RE: فصل سوّم: توجيه و دليلتراشى
توجيه ديگر در جنگ تبوك
در جريان جنگ تبوك يكى از منافقين بنام «جدّبن قيس» به پيامبر صلى الله عليه و آله عرض كرد: اجازه بده من در جنگ شركت نكنم، زيرا علاقهى شديدى به زنان دارم. و اگر چشمم به دختران رومى بيفتد ممكن است دل از دست بدهم و فريفتهى آنها گردم و همين كار مرا از وظيفه شرعى جهاد باز دارد.
در ردّ اين توجيه خندهآور او، آيهاى نازل گرديد:
«و مِنهم من يَقول ائْذَنْ لى و لا تَفتِنّى الا فِى الفِتنَة سَقَطوا و انّ جهنّم لُمحيطَة بِالكافِرين» «1»
«بعضى از آنها (منافقين) مىگويند اجازه (عدم شركت در جهاد) به من بده و مرا گرفتار گناه (فريفتگى به دختران رومى) مساز، اينها اكنون به فتنه و گناه سقوط كردهاند و جهنم كافران را احاطه كرده است.»
اين دغلبازان كه به بهانه آلوده نشدن به گناه از مسئوليت جنگ فرار مىكنند، هم اكنون در قلب گناه افتادهاند. زيرا با شبههى شرعى فرمان صريح خداوند را زير پا مىگذارند، آيا با شبههتراشى و توجيه و بهانهسازى مىتوان از فرمان آشكار و قاطع خدا دست برداشت؟
__________________________________________________
(1). توبه/ 49
RE: فصل سوّم: توجيه و دليلتراشى
توجيه در آستانه صلح حُديبيّه
در سال ششم هجرت در ماه ذيقعده، رسول خدا صلى الله عليه و آله همراه حدود هزار و چهارصد نفر مسلمان از مدينه به سوى مكه براى انجام عمره حركت نمودند، از آنجا كه اين حركت ضمناً يك مانور نظامى براى ترساندن مشركان به حساب مىآمد، پيامبر صلى الله عليه و آله مسلمين را براى شركت در اين حركت دعوت و تشويق نمود و فرمان حركت داد.
مسلمين همراه پيامبر صلى الله عليه و آله به سوى مكه رهسپار شدند ولى وقتى به «عسفان» نزديك مكه رسيدند، مشركان از ورود آنان به مكه جلوگيرى نمودند. پيامبر وارد «حديبيه»- روستايى در 20 كيلومترى مكه- شد، و در همانجا «صلح حديبيه» بين پيامبر صلى الله عليه و آله و نمايندگان قريش برقرار گرديد كه زمينهساز امتيازات مهمى براى اسلام در آينده نزديك گرديد. سپس پيامبر صلى الله عليه و آله و همراهان بى آنكه وارد مكه شوند، به سوى مدينه بازگشتند.
با اينكه پيامبر صلى الله عليه و آله فرمان داده بود كه مسلمين در اين حركت شركت نمايند بعضى از افراد ضعيف و سست ايمان، از شركت در اين حركت سرباز زدند و عدم شركت خود را چنين تحليل مىكردند: چگونه ممكن است مسلمانان در اين سفر جان سالمى بدربرند، با اينكه مشركان حالت تهاجمى دارند، و دنبال فرصت مىباشند؟! «1»
ولى هنگامى كه مسلمين رفتند و با قرار داد صلح حديبيه بازگشتند همين متخلفين خواستند با عذرتراشى و بهانهجويى به نحوى گناه تخلف خود را رفو كنند. آنها تصميم گرفتند كه به حضور پيامبر صلى الله عليه و آله بيايند و نگهدارى از زن و بچه و اموال را براى توجيه تخلف خود دليل قرار دهند، ولى قبل از اين كار، توجيه آنها شديداً رد شد. چنانكه مىخوانيم:
«سَيَقولُ لَك الُمخلّفونَ مِن الأعرابِ شَغَلتْنا أموالنا و أهلونا فَاستَغفِر لَنا يَقولون بِألسِنتِهم ما لَيس فِى قُلوبهم» «2»
«بزودى اعراب متخلف (توجيهگرى كرده) مىگويند: حفظ اموال و خانواده، ما را به خود سرگرم كرد، براى ما استغفار كن، آنها بر زبان خود چيزى مىگويند كه در دل ندارند.»
يعنى آنها دروغ مىگويند، و توجيه حفظ اموال و زن و بچه در برابر جهاد يك توجيه نادرست است.
به اين ترتيب قبل از آنكه آنها، عذرتراشى خود را آشكار كنند، آيهى فوق و آيات بعد از آن نازل شد، و پيامبر صلى الله عليه و آله را به موضعگيرى شديد در برابر آنها فرمان داد.
__________________________________________________
(1). تاريخ طبرى، ج 2، سيره ابنهشام، ج 2، نمونه، ج 22 ص 10- 17
(2). فتح/ 11
RE: فصل سوّم: توجيه و دليلتراشى
توجيه در جنگ جمل و صفين
در جريان جنگ جمل بعضى به بهانه اينكه اين جنگ يك نوع برادركشى و مسلمانكشى است، دست از دفاع كشيدند و بعضى از مقدسنماها، صريحاً امام بر حق، حضرت على عليه السلام را از اينكه با آشوبگران جنگ جمل مىجنگد، مورد انتقاد قرار دادند. امام على عليه السلام آشكارا، سپاه جمل را لعنت كرد، يكى از مقدس مآبها به او گفت:
مؤمنين آنها را از لعن خود استثنا كن. حضرت على عليه السلام قاطعانه به او فرمود:
«وَيْلك ما كان فِيهم مُؤمن». «واى بر تو، در ميان آنها مؤمنى نيست.» «1»
در جريان جنگ صفين بعضى با توجيه مسلمانكشى جايز نيست، از يارى على عليه السلام دست كشيدند. على عليه السلام در برابر اين گونه افراد مىفرمود:
سپاه معاويه مسلمان نيستند، بلكه تظاهر به اسلام مىكنند، و كفر خود را پنهان مىدارند، تا وقتى داراى يار و ياور شدند كفرشان را آشكار نمايند.
در حالى كه بهانهجويان و مقدسمآبهاى كوردل همچنان در شك و ترديد باقى بودند، حتى سالها بعد ايراد تراشى مىكردند كه مسلمان كشى جايز نيست.
امام باقر عليه السلام در برابر اين گونه افراد مىفرمود:
«لو ان عَليّاً قتل مؤمناً واحداً لكان شرّاً عندى من حمارى هذا» «2»
«اگر على عليه السلام يك نفر مؤمن (ظاهرى) را بقتل برساند آن مؤمن در نزد من از اين الاغ (اشاره به الاغ خود كرد) پليدتر است.»
اينها نمونههايى از توجيهها و بهانههاى نظامى بود كه بعضى با مطرح كردن آنها، هم خود دست از يارى حق مىكشند و هم ديگران را اغوا مىنمايند.
__________________________________________________
(1). بحار، ج 32 ص 326
(2). بحار، ج 32 ص 327
RE: فصل سوّم: توجيه و دليلتراشى
يك توجيه وحشتناك
در سال 1945 ميلادى دو شهر ژاپن مورد حملهى اتمى جنايتكاران آمريكا قرار گرفت. به فرمان «ترومن» رئيس جمهور اسبق آمريكا نخستين بمب اتمى به شهر هيروشيما انداخته شد كه 150 هزار نفر را كشت و بعد از سه روز، دومين بمب اتمى به شهر ناكازاكى افكنده شد. آن شهر و مردمش نيز در كام آتش هلاكت قرار گرفتند.
ترومن اين حادثهى بسيار تلخ را چنين توجيه كرد:
من اين فرمان تاريخى را براى نجات صدها هزار سرباز و ملوان و خلبان آمريكايى صادر كردم ... «2»
آرى ترومن با اين سفسطه خواست وجدان خود و مردم جهان را فريب دهد، ولى طولى نكشيد كه آزاديخواهان جهان بپا خاستند و او را محكوم كردند و اين لكهى ننگين بر دامن او تا ابد ماند.
و براستى اگر راه توجيه باز باشد، تا آنجا دامنه دارد كه وحشتناكترين جنايت با دو جملهى فريبا، توجيه مىگردد!!
__________________________________________________
(1). تاريخ حوادث بزرگ، ص 293