد و با تغيير مسير، با تاسيس دبستان و دبيرستان و دانشگاه ، با خدمات اجتماعى و علمى توانست موقعيت خود را بارديگر بازيابد.
-
RE: رمزپیروزی مردان بزرگ
در قرن نوزده ميلادى ، امير كبير متوجه تحولات غرب شد و شرائط زمان را درك كرده و فهميد ديگر دوران جنگ با شمشير و تير و كمان سپرى شده ، و صنايع نحوه توليد را دگرگون ساخته است .
وى با آشنائى به اوضاع جهان و بررسى دقيق دريافت كه يكى از علل بدبختى كشورهاى عقب افتاده اين است كه اقتصاد وابسته به غرب ، اين كشورها را به صورت بازار كالاهاى غرب درآورده و اروپا توليد كننده و اين كشورها مصرف كننده كالاهاى آنان شده اند. او نيز دريافت كه اين وابستگى و يا به عبارت بهتر اين بيچارگى و دريوزگى سبب شده است صنايع و استعداد ايرانى بكلى از بين برود.
لذا در اوايل سال 1266 هجرى قمرى مطابق با 1849 ميلادى بناى دارالفنون را آغاز كرد و ساختمان شرقى آن را در اواخر 1267 بپايان رسانيد.
وى افراد مورد اطمينان خود را به وين فرستاد تا يك نفر معلم پياده نظام ، يك نفر معلم توپخانه ، يك نفر معلم سواره نظام ، يك نفر معلم هندسه ، يك استاد معدن شناس ، دو نفر معدنچى ، يك معلم طب و جراحى و يك نفر داروساز از كشور اتريش با حقوق سالى چهار هزار تومان براى مدت پنج يا شش سال استخدام نمايند.
امير به منظور بسط صنايع ، سرمايه هاى كافى در اختيار اهل فن گذاشت و در سارى كارخانه شكر ريزى ، در تهران كارخانه ريسمان ريسى و چلوار بافى ، در كاشان كارخانه حرير بافى و در اصفهان و تهران كارخانه سماور سازى و كالسكه سازى تاءسيس كرد. و به نساجان اصفهان و كاشان كمكهاى فراوان نمود و استاد كاران را در ايجاد منسوجات و مصنوعات جديد و اختراع در زمينه هاى مختلف ، تشويق كرد و نمايشگاهى از محصولات صنعتى ملى ايران در ارك تهران ترتيب داد.
-
RE: رمزپیروزی مردان بزرگ
متاءسفانه براى خاموش كردن اين مشعل فروزان ملت ، دسته هاى خائن به راه افتادند و در اوائل افتتاح دارالفنون در سال 1268 دژخيمان قاجار او را كشتند.
روزى كه راه شوسه و خودرو در ايران رواج يافت ، بازار رانندگى اسب و الاغ و كجاوه رونق خود را از دست داد و كجاوه داران و ناله و زارى پرداخته و از حكومت وقت خواستند كه براى رانندگان خودروها پروانه كسب صادر نكند.
اين افكار، محصول بى خبرى از تحولات جهانى بود.
چه بسا بازرگانان ما دست به كارهائى مى زنند كه جهان امروز آن را نمى پسندد؛ و حقيقت عمل آنها مبازره با تحول و تكامل است و بالنتيجه با شكست قطعى روبرو مى شوند.
اينجاست كه ما به ارزش گفتار يكى از پيشوايان بزرگ خود پى مى بريم كه فرمود : « لا تعادوا الايام فتعاديكم ، » يعنى ، با زمانه ستيزه نكنيد و گرنه با شما ستيزه خواهد نمود.
مرد موفق كامياب كسى است كه روح زمان را درك كند و وجود رقيب و دشمن را مايه ترقى بداند.
دانشمندان ، دشمن را وسيله كاميابى انسان مى شمارند؛ زيرا دشمن بهترين آئينه اى است كه مى تواند معايب ما را در بيان و قلم خود منعكس سازد و ما را از نخوت و غرور پائين آورده و گاهى به بروز استعدادهاى نهفته كمك كند.
ترقيات شرق و غرب معلول رقابتهاست . اگر رقابت از ميان برود، استعدادها، مثل گل شكفته نمى شود.
پي نوشت ها
21- تحف العقول ، ص 365، چاپ حيدرى .
22- گوشه و كنار تاريخ .
-
RE: رمزپیروزی مردان بزرگ
14 -تجربه اندوزى از شكستها
آنقدر شكست خوردم كه راه شكست دادن را ياد گرفتم .
يكى ار رموز كاميابى اين است كه از شكست نهراسيم . شكست آئينه اى است كه نواقص و اشباهات را بى كم و زياد بخوبى نشان مى دهد. مردان بزرگ شكست را پل پيروزى مى دانند و كوشش مى كنند در آينده علل و موجبات آن تكرار نشود. در حقيقت شكست خوردن را شكست نمى دانند؛ بلكه مى ترسند از شكست ، شكست روحى بخورند.
صفحات تاريخ نشان مى دهد كه بسيارى از پيروزيها پس از شكست به دست آمده است ؛ زيرا شكست خورده ها با روحى زنده و اراده اى قاطع بار ديگر وارد ميدان فعاليت شده ، و خود را بدين وسيله در آستانه قرار داده اند.
شكست خوردگان اميدوار خود را در هنگام شكست نمى بازند و افتان و خيزان به راه پيمائى خود ادامه مى دهند و بالاخره به مقصد مى رسند.
در جنگ احد بر اثر يك نافرمانى شكست سختى به مجاهدان اسلام وارد گرديد. ولى اين شكست بقدرى آموزنده بود كه آن همه فتوحات را بدنبال آورد.
ناپلئون مى گويد : «آنقدر شكست خوردم كه راه شكست دادن را ياد گرفتم .» و به قول برخى : شكست براى ناتوانها زهر كشنده ، و براى روانهاى توانا پلكان پيروزى است .
در آئين مقدس اسلام ، نوميدى كه اثر بارز شكست است ، گناه بزرگ شمرده شده ، و از قديم الايام گفته اند : «پايان شب سيه سفيد است » و نيز گفته اند : «در نامراديها بسى مراد است » و «در نوميدى بسى اميد است .»
نابغه نظامى ايران ، نائب السطنه ، نادر پس از آن كه باختران را از دست تركان عثمانى گرفت ، متوجه فتح بغداد گرديد و شهرهاى سامرا، كربلا، نجف و چند شهر ديگر عراق را اشغال نمود. سپس بغداد را محاصره كرد، ولى بزودى توپال پاشا با هشتاد هزار تن از برگزيده ترين سربازان ترك به كمك محاصره شدگان شتافت . نيروهاى عثمانى با توپهاى سنگين مجهز بود و از لحاظ تعداد نيز بر نيروهاى ايرانى فزونى داشت . در اثناء جنگ ، اسب نادر تيرى خورد و در غلطيد و سربازان به خيال اين كه نادر كشته شده ، دچار بى نظمى شدند. نادر در چنين وضعى فرمان عقب نشينى داد. در اين جنگ 30000 ايرانى و 20000 ترك عثمانى نابود شدند و كلیه توپخانه و تمام ساز و برگ نادر به دست عثمانيها افتاد. نادر در حالى كه سربازان او كفش بپا نداشتند با قواى باقيمانده روبه مندلى آورد.
-
RE: رمزپیروزی مردان بزرگ
اين شكست در افراد عادى نقطه پايان كار محسوب مى شود؛ ولى كارى كه نادر را نجات داد اين بود كه اين شكست را برخود نپذيرفت و از شكست ، شكست روحى نخورد و پس از بازگشت به همدان ، توده هاى انقلابى سراسر كشور را فرا خواند و در ظرف دو ماه ارتش منظمى كه شماره آنها از دويست هزار نفر كمتر نبود و تركان عثمانى را سخت شكست داد. او بغداد را بار ديگر محاصره كرد و نيروهاى عثمانى را بزانو در آورد و در نتيجه دولت عثمانى متعهد شد كليه اراضى ايرانى را كه در ظرف ده سال به تصرف در آورده بود به ملت ايران بار گرداند.
بهرام ، سردار ايرانى ، علاقه زيادى به شكار داشت و از اوضاع ملتى كه بر آنها حكومت مى كرد بى خبر بود. او فقط رژه هاى منظم ارتش و خضوع و تملق گروهى از درباريان را مى ديد و از اوضاع ملت و زندانيان بيگناه اطلاع نداشت . در اين شرائط در مرزهاى كشور جنگى رخ داد و او مجبور شد از مردم استمداد بطلبد تا با او همكارى كنند، ولى مردم دعوت وى را با سردى تلقى كردند و مساعدت لازم را انجام ندادند. او از اين جريان فوق العاده متاءثر گشت و در فكر چاره بر آمد تا علت شكست خود را به دست آورد. وى مى دانست كه اشكالاتى در دستگاههاى مملكت وجود دارد كه از چشم او پنهان است و موجب بدبينى و دلسردى مردم نسبت به حكومت وقت گرديده است .
-
RE: رمزپیروزی مردان بزرگ
روزى با لباسى مبدل از شهر بيرون رفت و ديد مردى پوست سگى را در برابر خيمه خود آويزان كرده است . سردار جلو رفت و سلام كرد و علت آويزان كردن پوست سگ را پرسيد. پس از اصرار زياد، آن مرد چنين پاسخ داد :«وسيله معاش من گوسفندانى بود كه در اين مراتع مى چريدند؛ و اين سگ حراست و حفاظت گوسفندان را به عهده داشت . من و چوپان گله ، با فكرى آسوده ، در انديشه توسعه كار بوديم . تا اين كه روزى چوپان گفت امروز يك راءس از گوسفندان طعمه گرگ شده . فردا نيز اين جريان تكرار شد و پس فردا نيز همچنين ... من به سگ بد گمان شدم و به همراه چوپان مسير سگ را تحت مراقبت قرار داديم . ديديم كه سگ نر با چند گرگ ماده دوست شده و آنها را در ربودن و كشتن گوسفندان آزاد گذارده است و نتيجه گرفتيم كه اعتماد ما به سگ موجب ضرر ما شده بود. لذا من سگ را سربريده ، و به اين صورت در آوردم تا مردم بدانند هر كسى كه امين مقامى باشد ولى در كار خود خيانت ورزد، سزاى او همين است .»
اين داستان زماندار را بفكر انداخت و با خود گفت : «شايد شكست من معلول اعتماد فزونتر از حد من به حواشى و اطرافيان است .» از اين پس بدون اطلاع اطرافيان ، با طبقات مختلف مردم تماس گرفت و ديد ناله هاى مردم در سينه ها حبس گرديده و افراد بى گناه ، به جرم نپرداختن مالياتهاى نامشروع روانه زندانها شده اند. بنابراين اولياء امور را تغيير داد، متجاوزان را مجازات كزد و موجبات رضايت ملت را فراهم ساخت . و چيزى نگذشت كه موجى از عواطف مردم متوجه او گرديد.
-
RE: رمزپیروزی مردان بزرگ
15- شهامت و شجاعت
در هر نقطه عطفى از زندگى ، آلام و ناراحتى وجود دارد. هرگونه اصلاح و تحول با رنج و زحمت تواءم است ، ولى در پرتو شهامت و شجاعت مى توان برتمام اين مشكلات پيروز آمد.
شهامت و شجاعت نشانه مردانگى است و در بسيارى از كارها پل پيروزى بشمار مى رود اصطلاحات و انقلابات اجتماعى و فكرى نيز بدون شهامت و شجاعت صورت نمى گيرد. افراد زبون و ترسو كه بسان مرغان كز كرده در گوشه اى خزيده اند و از ترس مردم ، ملت و يا دشمن دست به سفيد سياه نمى زنند، هرگز مبداء آثار و تحولات نمى شوند. اگر خيلى هنر كنند، مى كوشند وضع موجود را حفظ كنند.
افراد با شهامت و شجاعت با در نظر گرفتن ارزش هدف ، پس از طرح نقشه و بررسى جوانب كار و زيان و سود اقدام ، بدون پروا دست به كار مى شوند. اينجاست كه تهور و كارهاى جنون آميز از شهامت و شجاعت فاصله مى گيرند. افراد متهور نسنجيده وارد كار مى شوند و زيان و سود اقدام را در نظر نمى گيرند و اگر نقشه اى داشته باشند، نقشه آنها مورد پسند خردمندان نمى باشد. آنها فريب زور بازو را خورده و مغرور قدرت خود مى شوند.
اكنون تعريف فوق را با بيان اين قطعه تاريخى روشنتر مى سازيم .
پس از رحلت پيامبر اسلام ، مردى به نام مسيلمه در يمن ادعاى نبوت نمود. سربازان اسلام از مدينه براى سركوبى وى عازم يمن گرديدند. سپاه مسيلمه تار و مار شد ولى او با گروهى از يارانش در باغ بزرگى كه در ميان قطعه اى قرار گرفته بود پناهنده شد. در اين قلعه ، وسائل زندگى از هر نظر تا چند ماه فراهم بود؛ مسلمانان چند روز در اطراف قطعه ماندند لكن نتوانستند كارى از پيش ببرند. شوراى جنگى به رياست ابودجانه كه افسر نامور اسلام بود تشكيل گرديد؛ در مرحله نخست ، اهميت هدف مورد بررسى قرار گرفت : اگر مسيلمه دستگير نشود، پس از رفع محاصره ، باز با نقشه هاى فريبنده گروهى را گرد آورده به گمراهى مردم خواهد پرداخت و زبانهاى بيشمارى ببار خواهد آورد؛ پس اگر در راه دستگيرى وى چند نفر كشته شوند، ارزش خواهد داشت .
-
RE: رمزپیروزی مردان بزرگ
سپس نقشه دستگيرى وى مورد گفتگو قرار گرفت و ابودجانه گفت :«ده نفر از خود گذشته مى خواهم كه جان خود را در راه اين هدف از دست بدهند»؛ بلافاصله ده نفر آمادگى خود را اعلام كردند. بعدا گفت : «هر يك از اين ده نفر كه من خود نيز با آنها هستم جدا جدا روى سپرى مى نشينند و سربازان با نيزه هاى خود سپر را بلند مى كنند تا دست او به لب ديوار برسد؛ وقتى همه ده نفر به اين طريق روى بام قرار گرفتند، يك يك طناب مى اندازند و وارد باغ مى شوند. نخست من طناب مى اندازم ، وارد باغ مى شوم و قدرى پيش مى روم . اگر ديدند كه من كشته شدم ، دومى وارد شود. او نيز قدرى جلوتر رود؛ اگر او نيز به سرنوشت من دچار شد، سومى وارد باغ شود؛ بالاخره بر اثر جانبازى نفرات ، آخرين نفر خود را به درب باغ رسانيده و خواهد توانست درب را به روى سربازان اسلام باز نمايد.»
اتفاقا ابودجانه به تنهائى اين نقشه را پياده كرد و شخصا طناب انداخت و وارد باغ شد و پس از نبرد مختصرى موفق شد درب باغ را به روى سربازان اسلام باز كند و آخرين لانه فساد را با دستگيرى و كشتن مسيلمه از بين ببرد.
اگر اين افسر داراى شهامت نبود هرگز امكان نداشت كه اين سنگر گرفته شود.
در تخسير اسپانيا، موسى بن نصير، فرمانده كل قواى جبهه افريقائى اسلام ، به فكر فتح و تسخير اروپا افتاد و غلام خود، طارق بن زياد، را به عنوان نيروى اكتشافى روانه سمت اسپانيا كرد. وقتى طارق به محل ماموريت رسيد و روحيه دشمن را از هر نظر مورد بررسى قرار داد، زمينه را براى حمله آماده ديد و با خود انديشيد كه اگر بخواهد گزارشها را براى فرمانده كل بفرستد و منتظر دستور شود جه بسا ممكن است دشمن متوجه گردد؛ لذا دستور داد تمام كشتيها را كه به وسيله آنها از دريا عبور كرده بودند آتش بزنند.
-
RE: رمزپیروزی مردان بزرگ
وقتى شعله هاى آتش از كشتيها برخاست جمعى به او اعتراض كردند و گفتند «توبا سوزاندن كشتيها، ما را بيچاره كردى و دستمان را از خانه و منزلمان كوتاه نمودى .» طارق گفت :
«مرد مسلمان مانند مرغ نيست كه آشيانه مخصوصى داشته باشد.»
سپس در دامنه كوهى كه امروز آن را جبل الطارق مى خوانند، در برابر امواج خووشان و خشمگين دريا، خطابه آتشينى خواند كه غوغاى امواج دريا را در گوشها بى اثر ساخت . او چنين گفت :
اى مردم اينك درياى متلاطم در پشت سر، و سپاه دشمن در پيش روى شماست . دشمنان شما انبارهاى پر از آذوقه و اسلحه دارند، ولى در دسترس شما قوتى جز آتچه با پنجه هاى نيرومند خود از دست دشمن در آوريد نيست و سلاحى جز آن شمشيرها كه بر كمر بسته ايد نداريد.
اين گفتار پرشور آنچنان خون غيرت سربازان اسلام را در عروق آنها به گردش در آورد، كه بى اختيار با شهامت كامل و در مدت كمى ، دشمن را به زانو درآوردند و اسپانيا را فتح كردند.
اينك به شهامت مارتين لوتر در اصلاح مذهب مسيح توجه كنيد :
رعب و هراس اربابان كليسا نفسها را در سينه ها حبس كرده بود و كسى جرات نداشت كه از روش پاپ و اطرافيان وى كوچكترين انتقاد علنى كند. مارتين لوتر در سال 1510 به روم رفت و در آنجا ديد كه مقامات عالى روحانى در انجام شعائر و وظائف روحانى ، لاقيد و بى اعتنا هستند. اين كار عزم او را براى اصلاحات مذهبى را سختر نمود. سرانجام در سال 1517 اعلانى بر در كليسا چسبانيد و به عموم اطلاع داد كه نكته هائى دارد و مى خواهد آنها را با مردم صاحبنظر در ميان بگذارد. لوتر در تمام نكته هاى خود به روش كشيشها كه با اخذ احترامات از مردم ، مدعى هستند گناهان آنها را بخشوده اند سخت حمله برد و آن را يك نوع سوء استفاده از روحانيت دانست . انتقاد وى خصومت بزرگان كليسا را سخت برانگيخت و به او اخطار كردند كه از گفتار ناهنجار خود دست بردارد. او به اخطار آنها اعتنا نكرد و در محافل و مجالس به احتجاج و استدلال خويش پرداخت . واتيكان ناچار شد حكم تكفير او را صادر كند و وى در ملاء عام فرمان پاپ را آتش زد و نزد «فردريك » سوم گريخت و به كار خود ادامه داد. او توانست با شهامت خود برخى از پيرايه هاى مذهب مسيح را كه مايه ننگ و رسوائى بود، جدا سازد و فرقه پروتستان ، اولين شاخه منشعب ازديانت ، را به وجود آورد.(23)
-
RE: رمزپیروزی مردان بزرگ
نمونه هاى بالا مربوط به شهامت در امور اجتماعى است ، ولى شما مى توانيد مثالهاى زيادى از شهامت در امور فردى را در صفحات تاريخ بخوانيد.
شخصى كه انديشه پيروزى را در دماغ خود مى پروراند بايد به حكم ضرورت به اين مطلب اذعان داشته باشد كه هر نوع پيروزى در كارهاى بازرگانى ، كشاورزى ، سياسى و علمى بدون شهامت صورت نمى گيرد.
و اگر امروز در جامعه ما اصلاحات بكندى صورت مى پذيرد، از اين نظر است كه شالوده زندگى ما را محافظه كارى تشكيل داده و افراد شجاع و با شهامت در ميان ما انگشت شمارند.
افراد بى شهامت همواره براى نگهدارى وضع موجود خود، دست و پا مى زنند و هرگز در كار و كسب و زندگى خود اصلاحى در نظر نمى گيرند. و اگر در زندگى آنها نقطه عطفى پيدا شد، هرگز درصدد استفاده از آن برنمى آيند.
هنگامى كه در زندگى افراد با شهامت امكان تحول رخ داد، فورا از آن امكانات با تحمل مشتقات و شدائد استفاده كرده و مصائب تحول را متحمل مى گردند.
اين را بايد دانست كه در هر اصلاح و تحولى رنج و زحمت وجود دارد و در هر نقطه عطفى از زندگى آلام و ناراحتيهائى نهفته است . كودكى كه مى خواهد از جهان بينى به جهان ديگر گام بگذارد و نقطه عطفى در زندگى خود پديد آورد، بايد از يك گذرگاه تنگ بسختى بگذرد با در يك افق وسيعتر بساط زندگى را پهن كند.
مردان با شهامت هرگونه مصائب را با چهره باز تحمل مى نمايند. ديده شده است بسيارى از افراد كه از وضع كسب و كار خود ناراضى هستند، ولى در اثر نبودن شهامت ، سختيهاى تحول و اصلاح آنان را از هرگونه تغيير روش باز مى دارد و عمرى را با كمال دلتنگى مى گذرانند.
پي نوشت ها
23- حوادث بزرگ تاريخ ، ص 82.
-
RE: رمزپیروزی مردان بزرگ
16 - فداكارى و از خود گذشتگى
در اهداف و آرمانهاى معنوى كه ارزش آن بالاتر از تن و جان است ، رمز پيروزى از آن كسى است كه در راه آن فداكارى و از جان گذشتگى نشان دهد.
پيروزى و موفقيت در اهداف و آرمانهاى معنوى كه ارزش آن در نظر خردمندان بيش از تن و جان و مناصب و مقامات مادى است ، از آن كسى است كه در راه هدف ، از زندگى و موقعيتهاى موهوم مادى بگذرد تا به هدف خود جامه عمل بپوشاند. يعنى اگر هدف را براى جان و جسم و يا براى ارتقاء به مناصب و مقامات مادى مى خواهد، فداكارى به معناى دست از زندگى شستن و پا زدن بر موقعيتهاى اجماعى ، كارى جنون آميز خواهد بود؛ ولى اگر بقدرى به هدف عشق مى ورزد كه آن را بيش از تن و زندگى مادى خود مى خواهد، در اين صورت فداكارى و از دست دادن جان و مال ، اولاد و عشيره و حيثيت و اعتبار مادى ، رمز موفقيت خواهد بود.
كسانى كه با عينك ماديگرى به صحنه پهناور زندگى مى نگرند و همه چيز را براى ماده و ماديات مى خواهند، نمى توانند فداكارى پيامبران و پيشوايان الهى و رادمردان بزرگ و سياستمداران دلسوز و دارندگان آرمانهاى معنوى و مكتبهاى فلسفى روحى روانى را درست تفسير نمايند. چه بسا آنها را افسانه پندارند و اگر با ديدگان ماديگرى بنگرند، چنين جانبازان را به جنون و صرع متهم سازند.
كسى كه ارزش هدف و آرمان خود را بالاتر از ماده و ماديات تشخيص مى دهد، آرامش و لذت خود را در تحقق پذيرفتن آرمان خود مى بيند. او با چهره باز و علاقه فراوان ، خود را در كام حوادث خطرناك مى اندازد.
اگر حضرت مسيح (ع ) با آن همه شدائد روبرو گرديد و مورد تكفير و لعن يهودان واقع شد، روى هدف مقدسى بود كه آن را بالاتر از تن و جسم خود مى دانست .
اگر شبى كه تروريستهاى قريش خواستند پيامبر را در خوابگاهش به قتل برسانند، اميرمؤ منان در همان شب در رختخواب پيامبر با روحى آرام خوابيد تا پيامبر زنده بماند ولو او كشته شود، روى ايمان و علاقه او به حيات پيامبر و پيشرفت آئين توحيد بود.
-
RE: رمزپیروزی مردان بزرگ
اگر سالار شهيدان و سرور آزاد مردان با خون خود و ياران باوفايش سرزمين كربلا را رنگين كرد، روى عشق و علاقه به هدف بود؛ زيرا مرگ با افتخار و شرافتمندانه در نظر وى بالاتر از زندگى ننگين بود و منطق او اين بود : «كه مرگ سرخ به از زندگى ننگين است .»
اگر در نبرد نهروان جوانى با كمال اختيار قرآن را از امير مؤ منان گرفت و به سوى دشمن برد و آنان را به كتاب خدا دعوت كرد در حالى كه مى دانست با تيرهاى پياپى دشمن از پاى خواهد افتاد، روى علاقه شديد به معنويات و پيروزى حق بر باطل بود.
اگر كلمبوس امريكا را كشف كرد، روى فداكارى بود در او وجود داشت . او دريانورد ماهر و پرطاقتى بود و در 14 سالگى چندين بار در درياى مديترانه به مسافرت پرداخته بود. كلمبوس در سوم اوت 1942 با سه كشتى به نام «سانتا» و «ماريا» و «نينا» راه دريا را پيش گرفت و پس از تحمل شدائد و مشقات فراوان با وجود طوفهانهاى دريائى هولناك و بيمارى و نارضايتى كاركنان كشتيها، سرانجام در 12 اكتبر در سرزمين نجات دهنده فرود آمد.(24)
اگر در تاريخ ششم آوريل 1909 ناخدا «پيرى » به قطب شمال رفت ، در پرتو فداكارى بود كه از خود نشان داد. اين دريانورد امريكائى به اتفاق پنج نفر از همراهان خود پس از تحمل رنج و مشقت طاقت فرسا، به مقصد رسيدند. ناخدا «پيرى » پس از آنكه به محاسبه پرداخت و محل دقيق قطب را تعيين نمود، يك روز و نيم استراحت كرد. انگشتان پاى او را سرما برده بود و در اين مدت استراحت ، چهار انگشت از يكى از پاهاى وى را قطع كردند. هر پنج انگشت پاى ديگر او هم در موقع مراجعت از بين رفت .(25)
پي نوشت ها
24- حوادث بزرگ تاريخ ، ص 78.
25- حوادث بزرگ تاريخ ، ص 238.
-
RE: رمزپیروزی مردان بزرگ
17 - مشكلات و مصائب
آلام و شدائد هوش انسان را تيزتر مى كند. طوفانهاى حوادث روحيات انسان را تقويت مى نمايد.
درياى خروشان زندگى با طوفانها و موجهاى كوه آسا همراه است . امواج سهمگين حوادث از پيشرفت مردان بزرگ ، در مسير زندگى ، جلوگيرى ميكند. پيروزى از آن كسانى است كه با كشتى تدبير و عقل سينه حوادث را بشكافند و با كمك دانش و بينش با مشكلات مبارزه نمايند. و اين همان استقامت است كه در پيش درباره آن گفتگو كرديم .
نكته قابل توجه اينجاست كه وجود مشكلات از عوامل پيروزى است و اين مطلب تا حدى براى گروهى قابل هضم نيست . ولى اگر آنان توجه نمايند، خواهند ديد كه همانطورى كه آتش آهن را قويتر مى سازد، مشكلات و مصائب هم فكر انسان را در مسير زندگى پخته تر كرده و به او درس زندگى مى آموزد.
افراد قوى و نيرومند كسانى هستند كه در گهواره رنج پرورش يافته اند. آنها مى توانند در برابر طوفانهاى مصائب مقاومت نمايند. ولى كسانى كه در مهد عزت و نعمت ، پرورش يافته اند با يك نسيم سرد، پژمرده مى شوند و با يك باد شديد از جاى كنده مى گردند.
مولاى متقيان على عليه السلام كه به قوت بازو و عظمت روح و ثبات در برابر حوادث معروف است مى فرمايد :
اگر از من بپرسند كه اين شجاعت جسمى و قدرت روحى شما معلول چيست ؟! در صورتى كه غذاى روزانه شما نان جو و نمك و سركه است ، من در پاسخ اين دسته چنين مى گويم : درختان بيابانى كه در سنگلاخها و زير آفتاب سوزان و با صد عوامل تلخ دست بگريبانند، از درختان و گياهانى كه در لب جويبار پرورش يافته اند، محكمتر و با دوامترند.
-
RE: رمزپیروزی مردان بزرگ
درختان لب جويبار كه در مهد نعمت و در آغوش نوازش باغبان پرورش يافته اند، با مشكلات و مصائب خوى نگرفته اند. ولى درختان بيابانى در آغوش مشكلات بزرگ شده اند؛ فرزند مصائب اند و مربى آنها بادهاى سوزان ، آفتاب داغ ، كم آبى و بى بارانى است (26)
مللى كه در دامنه كوهها پرورش مى يابند، از مللى كه در ميان دشت و دمن و يا شهر و بخش زندگى مى كنند، قويتر و نيرومندتر هستند. دسته نخست با اينكه فاقد وسائل زندگى مى باشند بيش از دسته دوم در برابر سرما و گرما و گرفتارى مقاومت مى كنند.
انسان در پرتو مصائب قواى دماغى خود را به كار مى اندازد و نقشه ابتكار را به دست مى گيرد. در حقيقت ، مشكلات مشوق و محرك براى چاره جوئى است و تشويق و تحريك نردبان ترقى مى باشد و شخصيتهاى بزرگ علمى و صنعتى هميشه در طول زندگى با سختيها و محروميت ها دست بگريبان بوده اند.
بدين لحاظ ناپلئون مى گفت : «شدائد و آلام ، هوش انسان را تيزتر و محصول خيزتر مى سازد.»
گوته مى گويد :«طوفانهاى حوادث ، اخلاق و روحيات را تقويت مى كند.»
پدر و مادرانى كه مراقبند آنها در كشمكش حوادث و مصائب واقع نشوند، و آنها را «لوس » و «ننر» بار مى آورند، سخت در اشتباهند. اين بچه ها در طوفان حوادث بسان درخت بيد در لب جويبار به هر بادى مى لرزند و در گردباد حوادث مانند پر كاهى از اين سو به سو پرتاب مى شوند.
-
RE: رمزپیروزی مردان بزرگ
افراد بلاديده و زجر كشيده مانند صخره ها و كوههاى محكمى هستند كه هيچ عاملى قدرت انفجار آن را ندارد. سيل هميشه در سرزمينهاى نرم اثر مى كند و در دل آن جاى مى گيرد. ولى در سرزمينهاى سخت و سنگلاخ ، اثر شومى از خود نمى گذارد. سيل حوادث روزگار نيز درباره افراد خشن و سخت و قوى بى اثر است ، ولى افراد ناتوان را از پاى در مى آورد.
مصائب براى انسان يك اندوخته عملى زندگى است . و در آينده وسيله ترقى و پايه تعالى او مى گردد و بر اثر تجارب زيادى كه از مشكلات به دست مى آورد، همواره سختيها را به نفع خويش تمام مى كند و از آنجا كه كوه مصائب را زير پا گذارده ، در مسير زندگى مشكلات مانع پيشرفت او نمى شود و هرگاه مصائب مانند تگرگ ببارد، آنها را با آغوش باز استقبال نموده و بر چهره آنها مى خندد.
نيچه مى گويد : «ترا به قدرى دوست مى دارم كه رنج و آشفتگى و سرشكستگى برايت آرزو مى كنم ، به تو رحم نمى كنم چون ترا دوست مى دارم ميدانى چرا؟! زيرا آرزو دارم كه نيروهاى خفته تو بيدار گردد تا در شدائد روزگار با روحى مسلح پايدار باشى .»
به قول ناصر خسرو :
تا نبيند رنج و سختى مرد، كى گردد تمام
تا نيايد باد و باران ، گل كجا بويا شود
اگر بگوئيم كاميابى فرزند رنج و مشقت است ، سخن به گزاف نگفته ايم . و يا اگر بگوئيم پولاد در پرتو آتش سختتر مى شود و چاقو در سايه سوهان تيزتر مى گردد، حقيقتى را بااين مثال ترسيم كرده ايم .
-
RE: رمزپیروزی مردان بزرگ
قهرمان ملى ايران ، نادر كه در رديف نوابغ نظامى جهان بود، رشادت و كاردانى و حماسه اش در صفحات تاريخ مضبوط است . او در سختترين شرائط، زمام كار را به دست گرفت و موقعى روى كار آمد كه افغانها ملت كهن ايران را از پا در آورده و تركان عثمانى قسمتى از خاك ايران را در شمال غربى جزء متصرفات خود قرار بودند و هلنديها و انگليسها در جنوب ايران و خليج فارس سلطه مطلقه پيدا كرده ، مى خواستند جنوب كشور را هند ثانى قرار دهند.
در چنين زمانى كه زمامدار سابق بر اثر خوگيرى به زندگانى تواءم با ناز و نعمت و عيش و طرب ، لياقت اداره كشور را از دست داده بود، نادر كه در زير آفتاب سوزان و روى ريگهاى گداخته بيابانها پرورش يافته و با طوفانهاى زندگى و با رزم و شمشير زنى خو گرفته بود و جسمى پولادين و روحى آتشين داشت ، برخاست . شرائط سخت زندگى و اوضاع و احوال تحقيرآميز آن روز ايران ، جسم و روح او را همانند جسم و روح يك ملت خمشمناك گداخته و آبديده ساخته بود.
او بر اثر داشتن روح آتشين و اراده آهنين خود، كشور ايران را از لوث دشمن پاك ساخت و نام خود را در دفتر بزرگترين نظاميان جهان ثبت نمود.
سختيها و مشكلات شخصيت پرور است ؛ زيرا باعث مى شود كه قواى دماغى انسان براى رفع موانع فعاليت نمايد. دانشمندان معتقدند كه بازبايها براى كودكان يك نوع تقويت دماغى است ؛ زيرا كودك در بازى به مشكلاتى برمى خورد كه با نيروى فكر آنها را برطرف مى سازد لذا تا مشكلات پيش نيايد، بسيارى از قدرتها و استعدادها شكفته نمى شود. سختيها و مصائب معلمى است سختگير، ولى ميوه هاى شيرين دارد.
ماترياليستها مى پرسند چرا خداوند رؤ وف و مهربان بشر را در آغوش بلا آفريده است ؟! و فلسفه اينهمه بلاها چيست ؟! مى پرسند چگونه اين بلاها و مصائب و گرفتاريها با عدل و رحمت و راءفت خدائى ، كه خداپرستان بدان معتقدند، سازگار است ؟
-
RE: رمزپیروزی مردان بزرگ
ماديها از يك نقطه غافلند و آن اين كه اينگونه بلاها و حوادث علاوه بر يك سلسله اسرار تكوينى و جهانى كه علماء با سر پنجه دانش ، پرده از روى آن برداشته اند، يك فايده روانى دارند. و آن فايده در درجه اول اين است كه انسان تا با ناملايمات روبرو نشود، ارزش راحتى و تندرستى را نخواهد دانست ؛ و در درجه دوم براى جلوگيرى از ستم ، كه بدبختانه در جامعه انسانى فراوان است ، وجود اين گونه بلاها ضرورى است . بشر در زندگى توسعه طلبى خود به يك زنگ خطر و بيدار باش نياز مبرم دارد تا از پاره اى تندرويها و ستمها دست نگهدارد وگرنه بشر خودخواه و مغرور اگر تمام مقتضيات را مطابق ميل خود ديد، براى كسى حق حيات قائل نمى شود لذا اين آفات و بلاها زنگ قلوب را شسته و بر دلها صفا و محبت مى بخشد.
ما هيچگاه نبايد چنين فكر كنيم كه بدون مشكلات به بزرگترين هدف نائل مى آئيم .
گروهى از پايه گذاران علوم با مشكلات و نبودن وسائل موفقيتهائى بزرگ به دست آورده اند.
مثلا «فرگوسن » با يك كارد كوچك يك ساعت چوبى درست كرد. «نيوتن » به وسيله يك ذره بين و يك قطعه كاغذ، نور را تجزبه كرد و به اصول الوان رسيد.
وقتى كارگاه «وستون »، عالم طبيعى ، را بررسى كردند ديدند فقط چند عدد شيشه و ساعت و چند ورق كاغذ و گرماسنج كوچكى در آنجا وجود داشت .
«فرگوسن » شبها از شهر بيرون مى رفت و بر پشت مى خوابيد و فواصل ستارگان را با يك تسبيه اندازه مى گرفت .
-
RE: رمزپیروزی مردان بزرگ
«وتنهوس »، ستاره شناس معروف ، خسوف و كسوف را روى دسته خيش زراعى حساب مى نمود.
سختيها انسان را به صفات مردانگى آراسته مى سازد. در جهان زندگى ، تمام مناصب و مقامات مادى و معنوى در گرو يك سلسله مشكلاتى است كه بايد بر آنها پيروز گرديد.
صائب تبريزى كه در تك بيت سرودن يد طولائى دارد مى گويد :
مالش صيقل نشد آئينه را نقص جمال
پشت پا هركس خورد، در كار خود بينا شود
راستى چنين است . كسانى كه از آغاز زندگى همواره پيروز بوده و با مصائب روزگار دست و پنجه نرم نكرده اند، اميد به بقاى پيروزى آنان است . جوانى كه زندگى خود را با شكست و پيروزى آغاز كند، اميد كاميابى او بيشتر است ؛ زيرا از آغاز زندگى راه مبارزه با مشكلات را آموخته است .
پي نوشت ها
26- نهج البلاغه ، نامه 45.
-
RE: رمزپیروزی مردان بزرگ
18- واقعيات را آنچنان كه هست بشناسيم
واقعيات را آنچنان كه هست بايد بشناسيم نه آنطورى كه به نفع ما تمام مى شود تفسير كنيم .
هر كس بايد بكوشد تا به حقايق اشياء آنچنان كه هست پى ببرد، و درخور توانائى خود عينك واقع بينى بچشم بزند و حوادث و اوضاع را بى كم و كاست نظاره كند.
تبهكاران اجتماع همواره براى ارضاء وجدان خود، وقايع را به نفع خويش تفسير مى كنند و آن چنان خود را فريب مى دهند كه واقعا باور مى نمايند كه آنچه را درك كرده اند عين حقيقت است . اين نوع درك ، يك نوع فريب دادن وجدان و كور ساختن دل است .
روز ششم اوت 1945، نخستين بمب اتمى در جهان ، روى شهر هيروشيما در ژاپن انداخته شد. اين واقعه باعث شد كه نام اين شهر كوچك ژاپن در تاريخ جاودان بماند. در آن روز بر اثر اين واقعه ، يكصد و پنجاه هزار نفر از ساكنين آن كشور كشته شدند، سپس به فاصله سه روز بمب ديگرى روى ناكازاكى انداخته شد. ژاپنيها پس از يك هفته سكوت ، تسليم شدند. كشتن هزاران كودك معصوم زنان و مردان بى گناه ، موجى از تنفر در سراسر جهان نسبت به اين عمل وحشيانه كه در تاريخ بشريت بى سابقه است ، به وجود آورد. دستور بمباران كردن اين دو شهر بى پناه به فرمان رئيس جمهور امريكا به نام «ترومن » بود.
او پس از اين عمل در كشمكش وجدان و سرزنش عموم صلحدوستان و بشر خواهان قرار گرفت و تنفر عمومى موقعيت و حيثيت سياسى او را متزلزل ساخت و در ميان ملتها به عنوان يك فرد آدمكش معرفى شد.
-
RE: رمزپیروزی مردان بزرگ
اكنون ببينيم آقاى «ترومن » چگونه اين حادثه را ارزيابى مى كند؟! چگونه وجدان خود را فريب مى دهد و وقايع تلخ را كه از زهر افعى در كام جهانيان تلختر است ، به سود خود و سود جهانيان تفسير مى كند؟ مى گويد :
من اين فرمان تاريخى را براى نجات صدها هزار نفر سرباز و ملوان و خلبان امريكائى صادر نمودم . اگر اين بمبها به كار نمى رفت . نيروهاى امريكا كه بايست به سواحل ژاپن كه داراى استحكامات قوى بود و سرسختانه از آنها دفاع مى شد، حمله ببرند، و مى بايست تلفات سنگينى تحمل كنند.(27)
هر انسانى با ذكاوت و باهوش طبيعى خود درك مى كند كه آقاى ترومن با اين سفسطه جز اين كه خود را فريب دهد، كارى انجام نداده و نخواسته است واقعيات را آنچنان كه هست درك كند. او به دنبال اين اشتباه تصور كرده محبوبيت او همچنان در دل جامعه هاى زنده ، باقى است ، ولى چيزى نگذشت كه ضرر اين بى خبرى را ديد. عكس العمل مردم آزادى خواه جهان او را از صحنه سياست عقب زد و اين لكه به طور جاويدان بردامن او نشست .
بازرگانان سياستمداران و اصناف ديگر موقعى مى توانند در صحنه هاى گوناگون زندگى پيروز شوند كه در اوضاع و حوادث مربوط به خود، نظر واقع بينانه داشته باشند. يك بازرگان بايد به اعتراضى كه مشترى به طرز كار و معامله ، و يا بدى و نامرغوبى جنس او دارد. گوش فرا دهد و با تدابير صحيح وضع خود را عوض كند. يك سياستمدار بايد اعتراضات و جنب وجوشهاى مردم را پيش از بررسى دقيق ، تحريكات مغرضانه نخواند و به عناوين گوناگون مانند عناصر اخلالگر، آنها را سركوب نسازد و اذعان داشته باشد كه واقع بينى شرط پايدارى ملك و سياست است .
دانشجوى ترقيخواه از سرزنش استاد استقبال مى كند و كمى نمره را گواه بر مغرض بودن او نمى گيرد؛ خود، و نحوه تحصيل خود را وارسى مى كند. چه بسا درك يك واقعيت و اين كه كوتاهى از ناحيه خود اوست ، پلكان پيروزى او در آينده شود.
-
RE: رمزپیروزی مردان بزرگ
پيامبر بزرگ اسلام در نبردهاى خود با مشركان و بت پرستان ، قبلا نيروى دشمن را ارزيابى مى كرد و قدرت و توانائى او را دقيقا مورد بررسى قرار مى داد. پيش از جنگ ، اطلاعاتى از دشمن به دست مى آورد و قدرت و عظمت دشمن را هيچ نمى شمرد. هرگز خود و يا افسران اسلام را فريب نمى داد و نمى گفت كه با يك حمله ، دشمن را تار و مار مى نمائيم .
در جنگ بدر، گروه اكتشافى اسلام بر سر چاه بدر يك نفر از سربازان قريش را دستگير كرده به خدمت پيامبر آوردند؛ از آنجا كه تعداد دشمن معلوم نبود، پيامبر از او پرسيد : «قريش روزى چند شتر نحر ميكنند؟» او گفت : «گاهى 9، گاهى 10شتر.» پيامبر فرمود : «تعداد دشمن ميان نهصد و هزار است و يك شتر معمولا غذاى صد نفر است .»
نبرد اعراب و اسرائيل در 6 ژوئن 1967 به شكست اعراب انجاميد. يكى از علل شكست كه متاءسفانه براثر تلخ بودن كمتر به آن اعتراف شد، اين بود كه رهبران كشورهاى عربى نيروهاى دشمن و نيروهاى ديگر را كه در مصاف و يا پشت سر آنها قرار گرفته بودند، درست ارزيابى نكرده و به جاى واقع بينى به حماسه و سرود پرداخته بودند. اگر آنها با واقع بينى وارد كار شده بودند، دچار شكست فاحشى كه در تاريخ بشريت كم نظير است و با حيثيت يك ميليارد مسلمان ارتباط مستقيم دارد نمى شدند.
براستى شك پله يقين است . اگر انسان ترديد پيدا نكند و درباره موضوعى دو دل نشود، هرگز دنبال تحقيق نمى رود.
اعتراض و انتقاد نيز مقدمه تكامل است ؛ مرد كامياب كسى است كه به انتقاد مردم گوش فرا دهد و انتقاد غير مغرضانه ناظران را مورد بررسى قرار دهد؛ زيرا در آئينه افكار آنان ، معايب و نواقص كار به طور دقيق منعكس مى گردد.
جمشيد ساخت جام جهان بين از آن سبب
كاگه نبود از اين كه جهان ، جام خودنماست
-
RE: رمزپیروزی مردان بزرگ
نبايد فراموش كنيم كه امام صادق (ع ) فرموده است :« احب اخوانى من اهدى الى عيوبى . » يعنى ، ميان برادرانم آن كس را بيشتر دوست دارم كه عيب و نقص مرا به عنوان هديه به من بگويد. امروز در جهان آزاد انتقاد اساس زندگى است و در بعضى كشورها از افراد مطلع دعوت مى كنند و سازمانهاى دولتى و ملى را در اختيار آنان مى گذارند تا اوضاع را ببينند و از آنها انتقاد كنند.
كسى كه از شنيدن انتقاد ناراحت مى شود و نمى خواهد واقعيات را آنچنان كه هست ببيند و از ديدن آئينه تمام نماى اوضاع خود كه افكار مردم است سخت ناراحت مى شود، بايد به او گفت :
خود شكن آئينه شكستن خطاست .
پي نوشت ها
27- حوادث بزرگ تاريخ ، ص 249.
-
RE: رمزپیروزی مردان بزرگ
19 - انعطاف پذيرى در برابر حوادث
گياهان و درختان سرسبز در برابر طوفان و بادهاى سهمگين ، با انعطاف خاص ، وجود و بقاء خود را حفظ مى نمايند، ولى درختان خشك بر اثر عدم انعطاف از جاى كنده مى شوند.
انعطاف با تملق و چاپلوسى و ابن الوقت بودن و از اين شاخه به آن شاخه پريدن ، فرق روشن دارد. ابن الوقت و متملق هدف مشخصى ندارد و به اصول صحيحى پايبند نيست ؛ به هر صورتى در مى آيد و با ماسكهاى گوناگون در صحنه زندگى ظاهر مى شود و براى سود جوئى و ارضاء شهوات خود، همه اصول را زير پا مى گذارد.
ولى فرد انعطاف پذير تا آنجا كه به اصول و هدف وى زيان وارد نشود، با مردم حتى دشمن كنار مى آيد و براى حفظ اصول و مبانى فكرى و علمى و پايه هاى واقعى زندگى ، از يك سلسله منافع مى گذرد و به خواسته هاى مردم جواب مثبت مى گويد.
حوادث جهان مانند طوفان ، سهمگين و ريشه كن است . طوفان از نقطه اى برمى خيزد و به اشجار و مزارع و گلها و درختان سرسبز با خم شدن و انعطاف خاص ، طوفان را رد مى كنند و پس از دقيقه اى سرجاى اول خود باز مى گردند و قامت خميده خود را راست مى كنند؛ ولى درختان خشك و سرسخت در برابر بادهاى شديد سينه سپر كرده و از جهت انعطاف ناپذيرى كه معلول صلابت و خشكى آنهاست ، از پاى در آمده و از بيخ و بن كنده مى شوند.
پيشواى بزرگ ما، پيامبر اسلام ، در بيان انعطاف پذيرى بيان شيوائى دارد كه در اينجا مى آوريم :
« مثل المؤ من مثل السنبله تحركها الريح فتقوم مرة و تقع اخرى ، و مثل الكافر مثل الازرة لا تزال قائمة حتى تنقلع .» (28)
يعنى : مؤ من مانند سنبل است كه هنگام طوفان انعطاف مى پذيرد و در برابر باد مقاومت نمى كند، ولى كافر بسان درخت خشك مقاومت مى كند و از جاى كنده مى شود.