یلدای انتظار


قصه نیست



شب هم نیست!



وگرنه بسر می آمد....



آری میدانم....



تقصیر از من است....!



چرا که؟؟؟



چنین که یخ زده ایمان من



اگر هر روز...



هزار بار بیاید بهار کافی نیست!



خودت دعا کن آقا که بر گردی....!



دعای اینهمه شب زنده دار کافی نیست.



با همه ی قصور و تقصیرم!



دلم گاهی میگیرد...



خیلی وقتها می شکند...



اما هنوز می تپد!



با این حالم دعا میکنم که برگردی و جهانی را از چشم انتظاری رها کنی...!

کی شود این شب یلدا به پایان برسد

رود این محنت و امروز به فردا برسد