RE: منظر مهر (مبانى تربيت در نهج البلاغه)
***تربيت فطرى
تربيتى كه اساس برنامه ها و اقدامات و امورش را بر فطريات آدمى قرار مى دهد و حجابهاى فطرت را مى زدايد و فطريات را شكوفا مى نمايد، تربيتى فطرى و متناسب با وجود آدمى و نيازهاى او و درخور حقيقت انسانى است . تربيتى كه عشق به كمال مطلق و انزجار از نقص را جلوه مى دهد تربيتى مطابق نقشه فطرت است .
امام خمينى (ره) در اين باره مى نويسد :
بدان كه از براى قلب كه مركز حقيقت فطرى است ، دو وجهه است : يكى وجهه به عالم غيب و روحانيت ، و ديگر، وجهه به عالم شهادت و طبيعت . و چون انسان وليده عالم طبيعت و فرزند نشئه دنياست - چنانچه آيه شريفه : (اءمه هاويه) (148) نيز شايد اشاره با آن باشد - از بدو خلقت در غلاف طبيعت تربيت شود، و روحانيت و فطرت در اين حجاب وارد شود، و كم كم احكام طبيعت بر آن احاطه كند، و هر چه در عالم طبيعت رشد و نماى طبيعى كند، احكام طبيعت بر آن بيشتر چيره و غالب شود. و چون به مرتبه طفوليت رسد با سه قوه ، هم آغوش باشد كه آن قوه شيطنت - كه وليده واهمه است - و قوه غضب و شهوت مى باشد. و هر چه رشد حيوانى كند، اين سه قوه در او كامل شود و رشد نمايد و احكام طبيعت و حيوانيت بر آن غالب شود؛ و شايد كريمه شريفه لقد خلقنا الانسان فى اءحسن تقويم ثم رددناه اءسفل سافلين . (149)
اشاره باشد به نور اصلى فطرت ، كه تخمير به يد قدرت حق تعالى شده و آن "احسن تقويم " است ، زيرا كه بر نقشه كمال مطلق و جمال تام است ، و رد به "اسفل سافلين " اشاره به اين احتجاب به طبيعت - كه اسفل سافلين است - باشد. و چون اين احتجابات و ظلمات و كدورات بر نفس غالب و چيره است ، و كم اتفاق افتد كه كسى به خودى خود بتواند از اين حجب بيرون آيد و با فطرت اصليه سير به عالم اصلى خود بنمايد و به كمال مطلق و نور و جمال و جلال مطلق برسد، حق - تبارك و تعالى - به عنايت ازلى و رحمت واسعه انبياى عظام (عليهم السلام) را براى تربيت بشر فرستاد و كتب آسمانى را فرو فرستاد تا آنها از خارج ، كمك به فطرت داخليه كنند، و نفس را از اين غلاف غليظ نجات دهند. و از اين جهت ، احكام آسمانى و آيات باهرات الهى و دستورات انبياى عظام و اولياى كرام ، بر طبق نقشه فطرت و طريقه جبلّت بنا نهاده شده ، و تمام احكام الهى به طريق كلى به دو مقصد منقسم شود كه يكى اصلى و استقلالى ، و ديگر فرعى و تبعى است ، و جميع دستورات الهيه با اين دو مقصد، يا بى واسطه يا با واسطه رجوع كند.
مقصد اول - كه اصلى است و استقلالى - توجه دادن فطرت است به كمال مطلق ، كه حق - جل و علا - و شئون ذاتيه و صفاتيه و افعاليه او است كه مباحث مبداء و معاد و مقاصد ربوبيات از ايمان بالله و كتب و رسل و ملائكه و يوم الاخرة ، و اهمّ و عمده مراتب سلوك نفسانى و بسيارى از فروع احكام از قبيل مهمات صلاة و حج ، به اين مقصد مربوط است ، يا بى واسطه و يا با واسطه .
RE: منظر مهر (مبانى تربيت در نهج البلاغه)
مقصد دوم - كه عرضى و تبعى است - تنفر دادن فطرت است از شجره خبيثه دنيا و طبيعت كه ام النقايص و ام الامراض است . و بسيارى از مسائل ربوبيات ، و عمده دعوتهاى قرآنى و مواعظ الهيّه و نبويّه و ولويّه ، و عمده ابواب ارتياض و سلوك ، و كثيرى از فروع شرعيات از قبيل صوم و صدقات واجبه و مستحبه ، و تقوا و ترك فواحش و معاصى به آن رجوع كند.
و اين دو مقصد، مطابق نقشه فطرت است ، چنانچه دانستى كه در انسان دو فطرت است ؛ فطرت عشق به كمال ، و فطرت تنفر از نقص . پس جميع احكام شرايع مربوط به فطرت است و براى تخلص فطرت از حُجُب ظلمانيه طبيعت است . (150)
تربيتى كه در جهت خلاف حقيقت جويى ، زيبايى دوستى ، علم جويى ، آزادى دوستى ، راءفت گرايى ، عدالتخواهى ، حق گرايى ، و... گام بردارد، تربيتى خلاف فطرت و دين الهى است ، و هر چه اهتمام بر فطريات در يك نظام تربيتى بيشتر باشد، توفيق آن نظام در تربيت فطرى و ديندارى حقيقى بيشتر خواهد بود.
"انسان به حسب فطرت و ذاتش متدين است و جميع اديان الهى و التزامات آسمانى بيان همين دين فطرى است و جميع كتب آسمانى شرح كتاب تكوينى انفسى است و تمام انبيا شرّاح كتاب فطرى ما هستند." (151)
رسالت تربيتى همه انبياى الهى ، تربيتى فطرى بوده است . اميرمؤ منان على (عليه السلام) اين حقيقت را چنين بيان كرده است :
و اصطفى سبحانه من ولده اءنبياء اءخذ على الوحى ميثاقهم ، و على تبليغ الرساله اءمانتهم ، لما بدل اءكثر خلقه عهد الله اليهم فجهلوا حقه ، و اتخذوا الانداد معه ، و اجتالتهم الشياطين عن معرفته ، و اقتطعتهم عن عبادته . فبعث فيهم رسله ، و واتر اليهم اءنبيائه ، ليستادوهم ميثاق فطرته ، و يذكروهم منسى نعمته . (152)
خداى سبحان از فرزندان آدم (عليه السلام) پيامبرانى برگزيد، و هر يك به زبان وحى پيمان او را شنيد، كه امانت او نگاه دارد و حكم خدا را به ديگران برساند، و اين هنگامى بود كه بيشتر آفريدگان از فطرت خويش بگرديدند و طومار عهد درنورديدند، حق او را نشناختند و برابر او خدايانى ساختند. شيطانها آنان را از خداشناسى به گمراهى كشيدند، و پيوندشان را با پرستش خدا بريدند. پس هر چند گاه پيامبرانى فرستاد و به وسيله آنان به بندگان هشدار داد تا حق ميثاق فطرت بگزارند، و نعمت فراموش كرده را به ياد آرند.
البته بايد در نظر داشت كه براى سير به سوى نظام مطلوب تربيتى ، بايد عوامل مؤ ثر در تربيت آدمى مورد توجه قرار گيرد و با بهره گيرى درست از اين عوامل زمينه شكوفايى استعدادها در جهت كمال مطلق فراهم شود.
-------------------------------------
148- جايگاه او (كسى كه ميزان اعمال وى خفيف باشد) جهنم است . قرآن ، قارعه / 9.
149- هر آينه انسان را در نيكوترين صورت و هياءت آفريديم . آن گاه او را به پايين ترين مراتب نازل كرديم . قرآن ، تين / 4 - 5.
150- شرح حديث جنود عقل و جهل ، صص 78 - 80.
151- رشحات البحار، كتاب الانسان و الفطره ، ص 30.
152- نهج البلاغه ، خطبه 1.
RE: منظر مهر (مبانى تربيت در نهج البلاغه)
***عوامل موثر در تربيت
عوامل مؤ ثر در تربيت ، عواملى اند كه به نحو اقتضا ساختار تربيتى و شخصيت روحى انسان را سامان مى دهند كه عبارتند از : وراثت ، محيط، سختيها و شدايد، كار، عوامل ماوراى طبيعت و اراده انسان . هيچ يك از اين عوامل علت تامه تربيت نيست ، بلكه اين عوامل به نحو اقتضا در تربيت مؤ ثرند و آن چيزى كه در تربيت آدمى اصيل و غير قابل تغيير است و همه چيز آدمى به نحوى به آن باز مى گردد، فطرت آدمى است و در تربيت ، اصالت با فطرت است ، بنابراين با توجه به اصالت فطرت ، هر انسانى مى تواند روى به كمال مطلق نمايد و پرده هاى غفلت و ظلمتى را كه به دست خود و تحت تاءثير عوامل بيرونى بر فطرت خويش كشيده است ، پس زند و به حق روى كند و هدايت يابد و تربيت فطرى شود. اما در هر صورت اين عوامل نقشى جدى در تربيت آدمى دارند و همين عوامل شخصيت روحى و شاكله انسانى را سامان مى دهند. (153) پس بايد به درستى شناسايى و در جهت تربيت مطلوب بهره گيرى شوند.
----------------------------------
153- ن .ك : سيرى در تربيت اسلامى ، صص 99 - 105.
RE: منظر مهر (مبانى تربيت در نهج البلاغه)
***وراثت
وراثت انتقال يافتن صفات و خصوصيات از يك اصل از موجود زنده به نسل است ، خواه اين صفات و خصوصيات مختص آن نسل باشد و خواه مشترك ميان تمام افراد آن نوع يا بخشى از آن ها باشد. (154) بنابراين صفات و خصوصيات و خلقيات آبا و اجداد به نسبهاى بعد انتقال مى يابد كه گاه آشكار مى شود و گاه به صورت نهان مى ماند. البته تاءثير وراثت در تربيت ، تاءثيرى مهم به نحو اقتضا است و نه به نحو علت تامه و عامل مسلط، چنانكه انسانى با وراثتى نادرست مى تواند به درستى گرايد و انسانى با وراثتى درست به نادرستى ميل كند. (155) اميرمؤ منان على (عليه السلام) درباره اهميت وراثت در نامه اى خطاب به معاويه در مقايسه اى ميان خاندان خود - با بهترين وراثت - و خاندان اموى - با پست ترين وراثت - چنين فرموده است :
و اءما قولك : انا بنو عبد مناف ، فكذلك نحن ، ولكن ليس اءميه كهاشم ، و لا حرب كعبد المطلب ، و لا اءبوسفيان كاءبى طالب ، و لا المهاجر كالطليق ، و لا الصريح كالطليق ، و لا المحق كالمبطل ، و لا المؤ من كالمدغل . و لبئس الخلف خلف يتبع سلفا هوى فى نار جهنم . (156)
اما گفته تو كه ما فرزندان عبد منافيم ؛ درست است كه تبار ما يكى است ، اما اميه در پايه هاشم نيست ، و حرب را با عبدالمطلب در يك رتبت نتوان آورد، و ابوسفيان را با ابوطالب قياس نتوان كرد. آن كه در راه خدا هجرت نمود چونان كسى نيست كه رسول خدا آزادش فرمود؛ و خاندانى را كه حسبى است شايسته ، همچون كسى نيست كه خود را بدان خاندان بسته ؛ و نه با ايمان درست كردار چون دروغگوى دغلكار. بدا پسرى كه پيرو پدر شود و در پى او به آتش دوزخ در شود.
امام على (عليه السلام) در اين سخن هم به اهميت انكارناپذير وراثت در تربيت پرداخته و هم اين حقيقت را آشكارا بيان فرموده است كه انسان مى تواند با وجود وراثتى ناپاك ، به پاكى گرايد و راه هدايت پيش گيرد و از اين رو معاويه را مذمت مى نمايد.
RE: منظر مهر (مبانى تربيت در نهج البلاغه)
اميرمؤ منان على (عليه السلام) در سخنانى روشن و روشنگر اهميت وراثت را در شكل گيرى شخصيت آدمى يادآور شده ، چنانكه فرموده است :
حسن الاخلاق برهان كرم الاعراق . (157)
نيكويى اخلاق دليل پاكى و فضيلت ريشه خانوادگى است .
من شرف الاعراق كرم الاخلاق . (158)
نيكويى اخلاق و خوى ها از شرافت و بلندى مرتبت اصل و ريشه و وراثت آدمى است .
وراثت بسترى است كه خويها و رفتارهاى آدمى را سامان مى دهد و بى شك شرافت وراثت در تربيت تاءثيرى بسزا دارد. از اميرمؤ منان على (عليه السلام) چنين نقل شده است :
اءطهر الناس اءعراقا اءحسنهم اخلاقا. (159)
نيكوترين مردمان از نظر اخلاق ، پاكترين مردمانند از نظر اصل و ريشه و وراثت .
ان مواساة الرفاق من كرم الاعراق . (160)
به راستى مواسات با دوستان و يكسان گرفتن خود با آنان از نيكويى اصل و ريشه و وراثت است .
بنابراين وراثت به عنوان عاملى مهم در تربيت بايد مورد توجه قرار گيرد. اميرمؤ منان على (عليه السلام) نقش وراثت را نقشى جدى در خلقيات و رفتارهاى آدمى معرفى كرده ، چنانكه فرموده است :
اذا كرم اءصل الرجل كرم مغيبه و محضره . (161)
وقتى اصل و ريشه انسان خوب و شريف باشد، نهان و آشكارش خوب و شريف است .
RE: منظر مهر (مبانى تربيت در نهج البلاغه)
با توجه به چنين تاءثير تربيتى است كه امام على (عليه السلام) در فرمانهاى حكومتى خود - در امر انتخاب فرماندهان و مديران ارشد - وراثت را نيز مهم شمرده است . آن حضرت در عهدنامه مالك اشتر در اين باره بدو چنين سفارش فرموده است :
ثم الصق بذوى المروءات و الاحساب . (162)
پس ، از آنان كسانى را بگمار كه صاحب مروتند و گوهرى نيك دارند.
البته چنانكه اشاره شد، وراثت - همچون ديگر عوامل مؤ ثر در تربيت - نقشى مسلط در تربيت ندارد و به نحو اقتضا عمل مى نمايد.
-------------------------------
154- صالح عبدالعزيز، عبدالعزيز عبدالمجيد، التربيه و طرق التدريس ، الطبعه الثانيه عشره ، دارالمعارف ، القاهره ، 1976 م . ج 1، ص 124.
155- ن .ك : سيرى در تربيت اسلامى ، صص 106 - 107.
156- نهج البلاغه ، نامه 17.
157- شرح غررالحكم ، ج 3، ص 392.
158- شرح غررالحكم ، ج 6، ص 17.
159- شرح غررالحكم ، ج 2، ص 405.
160- غررالحكم ، ج 1، صص 214 - 215.
161- شرح غررالحكم ، ج 3، ص 188.
162- نهج البلاغه ، نامه 53.
RE: منظر مهر (مبانى تربيت در نهج البلاغه)
***محيط
مجموعه عوامل عادى بيرونى كه انسان را در احاطه دارند و از ابتداى جلوه يافتن حيات آدمى تا زمان پايان يافتن زندگى اين جهانى بر انسان تاءثير تربيتى مى گذارند، محيط شمرده مى شوند. اين عوامل متعدد از زمان انعقاد نطفه تا زمان مرگ به صورت هاى گوناگون انسان را تحت تاءثير قرار مى دهند و همگى به نحو اقتضا و نه علت تامه در تربيت آدمى موثرند. مهمترين اين عوامل عبارتند از : محيط خانه و خانواده ، محيط رفاقت و معاشرت ، محيط مدرسه ، محيط اجتماع ، محيط جغرافيايى و طبيعى .
RE: منظر مهر (مبانى تربيت در نهج البلاغه)
***محيط خانه و خانواده
محيط خانه و خانواده نخستين محيط تربيتى است كه انسان را تحت تاءثير خود قرار مى دهد و به ساماندهى شاكله تربيتى انسان مى پردازد. اين محيط به دليل مناسبات و روابط عاطفى و الگودهى و فرهنگ سازى در آن ، پايدارترين تاثيرات عاطفى ، روحى ، اخلاقى و رفتارى را در ساختار تربيتى انسان فراهم مى كند. فضاى خانه و خانواده ، مناسبات انسانى در آن ، ساختار محبتى آن ، اعتدال و عدم اعتدال در آن ، فرهنگ خانوادگى ، آرامش و عدم آرامش محيط خانه و خانواده ، آسايش و عدم آسايش در آن ، رفتارهاى اعضاى خانواده ، نحوه مديريت خانه ، بهداشت خانواده ، آموزشهاى درون خانوادگى ، ديدگاهها و رفتارهاى تربيتى ، باورها و اعتقادات ... همه و همه به شدت فرد را تحت تاثير قرار مى دهد، به ويژه آنكه دوران ارتباطهاى خانوادگى طولانى است و به خصوص در سالهاى اول زندگى فرد كه دامنه اين تاثيرات بسيار گسترده تر و نفوذشان بسيار بيشتر است . بنابراين نقش خانه و خانواده در تربيت آدمى در جهات مختلف - به نحو اقتضا و نه علت تامه - نقشى اساسى است و هر چه ساختار آن از سلامت و اعتدال و محبت و آرامشى بيشتر و بنيانهايى محكمتر برخوردار باشد، شاكله تربيتى فرد نيز مطلوبتر خواهد بود. اميرمؤ منان على (عليه السلام) در توصيفهاى خود درباره رسول خدا (ص) به اين امر نيز توجه داده و فرموده است :
حتى اءفضت كرامه الله سبحانه و تعالى الى محمد - صلى الله عليه و آله - فاءخرجه من اءفضل المعادن منبتا، و اءعز الاءرومات مغرسا؛ من الشجره التى صدع منها اءنبيائه ، و انتجب منها اءمنائه . عترته خير العتر، و اءسرته خير الاسر؛ و شجرته خير الشجر. (163)
تا آنكه تشريف بزرگوارى از سوى خداى بارى به محمد (ص) رسيد، و او را از بهترين خاندان و گرامى ترين دودمان بركشيد. از درختى كه پيامبران خود را از آن جدا كرد، و امينان خويش را برگزيد و بيرون آورد. فرزندان او بهترين فرزندانند، و خاندانش نيكوترين خاندان ، و دودمان او بهترين دودمان .
RE: منظر مهر (مبانى تربيت در نهج البلاغه)
همچنين اميرمؤ منان (عليه السلام) فرموده است :
ابتعثه بالنور المضى ء، و البرهان الجلى ، و المنهاج البادى و الكتاب الهادى . اءسرته خير اسرة ، و شجرته خير شجرة ؛ اءغصانها معتدله ، و ثمارها متهدلة . (164)
او را برانگيخت با نور رخشا، و برهان هويدا، و راه پيدا، و كتاب راهنما. خاندان او نيكوترين خاندان است ، و او بهترين درخت آن درختستان است . شاخه هاى آن راست ، و ميوه هاى آن نزديك و در دسترس همگان است .
با عنايت به اهميت خانواده و نقش آن در شخصيت انسان ، اميرمؤ منان على (عليه السلام) در عهدنامه مالك اشتر به وى سفارش كرده است كه به شخصيت خانوادگى فرماندهان و مديران ارشد خود نيز توجه نمايد، چنانكه فرموده است :
ثم الصق بذوى المروءات و الاحساب ، و اءهل البيوتات الصالحه و السوابق الحسنه . (165)
پس ، از آنان كسانى را بگمار كه صاحب مروتند و گوهرى نيك دارند و از خاندانى پارسايند، و از سابقتى نيكو برخوردار.
پيوندهاى عاطفى خانوادگى و مناسبات انسانى در خانه ، خود بهترين زمينه رشد و تعالى آدمى است و هيچ كس از چنين پيوندها و مناسباتى بى نياز نيست . به بيان اميرمؤ منان (عليه السلام) :
اءيها الناس ، انه لا يستغنى الرجل - و ان كان ذا مال - عن عترته ، و دفاعهم عنه باءيديهم و اءلسنتهم ، و هم اءعظم الناس حيطه من ورائه ، اءلمهم لشعثه ، اءعطفهم عليه عند نازله اذا نزلت به . (166)
مردم ! انسان ، اگر چه مالدار باشد، از كسان خويش بى نياز نيست تا با دست و زبان از او دفاع كنند، چه كسان وى از همه بدو نزديكترند و جانب او را بهتر فراهم آورند؛ و به هنگام رسيدن بلا از ديگران مهربانترند.
هر انسانى به فطرت خود نيازمند روابط عاطفى و پيوندهاى انسانى خانوادگى است ؛ و با توجه به چنين نيازى است كه بهترين صورت تربيت يتيمان در كانونهاى خانوادگى است .
RE: منظر مهر (مبانى تربيت در نهج البلاغه)
اميرمؤ منان على (عليه السلام) پس از ضربت خوردن به دست پسر ملجم - كه نفرين خدا بر او باد - در وصيت خود به حسن و حسين عليهما السلام به اين امر نيز توجه داده و فرموده است :
والله الله فى الايتام ، فلا تغبوا اءفواههم ، و لا يضيعوا بحضرتكم . (167)
خدا را! خدا را! درباره يتيمان ، آنان را گاه گرسنه و گاه سير مداريد، و نزد خود ضايعشان مگذاريد.
امام على (عليه السلام) به رسيدگى كامل درباره يتيمان سفارش كرده است و در منظر آن حضرت ، اين امر از بالاترين نيكيهاست ، چنانكه فرموده است :
من اءفضل البر بر الايتام . (168)
از برترين نيكوييها، نيكويى كردن به يتيمان است .
امر كفالت و سرپرستى يتيمان در كانونهاى خانوادگى ، امرى مهم و اساسى در تربيت است و با توجه به اين اهميت است كه اهتمام كنندگان به اين امر از والاترين مردمان به شمار آمده اند، چنانكه در سخنان اميرمؤ منان على (عليه السلام) وارد شده است :
كافل اليتيم و المسكين عند الله من المكرمين . (169)
سرپرست يتيم و مسكين نزد خدا از گرامى داشته شدگان است .
كافل اليتيم اءثير عند الله . (170)
سرپرست يتيم برگزيده و از دوستان خاص خداست .
------------------------------
163- نهج البلاغه ، خطبه 94.
164- نهج البلاغه ، خطبه 161.
165- نهج البلاغه ، نامه 53.
166- نهج البلاغه ، خطبه 23.
167- نهج البلاغه ، نامه 47.
168- شرح غررالحكم ، ج 6، ص 44.
169- شرح غررالحكم ، ج 4، ص 633.
170- شرح غررالحكم ، ج 4، ص 634.